خراسان:این سوال ها را چه کسی پاسخ می دهد؟
«این سوال ها را چه کسی پاسخ می دهد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛طی روزهای اخیر 2 خبر مهم و قابل تامل درباره گزارش نهادهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل از برنامه هسته ای ایران منتشر شد که ابعاد بسیار مهمی از گزارش های آژانس و نیز اظهارنظر مقامات آمریکایی و صهیونیستی را درباره برنامه صلح آمیز کشورمان روشن می کند. در هفته جاری ابتدا اعلام شد که یک مامور سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) به جرم افشای اطلاعاتی از تلاش این سازمان برای ارائه اسناد تهیه یک بمب هسته ای به ایران با هدف استفاده از آن در گزارش های خود، در حال محاکمه است و بر این اساس آژانس قرار است در گزارش های خود که مبتنی بر این گزارش ها علیه برنامه هسته ای ایران ارائه شده و تحقیقی از اتهامات ادعایی درباره برنامه هسته ای کشورمان است را بازبینی کند.
از سوی دیگر دیروز نیز گزارش های روزنامه گاردین و شبکه الجزیره نشان داد که سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) در گزارش های محرمانه خود که برای مقامات این رژیم ارسال می شده است چندین بار به صراحت اعلام کرده که برنامه غنی سازی ایران با هدف تولید سلاح هسته ای نیست.
این 2 گزارش در حالی در فاصله چند روز بنیان اتهام ها به برنامه هسته ای ایران را زیر سوال می برد که همین اتهام ها که در گزارش های اسمی آژانس تکرار شده مبنای شکل گیری پرونده ای علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران شده است. این درحالی است که اساسا این نهاد باید به عنوان عضوی بی طرف، صرفا ناظر فعالیت های هسته ای اعضا باشد به نحوی که همه عضوها در چارچوب "ان. پی. تی" بتوانند به فعالیت های صلح آمیز خود ادامه دهند، اما آن چه عملا اتفاق افتاده است استناد آژانس به گزارش نهادهای اطلاعاتی غرب بود که تا کنون حدود 12سال است روند برنامه هسته ای ایران را در افکار عمومی جهان به حاشیه سیاسی و تهدیدآمیز برده است. در همین باره 3 ملاحظه مهم وجود دارد.
1- طی سال های اخیر همواره بخشی از انتقادهایی که حتی رسانه های غربی به آژانس وارد می دانند موضوع سیاسی کاری (politicization) این نهاد است. شاید یکی از شاخص های تشخیص این سیاسی کاری ها این باشد که مثلا محمدالبرادعی تاوقتی مدیرکل آژانس بود همواره اظهارات دوپهلو درباره برنامه هستهای ایران داشت و حالا که از این سمت خارج شده به صراحت می گوید، برنامه هسته ای ایران به سمت تولید سلاح نیست. البته این تنها مختص به البرادعی نیست. سیاسی کاری در آژانس تحت مدیریت آمانو نیز مورد اشاره منتقدان قرار دارد. مثلا روزنامه گاردین در مارس 2012 گزارشی با عنوان «رییس دیده بان هستهای متهم به طرفداری از غرب در موضوع ایران» کار کرد. این روزنامه انگلیسی در این گزارش به نقل از مقامات سابق آژانس و برخی دیپلمات های بازنشسته نوشته بود که «آژانس از مسیر خود دور شده است.»اساسا باید گفت با افشای گزارش های محرمانه موساد که گزارش های داخلی بوده و طبعا برای بد بین ترین آدم ها نیز از صحت بالایی برخوردار است و نیز ماجرای «اسناد جعلی و ساختگی» سیا درباره برنامه هستهای ایران نشان دهنده این است که اساسا در این نهاد که دوربین های متعدد در سایت های هسته ای ایران دارد، قرار نیست گزارش های مستند براساس واقعیت ها تنظیم شود و نوع نگاه سیاسی آن که حتی آمانو نیز به آن اذعان کرده است: «آژانس یک سازمان فنی است که در یک محیط بسیار سیاسی فعالیت میکند» دورنمایی نگران کننده را در رابطه با این نهاد در خصوص ارایه گزارش های غیر مستند و ساختگی پیش روی اعضا به خصوص ایران قرار می دهد.
2- در همین راستا نگرانی دوم شاید نگرانی جدی تری باشد. آژانس براساس توافق ژنو ناظر بر اجرای تعهدات ایران است. این نهاد در توافق جامع احتمالی نیز همین جایگاه خطیر را خواهد داشت و حالا براساس آن چه درباره گزارش های محرمانه موساد و گزارش های جعلی سیا منتشر شده، سوال این است اگر مثلا توافق جامع 10 ساله باشد، ایران چه زمانی درگیر با یک گزارش ساختگی دیگر آژانس خواهد شد؟به خصوص این که احتمالا هرگونه لغو تحریم های ایران نیز به گزارش های آژانس مرتبط می شود.
3- سوالی که از ابتدای اجرای توافق ژنو مطرح بوده این است که وقتی قرار است آژانس بر اجرای تعهدات ایران نظارت کند، آن هم با این شرایطی که گزارش هایش ساختگی و جعلی است و ممکن است بر روند تهیه گزارش های آژانس تاثیر بگذارد، چه کسی یا چه نهادی باید بر این ناظر، نظارت کند؟ چه کسی تایید می کند که گزارش های آژانس ساختگی است یا نه؟ و نکته دیگر این که با این شرایط چه سازوکاری قرار است بر رفتار طرف های مقابل به خصوص آمریکایی ها در اجرای تعهدات شان نظارت کند؟ آیا هیچ کس به این سوال ها پاسخ داده است؟
رسالت:آقای کری: توقف!
«آقای کری: توقف!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم حنیف غفاری است که در آن میخوانید؛دور اخیر مذاکرات هسته ای ژنو به پایان رسید، مذاکراتی که درست پس از مانور تبلیغاتی و رسانه ای جان کری آغاز شد.اظهارات وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا در آستانه برگزاری مذاکرات دوجانبه با وزیر امور خارجه کشورمان در ژنو، بار دیگر پرده از چهره و ماهیت واقعی کاخ سفید در مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 برداشت. اظهارات جان کری تلفیقی از "تهدید" و " دروغ " بود. ترکیبی که معمولا وزرای امور خارجه ایالات متحده از هنری کیسینجر گرفته تا هیلاری کلینتون علاقه وافری نسبت به استفاده از آن در ادبیات رسانه ای و بین المللی خود دارند. جان کری در آستانه برگزاری مذاکرات اخیر از قول اوباما تهدید کرده است که آمریکا در صورت " عدم آمادگی ایران برای توافق"! حاضر است میز مذاکرات را ترک کند! همچنین کری حضور ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا را نشاندهنده دشواری مذاکرات در بعد فنی دانسته است. در عین حال جان کری از موضع واحد اعضای 1+5 ( آمریکا، تروئیکای اروپایی، چین و روسیه) در قبال ایران سخن گفته و در عین حال از وجود شکافهای قابل توجه در مذاکرات هسته ای سخن به میان آورده است. در نهایت نیز کری دوباره تاکید کرده است که دولت متبوعش ابدا تمایلی نسبت به تمدید مذاکرات هسته ای برای بار دیگر ندارد!
در خصوص اظهارات وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا لازم است 5 نکته را مدنظر قرار دهیم:
1- کلیت اظهارات سلبی و تهدید آمیز جان کری در آستانه برگزاری مذاکرات اخیر ژنو و لحن طلبکارانه وی در قبال جمهوری اسلامی ایران،از یک سو با هدف " مصرف داخلی در آمریکا و سرزمینهای اشغالی" و از سوی دیگر با هدف " گاردگیری بسته در مقابل ایران" صورت گرفت.در حوزه مسائل داخلی آمریکا ، دولت این کشور در صدد اثبات سختگیری هسته ای خود در مقابل جمهوریخواهان مجلس نمایندگان و سنا و همچنین ارسال سیگنالهای اطمینان بخش به لابی های تندروی صهیونیستی ( در داخل و خارج از سرزمینهای اشغالی) و همچنین "اعراب وحشتزده از تحولات خاورمیانه" است.
با این حال بخش دیگری از این موضع گیری نیز به گارد گیری بسته آمریکا در مقابل ایران ( در مذاکرات هسته ای ) مربوط می شود. نباید فراموش کرد که ایالات متحده به طور مشخص و علنی سه بار در مذاکرات وین 6 ،مسقط وین 8 نیز این گارد گیری بسته را امتحان کرد و البته به جایی نیز نرسید! از سوی دیگر، با توجه به طرح ادعاهای کاذب و دروغین از سوی ایالات متحده در خصوص فعالیتهای هسته ای صلح آمیز کشورمان ، آن هم با استناد به گزارشهای ساختگی افرادی معلوم الحال مانند " دیوید آلبرایت" و " اولی هاینونن" اساسا واشنگتن حق اتخاذ چنین گارد بسته ای در مقابل ایران را ندارد. چندی پیش زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا در دوران ریاست جمهوری کارتر و از مطرح ترین استراتژیستهای سیاست خارجی آمریکا از ادعاهای هسته ای آمریکا علیه ایران تحت عنوان " حقه بازی هسته ای" یاد کرد. آیا کری علاقه ای نسبت به مرور اظهارات برژینسکی در این خصوص دارد ؟!
2- جان کری به گونه ای سخن گفته است که گویا تاکنون ایالات متحده آمریکا با آغوشی باز و سخاوتمندانه! آماده توافق با ایران بوده و تاکنون نیز بیش از حد پای میز مذاکرات به پای تصمیم نهایی ایران نشسته است! این وارونه نمایی وزیر امور خارجه آمریکا نماد و مصداقی عینی دال بر اعتماد ناپذیر بودن آمریکا در ماراتنهای دیپلماتیک در نظام بین الملل است. گویا کری فراموش کرده است که چه کسی مذاکرات وین 8 ( مذاکرات آذرماه سال 1393 که به تمدید دوباره توافقنامه ژنو منجر شد ) را در روزهای پایانی به شکست کشاند! روایت دکتر علی اکبر ولایتی در خصوص مذاکرات وین 8 خود نشان دهنده همه ماجراست:
" اشتاین مایر وزیر خارجه آلمان در ساعت 13:50 روز یکشنبه ( 2 آذرماه ) گفت بیایید توافقاتی که به آن رسیده اید را مکتوب کنید. اما ساعت 14:30 آقای کری آمد و به یکباره برای همه تعیین تکلیف کرد و اعلام داشت این مذاکرات تا هفت ماه دیگر تمدید شود. همه متعجب شدند و هنوز هم کسی نمی داند چرا این اتفاق افتاده است. ولی من برای شما می گویم، به دلیل اینکه بنای آمریکایی ها بر این نیست که آنطور که حق است عمل کنند و آنچه می گویند با آنچه عمل می کنند متفاوت است."
بدون شک جان کری باید زمانی که در هواپیمای اختصاصی سعود الفیصل وزیر امورخارجه عربستان سعودی در فرودگاه وین با او خلوت کرده و مسحور و مست بوی نفت اعراب شده بود، فکر فرا رسیدن چنین لحظاتی را می کرد. تاکنون بارها عنوان شده است که حتی اگر کنگره ایالات متحده آمریکا با قاطعیت آرا تحریهای تازهای علیه ایران وضع کند، اوباما و جان کری به دلیل کارشکنی علنی خود در مذاکرات مسقط و وین 8 مقصر واقعی و اصلی ماجرا قلمداد می شوند.
3- جان کری ادعا کرده است که حضور ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا نشاندهنده دشواری مذاکرات در بعد فنی بود. به نظر می رسد وزیر امور خارجه آمریکا به اندازه ای مشغول چینش صغری و کبرای بازی تبلیغاتی خود علیه ایران بوده که متوجه اظهارات کمتر از دو هفته قبل اوباما در خصوص " مسائل فنی در مذاکرات" نشده است! اوباما در تاریخ 21 بهمن امسال در خصوص مذاکرات هسته ای عنوان کرده بود :
" ما هم اکنون می دانیم که در مذاکرات هسته ای با ایران، مسائل دیگر فنی نیستند. مسئله هم اکنون این است که آیا ایران اراده سیاسی و تمایل به دست یابی به توافق هسته ای را دارد یا خیر؟"
در اینجا اساسا اهمیتی ندارد که از میان اوباما و کری کدام یک راست می گویند، اما مهم این است که در خوشبینانه ترین حالت ممکن یکی از آنها " دروغ " می گوید!
مگر ابعاد فنی برنامه هسته ای ایران بارها برای طرف مقابل( آمریکا و اعضای 1+5) و در جریان حدود یکسال و نیم مذاکرات فشرده و سخت و کارشناسی تبیین نشده است؟
از سوی دیگر، حضور دکتر علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان در مذاکرات هسته ای ژنو و در کنار تیم مذاکره کننده هسته ای زحمتکش کشورمان قوت قلبی برای دیپلماتهای ایرانی و ملت ما و مجالی مناسب برای " اتمام حجت کامل" ایران در ابعاد فنی مربوط به مذاکرات هسته ای با طرف مقابل بود. در اینجا صرفا " اعلام مواضع فنی" موضوعیت نداشته و " اتمام حجت " و " جمع بندی کل مباحث و موضوعات اختلافی " مدنظر قرار گرفته است.
4- کری در یک دروغ پردازی آشکار دیگر ، از موضع واحد اعضای 1+5 در قبال برنامه هسته ای ایران سخن به میان آورده است، دروغی که وزیر امور خارجه آمریکا خود نیز در خلوت به آن
می خندد! از زمانی که لوران فابیوس وزیر امور خارجه فرانسه یکبار در جریان امضای توافقنامه موقت ژنو و در عالم توهم خود ژست ناپلئون بناپارت و ژنرال دوگل را به خود گرفت و مانع از امضای توافقنامه شد، تا برگزاری مذاکرات آذرماه امسال در شهر وین ، هیچ گاه اعضای 1+5 موضع یکسان و واحدی در قبال پرونده هستهای کشورمان نداشته اند. تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان بارها از اعضای 1+5 خواسته است تا با موضعی مشخص، شفاف و واحد پای میز مذاکره حضور پیدا کنند و با طرح مسائل متناقض و خواسته های متضاد موجبات فرسایش مذاکرات هسته ای را فراهم نکنند. با این حال اعضای 1+5 هر یک تحت تاثیر دغدغه های منطقه ای و فرامنطقه ای خود از جمله معاملات کلان تسلیحاتی با کشورهای دیکتاتور عربی و تاثیر پذیری از لابی های صهیونیستی و تلاش برای امتیازگیری از ایران، در هر دور از مذاکرات هسته ای با یک چهره و ماسک به میدان آمدند.اکثر بازیگران هسته ای یک روز در کسوت کشوری " فعال" و روز دیگر در کسوت کشوری " منفعل" پای میز مذاکرات حاضر شدند. روند سینوسی مذاکرات هسته ای معلول همین رفتارهای پارادوکسیکال است.
5- جان کری مدعی شده است که کشورش تمایلی نسبت به تمدید مذاکرات هسته ای ندارد و در صورت عدم آمادگی ایران برای توافق ، میز مذاکرات را ترک خواهد کرد. بدون شک جان کری خود نیز به خوبی می داند که تا کنون چه اقدامات سلبی و بازدارنده ای توسط وی و دولت متبوعش در مذاکرات هسته ای صورت گرفته است! در یکی از تازه ترین این موارد، دولت آمریکا ضرب الاجل رسمی ماه ژوئن ( تیرماه سال 1394) را که در پایان مذاکرات آذر ماه مورد توافق طرفین قرار گرفته است را به ضرب الاجل ماه مارس( اسفندماه) تبدیل نموده و طرف حساب خود را به جای جامعه جهانی، سناتورهای کنگره آمریکا می داند! بدون شک اگر بنا به هر دلیلی آمریکا نخواهد یا نتواند تا قبل از پایان ماه ژوئن میز مذاکرات را ترک کند، به دلیل ترک پیش از موعد میز مذاکرات مسئول شکست آن خواهد بود. البته در وضعیت فعلی نیز آمریکا توافقنامه آذرماه امسال را نقض کرده است. در بیانیه پایانی قرائت شده از سوی محمد جواد ظریف و کاترین اشتون هرگز سخنی از " ضرب الاجل ماه مارس" به میان نیامده بود. در چنین شرایطی اوباما و کری چاره ای جز پذیرش مسئولیت خود در ایجاد شرایط پیچیده فعلی نخواهند داشت. چنانچه اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان در واکنش به اظهارات کری عنوان کردهاند، درخواست مذاکرات هسته ای از سوی ایالات متحده صورت گرفته و در صورتی که منافع و خواسته های کشور مان در مذاکرات تامین نشود، لحظه ای درنگ پای میز مذاکره جایز نیست.
جمهوری اسلامی:علیه انقلاب مردم یمن
«علیه انقلاب مردم یمن»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛با فرار رئیسجمهور مستعفی یمن از صنعا به عدن و اعلام پس گرفتن استعفای وی، بحران یمن وارد مرحله تازهای شده است.
عبدربه منصور هادی، رئیسجمهور مستعفی یمن سه روز قبل از صنعا به عدن گریخت و روز گذشته رسماً اعلام کرد استعفایش را پس گرفته است. وی مدعی شد همچنان رئیسجمهور یمن است و طرفهای خارجی که به یمن میآیند با وی باید دیدار کنند!
کمیته انقلابی یمن وابسته به جنبش انصارالله، که کنترل صنعا مرکز حکومت یمن را دردست دارد، اعلام کرده است فرار عبدربه به عدن با همدستی فرستاده سازمان ملل به صنعا صورت گرفته و وی در لباس مبدل همراه هیات سازمان ملل از صنعا گریخت و به عدن در جنوب کشور رفت.
فرار «منصور هادی» به عدن در چارچوب توطئهای قرار دارد که توسط حامیان خارجی وی، از جمله شورای همکاری خلیج فارس و در راس آن، دولت عربستان صورت میگیرد. طراحان این توطئه در نظر دارند با مستقر کردن «عبدربه» در عدن و اعلام حمایتهای گسترده و همه جانبه از وی، به کسی که مردم او را برکنار کردهاند، مشروعیت سیاسی بدهند و جنبش انصارالله را تحت فشار قرار دهند.
در چارچوب این طرح، شورای همکاری خلیج فارس روز گذشته در مداخلهای آشکار در امور داخلی یمن، از مردم یمن خواست از «منصور هادی» حمایت کنند.این شورا همچنین از خروج منصور هادی از صنعا استقبال کرد.
هدف این مداخلهگران، اینست که یمن را در معرض تجزیه و جنگ داخلی قرار دهند. جنبش انصارالله که ماه گذشته و در پی عدم پایبندی «منصور هادی» به توافق مهرماه گذشته، کاخ ریاست جمهوری را تحت کنترل در آورد و تشکیل شورای ریاست جمهوری را اعلام کرد از منصور هادی خواسته بود در ساختار جدید، استعفایش را پس گرفته و در چارچوب دولت ملی با شرکت همه گروههای سیاسی مشارکت داشته باشد ولی منصور هادی از قبول این پیشنهاد نیز سرباز زد.
اقدام انصارالله علیه دولت «منصور هادی» پس از آن صورت گرفت که سیاستهای دولت منصور هادی موجب نارضایتی عمومی شد و مردم از گسترش فساد اداری و اقتصادی و عدم توجه رژیم به مطالبات اساسی مردم که چهار سال قبل برای آن قیام کردند و هزینههای سنگین جانی و مالی را تقبل کردند، به خشم آمده بودند. همچنین کاملاً مشخص بود که رژیم «منصور هادی» درصدد است شرایط را به سابق برگرداند و رژیم گذشته را احیا کند.
جنبش انصارالله تابستان گذشته برای مقابله با این توطئه و فساد روزافزون در دستگاه حکومتی و به منظور پیگیری اهداف انقلاب مردم یمن قیام کرد و به دلیل استقبال گستردهای که مردم از این جنبش کردند در اندک زمانی بر صنعا، مرکز حکومت یمن، مسلط شد و مراکز حکومتی را تحت تسلط خود در آورد. با اینحال، سران این جنبش با حکومت «عبدربه منصور هادی» وارد مذاکره شدند با این هدف که از بروز خونریزی و تجزیه کشور جلوگیری کنند. دولت «منصور هادی» علیرغم گذشت چهار ماه به وعدهاش عمل نکرد و در پی این خلف وعدهها، انصارالله با توجه به پایگاه گسترده مردمی که دارد، حکومت را دردست گرفت.
اکنون با گریختن منصور هادی به عدن و تاکید وی برای ادامه حکومت، کاملاً مشخص میشود که وی با پشت گرمی حامیان خارجی، قصد ماجراجویی و کشاندن یمن به شرایط حاد و غیرقابل پیشبینی داشته و دارد. در این ماجراجوئیها، عربستان، اصلیترین حامی منصور هادی میباشد و در واقع، شورای همکاری خلیج فارس دیکتههای ریاض را تکرار میکند.
سران عربستان با گستاخی به طور غیرقانونی نگاهی قیممآبانه به یمن دارند و این کشور را حیات خلوت خود تلقی کردهاند و به همین جهت هرگونه تحول سیاسی و تغییر در ساختار این کشور را به ضرر خود میدانند. آنها در چارچوب این سیاست فتنهانگیزانه، کشورهای هم پیمان خود در منطقه و جهان را بسیج کردهاند تا انقلابیون یمن را از لحاظ سیاسی و اقتصادی تحت فشار قرار دهند. بستن سفارتخانههای این کشورها در صنعا، به همین منظور صورت گرفته است.
شورای همکاری خلیج فارس با تحریک عربستان دو هفته قبل حتی تلاش کرد قطعنامهای علیه انصارالله در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب برساند که با مخالفت روسیه رای نیاورد.
علاوه بر علائق متعددی که عربستان را به دخالتهای جدی در یمن ترغیب میکند، دلیل مهم دیگر، وحشت ریاض از قدرتگیری شیعیان در حکومت یمن است که بهزعم ریاض این تحول میتواند شیعیان محروم داخل عربستان را برای پیگیری جدیتر حقوق خود تشویق نماید.
از موارد دیگری که ریاض را از تحولات یمن دچار نگرانی کرده است ترس از افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه است. ریاض از این تحول کاملاً عصبانی است و به همین دلیل میکوشد چنین القا کند که جمهوری اسلامی در سیر تحولات یمن نقش دارد.
تلاش آل سعود و هم پیمانان منطقهای و بینالمللی عربستان در مقطع کنونی اینست که با حمایتهای همهجانبه از منصور هادی، مرکز ثقل قدرت را از صنعا به عدن منتقل سازند و در واقع زیر پای انقلابیون را خالی کنند.
این سیاست ریاض در یمن با اقدامات این کشور در سوریه و عراق مطابقت دارد و برخلاف انتظار ریاض، همانگونه که در سوریه و عراق جواب نداد در یمن نیز با ناکامی مواجه خواهد شد. عربستان، شورای همکاری خلیج فارس و سایر دولتهایی که فکر شکست انقلاب مردم یمن و باز گرداندن شرایط و اوضاع گذشته را در سر میپرورانند باید این واقعیت را بپذیرند که این تلاش آنها حاصلی نخواهد داشت و در یمن نیز، آنچه در نهایت تعیین کننده خواهد بود اراده مردم این کشور است، مردمی که چهار سال قبل برای حاکم کردن اراده خود بر سرنوشتشان به قیام سراسری روی آوردند قطعاً تا رسیدن به اهداف خود از پای نخواهند نشست.
قدس:مصر هدف بعدی داعش
«مصر هدف بعدی داعش»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر جواد منصوری است که ر آن میخوانید؛قیامهای مردمی در کشورهای اسلامی به خصوص در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا طبعا برای دولتهای اروپایی و آمریکا و به ویژه اسرائیل به هیچ وجه قابل تحمل نیست
این کشورها با بسیج همه امکانات برآنند تا دولتهای دست نشانده خود را حفظ نمایند و تلاشهایی که سران غربی در دو سال گذشته در کشورهای اسلامی صورت داده اند، نشان دهنده تشکیل سازمان گسترده ای برای درگیری ،وقوع و تشدید جنگ های داخلی کیله کشورهای منطقه است .
آنچه مسلم است دولتهای غربی درصددند با ایجاد تنش و درگیری از سقوط دولتهای دست نشانده خود جلوگیری به عمل آورند از آن سو بعد از جریانات طالبان و تجربیاتی که غرب از جنگ در افغانستان کسب نمود بدین نتیجه دست می یابد که بهترین راهکار برای وارد کردن ضربه زدن به قیامهای مردمی و جلوگیری از گسترش موج مردمی به اسلامی،سیاسی و انقلابی دامن زدن به جنگ های داخلی است که کشتار دو جانبه ای راه انداخته تا بتوانند در چنین اشوبی مانع تحقق اهداف مردمی و انقلابی شوند تا از ان سو به سلطه خود و تامین منافع حداکثری خود در منطقه دست بیابند.
آنچه به واقع در کشورهای عراق،سوریه،لبنان،مصر و لیبی مشاهده شد جنگ داخلی است که عملا با تدابیر و برنامه ریزی های غربی ها و اسرائیل توانسته کشورهای یاد شده را در گیر و زمین گیر نماید.بنابراین غرب تجربه موفقی را در جنگ های داخلی کشورهای منطقه کسب نموده است از این رو در تلاش است دامنه چنین عملیاتی را از سوریه و عراق به دیگر کشورها گشترش دهد لذا داعش با مشاهده آمادگی لیبی برای درگیری های داخلی با هدف برهم زدن تمرکز نیروهای انقلابی وارد لیبی می شود حتی برخی از سیاستمداران احتمال می دهند آمریکا و اسرائیل به دنبال تکرار وقایع لیبی در یمن هستند و از این نظر نیروهای انقلابی و مردمی یمن می بایست از هوشیاری و آمادگی کامل برخوردار باشند و با حفظ انسجام و توجه به ضربه های ناگهانی که دشمنان به یکباره بر آنها وارد می کنند مانع تحقق اهداف غرب در این کشور شوند و دشمن را ضعیف و ناتوان فرض نکنند و بدانند دشمن برای اجرای برنامه های خود بسیار مصمم است.
به هر حال آنچه که امروز در لیبی اتفاق افتاده در نتیجه جنگ داخلی دو ساله این کشور است که طبعا زیر ساختها و سازمان های امنیتی،اطلاعاتی و نظامی را به هم ریخته حتی دولت عملا حاکمیت و نفوذ قطعی دولت بر این کشور مشاهده نمی شود، فلذا داعش به عنوان نیروی جانشینی انتخاب می شود تا در چنین وضعیتی بتواند حکومت را در لیبی به دست بگیرد با محقق شدن چنین مساله ای طبیعتا برای فشار بر مصر بسیار تعیین کننده است به همین دلیل در روزهای اخیر اولین اقدامات داعش بر علیه مصر کشتار کارگران مصری در لیبی بود که هدف داعش از این کار قدرت نمایی وایجاد رعب و وحشت دولت و ملت مصر بوده است .بنابراین در شمال آفریقا طبعا پس از لیبی می توان نگران ورود داعش به مصر بود آنچه مسلم است تفاوت شرایط مصر با لیبی است، چنانچه دولتمردان مصری نتوانند انسجام مردمی و پیوستگی خود را با مردم حفظ نمایند داعش می تواند با سوء استفاده از چنین شرایطی به گسترش فعالی های تروریستی خود بپردازد .
آنچه در عراق مثال زدنی است انسجام مردمی و فرمان مرجعیت دینی و سیاسی و عزم قاطع دولت است که پیشروی داعش را غیر ممکن نمود داعش درآغازین روزهای حمله به عراق در صدد پیاده نمودن برنامه های گسترده ای در این کشور بود داعش با تصور این موضوع که می تواند در ظرف یک هفته به بغداد برسد ، برنامه های مختلفی را برای آینده بعد از بغداد پیش بینی نموده بود که همه برنامه های داعش با انسجام مردمی و دولتی خنثی شد و در حال حاضر عوامل داعش برای حفظ موجودیت خود در عراق دست و پا می زنند .
قابل ذکر است آمریکا،انگلیس و به طور غیر مستقیم اسرائیل به صورت متداوم با فراهم نمودن امکانات مورد نیاز داعش را مورد حمایت قرار می دهند حتی در خبرهای روزهای اخیر مشاهده شد دو هواپیمایی که برای داعش سلاح حمل می کرد توسط نیروهای عراقی سرنگون شدند چنین مساله ای نشان دهنده حمایت ،همه جانبه و مستقیم اروپا به ویژه انگلیس و آمریکا ازفعالیت های تروریستی داعش است .
رفتن داعش به اسرائیل و انتقال مجروحین خود به این کشور و اعلام صریح عدم تقابل سران داعش با اسرائیل بیانگر ماهیت غربی و اسرائیلی این گروهک ضد اسلامی است .در واقع آنچه در رفتار آمریکا ،انگلیس و اسرائیل قابل بررسی است اهداف پشت پرده ای است که از جریان داعش دنبال می کنند .
یقینا اسرائیل با رفتارهای ضد انسانی داعش درصدد گرفتن انتقام شکست های خود از مسلمین جهان است تا با درگیر کردن مسلمانان در کشورهای خود بتواند به موجودیت خود ادامه دهد به هر حال به نظر می رسد داعش با مشکل جدی در لیبی مواجه نیست و می تواند فعالیت های خود را در این کشور ادامه دهد در این بین به نظر می رسد دولت مصر برای جلوگیری از نفوذ داعش وارد عمل شده و ضرباتی را بر داعش وارد کند که در صورت تحقق چنین مساله ای پیشروی داعش در لیبی محدود خواهد شد.
سیاست روز:اقتصاد مقاومتی و بودجه سال ۱۳۹۴
«اقتصاد مقاومتی و بودجه سال ۱۳۹۴ »عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسد الله افشار است که در آن میخوانید؛یک سال قبل و در ۲۹ بهمنماه۱۳۹۲،سیاستهای کلان«اقتصاد مقاومتی» از سوی رهبر معظم انقلاب به روسای قوای سهگانه و مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شد. این سند مهم و تعیینکننده - از دید صاحبنظران - که باید از آن به عنوان «فن بدل» نظام در برابر تحریمهای ظالمانه و ناجوانمردانه یاد کرد، دارای نکات مهم تعیینکنندهای بود که توجه به هریک از آنها، میتوانست و میتواند به سرعت گرههای مهم و گلوگیر اقتصادی کشور را باز کند؛ اما متأسفانه اینگونه نگردید که این خود غصه پردرد و پرماجرایی است و باید در جای خود بررسی و به ریشههای عدم توجه دستگاههای مسئول در این رابطه پرداخت. و لذا با توجه به اهتمام مقام معظم رهبری در این خصوص انتظار این بود که با بکار بستن این نسخه شفابخش، بیماری اقتصاد کشور رو به بهبود نهد و بخصوص رکود اقتصادی با همت متخصصان و تولیدکنندگان داخلی، به رونق و گردش تبدیل شود؛ که صد افسوس این امر بنا به دلایل مهم داخلی و بینالمللی و صد البته غفلت دستگاههای حاکمیتی تاکنون به نحو احسن محقق نگردیده است. اینک این قلم با توجه به اینکه مجلس شورای اسلامی در حال بررسی بودجه سال ۱۳۹۴، ارائه شده از سوی دولت محترم میباشد، بیان نکات ذیل را خالی از لطف نمیداند:
۱- بودجه ۳۸۴ هزارمیلیارد تومانی سال ۹۴ کل کشور در زمان مقرر از سوی دولت با بیست و چند تبصره تدوین و برای تصویب به مجلس تسلیم گردید. اینکه اثر کیفی احکام تبصرههای بودجه در شرایط امروز چه دردی از مشکلات کمی مالیه عمومی کشور را درمان میکند و دولت را در مسیر اقتصاد مقاومتی میاندازد یا نه، موضوعی است که باید در گزارش تفریغ آن به صورت اصولی به آن پرداخته شود.
۲- صاحبنظران اظهار داشتهاند؛ آنچه امروز مشخص است و نیازی به انتظار تا دو سال دیگر نیست تا گزارش تفریغ آن را شاهد باشیم آن است که در شرایط تحریم چنین بودجهای و ضوابط اجرایی آن، تناسبی با حال و روز مالیه عمومی کشور ندارد. دولت در مجلس اعلام کرد بودجه ۹۴ را بدون کسری بسته است. چنین ادعایی با واقعیتهای موجود پذیرفتنی نیست. علیایحال این دومین بودجه از چهارمین بودجه در مسئولیت دولت آقای روحانی است که به مجلس تقدیم میشود و در حوزه اجرا اگر مهمترین شاخص بودجهبندی و بودجهریزی را در شرایط تحریم که اقتصاددانان از آن با وصف سفت کردن کمربندها یاد میکنند، نداشته باشد، موجودی حساب ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی هم نمیتواند فاصلهها و شکافهای آن را پر کند.
۳- کلیات لایحه بودجه ۹۴ مطابق پیشبینیها تصویب شد و اکنون بررسی جزئیات لایحه بودجه در صحن علنی مجلس آغاز شده است. کارشناسان معتقدند؛ لایحه بودجه امسال از چند جهت دارای اهمیت خاصی میباشد. نخست، کاهش شدید قیمت نفت و افت درآمدهای نفتی است که تراز بودجه سال آینده را با مشکل مواجه کرده است. دوم، به تناسب این کاهش درآمد،خطر کاهش هزینههای عمرانی و برخی پرداختهای دولت میتواند هدف خروج از رکود را با چالش مواجه کند. سوم، چالش ادامه دار یارانهها است که پس از حذف نکردن یارانه ثروتمندان، با وجود تصمیم سال گذشته مجلس، اکنون با مصوبه غیرکارشناسی تلفیق و احتیاط غیرمعمول دولت در حذف یارانه ثروتمندان، کسری بودجه یارانهها همچنان به عنوان معضل لاینحل باقی مانده است.
۴- نویسندگان خبره اقتصادی گفتهاند؛ ویژگی بسیار مهم لایحه بودجه ۹۴، این است که این لایحه نخستین بودجه تدوین شده پس از ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی است. سیاستهای اقتصاد مقاومتی همانگونه که ذکر شد در ۲۹ بهمنماه ۱۳۹۲ از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد و دولت و حتی مجلس فرصت چندانی برای تدوین و تصویب بودجه براساس این سیاستها نداشتند. واقعیت این است که اگر تا دیروز تردید و شبههای برای اجرای اقتصاد مقاومتی وجود داشت، اکنون ۲ عامل مشخص، ضرورت اجرای این سیاستها و تدوین بودجه براساس آن را تشدید کرده است. نخست، کشدار شدن مذاکرات هستهای و کمرنگ شدن احتمال توافق در این مذاکرات و دیگری، کاهش شدید قیمت نفت طی ماههای اخیر و پیشبینی تداوم قیمتهای فعلی برای سال آینده است که نشان میدهد، متغیرهای بیرونی همچنان به اقتصاد ایران روی خوش نشان نمیدهند.
۵- واقعیت این است که بودجه کشور چاه ویلی از ناکار آمدیها و تحمیل هزینه اداره دولت غیربهرهور و پرهزینه به اقتصاد کشوراست. این بودجه برای رونق دادن به اقتصاد کشور باید به گونهای اساسی با تحول در نحوه تدوین، بررسی، تصویب و اجرا مواجه شود. تحولی که اگر چه چندان در لایحه بودجه ۹۴ و مصوبات کمیسیون تلفیق دیده نشده است، اما میتواند در مصوبات صحن علنی مجلس و به ویژه در اجرای بودجه توسط دولت دیده شود. تحولی که اگر محقق شود میتواند اقتصاد کشور را با تحولی مثبت مواجه کند و در مسیر سخت مذاکرات هستهای نیز، عاملی مؤثر برای خارج کردن حربه تحریم از دست دشمن باشد.
۶- یکی از فرصتهای ممتاز برای حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی، ارائه بودجهای منطبق با اقتصاد مقاومتی بود که براساس اظهارات برخی نمایندگان مجلس و متخصصین اقتصادی، کمترین نسبتی با این مولفه مهم نداشته و متاسفانه بودجه به گونهای تنظیم شده که گویی چنین فرمانی صادر نشده است. اما اکنون که فقط کلیات لایحه بودجه ۹۴ تصویب شده و بحث درباره جزئیات آن در روزهای آتی انجام خواهد شد، تکلیف از دولت و نمایندگان مجلس ساقط نگردیده و باید خود را مخاطب این سند مهم دانسته و با عزمی راسخ و دقتی وافر، بودجه را به نحوی مورد بررسی و اصلاح قرار دهند که بیشترین انطباق و همخوانی را با سند اقتصاد مقاومتی داشته باشد.
۷- معنای اقتصاد مقاومتی اینگونه نیست که مردم کشور ما مثل کشورهای بحرانزده غرب تن به ریاضت اقتصادی دهند و عرصه زندگی برای آنها سخت شود. بلکه اقتصاد مقاومتی این امکان را فراهم میکند تا سبک زندگی مردم به سمت حرکت جهادگونه و ایستادگی در برابر نقشههای دشمن هدایت شود و مردم از سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ غرب پرهیز کنند و روش زندگی خود را براساس الگوی اسلامی - ایرانی تنظیم کنند. در اقتصاد مقاومتی، مدیریت ارز، مقابله با قاچاق کالا، افزایش ثروت ملی، توجه جدی به علوم دانشبنیان، مقابله با فرهنگ اسراف در مصرف، راههای گریز از تحریمها و... که خود آنها کاهش آسیبپذیری کشور در تحریمها را موجب میشود بحث میشود.
۸- مهمترین چالش اقتصاد مقاومتی عدم درک صحیح مسئولان از آن است، نگرانی دلسوزان با توجه به نامگذاری سالهای مختلف یا فرمان مبارزه فساد رهبر معظم انقلاب ناشی از عدم باور حتی در سطح بعضی سران است که باید این نقیصه در مورد اقتصاد مقاومتی برطرف شود. اقتصاد مقاومتی همراه باور مدبرانه و هوشمندانه به حوزه اقتصاد جهانی است و هم مردم و هم فعالان اقتصادی و هم نظام باید در درجه اول باید درک محیط را داشته باشد. اقتصاد مقاومتی یک مقوله موقت و تاکتیکی نیست، اقتصاد مقاومتی نسخهای عملیاتی است، بنابراین هر سه دستگاه قانونگذاری، اجرایی و قضایی باید در تحقق اهداف میانمدت و بلندمدت آن دارای رسالت باشند.
وطن امروز:هاشمیرفسنجانی نماینده وضع موجود
«هاشمیرفسنجانی نماینده وضع موجود»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم امیرعلی جهاندار است که در آن میخوانید؛ فارغ از مثبت یا منفی بودن نقش «اکبر هاشمیرفسنجانی» باید بگوییم وی را نمیشود در صحنه سیاسی کشور نادیده گرفت، حتی از آن زمانی که انقلابی نشده بود، هاشمیرفسنجانی در جای جای انقلاب حضور داشته و شاید جزو آن چند نفری باشد که هر جا سخنی از انقلاب است نام او هم در کنار نامهایی چون آیتالله خامنهای، آیتالله شهید بهشتی، استاد شهید مطهری، مرحوم آیتالله طالقانی و... مطرح میشود. هاشمیرفسنجانی بعد از جنگ کاندیدای ریاستجمهوری شد و از همان ابتدا گرایش غربیها به وی بالا بود. چنانکه در تحلیلهای آنها بیان میشد که میشود روی تعامل غرب با هاشمی حساب باز کرد. این البته از گزارههای هم آن روز و هم امروز هاشمی مشخص است. با روی کار آمدن هاشمی چند اتفاق مهم در عرصه سیاست خارجه، سیاست داخله، اقتصاد و فرهنگ رخ داد که جامعه ایران را دچار دگرگونی کرد.
هاشمی توسعهگرایی را گفتمان خود قرار داد که 1- توسعهگرایی برونزا 2- همگرایی با غرب 3- رشد اقتصادی 4- نخبهگرایی دالهای مرکزی گفتمان وی قرار گرفت و مبتنی بر نظریه گفتمان دولت دالهای متباین را طرد کرد که در این مساله به ترتیب درونزایی، استقلال، عدالت و تودهگرایی طرد شد. گفتمان توسعهگرای هاشمی، سیاست خارجه باز و نگاه خوشبینانه وی نسبت به غرب و پذیرفتن الگوهای توسعه غربی باعث شد دولت سراغ دریافت وام از نهادهای بینالمللی برود؛ وامهایی که در قبال آن باید سیاستهای تعدیل اقتصادی در کشور اجرا میشد.
دولت هاشمی با سیاستهای تعدیل اقتصادی شکاف طبقاتی در جامعه را افزایش داد و حتی گزارههایی از سوی دولتیها بیان شد که «ممکن است عدهای زیر چرخ توسعه له شوند» که این در فرآیند توسعه ناگریز است! هاشمی مردم را به تجملگرایی دعوت میکرد و دریچههای کشور را برای ورود کالاهای لوکس باز کرد. او این کار را حتی از طریق نمازجمعه تئوریزه نیز میکرد. هاشمی در فرازی از خطبه نماز جمعه 18 آبان 69 که به «مانور تجمل» معروف شد؛ گفت: «زمان آن رسیده که مسؤولان به مانور تجمل روی آورند. از امروز بهخاطر اسلام و انقلاب، مسؤولان وظیفه دارند مرتب و باوقار باشند... هرچند ما فقیر باشیم و اقتصادمان بسامان نباشد اما برای آنکه در دیدگان سایر ملل مسلمان و غیرمسلمان، ملتی مفلوک جلوه نکنیم، لازم است جلوههایی از تجمل در چهره کشور و مسؤولان حاکمیتی رؤیت شود ...».
هاشمی در فضای فرهنگی ولنگاری را با قرار دادن الگوهای نامناسب فرهنگی بنیان گذاشت و از طرفی فضای نقادی را نسبت به خود بست بهگونهای که شعار «مخالف هاشمی مخالف رهبر است، مخالف رهبری دشمن پیغمبر است» سرتیتر شعارهای حامیان هاشمی شده بود و با آن جریان منتقد را تخطئه میکردند. عملکرد دولت هاشمی در 4 سال اول، دو نتیجه به بار آورد. نتیجه اول کاهش معنادار 25 درصدی حضور مردم در انتخابات ششمین دوره ریاستجمهوری بود و دوم اینکه باعث شد احمد توکلی در دور دوم انتخابات رقیب جدی هاشمی شود؛ رقیبی که هیچ کس فکر آن را هم نمیتوانست بکند چند میلیون از رأی هاشمی بکاهد. اما هاشمی تفکر تکنوکراتیک خود را ادامه داد و نتیجه سیاستهای اقتصادی غلط وی و نگاه توسعه برونزای وی تورم 50 درصدی در سال 74 بود. ظرفیتهای منفی هاشمی به حدی شد که نماینده رسمی هاشمی از نظر افکار عمومی(ناطقنوری) در برابر نماینده غیررسمی وی (خاتمی) بازی انتخابات را باخت. ظرفیت منفی هاشمی از همان جا بهصورت جدی فعال شد و خود را در عرصه انتخاباتها نشان میداد. سیاستهای توسعهگرای دولت خاتمی که برگرفته از همان تفکر هاشمی و همراهانش بود باعث شد مردم در هر انتخابات قسمتی از بدنه صاحب این تفکر را از عرصه قدرت کنار بزنند تا اینکه در انتخابات سال 84 اصولگرایان بهخاطر ظرفیتهای منفی هاشمی پیروز انتخابات شدند. از سال 84 به بعد هاشمی خود را در جایگاه «مخالف وضع موجود» قرار داد؛ اما همچنان ظرفیتهای هاشمی به عنوان ظرفیتهای منفی فعال بود؛ این پتانسیل باعث شد در انتخابات 88 احمدینژاد بتواند کاندیداهای رقیب را به هاشمی منگنه کند و با استفاده از ظرفیت منفی او و عملکرد 4 ساله خود آرای بالایی را کسب کند.
هاشمی در 4 سال دوم احمدینژاد نیز در وضعیت «مخالف وضع موجود» قرار داشت اما مخالفتهایش علنیتر شده بود و تیم همراه هاشمی نیز در تلاش برای سیاهنمایی از وضع موجود برآمد. از سوی دیگر عملکرد دو سال پایانی احمدینژاد هم این فضای نقد را برای آنها بیشتر از پیش مهیا میکرد. گزارههای همراهان هاشمی در نقد احمدینژاد هر روز بیشتر از قبل میشد تا آنجا که روحانی یک سال قبل از انتخابات سال 92 در یک سخنرانی معروف با اشاره به سوءمدیریت احمدینژاد اعلام کرد «مملکت مدیر میخواهد، نه نوکر!»
در انتخابات 92 عدم سیاستورزی درست اصولگرایان و سیاستورزی روحانی باعث شد روحانی به نمایندگی از هاشمی بازگشتی دوباره به گفتمان توسعهگرایی اقتصادی داشته باشد.
«هاتف آن روز به من مژده این دولت داد/ که در آن جور و جفا صبر و ثباتم دادند». این بیت شعر را آقای هاشمی فردای انتخابات 24 خرداد و در حالی مینوشت که خود را حامی حسن روحانی معرفی میکرد. بیانیه شورانگیز هاشمی پس از پیروزی حسن روحانی، در روزهایی که کابینه وی از مجلس رای اعتماد میگرفت، بهتر معنا میشد؛ زمانی که وزرای دولتهای هاشمیرفسنجانی و محمد خاتمی دوباره وزیر میشدند. روحانی به نمایندگی از هاشمی دولت را تحویل گرفت و دستورالعملهای هاشمی را در سیاست خارجه، اقتصاد و... پیاده کرد و در عوض هاشمی هم حمایتهای همهجانبه خود را از روحانی بیان کرد. حمایتهای هاشمیرفسنجانی از روحانی و کابینهاش در حالی ادامه پیدا کرد که مردم در همان گزارش 100روزه فهمیدند این دولت توانایی حل مشکلات در 6 ماه را – براساس وعده حسن روحانی- ندارد.
حال آنکه اتفاقاتی مثل توزیع سبد کالا با آن وضعیت که نارضایتی مردم را در پی داشت نیز رخ میداد. در میان عامه مردم اینکه حسن روحانی مورد تایید و حمایت کامل هاشمیرفسنجانی است، طور دیگری معنا میشد؛ حمایت هاشمی از خودش. رئیس مجمع تشخیص مصلحت در مصاحبهای که اخیرا در مهر منتشر شده است، میگوید: «دکتر روحانی را به طور کامل قبول دارم. ما با ایشان از مجلس همکاری داشتیم و در جنگ خیلی همکاری داشتیم و بعد هم در مرکز تحقیقات بودهاند. زمانی که من ریاستجمهوری بودم، ایشان دبیر شورایعالی امنیت ملی کشور بود. ما با ایشان از لحاظ تفکر خیلی نزدیک هستیم و هیچ شبههای در صلاحیتشان برای من نیست.
کابینهاش را هم با توجه به شرایط فعلی کشور، نسبتاً خوب انتخاب کرد». این «قبول داشتن به طور کامل» باعث شده است حسن روحانی نیز در سیاستهایی که دارد ذرهای تردید نکند. حال آنکه برخی از همین تصمیمات مورد حمایت آیتالله در این 18-17 ماه عایدیای برای کشور نداشته است. از سیاستهای اقتصادی که با پایین آمدن قیمت نفت آسیب جدی دید گرفته تا دیپلماسی که بهرغم توافق، تحریمهای گستردهتری تصویب شد و حتی نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل یکسال پشت مرز ماند و در نهایت ویزا نگرفت و فرد دیگری معرفی شد.
پایین آمدن قیمت نفت در حالی که طرفهای «پایینآورنده قیمت نفت» در واقع طرفهای اصلی مذاکرات در منطقه و غرب هستند، نشان از ناکارآمدی این نوع دیپلماسی در یکسال و نیم گذشته دارد؛ دیپلماسیای که یک پایش آیتالله هاشمی بود که سالها ادعا میشد به خاطر روابط دوستانه با عربستان توانایی حل چالشهای فیمابین را دارد.
حسن روحانی که مجری سیاستهای دهه هفتادی هاشمی است هم از این دیپلماسی بهرهای نبرد اما هنوز مورد تایید و حمایت هاشمی است. هاشمی بعد از 8 سال «مخالفت با وضع موجود» دوباره «نمایندگی وضع موجود» را برعهده دارد و آنچه در دولت یازدهم اتفاق میافتد؛ مثبت و منفی، خواه ناخواه برای هاشمی هم نگاشته میشود و جزئی از کارنامه سیاسی وی خواهد بود.
واقعیت آن است که حالا و پس از یکسال و اندی از روی کارآمدن دولت حسن روحانی، حمایتهای هاشمی از این دولت را میتوان حمایت هاشمی از پایین آمدن قیمت نفت، تورم، رکود و دیپلماسیای دانست که نهتنها ترکی بر دیوار تحریمها حاصل نکرد که بر تعداد آنها افزود. حمایت هاشمی از این دولت و کابینهاش در واقع حمایت از تصمیمسازیهایی است که نماینده ایران را یکسال پشت درهای سازمان ملل نگه داشت. حمایت و تایید آیتالله شاید در ماههای آتی هم ادامه داشته باشد و مصادیق آن در وزارتخانههای دولت روحانی نمایان شود.
جوان:صیانت از امام در برابر آفت تحریف
«صیانت از امام در برابر آفت تحریف»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که ر آن میخوانید؛محمدرضا خاتمی که پایگاه اطلاعرسانی جماران از وی به عنوان یکی از برجستهترین شخصیتهای جریان اصلاحطلبی یاد میکند، در مصاحبهای با این پایگاه، مطالبی را در وصف حضرت امام (ره) و آرا و اندیشههای ایشان بیان کرده؛ فاصله این مطالب با امام واقعی، نگارنده را بر آن داشت تا در این راستا، نکاتی را هر چند به اختصار بر قلم جاری کند.
بهانه این مصاحبه یا به عبارت دیگر هدف اصلی این مصاحبه، مالهکشی بر سخنان چندی پیش سحرخیز در وصف اصلاحطلبان است. به گزارش خبرگزاریها و رسانههای مختلف، عیسی سحرخیز از فعالان اصلاحطلب، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت اصلاحات و از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات 88 و بازداشتی فتنه، طی گفتوگویی با یک سایت ضدانقلابی تأکید کرده است: «خیلی از اصلاحطلبان به خلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به آقای خمینی ندارند.»
سحرخیز با ذکر و تأکید بر دیدگاه انتقادی خود نسبت به حضرت امام (ره) و اینکه از نظر او بسیاری از کارها در زمان امام خطا بود، «تغییر قانون اساسی»، «تغییر ساختاری قوه قضائیه» و «حذف نهاد ولایت فقیه» را جزئی از اصلاحات دانسته و میگوید: «ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوشبینی بسیار و اولیه به آیتالله خمینی، به ولایت فقیه هم باور داشتیم.»
انتشار این مصاحبه برای اصلاحطلبان بسیار گران تمام شد و برخی اصلاحطلبان را به تکاپو انداخت تا برای جلوگیری از فرو ریختن اندک پایگاههای اجتماعی خویش در میان مردمی که علاقهمند به حضرت امام (ره) هستند، سخنان سحرخیز را تکذیب و خود را در زمره پیروان اصیل امام معرفی کنند! پایگاه اطلاعرسانی جماران هم با همین هدف به سراغ محمدرضا خاتمی رفته و به مصاحبه با وی در همین خصوص میپردازد. تأمل در این مصاحبه تنظیمی (نه گفتوگویی)، هر انسان مسلمان و انقلابی متعهد به آرمانهای حضرت امام خمینی (ره) را، نگران میسازد، چرا که این مصاحبه آن هم از سوی پایگاه اطلاعرسانی جماران، زنگ خطر تحریف جدی امام (ره) را بیش از گذشته به صدا در میآورد.
این مصاحبه، یادآور آن جملات حضرت امام (ره)، در صدر وصیتنامه سیاسی- الهی ایشان است که مینویسند: «در صدر اسلام بیشترین ضربهها به اسلام و قرآن را، با نام اسلام و قرآن زدند.» اکنون، دیگر چهرههای اصلاحطلبی چون عیسی سحرخیز، اکبر گنجی، سروش و امثالهم که عناد، کینه و دشمنی خود را با حضرت امام (ره) آشکار ساختهاند، خطری برای جامعه اسلامی و نظام دینی محسوب نمیشوند. مردم باید هوشیار در برابر کسانی باشند که تظاهر به دوستی با امام، تظاهر به اعتقاد به امام و تظاهر به پیروی از حضرت امام و خط آن عزیز سفر کرده میکنند، لکن در عمل تلاش میکنند راه خود را، به نام راه امام طی کنند.
حضرت علی علیهالسلام در همین خصوص میفرمایند: «من اظهر عداوته قل کیده» هر که دشمنی خود را آشکار سازد، نقشه و نیرنگش کاستی گیرد.» آن حضرت در نامه 7 نهجالبلاغه میفرمایند: «من بر شما از مرد منافقی میترسم که درونی دوچهره و زبان عالمانه دارد. گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است.» شهید مطهری بر همین اساس پیکار با جریان نفاق را سخت و دشوار دانسته و میگویند:«این پیکار با نفاق از پیکار با کفر به مراتب مشکلتر است، زیرا در جنگ با کفر، مبارزه با یک جریان مکشوف و ظاهر و بیپرده است و اما مبارزه با نفاق، در حقیقت مبارزه با کفر مستور است و درک آن برای تودهها و مردم عادی بسیار دشوار و گاهی غیرممکن است.»
عیسی سحرخیز دشمنی خود و دشمنی بخش افراطی و فتنهساز اصلاحات با حضرت امام (ره) را آشکار ساخت، فلذا از ناحیه او و امثال او، خیلی خطری برای خط امام متصور نیست، خطر اصلی از ناحیه کسانی است که با ادعای در خط امامی بودن به دنبال «تحریف امام» مطابق خواستهها و امیال نفسانی خویش هستند. در این شرایط باید مردم، خود امام واقعی را بیشتر و بهتر بشناسند و راه و رسم مدعیان خط امام را، با خط اصیل امام محک بزنند. بر همین اساس، نکاتی از مصاحبه محمدرضا خاتمی مورد اشاره قرار گرفته و در مواردی هم دیدگاهها و نقطهنظرات حضرت امام (ره)، به اجمال مرور میشود و قضاوت بر عهده خواننده این سطور خواهد بود.
محمد رضا خاتمی در این مصاحبه میگوید:
1- حکومت دینی در منطق امام خمینی حکومت فقیهان نیست، حکومت فقه هم نیست.
2- اگر حکومت ولایت فقیه را داریم، به معنای این نیست که یک فقیه هر چه در نظر داشت عمل کند، بلکه او آنچه را که برآیند خردجمعی اجتماعی به شمار میرود، با احکام دین پیوند میدهد و گاه مصلحت را ترجیح میدهد.
3- او (ولی فقیه) بر اساس ولایتی که دارد و بر اساس آن دانایی، آگاهی، تقوا و خلوصی که دارد، تفسیری از دین ارائه میکند که زندگی را برای مردم راحت میکند، نه اینکه زندگی را برای آنها سخت و پر از حرج و ضرر کند.
4- مردم امروز قرائت اصلاحطلبان را بیشتر از قرائت اصولگرایان از امام میپسندند.
5- اصلاحطلبان بارها و بارها گفتهاند که اساس کار آنان اندیشه امام است و اگر ما میگوییم اصلاحات! یعنی در مقابل انحرافهایی که در نظام از اندیشه اصلی که اندیشه امام خمینی است پدید آمده است.
6- این حرف دوست عزیز آقای سحرخیز که از قول اصلاحطلبان میزنند حرف غلطی است.
7- بعد از آنکه جریان اصلاحات روی کار آمد، تمام بحث ما این بود که اندیشههای اساسی امام را عملی کنیم، یعنی اصلاحطلبان فکر میکنند که اندیشههای امام، مظلوم و غریب واقع شده است، باید تلاش کنند این اندیشهها را دوباره زنده کنند و منطق ایشان را روی کار بیاورند.
به خصوص اینکه تنها از این کانال ممکن است که نسل جدید ما بتواند دوباره با امام رابطه برقرار کند، از کانال بازخوانی اصلاحطلبانه اندیشههای امام که در حال انجام است. در حقیقت هدف رساندن امام به جایگاهی در نسل جدید است که نزد خود ما داشت.
8- آقای محمدرضا خاتمی در این مصاحبه، دلیل اصلی برخورد حضرت امام (ره) با نهضت آزادی را، منحصر به مواضع و مخالفتهای نهضت آزادی در قبال جنگ دانسته و میگوید: اگر امام امروز بودند؛ با این طبقه و طایفه (نهضت آزادی) اینگونه برخورد نمیکردند.
و اما به اقتضای ظرفیت این یادداشت و به تناسب آنچه آمد، به مواردی از دیدگاههای حضرت امام (ره) اشاره میشود:
1- نکاتی از نامه حضرت امام (ره) به آقای محتشمیپور در خصوص نهضت آزادی عبارت است از :
الف- نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکا است و در این باره از هیچ کوششی دریغ نکرده است.
ب- نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شیعه و تأویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین (این فرزندان عزیز مهندس بازرگان) بیشتر و بالاتر است.
ج- نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بیاطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.
در این سالها اصلاحطلبان مدعی خط امام در قبال نهضت آزادی، بر اساس نظر امام (ره) عمل کردند یا دقیقاً برخلاف نظر آن عزیز سفر کرده، از یک طرف به تحریف دیدگاههای امام در خصوص نهضت آزادی روی آورده و از طرف دیگر به دنبال میدان دادن و به صحنه آوردن آنان بودند؟
2- حضرت امام در خصوص ماهیت حکومت دینی، در کتاب ولایت فقیه در صفحه 33 میفرمایند: «حکومت اسلامی، نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است؛ البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن که تصویب قوانین تابع آرای اشخاص و اکثریت باشد، مشروطه از این جهت که حکومتکنندگان در اجرا و اداره مقید به یک «مجموعه شرط» هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم (ص) معین گشته است. «مجموعه شرط» همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت گردد. از این جهت حکومت اسلامی، حکومت قانون الهی بر مردم است.»
سؤال، این نگاه امام (ره) به حکومت دینی، با نگاه اصلاحطلبان مدعی خط امام و از جمله محمدرضا خاتمی که به تعبیر پایگاه اطلاعرسانی جماران از برجستهترین شخصیتهای جریان اصلاحطلبی است و میگوید: «حکومت دینی در منطق امام خمینی (ره)، حکومت فقیهان نیست حکومت فقیه هم نیست»، چگونه قابل جمع است؟
3- حضرت امام (ره)، مکتب مبارزه با ظلم، ستم، کفر، شرک، اسلام امریکایی، امریکا و صهیونیسم بینالملل را پایهگذاری کردند و در این راستا سخنان بسیاری دارند، مکتب امام که ریشه در آموزههای اسلام ناب محمدی(ص) دارد، مکتب مبارزه است و مبارزه هم سختیهای خود، رنجهای خود و مشقتهای خود را دارد. مکتب تمامی انبیای الهی هم، همین بوده است. قرآن ترسیمکننده صحنههای نبرد حق و باطل در دوران انبیای قبل از پیامبر اسلام است. در مکتب امام مبارزه با راحتطلبی و دنیاگرایی جمع نمیشود. ایشان در این خصوص میفرمایند:«ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافتهاند که مبارزه با رفاهطلبی سازگار نیست و آنها که تصور میکنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایهداری و رفاهطلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانهاند و آنهایی هم که تصور میکنند سرمایهداران و مرفهان بیدرد با نصیحت و پند و اندرز متنبه میشوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته یا به آنان کمک میکنند آب در هاون میکوبند.» امام (ره) در پیام به مهاجران جنگ تحمیلی در تاریخ 2/1/1368 با تذکر به مسئولان که باید بدانند، انقلاب اسلامی محدود به ایران نیست و این انقلاب نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام است، در مورد سختیهای این راه و اینکه ملت ایران راه مبارزه را انتخاب کرده، میفرمایند: «چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار میآورد، ولی هیچکس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایهریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با امریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب بیشهادت میسر نیست.»
حضرت امام (ره) در همین پیام، در مورد پیامدهای این مبارزه در راه خدا چنین مینویسند:« مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبههای دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزبالله در جهان به اسارت گرفته میشوند؟ بگذارید دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.»
آری مکتب امام، خط و راه و رسم امام این است، اما امروز یک پایگاه اطلاعرسانی که ارگان مؤسسهای است که با رسالت حفاظت از اندیشههای امام شکل گرفته و با پول بیتالمال اداره میشود، با کسی مصاحبه و آن را منتشر مینماید که هدف اصلیاش در مصاحبه تحریف امام است. به راستی این سخنان و مواضع صریح و قاطع امام با این سخن محمدرضا خاتمی در توصیف ولی فقیه با استناد به سیره امام چگونه جمع میشود که میگوید: «او (ولی فقیه) بر اساس ولایتی که دارد و بر اساس آن دانایی، آگاهی، تقوا و خلوصی که دارد، تفسیری از دین ارائه میکند که زندگی را برای مردم راحت میکند، نه اینکه زندگی را برای آنها سخت و پر از حرج و ضرر کند.» آیا امام واقعاً آنگونه بود که اصلاحطلبانی چون محمدرضا خاتمی وصفش میکنند؟ آیا امام به دنبال استفاده ابزاری از دین برای عافیتطلبی، راحتطلبی و رفاه مردم بود؟ یا اینکه امام به دنبال آن بودند تا مردم را در مسیر درست زندگی کردن هدایت کنند؟ آیا امام به دنبال تأمین صرف دنیای مردم بود، یا اینکه میخواست دنیا و آخرت مردم را با هم تأمین کند؟ آیا اکنون تأمین دنیا و آخرت مردم طبق نقشه راهی که امام ترسیم کردند، جز مبارزه با امریکا و ایستادگی در برابر زیادهخواهیهای شیطان بزرگ، از راه دیگری تأمین میشود؟ امروز پرچم مبارزه با امریکا در دستان کیست؟ امروز اصلاحطلبان مدعی خط امام با پرچمدار مبارزه با امریکا چگونه رفتار میکنند؟ آیا اصلاحطلبان طبق سفارش امام پشتیبان ولایت فقیه هستند تا به کشور آسیبی نرسد، یا اینکه با تحریف امام و هزاران توجیه دیگر، به دنبال کنار آمدن با شیطان بزرگ به زعم خود برای تأمین رفاه و دنیای مردم هستند؟
حمایت:سنگ محک تورم و تحریم
«سنگ محک تورم و تحریم»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم احمد امیرآبادی است که ر آن میخوانید؛«بهمن و اسفند دو ماهی است که در طول سال بیشترین تورم را دارند. سال گذشته تورم بهمن و اسفند را خیلی پایین آوردیم اما هیچ کس پیشبینی نمی کرد امسال تورم ما در بهمن صفر باشد ولی دیروز(یکشنبه) مرکز آمار این عدد را اعلام کرد. این کار بزرگی است که با تلاش همه به دست آمد.» این بخشی از سخنان بحث برانگیز رئیس جمهور محترم در همایش روز ملی مهندس است. با بررسی آمارهای بانک مرکزی و مرکز آمار ایران در این زمینه، به نظر می رسد امکان بازی دوباره مسئولان اقتصادی کشور با آمارهای اقتصادی در جریان است. مشکلی که تنها مختص این دولت نبوده و در گذشته نیز شاهد چنین مواردی بوده ایم.براساس نظریه اقتصاددانان و حتی مراکز آمار کشور، دو نوع تورم تعریف شده است که یکی سالیانه و دیگری تورم نقطه ای است.
تورم سالیانه، یعنی افزایش میزان عمومی قیمت ها در دوازده ماه منتهی به ماه مورد نظر نسبت به دوازده ماه منتهی به ماه مشابه در سال قبل و تورم نقطه ای، یعنی میزان افزایش سطح عمومی قیمت ها در ماه مورد نظر نسبت به ماه مشابه در سال قبل.گزارش بانک مرکزی نشان می دهد شاخص تورم در بهمن ماه ۱۳۹۳ نسبت به ماه مشابه سال قبل معادل ۱۶.۲ درصد افزایش داشته است.
همچنین نرخ تورم در دوازده ماه منتهی به بهمن ماه ۱۳۹۳ نسبت به دوازده ماه منتهی به بهمن ماه ۱۳۹۲ معادل ۱۵.۸ درصد است. در مورد گزارش مرکز آمار ایران هم این مورد صدق میکند. گزارش این مرکز گویای این واقعیت است که افزایش شاخص کل تورم نسبت به ماه مشابه سال قبل (تورم نقطه به نقطه) ۱۴.۴ درصد است. درصد تغییرات شاخص کل (نرخ تورم شهری) در دوازده ماه منتهی به بهمن ماه سال ۹۳ نیز نسبت به دوره مشابه سال قبل ۱۵.۲ درصد اعلام گردیده است.
در گزارش مرکز آمار ایران موضوعی وجود دارد که گویا رئیس جمهور محترم آن را ملاک عمل قرار داده اند ولی اقتصاددانان و حتی مسئولان بانک مرکزی بارها اعلام کرده اند در بررسی ها باید نرخ تورم سالیانه ملاک عمل قرار گیرد، اما در جریان انتخابات سال ۸۸ که مباحثه چالشی بین کاندیداهای ریاست جمهوری در مورد تورم سالیانه و نقطه ای شکل گرفت، از آن پس تورم نقطه ای در اقتصاد ایران بیش از تورم سالیانه مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. آن بخش از گزارش مرکز آمار ایران که عدم تغییر تورم در بهمن ماه ۹۳ را نشان می دهد، بر صفر بودن تورم نسبت به دی ماه ۹۳ تاکید کرده است.
در اینجا، این سوال مطرح می شود که چه کسی گزارش تورم صفر درصدی را خدمت رئیس جمهور محترم ارائه کرده است؟ طبیعا مقامات بانک مرکزی نبودهاند، زیرا رئیس جمهور، آمار بانک مرکزی را ملاک قرار نداده است! وقتی چنین آماری رسانه ای شده و تورم صفر درصدی اعلام می شود، مردم از خود می پرسند چرا در زندگی روزمره خود آن را احساس نمی کنیم؟ این سوالی منطقی است که باید با آمار پاسخ داده شود. اگر مبنا و ملاک آماردهی مشخص و دقیق است، پاسخ دهی به سوالات مردم نیز باید مشخص، مستدل و قانع کننده باشد.
آرزوی همه آحاد ملت این است که روزی شاهد محقق شدن نرخ تورم تک رقمی و حتی زیر ۵ درصد در کشورمان باشیم، اما لازمه آن این است که هرگونه بازی آمار، کنار گذاشته شود تا زمانی که نرخ تورم، تک رقمی اعلام می گردد، شهروندان، تولیدکنندگان، فعالان اقتصادی، اقتصاددانان، همه و همه، آن را با پوست و گوشت خود حس کنند. در واقع سنگ محک تورم، ملموس بودن آن در زندگی روزمره مردم و تاثیرگذاری آن در سبد خانوار است. نکته مهمی که لازم است در اینجا به آن اشاره شود این واقعیت است که آمارهای منتشر شده، بار دیگر بر این حقیقت صحه میگذارد که تحریمها در مقایسه با سایر فاکتورها و پارامترهای دیگر، درصد کمی از سهم مشکلات اقتصادی را به خود اختصاص داده است. به عبارت دیگر باید به این سوال، پاسخ روشن داده شود که اگر تحریم ها به اقتصاد کشور لطمه زده و معضلاتی را سبب شده است، پس این رشد اقتصادی چیست؟ در صورت رصد دقیق موضوعاتی مانند سوء مدیریت و عدم برنامه ریزی مناسب به خصوص در مورد کالاهای راهبردی که معیشت روزمره مردم به آن وابسته است، به این حقیقت تلخ رهنمون می شویم که درصد تاثیر تحریم ها بر تورم، در پایین ترین رده جدول عوامل موثر بر آن قرار دارد. شاید یکی از علل تاکید مقام معظم رهبری بر مقاوم کردن اقتصاد و مستحکم نمودن آن، گرفتن بهانه از دست بعضی مسئولین تکنوکرات باشد که معتقدند قطع کردن رگ حیات اقتصاد ایران از وابستگی به نفت غیرممکن است.
هنگامی که درصد تاثیرگذاری تحریم ها را اندک بدانیم و اقتصاد را بدون اتکاء به نفت، سرپا و پویا نگه داریم، دیگر بهانه ای برای عدم رشد اقتصادی وجود نخواهد داشت.نکته دیگر آنکه اگر تحریم ها بر اساس آمار رئیس جمهور یا بی اثر بوده و یا اثرچندانی نداشته، انتظار این است که در مقابل زیاده خواهی غرب در مذاکرات هسته ای با مقاومت و شجاعت مضاعفی رو به رو شویم و ثابت کنیم که تحریم ها و فشارهای اقتصادی، باعث و دلیل نشستن ایران پای میزمذاکره نبوده است، به نحوی که بطلان ادعای رئیس جمهور آمریکا، در عمل نمایان گردد. طرفه آنکه، پیوند زدن نتیجه مذاکرات به اقتصاد، هیچگاه و در منطق هیچکس پذیرفته نیست و آمارهای ارائه شده نشان می دهد که اولاً باید با جسارت بیشتری مذاکرات هسته ای را به پیش برد و ثانیاً راه حل مشکلات اقتصادی را در چارچوب نواقص مدیریتی، رانت خواری و فساد اداری جستجو کرد و نسبت به یافتن راه حل آن بر اساس سیاست های اقتصاد مقاومتی اهتمام و جدّ و جهد نمود.
آفرینش:مذاکرات هستهای و کارزار امتیاز گیری
«مذاکرات هستهای و کارزار امتیاز گیری»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛پرونده هستهای ایران همچنان درچارچوب مذاکرات دیپلماسی و براساس نقشه راهی که رهبری به دست تیم مذاکره کننده دادهاند، درحرکت است و رعایت اصل حفظ محتوای گفتگوها از سوی طرفین موجب افزایش گمانه زنیها براساس محدود اطلاعات به دست آمده از سوی برخی منابع آگاه، گردیده است. درطی چند روز گذشته و مذاکرات چند جانبه ایران با مذاکره کنندگان غربی، به خصوص طرف آمریکایی، موجب بروز فرضیات و اخباری تایید نشده گردیده است که احتمال توافقاتی میان طرفین را قوت بخشیده است.
بحثهایی پیش آمده که براساس آن آمریکا یک بازه زمانی 10 ساله را پیشنهاد داده که در طی آن فعالیتهای غنی سازی ایران محدود گردد و پس از آن به تدریج فعالیتهای هستهای و غنی سازی ایران تا حدی که به توانایی ساخت سلاح هستهای منجر نشود، به روال عادی بازگردد. ضمن این که در طی این مدت تحریمها به صورت تدریجی از روی پرونده کشورمان لغو گردد. از سوی دیگر ایران اعلام کرده است که باید توافق جامع و برداشته شدن تحریمها در یک مرحله و بدون ابهامات و تفسیرات سیاسی باشد.
اساساً باز ماندن پرونده هستهای و ادامهدار شدن روند توافق، به ضرر ایران خواهد بود. چراکه تجربه نشان داده غرب در حفظ مواضع و تعهدات خود ثبات چندانی ندارد. ضمن اینکه چند مرحلهای شدن توافق هستهای این فرصت را به دشمنان و ذی نفعان مخالف خواهد داد تا بهانه جوییها و اشکال تراشیهای فراوانی را پیرامون مسائل مرتبط با ایران مطرح سازند. البته ناگفته نماند درز و مطرح شدن چنین موضوعاتی میتواند درقالب بازی رسانهای و اقدامی برای امتیازگیری بیشتر و ناشی از ناکامی غرب در تحمیل خواستهها به ایران محسوب شود. اما آنچه مسلم است باید ضروریات یک توافق خوب و برد- برد را در دستور کار مذاکرات قرار داد.
مسلماً دراین توافق ابعاد مختلفی مورد بحث و بررسی قرار دارد وباید پذیرفت که دستاورد مذاکرات باید خواستههای طرفین را تامین کند. این درست است که ما بر حقوق حقه خود پافشاری میکنیم، اما نباید اینطور قلمداد که تمام خواستههای ما محقق و تنها طرف مقابل به امتیاز دهی بپردازد. طبیعی است که ایران نیز در پارهای مسائل عقب نشینی استراتژیک و نرمشی عقلانی داشته باشد تا بهانهها و سوء ذنهای موجود از بین رفته و فعالیتهای هستهای به روال عادی بازگردد.
لذا باید مجموع و نتیجه مذاکرات هستهای را مورد ارزیابی قرار داد و بسنجیم که به ازای چه امتیازهایی چه چیزهایی به طرف مقابل اعطا کردهایم.
ازآنجا که تیم مذاکره کننده مورد تایید مقامات عالی رتبه کشور هستند باید از پرداختن به حاشیهها و اخبارهای تایید نشده درز کرده از میز مذاکرات بپرهیزیم و اصل مذاکرات متمرکز شویم. چراکه طرف غربی با در دست داشتن امتیاز رسانه میتواند علاوه بر مسموم کردن فضای جهانی علیه ایران، فرصت و بهانهای را برای مخالفان داخلی مذاکرات فراهم کند و از این طریق فشار بیشتری بر تیم مذاکره کننده وارد نماید.
آنچه از برایند تحولات هستهای به نظر میرسد، بروز سه خط و مشی متضاد در مثلث ایران، آمریکا و اسرائیل میباشد.اوباما به نقطهای رسیده است که در مقابل هجمه فشارهای داخلی و خارجی، دیگر امتیازی نمیتواند به ایران بدهد وامکان پاشیده شدن ساختمان دیپلماسی هستهای را در پیش روی خود دارد. آمریکا به دنبال آن است با تقسیم بندی توافق با ایران، مخالفان داخلی را تا حدی آرام کند و همچنین راه را برای احتمال فشارهای مجدد و بهانه قرار دادن پرونده هستهای باز بگذارد.
درضلع دیگر این مثلث ایران قرار دارد که با جدیت برحقوق مسلم خود ایستادگی کرده و خواهان حقوق مسلم خود درچارچوب توافق با 1+5 می باشد. اما باید به این نکته نیز اشاره کرد که تاحد زیادی حیثیت و موفقیت و حتی بقای دولت روحانی در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، منوط به دستاورد عینی در این مذاکرات میباشد.
هرچند که با شکست مذاکرات هم مواضع ایران در حوزه هستهای تغییر نخواهد داشت، اما باید واقعیات موجود در کشور را نیز مد نظر قرار داد و قبول کرد که فشارتحریمها و احتمال افزایش آنها میتواند مشکلات بسیاری را برکشور تحمیل کند.
اما در ضلع آخر این مثلث تلآویو و مخالفان مذاکرات قرار دارند که از تمام انرژی و توان خود استفاده میکنند تا این پرونده هستهای ایران همچنان به عنوان بهانهای در دست غرب و متحدانش قرار داشته باشد و ساختار تحریمهای جهانی حفظ شود.
چرا که حل شدن پرونده هستهای ایران و توافق با آمریکا و غرب، فرصتهای عدیدهای پیش روی ایران میگذارد تا روابط سیاسی و اقتصادی را با جهان گسترش دهد و انسجام داخلی خود را در عرصههای مختلف تقویت نماید.
با وجود این سه رویکرد متفاوت و خواستههای متضاد میان جریانهای موثر در مذاکرات باید اذعان داشت که پیچیدگی پرونده هستهای ایران به شدت زیاد بوده و حل شدن تمام نقاط اختلاف بین طرفین کاری سخت و دشوار است که تیم مذاکره کننده به مصاف آن رفته است. لذا باید منتظر ماند و با حمایت از مذاکره کنندگان کشورمان زمینه را برای دست یابی به یک توافق عاقلانه فراهم کنیم.
مسلماً شنیده شدن یک صدای واحد از داخل، قدرت چانه زنی بالایی به تیم هسته ای کشورمان خواهد داد.
آرمان:حمایت دلسوزانه هاشمی از دولت
«حمایت دلسوزانه هاشمی از دولت»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم محمد رضا خباز است که در آن میخوانید؛چندی پیش آیتا... هاشمی رفسنجانی در سخنانی بر حمایت از دولت تاکید کرده و گلایه از دولت در شرایط کنونی را صلاح ندانستند. در خصوص این سخنان باید گفت که آیتا... هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و به عنوان معتمد مقام معظم رهبری امروز باید نقشش را بسیار پراهمیت در نظر گرفت و جلوه داد. به این دلیل که حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. آیتا... هاشمی رفسنجانی به دلیل سابقه دیرینهای که در مبارزات سیاسی در کشور داشته و به طور کامل رژیم ستمشاهی را با همه فراز و فرودش تجربه کرده است و از طرفی پس از انقلاب نیز اولین رئیس مجلس شورای اسلامی بوده و پس از آن نیز وظایف بسیار خطیر دیگری که بر عهده داشته است از یک پختگی فوقالعادهای برخوردار است.
این پختگی نیز در حال حاضر گوهر گرانبهایی است. تجربهای که در طول این مدت طولانی آیتا... هاشمی به دست آوردهاند گوهر ذیقیمتی هم برای مردم و هم برای مسئولین است. سخنی که هاشمی بر زبان میآورد دلسوزانه، محققانه و مهمتر از همه حاوی تجربهای گرانسنگ است.
وی در سخنان اخیرش مطرح کرد که شرایط فعلی کشور به گونهای است که همگان از جمله کسانی که دستی بر قلم دارند یا کسانی که از طریق رسانهها و یا تریبونهای مختلف با مردم در ارتباطند باید از دولت حمایت کنند. چرا که دولت امروز مورد هجمه دشمنان کشور قرار گرفته است. از طرفی نیز این دولت امروز وارث یکسری خرابیها و مشکلات از دولت سابق است. این خرابیها را هم تصمیم دارد که یکی پس از دیگری به آبادانی تبدیل کند و مشکلات پیش آمده را به ترتیب حل نماید. دولتی که با این نگاه وارد عرصه خدمت شده است را حتما باید دریافت و مورد توجه قرار داد و نباید این دولت را تنها گذاشت. مطالب آیتا... هاشمی برای نخبگان، دانشجویان و شخصیتهای برجسته علمی کشور هم حائز اهمیت فراوانی است.
کسانی که آینده سازان این کشورند باید بدانند دولت تدبیر و امید چگونه دولت را تحویل گرفته، چگونه در حال اداره کشور است و شرایط کنونی کشور از نظر درآمدهای عمومی در چه وضعی است و ما در چه شرایطی به سر میبریم. سوال مهم دیگری که جوانان و دانشجویان باید بپرسند این است که آیا با این شرایط میتوان کشور را بهتر از این هم به پیش برد؟ اگر هم دولت نقصی دارد، نقص را باید با زبان انتقاد و آن هم انتقاد دلسوزانه و با نیت خیرخواهانه به دولت انتقال داد.
ولی تخریب و چوب لای چرخ دولت گذاشتن و مثلا به اسم انتقاد، شایعهپراکنی علیه دولت کردن گناهی است نابخشودنی. چرا که دولت درصدد خدمت به کشور و مردم برآمده است و با تمام وجود تلاش میکند تا بتواند مشکلات به ارث رسیده را حل نماید و آنچه که در توان دارد، اعم از افکار عمومی و اعم از تجربه بقیه دولتمردان را به کار میبرد. از چنین دولتی باید حمایت کرد و در غیر این صورت دشمنان این مرز و بوم از به تاخیر افتادن خدمات و برنامههای دولت خوشحال و شادمان میشوند.
آنها با این اقدامات در ساز و دهل میکنند که مردم نسبت به دولتشان ناامید شدهاند. اگرچه به قول آیتا... هاشمی آقای رئیس جمهور بخشی از وعدههای داده شده خود در زمان رقابتهای انتخاباتی سال 92 را محقق کرده و درصدد محقق کردن بقیه وعدههای خویش نیز هستند. لذا حرفهای اخیر آیتا... هاشمی کاملا دلسوزانه و خیرخواهانه بود و در جهت حمایت از دولت تدبیر و امید بود.
ابتکار:جامعه محمدی و توافق جامع هستهای
«جامعه محمدی و توافق جامع هستهای»عنوان یادداشت روز روزنامه ابتکار به قلم حمید قاسمی فیض آباد است که در آن میخوانید؛محمد (ص) پیامبر راستی و زندگی است، بزرگترین پیام او به بشریت این است که هیچ مردمی به بزرگی و تعالی نمیرسند مگر در میان آن مردم روابط اجتماعی به گونه ای شکل بگیرد که همه ضعیفان بدون هیچ ترس و واهمه و لکنت زبان بتوانند حق خویش را از مقتدران جامعه بگیرند. این سخن پیامبر سرلوحه تمامی رسالت اوست و جامعه ای که همگان از امنیتی برخوردار باشند، که در پناه آن، هیچ ترسی از گفتن حقیقت نداشته باشد، آن جامعه، جامعه ایده آل محمد است، جامعه محمد، جامعه ای است که چتر امنیت برای آزادی همه افراد از کوچک و بزرگ، قوی و ضعیف چنان گسترده میشود که در آن جامعه ضعیفان میتوانند بدون لکنت زبان نه تنها حق خویش را بیان کنند بلکه میتوانند حق خویش را از قدرتمندان بستانند. به طور طبیعی ضعیف نمیتواند در مقابل قوی حقی برای خویش قائل شود مگر اینکه جامعه چنان خداگونه عمل کند که افراد ضعیف به پشتیبانی جامعه در خود قدرتی احساس کنند. یعنی در آزادی بیان و درخواست حقوق خویش، جامعه با آنها همراهی کند وآنان را در چنا ن آسایشی قرار دهد که بتوانند به مدد قدرت جامعه درآزادی و امنیت به حق خویش دست یازند. چنین جامعه ای به قدرتمندانی که میخواهند از مدار حقیقت خارج شوند اجازه نمیدهد که حقوق ضعیفان راپایمال کنند.
این جامعه ای امن و آزاد است که در آن بر مسند نشستگان و قدرتمندان قدرت خویش را در قدرت جامعه مستحیل میبینند. در چنین شرایطی است که اجزا و نهادهای جامعه به گونه ای در کنار هم چفت و بست میشوند، که به هیچ روی اجازه ظلم کردن به دیگر اجزای جامعه نمیدهند و اگر در میان نهادهای این جامعه افرادی هم پیدا شوند که بخواهند از قدرت خویش یا قدرت جامعه سوءاستفاده بکنند و حقوق اجزای ضعیف را ضایع نمایند خود جامعه چنین فرصتی را به آنها نخواهد داد. به تعبیری دیگر در جامعه متعالی قدرتمندان خود را صاحب قدرتی نمیبینند که از طریق آن به دیگران زور بگویند. در آموزه های ما جامعه دست قدرتمند خداوند است و این باور در عالم وجود دارد که قرار عالم بر عدالت، راستی، پایداری و مهربانی است همانطور که از ساحت خداوند ظلم به دور است از ساحت جامعه محمدی نیز ظلم به دور خواهد بود.
اگر به هر شکلی ترس و زور در جامعه ترویج شود این جامعه جامعه محمدی نیست و یا دست کم جامعه متعالی محمدی نیست. در جامعه متعالی محمدی هیچ کس در هیچ مقامی حق ندارد مردم را به خطاب های ناروا صدا کند چه رسد به اینکه کسی بخواهد از بلندگویی با مردم چنان سخن بگوید که از آن سخن بوی تحمیل، زور و اهانت به مشام برسد. محمد (ص) به دنبال جامعه ایست که در آن خلق و خوی های همه و از جمله قدرتمندان چنان لین میشود که همگان میتوانند آنچه میخواهند به زبان بیاورند و آنچه جزء حقوقشان است را نیز در جایگاه حق و عمل نشانند. جامعه ایرانی اگر تاکنون توانسته است در مقابل زورگویان و نژادپرستان استوار بایستد از این روست که هنوز چنین آموزه هایی در ذهن این جامعه و مردم جایگاه ویژه ای دارد.
ما با جامعه ای امن و آزاد میتوانیم به جهان نشان دهیم که جامعه ای بزرگ و قدرتمند هستیم و این باور را به دیگران بنمایانیم که اگر میتوانیم بر حقوق خویش پایدار بمانیم به این دلیل است که در جامعه خود چنین کرده ایم. جامعه متعالی از استعدادی برخوردار است که این استعداد هم به دیگران آموزش والگو میدهد و هم آن دیگرانی که احساس قدرت میکنند، در مییابند که با چنین جامعه ی رشد یافته و متعالی جز از سر سخن راست و طی مسیر درست، راه دیگری نخواهند داشت.
در این صورت نژادپرستان عقب مانده و دور از گردونه آزادی و امنیت، ناچارند خویش را با چنین جامعه متعالی همراه کنند و دست از نژاد پرستی و یاوه سرایی بکشند و یا اینکه دست کم دیگر در خواست های نژادپرستانه با استانداردهای دو گانه را به زبان نیاورند. در کشاکش مذاکرات هسته ای همه باید ایران را کشوری آزاد و امن ببینند و از این مهمتر این است که مدعیان در جامعه فراگیرند که ایران را کشوری امن و آزاد نشان دهند تا خارجیانی که از طریق رسانه ایران را میبینند و تنها صدا و تصویر این مردم را مشاهده میکنند و نمیتوانند از راه دور فضای جامعه ما را درک کنند دچار توهم و خیال بافی نشوند.
ما باید به جهان نشان دهیم کــــه ما ایرانی ها آزاد و آزادی خواه برای همه هستیم نه اینکه هر سخن ناصوابی در هر مقامی این چهره را دگرگون نشان دهد و نشستگان آن طرفی میز را دچار خطا کند. ایرانی به این دلیل سربلند است که در حال تمرین آزادی، امنیت و مدارا در کشور خویش است و میخواهد این تمرین را با دیگران آنسوی مرزها نیز تکرار کند. ایران امن و آزاد در داخل به مراتب بهتر میتواند در پای میز مذاکره به توافق جامع برسد.
مردم سالاری:نیرویی که به برنامه دولت روحانی باور دارد بکارگیری شود
«نیرویی که به برنامه دولت روحانی باور دارد بکارگیری شود»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سعید پایبند است که در آن میخوانید؛اینکه دکتر حسن روحانی دولت خویش را فرا جناحی معرفی و خود را اعتدالگرا معرفی نمود، اتفاق جدید و خوبی در فضای سیاسی کشور بوجود آمد و توانست هوای افراطی گری را به سمت و سوی آرامش و تعادل برساند. در گفتمان فراجناحی؛ تفکری حکمفرماست که بیشتر در خدمت برنامههای دولت است و فرد متعهد با تمام وجود درراستای این گفتمان باید حرکت کند، مسائل حزبی و جناحی در این گفتمان زیاد مانور داده نمیشود، هدف اصلی این تفکر، دلبستگی و همراهی با دولت تدبیر و امید است. اما بعضا آنچه که مشاهده میشود نیروهایی در بدنه دولت بکار گمارده میشوند، که هیچ گونه تعهد کاری به این دولت ندارند وبیشتر دنبال خط مش حزب خودشان هستند، بعضی از افرادی که در دولت حسن روحانی مسوولیت گرفتهاند که هنوز در راستای گفتمان این دولت حرکت وتغییرات قابل توجهی به وجود نیاوردهاند و خود را با این گفتمان وفق ندادهاند و در بعضی مواقع بر خلاف مواضع دولت کار وفعالیت میکنند. البته قابل پیشبینی بود، وقتی شخصی اعتقادی به این تفکر اعتدالی ندارد و در این وادی گام بر نمیدارد چطور میتواند ظرفیتها و پتانسیلهای 24 خرداد و پیام تاریخی آن روز را درک کند.
نگه داشتن نیروهای ناکارآمد و ناموفقی که در دولت گذشته کارنامه درخشانی نداشتهاند، چگونه میتوانند با جابجایی و بعضا ارتقای جایگاهشان در این دولت خواستههای گفتمان میانهروی را پیاده کنند. آن مدیری که هیچ دلبستگی به تفکر حسن روحانی ندارد چگونه میتواند نقشههای دولت ایشان را پیاده کند، اعتدال و میانه روی این نیست که هر کس از امید و اعتدال حرفی بزند در این دولت مشغول به کارشود.
در انتخابات سال 92 افراد بزرگی تفکر تدبیر و امید را همراهی کردند که الان به خاطر یکسری مسائل از این گفتمان میانهروی دور شدهاند، کسانی که با تمام وجود و بدون هیچ ادعایی دکتر حسن روحانی را در انتخابات همراهی نمودند و بذر امید و اعتدال را در 24 خرداد در جامعه کاشتند. باتوجه به ظرفیتها و نیروهای انسانی نخبه که از طرفداران واقعی دکتر روحانی هستند؛ از دست اندرکاران در این امربسیار مهم انتظار میرود، برای گماردن نیروها افرادی انتخاب کنند که حداقل برنامههای دولت را قبول داشته باشند چون خواسته قاطبه ملت این است که از نیروهای توانمند که بازدهی بالایی برای حل دغدغههای ملت دارند استفاده شود. نیرو و محرکه اصلی دولت برای اجرایی کردن برنامهها؛ استفاده از نیروی انسانی خبره که با برنامههای دولت همسو و همراه هستند؛ کسانی که با تمام وجودشان همگام و همصدا در ستادهای انتخاباتی حسن روحانی عرق ریختهاند و بدور از هرگونه بده بستانهای سیاسی با تمام وجودشان در وادی گفتمان اعتدال و میانهروی قدم برداشته اند،این افراد باید دردولت روحانی مسوولیت بگیرند.
شرق:عوامل محیطی مذاکره
«عوامل محیطی مذاکره»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدعلی سبحانی است که در آن میخوانید؛
این دور از مذاکرات هستهای سه ویژگی داشت که امیدها را نسبت به توفیق مذاکرات افزایش داد. اول: با توجه به اختلافات داخلی در ایالاتمتحده که بین بخشی از کنگره و رییسجمهور پیرامون روند گفتوگو با ایران وجود داشت، در نهایت این اوباما بود که توفیق نسبی یافت تا جان تازهای به مذاکرات بخشیده شود. در ایران نیز با اظهارات مقامات عالیرتبه نظام و حمایت بیشتری که از تیم مذاکرهکننده صورت گرفت، معلوم شد طرف ایرانی تا چهحد برای پیشرفت مذاکرات، جدی است و در صورتی که شرایط برای شکلگیری توافقی که حقوق ایران در آن رعایت شود و هدف طرف مقابل، زورگویی نباشد، فراهم شود، امکان دستیابی به تفاهم وجود دارد.
دوم: حضور عناصر جدید که بار فنی تیمهای مذاکرهکننده را در دو طرف ایرانی و آمریکایی افزایش دادهاند هرچند رویکردی جدید از حیث محتوایی بهشمار نمیرود اما درعینحال علایم مثبتی را نشان میدهد که مذاکرهکنندگان وارد مرحله تازهای از راهحلها شدهاند. این حضور، مورد توجه رسانهها و ناظران سیاسی و بینالمللی قرار گرفته و افکارعمومی را برای رسیدن به توافق آماده کرده است.
سوم: این دور از مذاکرات، چه در سطح ١+٥ با ایران و چه در چارچوب ایران و آمریکا، با دقت و فشردگی بیشتری دنبال شده است. تعیین وقت جدید مذاکره، زمان قابلتوجه مذاکرات و اظهارات وزرای خارجه دو کشور پس از مذاکراتی طولانی -که هردو از پیشرفتی هرچند اندک در روند آن سخن به میان آوردند- نشان میدهد با توجه به زمان نهچندانزیادی که برای رسیدن به توافق نهایی و امضای آن بر اساس زمان تعیینشده موردتوافق طرفین باقی مانده است، طرفین قصد دارند بدون فوت وقت گامهای باقیمانده را نیز به پیش بردارند.
نتیجه: در تحلیل روند جاری مذاکرات باید اذعان کرد مذاکرات هفت کشور هنوز نهایی نشده است و نیاز به وقت و مذاکرات بیشتری احساس میشود. بهویژه باید توجه کرد که این مذاکرات هنوز مخالفان و «دلواپسان»ی دارد که از زاویه دیگری به این موضوع نگاه میکنند. جمهوریخواهان در آمریکا هرنوع پیروزی اوباما به عنوان رییسجمهوری دموکرات را برنمیتابند. اوباما میداند برای موفقیت در رسیدن به توافق با ایران لازم است پیشاز انتخاباتیشدن «همهچیز» در آمریکا، این موفقیت را برای خود ثبت کند. همچنین مذاکرهکنندگان نباید مکر و حیله اسراییل را که خواهان شکست مذاکرات است، از نظر دور بدارند.
رژیم تندرو حالحاضر اسراییل، هرگونه تفاهم- حتی به شکل محدود- میان ایران و آمریکا را موجب منزویشدن خود ارزیابی میکند. در اینسو نیز چنانچه مشاهده میشود، تندروهای داخلی و رقبای منطقهای که خواهان انزوای ایران هستند، دست از تلاش خود برای تخریب مذاکرات برنداشتهاند. درعینحال باید توجه داشت که فضای مذاکرات در جهت مثبت رو به پیشرفت بوده و امیدها برای نتیجهبخشبودن آن جهت نیل به توافق جامع افزایش یافته است.
دنیای اقتصاد:مواهب سیاستگذاری پولی صحیح
«مواهب سیاستگذاری پولی صحیح»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم رضا بوستانی است که در آن میخوانید؛در ماههای اخیر، درآمدهای نفتی کشور به دلیل کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی بهطور چشمگیری کاهش یافته است. درخصوص چرایی تحولات مزبور باید گفت که غالبا، تغییر رفتار کشورهای صادرکننده، دلیل اصلی کاهش قیمت نفت بوده است؛ تغییر رفتاری که عمدتا از انگیزههای سیاسی یا نگرش بلندمدت اقتصادی آنها در جلوگیری از به صرفهشدن تولید انرژیهای رقیب نشأت میگیرد. با وجود این شرایط سخت، اقتصاد ایران و بالاخص بازار ارز کشور درجه نسبتا بالاتری از ثبات را نسبت به گذشته نشان داد.
باوجود کاهش تقریبی 50 دلاری قیمت نفت (از 100 دلار به کمتر از 50 دلار در هر بشکه) و متعاقب آن کاهش 50 درصدی درآمدهای ناشی از فروش نفت، بازار ارز نوسانات محدودی را تجربه کرد. ممکن است برخی فعالان پولی و ارزی، مداخلات بانک مرکزی را بهعنوان دلیل اقامه کنند؛ اما شواهد باقیمانده از بحران سال 1390، دلیل فوق را رد میکند. در پایان سال 1390 و بهدنبال تشدید تحریمهای بینالمللی، درآمدهای نفتی کشور به شدت کاهش یافت. هر چند درباره میزان مداخله بانک مرکزی در بحران ارزی سال 1390، آمار رسمی و قابل اطمینانی در دسترس نیست، لیکن آنچه مبرهن است، تلاش بسیار زیاد بانک مرکزی در عرضه حجم قابل توجه ارز به بازار بود تا از افزایش بیشتر نرخ ارز در بازار جلوگیری شود؛ تلاشی پرهزینه که نتوانست از افزایش نرخ ارز جلوگیری کند.
حال سوال اساسی این است که چرا بهرغم کاهش شدید قیمت نفت، بازار ارز همچنان از ثبات نسبی برخوردار است؟ پاسخ این سوال را باید در شرایط پولی جدید جستوجو کرد. پس از روی کار آمدن دولت یازدهم دو تغییر اساسی صورت گرفت؛ جایی که نرخ تورم از ارقامی نزدیک به 40 درصد به زیر 20 درصد کاهش یافت و بعد از سالها سرکوب مالی، نرخ سود در شبکه بانکی بهطور واقعی مثبت شد. در حالی که در سالهای گذشته به دلیل نرخ بالای تورم و همچنین سرکوب شدید مالی، هر تحول قیمتی در بازار داراییها، موجب گسیل منابع مردمی به بازارهای جذاب شده و تعادل داخلی و خارجی اقتصاد را بر هم میریخت، نرخهای سود مثبت بهوجود آمده در دوران دولت یازدهم، گزینه جذابتر و مطمئنتری برای حفظ ارزش پول در اختیار فعالان اقتصادی قرار داد و از هجوم مردم به بازارهای واقعی جلوگیری کرد. ذکر این نکته ضروری است که تثبیت بازار ارز و سایر بازارهای دارایی، تنها دستاورد این سیاستگذاری پولی نبوده است. دستاورد دیگر قرار گرفتن نرخ تورم در مسیر نزولی برای دورهای نسبتا طولانی است.
هر چند با کاهش بیشتر نرخ تورم، تجدید نظر در نرخهای سود فعلی بازار پول امری ناگزیر برای بانک مرکزی محسوب میشود، لیکن به دلیل اثرات منفی کاهش نرخ سود بازار رسمی در بالا بردن سهم بازار غیرمتشکل پولی و همچنین امکان عدم تحمل نرخهای پایین در شبکه بانکی، عدم تغییر در نرخهای سود (یا افزایش آن)، رهیافتی منطقی برای بانک مرکزی تلقی میشود. در این راستا، نرخ سود در بازار بینبانکی علامتی مهم را در اختیار بانک مرکزی قرار میدهد. آمارهای جسته و گریخته و البته غیررسمی که از بازار بین بانکی به گوش میرسد، نشان از ثبات نرخ و حتی افزایش آن داشته است. این امر نشان میدهد که بانکها برای تامین مالی کوتاهمدت خود به شدت در تنگنا بوده و حاضر به پذیرش نرخهای بسیار بالاتری برای منابع مورد نیاز خود هستند. در صورتی که نرخ سود در بازار بینبانکی کاهش یابد، میتوان استدلال کرد که دسترسی به منابع برای بانکها آسانتر شده است و از این رو، تجدید نظر در نرخهای سود بازار پول منطقی به نظر میرسد. فقدان تحولات رو به پایین در نرخهای مبادلات بازار بینبانکی باعث میشود، سیاست عدم تغییر نرخهای سود توسط بانک مرکزی، امری منطقی و متناسب با اقتضائات بازار پول کشور قلمداد شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد