اقلیت​ها در غرب

چرا مساله اقلیت‌ها‌ از نژادپرستی مهم‌تر است؟

مساله نژادپرستی در تاریخ غرب امروز مورد توجه بسیاری از حامیان و فعالان ‌حقوق بشر‌ قرار گرفته است. در این میان مساله ‌یهودیان‌ در آلمان نازی، و مساله سیاهان در آمریکا، بیش از سایر نمونه‌ها مورد تاکید قرار می‌گیرد.
کد خبر: ۷۷۸۶۱۷
چرا مساله اقلیت‌ها‌ از نژادپرستی مهم‌تر است؟

امروز در بسیاری از کشورهای غربی، حتی انکار ظلم هیتلر به یهودیان، جرم دانسته می‌شود؛ چراکه این انکار، به نوعی حمایت از «نژادپرستی» (که مخالف ارزش‌های ‌حقوق بشری‌ است) تفسیر می‌شود. اما آیا محکوم کردن نژاد پرستی، تضمین‌کننده برقراری حقوق انسانی در جهان معاصر ماست؟

به نظر می‌رسد امروز نژادپرستی دست کم از حیث نظری، حامی چندانی ندارد. امروز کمتر کسی جرات و جسارت دارد که آشکارا حمایت خود را از تبعیض نژادی اعلام کند. آنقدر قبح نژادپرستی آشکار و علنی شده ‌ که حمایت از آن، نوعی عقب افتادگی محسوب می‌شود. اما با این حال، هنوز جهان ما از مشکلاتی که نژاد پرستی در قرن بیستم برای انسان‌های آن قرن ایجاد کرد، رنج می‌برد. امروز اصحاب قدرت علنا اظهار به نژادپرستی نمی‌کنند، اما عملا به همان اقداماتی می‌پردازند که سیاستمداران نژادپرست به آنها دامن می‌زدند.

از سوی دیگر، مشکل امروز، تفاوتی ظریف با مشکل تبعیض نژادی قرن بیستم دارد. انسان‌هایی که امروز حقوقشان پایمال می‌شود، لزوما متعلق به نژادی خاص نیستند و انسان‌هایی که خواسته و سلیقه خود را برتر از دیگران می‌دانند، لزوما رنگ پوست یا حتی جنسیت خاصی ندارند. بلکه جبهه‌ای که امروز در غرب ایجاد شده، جبهه عقیده است. مثلا آنها که مسلمان هستند (چه سفیدپوست باشند، چه رنگین پوست، چه زن باشند و چه مرد) در معرض سوءظن و تبعیض قرار می‌گیرند. بدین‌سان غرب توسعه یافته، عملا عده‌ای از شهروندان خود را دارای حقوقی پایین‌تر از حقوق دیگران قلمداد می‌کند. اما این اتفاق از کجا ناشی می‌شود؟ آیا تبعیض به این دلیل است که ارزش‌های اسلامی، ارزش‌هایی پایین دست است و دولت‌های غربی باورهای اسلامی و حامیان آنها را نمی‌پسندند؟ به نظر می‌رسد با توجه به شناخت ضعیف غرب از اسلام (نکته‌ای که حتی امروز رئیس‌جمهور آمریکا نیز به آن معترف است) پاسخ این پرسش منفی است. بنابراین نادیده گرفتن حقوق مسلمانان در غرب، ناشی از علتی مهم‌تر و ریشه‌ای‌تر است: مسلمانان در ساختار قدرت در جوامع غربی، در اقلیت قرار دارند، آنها بهره اندکی از قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب را عهده‌دار هستند.

بنابراین معضل مسلمانان در غرب، در اصل این است که آنها در اقلیت قرار دارند. دریافت این مساله، اولین گام برای حل مسائل اخیر در اروپا و نیز آمریکاست. اگر هم مسلمانان و هم دولتمردان غربی بپذیرند که معضل اصلی که به درگیری‌های خشونت آمیز اخیر انجامیده است، ناشی از در «اقلیت» بودن مسلمانان است، راه‌حل این معضل نیز آشکار خواهد شد. در واقع این معضل، به قرن کنونی محدود نمی‌شود، بلکه تاریخ نشان داده است که معضل نژادپرستی در غرب نیز، در اصل و از ریشه، ناشی از معضل نادیده ماندن اقلیت‌هاست‌ و هم سیاهان و هم یهودیان، وقتی توانستند وضع بهتری در غرب پیدا کنند که در کانون‌های قدرت سیاسی و اقتصادی و نظامی سهم بیشتری را از آن خود کنند. بنابراین مسلمانان نیز ‌باید همین مسیر را دنبال کنند. اقدامات تروریستی (از 11 سپتامبر گرفته تا قضیه شارلی ابدو) نه تنها در وضع مسلمانان در غرب، بهبودی ایجاد نمی‌کند، بلکه برای اعمال فشار علیه مسلمانان، بهانه‌هایی نیز به دست می‌دهد. اما اگر مسلمانان به نحو معقول و با عزم جدی، خود را مقتدر کنند، حرف حق آنها نیز گوش شنوای بیشتری پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر، دولتمردان غربی نیز باید دریابند که تا زمانی که به نحو سیستماتیک، برای آنها که از حیث سیاسی و اقتصادی، در اقلیت و موضع ضعف هستند، تریبون‌هایی برای اظهار مشکلات و مصائب و گرفتن حقوق، اختصاص داده نشود، معضل اقلیت‌ها در غرب حل نشده باقی خواهد ماند و فقط شکل آن عوض خواهد شد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها