آیه 32 سوره مائده
***
ریخته شدن خون انسانها در طول تاریخ، یکی از بزرگترین تهدیدات تمدن انسانی بوده و شاید به همین دلیل است که چه در دوره پیدایش ادیان ابراهیمی، چه قرنها پس از آن در عصر نگارش قوانین ملی یا تدوین منشورهای بینالمللی برای پاسداشت حقوق بشر همواره تلاش شده تا جلوی این خونریزیها گرفته شود.
این همه درحالی است که طی قرون گذشته نه فقط روند قتل انسانها متوقف نشده، بلکه با تجهیز قدرتهای سیاسی به ابزارهای کشتارجمعی، بر تعداد قربانیان افزوده شده و همچنان در نبردهای قومی، جنگهای منطقهای یا جهانی یا کشتار مذهبی، جان انسانها نادیده گرفته شده و افرادی بدون در دست داشتن اسلحه یا دخیل بودن در تنشهای سیاسی، قربانی کینهتوزی دیگران میشوند. هرچند در طول تاریخ نمونههای بسیاری از نسلکشی را میتوان مورد اشاره قرار داد که مشهورترین آنها به آنچه قوم مغول با ایرانیان کرد مربوط است، اما در قرن بیستم غربیها چنان در قتلعام انسانها افراط کردند که در فرآیند دیگریستیزی، روی مغولها و اقوام بدوی در سلسله نبردهای باستانی را نیز سفید کردند.
شاید برای همین است که اگرچه تا نیمه قرن بیستم مفهومی به نام نسلکشی وجود نداشت، اما از دهه 40قرن بیستم، واژه genocide توصیفگر رفتارهایی شد که تحت عنوان کلی نسلکشی قابل توضیح است. رفتاری که هرگونه اقدام و مبادرت برای نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی و ایدئولوژیکی را در بر گرفته و اولین تعریف قانونی این عمل در بیانیه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ حول جلوگیری و مجازات جرم نسلکشی شکل گرفت. چنانکه این بیانیه و بیانیههای مشابه در حقوق بینالملل تاکید دارند، نسلکشی، اقدام به قتل تعداد کثیری از افراد تنها به سبب برخورداری از یک مذهب، نژاد یا رنگ پوست و زبان خاص است. رفتاری متعصبانه که نشان میدهد هنوز برای بخشی بزرگ از جامعه جهانی، وجود دیگری به معنی تکثر و تفاوت در نگرش به زیست انسانی، غیرقابل پذیرش بوده و برای همین، آنها بهخود اجازه میدهند برای اثبات حقانیت خود برای نبود این دیگری اقدام کنند.
هرچند درباره جزئیات و مصادیق اقدام به نسلکشی اختلافنظرهایی وجود دارد، اما در اولین بیانیه بینالمللی در این رابطه آمده است که «هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دسته جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی بر یک گروه خاص، ضربه زدن تعمدی به افراد یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جابهجایی اجباری فرزندان گروهها به یکدیگر، طرحریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص و... همه از مصداقهای بارز نسلکشی میباشند.»
از جمله مشهورترین نسلکشیهای قرن بیستم که در کتب تاریخی درج شدهاند میتوان به نسلکشی ارامنه در جریان جنگ جهانی اول، کشتار جمعی آشوریان و یونانیان توسط دولت عثمانی در همان سالها، قتلعام کردهای علوی در ترکیه، کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم، نسلکشی نازیها در کرواسی، نسلکشی قومی و مذهبی در جریان تجزیه هند و استقلال پاکستان، نسلکشی در جنگ بنگلادش در دهه 70 قرن بیستم میلادی، قتلعام پس از استقلال بوروندی، جنایت خمرهای سرخ در کامبوج، ماجراهای کشتار در تیمور شرقی، فاجعه صبراو شتیلا، قتلعام بیرحمانه کردها از سوی رژیم بعث عراق، قتلعام گسترده مردم توسط دیکتاتور سابق اتیوپی، نسلکشی رواندا، کشتار مسلمانان بوسنیایی در سربرنیتسا و تسویهحسابهای قومی در مناقشه دارفور اشاره کرد.
هرچند پیش از این نیز اقدامات گستردهای در نسلکشی قومی و مذهبی صورت گرفته بود که یکی از ناشناختهترین آنها، مرگ هزاران ایرانی در جریان قحطی پدید آمده ناشی از اشغال نظامی کشورمان در جریان جنگ جهانی اول بود، ولی تنها پس از آنکه از سال 1943 عبارت نسلکشی وارد ادبیات سیاسی جهانی شد، حساسیتها به کشتار گسترده انسانها افزایش یافت اما این حساسیتها هیچگاه نتوانست مانع روند رو به افزایش قتلعامها در جهان شود.
آنچه امروز تروریستهای داعش در عراق و سوریه صورت میدهند، تنها یکی از مصادیق نسلکشی در قرن بیستویکم است. کشتار بیرحمانه شیعیان، ایزدیها، کردها، مسیحیان و حتی اهل تسنن توسط داعش نشان میدهد هنوز جهان با پدیده شوم نسلکشی روبهروست. پیش از این در جریان تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه نیز نظامیان اسرائیلی بهگونهای هدفمند با شلیک به زنان و کودکان فلسطینی، کشتاری ناباورانه را رقم زدند که تفاوت چندانی با آنچه گفته میشود هیتلر علیه یهودیان در جریان جنگ جهانی دوم انجام داد، نداشت.
اما این فقط افراطگرایان تکفیری و صهیونیست نیستند که همچنان به مدل نسلکشی برای دیگری ستیزی ـ در عصری که به عصر احترام گذاشتن به اقلیتها و خرده فرهنگها مشهور است ـ ادامه میدهند. در کنار این، موج اسلامهراسی و ایجاد تنفر از مسلمانان در کشورهای غربی نیز باعث شده است هر از گاهی خبری از قتل مسلمانان در نقاط مختلف دنیا به گوش برسد که آخرین نمونه از این قتلهای هدفمند، مرگ سه دانشجوی مسلمان در ایالات متحده آمریکا بود. اقدامی که نشان داد هنوز هم تمدن غربی از عواقب نسلکشیهای گسترده در کمتر از یکصد سال پیش عبرت نگرفته و به مبارزه با مسلمانان و حذف فیزیکی آنها ادامه میدهد.
تجربه تاریخی نسلکشیها در ادوار مختلف نشان میدهد همواره پیش از آنکه یک نسل به دلیل اعتقادات مذهبی، وابستگی نژادی یا حتی رنگ پوست و نوع زبان خود قربانی گروهی دیگر شود، ابتدا مورد هجمه شدید تبلیغاتی قرار گرفته پس از آنکه شدت تنفر به حد قابل ملاحظهای میرسد، اولین نشانههای نسلکشی بروز مییابد. تبلیغات شدید علیه پیروان یک دین یا مذهب، همواره مقدمهای برای یک کشتار ویرانگر بوده که تمدن بشری را شرمنده خود ساخته است. بنابراین نسلکشی الزاما یک رفتار ناگهانی برخاسته از اراده یک فرد در جغرافیای خاص نبوده، بلکه برآمده از یک تنفر عمومی است که معمولا ناشی از تبلیغات شدید علیه یک مذهب یا نژاد است.
همین تجربه تاریخی است که امروز به نگرانیها از تشدید تبلیغات منفی علیه مسلمانان دامن زده و بیم مقدمهچینی برای نسلکشی مسلمانان در کشورهای غربی را افزایش داده است. کشورهای اروپایی که سابقهای طولانی در دیگریکشی داشته و در جنگهای جهانی اول و دوم و سپس در بحرانهایی چون بوسنی نشان دادند چطور میتوانند اقلیتهای قومی و مذهبی را قتلعام کرده و پا بر حقوق اولیه آنها بگذارند، امروز بار دیگر با بهراه انداختن گروههای افراطی، تهدیدات خود علیه مسلمانان را تشدید کرده و برای ایجاد تنفر عمومی از اسلام تلاش میکنند. هرچند براساس بیانیه سازمان ملل متحد، لطمات روانی بر یک گروه خاص مصداق نسلکشی است، اما بخشی از جامعه غربی با استقبال از هشتگ توئیتری killallmuslims# یا به راه انداختن دستههایی چون پگیدا (گروهی آلمانی که نام آن مخفف عبارت «اروپاییان میهنپرست علیه اسلامی شدن غرب» است)، یک قرن پس از بهراه افتادن جنگ جهانی اول، بار دیگر اروپا را آبستن بروز و ظهور جنبشهایی کردهاند که بیمیل نیستند جنایتهای قرن گذشته را در قرن بیست و یکم تکرار کنند. جنایتهایی که هرچند بهدلیل پروپاگاندای غرب فقط یهودیسوزی آن امروز در یادها مانده، اما بخش بزرگی از آن اقدام علیه مسلمانان را نیز در بر میگرفته است.
سیاستمداران غربی هرچند بظاهر از ضرورت توقف آزار و اذیت مسلمانان سخن گفته و تلاش میکنند ژستی مدارامدارانه به خود گیرند، ولی کیست که نداند سیاستهای آنها در حذف مسلمانان از متن جوامع غربی و تبعیض شدید علیه آنها یکی از مهمترین عوامل شکلگیری گروههای افراطی است. گروههایی که خشونت را به متن جوامع غربی آورده و همزمان فضا را برای رادیکالیزه شدن غرب مهیا میکنند. آگاهی از این روند است که باعث میشود اهمیت اقداماتی چون نگارش نامهای صمیمانه خطاب به جوانان غربی از سوی رهبر انقلاب معنادار شود و مفهوم رواداری در برابر مذاهب دیگر در ایران اهمیت خاص خود را بیابد.
بیتردید آنها که به تکرار نسلکشیهای دیگر میاندیشند، نمیخواهند صدایی صلحطلبانه از جامعه اسلامی به غرب منتقل شود. آنها مایل هستند برای آنکه بتوانند سناریوی اسلام فوبیای خود را پیاده کنند، مسلمانان را گروهی تروریست و خشونتطلب نشان داده و تصویر اسلام را از دریچه ویدئوهای داعش و القاعده و بوکوحرام ارائه دهند. با وجود این بعید است در عصر ارتباطات بشود صدای اسلام معتدل را نشنید و مانع فهم پیام راستین دینی شد که مرگ حتی یک بیگناه را برابر با مرگ کل بشریت میداند.
عمق معانی نهفته در آموزههای اسلامی است که طی سالهای گذشته کار را برای حامیان نسلکشی علیه مسلمانان سخت کرده و افراطگرایان نئونازی و صهیونیست را دلنگران کرده است. شاید این طنز تاریخ است که حامیان قاتلان و مقتولان هولوکاست در نیمه قرن بیستم، امروز تحت یک استراتژی واحد با محور هولوکاستگرایی، با یکدیگر متحد شده و با یک صدا، علیه اسلام سخن میگویند. اتحادی شوم برای تداوم سنت نسلکشی که امروز مهمترین مانع در برابر خود را صدور پیام اسلام معتدل میداند. همان اسلامی که ایران مروج آن بوده و قتل حتی یک بیگناه را فارغ از هر دین و آئین و نژاد و قومیتی برنمیتابد.
مصطفی انتظاری هروی / گروه سیاسی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: