یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
نگاهی به تاریخ اقدامات آمریکا در کشورهای مختلف در طول صد سال گذشته نشان میدهد این کشور بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در بیش از ۵۰ کودتا نقش داشته و در تعداد دیگری از این کودتاها نیز ناکام مانده است. بخش قابل توجهی از این کودتاها به روی کار آوردن دیکتاتورهایی منتهی شد که نقش اصلی را در نسلکشی سالهای بعد داشتهاند. بنابراین نمیشود اقداماتی را که در قرن گذشته در گواتمالا، اندونزی، کنگو، کامبوج و بسیاری دیگر از کشورها در ارتباط با نسلکشی رخ داده، بدون تحلیل نقش پشت پرده واشنگتن که حامی دولتهای وقت در این کشورها بوده، تحلیل و بررسی کرد. آمریکا همچنین در کنار این نقشآفرینیهای غیرمستقیم در کشتار انسانها در کشورهای مختلف، با دخالتهای نظامی خود، مستقیما در مرگ میلیونها نفر دیگر نقش داشته است. گفته میشود تنها در جریان جنگ ویتنام در قرن بیستم، بین 1.5 تا 3.8 میلیون ویتنامی کشته شدند. همچنین دخالتهای ایالات متحده در افغانستان و عراق به مرگ هزاران نفر از مردم این کشورها انجامید که خود مصداق جنایت علیه بشریت است. شلیک به هواپیمای مسافربری ایرانی، ایجاد قحطی در بسیاری از کشورها به دلیل اعمال سیاست تحریم اقتصادی، دامن زدن به تنشهای داخلی در کشورهای مختلف با تبلیغات رسانهای، افزایش کینهورزی قومی و مذهبی در مناطق گوناگون و تشدید اختلافات مرزی میان کشورها، در کنار جاسوسی از شهروندان کشورهای مختلف فقط گوشهای از نقشآفرینی واشنگتن در عرصه نسلکشیهای قومی و مذهبی است.
علاوه بر این، همزمان با آغاز قرن بیستویکم، واشنگتن با پیگیری راهبرد حمایت از گروههای تروریستی، نوعی تازه از درگیریهای منطقهای با عنوان «جنگهای نیابتی» را به راه انداخت. شکلگیری طالبان و القاعده در افغانستان و پاکستان، زمینهسازی برای شکلگیری گروهکهایی چون بوکوحرام و الشباب در آفریقا، کمک به داعش برای تضعیف دولتهای قرار گرفته در محور مقاومت در خاورمیانه و حمایت مالی از بسیاری دیگر از تروریستهای منطقه چون جیشالعدل و... موجی تازه از نسلکشی را در سطح جهان به بار آورده است. جنایتهایی که یادآور اعمال غیرانسانی دولتهای غربی و دیکتاتورهای وابسته آنها در قرن بیستم است.
در سالهای اخیر و بهدنبال وقوع حادثه یازدهم سپتامبر، واشنگتن نوعی ترور رسانهای علیه مسلمانان را نیز کلید زده که فرجامی جز اسلامهراسی و اسلامستیزی نداشته است. نهتنها ارتش آمریکا در 15 سال گذشته از قرن بیست و یکم، به دو کشور مسلماننشین لشکرکشی کرده، بلکه افکار عمومی را بهگونهای سازمان داده است تا از مسلمانان نفرت داشته باشند. جنایت اخیر در چپلهیل و قتل سه دانشجوی مسلمان و حمله مسلحانه به بسیاری دیگر از مسلمانان در کشورهای غربی، فقط یکی از آثار تخریب هویت مسلمانان به شمار میآید. سیاستهای رسانهای ایالات متحده از هالیوود گرفته تا مطبوعات این کشور بخوبی نشان میدهد چطور دولت آمریکا برای ایجاد یک نسلکشی توسط غیرنظامیان غربی زمینهسازی کرده و سیاستمداران این کشور فقط به ژست محکومیت این جنایتها اکتفا میکنند.
نگاهی به پرونده ضدحقوق بشری واشنگتن نشان میدهد که آمریکا دستکم چهار مرحله نسلکشی گسترده مردم در کشورهای مختلف را طی کرده و هر بار که یکی از این راهبردها با مقاومت افکار عمومی جهان توجیهناپذیر میشده، به شیوه جدید روی میآورده است.
بنابراین امروز اگر تصاویر سر بریدن مسیحیان مصری از سوی داعش منتشر میشود یا ماجرای قتل مسلمانان در چپل هیل بازتاب نمییابد، نباید از نقش رسانهها به مثابه تکتیراندازهای جدید آمریکایی غافل شد؛ همان رسانههایی که در خط مقدم دیگریستیزی، از آدمکشی آمریکایی، قهرمانپروری بیرون آورده و در جهانی که آبستن خشونت است، بذر تفرقه و تنفر میپراکنند. این هویتکشی که مقدمه نسلکشیهای بعدی است نشان میدهد ما وارد عصر تازهای از منازعات هویتی شدهایم. همان عصری که هم به حاشیه راندهشدگان غربی در آن به شیوهای هالیوودی میخواهند خود را در ویدئوهای آدمسوزی اثبات کنند و هم دولتهای متجاوز برای تکتیراندازهای خود شهرتی قهرمانانه تعریف میکنند.
در چنین عصری باید منتظر افزایش سیاهه کارنامه ضدحقوق بشری آمریکا و همپیمانان رسانهایاش بود.
یوسف آبشاریان / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد