به گزارش جامجم، ساعت 8 صبح پنجم اردیبهشت امسال مردی با مراجعه به کلانتری 112 ابوسعید با طرح شکایتی ادعا کرد، پسر یازده سالهاش به نام امیرحسین در مسیر مدرسه از سوی آدمربایان ربوده شده است.
با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع آدم ربایی و به دستور قاضی محمد شهریاری، سرپرست دادسرای ناحیه 27 تهران، پرونده برای رسیدگی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
پدر امیرحسین پس از حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: پسرم ساعت 6 و 30 دقیقه صبح برای رفتن به مدرسه از خانه خارج شد. یک ربع بعد راننده سرویس زنگ در را به صدا درآورد و عنوان کرد که چرا امیرحسین پایین نیامده؟ سریع به مقابل در آمدم اما هیچ اثری از پسرم نبود. حدود ساعت 7 صبح، مرد ناشناسی با تلفن همراه من تماس گرفت و مدعی شد پسرم در اختیار آنهاست و در برابر آزادی او باید سه میلیارد تومان پرداخت کنم. کارآگاهان در اولین مرحله از تحقیقات خود به مدرسه محل تحصیل امیرحسین مراجعه کردند و در تحقیقات خود دریافتند که در چند روز گذشته افراد ناشناسی با خودروهای مختلف سیتروئن و پژو 405 نقرهای رنگ به مدرسه محل تحصیل امیرحسین مراجعه کرده و پرسشهایی را درباره زمان حضور دانش آموزان در مدرسه و تعطیلی آنها و... پرسیدهاند.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که ربایندگان اطلاعات کاملی درباره فعالیت اقتصادی پدر و پدربزرگ امیرحسین در زمینه خرید و فروش آهنآلات دارند.
به همین دلیل تحقیقات برای شناسایی متهمان پرونده به سمت محل کار پدر و پدربزرگ امیرحسین در بازار آهن کشیده شد.
سرهنگ عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در این باره به جامجم گفت: پس از تحقیقات و ردیابیهای پلیسی مخفیگاه متهمان در دهکده المپیک تهران شناسایی شد و زمانی که متهمان قصد داشتند مخفیگاه خود را تغییر بدهند ماموران وارد عمل شده و ساعت 11 صبح دوشنبه با دستگیری سه آدمربا موفق به آزادی کودک یازده ساله شدند.
اجازه نمیدادند با مادرم صحبت کنم
امیرحسین تا از خودروی پلیس پیاده شد، در آغوش مادر آرام گرفت. میگوید دلش برای مادر و خواهرش خیلی تنگ شده بود و خوشحال است که دوباره به خانه میرود.
از روز حادثه بگو؟
صبح زود مثل همیشه به خیابان آمدم و منتظر سرویس مدرسه بودم. در یک لحظه پیرمردی به من نزدیک شد و من را از زمین بلند کرد و داخل ماشین برد. راننده هم سریع حرکت کرد. بعد از چند دقیقه آنها سرم را زیر صندلی کردند و چیزی ندیدم. بعد از چند ساعت به آپارتمانی رفتیم.
مقاومت نکردی؟
ماجرا خیلی سریع اتفاق افتاد و شوکه شده بودم.
از آدمربایان نمیترسیدی؟
اولش خیلی ترسیدم، اما بعدش که کاری با من نداشتند، ترسم ریخت.
آنها را میشناختی؟
پیرمرد را چندباری نزدیک مدرسه دیدم و دو بار هم سوالاتی از من کرد.
چند نفر بودند؟
اول دو نفر بودند، اما یک نفر دیگر هم میآمد و میرفت.
در این مدت با خانوادهات صحبت کردی؟
چند بار آدمرباها اجازه دادند با آنها صحبت کنم. از من میخواستند زیاد حرف نزنم و زود تلفن را قطع کنم، بعد میگفتند به پدرت بگو پول را زودتر بدهد تا پیش آنها بروی.
اذیتت نکردند؟
نه. مهربان بودند و ناهار و شام هم میدادند، اما هر بار که میخواستم با مادرم صحبت کنم، نمیگذاشتند.
قرار بود پسرم را بکشند
پدر امیرحسین بیصبرانه منتظر انتقال فرزندش به پلیس آگاهی بود. آرام و قرار ندارد و در حیاط پلیس آگاهی راه میرفت.
او در گفتوگو با خبرنگار جامجم از 48 ساعت دوری امیرحسین و استرس خانواده میگوید.
چه زمانی متوجه ربودن امیرحسین شدید؟
روز شنبه ساعت 7 سرویس مدرسه با زدن زنگ خانه گفت چرا امیرحسین نمیآید. سریع پایین رفتم و متوجه غیبتش شدم. هرچه گشتیم او را پیدا نکردیم. دو ساعت بعد فردی با من تماس گرفت و مدعی شد او را ربوده و برای آزادیش سه میلیارد پول خواست.
او را شناختی؟
نه. صدایش نا آشنا بود. مرد جوان بود.
بعد چه شد؟
از آنها خواستم با امیر صحبت کنم که چند ثانیه با او حرف زدم و مطمئن شدم او را ربودهاند. فقط خواهش میکردم کاری به او نداشته باشند و اذیتش نکنند. سریع با پلیس تماس گرفتم و موضوع را به آنها گفتم.
به مدرسه هم خبر دادید؟
بله. معلم امیرحسین خیلی کمک کرد و راهنماییهایش باعث شد آدمرباها زودتر شناسایی شوند. او گفت سه ماه است فردی ناشناس در اطراف مدرسه پرسه میزند و سوالاتی در مورد مدرسه و امیرحسین میپرسد.
آدمربایان چند بار تماس گرفتند؟
سه بار تماس گرفتند و مدعی شدند اگر تا ساعت 11 دوشنبه پول را به آنها ندهیم فرزندم را میکشند، اما ماموران پلیس ساعت 10 با ما تماس گرفتند و خبرآزادی فرزندم را دادند.
گروگانگیری برای انتقام
عامل اصلی آدمربایی پیرمرد شصت و دو ساله است که 18 سال با پدربزرگ امیرحسین کار میکرد.
او در گفتوگو با جامجم به تشریح انگیزهاش پرداخت.
چرا امیرحسین را ربودی؟
پدربزرگ امیرحسین در بازار آهن کار میکرد و من وکیل کاری او بودم و کارهایش را انجام میدادم. یک معامله برای او انجام دادم که او سهم مرا نداد به همین خاطر کینه به دل گرفتم.
وکیل دادگستری هستی؟
نه. کارهای پدربزرگ امیر حسین را انجام میداد و وکیل کارهایش بودم، یعنی از طرف او کارهای اداری را پیگیری میکردم.
با هر کسی اختلاف حساب پیدا کنی اعضای خانوادهاش را به گروگان میگیری؟
چون میدانستم آنها به این کودک علاقه دارند تنها راهکاری که به ذهنم رسید این بود که با ربودن امیرحسین از خانوادهاش اخاذی کنم. من آدمربا نیستم.
از نحوه ربودن امیرحسین بگو؟
سه ماه مسیر رفت و آمد او را زیرنظر گرفتم و اطراف مدرسه و خانهاش پرسه زدم. چند بار به بهانههای مختلف با او گفتوگو کردم و از مدرسه اطلاعاتی به دست آوردم. با همدستی یکی از دوستانم به نام محمد صبح به مقابل خانهاش رفتیم و قبل از رسیدن سرویس، امیرحسین را سوار خودرو کرده و به مخفیگاهمان بردیم.
مخفیگاهتان کجا بود؟
او را به آپارتمانی در گرمسار بردیم و در آنجا نگه داشتیم. بعد همدستم با پدر امیرحسین تماس گرفت و گفت اگر فرزندتان را سالم میخواهید سه میلیارد تومان پول بدهید که آنها چند ساعت فرصت خواستند.
چند بار با خانواده گروگان تماس گرفتید؟
سه بار. میترسیدیم اگر زیاد تماس بگیریم رد ما را بزنند.
بعد از تماس چه شد؟
آنها مدعی بودند در این فرصت کم نمیتوانند پول را تهیه کنند، اما من تهدید کردم اگر پول را ندهند گروگان را میکشم.
واقعا میخواستی گروگان را بکشی؟
نه. باور کنید حتی وسط کار پشیمان شدم. فقط میخواستم خانوادهاش را بترسانم.
در این مدت رفتارت با امیرحسین چگونه بود؟
از خودش بپرسید. اذیتش نکردیم حتی برایش پیتزا هم خریدیم.
چرا مبلغ درخواستی را به یک میلیارد تومان کاهش دادید؟
متوجه شده بودم که این پول را نمیدهند به همین دلیل از آنها خواستم یک میلیارد تومان بدهند که باز فرصت خواستند. دوشنبه امیرحسین را به دهکده المپیک منتقل کردیم که آنجا دستگیر شدیم.
پسرت در این ماجرا چه نقشی داشت؟
باور کنید او بیگناه است.
میدانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
قصد داشتم امروز حضوری با پدر او حرف بزنم و گروگان را آزاد کنم، اما دستگیر شدم. حالا از کار خود پشیمانم و میدانم برای رسیدن به حقم راه اشتباهی را رفتهام.
او زیادهخواه بود
«مگر من چه بدی به تو کرده بودم.» این اولین جمله پدربزرگ موسفید امیرحسین در مواجهه با مرد آدمربا بود.
پیرمرد که متهم را بخوبی میشناخت، در گفتوگو با جامجم درباره حادثه و ادعاهای متهم میگوید: من و مادربزرگش در سفر کربلا بودیم که خبر دادند او را دزدیدهاند. همانجا از امام حسین(ع) خواستم نوهام را سالم برگرداند. سفر را نیمهکاره رها کردیم و با اولین پرواز به تهران آمدیم.
مرد آدمربا را میشناختی؟
ابتدا نه، اما وقتی در آگاهی او را دیدم، متوجه شدم که او کیست. من به او بدی نکرده بودم و همه چیز در اختیارش گذاشته بودم، اما او زیادهخواه بود.
حاضر بودی برای آزادی نوهات این پول را بدهی؟
موضوع را پدرش به پلیس اطلاع داده بود و وقتی با ماموران صحبت کردم، متوجه شدم بزودی نوهام آزاد میشود. از ماموران پلیس آگاهی تشکر میکنم باور کنید کار بزرگی انجام دادهاند. اما برای سلامت نوهام حاضر بودم همه زندگیام را بدهم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: