در این ستون به اخبار جالب حدود 50 سال پیش پرداخته می‌شود، اخباری که از نظر نگارش، تیتر و محتوا بسیار متفاوت‌تر از اخباری است که این روزها در روزنامه‌ها چاپ می‌شود. این هفته ماجرای دستبرد سارقان مسلح به یک بانک را می‌خوانید که در جریان آن دو نفر به قتل رسیدند.
کد خبر: ۷۶۴۶۸۵

پنج مرد مسلح غروب روز دوشنبه وارد شعبه انتصاریه بانک ملی ایران در شمال غربی تهران شدند و پس از کشتن رئیس شعبه و یک مامور و مجروح کردن مامور دیگر با 4700 تومان پول گریختند.

چگونه وارد بانک شدند

چند دقیقه به ساعت 19 باقی مانده بود و در سرما و تاریکی غروب رفت و آمد رهگذران بندرت انجام می‌گرفت. درون شعبه بانک رئیس و دو نفر کارمندان مشغول حسابرسی بودند و شعبه هیچ مشتری نداشت. آنها سرگرم کار بودند تا سر ساعت 19 در بانک را ببندند. به طوری که تحقیق شده است در آن موقع در گاوصندوق پولی نبود و فقط چند دسته اسکناس که جمعا 4800 تومان می‌شد، در باجه پرداخت شعبه وجود داشت. بانک ملی شعبه صفویه سر چهارراه خیابان‌های انتصاریه و صفویه و در نبش چهارراه قرار دارد.

در همین موقع سه نفر وارد بانک شدند، هر سه کلاه‌پشمی بر سر داشتند و لباس‌های تیره‌رنگ پوشیده بودند و کفش‌های معمولی به پایشان بود. آنها به محض این‌که وارد شعبه شدند، هر یک سلاحی از زیر پالتوهایشان بیرون آوردند و به طرف کارکنان بانک گرفتند. چهره تازه‌واردهای مسلح مشخص نبود چون لبه کلاه‌های‌پشمی را روی گونه‌هایشان کشیده بودند و لبه این کلاه‌ها را تا روی ابرو پایین آورده بودند. یکی از آنها قد بلندی داشت و دو نفر دیگر قامت متوسطی داشتند.

در این لحظه دو نفر از افراد مسلح نیز در بیرون بانک بودند که یکی قدش متوسط بود و دیگری قامت کوتاهی داشت و هر دو با همان کلاه‌پشمی چهره‌شان را پوشانده و مسلح بودند. گویا هیچ‌کس متوجه آمدن این پنج مرد مسلح به طرف شعبه بانک نشده بود و کسی نمی‌داند که آنها چگونه و از کدام راه وارد خیابان صفویه شده‌اند. هنگامی که دو مرد مسلح درون بانک به تهدید کارکنان شعبه پرداختند، صدای رگبار گلوله شنیده شد.

در این هنگام ماموری که نگهبانی بانک را به عهده داشت مقابل دکان سبزی‌فروشی روبه‌روی بانک ایستاده بود. او هم صدای گلوله‌هایی را از فاصله نسبتا دوری شنید و تا خواست به خود بجنبد، از پشت یکی از افراد مسلح با ضربه ته سلاح‌اش بر سرش زد و او را نقش بر زمین کرد.

این تیراندازی از جانب یکی از افراد مسلحی بود که در خارج از بانک بود و با این شلیک یک مامور گشت از پای در آمد.

در این موقع سه مرد مسلح درون بانک به تهدید کارکنان پرداخته بودند و می‌خواستند کلیدهای گاوصندوق را به دست آورند و پول‌ها را بربایند. چند لحظه پس از آن‌که صدای شلیک گلوله از بیرون شنیده شد یکی از افراد مسلح که در بیرون بانک بود به داخل شعبه آمد و صندوق‌ها را بازرسی کرد و به جمع‌آوری پول‌ها پرداخت. سپس پنجمین فرد مسلح نیز وارد بانک شد و پول‌ها را در کیسه سفید رنگشان ریختند و پا به فرار گذاشتند. سارقان وقتی از بانک بیرون آمدند و با مردم روبه‌رو شدند یکی از آنان سلاحش را به طرف آنها گرفت و با شلیک گلوله‌های پیاپی هوایی مردم را تهدید کرد که از محل دور شوند و آنهایی که پشت پنجره‌های خانه‌ها ایستاده‌اند درها و پنجره‌ها را ببندند. آنها سپس به طرف شرق خیابان انتصاریه رفتند و در شرق این خیابان در حدود 20 متری شعبه بانک یک خودروی آبی‌رنگ توقف کرده بود. آنها سوار این خودرو شدند و گریختند در حالی که پیکرهای خون‌آلود رئیس بانک، مامور نگهبان بانک و مامور گشت به زمین افتاده بود و مردم دورادور ایستاده بودند. به گفته یکی از کارمندان بانک، این واقعه جمعا در حدود شش دقیقه به طول انجامید.

یکی از کارمندان بانک ماجرا را این طور تعریف می‌کند: پایان کار بانک بود و می‌خواستیم شعبه را تعطیل کنیم. فقط من و آقای نشید و یکی از کارمندان در بانک بودیم. با رئیس شعبه مشغول بستن حساب‌ها و جمع موجودی بودیم که دیدیم سه نفر وارد بانک شدند، بعد نفر چهارمی سر رسید. هر چهار نفر کلاه‌پشمی سیاه و سفید بر سر داشتند و قیافه‌هایشان مشخص نبود. در دست هر کدام سلاحی بود از ما خواستند تسلیم شویم و موجودی بانک را تحویل بدهیم. ما در مقابل تهدیدهایشان دست‌ها را بالای سرمان بردیم. در این موقع رئیس شعبه که دست‌هایش را روی سرش گذاشته بود و کاملا بی‌دفاع بود از جایش بلند شد اما در همین لحظه یکی‌شان گلوله‌ای به طرفش شلیک کرد. آقای نشید ناله‌ای کرد و به روی صندلی افتاد. سارقان چند گلوله دیگر شلیک کردند و او پشت میزش در حالی که غرق خون بود، نقش زمین شد. آنها دوباره مرا تهدید کردند و گفتند اگر موجودی را تحویل ندهم من هم به سرنوشت رئیس شعبه دچار خواهم شد.

لوله سلاح آنان متوجه من بود و دیدم چاره‌ای جز اجرای دستورشان ندارم. با یک حرکت مشکوک می‌توانستند بدنم را سوراخ سوراخ کنند. تصمیم گرفتم موجودی را در اختیارشان بگذارم. یکی از آنها در حالی که لوله هفت تیرش را پشت سرم گذاشته بود، مرا به طرف گاوصندوق برد. گاوصندوق پول و کلید داشت که یکی از آنها پیش من و کلید دیگر نزد آقای نشید بود. یکی شان خم شد و با خشونت کلیدی را که در جیب رئیس شعبه بود درآورد، من هم با استفاده از این دو کلید در گاوصندوق آهنی را باز کردم. آنها اسکناس‌ها را در کیسه سفیدی که همراه داشتند، ریختند و از ترس و شتابی که در کار بود یک قطعه اسکناس صد تومانی به زمین افتاد. در همین لحظه ماموری که مسئول نگهبانی از بانک بود سررسید و وارد شعبه شد. او با شنیدن صدای شلیک گلوله‌ها متوجه ماجرا شده و به سراغ دزدان آمده بود.

یک‌باره دزدان متوجه او شدند و هنگامی که دیدند قصد مقابله با آنها را دارد شروع به تیراندازی کردند. مامور با شلیک گلوله‌ها مقابل در بانک بر زمین افتاد و در خون غلتید. آنها کیسه پول را برداشتند و به طرف در خروجی رفتند و به داخل کوچه جنب بانک گریختند.

من فورا تلفن را برداشتم و جربان را به ماموران کلانتری یوسف‌آباد اطلاع دادم و بعد از مردم کمک خواستم تا مجروحان را به بیمارستان برسانیم. مردمی که در بانک جمع شده بودند به کمک ما آمدند و منتظر بودیم که وسیله‌ای پیدا کنیم تا آنها را به بیمارستان ببریم. در این لحظه ماموران پلیس رسیدند و مجروحان را در خودرو‌های پلیس گذاشتیم و آنها را به بیمارستان شهرام در خیابان آریامهر بردیم. مامور نگهبان در راه جان سپرد ولی مامور گشت مجروح را که حالش بسیار وخیم بود به بیمارستان رساندیم و تحت مداوا قرار گرفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها