در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
پارک پربود از گلهای قشنک و بوی عطر آنها همه جا پیچیده بود. فوارهها تا طاق آسمان بالا میرفتند و بچهها از میان آنها رد میشدند و نم نم آب مینشست روی آنها و سارا و دوستانش غش غش میخندیدند و گردش میکردند.
همین طور که بچهها بازی میکردند یکی از آنها پیشنهاد داد وارد چمنها شوند و آنجا بدوند و شاد باشند.
همگی قبول کردند. وارد چمنها شدند و روی چمنهای تازه سبز شده میدویدند . گلبرگهای گلهای داخل باغچه را میکندند و به هوا و روی سر همدیگر میریختند و میخندیدند. ناگهان چیزی نگذشت که در آن منطقه دیگر از گلبرگها و گلهای زیبا خبری نبود. در همین موقع ناگهان صدای باغبان به گوش رسید و فریاد زد از روی چمنها کنار بروید. بچههای بد برای چه گلها را کندید و با ناراحتی ادامه داد: ای وای گلهای عزیز من. تمام زحماتم به باد رفت. باغبان پیر لنگانلنگان به سمت باغچه آمد و سرش را روی زمین گذاشت و گریه کرد. بچهها با شنیدن صدای باغبان پا به فرار گذاشتند و پیش مادرهایشان رفتند و پنهان شدند. بچهها خندیدند ولی سارا خیلی ناراحت شد و به دوستانش تذکر داد و دوید به سمت باغبان پیر و پیشش نشست و گفت: سلام آقای باغبان ما نمیخواستیم گلها را خراب کنیم ما میخواستیم فقط بازی کنیم. آقای باغبان گفت: برو دخترجان، این چه جور بازی است؟ میدانید ... شماها همه گلها را پرپر کردید.
میدانید من چه زحمتی برای این گلها کشیدهام آن زمانی که شما در خواب خوش بودید من در این سرما خاک باغچهها را بیل میزدم و جابهجا میکردم تا زمین آماده شود برای پذیرفتن تخمهای این گلها و گیاهان و وقتی این گلها را کاشتم هر روز به طور مداوم به آنها آب دادم تا رشد کنند و پارک برای شما بچهها و مردم زیبا شود و از دیدن آن لذت ببرند.تمام چمنها را با قیچی چمن زنی بریدم تا چمنها یکدست و زیبا شود و حالا شما با این کار تمام زحمات من را به باد دادید.
در این موقع بود که بچهها یکی یکی نزد باغبان آمدند. باغبان پیر گفت: همان طور که شما از کودکی برای پدرو مادرهایتان عزیز هستید این گلها هم برای من عزیز هستند. فرض کنید یک نفر بیاید و دانه دانه موهای شما یا اعضای بدن شما را بکند و به هوا بریزد و بازی کند. این ناراحتکننده نیست؟ این گیاهان و گلها هم جاندار هستند و حس دارند و فکر کنید در آن لحظه که شما گلبرگهای آنها را میکندید این گلهای بیچاره من چه دردی را تحمل کردهاند.
بچهها از حرفهای باغبان درس گرفتند و خیلی ناراحت و پشیمان شدند و تصمیم گرفتند به باغبان کمک کنند تا دوباره گلها را بکارد. از فردای آن روز سارا با دوستانش به پارک میرفتند و به باغبان کمک میکردند و اگر بچهای هم به گلها دست میزد یا وارد چمن میشد به آنها تذکر میدادند. سارا به همراه دوستانش روی مقواهایی نوشتند: وارد چمن نشوید و چند جای پارک قرار دادند و از آن روز به بعد پارک برای همیشه زیبا ماند و عطر گلهای بهاری در آن پیچید.
گلنوشا صحرانورد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد