کیهان:آدرس غلط برای کوهن
«آدرس غلط برای کوهن»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد صرفی است که در آن میخوانید؛چندی پیش اعلام شد دیوید کوهن از وزارت خزانه داری آمریکا به لانگلی - مقر سیا - میرود تا به عنوان معاون سازمان جاسوسی آمریکا طرحهای خود را دنبال کند. از کوهن به عنوان معمار اصلی تحریمهای ایران یاد شده و همکارانش به وی «بتمن مالی» میگویند! این جابجایی از جهات مختلف دارای اهمیت و قابل تامل و بررسی است.
میتوان گفت امروزه آمریکاییها از طریق چهار نهاد، اهداف و سیاستهای خود را در قبال کشورهای مختلف دنبال میکنند. وزارت خزانهداری، پنتاگون و سازمان سیا در این میان نقش اصلی را داشته و وزارت امور خارجه این کشور نقش ویترین شیک و دیپلماتیک سه نهاد دیگر را ایفا میکند. آنچه میزان ماموریت هر یک از این نهادها را در مواجهه با کشورها تعیین میکند، قدرت و توانایی کشور هدف در ابعاد گوناگون است. آمریکا برای مهار ایران انقلابی و تبدیل آن به کشوری بدون آرمان و ایدئولوژی به نام ایران، تمام راهها و ابزار گوناگون را آزموده و به کار گرفته، اما راه به جایی نبرده است. نه بلوفهای پنتاگون درباره حمله نظامی باعث شده است جمهوری اسلامی عقب بنشیند و نه خرابکاریها و عملیاتهای کثیف سیا باعث رعب و وحشت آن شده است. لبخندهای دیپلماتیک و دراز کردن دست چدنی سلطه در پوشش دستکش مخملی دیپلماسی نیز در فریب ایران انقلابی موفق نبوده است. در چنین شرایطی که تیر پنتاگون، سیا و وزارت خارجه به سنگ خورده است، ماموریت وزارت خزانهداری دوچندان میشود تا با اعمال تحریمهای بیسابقه اهداف را محقق کند.
تاکنون معاونین سیا همگی کهنهکاران نظامی و امنیتی بودند و انتصاب کوهن به این سمت را باید علامتی مهم به شمار آورد. بدون شک با حضور کوهن در لانگلی، سیا از ترور، خرابکاری و عملیات کثیف دست نمیکشد. اسبابکشی کوهن از وزارت خزانهداری به سیا، نشانه همکاری تناتنگ و هماهنگی کامل نهادهای مالی، امنیتی و سیاسی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است و باید گفت این اقدام بیش از آنکه یک تغییر محسوب شود، نوعی ترکیب از عملیاتهای کثیف امنیتی و مالی است. خوان زاراته، دستیار سابق وزیر خزانهداری و معاون مشاور امنیت ملی در دولت جورج دبلیو بوش میگوید: «انتخاب کوهن در این سمت نشاندهنده ابزار مالی در مجموعه امنیت ملی است. این مسئله نشان میدهد که مسائل مالی درحال حاضر تبدیل به قلب نهادهای امنیت ملی شده است.»
با این تفاصیل، مواضع و اظهارات کوهن اهمیتی خاص دارد که به سادگی نباید از کنار آنها گذشت. وی چند روز پیش در مصاحبه با وال استریت ژورنال نکاتی قابل تامل را بیان میکند. وی مدعی است تنها راه ایران برای حل مشکلات اقتصادی خود، سازش بر سر مسئله هستهای بوده و این بهترین اهرم برای آمریکا در میز مذاکره است. وی در بخش دیگری از اظهارات خود میگوید؛ آنها (ایرانیها) با دست بسته به میز مذاکرات آمدهاند!
مروری بر تحولات و روند مذاکرات چند ماه اخیر نشان میدهد این موضع شخصی کوهن نبوده و جمعبندی استراتژیک آمریکاییهاست. رفتار آمریکا در مذاکرات مسقط (سه ماه پیش) و در حالی که اغلب تحلیلگران انتظار توافق داشتند، مبتنی بر همین تلقی است. خبرهای منتشره حاکی است طرف آمریکایی در دقیقه 90 تغییر موضع داده و همه چیز میخواسته است بدون آنکه حتی یک امتیاز عینی و واقعی بدهد!
حال باید پرسید چگونه کوهن به عنوان فرمانده میدانی نبرد با جمهوری اسلامی، به این تحلیل رسیده که طرف مقابل دست بسته است و آیا واقعاً چنین است؟
برای پاسخ به سوالات کلیدی فوق باید از چند جهت به موضوع نگریست. اولین نکته آن است که این موضع پیش از هر چیز یک مانور سیاسی است. آمریکاییها با اتخاذ اینگونه مواضع میخواهند وانمود کنند که دست برتر را در مذاکرات داشته و ایران نیز چارهای جز پذیرش شروط آنها و در واقع دادن باج ندارد. این در حالی است که واشنگتن بهتر از هر کسی میداند که کفه نیازشان به توافق سنگینتر از کفه ایرانی این معادله است. مسئله ظریفی که در این میان وجود دارد و کمتر به آن توجه میشود، هراس کاخ سفید از اصلیترین پیامد نرسیدن به توافق جامع است. در این صورت به شکل طبیعی و اتوماتیک توافق موقت ژنو نیز از بین خواهد رفت و چنین چیزی برای آنها فاجعهای تمامعیار است. برای درک این موضوع کافی است به عقب بازگردیم و به یاد بیاوریم که جان کری پس از تمدید مذاکرات در چهارم آذر چه گفت. وی در پاسخ به این سوال که علیرغم نرسیدن به توافق نهایی چرا مذاکرات با ایران را ادامه میدهید، اظهار داشت؛ احمق خواهیم بود اگر شرایط فعلی را ترک کنیم! همین هفته اوباما هم در مصاحبه خود با سی.ان.ان به شدت از توافقنامه ژنو دفاع کرد و گفت ما بدون دادن هیچ هزینهای موفق شدیم پیشرفت برنامه هستهای ایران را متوقف کنیم.
در عین حال نباید از رفتارها و مواضع غلط داخلی نیز در رساندن آمریکاییها به تحلیل «دست بسته» غافل شد. مجموعهای از رفتارها و اظهارات نشان میدهد دولتمردان به این باور نرسیدهاند که کشور درگیر یک جنگ تمامعیار اقتصادی است. آزادسازی واردات کالاهای لوکس و یا غیرضرور به کشور از جمله این نشانههای تاسفبار است. محصولات و کالاهایی مانند قاشق، چنگال، قهوه، نخودفرنگی، لوازم اسکی، میزبیلیارد و...!
وقتی مسئولان اقتصادی دولت در مواضع خود، تمام برنامهها و اهداف سازمان و نهاد مربوطهشان را به سراب توافق هستهای گره زدهاند، از دشمن انتظار برداشت دیگری هم مگر میتوان داشت؟ شاید اشتباه راهبردی دولت یازدهم، پیوند زدن سرنوشت خود به میز مذاکره بود. دولت میز مذاکره را محیطی برای حل و فصل مسئله هستهای و به تبع آن رفع تحریمها میبیند اما نگاه آمریکاییها کاملاً متفاوت است. از نظر آنها این میز تعیینکننده سرنوشت جمهوری اسلامی است که میخواهد همچنان انقلابی بماند یا کشوری باشد که به مناسبات سیاسی، امنیتی، فرهنگی تعیین شده از سوی آمریکا تن میدهد. رابرت لیتواک، معاون مرکز ویلسون و کارشناس امور ایران میگوید این مذاکرات آزمونی برای قدرت و راهبرد اوباما خواهد بود. ایران مجبور به انتخابی سخت خواهد بود و باید مشخص کند میخواهد همچنان کشوری انقلابی بماند یا راه عادیسازی را در پیش بگیرد.
وقتی از این زاویه به ماجرا نگاه شود، آنوقت دیگر نمیتوان اقداماتی مانند پیادهروی ظریف و کری را یک مسئله عادی و بیاهمیت جلوه داد و به راحتی از کنار آن گذشت. آمریکاییها میکوشند از فرصت تاریخی مذاکره با ایران نهایت استفاده را ببرند و تصویری از یک انقلاب شکست خورده و پشیمان را در دنیا به نمایش بگذارند. انقلابی که پس از 36 سال آرمانها و اهداف خود را کنار گذاشته و راه مسالمتآمیزی را با دشمن شماره یک خود در پیش گرفته است.
این روزها برخی میگویند با شعار نمیتوان کشور را اداره کرد. در پاسخ به این دسته افراد باید گفت؛ اولاً شما سالها در مناصب کلیدی و اصلی کشور مسئولیت داشته و کشور را اداره کردهاید و این عبارت پیش از همه به گویندگان آن بازمیگردد. ثانیاً مگر کسی گفته است باید کشور را با شعار اداره کرد؟! و اصلاً کدام شعار؟ بله! شعارها راهکار نشان نمیدهند اما راه را چرا. آیا اگر توانایی یافتن راهکارهای مبتنی بر راه اصولی را نداریم، باید کمر به حذف شعارهای انقلاب ببندیم؟!
دولت اگر میخواهد دستاوردی در میز مذاکرات داشته باشد باید تلاش کند تغییری راهبردی در محاسبات آمریکاییها ایجاد کند. تا زمانی که آمریکاییها تصور میکنند دست دولت مقابل آنها بسته است، بدون شک امتیازی نخواهند داد. دولت یازدهم پتانسیلهای فراوانی برای ایجاد این تغییر دارد. البته اگر اراده و برنامهای برای استفاده از آنها وجود داشته باشد.
خراسان:ایستادگی در جبهه دیپلماتیک، انتظار ملت از فرزندان انقلابی رهبر
«ایستادگی در جبهه دیپلماتیک، انتظار ملت از فرزندان انقلابی رهبر»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا قربانی است که در آن میخوانید؛اینکه هر تصمیم مهم و راهبردی درباره برنامه هسته ای درنتیجه بده بستان های مذاکرات گرفته شود، تنها با نظر موافق رهبر فرزانه انقلاب اسلامی عملی و نهایی خواهد شد، مایه دلگرمی آحاد جامعه است و اگر می بینیم اعتماد عمومی به گروه مذاکره کننده ایرانی در برابر نمایندگان قدرت های بزرگ وجود دارد، مهم ترین دلیلش دلگرمی به ناظری تیزبین و رهبری امین است که ملت اطمینان خاطر دارد با حضور و نظارت او منافع ملی محفوظ خواهد ماند و حدومرز نرمش و انعطافی که به اشاره ایشان صورت می گیرد هم تابع حکمت و مصلحت عمومی است. اما انتظار مردم از مسئولان عالی اجرایی کشور و نیز گروه مذاکره کننده هسته ای به عنوان فرزندان انقلاب و رهبری آن است که تحت فشار مذاکرات خطوط قرمز ترسیم شده توسط رهبر معظم انقلاب همواره موردتوجه قرار داشته باشد و تحت تأثیر فشارهای سنگین و وعده های رنگین و میانجی گری هایی که صورت می گیرد، نه خدشه ای به منافع ملی وارد آید و نه فشار مضاعفی بر رهبری نظام و نه خدای ناکرده تصمیمی که رهبری و ملت را در برابر کار انجام شده قرار دهد.
آن ها که مذاکرات دشوار و پرپیچ وخم هسته ای ایران و غرب را دنبال می کنند، به یاد دارند که توافقی که درنتیجه هفته ها مذاکره در سوم آذر 1392 تحت عنوان «برنامه اقدام مشترک» در ژنو حاصل شد و از 30 دی سال گذشته به مرحله اجرا درآمد، با همه نقدهایی که بر متن مبهم و چندپهلو و نیز ضمیمه غیررسمی آن توافق وارد بود و بعدها رئیس جمهور روحانی در سفری به اهواز در بهمن سال گذشته از آن با عنوان «تسلیم قدرت های بزرگ جهان در مقابل ملت ایران» یادکرد، حداقل هایی از امید و دلخوشی را به وجود آورد.
دلخوشی به حفظ برنامه هسته ای که ثمره مجاهدت های جوانان این مرز وبوم بوده و خون عده ای از بهترین دانشمندان کشورمان پای آن ریخته شده است و امید به اینکه آن توافق بتواند با کاستن از فشار تحریم های ظالمانه به گفته رئیس جمهور محترم، چرخ زندگی مردم را هم بچرخاند.قرار کلی مستفاد از آن توافق آن بود که ضمن برطرف کردن دغدغه ها و سؤالات و نگرانی های طرف غربی از انحراف احتمالی در برنامه هسته ای ایران (به شرط آنکه منطقی برای قانع شدن طرف وجود داشته باشد)، برنامه هسته ای و غنی سازی برای ایران (که البته حتماً باید غنی سازی صنعتی برطرف کننده نیازهای صلح آمیز ایران مراد باشد) حفظ خواهد شد و همه تحریم های وضع شده علیه کشورمان لغو خواهد شد. در نامه سوم آذر 92 رئیس جمهور به رهبر معظم انقلاب هم آمده بود که «قدرت های بزرگ به این نتیجه رسیدند که تحریم و فشار، راه به جایی نخواهد برد و همان گونه که ایران از آغاز اعلام کرده بود، برای کسب توافق، راهی جز احترام متقابل و مذاکره عزتمندانه وجود ندارد.» اما اتفاقات بعدی و زیاده خواهی های مستمر غربی ها و به صورت مشخص طرف آمریکایی و خبرهای غیررسمی که از خواسته های طرف مقابل منتشر می شود، گویای آن است که طرف مقابل با خلف وعده و نقض عهد، ضمن حفظ چارچوب تحریم ها و اهرم های فشار، عملاً جز «پوسته ای» از برنامه هسته ای ایران را به رسمیت نمی شناسد و گستاخانه آنکه تلاش زیادی صورت گرفته است تا با پیوند میان موضوعات حاشیه ای ازجمله توان موشکی و قدرت دفاعی کشورمان هم با برنامه هسته ای دامنه زیاده خواهی غرب در برابر ملت ایران وسیع تر شود.
حتی اگر باعث عصبانیت کسی هم بشود، حق مردم ایران است تا استحکام در خطوط مقدم رویارویی دیپلماتیک با جبهه ای که منافع و عزت ملی اش را هدف گرفته اطمینان داشته باشد.
اظهار دلواپسی و تذکر حمایت گرانه از منافع ملی، خواسته های رهبری معظم انقلاب و وضعیت جبهه خودی حقی است که ملت بر دولت دارد، همان گونه که اطمینان ازآنچه رهبر معظم انقلاب در پاسخ نامه سوم آذر 92 رئیس جمهور مبنی بر اینکه «ایستادگی در برابر زیاده خواهی ها همواره باید شاخص خطّ مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد»، هم خواسته زیادی نیست و همه این ها با ارائه شفاف تر اطلاعات رسمی از کلیات مذاکرات و خواسته های طرفین است که به نظر می رسد، دولت و گروه مذاکره کننده در این مهم باید صراحت بیشتری داشته باشند تا هم از گمانه زنی های منجر به انتقادات غیر سازنده کم شود و هم در صورت لزوم همه ظرفیت های کشور ازجمله اراده عمومی و دستگاه های دیگر به خصوص مجلس شورای اسلامی برای پشتیبانی از جبهه دیپلماسی بسیج شود، چنان فضایی حتماً بر افزایش سعه صدر مسئولان اجرایی هم اثر خواهد گذاشت.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این روزها در سی و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و در اوج سیاستهای خصمانه دشمنان انقلاب، راهی که امام راحل به ملتهای آزاده جهان نشان داد بیش از پیش نورافشانی میکند و توانسته فصل نوینی را در شکلگیری اراده ملتها و جوامع حقطلب در تاریخ جهان بگشاید.
در هفته آینده که خورشید سی وهفتم انقلاب در کشور طلوع میکند، مردم ایران به پاسداشت این انقلاب، حضور هوشمندانه خود را در راهپیمایی سراسری 22 بهمن به نمایش میگذارند تا بار دیگر جهانیان را به عظمت این حادثه بزرگ قرن واقف کنند.
این هفته رئیسجمهور و هیات همراه در جریان سیزدهمین سفر استانی میهمان اصفهانیها بودند. در این سفر دوروزه 15 عضو دولت و معاونان آقای روحانی، کاروان دولت تدبیر وامید را همراهی میکنند و قرار است ضمن نشست با مردم و مسئولین استان در جریان مسائل و مشکلات استان قرار گیرند و راههایی برای شتابندهتر شدن روند توسعه استان بیابند. رئیسجمهور در جریان این سفر بر «برنامه محور» کردن سفرهای استانی به جای «پروژهمحوری» تاکید کرده و از طرحهای معطل مانده و افتتاح نشدهای که باید قبلا به بهرهبرداری میرسید انتقاد و خواستار تکمیل آنها شد.
این روزها علیرغم اینکه در ایام دهه فجر انقلاب اسلامی بسر میبریم و چندان خوشایند نیست که بخواهیم در مقوله مفاسد، بویژه از نوع اقتصادی و بالاخص در مورد دولتمردانی که ادعای پاکدستی در پاکترین دولت تاریخ را با خود یدک میکشیدند سخنی به میان آوریم و اذهان را رنجیده خاطر کنیم ولی از آنجا که پرونده محکومیت معاون اول احمدینژاد و رئیس مبارزه با مفاسد اقتصادی در دولت دهم بازتاب گستردهای در میان افکار عمومی ایجاد کرده زیرا که هنوز گفتههای احمدینژاد در واپسین روزهای عمر دولتش در گوش مردم صدا میکند که مدعی شد «پاکترین دولت تاریخ این کشور، این دولت است. من ادعا میکنم و خودم اثبات میکنم کمااینکه همه بسیج شدند تا یک لکه به دولت بچسبانند، نتوانستند»، اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری در دولت یازدهم و رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی در این زمینه گفت: «مردم انتظار دارند با برنامهریزی مشکلات حل شود، اگر قرار بود با شعار مشکلات حل شود در دوره گذشته بیشترین شعار در تاریخ کشور برای مبارزه با فساد داده شد، اما بیشترین فسادها و بزرگترین فسادهای قرن اتفاق افتاد.»
هفته جاری در سی و ششمین سالگرد انقلاب اسلامی و در چهاردهم بهمن که روز فناوری فضایی نام گرفته، «ماهواره ملی فجر» توسط ماهوارهبر بومی ایرانی با موفقیت به فضا پرتاب شد تا گامی دیگر از توانمندی دانشمندان فضایی کشور را در مسیر رسیدن به مرزهای علمی و تکنولوژیک به نمایش بگذارد.
فناوری فضایی عرصهای از دانش نوین علمی است که تسلط بر آن نیازمند برخورداری از علوم پیچیده و وسیعی است که توسط دانشمندان جوان ایرانی پایهگذاری شده و توانسته در سالهای اخیر به پیشرفتهای شگرفی نایل آید و نام ایران را در ردیف چند کشور صاحب تکنولوژی جهان قرار دهد. این تحول شگرف مرهون خودباوری وتکیه بر دانش جوانانی است که با همت مردانه و تلاش شبانهروزی خود با حداقل امکانات و در نهایت اعمال تحریمهای ظالمانه توانستهاند به مرزهای جدید فناوری دست یافته و چشم جهانیان را خیره نمایند.
از این رو دشمنان انقلاب که چشم دیدن این پیشرفتها را ندارند واکنشهای خصمانهای را ابراز کردند. در همین راستا، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در خصوص پرتاب ماهواره ایرانی فجر به فضا، ادعاهایی را درباره لزوم گنجاندن برنامه موشکی ایران و موضوع ساخت موشکهای دارای توانایی حمل کلاهک هستهای در دستور مذاکرات مطرح کرد که البته این سخنان با واکنش عضو ارشد تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان روبرو شد که آقای عراقچی در پاسخ گفت: «برنامه موشکی ایران ماهیت کاملا دفاعی داشته و جمهوری اسلامی ایران به هیچعنوان مسائل دفاعی خود را قابل مذاکره ندانسته و در مورد آن، حاضر به گفتگو با هیچ طرف خارجی نیست.»
در صحنه بینالمللی، از اهم رویدادها، وارد شدن ضربات سنگین به گروه تروریستی موسوم به «داعش» در عراق و سوریه، سوزاندن خلبان اسیر اردنی توسط تروریستهای جنایتکار، تحولات یمن وادامه خلاء قدرت در این کشور، خط و نشان کشیدن ژنرال السیسی به گروههای اخوانالمسلمین وحماس و همچنین ادامه بازداشت شیخ سلمان و سلب تابعیت از شماری از انقلابیون توسط رژیم منامه بود.
در مصر، ژنرال السیسی این هفته در اظهارات شدیداللحنی گروه اخوانالمسلمین را عامل حوادث اخیر در سینا معرفی کرد و گفت که دست ارتش ونیروهای امنیتی را در پاسخ به این حملات باز گذاشته است. کاملا روشن است که سیسی قصد دارد سیاست سرکوب مخالفین را تشدید کند به طوری که بسیاری از تحلیلگران پیشبینی درگیریهای خونبار وحتی بروز جنگ داخلی را کردهاند.
در حمله افراد مسلح به نیروهای نظامی در صحرای سینا، حدود 120 نفر کشته و زخمی شدند. اگرچه یک گروه وابسته به القاعده مسئولیت این عملیات را برعهده گرفته است ولی سیسی همه تقصیرها را بر گردن اخوانالمسلمین انداخت. واقعیت این است که سیسی قصد دارد با بهرهبرداری از وقایع اخیر، اخوانالمسلمین را به عنوان بزرگترین گروه سیاسی مصر ورقیب اصلی قدرت نظامیان، قلع وقمع کند و آنها را بهزعم خود از سر راه بردارد. دولت سیسی پیشتر نیز حماس را به تروریسم متهم کرده بود تا به این وسیله انتقام خود را از این جنبش که زمانی از اخوانالمسلمین جانبداری کرده بود بگیرد و به رژیم صهیونیستی خوشخدمتی نماید.
این هفته مذاکرات در یمن برای خارج کردن این کشور از بنبست سیاسی که در آن گرفتار است ادامه یافت. اوایل هفته اعلام شد که با توافقی که میان گروه انصارالله متعلق به شیعیان حوثی که هماکنون کنترل شهر صنعا را در دست دارند ودولت «عبدربه منصور هادی»، حاصل شد و قبول شروط انصارالله توسط دولت، منصور هادی به کاخ ریاست جمهوری بازمیگردد. این امر هنوز اتفاق نیفتاده است که به نظر میرسد فشارهایی از بیرون، مانع اجرای توافق بین طرفین میباشد.
این هفته در بحرین نیز شاهد ادامه سیاستهای ضدمردمی رژیم حاکم بودیم. رژیم آل خلیفه که مدت چهار سال است در برابر قیام حقطلبانه وعدالتخواهانه مردم ایستاده و در این راه از کمکهای خارجی به ویژه کمک نظامی عربستان نیز بهره میبرد، در اقدامی تازه، 28 نفر از مبارزان بحرینی را سلب تابعیت کرد. این اقدام سرکوبگرانه وضدانسانی رژیم آل خلیفه در حالی صورت میگیرد که مردم بحرین پس از گذشت 4 سال همچنان در خیابانها حضور دارند و بر تحقق خواستههای خود، از جمله آزادی شیخ سلمان، دبیرکل جمعیت الوفاق و روحانی مبارزی که نقش محوری در قیام چهارساله بحرین داشته است، تاکید میکنند.
این هفته، عراق و سوریه شاهد تحولاتی بودند که به قطعیت میتوان از آن به عنوان آغاز افول گروه تروریستی داعش نام برد. آزادی کامل شهر عینالعرب یا کوبانی سوریه و فرار نیروهای داعش از این شهر و متعاقب آن آزادسازی 30 روستا در اطراف کوبانی، نقطه عطفی در تهاجم وحشیانه گروه داعش که از تابستان گذشته آغاز شد، تلقی میشود.
داعشیها در استان «الحسکه» و «دیرالزور» نیز متحمل شکستهای سنگینی شدند. در عراق نیز، نیروهای دولتی با همراه شبهنظامیان شیعه توانستند مناطق مهمی را در استان دیالی از وجود تروریستهای داعش پاکسازی کنند.
داعش اوایل این هفته تلاش کرد با حمله به شهر نفتی کرکوک، سرپوشی بر شکستهای پی درپی اخیرش بگذارد ولی با مقاومت نیروهای دولتی ومردمی مواجه شد و تلفات سنگینی را متحمل گشت. تصاویر خبری از وجود شماری زیادی از اجساد داعشیها در اطراف کرکوک حکایت داشتند. این شکست باعث شد که تروریستهای جنایتکار داعش پرده دیگری از قساوت و وحشیگری خود را به نمایش گذاشته و براساس فتوای «ابن تیمیه» سلفی، خلبان اسیر اردنی را در میان دوربین زنده زنده به آتش بکشند.
هر چند این جنایت در عین حال که باعث افشای بیشتر ماهیت پلید و ضدانسانی این گروهک تروریستی خواهد شد ولی نشان داد که حامیان غربی و عربی تروریستهایی که بدون پشتیبانی و کمکهای پدرخواندههایشان قادر به ادامه جنایت نیستند، فقط به محکومیت لفظی و ابراز تاسف بسنده میکنند و بس!
رسالت:روز ایمان، جهاد و شهادت
«روز ایمان، جهاد و شهادت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن میخوانید؛حضرت علی (ع) در کوران جنگ نرم و جنگ سخت صفین در میان اصحاب خود بحث حقوق اجتماعی، حقوق متقابل رهبری و مردم را یادآور می شود و می فرماید: در حقوق الهی، بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است. حضرت تأکید می کند: عزت دین در رعایت این دو حق و عامل پایداری پیوند مردم و رهبری هم به رعایت این دو حق برمی گردد. اولین حقی که باید در این ارتباط متقابل رعایت شود، اطاعت از رهبری و پایبندی به قانون و مقررات حکومت الهی از سوی مردم است. (سوره طه، آیه 90) دومین حق، پایداری در اجرای احکام الهی و ناکام گذاشتن دشمنان خدا و مردم است و دست برنداشتن از موضع حق طلبی است. (سوره هود، آیه 112)
مردم هم حقوقی بر گردن رهبری دارند که مهم ترین آن اجرای عدالت و برقراری قسط در جامعه است. حق برخورداری از پیشرفت، رفاه و زندگی شرافتمندانه توأم با بسط اخلاق الهی در جامعه.تاریخ بشر شاهد ظهور انبیا، اولیاء و مصلحان بزرگی بوده است اما بی وفایی مردم و پشت کردن آنان به رهبران الهی را هم ثبت کرده است. مردمانی که حق رهبری را ادا نکردند و گرفتار بدبختی های شدیدی شدند که روی تاریخ را سیاه کرده است.
انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) از قاعده بی وفایی مردم به رهبری و رهبران الهی، مستثنا بوده است. مردم ما هیچ گاه رهبری را در کوران حوادث و گردبادهای تند سیاسی تنها نگذاشتند و بر عهد خود مبنی بر تقید به احکام الهی و اطاعت از رهبران الهی، پایبند بوده اند. علت اصلی مانایی انقلاب و پیشرفت کشور و عبور از بحران های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم همین بوده است والّا اگر مردم نسبت به امام و رهبری بی وفایی نشان می دادند، تا امروز انقلاب، هفت کفن هم پوسانده بود!ایام، ایام نورانی دهه فجر انقلاب است. مردم در حال و هوای ورود امام (ره) به کشور و پیروزی شگفت انگیز انقلاب به سر می برند. مردم ما روزگارانی را یاد می آورند که با امام نفس می کشیدند و هنوز هم در همان حال و هوا نفس می کشند. مردم ما با چشم او می دیدند و با گوش او می شنیدند و با اشاره دست او در صراط مستقیم الهی قرار
می گرفتند.
اکنون مردم ما همان حس و حال را نسبت به آیت الله العظمی خامنه ای دارند.انقلاب پایه و اساس استوار خود را روی اعتماد به توده های مردم بویژه محرومین و مستضعفین گذاشته و هنوز هم بر همین سبیل، حرکت می کند. هر قدر به سمت مردم محروم و مستضعف می رویم رضایت مردم از اسلام و انقلاب بیشتر مشاهده می شود و هر قدر به سمت طبقات ثروتمند می رویم، پایبندی به اسلام و انقلاب را کمتر مشاهده می کنیم.امروز پنجمین روز از ایام الله دهه فجر است. امروز به نام ایمان، جهاد و شهادت نامگذاری شده است.
ملت ما برای استقرار حکومت الهی با ایمان راسخ خود فقط حرف نزد، شعار نداد، بلکه با جهاد و شهادت، انقلاب را قوام بخشید و نهال آزادی را با خون خود آبیاری کرد. امروز در سنگ نبشته های مزار شهیدان، این جملات بیش از هر جمله ای دیده می شود؛ ما برای خدا، برای اسلام و برای قرآن، جانمان را فدا کردیم. ما برای استقرار نظام ولایت فقیه، جانفشانی کردیم. این واقعیت نشان می دهد مردم حق رهبری را ادا کردند و رعایت همین حق باعث پایداری و عزت دین در کشور ما شد.
رهبران الهی هم حقوق مردم را رعایت کردند و در مرز عدالت و علم بر اساس حکمت الهی، مملکت را اداره کردند و در رأس رهبران الهی جامعه ما، امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری همچون خورشید می درخشند و به ایران اسلامی و حتی جهان اسلام نور می افشانند. امروز خانواده های شهدا بر مزار شهیدان خود حاضر می شوند تا با آرمان های انقلاب تجدید پیمان کنند ملت ما پا به پای خانواده شهیدان، آنها را همراهی می کنند.امروز ایران به برکت خون شهیدان در اوج اقتدار ملی است. امنیت امروز ایران مدیون خون شهیدان است و باید برای این نعمت الهی سجده شکر به جای آوریم.
قدس:واقعیت جدیدی به نام آب مجازی
«واقعیت جدیدی به نام آب مجازی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم علی حاجی مرادی است که در آن میخوانید؛پیشبینی میشود تا سال 2025 تقریبا 5/ 3 میلیارد نفر در دنیا در معرض بحران آب قرار گیرند و کمتر از 2/1 میلیارد نفر به آب سالم دسترسی داشته باشند.
همچنین بر اساس این پیشبینی تا سال 2050 بیش از 5/4 میلیارد نفر از مردم جهان در معرض صدمات و زیانهای ناشی از کمبود و آلودگی منابع آب قرار خواهند گرفت و طبیعی است در این شرایط رقابت در زمینه منابع آب جهانی افزایش یافته و بهرهبرداری از این منابع به چالشی اساسی بدل شود و برنامهریزی منابع آب جایگاه واقعی و بسیار حساسی در روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر ملتها و دولتها پیدا کند. مسلماً در این شرایط جدید منابع و مصارف آب، شیوههای نو در برنامهریزی را طلب میکند. در این راستا مفاهیم و شاخصهای جدیدی مطرح می شود که از آن جمله مفهوم آب مجازی به عنوان یکی از مفاهیم نو در مدیریت منابع آب از ابتدای قرن 21 (قرن آب) معرفی و در حال توسعه است.
سالانه حجم زیادی آب صرف نوشیدن، پخت و پز، شست و شو و سایر فعالیتهای انسان میشود که به عنوان مصارف مستقیم آب میتوان از آنها یاد کرد، اما حجم بسیار بیشتری از آب، صرف تولید محصولات کشاورزی، صنعتی و ارایه خدمات میشود. این مقدار آب به رغم حجم زیاد، معمولاً از سوی هیچ یک از مصرفکنندگان به دلیل نامحسوس بودن مد نظر قرار نمیگیرد، اما نقش بسزایی در تولید، مصرف و تبیین چشمانداز منابع آب در دسترس دارد. در واقع مفهوم آب مجازی نگرشی جدید به مصارف غیر مستقیم و پنهان آب در چرخه تولید و ارایه خدمات به نسل بشر است. این مفهوم نخستین بار در سال 1993 توسط «J.A Allen» مطرح شد.
به بیان ساده آب مجازی، جمع کل آب مورد نیاز برای تولید مقدار معینی از محصول، با توجه به شرایط اقلیمی، مکانی، زمان و راندمان تولید میباشد.
محتوای آب مجازی برای هر محصول به شرایط محیطی و جوی در محل تولید محصول وابستگی مستقیم دارد. برای مثال برای تولید یک کیلوگرم از غلات به صورت دیم و در شرایط جوی مطلوب، یک تا دو متر مکعب آب نیاز است. در سالهای اخیر مطالعاتی در زمینه آب مصرفی برای تولید محصولات صنعتی انجام شدهاست. نتیجه تحقیق ویلیامز و همکارانش (2002) نشان میدهد، برای تولید یک چیپ الکترونیکی 32 مگابایتی به وزن 2 گرم، 32 مترمکعب آب معادل 2 کیلوگرم گوشت قرمز یا حدود 15 تا 20 کیلوگرم گندم خواهدبود. افزون بر مسایلی همچون اقلیم و فناوری تولید محصولات، رژیم غذایی مردم نیز تأثیر زیادی در حجم کل آب مصرفی جمعیت ساکن در یک محدوده جغرافیایی دارد. به عنوان مثال در صورتی که رژیم غذایی کل جمعیت کره زمین به رژیم غذایی کشور آمریکا تغییر یابد، مقدار آب مورد نیاز برای تولید غذای مورد نیاز مردم جهان 75درصد بیش از شرایط موجود خواهد بود.
به هر حال با بررسی علمی مفهوم آب مجازی و متعاقب آن تجارت آن، میتوان مدلهای نوینی از روشهای صرفهجویی را در مصرف آب در میان آحاد مردم گسترش داد. امید است تا از این طریق بتوان جلب مشارکت عمومی گستردهای در میان مردم ایران در راستای بهبود مصارف آب کشور ایجاد کرد.
سیاست روز:موشکهای ایران و پارازیتهای مخرب آمریکا
«موشکهای ایران و پارازیتهای مخرب آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛با چشماندازی که از پنجره گفتوگوهای هستهای دیده میشود، علیرغم دیدگاههای مثبت و خوشبینانهای که در پیرامون آن وجود دارد، احتمال درصد پایینی میرود که ایران و ۱+۵ به توافق جامع دست یابند.
هر چند مسئولان کشورمان به ویژه تیم مذاکرهکننده هستهای هر از گاهی نقطه امیدی را برای رسیدن به توافق جامع مطرح میکنند و حتی کشورهای میانجی از جمله عمان هم تاکید کردهاند که همه نشانهها از نزدیک بودن توافق هستهای میان ایران و ۱+۵ حکایت دارد، اما با دقت بر روی مواضع و سخنانی که از سوی کشورهای غربی به ویژه آمریکا گفته میشود، میتوان یک پیشبینی نزدیک به یقین و به دور از احتمال را داشت.
همانگونه که از آغاز گفتوگوهای هستهای ایران و ۱+۵ در دور تازه یکسال و نیم میگذرد و مبنای آن هم تنها مسائل هستهای و ادعاهای بیپایه و اساس غرب و آمریکا بوده است، تا نگرانیهای بیمورد و بیدلیل و منطق آنها از اقدامات صلحآمیز هستهای ایران برطرف شود، اما در جریان گفتوگوهای هستهای سازهای ناکوک هم از سوی آمریکا بسیار نواخته شده است.
این ساز مخالف یا ناکوک، گرچه برای فشارهای بیشتر به ایران نواخته میشود، اما جمهوری اسلامی، ثابت کرده است که همچنان بر گفتوگو برای حل اختلافات پایبند است و براساس توافق اولیه همچنان متعهد باقی مانده است، تا افکار عمومی جهان که از سوی رسانههای غربی، ذهنیت منفی علیه ایران دارند. درک واقعی و حقیقی از فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران به دست آورند.
اما دراین میان سیگنالهای ضعیف همراه با پارازیتهای قوی از سوی آمریکا و غرب علیه گفتوگوهای هستهای و آینده آن مخابره میشود.
گفتوگوی اوباما با شبکه سیانان، نشان داد که آمریکا، شیوه گفتوگویی که در پیش گرفته است، یکطرفه و براساس زور و فشار بر ایران است. منطقی در گفتوگوهای هستهای از سوی آمریکا و غرب دیده نمیشود. اگر بر فضای گفتوگوهای هستهای منطق و عقلانیت البته از طرف آمریکاییها و همپیمانان او حاکم بود، قطعاً و یقیناً تاکنون، مذاکرات به نتیجه میرسید و توافق جامع حاصل میشد.
یکی دیگر از پارازیتهای قوی که از سوی آمریکا مخابره میشود، که البته با دیوار ضد پارازیت مقامات کشورمان هم برخورد کرده و خنثی شده است، طرح موضوع موشکهای ایران در جریان گفتوگوهای هستهای است.
پیشرفتهای ایران در زمینه موشکی چه دفاعی - نظامی و چه علمی و هوافضا، اکنون به عنوان موضوعی در میان مقامات آمریکایی مطرح است که خواهان طرح آن در مذاکرات هستهای هستند. موضوعی که همواره و همیشه از سوی مقامات ارشد جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک خط قرمز پررنگ در مقابل زیادهخواهیهای آمریکا کشیده شده است.
هنوز به سرانجام گفتوگوهای هستهای نرسیدهایم که آمریکاییها براساس سیاست زیادهخواهی و زورگوییهای خود و البته براساس پیشبینیهای رهبر معظم انقلاب در همین زمینه، ادعا کردهاند که موضوع موشکهای ایران در جریان گفتوگوهای هستهای مطرح بوده و در گفتوگوهای آینده هم خواهد بود.
این ادعا که موشکهای ایران در مذاکرات هستهای مطرح بوده را به عنوان یک دروغ تلقی میکنیم، چون مقامات کشورمان به ویژه مذاکرهکنندگان ارشد تیم هستهای همواره آن را تکذیب کرده و اعلام کردهاند که موشکها و مسائل دفاعی غیرقابل مذاکره است.
موشکهای ایران در حوزه دفاعی و نظامی، عامل بازدارنده و تدافعی در مقابل تهدیداتی است که همواره از سوی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران اتخاذ میشود.
کدام عقل سلیم و منطق برهانی میپذیرد که کشوری با این همه تهدید، توانایی خود را روی میز مذاکره بگذارد و بر سر آن گفتوگو کند؟! ما به ازای این زیادهخواهیهای آمریکا چه خواهد بود؟ آیا معامله بر سر توانایی و قدرت بازدارندگی بزرگی که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با توانمندیهای خود به دست آوردهاند، با کشوری که نمیتوان به آن اعتماد و اطمینان کرد، درست است؟!
آمریکاییها همچنان بر سر موضوع هستهای ایران تصمیم به لغو تحریمها نگرفتهاند و اعتقاد دارند، این اتفاق باید در سالهای طولانی بیفتد. در جریان توافق اولیه، تنها مبالغی از پولهای بلوکه شده ایران که با راهزنی بینالمللی مسدود شده بود، به حساب ایران بازگشت و هیچ تحریمی هم تاکنون برداشته نشده است و حتی تحریمهای تازهای هم علیه ایران اعمال شده که ناقض توافق اولیه ایران و ۱+۵ است.
موشکهای ایران اکنون نه تنها به عنوان یک بازدارنده تهدیدات خارجی علیه ایران کاربرد استراتژیک دارد، بلکه با صدور تکنولوژی و فناوری آن به جبهه مقاومت، صحنه بازدارندگی از مرزهای ایران به فراتر از آن رفته و پشت خط مرزی رژیم صهیونیستی قرار گرفته که همواره تهدیدی برای ایران و جبهه مقاومت بوده است.
و البته، خواسته آمریکا که براساس زیادهخواهیهای قلدرمآبانه آنها است، به خاطر آن است که تضعیف جمهوری اسلامی ایران، تضعیف جبهه مقاومت را به همراه خواهد داشت.
به همین خاطر است که باید نسبت به این هشدار رهبر معظم انقلاب حساس بود که فرمودند;«تحریمها برای کشور مشکل ایجاد کرده اما اگر دشمن شرط برداشته شدن آنها را، فلان مسئله اساسی و آرمانی از جمله دست برداشتن از اسلام و استقلال و پیشرفت علمی قرار دهد، قطعاً غیرت هیچ مسئولی، قبول نمیکند.»
وطن امروز:دام دو مرحلهای
«دام دو مرحلهای»عنوان سرمقثاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛ شواهد متعدد نشاندهنده این است که یک جریان خاص در کشور قصد دارد ظرف هفته آینده – احتمالا در حاشیه مذاکرات مونیخ- توافق سیاسی با گروه 1+5 را نهایی و علنی کند.
در سوم آذرماه گذشته، ایران و 1+5 توافق کردند ظرف 3 ماه (تا 4 فروردین) یک توافق سیاسی روی اصول انجام بدهند و پس از آن، 3 ماه باقیمانده (تا تیرماه) را صرف نهایی کردن جزئیات این توافق کلی کنند.
در روزهای اخیر شواهد متعددی وجود داشته است که نشان میداده تحرکات مربوط به پرونده هستهای ایران رنگ و بویی ویژه به خود گرفته و رفت و آمدها و مباحثاتی در جریان است که حکایت از تغییر معادله «در همین نزدیکیها» میکند. از یک سو، جزئیاتی از مذاکرات درز کرده است که به نوعی تداعیکننده نزدیکی ظاهری دیدگاههای دو طرف در موضوعات مورد اختلاف است. بویژه رسانههای غربی سعی کردهاند بگویند در دو موضوع ظرفیت غنیسازی و جدول زمانی لغو تحریمها، پیشرفتهایی حاصل شده است. دقت در جزئیات این اطلاعات البته بلافاصله آشکار میکند که ماهیت تحقیرآمیز پیشنهادهای آمریکا هیچ تغییری نکرده و هر چه هست صرفا یک مشت ظاهرسازیهای فنی برای وادار کردن تیم ایرانی به کنار نهادن خطوط قرمز مذاکراتی خویش است (به زودی در نوشتهای مبسوط درباره جزئیات این موضوع بحث خواهیم کرد). از سوی دیگر، در داخل کشور، رئیسجمهور شخصا حمله به منتقدان دیپلماسی هستهای را به نحو بیسابقهای تشدید کرده است. لحن و عبارات آقای رئیسجمهور به گونهای است که نشان میدهد ایشان اراده کرده است به هر قیمت ممکن یک توافق هستهای به دست بیاورد. برخی ناظران که اخیرا به تحلیل رفتارهای دولت علاقهمند شدهاند میگویند رئیسجمهور طوری سخن میگوید که گویی دولت وی بدون توافق هستهای هیچ نیست و هیچ شانسی برای بقا ندارد. در سمت دیپلماسی هم، خبرهای مبسوط و پیدرپی نشاندهنده آن است که همهچیز به انتهای کار نزدیک شده و زمانی بیش از یک هفته تا اعلام توافق موردنظر دولت باقی نمانده است.
مهمترین سوال اکنون این است که بر سر چه چیز و با چه محتوایی توافق شده و دو طرف چه متنی را میخواهند بهعنوان یک توافق هستهای اعلام کنند؟
اگرچه هنوز جزئیات قابل اتکایی از مذاکرات منتشر نشده (و این هم خود جزو تکنیکهای تیمهای مذاکرهکننده است که جزئیات را زمانی اعلام کنند که دیگر کار از کار گذشته باشد) ولی به میزانی که بتوان درباره ماهیت این توافق یک قضاوت قابل اتکا کرد، جزئیات موثق وجود دارد.
درباره موضوع غنیسازی، هیچ اتفاقی که بتوان آن را پذیرش حق ایران طبق معاهده از سوی آمریکا خواند رخ نداده است. آخرین خبر این است که آمریکاییها پذیرفتهاند ایران با حدود 9000 ماشین ولی به اندازه 6000 سو غنیسازی کند. این امر حداقل 3 نتیجه مهم دارد:
1- نخستین نتیجه چنین اتفاقی این است که ماشینها باید زیر ظرفیت خود کار کنند یا اینکه به لحاظ زمانی متناوبا خاموش و صرفا در ساعتهای خاصی روشن شوند. هر کدام از اینها درست باشد، تاسیسات غنیسازی نطنز به لحاظ فنی عمر چندانی نخواهد کرد.
2- نکته دوم این است که طرف غربی هیچ تعهد مشخصی در این باره نسپرده است که ایران بتواند درطول گام نهایی، زیر ساخت غنیسازی خویش را به گونهای توسعه بدهد که نتیجه آن آمادگی فنی برای حرکت به سمت 190 هزار سو غنیسازی در چند سال آینده باشد. به عبارت دیگر، برنامه غنیسازی ایران فعلا بشدت محدود میشود بدون اینکه درباره آینده این برنامه، حتی پس از سپری شدن زمان اعتمادسازی، تعیین تکلیف مشخصی شده باشد.
3- سومین مساله هم این است که زمان گام نهایی چنان طولانی دیده شده است (حداقل 10 سال) که آمریکاییها تصور میکنند در پایان این زمان دیگر کسی که خواهان آغاز برنامه غنیسازی صنعتی در ایران باشد، وجود نخواهد داشت. این نکته بسیار مهمی است که برخی منابع غربی بیپرده آن را فاش کردهاند. این منابع میگویند طراحی آمریکا این است که در طول یک دهه ما بعد توافق، روی ایجاد تغییرات سیاسی در ایران متمرکز شود که هدف اصلی آن تثبیت جایگاه غربگرایان در آینده سیاسی ایران و اصول زدایی از مکتب امنیت ملی ایران است.
بنابراین اگر بخواهیم صریح باشیم، در توافق سیاسیای که آقایان بنای اعلام آن را دارند، برنامه غنیسازی ایران تا مدت زمانی نامعلوم در آینده تعطیل و ایران از اعمال حق خود در زمینه غنیسازی صنعتی محروم خواهد شد. اما نکته مهمتر جای دیگری است. بیایید فرض کنیم اساسا آنچه درباره غنیسازی توافق شده، بهترین توافق ممکن است و بنا را بر چون و چرا نکردن درباره جزئیات آن بگذاریم. مهمترین سوالی که باقی میماند این است که در ازای این امتیاز بزرگ و بیسابقه، چه امتیازی از طرف مقابل دریافت شده است.
انتظار افکار عمومی این است که دولت توانسته باشد همه تحریمهای ظالمانه و غیرقانونیای را که علیه کشور اعمال شده به طور یکپارچه بلافاصله پس از توافق نهایی لغو کند. تکتک واژههایی که در اینجا به کار برده شده، اهمیت غیرقابل چشمپوشی دارد.
اولا همه تحریمهای اعمال شده علیه ایران (تحریمهای کنگره، تحریمهای شورای اروپا، تحریمهای شورای امنیت و فرمانهای اجرایی رئیسجمهور آمریکا) باید لغو شود.
ثانیا همه این تحریمها باید بلافاصله پس از حصول توافق نهایی، لغو شود.
ثالثا تحریمها باید لغو شود نه تعلیق به این معنا که باید زیرساخت حقوقی آنها برچیده شود.
آقای رئیسجمهور هم از مدتها پیش به مردم قول داده است که در حال انجام همین کار است و اساسا دیپلماسی هستهای دولت هدفی جز لغو تحریمها ندارد.
اما شواهد نشان میدهد در متنی که بناست بهعنوان توافق سیاسی میان طرفین نهایی شود خبری از این سختگیریها نیست. اگرچه در این متن صرفا به بیان عباراتی کلی بسنده شده و توافق درباره جزئیات به آینده موکول خواهد شد ولی وقتی نوبت به جزئیات میرسد همه آن چیزی که میتوان گفت این است که آمریکاییها اساسا قصد ندارند هیچ تحریمی را لغو کنند.
اولا آمریکاییها گفتهاند تحریمها را تعلیق خواهند کرد نه لغو و این یعنی کل فرآیند در یک چشم به هم زدن قابل بازگشت به حالت اول است.
ثانیا زمانبندی تعلیق تحریمها حداقل 10 ساله دیده شده است. معنی این اقدام این است که آمریکا به مدت یک دهه –که به لحاظ سیاسی زمان بسیار بلندی است- تحریمها را گروگان خواهد گرفت و میتواند انواع و اقسام بازیهای سیاسی را با آن دربیاورد.
ثالثا آمریکا قصد ندارد هیچ کدام از تحریمهای مرتبط با عدم اشاعه را حتی تعلیق کند.
رابعا هیچ کدام از تحریمهای غیرمرتبط با موضوع هستهای هم تعلیق نخواهد شد.
خامسا آمریکا هیچ تعهدی نمیدهد که تحریمهایی که اکنون تعلیق میشود، به بهانهای دیگر اعمال نشود.
سادسا هیچ ضمانتی وجود ندارد دولت بعدی آمریکا به تعهدات دولت فعلی پایبند باشد.
سابعا هیچ ضمانتی وجود ندارد تحریمهایی که روی کاغذ احتمالا تعلیق میشود در عمل هم تعلیق شود.
و ثامنا و از همه مهمتر، هیچ شواهدی وجود ندارد که جایگاه تحریم در استراتژی امنیت ملی آمریکا کوچکترین تغییری کرده باشد. آمریکاییها همچنان به تحریمها بهعنوان ابزار تغییر محاسبات در میانمدت و ابزار براندازی در بلندمدت نگاه میکنند و انتصاب معمار تحریمهای ایران (دیوید کوهن) به قائم مقامی سیا هم حکایت از آن دارد که ابزار تحریم پس از این در آمریکا با قدرت بیشتری مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
بنابراین بیآنکه هیچ قصدی برای اغراق وجود داشته باشد، توافقی که طرفها به دنبال اعلام آن در هفته آینده هستند یک فاجعه تاریخی است. منتها ظاهرا دو طرف برای کاستن از ابعاد این فاجعه تصمیم گرفتهاند با تفکیک توافق به دو مرحله سیاسی و جزئیات، اندکی از بار منفی آن بکاهند.
آخرین نکتهای که مایلم در این یادداشت به آن بپردازم دقیقا همین مساله است که چرا توافق نهایی با 1+5 به دو بخش توافق سیاسی و توافق روی جزئیات تقسیم شده است؟ هدف از این بازی دیپلماتیک چیست و سود آن را چه کسی خواهد برد؟
ابتدا توجه کنید که اساس دعوا میان ایران و 1+5 بر سر همان چیزی است که نام آن «جزئیات» نهاده شده است. موضوعاتی مانند نوع و تعداد ماشینها، ذخیره مواد، زمان گام نهایی، اراک، فردو، بازرسیها، PMD، R&D و... اصلیترین موضوعات مورد اختلاف میان ایران و آمریکاست که در این ترفند جدید نام همه آنها جزئیات نهاده شده و تعیین تکلیف نهایی آنها به مرحله مابعد توافق سیاسی موکول شده است. توافق سیاسی اما ظاهرا شامل یک سلسله اصول کلی خواهد بود که جزئیات آن در ماههای بعد تکمیل میشود.
نخستین نکته در اینجا این است که ایران و 1+5 اساسا نیازی به تفاهم روی اصول کلی ندارند. فهرست کردن یک مشت عبارات کلی بدون شک دردی از ایران دوا نخواهد کرد. بنابراین اگر حقیقتا ارادهای برای یک توافق خوب وجود دارد دو طرف باید مستقیما به سراغ همان چیزی که نامش را جزئیات گذاشتهاند بروند و آنها را تعیین تکلیف کنند.
نکته دوم این است که در شرایطی که درباره جزئیات تفاهمی وجود ندارد، توافق روی اصول کلی فقط یک دام است. توافق روی کلیات، توافق بر سر جزئیات را اجباری خواهد کرد و ظاهرا آمریکاییها (به همراه کسانی در داخل) دقیقا به دنبال همین هستند که شرایطی ایجاد کنند که ایران دیگر نتواند در جزئیات مناقشه کرده و مجبور شود با امتیازدهی در آن حوزه، شرایط مدنظر آمریکا را بپذیرد.
دومرحلهای کردن توافق در واقع روشی است برای کاهش حساسیتها نسبت به موضوعات اصلی و بازگشتناپذیر کردن توافق روی مسائل اصلی.
به راستی اگر دولت باور دارد که میتواند به یک توافق قابل دفاع با 1+5 برسد، نیازی به این بازیها نیست و هر زمان که جزئیات اصلی مورد اختلاف را حل و فصل کرد، باید اعلام توافق کند. در غیر این صورت، اصرار بر اعلام یک توافق سیاسی کلی، یک معنا بیشتر نخواهد داشت و آن هم این است که دولت میخواهد حین بحث درباره آنچه جزئیات نام نهاده شده، در مسائل اساسی مورد اختلاف، امتیازهای تاریخی به طرف مقابل واگذار کند.
جوان:داعش و رویه خشونت حداکثری
«داعش و رویه خشونت حداکثری»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم قاسم محبعلی است که در آن میخوانید؛گروه تروریستی «داعش» روز گذشته ویدئویی را منتشر کرد که در آن، پس از آنکه به سلسلهای از اتهامات و جنایات حکومت پادشاهی اردن در وابستگی و همراهی با دشمنان صلیبی و صهیونی سنی اشاره میکند، نشان داده میشود خلبان اسیر اردنی بهطرز وحشیانهای داخل یک قفس آتش زده شده و زندهزنده میسوزد. درطول فیلم منتشرشده آیاتی از قرآن پخش شده و تلاش بر آن است که این عمل غیراسلامی و ضدبشری، ظاهری اسلامی یافته و اقدامی متقابل دربرابر کشتهشدن عناصر داعشی توسط ائتلاف ضدداعش جلوه داده شود. درهمانحال که این واقعه باعث حیرت بسیاری در جهان شد؛ اکنون این سوال مطرح میشود که چرا این گروه تروریستی به این از حد از خشونت و وحشتافزایی روی آورده است؟ درواقع طی روزهای اخیر داعش همزمان هم در جبهههای عراق و هم در جبهه کوبانی در سوریه متحمل شکستهای قابلتوجهی شده است.
پیروزی رزمندگان کرد در کوبانی و عقبنشینی نیروهای داعش از این شهر، مطمئنا اثرات روحی و روانی جدیای برای گروه داعش داشته است. در عراق نیز به نظر میرسد نهتنها از پیشرویهای سریع و ناگهانی آنها دیگر خبری نیست، بلکه نیرویهای داعش عموما زمینگیرشده و در پارهای نقاط نیز وادار به فرار و عقبنشینی شدهاند. درنتیجه میتوان این عمل را واکنشی درقبال این تحولات تلقی کرد. برای کسانی که با افکار و عقاید گروههای افراطی و تروریستی منطقه آشنا هستند، از پیش قابلپیشبینی بود که رفتار خشونتآمیز این گروه در زمان هزیمت و ازدستدادن مناطق اشغالی به اوج خود خواهد رسید.
سرمشق داعش و گروههای تکفیری امروزی، گروههایی مانند «الهجره» مصر و «جماعهالمسلحه» الجزایر هستند که عامل کشتار دههاهزارنفر انسان و از جمله جهانگردان خارجی بودهاند. لذا بایستی منتظر افزایش هرچه بیشتر رفتار وحشیانه و اقدامات تروریستی اعم از بمبگذاری، ترور و قتلعام شهروندان مناطق تحتکنترل آنان درنتیجه شکستهای بیشتر و احتمالا سقوط خلافت خودخوانده آنان در شهرهای رقه و موصل باشیم.
عملکرد داعش در سربریدن و قتل گروگانها و اسرای خود- از ملیتها و پیروان ادیان مختلف و ازجمله مسلمانان- حاکی از آن است که این گروه تروریستی به هیچ قاعده و اصلی جز کاربرد خشونت حداکثری پایبند نیست. درحقیقت داعش، تمدن، دانش و فرهنگ انسان امروزی را دشمن خویش تلقی کرده و نابودی آن را هدف گرفته است. برای داعشیها فرقی نمیکند این دشمن متمدن میتواند مسلمان باشد، شیعه باشد، سنی باشد، غیرمسلمان باشد، اروپایی باشد، آسیایی یا آمریکایی باشد؛ به عبارت دیگر هرکس غیر از یک داعشی فرمانبر، دشمنی حربی است که حق حیات ندارد. ازاینرو برای ازبینبردن این غده بدخیم ضرورت دارد همه کشورهای منطقه و جهان صادقانه دستبهدست هم دهند...
... و با پرکردن شکافها و روزنههایی که این گروه و گروههای تروریستی با بهرهگیری از آنها فرصت ظهوروبروز یافته و به امکانات مالی و تسلیحاتی دست پیدا کردهاند، ریشههای بلایی به نام افراطیگری اسلامی را بخشکانند. ازجمله این شکافها که بهخوبی توسط جریانات افراطی و تروریستی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است، مناسبات تخریبشده جمهوریاسلامیایران و عربستانسعودی است. بهواقع انتظار میرود رهبران مذهبی و سیاسی دوطرف چارهای برای این وضعیت خطرناک، خسارتبار و موهن برای دین اسلام و جوامع اسلامی بیابند.
حمایت:برکات انقلاب در حوزه قضایی
«برکات انقلاب در حوزه قضایی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حجت الاسلام موسی قربانی است که در آن میخوانید؛موج بیداری مردم ایران در دوران شکوهمند انقلاب اسلامی، زمینه و زوایای گوناگونی از نظام منحط ستمشاهی را درنوردید و تغییراتی شگرف، در اساس و بنیان جامعه شکل داد. تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و صنعتی از شاخصه های روشن تغییریافته پس از بهمن 57 است اما، تغییر عمده ای که شاید کمتر به آن پرداخته شده است، تحولات انقلاب در حوزه قضایی و عدالت است. در اینجا به اختصار به برخی از آنها اشاره می شود:اولین دستاورد بزرگ پیروزی انقلاب اسلامی، ایجاد اصل تفکیک قوا و مستقل شدن قوه قضائیه، اصلاح و بازنگری برخی قوانین و جاری شدن مقررات شرعی در امور قضایی مثل قانون حدود و قصاص است.
استقلال دستگاه قضا و احقاق حقوق یکسان برای همه افراد در جامعه در دوران پس از پیروزی انقلاب در دستگاه قضا اولویت پیدا کرد و تشکیل قوه مستقل قضائیه یکی از توفیقات انقلاب به شمار می آید؛ به نحوی که این قوه پشتیبان حقوق فردی، اجتماعی و همچنین مسئول تحقق بخشیدن عدالت در جامعه تلقی می شود. قبل از انقلاب اسلامی، وزارت دادگستری و در رأس آن وزیر دادگستری به عنوان بخشی از کابینه دولت محسوب میگردید که تغییر این وزارت خانه به قوه قضاییه، ناشی از اهتمام واضعین قانون اساسی در اهمیت بخشیدن به دستگاه قضایی است؛ به گونه ای که از دو قوه دیگر بویژه قوه مجریه مستقل باشد. قوه قضاییه تنها قوه ای است که دو بار در قانون اساسی، در دو اصل مختلف بر استقلال آن تاکید شده است. یک بار وقتی همه قوا را مستقل از هم اعلام می دارد و در جایی دیگر و ذیل بحث درباره اصول مرتبط به قوه قضاییه، تاکید مجدد بر استقلال این قوه می گردد. این موضوع، نشانه اهمیت استقلال قوه قضاییه و دستگاه قضایی است.
به بیان دیگر، تفاوت اساسی بین دستگاه قضایی پیش و پس از انقلاب، مستند به اصل ۱۵۶ قانون اساسی است که بر اساس آن، قوه قضائیه، قوهای مستقل از دیگر قوا است. در دوران طاغوت، طبق قانون مشروطه، مسئولیت قضایی کشور به عهده وزارت دادگستری بود که از استقلال لازم و کافی برخوردار نبود. در دوران انقلاب، هنگامی که مردم شعار جمهوری اسلامی سر می دادند یکی از شاخصه و مؤلفه هایی که در ذهن مردم از ویژگی های نظام جمهوری اسلامی وجود داشت، موضوع استقلال قاضی و دستگاه قضایی بود. مردم در این مورد حکایات مختلفی از عملکرد بزرگان دین بویژه امام علی(ع) در احترام گذاشتن به استقلال قاضی و قوه قضاییه سراغ داشتند و طالب آن بودند.
بر این اساس، اولین تغییری که در قوه قضائیه حاصل شده است، واگذاری مسئولیت دستگاه قضا به یک مجتهد واجد الشرایط است. فردی که به موازین فقهی و اسلامی آشناست و از عدالت برخوردار است. این ویژگی تا بدان حد ارزشمند است که تمام موازین حقوقی و قضائی اسلامی تحت هدایت فقیهی جامع الشرایط قرار گرفته و قوانین اسلامی بر اساس نظارت و مدیریت ایشان، به مرحله اجرا می رسند. رئیس قوه قضائیه از سوی مقام معظم رهبری انتخاب میشوند و باید دارای شرایط خاصی از حد اجتهاد باشد. دومین دستاورد نظام حقوقی انقلاب اسلامی، اجرای قوانین اسلامی است. هر چند نظام اسلامی ممکن است در عملیاتی کردن آن به صورت صد در صد و جامع موفق نشده باشد، اما تا هر میزان که توفیق اجرای آن حاصل گردد، بسیار کار ارزشمندی صورت گرفته است. در روایات ما اجرای حدود الهی از باران ارزشمندتر و پربرکت تر معرفی شده است. در دستگاه قضایی اسلامی، مبنا، اجرای احکام الهی بر اساس فقه پویای تشیع است و اگر در جایی ضابط اجرای حکم، خطا کرده و یا حکم صادره اشتباه باشد، این موضوع بسیار متفاوت است با زمانی که ابداً قصد اجرا و تنفیذ حکم خدا وجود ندارد.
قوانین نظام ستمشاهی بر پایه نظام حقوقی غرب به نگارش در آمده بودند و در آن دوران، نه مجریان و نه تدوین کنندگان قانون، عزمی برای اجرای قوانین اسلامی و الهی نداشتند. اسلامی شدن قوانین و همچنین توجه به شرعیات در اجرای احکام مانند قانون قصاص و حدود، در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دستگاه قضا از دیگر نتایج حکومت اسلامی است. از جهت ساختاری و اداری، افتتاح دادگاههای مدنی خاص، محاکم شرع، مدیریت سازمان قضایی نیروهای مسلح تحت مجموعه دستگاه قضایی، تغییر در ساختار دیوان عالی و سازمان بازرسی کل کشور، افتتاح شورای حل اختلاف جهت صلح و سازش، توجه به بحث پیشگیری از وقوع جرم، اصلاح مجرمین، شرعی و اسلامی شدن مقررات قضایی و محاکم قضایی، از تحولات اساسی و موثر در سیستم قضایی کشور پس از انقلاب شکوهمند اسلامی است. دستاورد سوم انقلاب در حوزه قضایی و عدالت، مربوط به قضات است. بر اساس قانون، اصل بر عدالت قاضی است و اگر در عمل به خطا رود به مثابه حکم کلی نیست و مواردی است که ممکن است در هر حوزه دیگری نیز رخ دهد. تعریف عدالت قاضی این است که وی، بنای بر صدور حکم خلاف نداشته باشد.
انقلاب اسلامی، به مدد قضات شجاع و مومن، بستری فراهم کرد تا اگر از مسئولی خطایی سر زند، مردم عادی کوچه و بازار از او به سهولت شکایت کنند و به دستگاه قضا مراجعه نمایند. تشکیل دیوان عدالت اداری در راستای رسیدن به حقوق افراد در نهادها و سازمانهای دولتی موجب از بین رفتن سایه ظلم و تبعیض دوران طاغوت در جامعه گردید. فساد در دربار و دستگاه قضایی در دوران طاغوت آشکارا قابل رؤیت بود اما در دوران شکوهمند انقلاب اسلامی، دستگاه قضایی اجازه نمی دهد هیچ فردی در هر پست و مقامی، موجبات ظلم و آزار افراد جامعه را فراهم آورد و در صورت تظلم خواهی، قوه قضاییه به جدّ و ویژه به شکایات رسیدگی خواهد کرد. ویژگی های نظام حقوقی و قضایی اسلامی، در حال حاضر الگوی مناسب، آرمانی و ایده آلی است که نه تنها در کشور، بلکه در خارج از مرزهایمان، طرفدارانی دارد. نمونه آن اظهارات مقامات کشورهای اسلامی است که خواهان الگو گرفتن از تجارب قوه قضائیه ما بوده و هستند. همانند نظام مترقی قضایی، به وجوه دیگر نظامی اسلامی نیز باید توسط دلسوزان برای ارائه به طرفداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان، پرداخت و مهندسی شود تا ثمرات آن مانند چشمه ای زلال به هر جا که تشنه ای یافت، جاری گردد.
آفرینش:خطراتی از جنس مسکن مهر
«خطراتی از جنس مسکن مهر»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛مسکن مهر که در آغاز کار برای قشرهای کم درآمد در نظر گرفته شده بود، رفته رفته به ابزاری پولساز در دست دلالان و سوداگران تبدیل شد. حال دولت برای جلوگیری از افزایش نقدینگی، میخواهد تزریق پول به این بخش را متوقف و برای تأمین مخارج مورد نیاز قصد دارد با فروش و واگذاری سند مالکیت به متقاضیان، پروژههای نیمهتمام در این زمینه را تمام کند.
اما مسائل و مشکلات مسکن مهر به اینجا ختم نمیشود، چون در زمان ساخت این خانهها، تصمیم بر این بود که بیشتر این واحدها در پیرامون یا بیرون از شهرهای بزرگ ساخته شود، ولی آنچه میبینیم باعث پدید آمدن برخی مشکلات اساسی در حوزه مسکن مهر شده، به گونهای که نبود زیرساختهای لازم از قبیل آب، برق و گاز وامکانات اولیه رفاهی، برای ساکنین این واحدها، مشکلات بسیاری پدیدآورده است که جان و مالشان را تهدید میکند.
البته مسائل دیگری نیز در رابطه با مسکن مهر وجود دارد، برای نمونه هنوز راههای ارتباطی مناسبی برای این مکانها ساخته نشده و مسائل رفاهی و تفریحی به کلی فراموش شدهاند.
مردمی که در این مناطق زندگی میکند، برای تأمین نیازهای خود ناگزیرند به شهرهای نزدیک هجوم آورند و این مسئله بار دیگر تعادل و چرخه جمعیت شهرها را برهم خواهد زد.
از سوی دیگر، دیده میشود که دولت گذشته، بسیار بیشتر از تعداد در نظر گرفته شده برای اسکان در این واحدها، ساختوساز کرده است؛ برای نمونه اسکان چهار برابری در شهر پردیس، از جمله اقدامات در این راستاست.
گویا قرار بوده در شهر پردیس، 200 هزار تن اسکان داده شوند، ولی دولت برای 800 هزار تن خانه ساخته است، حال آنکه برای این میزان جمعیت، افزون بر اینکه خدمات رفاهی مناسبی در نظر گرفته نشده، به دلیل نبود برخی زیرساختها، از جمله تصفیهخانه فاضلاب، نگرانیهایی نیز به بار آورده است.
هنوز هشدارها مبنی بر نفوذ فاضلاب موجود در این شهر به آبهای آشامیدنی تهران به قوت خود باقی است، اما خبری از اقدامات در نظر گرفته شده و یا تغییر رویه در ساخت و سازها دراین منطقه شنیده نمیشود!
دربعد دیگری از معضلات مسکن مهر باید اذعان داشت که متاسفانه، کیفیت فدای سرعت شده و هماکنون بسیاری از متقاضیان با واحدهایی روبه رو هستند که به هیچ وجه آن کیفیت وعده داده شده را ندارند.
استفاده از مصالح بی کیفیت، عدم توجه به اصول ایمنی کافی درمراحل ساخت، عدم تحقق وعدههای داده شده از نظر امکانات وخدمات مسکونی در واحدها و... از جمله این موارد هستند. نیاز به اثبات سطور بالا نیست چرا که درخبرها و عکسهایی که ازمناطق زلزله زده در نقاط مختلف کشور دیده میشود، اکثر واحدهای نوساز و به اصطلاح فنی ساز مسکن مهر دچار ترک خوردگیهای بزرگ و تخریبهای گسترده شدهاند.
حال مشخص نیست اگر خدای ناکرده شدت زلزلهها بیش از حد انتظار باشد و اتفاقی برای خانوادههای ساکن در این مسکنها بیفتد، چه کسی پاسخگوی خانوادههای آنان خواهد بود.
به هرحال نمیتوان مسکن مهر را از دستور امورات کشور حذف کرد، چرا که مردم بسیاری چشم انتظارآماده شدن این واحدها هستند تا حداقل دلخوش باشند که سقفی بالای سرخود و خانواده هایشان دارند.
دولت کنونی وارث مشکلات فراوانی در حوزه اجرایی کشور بوده است، اما واقعیت این است که مردم متضرر اصلی سیاستها و مدیریتهای غیرکاشناسی در این زمینه بودهاند، پس اگر دولت دغدغه خدمت به مردم را دارد، بهتر است با تمام توان این پروژه نیمه تمام را به پایان برساند و نواقص آن را با مدیریت اصولی برطرف سازد تا مردم حداقل از بابت پولی که در طی این سالها با هزار زحمت پس انداز کردهاند به سرپناهی مطمئن و مقبول دست یابند.
آرمان:ظرفیت کارشناسی فراجناحی
«ظرفیت کارشناسی فراجناحی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم سید فاضل موسوی است که در آن میخوانید؛استفاده از ظرفیتهای کارشناسی برای هر دولتی ثمرات و نتایج فراوانی دارد. درهر گروه و جناح و قشری میتواند آدمهای شایسته حضور داشته باشند که مفید به مدیریت جامعه بوده و بتوانند خدمات قابل توجهی را به کشور بدهند. دولت از منظر عملکرد عمومی نیازمند این است که در حوزههای مختلف بهترین و تواناترین و کارشناسترین افراد را با جریانات فکری متفاوت دور هم جمع کند و بر اساس برنامه و تعهدات و شعارهایی که در انتخابات بر اساس قانون داده شده در جهت بهبود وضعیت مردم و کشور از این ظرفیتهای کارشناسی کمال استفاده را انجام دهد.
یکی از بهترین کارهایی که دولت میتواند انجام دهد این است که از جریانان مختلف سیاسی در بدنه کارشناسی خود استفاده کند. از دولتهای قانونمند و خردمند و آیندهنگر جز این هیچ انتظار دیگری نیست چرا که انسانهای توانمند و کارشناس سرمایههای این کشور هستند و جدا از سلایق سیاسی باید به افراد نگاه کرد البته هر کسی تعهدی را برعهده بگیرد باید براساس چهارچوبی که دولت متعهد شده است کار کند و نه بر اساس سلایق حزبی و گروهی و جناحی خود.
افراد میتوانند با نگاه خردمندانه در حوزه کارشناسی و شایستهسالاری برای کشور مفید باشند چرا که هزینهها را پایین میآورد و میتواند عملکرد را از نظر کیفی بالاببرد و جلب رضایت مردم را بیشتر کند. نباید اشتباهاتی را که دولت گذشته درعدم استفاده از کارشناسان کرد را مجدداً مرتکب شویم گرچه حوزه کارشناسی دولت گذشته آنقدر به سیستم مدیریتی آسیب رسانده که اگر تمام کارشناسان کشور زیر یک سقف جمع شوند شاید بتوان مقداری از این آسیبها را جبران کرد. عقل اقتضا میکند از همه ظرفیتهای کشور استفاده شود و اگر آقای روحانی این کار را انجام دهد یک کار بسیار خردمندانهای انجام داده و قطعا به دلیل اینکه این گونه طرحها باعث پیشرفت کشور و جبران کاستیهای گذشته خواهد شد مردم از این طرح استقبال کرده و بر این عملکرد دولت مهر تایید خواهند زد.
شرق:داعش و رویه خشونت حداکثری
«داعش و رویه خشونت حداکثری»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم قاسم محبعلی است که در آن میخوانید؛گروه تروریستی «داعش» روز گذشته ویدئویی را منتشر کرد که در آن، پس از آنکه به سلسلهای از اتهامات و جنایات حکومت پادشاهی اردن در وابستگی و همراهی با دشمنان صلیبی و صهیونی سنی اشاره میکند، نشان داده میشود خلبان اسیر اردنی بهطرز وحشیانهای داخل یک قفس آتش زده شده و زندهزنده میسوزد.
درطول فیلم منتشرشده آیاتی از قرآن پخش شده و تلاش بر آن است که این عمل غیراسلامی و ضدبشری، ظاهری اسلامی یافته و اقدامی متقابل دربرابر کشتهشدن عناصر داعشی توسط ائتلاف ضدداعش جلوه داده شود. درهمانحال که این واقعه باعث حیرت بسیاری در جهان شد؛ اکنون این سوال مطرح میشود که چرا این گروه تروریستی به این از حد از خشونت و وحشتافزایی روی آورده است؟ درواقع طی روزهای اخیر داعش همزمان هم در جبهههای عراق و هم در جبهه کوبانی در سوریه متحمل شکستهای قابلتوجهی شده است.
پیروزی رزمندگان کرد در کوبانی و عقبنشینی نیروهای داعش از این شهر، مطمئنا اثرات روحی و روانی جدیای برای گروه داعش داشته است. در عراق نیز به نظر میرسد نهتنها از پیشرویهای سریع و ناگهانی آنها دیگر خبری نیست، بلکه نیرویهای داعش عموما زمینگیرشده و در پارهای نقاط نیز وادار به فرار و عقبنشینی شدهاند. درنتیجه میتوان این عمل را واکنشی درقبال این تحولات تلقی کرد. برای کسانی که با افکار و عقاید گروههای افراطی و تروریستی منطقه آشنا هستند، از پیش قابلپیشبینی بود که رفتار خشونتآمیز این گروه در زمان هزیمت و ازدستدادن مناطق اشغالی به اوج خود خواهد رسید. سرمشق داعش و گروههای تکفیری امروزی، گروههایی مانند «الهجره» مصر و «جماعهالمسلحه» الجزایر هستند که عامل کشتار دههاهزارنفر انسان و از جمله جهانگردان خارجی بودهاند. لذا بایستی منتظر افزایش هرچه بیشتر رفتار وحشیانه و اقدامات تروریستی اعم از بمبگذاری، ترور و قتلعام شهروندان مناطق تحتکنترل آنان درنتیجه شکستهای بیشتر و احتمالا سقوط خلافت خودخوانده آنان در شهرهای رقه و موصل باشیم. عملکرد داعش در سربریدن و قتل گروگانها و اسرای خود- از ملیتها و پیروان ادیان مختلف و ازجمله مسلمانان- حاکی از آن است که این گروه تروریستی به هیچ قاعده و اصلی جز کاربرد خشونت حداکثری پایبند نیست.
درحقیقت داعش، تمدن، دانش و فرهنگ انسان امروزی را دشمن خویش تلقی کرده و نابودی آن را هدف گرفته است. برای داعشیها فرقی نمیکند این دشمن متمدن میتواند مسلمان باشد، شیعه باشد، سنی باشد، غیرمسلمان باشد، اروپایی باشد، آسیایی یا آمریکایی باشد؛ به عبارت دیگر هرکس غیر از یک داعشی فرمانبر، دشمنی حربی است که حق حیات ندارد. ازاینرو برای ازبینبردن این غده بدخیم ضرورت دارد همه کشورهای منطقه و جهان صادقانه دستبهدست هم دهند...
... و با پرکردن شکافها و روزنههایی که این گروه و گروههای تروریستی با بهرهگیری از آنها فرصت ظهوروبروز یافته و به امکانات مالی و تسلیحاتی دست پیدا کردهاند، ریشههای بلایی به نام افراطیگری اسلامی را بخشکانند. ازجمله این شکافها که بهخوبی توسط جریانات افراطی و تروریستی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است، مناسبات تخریبشده جمهوریاسلامیایران و عربستانسعودی است. بهواقع انتظار میرود رهبران مذهبی و سیاسی دوطرف چارهای برای این وضعیت خطرناک، خسارتبار و موهن برای دین اسلام و جوامع اسلامی بیابند.
مردم سالاری:دانشگاه؛ محل کسب دانش یا چاپخانه مدرک؟
«دانشگاه؛ محل کسب دانش یا چاپخانه مدرک؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ارسلان عبدالله پور است که در آن میخوانید؛مسایلی که در جامعه در حوزه عمومی به بحث و گفتوگو گذاشته میشود از جنس اموری هستند که همه مردم به نحوی با آنها سروکار دارند ولی در برخی مسایل از جمله مباحث علمیو تخصصی هر چند همه مردم آزادند و میتوانند کم و بیش اظهار نظر کنند ولی این روشنفکران و نخبگان هستند که با شناخت چالشها راهکارهای علمیو منطقی را جمع بندی و ارائه مینمایند به شرطی که تعامل و گفتوگوی آزادانه و فارغ از هرگونه فشار و اجباری موجود باشد. روشنفکران بخشی از جامعه هستند و مانند هرگروهی از تأثیرات درون و برون گروهی به دور نیستند در واقع تأثیر پذیری روشنفکران از شرایط سیاسی اجتماعی و اقتصادی در هر زمان و مکانی انکارناپذیر است ولی مساله اصلی در چگونگی دریافت این تأثیرات است.
در بسیاری از جوامع اراده عمومی از خرد جمعی سر بلند میکند و خرد جمعی نیز خود محصول تعامل و گفتوگوی انتقادی میان همه نیروهای موجود در جامعه میباشد. و در میان این نیروها روشنفکران نقش بارزتری دارند چنانچه میدانیم اصولاً روشنفکران بیرون از سیاستند و به موضعگیری نسبت به آن میپردازند و از یک جناح و یا حزب پیروی نمیکنند و دائماً در بین تردیدوامید در تکاپواند همچنین خصلت بارزی که دارند این است با عقبماندگی و جهل میستیزند برای توسعه و رشد اجتماعی تلاش میکنند و با نقد وضع موجود دگرگونی مثبت را در سر میپرورانند.
اما سوال اینجاست در حالیکه نخبگان و روشنفکران نقش مهمیدر جامعه دارند راه پرورش نخبه و روشنفکر از کجا میگذرد؟ از کدام کهریز باید باغ تفکر روشنفکران را آبیاری کرد؟ یکی از آن راهها دانشگاه است. در وصف و نقش دانشگاه بسیار گفته و نوشته شده ولی میتوان گفت که نقش دانشگاه در تربیت و پرورش روشنفکر و نخبه بسیار با اهمیتتر است دانشگاه برای نیل به اهداف روشنفکری باید دانشجویانی تربیت نماید که جلوتر از بدنه اجتماع در حال پیشروی باشند در هر جامعهای دانشگاه و دانشجویان آن نقش اساسی را در تحولات سیاسی- اجتماعی، فرهنگی اقتصادی جامعه ایفا میکنند در ایران نیز این نیاز روز به روز دارای اهمیت میشود ولی مسأله مهم در انحراف دانشگاه از مسیر اصلی و دور شدن از رسالت اصلی آن هر روز بیشتر احساس میگردد.
اگر از مسایل قبل از انقلاب 57 بگذریم در ایران بعد از انقلاب و با آغاز جنگ با عراق برای گذار از دوره جنگ نیاز به دولتی قدرتمند و بزرگ احساس شد دولت از یک سو در داخل جبهههای جنگ مشغول حفظ و تقویت بنیه نظامی بود و در داخل کشور وظیفه ساماندهی به وضعیت اقتصادی و اجتماعی داشت که برای نیل به این اهداف از نیروی انسانی برخوردار نبود و برای تربیت این نیروها به ایجاد دانشگاه نیاز داشت ظرفیت دانشگاههای دولتی که با محدودیت همراه بود باعث شد که به مراکز آموزشی دیگری پناه آورده شود و یکی از آنها دانشگاه آزاد بود که با حمایت دولت و استقبال گسترده جامعه روبرو شد و بعد از آن دانشگاه پیام نور تأسیس گردید ومتعاقب آن چندین مرکز آموزش عالی دولتی و غیر انتفاعی در جامعه ظاهر شدند.
میتوان گفت یکی از دلایل هجوم بیشاز حد به دانشگاه آزاد در دهه 60 سختی پذیرش در دانشگاههای دولتی و همچنین کسب مدرک برای استخدام در بخش دولتی بود که در آن روزها عکس سالهای اخیر امنیت شغلی در بخش دولتی وجود داشت. با ورود راحتتر به دانشگاه و کسب آسان مدرک دانشگاهی هجوم مردم به دانشگاهها به مراتب بیشاز سالهای گذشته شده است و باعث شده طبقه تحصیلکرده جامعه دارای آمار بیشتری از قبل باشد البته الگوی تحصیل و اشتغال در ایران کنونی تغییر رویه داده و مدرک ماهیت تازهای پیدا کرده است اگر در گذشته مدرک دانشگاهی مهر تأییدی بر دانش و مهارت دارنده مدرک بود که دارنده آن میتوانست با آن هویت اجتماعی دیگری را برای خود پیدا نماید ولی هم اکنون هدف رفتن به دانشگاه تنها کسب مدرک است و کسب دانش و مهارت به اولویت چندم تنزل پیدا کرده- ریشه یابی این تنزل خود به تحقیقات دانشگاهی و بررسیهای کارشناسی نیاز دارد- پس نقشی که در سطور قبل یادآوری گردید عملاً از اهمیت افتاده و ادامه چنین روندی تربیت روشنفکر را به تأخیر خواهد انداخت. به عبارتی دیگر اگر در گذشته دانشگاه محلی برای کسب علم و دانش بوده هم اکنون به چاپخانه مدرک تبدیل شده است. دستیابی به مدرک نه تنها عملاً بر کیفیت علم و دانش تأثیر گذاشته بلکه فعالیتهای دانشجویی را با محدودیت و چالشهای زیادی مواجه نموده است.
فضای نشاط و گشودگی را از دانشجویان و دانشگاه گرفته است بخشی از این رکود و خمودگی را میتوان از عدم وجود برنامهریزی و غیرعلمی بودن مسؤولان دانشگاه دانست و بخشی نیز به مطالب و جزوات و کتب معرفی شده از طرف مدرسان برمیگردد بایستی توان تحلیلگری وضعیت موجود درون جامعه را به دانشجویان آموزش داد اگر دانشجویان تنها به آنچه که میشنوند اکتفا نمایند و تنها اخذ نمره و مدرک مدنظرشان باشد توان اندیشیدن آنها تضعیف شده و از متن جامعه عقب میمانند دانشگاه باید محیط و فضایی را برای دانشجویان فراهم نماید که همزمان با خواندن دروس دانشگاهی با مراجعه به صاحبنظران و انجام تحقیقات علمیآگاهیهای خود را دوچندان نمایند پرورش و تربیت دانشجوی پویا خود مستلزم اطلاعات و آگاهیهایی است که مدرسان به دانشجویان منتقل مینمایند کارهای تحقیقاتی به ندرت دیده میشود و این بدین معناست که نقش مدرسان نیز در به وجود آمدن این فضای تنگ و فرسایشی احساس میگردد. نگاهی به جزوات و مطالب ارائه شده به دانشجویان و کتابهای معرفی شده در برخی از رشتههای تحصیلی گواه این ادعاست.
به قول یکی از اساتید دانشگاه تهران، دانشجویان ما حداکثر به خواندن یک جزوه مندرس درسی که به دلیل زیراکس شدن مکرر به زحمت میتوان آن را خواند، بسنده میکنند؛ آنهم صرفاً برای چند ساعتی در شب امتحان در غیر اینصورت یادداشتهای دست نویس یک دانشجوی ساعی که سر کلاس حاضر بوده و جمعاً به 20 الی 30 صفحه نمیرسد، فتوکپی شده و حفظ همان چند برگ دستنویس دست و پا شکسته کفایت میکند. وقتی چنین وضعیتی در دانشگاههای ما شکل گرفته پس نمیتوان قوه تجزیه و تحلیل دانش آموختگان را بالا برد و نمیتوان جامعه را به مشتی از حفظیات که فردای امتحان فراموش میشوند، سپرد. اینجاست که نقش مدرسین پررنگتر شده و مسوولیت آنها سنگینتر میشود.
نگاه غیر علمیبه دانشگاه و فعالیت دانشجویان موجب ایجاد فاصله بین دانشجویان و سایر روشنفکران میشود. اثرات این فاصله در لحظاتی نمایان میشود که دانشجویان به تحلیلهای منطقی و جدی نیاز داشته باشند که حتماً نیاز دارند قطع ارتباط دانشجویان با متفکران اجتماعی و غالب کردن یک نوع تفکرات جناح در قدرت، آثار بسیار منفی میتواند داشته باشد دوری از مطالعات غیردرسی یکی از بیماریهاییست که دانشجویان با آن دست به گریبانند. زمانی که دانشجویان که با توجه به شرایط سنی در اوج جوانی به سر میبرند واجد پتانسیلهایی هستند، با مسائل نمره و کسب مدرک درگیر شوند به همان میزان آنها از مسایل اجتماعی دور خواهند شد. جالب است وجود انواع رشتههای فنی و کمبود رشتههای علوم انسانی از جمله علوم سیاسی و جامعهشناسی در دانشگاهها مزید علت شده است .
هرچند در سالهای قبل از انقلاب دانشجویان رشتههای فنی نقش مهمیدر مسایل اجتماعی داشتند ولی هم اکنون دانشجویان رشتههای فنی فرسنگها از آن دور شدهاند. راه برون رفت از این مشکل میتواند هماندیشی و همفکری دانشجویان و نیروهای فکری اجتماعی باشد و هم ترغیب دانشجویان در طول ترم به مطالعه و بررسی چندین کتاب میتواند این رکود و کم تحرکی را از چهره دانشگاه بزداید که برای این منظور دانشگاه باید میزبان بسیاری از متفکران و اساتیدی باشد که هم کیفیت آموزش را بالا ببرند و هم با برگزاری سمینار و سخنرانی با حضور گرایشهای فکری موجود درجامعه نشاط و سرزندگی را به محیط دانشگاه بازگرداند. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نخواهد بود که اگر راهکاری برای مشارکت نخبگان و روشنفکران در روندها و مناسبتها اندیشیده نشود طبیعتاً شکاف بین روشنفکران و اماکن علمیو سایر نهادها تشدید میشود و البته ادامه چنین روندی پیامدهای غیرقابل پیشبینی خود را در پی خواهد داشت.
در پایان امید است مسؤولین این نکته را درک نمایند که مسایل جامعه به هم پیوسته است یعنی نمیشود اقتصاد راگرفت، به مسایل فنی پرداخت ولی فرهنگ، سیاست و اجتماع را رها کرد به عبارتی دیگر باید در زمینههای مذکور به موازات هم و در چارچوب قانون سعی در اصلاح امور نمود تا شاهد جامعهای پر از نشاط و پویایی باشیم. پس همانطورکه اشاره شد تأثیر روشنفکران در جامعه محسوس و نقش دانشگاه نیز در تربیت روشنفکر مهم است لذا میتوان نتیجه گرفت که راه اصلاح جامعه از دانشگاه میگذرد.
ابتکار:کانون های داخلی گرد و غبار را مهار کنید
«کانون های داخلی گرد و غبار را مهار کنید»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم جواد حیدریان است که در آن میخوانید؛«تروریسم گرد و غبار» اصطلاحی بود که حسن روحانی برای گفتگو با مقامات عراقی بر سر مدیریت بیابان های آلوده عراق از آن استفاده کرد. عراقی که بیش از دو دهه است درگیر جنگ و خشونت داخلی و خارجی است. اما حقیقت این است که همه تروریسم گرد و غبار از خاک عراق و عربستان و شمال آفریقا برای کشتار ما قداره نبسته اند. آلودگی گرد و غبار که در هفته گذشته خوزستان را به شکل باور نکردنی خاکستری کرد از کانون های فعال در نزدیکی خوزستان بلند میشدند. این وضعیت در استان تهران، اصفهان، فارس، سیستان و بلوچستان، قم، ایلام، کرمان و شهرهای بیشتری از کشور وجود دارد.
چ
در خوزستان از 11 مورد وقوع پدیده گرد و غبار در سال جاری، در 9 مورد کانون ایجاد ریزگردها منشا داخلی داشته و علت آن نیز بنا به اظهارات مقامات استانی بی بارانی بوده است. شاید یکی از مهمترین کانون های گرد و غبار در نزدیکی شوش و در مسیر استان ایلام باشد. منطقه ای که بنا به اظهارات مدیران سازمان جنگل ها در چند سال گذشته شناسایی و پیش بینی شد که میتواند با کاهش رطوبت خاک کانونی برای تولید گرد و غبار داخلی باشد.
مبارزه بیولوژیک البته در دستور کار بود و با کاشت درختانی از گونه کهور پاکستانی – آمریکایی تلاش شده بود بخشی از گسترش این بیابانزایی کنترل شود اما بی شک مهار بیابان های پیشرو در تمامی ایران نیاز به شکل دیگری از برنامه ریزی دارد. اگرچه کاشت درختان کم مصرف مانند کهور میتواند راهکار خوبی باشد اما باید در پی عامل اصلی بود اگرچه به عقیده بسیاری از متخصصان راهی برای مهار خشکسالی به طور غیر طبیعی وجود ندارد.اگر مصداق دیگری را بخواهیم مورد بررسی قرار دهیم میتوانیم به یک میلیون و 300هزار هکتار کانون گرد وغبار در استان اصفهان اشاره کرد که شناسایی شده ولی هنوز هیچ برنامه بیولوژیک یا غیر بیولوژیک برای مهار آنها اندیشیده نشده است.
تهران وضعیت مشابهی دارد. بیابانهای جنوب تهران با بحران خشکسالی و برداشت بی رویه آب دچار نشست های شدید شده و رطوبت از خاک رخت بربسته است. طوفان یک سال گذشته در تهران تنها هشداری بود تا متوجه باشیم هیچ نقطه ای از کشور در برابر هیولای بی آبی ایمن نیست.نمونه دیگر اتفاقاتی است که در استان فارس رخ داده و با خشک شدن تمامی تالاب های این سرزمین تاریخی، بالاترین تنش های اقلیمی و اکولوژیک، بزرگترین ضربه زیستی به طبیعت و محیط انسانی وارد شده است.خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها، رودخانه ها و چشمه ها و آبگیرهای کشور بی شک محصول گذر دوره زمانی خشکسالی در ایران هم اگر باشد یک دلیلش سوء مدیریت منابع آبی و توسعه ناپایدار و بی توجه به ارزیابی های زیست محیطی بوده است. برداشت های بی رویه و بی ضابطه رمق زمین را مکیده است و امروز ایران را به کشوری با بزرگترین بحران های زیست محیطی تبدیل کرده است.
به اعتراف تمامی مقامات محیط زیست، منابع طبیعی، هواشناسی، بهداشتی و البته به استناد ایستگاه های سنجش آلودگی و همینطور میزان مراجعات مردم به درمانگاه ها و مراکز اورژانسی در مناطق با آلودگی، میتوان به این حقیقت پی برد که ریزگردها رو به افزایش اند و علاوه بر کانون های برون مرزی، کانون های داخلی عامل بروز بحران های تنفسی در کشور خواهد بود و محیط انسانی ایران را به بزرگترین مرکز آلاینده تبدیل خواهد کرد و هزینه هنگفتی را در حوزه سلامت روی دست مردم و دولت ها خواهد گذاشت.
دنیای اقتصاد:جایگزین سرمایه نفتی
«جایگزین سرمایه نفتی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید؛اول) حدود 32 سال بعد، دیگر نفتی برای «صادرات» نخواهیم داشت. شوربختانه، در همان زمان، احتمالا جمعیت سالخورده و بازنشسته کشور، بیشتر از جمعیت شاغل خواهد بود.
32 سال بعد، زمانی است که جمعیت دانشآموزی امروز کشور در رده سنی 38 تا 50 سال قرار خواهد داشت. به بیان دیگر، بخش عمده موتور محرکه اقتصاد ایران در زمان خشک شدن چاههای نفت، در دست جمعیت دانشآموزی فعلی قرار دارد. اما آیا مدرسههای امروز ما، میتوانند نسلی توانمند برای «عصر خشک شدن چاههای نفتمان» تربیت کنند؟ آیا وضعیت مدارس ایرانی به لحاظ غنیسازی «سرمایه انسانی» کودکان و نوجوانان، در سطحی هست که بتوانیم به جایگزینی «سرمایه انسانی» به جای «سرمایه نفتی» امیدوار باشیم؟
دوم) در شرایطی که سیاستهای کلان کشور به سمت «افزایش فرزندآوری» تمایل یافته، ایجاد زیرساخت مناسب برای «توسعه کیفی» جمعیت کشور بهویژه در ردههای سنی کودک و نوجوان، اهمیتی مضاعف پیدا کرده است. در غیر اینصورت، اجرای صرف سیاستهای «توسعه کمّی» جمعیت، آن هم در چارچوبی که عمدتا مشوق افزایش فرزندآوری در خانوارهای دهکهای پایین است، به معنای افزایش جمعیت زیر خط فقر، افزایش جمعیت افراد بیخانمان و افزایش جمعیت مجرمان خواهد بود.
اما با توجه به تاکید بر ایجاد زیرساختهای «کیفیسازی جمعیت» در بندهای 8 و 14 سیاستهای کلی جمعیتی ابلاغی مقام معظم رهبری (30 اردیبهشت 93)، آیا بودجهریزی آموزشوپرورش در سال 94، میتواند در این سمتوسو حرکت کند؟ آیا برنامه مناسبی برای تبدیل مدارس ایرانی به «کانونهای کیفیسازی جمعیت» داریم؟
در عصری که توسعه اینترنت باعث شده انواع «اطلاعات» را بتوان با هزینه نزدیک به صفر و در کمترین زمان ممکن به دست آورد، به دانشآموزانمان فن «فرآوری اطلاعات» را میآموزیم؟ آیا در کنار آموختن انواع محفوظات و اطلاعات عمومی و امثالهم، برنامههایی برای ارتقای قوه خلاقیت آنان، افزایش شم اقتصادی و هوش تجاریشان، ارتقای مهارت آنها برای کار تیمی، افزایش اعتماد به نفس، توسعه مهارتهای ارتباطی و خلاصه آموختن ضرورتهای کسب توانایی طراحی و توسعه یک کسبوکار پویای «مستقل از رانت نفتی»، تدارک دیدهایم؟
پرسشهای فوق، هم برای ایران بسیار کلیدی است و هم برای دهها کشور نفتی دیگری که کمابیش همگی در بازه زمانی 30 تا 40 سال آینده، دیگر نفتی برای صادرات نخواهند داشت.
سوم) مجلس شورای اسلامی در اواسط آذر 93، با تصویب قانونی تحت عنوان «مالیات توسعه عدالت آموزشی»، از بنگاههای اقتصادی زیرمجموعه نیروهای مسلح، آستان قدس رضوی و ستاد اجرایی فرمان امام (ره) دعوت کرد که در توسعه عدالت آموزشی در ردههای سنی پایه و کمک به غنابخشی کمی و کیفی آموزشوپرورش در سالهای کلیدی شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان کشور، مشارکت کنند.
پس از بررسی مصوبه مذکور توسط شورای محترم نگهبان قانون اساسی، این شورا خواستار اصلاحاتی در جزئیات مصوبه مذکور شد (22 دی 93) که متعاقبا کمیسیون برنامه و بودجه مجلس مصوبه فوق را در راستای تامین نظر شورای نگهبان اصلاح کرد و در آغاز دهه فجر 1393، مجددا به تصویب رساند. این اتفاق فرخنده، قطعا میتواند نقطه عطفی مهم در «عدالتخواهی عالمانه» و نیز بذل توجه ویژه به پرسشهایی باشد که در بخش ابتدای این یادداشت بیان شد.
چهارم) تبدیل مدارس به «کانونهای تمرکز سیاستهای توسعه اقتصادی- اجتماعی و نیز توانمندسازی و محرومیتزدایی»، در دو دهه اخیر مورد وفاق وسیع صاحبنظران اقتصاد توسعه و اقتصاد فقر بوده است. چرا؟
در پاسخ به این پرسش، دستکم چهار دلیل کلی را میتوان ذکر کرد:
1. پژوهشهای تجربی متعدد (بهویژه پژوهشهای چند سال اخیر «جیمز هکمن»، برنده نوبل اقتصاد سال 2000)، نشان دادهاند که در میان برنامههای مختلف اجراشده از سوی دولتها در زمینه محرومیتزدایی، پربازدهترین برنامهها به ازای هر یک ریال هزینه، برنامههایی بودهاند که بر کاهش فقر کمی و کیفی آموزشی در ردههای سنی 5 تا 18 سال (پیشدبستانی تا پایان دبیرستان) تمرکز داشته و کوشیدهاند تا مهارتهای «شناختی» (مانند ریاضیات، علوم، ادبیات و امثالهم) و مهارتهای «غیرشناختی» (مانند قدرت تحلیل و تفکر، مهارت کار تیمی، مهارت ایجاد ارتباط، مهارت پرسشگری، مهارت زیباییشناختی، حس اعتماد به نفس، مهارت توسعه خلاقیت و امثالهم) را در ردههای سنی کلیدی شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان، ارتقا دهند.
2. تحلیلهای تئوریک متعدد (به ویژه تحلیلهای «آمارتیا سن»، اقتصاددان شهیر هندی و برنده نوبل اقتصاد سال 1998) نشان دادهاند که تمرکز دولتها بر توسعه انسانی (Human Development) با دو رکن توسعه آموزشی و توسعه سلامت جسمی و روحی در ردههای سنی پایه، بهترین تضمینکننده بهرهمندی متقارن گروههای مختلف از ثمرات «رشد اقتصادی»، کاهش پایدار نابرابریهای اقتصادی و نیز افزایش «تحرک اجتماعی» (Social Mobilization) است.
3. هزینهکرد بودجههای دولتی سیاستهای کلان محرومیتزدایی در حوزههای «آموزش»، «سلامت» و «تغذیه» در مدارس، در مقایسه با رویکردهایی مانند شناسایی خانوارهای محروم و پرداخت پول نقد یا وامهای بدون بهره یا کالاهای سوبسیددار به آنان، «کمترین ریسک سوءاستفاده و انحراف مالی» را دارد.
4. برنامهریزی برای اجرای سیاستهای محرومیتزدایی و توانمندسازی در حوزههای سه گانه آموزش، سلامت و تغذیه در مدارس، میتواند «همافزایی» مناسبی را در جهت ایجاد ظرفیت برای خروج فرزندان خانوارهای دهکهای درآمدی پایین از «تله فقر» فراهم کند.
پنجم) در بودجه رسمی سال 1394 آموزشوپرورش، متاسفانه مجددا فقط در حدود 5/1 درصد کل بودجه به «بودجه سیاستگذارانه» (به معنای بودجه غیرپرسنلی یا کل بودجه منهای حقوق و دستمزد کارکنان) اختصاص یافته است. به بیان دیگر، اگرچه مقدار عددی بودجه آموزشوپرورش رقمی چشمگیر و در حدود 23هزار و 500 میلیارد تومان است، اما حدود 5/98 درصد از این بودجه بهطور مستقیم به حساب معلمان و کارکنان آموزشوپرورش واریز شده و تنها 5/1 درصد برای بهبود امکانات آموزشیوپرورشی و تفریحی و ورزشی مدارس، پرداخت هزینه روزمره مدارس (آب و برق و امثالهم)، توسعه فناوری در کلاسهای درس و... باقی میماند.
در این زمینه، کافی است توجه کنیم که «بودجه سیاستگذارانه» آموزشوپرورش، در سال 1376 معادل 11 درصد، در سال 1380 معادل 5/8 درصد، در سال 1384 معادل 5/9 درصد و در سال 1388 معادل 3/3 درصد از کل بودجه آموزشوپرورش بوده است. این روند نزولی، بهمنزله کاهش شدید قدرت مانور سیاستگذاران ارشد آموزشوپرورش و تنزل جایگاه این وزارتخانه کلیدی از یک نهاد «طراح استراتژی توسعه انسانی»، به یک «حسابدار» (دریافتکننده بودجه و پرداختکننده دستمزد) است.
برخی از مصادیق کمبود شدید اختصاص بودجه سیاستگذارانه به آموزشوپرورش، در جدول شماره یک قابل مشاهده است.
ششم) اگر «آمار باکیفیت» را بهمنزله ستون فقرات «ارزیابی مدیریت اجرایی» و نیز «پژوهشهای باکیفیت» بدانیم، باید بپذیریم که یکی از کلیدیترین ریشههای فقر سیاستگذاری در آموزشوپرورش کشور، از فقر آماری در این حوزه ناشی میشود.
اگر میخواهیم بهواقع مدارس را به «کانونهای کیفیسازی جمعیت» تبدیل کنیم، یک گام بودجهای مهم در این زمینه، اختصاص بودجه مناسب برای تولید منظم آمارهای باکیفیت در زمینه وضعیت ورودی و خروجی سیستم آموزشوپرورش و نیز انتشار عمومی نتایج در قالب گزارشهای آماری مشروح است. در غیاب آمارهای باکیفیت، فراگیر و شفاف، اکثریت مدیران اجرایی بهطور مستمر مدعی اجرای بهترین سیاستها هستند، اکثر منتقدان بهطور مستمر مدعی وضعیت فاجعهبار در جنبههای مختلف آموزشوپرورش هستند و اکثر پژوهشگران نیز قادر نیستند پژوهش باکیفیت در زمینه ارزیابی جنبههای مختلف سیاستهای توسعه آموزشی در مقاطع سنی پایه انجام دهند.
هفتم) بعد از این توضیحات اجمالی، بد نیست اشارهای هم به بند پایانی کنفرانس «توسعه و عدالت آموزشی» (دانشگاه شریف، 3 و 4 آبان 93) داشته باشیم؛ بندی که در شرایط مالی نامناسب فعلی دولت، مشارکت «نهادهای عمومی غیردولتی» در تامین منابع مالی آن میتواند پیشرفتی وسیع در کمک به سیاستهای کلی نظام باشد:
«به منظور بنا نهادن پایهای محکم برای «مقاومسازی اقتصادی_ اجتماعی» کشور (در چارچوب سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی، بهویژه بندهای 1، 3 و 5)، کمک به «کیفیسازی جمعیت» (در راستای بندهای 8 و 14 سیاستهای جمعیتی ابلاغی رهبری در 30 اردیبهشت 93)، ایفای نقش در تحقق سیاستهای تحولآفرینی در آموزشوپرورش (بهویژه بندهای 2، 3، 4، 5، 7، 9 و 12 سیاستهای کلی ابلاغی رهبری در 10 اردیبهشت 92)، و نیز کمک به دستیابی به جایگاه اول منطقه به لحاظ توسعه انسانی در چشمانداز 1404، ما شرکتکنندگان این کنفرانس خواستار آن هستیم که سرفصل ویژهای تحت عنوان «ارتقای عدالت آموزشی کودکان و نوجوانان» در بودجه 94 و برنامه ششم توسعه لحاظ شود.»
هشتم) امید است که با همدلی دغدغهمندانه نهادهای عمومی غیردولتی، حسن نظر شورای محترم نگهبان قانون اساسی و نیز دقت نظر وزارت آموزشوپرورش در بهرهگیری دقیق از آرای صاحبنظران مختلف در تدوین آییننامه «توسعه و عدالت آموزشی کودکان و نوجوانان»، شاهد ثبت این عبارت در تاریخ اقتصاد ایران باشیم: «آغاز جهشی چشمگیر در توسعه عدالت آموزشی، در شأن مردم عدالتخواه، فرهنگدوست و اخلاقمدار ایران اسلامی.»
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد