«چند متر مکعب عشق» تصویری متفاوت از زندگی کارگری

عشق در لابه‌لای رنج

«چند مترمکعب عشق» را کارگردانی افغان در ایران کارگردانی کرده است

قصه عشق و مهاجرت

«چند مترمکعب عشق» این روزها بر پرده سینماست و آمار فروش خوب آن نشان می‌دهد مردم نیز مثل داوران سی و دومین جشنواره فجر نگاه برادران محمودی را پسندیده‌اند.
کد خبر: ۷۶۶۴۱۹
قصه عشق و مهاجرت

این فیلم، داستانی عاشقانه در قالب مهاجرت را به تصویر می‌کشد که ایده اصلی آن از روایتی واقعی درباره زن و مردی افغان گرفته شده است. حبس شدن و مرگ این زن و مرد در یک کانتینر از سال 83 با جمشید محمودی کارگردان فیلم و برادرش نوید محمودی تهیه‌کننده آن همراه بود تا بالاخره سال 91 شرایط مناسب برای ساخت آن به وجود آمد. چند مترمکعب عشق در اولین اکران خود در جشنواره فجر توانست در بخش نگاه نو نظر داوران را به خود جلب و جایزه بهترین کارگردانی و تهیه‌کنندگی را نصیب این دو برادر کند. این فیلم اکنون به عنوان محصول مشترک ایران و افغانستان پس از نمایش در 9 سالن سینمای افغانستان، در ایران نیز در حال نمایش است.

روایتی از عشق

داستان عاشقانه این فیلم، روایتی خطی از عشق دختری افغان و پسری ایرانی را بازگو می‌کند که در شرایطی بغرنج با توجه به تمام محدودیت‌ها و سختی‌های زندگی کارگری به سر می‌برند. عبدالسلام، پدر مرونا از مهاجران افغان است که در ایران در یک کارگاه به کارگری مشغول است و در مقابل، صابر پسری جوان است که در همین کارگاه و با حمایت صاحب آن بزرگ شده و کار می‌کند. در نهایت داستان این عشق، آن طور که باید پیش نمی‌رود و طی ماجراهایی عبدالسلام که تصمیم به ترک ایران گرفته است، حاضر به ماندن و ازدواج دخترش مرونا با صابر نمی‌شود و سرنوشتی برای آنها رقم می‌خورد که هیچ‌کس از آن خبر ندارد.

ضربان فیلم را صحنه‌های متعدد قرار‌های عاشقانه مرونا و صابر در دست گرفته است که علاقه‌ای معصومانه را میان این دو به تصویر می‌کشد، اما آنچه هنرمندانه در خلال داستان آورده شده است، تصویر عشق پنهان دیگری است که دیالوگ‌های کوتاهی نیز به خود اختصاص داده، گرچه عبدالسلام که پیش از این نظامی بوده است رفتاری خشن با همه و بخصوص دخترش دارد، اما صحنه‌هایی مانند این که برای دخترش که در خواب است اسپند دود می‌کند یا آجر داغی برای او که دچار عادت ماهانه شده است می‌گذارد، از توجه و علاقه او به دخترش خبر می‌دهد و شاید همین عشق است که بیش از هر چیز عبدالسلام را از تنها گذاشتن دخترش در کشوری که ممکن است به او به دیده تحقیر نگاه شود، می‌ترساند!

از سوی دیگر تمام فیلم مملو از حس عشق به میهن در میان مهاجران افغان است. عبدالسلام هر روز به رادیو افغانستان گوش می‌دهد و نگران خاکی است که متعلق به اوست، حتی در دیالوگ‌های او که احترام بسیاری میان کارگران کارگاه دارد، این‌طور می‌شنویم: «ما برای خودمان در افغانستان کسی هستیم» یا «برمی‌گردیم به افغانستان خودمان...»

چند مترمکعب عشق را نمی‌توان فیلمنامه‌محور دانست، چرا که دیالوگ‌ها، سرنوشت‌ساز یا حاوی پیام عمیقی نیست. بلکه همه شخصیت‌های این فیلم مغلوب شرایط و موقعیتی هستند که در آن قرار دارند. ریتم و تمپوی فیلم در تمام صحنه‌ها بدرستی و بدون شتاب‌زدگی یا نماهای اضافه پیش می‌رود، اما سکانس پایانی فیلم که همه چیز یکباره در آن تمام می‌شود و سکوت همه جا را برمی‌دارد مخاطب را گیج و متعجب از سالن سینما راهی می‌کند. البته این پایان باز همان‌طور که کارگردان فیلم از آن یاد می‌کند هدف او برای به فکر فرو بردن مخاطب بوده است، اما این پایان چنان سریع اتفاق می‌افتد که اگر تدوین خوب سپیده وهابی فیلم را نجات نمی‌داد و در حین تماشا با ریتمی قابل قبول مواجه نبودیم این امکان وجود داشت که تمام فیلم مقدمه‌ای بر پایانی تلخ و البته باز تلقی شود. البته فیلم نقاط قوت دیگری نیز دارد که از جمله آن طراحی صحنه و لباس است که به باورپذیری موقعیت و داستان بسیار کمک کرده و لوکیشن اصلی فیلم برای روایت داستان انتخابی درست و دقیق بوده است.

موفقیت فیلم و سهم بازیگران

حسیبا ابراهیمی، دختری افغان که برای اولین بار جلوی دوربین یک فیلم سینمایی ظاهر می‌شود، بخوبی از پس نقش برآمده و توانسته است احساس تماشاگران را با بیم و امیدهای مرونا همراه سازد. از سویی دیگر ساعد سهیلی نیز جوانی عاشق پیشه را تمام قد به تصویر می‌کشد، صحنه‌ای که در میان جشن از غیبت مرونا نگران می‌شود و لحظه‌ای بعد او را با شالی هدیه خودش دوباره می‌بیند صحنه‌ای عاشقانه بی‌هیچ دیالوگ را به نمایش می‌گذارد که تنها به بازی هنرمندانه این دو بازیگر متکی است.

نادر فلاح که نقش عبدالسلام، پدر مرونا را به عهده دارد برای بازی در این فیلم با وسواس بسیار انتخاب شده است، چرا که نظر سازندگان افغان فیلم بر این بود تا نقش این مهاجران را تنها بازیگرانی از این کشور به عهده بگیرند و بیشتر نگرانی آنها نیز لهجه درست فارسی دری در کلام این بازیگران بوده است، اما فلاح توانست در این فیلم بهترین لهجه دری را به اجرا بگذارد و همان‌طور که نظر سازندگان را جلب کرده بود نظر مخاطبان افغان را نیز به خود جلب کند. همچنین آهنگسازی بنیامین بهادری در این فیلم توجه گروه دیگری از مخاطبان را جلب می‌کند و متن فیلم با آهنگسازی درستی همراه است.

با توجه به این که چند مترمکعب عشق را کارگردانی افغان در ایران کارگردانی می‌کند، نگاه‌های بسیاری بر آن معطوف شده است و ناخودآگاه مقایسه‌ای میان این فیلم و فیلم «باران» ساخته مجید مجیدی در می‌گیرد که داستان آن نیز روایتی از عشق به دختری افغان را بازگو می‌کند، البته قضاوت درباره این دو فیلم تنها به عهده مخاطبان است؛ اما کارگردان چند مترمکعب عشق معتقد است کارگردانی خارجی هرگز نمی‌تواند به طور عمیق حس مردم این سرزمین را درک کند و جزئیات فرهنگی و لهجه این مردم تنها به دست کارگردانی از همین کشور به طور دقیق به تصویر در می‌آید. در پایان می‌توان استقبال تماشاچیان در افغانستان ـ این فیلم در این کشور با کمک افغان فیلم اکران شد ـ و همین‌طور در سینماهای ایران را رای مثبتی به نگاه منصفانه و واقعی سازندگان آن به شمار آورد که به گفته خودشان بزرگ‌ترین نقطه قوت فیلم را صداقت آن می‌دانند.

مرضیه قزوینی‌نژاد ‌‌/‌‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها