روزنامه خندان

غرضی و دیگر هیچ

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۷۶۸۴۰۲
غرضی و دیگر هیچ

سیاست روز : غرضی و دیگر هیچ

در کشورهایی که نرخ تورم افزایش پیدا می‌کند دولت‌ها برای مقابله با آن مشکلات فراوانی دارند. اما راه‌حل آن زمان بر است و تا زمانی که بتوانند از طریق راهکار اصولی نرخ تورم را کاهش دهند مردم با مشکلات فراوان رفاهی مواجه هستند و تامین مخارج زندگی برای مردم سخت می‌شود.
این راه‌حل برای نجات تمام اقتصادهای بحرانی دنیا کفایت می‌کند. نظریه‌پردازی که این مدل اقتصادی را طراحی کرده کدام یک از گزینه‌های زیر است؟
الف) یک اقتصاد‌دان روسی که به طرز فجیعی در آمریکا به قتل رسید.
ب) یک اقتصاددان انگلیسی که به طرز فجیعی فرار مغزها کرد و به فرانسه گریخت.
ج) یک اقتصاددان اسکاتلندی که به شکل فجیعی توسط نیروهای داعش ربوده شد.
د) یکی از نامزدهای شکست خورده انتخابات ریاست جمهوری که به طرز فجیعی نظریه‌های اقتصادی خود را به سمع و نظر ملت می‌رساند.

برادر محمد غرضی: در صورتی که تنها نرخ تورم کنترل شود اما ارزش پول ملی بالا نرود و قدرت خرید مردم نیز افزایش نیابد نمی‌توان مشکلات رفاهی مردم را برطرف کرد.
اظهارنظر فوق یادآور کدام ضرب‌المثل شیرین یا شعر شیوای فارسی است؟
الف) از کرامات پیر ما این است / سرکه را خورد و گفت شیرین است
ب) از کرامات پیر ما چه عجب / پنجه را باز کرد و گفت "وجب"
ج) هیچ آبی به جز آبلیمو / مزه آبلیمو ندارد
د) کار شاگرد خواندن درس است / کار استاد نیز تدریس است

عبارت زیر از کیست؟
دولت باید تورم را مهار کند.
الف) سید‌محمد غرضی
ب) محمد سید غرضی
ج) محمد غرضی سید
د) هر سه گزینه تقریبا درست است.

شرق :هر دوره، دقیقا چی شد؟

دوره سازندگی. یعنی دوره‌ای که یکسری می‌روند تو کار ساخت‌وساز. یکسری یاد می‌گیرند ساخت‌وپاخت کنند. مردم متوجه می‌شوند باید با هر شرایطی بسازند. عده‌ای آموختند به هر‌سازی برقصند. عده‌ای هم سعی کردند خودشان را بسازند.
دوره محمد خاتمی
دوره اصلاحات. یعنی دوره‌ای که قرار بود همه‌چیز اصلاح شود، جز خود اصلاحات. برای همین بخشی از اصلاح‌طلبان بعد از مدتی تبدیل به محافظه‌کار شدند و اصلاحات را می‌پاییدند که اصلاح نشود. دوره گفت‌وگوی تمدن‌ها؛ که تمدن‌ها برایشان سوال پیش آمده بود این آقای خاتمی کسی توی داخل، پای حرفش نمی‌نشیند و تا حرفی می‌زند تلویزیون و بقیه می‌گذارند توی کاسه‌اش، بعد این چی دارد به ما بگوید. دوره بهار اصلاحات؛ یعنی چندسال پیش بهار رفته بودیم مطبوعات حالا ولی هرروز میریم توی کجا؟ خب حالا... .
دوره محمود احمدی‌نژاد
دوره رایحه خوش خدمت. منتها یا معنی رایحه را نمی‌دانستند یا معنی خوش را، که چنین عطری فضا را آکنده است. ولی معنی خدمت مشخص است چون خوب به خدمت ما رسیدند که دستشان درد نکند ایشالا فرصتی دست بدهد ما هم خدمتشان برسیم و محض احتیاط تشکر کنیم.
دوره حسن روحانی
دوره اعتدال. یعنی در این دوره مردم باید اعتدال را حفظ کنند و خیلی غر نزنند. مردم باید اعتدال را حفظ کنند و یارانه‌شان را به‌خاطر بودجه دولت نگیرند. مردم باید اعتدالشان را حفظ کنند و به‌خاطر بودجه دولت، ٢٠، ٣٠میلیون‌ سربازی‌شان را بخرند.
دوره پوریا عالمی
دوره آمبولانس. دوره سروته. دوره از هرنظر‌بی‌ضرر. دوره گم‌شدن در افق. دوره افق‌گرایی. یعنی؛ رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی و داد پهلوانان و دانشمندان جوان را دربیاوری تا داد مردم را بستانی.

اعتماد : این گاوصندوق های بی اعتبار

دیلینگ، گوشی ام صدا می دهد. منتظر پیامی هستم از رفیقی. اما رفیقم نیست بلکه مخابرات است، یا یک شرکت مخابراتی. از سر دلسوزی و محبت برایم پیامک زده: «چطور با یه همسر عصبی کنار بیام؟ فلان عدد رو بفرست. همسرم خیلی به خانواده اش وابسته است، باید چیکار کنم؟ بهمان عدد رو بفرست. هر پیام ١٠٠ تومان». فحش می دهم زیر لب به باعث و بانی اس ام س های تبلیغاتی که بی موقع مزاحمم می شوند. من قبلاعددی را به عدد دیگری فرستاده ام تا از لیست پیام های تبلیغی بیرون بیایم و غریبه ها کار به کارم نداشته باشند. اما دارند و روزی چندتا از این پیام های بی وجه را برایم می فرستند. چه راه پول درآوردن؟
باز هم صد رحمت به لارجر باکس و سنگ های ترومالین و وزارت بهداشت کانادا و امریکا. دوباره دلینگ گوشی ام صدا می کند. ظاهرا مطمئن نشده اند که پیام شان رسیده، محض اطمینان و محکم کاری دوباره فرستاده اند، سه باره هم می فرستند تا هرطوری هست بین زن و شوهر دعوا درست کنند. شما باشید حرص تان نمی گیرد اگر شوهرتان با یک عدد درددل کند و عیب شما را به اداره مخابرات بگوید؟ مرد باشید اعصاب تان به هم نمی ریزد اگر زن تان به غریبه ها بگوید که شما عصبانی هستید و زیادی به خانواده تان الصاق شده اید؟
یعنی یک شماره ندیده و نشناخته که معلوم نیست چه کاره است و کیست و از کجا آمده می خواهد جای بزرگ تر فامیل بنشیند و ریش سفیدی کند و زن و شوهر را اصلاح ذات البین کند و صدتا یک تومنی به جیب بزند؟ حقا که از ابتذال هم یک قدری آن طرف تر رفته ایم یعنی راه دیگری برای پول درآوردن نمانده؟ قبلادیده بودم که برای ارسال جملات امیدوارکننده و کلمات قصار ملت را صد تومن صد تومن سر کیسه می کنند. بکنند. کسی که عشق کلمات قصار و امیدبخش دارد چشمش کور صد تومن هم بدهد اما صد تومن بابت دعوای زن و شوهری نوبر است به خدا. آن هم با این همه طلاق و دعوا و دادگاه و... لابد دو روز دیگر سر سترونی هم صدتومن می گیرند و راهنمایی می کنند امور سه نقطه را و سر مسائل قس علیهذا هم و سر اینکه راهنمایی کنند چطور از پس طعنه خواهر شوهر و زبان مادرشوهر دربیایید و...
کلااین موبایل دارد به یک وسیله لعنتی بدل می شود که نرم افزاری و سخت افزاری در سوراخ سنبه های زدگی ما سر فرو کند و آسایش مان را از بین ببرد. اینکه آدم به یک عدد اعتماد کند و رازهای زن و شوهری اش را بگوید و صد تومن هم بدهد فقط یک مختصری از مصایبی است که عنقریب مثل آوار روی سرمان خراب می شود یک هست از هزار... عکس ها، جوک ها، شوخی ها، یواشکی ها، مراوده های کس ندان، زیرک بازی ها، شیطنت ها و از همه اینها بدتر ارتباط با جاهایی که نمی دانیم کجاست و با آدم هایی که نمی دانیم که هستند اما مثل محرم و بزرگ تر وارد زندگی مان شده اند. خدا به خیر بگرداند.
ما زیادی داریم به این دستگاه و محتوایش اعتماد می کنیم. «بلای کامپیوتر» یادتان است؟ یک فیلمی بود که چند سال پیش تلویزیون نشان داد و پیش بینی کرد که عنقریب کامپیوتر همه رازهای مان را بر ملاو همه پنهانی های مان را آشکار خواهد کرد و همه چیز را روی دایره خواهد ریخت.
بلای کامپیوتر کم بود بلای موبایل هم از راه رسیده است. به خصوص بلای دنیای پر از راز و گره ای که درون گوشی های مان ساخته ایم. اگر یک روزی این دستگاه ها خودسر شوند و از انگشت های مان تبعیت نکنند می دانید چه بلایی سرمان می آید. لو تکاشفتم، لن تدافنتم. پرده ها که کنار رود، مادر بچه اش را کفن و دفن نمی کند. دارم مبالغه می کنم و خطری را که وجود ندارد بزرگش می کنم؟ همین چند روز پیش رفیقی زنگ زد و گفت که موبایلش خودسر شده و به هر کس خواسته اس ام اس فرستاده.
خودم هم یک بار موبایلم توی جیبم بود و بی اراده من توی اینستاگرام رفته بود و هرکاری خواسته بود کرده بود. به همین سادگی می شود همه چیز برای همه کس ارسال شود. به این صفر و یک های لعنتی چه اعتمادی است؟ من اما ترسم بیشتر از اینهاست. مردم به موبایل های شان به چشم گاوصندوق نگاه می کنند و همه دار و ندارشان را توی این اسباب بازی می ریزند. عکس می ریزند، حساب بانکی می ریزند، نامه می ریزند، دعواهای زن و شوهری می ریزند، جوک می ریزند، بحث سیاسی می ریزند و... این گاوصندوق ها را خیلی سفت و محکم فرض نکنید. کافی است رمزش به دست عیال تان بیفتد، یا بالعکس، آن وقت زندگی تان بلکه روزگارتان سیاه خواهد شد. از من گفتن. به این اسباب بازی اعتماد نکنید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها