سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در موازنة سیاسی که بین رقابتهای مستعمراتی این دو امپراتوری در دو دهة آخر قرن نوزدهم به عمل آمد ایران تلویحا به عنوان کشور حائل بین هندوستان و روسیه شناخته شد. اما هر دو قدرت، که اکنون به ترتیب در شمال و جنوب همسایة ایران بودند، ظاهرا به انتظار استفاده از فرصتهای آینده، در شمال و جنوب ایران به اعمال نفوذ جدی دست می زدند. این اعمال نفوذ به گونه ای بود که در واقع سرنوشت این مناطق را به شدت تحت تأثیر قرار می داد.
روسیة تزاری می کوشید تا با ناامن کردن منطقة شمال از کشاورزی در آن جلوگیری کند و حتی الامکان آن را خالی از سکنه نگهدارد تا، در نتیجه، انضمام این مناطق را به هنگام فرا رسیدن شرایط مناسب تسهیل کرده باشد. انگلیس مناطق جنوب غربی و شرقی، به ویژه خلیج فارس، خوزستان و سیستان، را جزو حوزة اختصاصی نفوذ خود می دانست و هیچ طرح آبادانی در این مناطق جز با کنترل کامل آن کشورنمیتوانست به اجرا گذاشته شود. رقابتهای دو قدرت نه تنها از توسعة این مناطق جلوگیری کرد بلکه در عمل موجب تخریب آن شد. اعمال چنین سیاستی این مناطق را در دهة اول قرن بیستم به «سرزمینهای سوخته» تبدیل کرد. نوشتة زیر چگونگی اِعمال این سیاست را در خوزستان به تصویر کشیده است.
بهره وری از امکانات گسترده طبیعی خوزستان تمدن بزرگی را در گذشته به ارمغان آورده است که دربارة آن سخن بسیار رفته است. شبکه های وسیع آبیاری در خوزستان قبل از دوران ساسانیان (224 ـ 652م) ساخته شده بود. سدهایی که بر رودخانة کارون احداث شد آب این شبکه ها را تأمین می کرد. منابع تاریخی به کرّات از بندهای روی رودخانه دجیل (کرن/ کارون)، به ویژه از اهواز به بالا، نام برده اند. عموما بر این عقیده بوده اند که آب به دست آمده از سدهای مذکور برای زراعت و به خصوص کشت نیشکر بوده است. برای مثال دو فرسخ بالای بند میزان بندی از سنگ و ساروج بوده که بند دختر نام داشت و دو نهر از دو طرف رودخانه سمت به مغرب، به چم محمدعلی بیک و سمت به مشرق، به ریگستان عقیلی میرفته، یک فرسخی پائین سد شوشتری، بندی است موسوم به بند ماهی که در اطراف آن آثار چرخ ابها نمایان است. پائین تر بند قیر است که به جهت استحکام به جای ساروج، قیر آب کرده و به کار برده اند.
در خصوص کانال کشی ها، هرُدوت مورخ یونانی می گوید به امر کوروش (559 ـ 529 پیش از میلاد) 180 نهر آب در طرف راست و 180 نهر دیگر در طرف چپ کارون احداث کردند. 12 فرسخ مسافت را بریدند و آب را بدان طرف سر دادند. آنگاه آب را به مجراهای مطلوب جاری کردند و چنان کردند که چهار دانگ آب به رود قدیم گذشت و دو دانگ دیگر، برای مصرف باغها، در رودخانه گرگر جاری شد. دربارة احداث سد شادروان و نهر مشرقان، که به دستور شاپور اول (241 ـ 273م) ساخته شد، اصطخری، مورخ قرن ششم، در مسالک و ممالک می نویسد: «به حکم آن که شوشتر بر بلندی نهادست سابوربنشادروان فرمود تا آب بالا گیرد و برزمین شهربرآید و از ناحیت شوشتر رودی میرود، آن را نهرالمسرقان (المشرقان) خوانند و چون به لشکر (صحرای عسگر) رسد جسر عظیم برو بسته اند و در این آب از لشکر به اهواز روند ... و آب همه بر کار گرفته باشند وبه نیشکر وکشتزارها... وباغات وبساتین بهعمل آوردند وزراعتخیلی زیاد شد و آبادی به درجه ای رسیدکه صحرای عسگر و اراضی داریان را زمین مینو نام نهادند.» خاوند شاه ابن محمود (میرخواند) در روضهًْالصفا در مورد وسعت کشت نیشکر در خوزستان مینویسد: «از طرفین سد اهواز نهرهای عظیم و عریض جاری بوده است. اولی، به طرف حویزه (هویزه) و محمره تا حوالی شطالعرب میرفته و ثانوی، به حوالی فلاحیه و تا حدود رود «جراحی» امتداد داشته است. این انهار همگی به جهت زراعت و آبیاری بوده و غالب آن زراعت نیشکر بوده که شبی هزار دینار مداخل آنجا در خدمت خلیفه عباسی حاضر میشد.»
برخی برآناند که در قرن 12 میلادی، هنگام جنگ صلیبی، شکر را از سوریه به اروپا بردند و ظاهرا قرنها پیش از میلاد مسیح استفاده از آن در ایران معمول بوده است و چه بسا که از طریق دریا نیز به سایر نقاط جهان برده شده است.[1] در دوران ساسانیان، مالیات دریافتی از خوزستان به 50 میلیون درهم بالغ میشد.[2]
گزارشهای انگلیسیها، که از قرن نوزدهم به این منطقه چشم دوخته بودند، نشان میدهد که آنها اطلاعات گذشته از تمدن این منطقه را با بررسیهای مشخص محلی در هم آمیخته و از حاصلخیزی شگفتانگیز و از وجود آثار باقیماندة سیستمهای آبیاری گذشته به خوبی آگاه بودند. اما ترمیم و بهرهبرداری از وضع بارور طبیعی منطقه را صرفا در گرو سیاستهای استعماری خود قرار دادند. در مطالعهای که لرد کرزن در اواخر دهة 1880 در محل از خوزستان به عمل آورده است مینویسد که خاک آبرفتی خوزستان به نحو اعجاب آمیزی حاصلخیز است. وی با اشاره به پنج رودخانة جاری استان و شبکه های گستردة آبیاری آن خاطرنشان میسازد که خوزستان بیش از هر منطقة دیگر در ایران آب فراوان دارد، دارای ذخائر طبیعی سرشار است، و قابلیت تولید حجم عظیمی از غلات و دیگر محصولات را داراست.[3] سر هنری دروموند ولف، سفیربریتانیا در تهران 1881، همچون کرزن در مورد حاصلخیزی خوزستان مینویسد:
تنباکو، برنج، خرما، غلات به خصوص جو، پنبه، نیل، و تریاک در همه جا قابل کشتاست. زمانیشکربسیارفراوانبوده است، پارچة چادری وپشمی ضخیم بهطور گسترده تولیدمیشدهاست. نفتسفید و قیر نیزتولید میشده وآثاریازسیستم آبیاری قدیم وجود دارد. خوزستان با کمی توجه میتواند به صورت مصر دومی درآید.[4]
لرد کرزن، که از طریق رودخانه یا با اسب در خوزستان سفر کرده، مینویسد که از میان هزاران کیلومتر اراضی فوقالعاده حاصلخیزی عبور کرده که ظرفیت تولید گندم، جو، پنبه، ذرت، برنج، و غیره را با هر گونه تسهیلاتی برای آبیاری در سطحی وسیع داراست، اما «خاک برهنه و متروک با بوتههای کوتاه و پراکنده و برکههای باتلاقی رها شده است. کمی به سمت شمال، انگور و هر نوع میوة دیگری را به سادگی میتوان کاشت و کشت گیاهان دارویی بسیار باارزش نیز امکانپذیر است. چراگاههای پربار برای پرورش گلههای گوسفند و بز که تولید پشم آن درآمدهای سرشار به ارمغان میآورد، در همه جا به چشم میخورد.»
کرزن ادامه میدهد که جمعیت ایران به دلیل از هم گسیختگی نظام آبیاری کشاورزی به نحو وحشتآوری کاهش یافته است؛ با این حال، طبیعت در خوزستان در سخاوت و پرباری همتایی ندارد. اگر در دشتهای آن سیر کنید، بعضا تا ساعتها با هیچ انسانی برخورد نمیکنید، در حالی که با تغییر اندکی در شرایط، کل منطقه میتواند پر از حیات و صنعت شود.[5] کرزن معتقد است که خوزستان با کمی توجه و برنامه ریزی میتواند تبدیلبه یک حوزة وسیع تولید غله گردد و درآمدهای لازم را روانة خزانة خالی ایران کند؛ ولی ستم دولتی و جنگهای ایلاتی، به عنوان مهمترین عوامل، «خوزستان را مبدل به بیابان وسیعی کرده است که تا کیلومترها چشم انسان به هیچ چیزی برخورد نمیکند.»[6]
این نکته را نباید از نظر دور داشت که ایلات اصلی منطقه، اعراب و بختیاریها، هر دو در قرن 19 از نزدیک با انگلیسیها همکاری داشتند و عملاً تحت کنترل آنها بودند. علاوه بر این، رؤسای ایلات کعب، از جمله شیخ خزعل، که حوزة اقتدارشان کمی بالاتر از بند قیر پایان می یافت، نفوذ قابل توجهی بر ایلات عرب شرق رود دز داشتند و روابط بسیار نزدیک خود را با بریتانیا همواره حفظ میکردند.
با گشایش رود کارون به روی کشتیهای انگلیسی در سال 1888، نفوذ سیاسی و تجاری بریتانیا در جنوب ایران حتی بیشتر شد، تا جایی که آنها در عزل و نصب حکام در ایالات جنوبی مداخله میکردند. لرد کرزن در سال 1890 مینویسد:
اکنون تجارت وارداتی کل جنوب ایران تقریبا به طور انحصاری در دست انگلیسیهاست. کشتیهای دو شرکت انگلیسی یا هندی به صورت هفتگی از بمبئی به بوشهر تردد میکنند. همچنین بین بوشهر و لندن سرویس نامنظمی وجود دارد. شهرهای جنوبی و مرکزی ایران تا شمالیترین منطقه، مثل اصفهان، در حال حاضر بخش اعظم کالاهای لوکس و تقریبا تمام منسوجات خود را از منچستر و بمبئی تأمین می کنند. هر شهر تازه و حتی هر روستای جدیدی که به ارتباطات خلیج فارس وصل می شود در شبکة کارخانجات پارچهبافی لنکشایر و صنعتگران هند قرار میگیرد.[7]
سر مورتیمور دوراند، سفیر بریتانیا در تهران، در گزارش سال 1899 خود در خصوص تفوق نفوذ بریتانیا در جنوب مینویسد :
آنها میبینند که مرزهای ما، یعنی مرزهای کلات و دریا، بجز افغانستان حدود 1500 مایل با مرزهای آنان اشتراک دارد. این را نیز به خوبی میدانند که روسها نمیتوانند در جنوب و جنوب شرقی به آنها کمک کنند و اینکه اقتداری را که در ایالات خلیج [فارس] هنوز اعمال میکنند اگر متکی به حمایت ما نباشد، به تحمل ما بستگی دارد. برای مثال، بندر لنگه اکنون در اختیار شیخ عربی است که ایرانیها او را حاکم میدانند و شورش کرده است. آنها هیچ قدرتی برای سرکوب شیخ ندارند و از من خواستهاند تا برای سرکوب او یک قایق توپدار بفرستم. او نیز به شدت خوشحال خواهد بود که فردا پرچم ما را به اهتزاز در آورد. در کارون نیز عربها حاکم و آماده هستند تا با کلمهای از طرف ما تفوق دولت ایران را به دور اندازند. بنادر خلیج [فارس]، یعنی محمره، بوشهر، لنگه، بندرعباس مورد ترحم کشتیهای ما هستند. احترام ایرانیها نسبت به قدرت ما آنقدر زیاد است که حتی در دورترین نقطة شمالی منطقة ما، یعنی در میان مردم متعصب و خرافی شهر اصفهان، هرگونه قدرت نمایی ما بیدرنگ اثر میگذارد.[8]
عقبماندگی خوزستان، که وضع آن به رغم غنای فراوانش بهتر از سیستان نیست، بیتردید در اصل به علت قرار گرفتن آن در حوزة نفوذ بریتانیاست. روی هم رفته، انگلیسیها این حق را برای خود قائل بودند تا با هر طرح و برنامهای برای تغییر در منطقه، که احتمال داده میشد بر سیاستها و تجارتشان اثر داشته باشد یا حتی از منافعشان بکاهد، به مخالفت برخیزند.
این دولت بریتانیا بود که به ناصرالدین شاه فشار آورد تا اعطای امتیاز توسعه خوزستان به یک شرکت فرانسوی را در اوائل نیمه دوم قرن نوزدهم لغو کند. طرح مجددیبرای توسعه خوزستان از طرف فرانسویها تسلیم دولتایران شد. طرح مزبور در شورای دولتیایران مورد تصویب قرارگرفت. فشار بریتانیا به شاه اینمصوبه را مجددا در سال 1878 به بوتة فراموشی سپرد. بازسازی سد اهواز، احیای دوبارة کانالهای آبیاری و به زیر کشت آوردن قطعات وسیعی از اراضی حاصلخیز خوزستان جزوِ این طرح بود.[9]
در سال 1903 یک مهندس هلندی، به نام گرت وان روگن، درخصوص بازسازی سد و شبکههای آبیاری رود کارون به بررسی پرداخت. وان روگن در سال 1902 به استخدام دولت ایران در آمده بود تا به ساختن پل و دیگر کارهای عمومی در منطقه کارون بپردازد و نیز در مورد بهترین راههای تعمیر سد اهواز مطالعه کند. طرح این بود که شبکة آبیاری و سدهای موجود شوشتر بازسازی شود و در نتیجه ناحیة بین «آب گرگر» و «آب شطییطه» احیا شود.[10] بخش دیگر، طرح نوسازی سد اهواز و دزفول بود تا زمینة آبیاریاراضی اطراف تأمین شود. این اعتقاد وجود داشت که اگر این سدها به نحو مطلوبی بازسازی شود، به دلیل وجود بسترهای خشک شدة رودخانه و کانالهایی که هنوز وجود داشت، آبیاری کل منطقه به سادگی امکانپذیر میگردد.[11] براساس گزارش سر آرتورهاردینگ، سفیر انگلیس در تهران، به وزیر خارجه انگلستان پس از مذاکراتی که بین او و وان روگن در سفارت انجام گرفت، مهندس هلندی به او اطمینان داد هر شرکتی که امتیاز بازسازی سد اهواز را به دست آورد (و یا اگر دولت ایران خود کار را به دست گیرد) ظرف مدت کوتاهی میتواند هزینة بازسازی را با اجاره دادن این اراضی حاصلخیز به اعراب جبران کند. هاردینگ در این گزارش ادامه میدهد وان روگن کاملاً معتقد بود که در مدت کوتاهی محصولات به قدری زیاد خواهد شد که خوزستان به صورت انبار غلة خلیجفارس و شاید مناطق دورتری درآید.[12] از سوی دیگر، با توجه به اهمیت بازسازیسد، روزنامة بلژیکی لتوال بلژ نوشت که دولت ایران درگیر به اجرا در آوردن دو طرح بسیاربااهمیت است؛ احداثیک بندردردریایخزردرشمال وتوسعهدشتهایساحل رود کارون درجنوب. اینروزنامهادامه میدهد: «در خوزستاناراضیوسیعی وجوددارد که در زمانهای قدیم از طریق شبکهها و کانالهای آبرسانی آبیاری میشده و آثاری از آن کانالها اکنون پیدا شده است. این اراضی، حاصلخیزی از دست رفتة خود را باز خواهند یافت».[13] چشمانداز آیندة سد تا بدان حد وسوسهانگیز بود که یک سندیکای هلندی پیشپرداختکلانی رابه دولتایران پیشنهادکرد. اینمبلغ بهعنوان تضمیندرآمدهایی بود کهآنهاامیدواربودند از حاصل کارشان به هنگام تمام شدن بازسازی سد به دست آورند.[14] وان روگن گزارش مطالعات خود را در 7 ژوئن 1904 به مظفرالدین شاه تسلیم کرد. هزینة طرح 000,400 لیره استرلینگ تخمین زده شده بود. روگن برای اجرای طرح سه پیشنهاد ارائه داد: 1 ـ ساخت سد از سوی دولت ایران؛ 2 ـ از سوی یک شرکت ایرانی؛ 3 ـ از سوی یک شرکت خارجی. سر آرتور هاردینگ به وزارت خارجه انگلیس گزارش داد که آقای نوز، تبعه بلژیک، که در آن زمان وزیر گمرکات ایران بود، به وی اطلاع داده که شاه مجذوب طرح شده وبا اعطای هر امتیازی به بیگانگان شدیدا مخالفت کرده است. به گفتة نوز، شاه آماده است تا فرمان شروع کار را برای یک دورة ده ساله به دولت ایران صادر کند. برای به انجام رساندن این کار دولت ایران سالانه معادل مبلغ 000,40 پوند استرلینگ اختصاص داده است، و شاه نیز بخشی از درآمد شخصی خود را صرف این امر خواهد کرد.[15] هاردینگ در گزارش خود ادامه میدهد که، به اعتقاد نوز، تجارایرانی مبالغ مورد نیاز برای طرح را فراهم خواهند ساخت.[16] هاردینگ مینویسد: درپاسخ این سؤال او که شاه چگونه پول فراهم خواهد کرد و درآمد شخصی او چه مقدار است، نوز پاسخ داد:
اکنون که کسری بودجة دولتی تحت رژیم کاملاً اقتصادی عینالدوله ترمیم شده است، تأمین سالانه مبلغ 000,40 پوند برای طرحهای عمرانی نمیتواند از توانایی این وزیر خارج باشد. در مورد سؤال دوم، اینکه ذخائر شخصی شاه چقدر است، او معتقد بود که شاه بیش از یک میلیون پوند استرلینگ در اختیار دارد ... که احتمالاً نقد نیست. اگرانبوهیازمروارید وجواهراتاو راکناربگذاریم، نقدینگیاش 000,50 لیره استرلینگاست کهاگربهطرح اختصاص یابد، درحدود یکسال میتواندجذب شود.[17]
عینالدوله پس از عزل امینالسلطان در سپتامبر 1903 به عنوان رئیس شورای وزیران منصوب شد و در 25 ژوئن 1904 به فرمان شاه به نخستوزیری رسید. هاردینگ دربارة سیاست خارجی عینالدوله به لندن گزارش داد که وی به خارجیان سوءظن دارد و مصمم است از نفوذ آنها در کشور جلوگیری کند، و به نظر میرسد که هدف عمدة عینالدوله حذف همة مداخلات خارجی در امور داخلی کشور است. به خصوص در مسائلی مانند دخالت در انتصاب حکام ایرانی و تقاضا برای اخذ امتیازات تجاری، جاده، تلگراف، و غیره مقاومت میکند. هاردینگ ادامه میدهد که سیاست او را شاید بتوان چنین خلاصه کرد: تا جایی که ممکن است جلوگیری از هر نوع نفوذ اروپائیان با در نظر گرفتن اندکی تفوق برای انگلیسیها نسبت به روسها به عنوان یکی از دو بیگانهای که
نوز بلژیکی و عدهای از خارجیان مقیم تهران در لباسهای ایرانی [4630 ـ 1]
دارای شرارت کمتر است.[18] عینالدوله در نخستین گام برای جلوگیری از نفوذ بیگانه،بهمطالعه جدی مشکلاتمالیپرداخت. نوزبه هاردینگ اطلاع داد که عینالدوله خطر هر نوع وام خارجی دیگر را درک کرده و دلایلی کافی وجود دارد که وی با اصلاحات مالیاتی بتواند نیازهای مالی دولت را تأمین کند.[19]
در همان ماه که عینالدوله به قدرت رسید هاردینگ نظر خود را دربارة او چنین به وزارت خارجه گزارش داد:
... تا آنجا که من توانستهام دریابم، عقاید کلی عینالدوله این است که با روشهای بدوی شرقی حکومت کند. از تقلید از اروپا یا استخدام اروپاییها در دولت جلوگیری کند... خزانه را، نه با وامهای خارجی، بلکه با اخاذی از طریق روشهای قدیمی جا افتاده از حکام و مردم پر کند، و از هر نارضایتی و اعتراضی با به کارگیری بیمضایقة اقدامات شدید جلوگیری کند.[20] در سال 1904 دولت عینالدوله سه بخشنامه برای نمایندگیهای خارجی در تهران ارسال نمود. هاردینگ به وزارت خارجة انگلیس هشدار داد که اگر دولت ایران مفاد این بخشنامهها را به اجرا درآورد این امر بر شرکتهای خارجی در ایران به شدت اثر خواهد گذاشت. مفاد این بخشنامهها عمدتا به شرح زیر بود:
ـ هیچ تبعة ایرانی که دارای امتیازی در ایران است نمیتواند برای فروش، انتقال، یا اعطای امتیاز خود با اتباع خارجی وارد معامله شود. هر گونه تخطی از این حکم منجر به ابطال امتیاز خواهد شد.
ـ هیچ زن مسلمان درآیندهنمیتواند درکارخانههایابریشمبافی غیرمسلمانان کار کند.
ـ هیچ تبعة خارجی در آینده بدون کسب اجازه از دولت ایران نمیتواند در ایران کارخانه احداث کند.[21]
عینالدوله خود در کمیتهای کار میکرد که از طریق بازسازی سدها و کانالهای منطقه در جستجوی بهبود وضع کشاورزی خوزستان بود. دولت بریتانیا در نظر داشت تا با اعمال قدرت، که به اندازة کافی از آن برخوردار بود، از اجرای هر طرح آبادانی از سوی ایرانیهادرجنوب جلوگیریکند. بهنظرآنها چنینطرحهاییمیتوانستسیمایجنوب ایران را تغییر دهد و این کارباحفظ موقعیتامپراتوریبریتانیادرآن منطقهمغایرتداشت. دولت انگلیسازنفوذ دیرینةقابلملاحظهایدر دربار، درمیاندولتومتنفذان واعیانجنوب ایران برخوردار بود. علاوه بر این، انگلیسیها دارای بهانههای دیپلماتیک فراوانی بودند که میتوانستندازآنها بهطور مستقیمبرای متوقفکردنطرحآبادانیجنوباستفادهکنندیا با به کارگیری شیخ خزعل و سایر متنفذان جنوب غیرمستقیم از آنها سود برند. اسناد دولت انگلیس وهندبریتانیا بهخوبینشانمیدهد کهآنهابههرصورتمصممبودندجلوی هرگونه طرح آبادانی در جنوب ایران را بگیرند مگر اینکه در کنترل کامل واختصاصی آنها باشد.
گرست، مدیرکل وزارت خارجه بریتانیا، طی نامهای به وزارت امور هندوستان در لندن اطلاع داد که لرد لنزداون، وزیر خارجه بریتانیا، تمایل دارد در جریان ملاحظات یا پیشنهادهای ویلیام برودریک، وزیر امور هندوستان، در مورد طرح آبیاری خوزستان قرار گیرد. گرست به گزارش سر آرتور هاردینگ اشاره کرد مبنی بر اینکه قبلاً یک مهندس هلندی طرحی تهیه و به شاه تسلیم کرده است. طرح مزبور به قدری مورد توجه شاه قرار گرفته که شاه احتمال تأمین هزینه آن را از جیب شخصی خود مطرح کرده است. گرست ادامه میدهد: «به این ترتیب، احتمال میرود که طرح، دیر یا زود در صورت امکان از سوی دولت ایران به اجرا درآید، و در صورتی که منابعشان برای انجام کار کافی نباشد با حمایتهای خارجی انجام پذیرد.»
گرست خاطرنشان میسازد که طرحهای آبیاری در چنین مقیاس وسیعی ممکن است بهطور جدی باعث کاهش جریان آب در رود کارون گردد و، در نتیجه، مانع کشتیرانی در آن، که در دست انگلیسهاست، شود. البته اگر مهندسان مجربی استخدام شوند ممکن است چنین عواقبی رخ ندهد. اگر دولت ایران تلاش کند که خود، طرح را پیاده کند مجبور به درخواست وام خارجی خواهد شد. اما گمرکات فارس نمیتواند در وثیقة هیچ قدرت دیگری جز بریتانیای کبیر قرار گیرد. در عین حال، دولت شاه مطمئنا با هر پیشنهادی مبنی بر گرو گذاشتن درآمد اراضی آن استان نزد خارجیها مخالفت خواهد کرد درست همان طور که با پیشنهاد به وثیقه گذاشتن درآمد غلات سیستان مخالفت کرده است. گرست ادامه میدهد که، اگر لازم شود، بریتانیا میتواند با کل طرح، به دلیل اینکه به کشتیرانی بریتانیا لطمه میزند، مخالفت کند. «در این صورت، ایران مجبور خواهد شد با وثیقهای که دولت بریتانیا چگونگی گزینش آن را میپذیرد و تحت شرایطی که آن دولت آن را تعیین میکند از دولت اعلیحضرت وام بگیرد یا اینکه کل اجرای طرح را به یک مؤسسه بریتانیایی بسپارد.»[22]
لرد لنزداون، پس از دریافت نظر برودریک، در اوت 1904 به سر آرتور هاردینگ دستور داد:
اگر چنین طرحی که شما در گزارش خود به آن اشاره کردید در مورد آبیاری کارون به اجرا گذاشته شود، بدیهی است اهمیت دارد که ما کنترل و مدیریت آن را در اختیار داشته باشیم. اگر تحقیقات، رضایتبخش بودن [طرح را] نشان دهد شاه باید ترغیب شود تا طرح را تحت نظارت بریتانیا تعقیب کند.[23]
حکومت هند در تلگراف محرمانه به ویلیام برودریک تأکید کرد که خود را در این ادعاکاملاً محقمیداند کهطرحهای آبیاری بایدبراساس خطوط تصویب شده ازطرف آن حکومتبهاجراگذاشتهشود، واضافهکردامتیازدیگری کهبهآسانیمیتواندرخواست کرد ایناستکهحکومتهندنسبتبه هرطرحدیگریبرای توسعهخوزستانازطریق آبیاری سایر رودخانههای آن استان بجز کارون ـ مثل رودخانههای کرخه، شور، دز و جراحی ـ باید حق اظهارنظر کامل داشته باشد؛ و اگر لازم شود از منابع غیرایرانی کمک مالی گرفته شود اول باید دولت بریتانیا یا شرکتهای بریتانیایی حق پذیرش یا رد آن را داشته باشند.[24]
بدینسان، لرد کرزن، نایبالسلطنة هند، به شرطی با این طرح مخالفت نمیکرد که دولت بریتانیا کنترل کافی بر روی آن داشته باشد. وی اظهار داشت هرگونه طرحی از این قبیل، حتی اگر با موفقیت به مرحله اجرا درآید، عملاً کارون را به عنوان یک رود قابل کشتیرانی تخریب میکند و در نتیجه به تجارت بریتانیا آسیب میرساند. به اعتقاد وی، بدیهی است اگر آقایان لینچ کنار زده شوند و مقامهای بلژیکی و مهندسان هلندی یا صاحبامتیازان دیگر جای آنها را بگیرند و طرحهای بزرگ آبیاری را از سر جاهطلبی صرف یا علیه منافع بریتانیا انجام دهند، انگلیسیها بازنده خواهند بود. کرزن پیشنهاد کرد:
به عبارت دیگر، اگر ما سهم اصلی و تعیینکنندهای در کنترل داشته باشیم، ممکناست بتوانیم یک نوع از فعالیت تجاری را با نوع دیگری جایگزین کنیم و نیز ممکن است بتوانیم برای کشتیرانی در دشتهای عربستان [خوزستان] راه دیگری را با بهرهبرداری از خورموسی یا یکی از خلیجهای مجاور که به تازگی کشف کردهایم بگشاییم و از آنجا راههای جدیدی به داخل بسازیم.
آنچه من گفتم بر اهمیت فوقالعادة مشارکت بریتانیا و کنترل مشترک در هر نوع طرح آبیاری کارون تأکید میکند. برعکس، اگر چنین طرحی قرار است آغاز شود و ما از منظر هر امر خطیری از اینگونه کنار گذاشته شویم، در نتیجه، خطر بزرگی متوجه منافع بریتانیا خواهد شد.[25]
به نظر میرسد این مسئله که طرح آبیاری به کشتیرانی در رود کارون آسیب میرساند و منافع تجاری بریتانیا را در معرض خطر قرار میدهد بهانهای بیش نبود. وان روگن در مذاکراتیکهدرژوئیه1904بالردلنزداونانجامدادایننظررا رد کردکهطرحآبیاریاو بر حجم آب رودخانة کارون اثر میگذارد. او به لرد لنزداون اطمینان داد «این طرح کاملاً مبتنی بر سرریز آب رودخانهاست که در برخی از ایام سال بسیار زیاد میشود.»[26] وقتی سر آرتورهاردینگ درمذاکراتش با عینالدوله درماه دسامبر سؤال مشابهی مطرح کرد او پاسخ داد: آنچهپیشنهادشدهذخیرهکردن آب درسدهایمخزنیمعینیاست وفقط وقتی که سطح آب کارون در فصل بهار بالاست آب به کانالهای آبیاری هدایت میشود. وی ابراز اطمینان کامل کرد که کل حجم عادی آب رودخانه چنان کاهش نمییابد که مانع کشتیرانی شود.[27]
راههای دیگری نیز از طرف انگلیسیها برای تحت کنترل قرار دادن طرحهای آبیاری مورد ملاحظه قرار گرفته بود. از جمله آنها احتمال شکست طرحهای مالی عینالدوله بود. صدراعظم در نظر داشت این طرحها را با تحمیل مالی سنگین از طریق مالیات بر مواجب دولتی، افزایش عوارض حمل گندم از دهات، و کاهش هزینههای دربار به اجرا گذارد. عینالدوله، در صورت توفیق نیافتن در طرح مالی خود مجبور میشد برای سرپا نگهداشتن اقتصاد ایران و توسعة جنوب تقاضای وام خارجی کند.
بهترین راه برای انگلیسیها این بود که درباریان مظفرالدین شاه را ترغیب کنند تا شاه علیل را متقاعد سازند که برای معاینه پزشکی و استراحت به اروپا مسافرت کند. در چنین صورتی اصرار شاه برای معاینه پزشکی و مسافرت، موقعیت عینالدوله را به خطر میانداخت. برآوردن این تمایل شاه نیاز به پرداخت تقریبا 000,800 پوند استرلینگ داشت که به احتمال بسیار زیاد اخذ یک وام خارجی را ضرور میساخت. در موقعیتی مناسب، شاه برای سفر به اروپا ترغیب شد و ترجیح داده شد که مسافرت در سه ماهه آخر سال 1904 انجام پذیرد. طبق گزارش عباسقلیخان نواب، دبیر شرقی سفارت انگلیس در تهران که متولد هند بود، درباریان به شاه گفته بودند که پاریس در اواخر پاییز و در زمستان بسیار مسرتبخش و روحانگیزتر از تابستان است.[28] در همین هنگام یکی ازاعضای هیئت دولت ایران به جان پریس، کنسول انگلیس در اصفهان، اطلاع داد که شاه با اشتیاق زیادی که برای مسافرت و تغییر آب و هوا و سرگرمی تازه دارد، عینالدوله را تحت فشار قرار داده است تا مبلغی نزدیک به 000,140 پوند استرلینگ برای هزینة سفر پاییز یا بهار آینده وی به اروپا کنار گذارد.[29]
درماهاوت، دکتراشنایدر، پزشکانگلیسیشاه، بهسر آرتورهاردینگاطلاعدادکه شاه: در اصول با مسافرت موافقت کرده است، اما مایل است که، برای به حداقل رساندن بدنامی سفر، آن را پس از مسافرت به مشهد انجام دهد زیرا وظیفه هر شاهی است که یک بار در طول سلطنتش به عنوان تولیت به غبار روبی حرم امام رضا بپردازد.[30]
از اظهارات بالا تلویحا چنین برمیآید که دستکم سفر پیشنهادی مطابق میل خود شاه نبوده است. سفیر بریتانیا، که گزارش بالا را به لندن ارسال کرده، اظهارنظر میکند:
تقریبا قطعی است که اگر شاه در طول زمستان زنده بماند، در فصل بهار دیداری از اروپا خواهد داشت. نیز مسلم است که عینالدوله مجبور خواهد شد بین تأمین پول لازم برای این منظور و یا استعفا یکی را برگزیند.[31]
عینالدوله، بیخبر از اقداماتی که در پنهان برای ترغیب مسافرت شاه میشد، در حالی که همچنان قلبا با این سفر موافق نبود، در 19 مه با هاردینگ تماس گرفت تا دریابد که در صورت نیاز مبرم آیا میتواند برای تأمین یک مبلغ 000,160 پوندی روی حمایت بریتانیاحساب کند. براساسگزارش هاردینگ بهلندن، عینالدوله دراینگفتگو تأکید کرده که «هنوزاحتیاج چندانیبهپول ندارد وهمیشه با مشی نخستوزیران قبلینیزمخالف بوده استکه هر کسر بودجهموقتیرا با وامهایخارجیتأمین میکردند، وهمچنیناینتفاوت را وقتیدر مسند قدرتبوده باآنهاحفظ کرده وامیدواراستاینشیوهراهمچنانادامه دهد.»
هاردینگ در گزارش خود ادامه میدهد: عینالدوله در عمل آنقدر اطمینان داشت که از استقراض خارجی خودداری خواهد کرد که از او خواست مسئله را به وزارت خارجه بریتانیا منعکس نکند.[32]
در ژوئیة 1904 نوز، که بهطور منظم اطلاعات محرمانة دولت ایران را با سفارت بریتانیا در میان میگذاشت، به هاردینگ گفت که به شکرانة جنگ روس و ژاپن و شیوع بیماری وبا در ایران درآمدهای گمرکی ایران در سال جاری بهطور قابل ملاحظهای تقلیل خواهد یافت. بر این اساس، نوز پیشبینی کرد که زمان آن رسیده که دولت ایران تقاضای یک وام 000,300 پوندی کند.
در جریان مذاکره دیگری که چند روز بعد صورت گرفت، نوز به هاردینگ گفت که عینالدوله مبلغ 000,100 پوند برای تأمین کاهش احتمالی درآمد گمرکات و نیز مبلغ 000,200 پوند برای امور آبیاری پیشنهاد کرده است. خود نوز چنین پیشنهاد کرد:
درآمدهای حاصل از کارهای آبیاری، علاوه بر اراضی حاصلخیز شده با طرح، ممکن است به عنوان وثیقهای فرعی برای وام اضافی گرو گذاشته شود و همچنین تعهد نخستوزیر ممکن است با تفاهمی مبنی بر اینکه محدودیت صادرات غله از دشت کارون از این پس برداشته شود همراه گردد ... او پذیرفت ... که ممکن است برای قبولاندن موافقتنامهای با این شرایط به شاه با مشکلات عدیدهای مواجه شود، ولی در مجموع از اجرای آن مأیوس نبود.[33]
سر آرتور هاردینگ به لنزداون پیشنهاد کرد که عینالدوله را تشویق کند که دولت پادشاهی بریتانیا آمادة مساعدت مالی است تا در ازای آن، سهمی در طرح آبیاری کارون به دست آورد. هاردینگ همچنین اظهار اطمینان کرد که احساس میکند اگر عاقلانه و با تحملدراینبازیشرکت کننداحتمالاً همچنان قادرخواهندبوداحتیاجاتمالیدولت ایران را بهنفع خود تمام کنند همان طور که رقیب آنها، روسیه، در گذشته چنین میکرده است.[34] در خلاصه حوادث ماهانه در ایران، مورخ سوم آوریل 1905، میخوانیم که عینالدوله مدت مدیدی مخفیانه با سفر شاه به اروپا مخالفت کرد و با توسل به روشهای مسامحه خود سعی در به تعویق انداختن آن داشت. وقتی که تلاشهای او به شکست انجامید مخالفت خود را علنی کرد و به موقعیت مغشوش روسیه، ناآرامی در ایران، و وضع بیثبات مالی و نظامی کشور استناد نمود. مخالفتهای او تا وقتی ادامه یافت که اعلامیهای از سوی شاه صادر شد مبنی بر اینکه «او هر کسی را که در هر زمینهای با سفرش به اروپا مخالفت کند دشمن شخصی خود تلقی میکند.» فقط در این هنگام بود که عینالدوله دست از مخالفت و مقاومت برداشت.[35] او در عین حال، همچنان سعی کرد همراهان شاهرا در سفر اروپا (که هزینة آنها نیز بر عهده دولت بود) به حداقل کاهش دهد. علاوه بر این، عینالدوله قصد داشت سایر مخارج سفر شاه را به 000,60 پوند محدود کند. دو سوم از این مبلغ قرار بود از جیب شخصی شاه پرداخت شود و فقط 000,20 پوند باقیمانده از درآمدهای عادی تأمین گردد.[36]
همزمان باطرح ترغیب شاهبه سفرو خنثیکردن طرحگسترشکشاورزیدر خوزستان، افراد متعددبانفوذیکهخودمنافعزیادیدرجنوبایرانداشتنددرپیاینبودند کهیاکلاً طرح آبیاریرامتوقفکنندیاآنراتحتکنترلبریتانیاقراردهند. یکیاز این افراد نظامالسلطنه بود.
حسینقلی خان نظامالسلطنه مافی در سال 1836، از تبار کرد، متولد شد. او در این دوران، به تناوب، حکومتهای شیراز، بوشهر، خوزستان، و چند منطقه دیگر را برعهده داشت. هنگامی که نظامالسلطنه حاکم خوزستان بود روابط دوستانهای با بریتانیا نداشت. به همین علت با اصرار لرد سالزبوری، وزیر خارجة بریتانیا، از انتصاب به حکومت ایالات مهم و مشاغل برجستة مملکتی برای پنج سال محروم شده بود. وقتی در اوایل آوریل 1899 اعزام یک فرد قوی برای حکومت آذربایجان ضرورت یافت، به تقاضای فوری شاه، لرد سالزبوری از دو سال و نیم باقیمانده دستور برکناری وی از مشاغل مهم صرفنظر کرد. نظامالسلطنه در سالهای 1899 ـ 1900، که وزیر آذربایجان بود،[37] سیاست دوستی با بریتانیا را در پیش گرفت.
سسیل جی. وود، سرکنسول بریتانیا در تبریز، اطلاعاتی را که دربارة نظامالسلطنه و برادرزادهاش مجیرالسلطنه، فرمانده قشون آذربایجان، از آوریل 1899 تا آن زمان به دست آورده اینگونه جمعبندی میکند: «آنها نسبت به واقعیت قدرت انگلیسیها و نفوذشان برای منافع عامه در جنوب ایران کاملاً متقاعد شدهاند.» سسیل وود ادامه میدهد که آنها در هر فرصتی به طور جدی مراتب پیوند صمیمانة خود را با دولت بریتانیا ابراز میدارند و صریحا اظهار میکنند که منافعشان با پذیرش ارادی تفوق بریتانیا در جنوب به بهترین شکل حاصل شده و میشود. آنها به وود اطمینان داده بودند که خود و امکاناتشان کاملاً در اختیار دولت بریتانیا قرار دارد و مایلند صداقت خود را به ثبوت رسانند. وود ادامه میدهد: «آنها آنقدر اطلاعات به من دادند که من نمیتوانستم آن را از هیچ منبع دیگری به دست آورم.»[38] علاوه بر این، ثروت و املاک وسیع این خانواده دراستانهای جنوبی ایران نفوذ قابل توجهی به آنها داده بود.
در ژوئیه 1900 سسیل اسپرینگ رایس، کاردار بریتانیا در تهران، گزارش داد: «بهنظر میرسدنظامالسلطنه خدمات ارزندهایدرآذربایجانانجام داده است. وی آشکارا مشتاق است که روابطبسیارخوبی بادولتعلیاحضرت ملکه داشته باشد.» خدمات نظامالسلطنه به دولت بریتانیا به حدی بود که، طبق همین گزارش اسپرینگ رایس، سفارت انگلیس وی را جزو یک «جناح انگلیسی» بهشمار آورد که از حمایت بریتانیا برخوردار بوده.[39]
نظامالسلطنه در سال 1890 نامزد صدر اعظمی بود. در همان سال و در دوران امینالسلطان وزیر عدلیه وتجارت و در کابینه عینالدوله وزیر عدلیه بود. وی در سپتامبر 1904 با تقدیم 000,40 لیره به شاه وزارت گمرکات را به اجاره خود در آورد. اراضی وسیعی در ساحل غربی رودخانه کارون متعلق به او بود.
در ژوئن1904 نظامالسلطنهبه هاردینگاطلاع داد کهعینالدوله از او خواسته است به عنوانحاکمسابقخوزستاننظرشرادر موردطرحپیشنهادیوان روگنبدهد، و درعین حال ازاو پرسیده است آیاوی تمایل داردنظارتبرطرح را ازطرف دولتایرانبرعهده بگیرد؟[40] با پاسخ مثبت نظامالسلطنه کلیه اسناد مربوط به طرح در اختیار او، که مورد اعتماد عینالدوله، بود قرار میگیرد. نظامالسلطنه با در اختیار داشتن گزارش وان روگن، همزمان، به توطئه علیه طرح آبیاری و خود عینالدوله دست زد. نظامالسلطنه در مخالفتخود باطرحازحمایتحاجمعینالتجار، تاجرثروتمندجنوبایران، برخوردار بود. معینالتجار نیمی از ثروت خود رادراملاک کارونبه کارانداخته بود. هر دو نفر با بازسازی خوزستانمخالفتمیکردند. آنهامعتقدبودندکهاصلاًهیچتغییریدروضعموجود ضروری نیست وهرگونهافزایش درذخایرآب اراضیآنهاومحصولاتشان راکه درآنزمان فراوان بود ضایع میکند.[41] نظامالسلطنه با یکی از درباریان دیگر به نام معتمدخاقان برای مخالفت باصدراعظم فعالانه تلاش میکرد. اما، دسیسههای آنها به وسیله درباری دیگری به نام اقبالالدوله افشا شد. اقبالالدوله به پاس این خدمت به وزارت خالصجات رسید. درست اندکی کمتر از دو هفته پیش از اعلام مسافرت مظفرالدین شاه به اروپا (مارس 1905) نظامالسلطنه و معتمدخاقان در حضور شاه، عینالدوله، جمع بسیاری از درباریان و مستخدمان قصر شاه به شدت فلک شده و هر دو از تهران تبعید شدند.[42]
اسناد وزارت خارجه انگلیس در مورد اینکه توطئه نظامالسلطنه چگونه شکل گرفت سکوت میکند. حوادث بعدی نشان میدهد که توطئه هر چه بوده، با فرض اینکه بدون مشورت با انگلیسیها هم انجام یافته باشد، با مخالفت جدی آنها روبرو نبود زیرا انگلیسیها در آخرین فرصت کمک کردند تا نظامالسلطنه به جای محکوم شدن به مرگ، رنج تنبیه، تحقیر و تبعید را تحمل کند. حادثه هر چه بود، با انقلاب مشروطیت و سقوط عینالدوله، نظامالسلطنه بار دیگر در صحنة سیاست ظاهر شد. وی در دوران سلطنت محمدعلی شاه رئیسالوزرا و وزیر مالیه شد (ذیقعده 1325/1907 دسامبر 1907).
فرد با نفوذ دیگری که تشویق شد طرح آبیاری خوزستان را در کنترل خود گیرد یا بر ادارة امور آن در دست انگلیسیها پافشاری کند شیخ خزعل، رئیس قدرتمند قبیلة کعب و حاکم محمره (خرمشهر)، بود. سرگرد برتون، که در همان زمان از سوی حکومت هند با سمت ناظر سیاسی به خوزستان اعزام شده بود، پس از گفتگو با شیخ خزعل در فوریه 1904 به حکومت هند نوشت که شیخ خزعل «نیز میتواند با حرکت هر کشتی بخار غیرانگلیسی در کارون مخالفت نماید و جدا از اجرای طرحهایی مانند پروژههای آبیاری مهندس هلندی که اکنون از تهران به کارون اعزام شده است جلوگیری کند.»[43]
اندکی بعد، دیوید لوریمر، معاون کنسول بریتانیا در محمره که با شیخ خزعل در تماس بود، گزارش داد که شیخ به سختی حاضر است مسئولیت عملیات کارهای آبیاری رابپذیرد. لوریمرادامه میدهد که خزعلبه اینطرحهمچونقصریخیالینگاهمیکند. اما، درعینحال، شیخپیشنهادمیکندکهطرحبادوشرط مساعدتمالیوتضمینحمایتاز سوی دولتبریتانیاقابلاجراست. شیخخزعلمیگوید: «طرحآبیاری طرحبسیاربزرگ و مشکلی است، امابخشوسیعیاز عربستان [خوزستان] را بهباغیدائمیتبدیلخواهد کرد.»[44]
نوامبرهمان سال، حکومت هند به برودریک اظهارداشت که شیخ محمره «حق هرگونه اظهارنظری را دربارة طرح دارد و طرح نمیتواند بدون رضایتاو به اجرا درآید، رضایتی که، با کمترین تردید نسبت به سودبخشی طرح برای او یا ما، ترغیب وی به پس گرفتن آن مشکل نیست».[45]
منافع شیخ خزعل در جنوب منطبق بر منافع انگلیسیها بود. شیخ از پیش با امضای تعهدنامهای پذیرفته بود که طبق توصیه انگلیسیها عمل کند.[46] باتوجه به امضای اینتعهدنامه به نظر نمیرسد که دولت بریتانیا نیاز بیشتری به مذاکره با شیخ خزعل در خصوص طرح آبیاری خوزستان داشت.
در این میان، عینالدوله کاملاً فلج شده بود. به خصوص که با اقدامات صدراعظم سابق، درباریان، حکام ولایات و شاه، که خود تهدید بزرگی در برابر هرگونه پیشرفت ممکن بود، وضع او هر روز وخیمتر میشد. از آنجا که عملیات طرح از نظر عینالدوله «یک ضرورت مطلق برای ایران» بود، در نتیجه وی چارهای ندید جز اینکه برای طرح آبیاری کارون از بریتانیا به طور رسمی تقاضای 000,200 پوند وام کند.[47]
در پایان سال 1905، که وضع مالی کشور از هر زمان بحرانیتر شده و در نتیجه خطر جدی شورشهای داخلی مطرح بود، عینالدوله برای اخذ 000,200 لیره وام از طریق سفیر ایران در لندن فشار آورد.
حکومتهندتمایلخودرابرای پیشپرداختوامدرخواستیاعلامکردمشروط به اینکه در صورت اجرای نهایی طرح آبیاری اجرای آن فقط به شرکتی واگذار شود که مورد قبولدولتبریتانیاباشد.[48] اینپیشنهادمتکی بهمطالعات جدیمتخصصانهندبریتانیا و تهیهطرح و نقشه عملی آن بود. یکی از نقشههای عملی طرح را برای نمونه درج میکنیم.
توافقی با شرایط بالا محتمل به نظر میرسید، اما عینالدوله از آن پس درخواستهایش را افزایش داد. در آن زمان اگر مساعدتی از خارج کشور نمیشد امکان داشت اوضاع کشور کاملاً بحرانی شود. عینالدوله مشغول مذاکره با هر دو دولت روس و انگلیس شد و در تلاش برای تحصیل وام، میکوشید از رقابت این دو استفاده کند.
حکومت هند اصرار داشت که پیش از پرداخت هر وامی چهار امتیاز مهم از دولت ایراناخذ شود که طرح آبیاری کارون یکی از آنها بود. درچنین موقعیتی دولت روسیه و انگلستان طی مذاکراتی توافق کردند که به معامله متقابلی در مورد ایران دست بزنند.
در طول شش ماهة اول سال 1906 کمتر سخنی از طرح آبیاری شنیده شد. با این حال، در ماه ژوئیه دواستارلر، سفیر هلند در تهران، تمایل خود را برای تحصیل امتیاز آبیاری کارون برای یک سندیکای هلندی به اطلاع دولت ایران رساند. نکات عمده پیشنهادهلند برای امتیاز به طور خلاصه این بود که مدت امتیاز هشتاد ساله باشد. سرمایة شرکت 000,400,1 پوند استرلینگ بود که از این مبلغ 20 درصد در هلند و 40 درصد در ایران به کار میرفت. قرار شد دفتر مرکزی شرکت در هلند و مدیریت آن عمدتا با هلندیها باشد.[49]
در دسامبر، اسپرینگ رایس، سفیر جدید بریتانیا در تهران که جانشین سر آرتور هاردینگ شده بود، به سر ادوارد گری، وزیر خارجه بریتانیا، گزارش داد که وزیرمختار هلند مطلوبیت طرح هلند را برای وی شرح داده و به وی گفته است که دولت ایران به آن اظهار علاقه کرده است و علاوه براین، طرح مزبور جلو امتیازی را خواهد گرفت که به گفتة او آلمانها برای اخذ آن فشار میآورند.[50]
حکومت هند تمایل خود را برای پرداخت یک وام انگلیسی به منظور حذف مشارکت نامطلوب بیگانه در منطقه کارون به موقع اعلام کرد. علاوه بر این، پیشنهاد کرد که میتوان به شیخ محمره کمک کرد تا طرح را به اجرا درآورد.[51]
در ادامة این رایزنیها، سفیر هلند در لندن در برابر سر ادوارد گری به شدت اصرار میورزید که طرح هلند را بپذیرند. به گفتة وی دولتهای فرانسه و روسیه با آن مخالفتی نداشتند. مذاکرات وی با استقبال چندانی مواجه نشد.[52] پس از آن، در اوائل ژانویه 1907سر ادوارد گری به سفیر هلند اطلاع داد که به دلیل اوضاع ناآرام سیاسی در ایران فعلاً اعطای امتیاز آبیاری کارون نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد.[53]
یک ماه بعد، در فوریة 1907، دواستارلر دوباره در تهران با اسپرینگ رایس تماس گرفت. او اطلاعات چندی داشت مبنی بر اینکه سفارت آلمان مخفیانه برای به دست آوردن امتیاز آبیاری رود کارون برای یک گروه کاملاً آلمانی تلاش میکند، و این گروه رابطه بسیار نزدیکی با شرکت راهآهن بغداد دارد. سفیر هلند ادامه داد که احساس میکند تنها راه خنثی کردن طرفهای آلمان این است که دولت بریتانیا از پروژة دولت هلند حمایت کند. وی افزود، سفارت روسیه نیز با این نظر موافق است.
در فوریه، اسپرینگ رایس به سر ادوارد گری اطلاع داد که طرحهای امتیاز اهواز در آن موقع در دست بانک درسدن است و متعاقبا بانک ایران در مبادله این امتیاز ناچار است سرمایة لازم را برای اجرای طرح از این بانک آلمانی تحصیل کند. نمایندة بانک درسدن نیز همین هفته وارد تهران شده است. اسپرینگ رایس ادامه داد که او و همکار هلندیاش معتقدند که بهترین راه برای جلوگیری از طرح آلمان تشکیل بیدرنگ یک سندیکا با مشخصه بینالمللی و اعزام یک نمایندة مالی به تهران و اهواز است.[54] پیشنهاداسپرینگ رایس را ادوارد گری و مورلی، وزیر امور هندوستان، پذیرفتند و همزمان با آن شیخ خزعل دوباره به عنوان انتخاب بعدی مورد توجه قرار گرفت.
در مارس 1907، حکومت هند اشاره کرد که ترجیح میدهد از تلاشهای شیخ خزعل برای به دست آوردن امتیاز حمایت شود. حکومت هند معتقد بود اگر قرار است امتیاز به یک سندیکای بینالمللی واگذار شود، برای اطمینان، اقداماتی باید صورت پذیرد که بر اساس آن کل سرمایة سندیکا سرمایة انگلیسی باشد و همچنین برای اجرای طرح باید بیشتر مهندسان انگلیسی استخدام شوند؛ زیرا صرفنظر از ملاحظات سیاسی، استخداممهندسانانگلیسی به علت تجاربشاندرچنین طرحهاییکاملاًتوجیهپذیر است.[55]
یک هفته بعد، اسپرینگ رایس از تهران گزارش داد که از طریق فرستادة شیخ خزعل مطمئن شده است که خود شیخ مسئولیت کارهای آبیاری را بر عهده میگیرد و توصیههای کارشناسی تنها نوع مشارکت خارجی است که میپذیرد.[56]
سرگرد سر پرسی کاکس، نماینده انگلستان در خلیج فارس، به دهلی گزارش داد در جریان مذاکرهای که با شیخ خزعل داشته، خزعل گفته است شخصا ترجیح میدهد که وضعیت قلمروش چنان که بوده باقی بماند، البته بجز حجم آبیاری از رودخانه که وی احتمالاً قادر است با پمپهای ماشینی آن را انجام دهد و در این زمینه تجربیات زیادی دارد. در هر حال، اگر یک طرح جامع آبیاری اجتنابناپذیر باشد وی ترجیح میدهد که رأسا مدیریت آن را با راهنمایی و همکاری انگلیسیها برعهده بگیرد. بر این اساس، شیخ خزعل با واگذاری امتیاز به هر سندیکای خارجی یا حتی ایرانی مخالفت خواهد کرد. سر پرسی کاکس ادامه میدهد که شیخ خزعل خواسته است که وی را در جریان تحولات و تغییر مواضع بریتانیا قرار دهند.[57]
اسپرینگ رایس در گزارش به ادوارد گری اظهار داشت که تصویب طرح بینالمللی هلند از سوی مجلس شورای ملی ایران بسیار غیرمحتمل به نظر میرسد. شیخ خزعل احتمالاً میتواند در موقعیتی باشد که شرایط خود را دیکته کند، مگر اینکه تهران مانع وی شود. در آن صورت، سفارت بریتانیا مسلما مجاز است از طرف شیخ مداخله کند.[58]
سرگرد مورتون که به همراه چند دستیار از سوی حکومت هند به اهواز اعزام شده بود تا در مورد طرح پیشنهادی وان روگن تحقیق کند و گزارش دهد، تا اوائل سال 1907 هنوز مشغول عملیات شناسایی در منطقه بود. حکومت هند معتقد بود که این طرح یکی از مهمترین طرحهای تجاری و سیاسی است و گرچه آنها توجه دارند که دولت لندن آماده نیست برای تحصیل امتیاز اقدامی انجام دهد، اما به دست آوردن کاملترین اطلاعات دربارة موضوع را بسیار مطلوب تلقی میکرد. این کار موجب تسلط اطلاعاتی بریتانیا بر وضعیت محلی میشد و شرایط را برای اجرای طرح به دست آنها همچنان مطلوب باقی نگه میداشت.
در این هنگام موقعیت ایران بیثبات بود. آلمان در خلیج فارس فعالیت میکرد؛ و در صورتِ اجرای طرح آبیاری لازم بود مقدماتی فراهم شود تا کشاورزانی از مناطق دیگر به خوزستان منتقل شوند زیرا جمعیت برای کشت کامل به هنگام آبیاری کافی نبود. افزایش جمعیت در این منطقه، علاوه بر پیامدهای دیگر، سلطه جمعیتی اعراب را، که تحت کنترل اکید شیخ خزعل قرار داشتند، کاهش میداد. این عوامل بریتانیا را واداشت تا مترصد فرصتی بهتر شود و در خلال این مدت از طریق شیخ خزعل جلوی هر اقدامی را برای به دست آوردن امتیاز بگیرد. به این ترتیب، توسعه اقتصادی خوزستان همچنان در گرو منافع و مصالح سیاسی دولت بریتانیا باقی ماند.
[1] . اطلاعات بالا را با تغییراتی مرهون گزارش آقای سیدعلی آیتاللهی، مشاور سازمان برنامه و بودجه، هستم. این گزارش در سال 1361 با عنوان «کشت و صنعتهای نیشکر هفتتپه و کارون» به سازمان برنامه و بودجه داده شده است.
[2]1 . Robert M. Adams, "Agriculture and Urban Life in Early South Western Iran", Science, 13 April 1962, vol. 136, No. 3511, p.110.
[3]2 . George Curzon. Persia and the Persian Question. London: 1892, vol. II, p. 327.
[4]3 . Henry Drummond Wolff. Rambling Recollections. London: Macmillan and Co , 1908, vol II, p. 337.
[5]4 . George Curzon,"The Karun River and Commercial Geography of South-West Persia", Proceeding of the Royal Geographical Society, vol 12, New Series, 1890, pp. 526 - 527.
[6]5 . Curzon, Persia, vol. II, p. 327.
[7]6 . Curzon," The Karun River ...", op. cit., p. 527.
[8]7 . Mortimor Durand, Memorandum on the Situation in Persia, No. 16, Tehran, February 12, 1899, F. O. 60/608.
[9]8 . J.C.Lorimer. Gazetters of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia. Calcutta: Superintendent Government Printing, vol. 1, Part II, pp. 1733 - 1734.
[10]9 . Monthly Summary of Events in Persia. Inclosure in No. 58, March 2, 1904, F. O. 416/17.
[11]10 . Major Burton to the Government of India. Inclosure in No. 188, March 4, 1904, F.O. 416/17.
[12]11. Hardinge to Lansdowne. No. 33, Gulhak, June 20, 1904 , F. O. 416 /19.
[13]12 . Translation of an article in L'Etoile Belge of 13 September, 1904, No. 93, F. O. 416/20.
[14]13 . Cecil Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 2210, Tehran, January 3, 1907, F. O. 371/301.
[15]14 . Hardinge to Lansdowne, No. 99, Gulhak, June 8, 1904, F. O. 416/18.
[16]15 . Hardinge to Lansdowne, No. 33. Gulhak, June 20. 1904, F. O. 416/19.
[17]16 . ibid.
[18]17 . Hardinge to Lansdowne. No. 83, Tehran, January 31, 1905, F. O. 416/22.
[19]18 . Hardinge to Lansdowne. No. 103, Tehran, October 11, 1903, F. O. 416/15.
[20]19 . Hardinge to Lansdowne. No. 32, Gulhak, September 25, 1903, F. O. 416/15.
[21]20 . Narrative of Events in Persia in the Year 1904. Inclosure in No. 83, Hardinge to Lansdowne, F. O. 416/22.
[22]21 . Foreign Office to India Office. No. 162. Foreign Office, August 17, 1904, F. O. 416/190
[23]22 . Lansdowne to Hardinge. No. 187, Foreign Office, August 27, 1904, F. O. 416/19.
[24]23 . Government of India to Mr. Brodrick. Inclosure in No. 101, secret, Simla, November 10. 1904, F. O. 416/21.
[25]24 . Gazetteers of the Persian Gulf. op. cit., p. 1774.
[26]25 . Lord Lansdowne to Sir Arthur Hardinge. No. 59, Foreign Office, September 16, 1904, F.O. 416/20.
[27]26 . Hardinge to Lansdowne. No. 36, Tehran, December 29, 1904, F. O. 416/22.
[28]27 . Hardinge to Lansdowne. No. 115, very confidential, Tehran, May 19, 1904, F. O. 416/18.
[29]28 . ibid.
[30]29 . Hardinge to Lansdowne. No. 23, confidential, Gulhak, August 16, 1604, F. O. 416/20.
[31]30 . ibid.
[32]31 . Hardinge to Lansdowne. No. 115, very confidential, Tehran, May 19, F. O. 416/18.
[33]32 . Hardinge to Lansdowne. No. 133, very confidential, Gulhak, July 19, 1905, F. O. 416/19.
[34]33 . ibid.
[35]34 . Monthly Summary of Events in Persia. Inclosure in No. 50, April 3, 1905, F. O. 416/23.
[36]35 . ibid.
[37] . اهمیت استراتژیک آذربایجان صرفا به این علت نبود که هممرز روسیه بود، بلکه به این علت بود که این ایالت با جمعیتینزدیک به 000,000,2 نفر یکی از پرجمعیتترین ایالات ایران بود. در سالهای 4 ــ 1893 یک چهارم کل درآمد کشور از این استان تأمین میشد؛ و در سال 1899 آذربایجان در واقع مرکز تولید غلات ایران بود.
[38]36 . Memorandum of conversation with some of the shah's most trusted friends and advisers, with some remarks regarding the leavings of the valiahd and othe personages. Inclosure 2 in No. 54, secret, F. O. 416/4.
[39]37 . Spring Rice to Salisbury, No. 54, Gulhak, July 25, 1900, F. O. 416/4.
[40]38 . Hardinge to Lansdowne, No. 33, Gulhak, June 20, 1904, F. O. 416/19.
[41]39 . Memorandum of Mr. Churchill. Inclosure 3 in No. 14, F. O. 416/20.
[42]40 . Monthly Summary of Events in Persia. Inclosure in No. 50, April 3, 1905, F. O. 416/23.
[43]41 . Diaries and reports by Major Burton to Government of India. Inclosure 1 in No. 188, Rawalpindi, February 28, 1904, F. O. 416/17.
[44]42 . Vice-Consul Lorimer to Major Cox. Inclosure 2 in No. 105, confidential, July 2, 1904, F. O. 416/20.
[45]43 . The Government of India to Mr. Brodrick. Inclosure in No. 101, secret,Simla, November 10, 1904, F. O. 416/21.
[46]44 . Hardinge to the Sheikh of Mohammerah. December 7, 1902; British assurances given to the sheikh of Mohammerah. 1899 and 1902 - 10, F. O. 416/52.
[47]45 . Hardinge to Lansdowne. No, 36, Tehran, December 29,1904, F. O. 416/22.
[48]46 . India Office to Foreign Office. No. 19, April 18, 1905, F. O. 416/22.
[49]47 . General Report on Persia for the Year 1906. No. 8914, F. O. 371/306.
[50]48 . Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 1, Tehran, December 13, 1906, F. O. 371/301.
[51]49 . India Office to Under-Secretary of State for Foreign Office. No. 271, January 2, 1907. F. O. 371/301.
[52]50 . Sir Edward Grey to Sir Cecil Spring Rice. No. 8914, F. O. 371/306.
[53]51 . Sir Edward Grey to Spring Rice. No. 1080, Foreign Office, January 10, 1907, F.O. 371/301.
[54]52 . Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 6300, confidential, Tehran, February 25, 1907, F. O. 371/301.
[55]53 . Government of India to Mr. Morley. No. 8952. March 2, 1907, F. O. 371/301.
[56]54 . Spring Rice to Sir Edward Grey. No. 7532, Tehran, March 7,1907, F. O. 371/301.
[57]55 . Major Percy C. Cox, Political Resident in the Persian Gulf, to Sir Lowis Dane, Secretary of the Government of India in the Foreign Department. No. 15126, Bushehr, March 17, 1907, F. O. 371/301.
[58]56 . Spring Rice to Grey. No. 15434, Tehran, April 12, 1907, F. O. 371/301.
منبع: مقاله دکتر رضا رئیس طوسی، شمارة اول، بهار 1376فصلنامة تخصصی تاریخ معاصر ایران
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد