علوم غریبه، جایگاه شگفتی در میان علومی داشته که در میان ملل مختلف و از جمله مسلمانان بوده است. این علم به دلایل مختلف محدود به افراد خاصی بوده است که میبایست ویژگیهایی میداشتند. این افراد که وانمود میکردند با امور پنهان و از جمله اجنه و شیاطین و دیوان سروکار دارند، خود را قادر به انجام کارهایی میدانستند که به طور عادی از مردم ساخته نبود. بخشی از این علم یا شبهعلم، اختصاص به رفع و دفع مصائب و مشکلات مردم داشت که طبعا برای مردم نهایت اهمیت را داشت و ازآنجاکه راه حلی برای انجام آنها نداشتند، به این افراد پناه میبردند. اکنون نمیخواهیم به کار روانشناسی اجتماعی این بحث بپردازیم، بلکه آنچه اهمیت دارد تبدیل شدن این امور به یک علم در میان مسلمانان است.
طی سالها و با استفاده از تجربههای سایر ملل، برای این علم مبانی و متون و روشها ساخته شد و هزاران کتاب و کتابچه تألیف گردید که امروز در کتابخانههای ما غالبا به صورت خطی نگهداری میشود و البته همین امروز هم مشتریان زیادی دارد.
در مقابل بودند کسانی که آن را به عنوان یک علم انکار میکردند، اما در این سوی، جرئت انکار آن توانایی خاصی میخواست که در طبیعت مفهوم علم در میان مسلمانان نبود. به عبارت دیگر مردم این قبیل مطالب را نمیتوانستند به صراحت انکار کنند، به عکس، گاه به قداست آن میاندیشیدند و گاه که با اوراد و اذکار و ادعیه درآمیخته میشد، به راحتی قبول میکردند و اگر کسی هم انکار میکرد برمیآشفتند. البته جن مورد تأیید قرآن است، اما ادعاهای اینها دربارۀ دنیای جنیان و نیز ادعاهایشان در ارتباط با آن چیزی نبود که به سادگی بتواند قبول شود، هرچند آنها این ارتباط را راحتترین کار برای خود میدانستند و مدعی بودند که قدرت آنهاست که این مشکلات را حل میکند.
بااینحال، اگر کسی سرک به اندرون این متون میکشید، میدید که چه عجایب و غرایبی بیان شده و از هر وسیله از خط و نقش و نقاشی و… در کنار عبارات عجیب و غریب، اسامی شگفت، و ادعاهای غیر عادی و عجیب تلاش میشود تا مطالبی به عنوان راه حل برونرفت از مشکلات ارائه شود. در این قبیل متون، چنان با قاطعیت و جدیت بحث میشود که هر کسی این فکر را میکند که حتما اسراری پشت سر این مسائل است، گرچه ما از آن سر درنیاوریم.
وقتی به این آثار گسترده در کتابخانههای خود مینگریم، میتوانیم تصور کنیم که چه مقدار انرژی نخبگان ما مصروف این شاخه از علوم شده است.
به علاوه، تأثیری که این نوع نگاه بر سایر علوم گذاشته یکی از جالبترین جنبههای این قبیل دانشها به لحاظ تمدنی است. انتظار حل مشکلات از این علم، آن هم مشکلات عدیدۀ فردی و اجتماعی، از حل معضل دیوانگی تا دزدی و زندانی و…، میتوانست تأثیر زیادی روی کاهش فعالیتهای اجتماعی داشته باشد.
از میان اینها، تأثیر این علم به عنوان یک علم سنتی (با تعریف دکتر نصر یا بدون آن) یا هر چیز دیگری، نگاه علمی مسلمانان را سخت مخدوش میکرد. به اینها باید علاوه کرد که این دانشها، نوعی بافتنی شگفت را در خود پرورش میداد، بافتنی که باید همه از آن در شگفت میماندند و میگفتند که این علم عجیبی است که از ما ساخته نیست. در این علوم بیش از همۀ علوم دیگر از لفظ اسرار استفاده میشد که گویی در انحصار عدهای خاص است.
این روزها نسخهای از طلسمات را که از قرن هفتم هجری است در کنار رسائل دیگری که آنها هم در طلسمات و نجوم و تنجیم است، از نسخههای موجود در کتابخانۀ ملی فرانسه مرور میکردم.
رسالۀ اول این مجموعه که در طلسمات و قدری آشفته و بدون صفحات آغازین است، در کنار رسالۀ «دقائق الحقایق» و رسالۀ «مونسالعوارف» قرار دارد که به اجمال در جاهای دیگر شناسانده شده است.
نثر فارسی این رسائل بسیار کهن و از نظر ادبی فوقالعاده ارزشمند است و مسلماً از این زاویه باید مورد تصحیح و ارزیابی قرار گیرد.
اما آنچه در اینجا برای من جالب بود، مرور یک اثر در علم طلسمات است که شامل عبارات فارسی، اسامی شگفت، نقاشیهای عجیب، و باورهایی است که هیچ قرابتی با امور مذهبی نداشته و جز در برخی از الفاظ با آن اشتراک ندارد. این چند رساله میتواند ابعاد این علم شگفت را به ما نشان دهد، مشروط بر آنکه با دقت مرور شود و سامان فکری و علمی آن بر اساس آنچه در آن قرن در اذهان دانشمندان این رشتۀ علمی یا شبهعلمی بوده است، بهدست آید.
این وبلاگ نه محل این کار است و نه بنده در این فرصت میتوانم این اثر را که بسیاری از کلمات آن محو شده است تصحیح و عرضه کنم. اما چندین عبارت را به علاوۀ تعدادی از نقاشیهای آن تقدیم میکنم تا اهمیت این بحث را به عزیزانی که علاقهمند به بحث تمدن اسلامی و علوم غریبه هستند گوشزد کنم.
به چند نمونه از عبارات موجود در این کتاب توجه فرمایید:
***
به قدرت باری سبحانه و تعالی بر منزل ذراع فریشته موکل است، نام وی جنطاغاییل بود، و صورت وی ماننده صورت آدمی است درازبالا، و چهار دست دارد و پای همچون پای اسبان تازی، و در یک دست لوحی گرفت و در یک دست مرغ هدهد، و در یک دست قضیبی گرفته و در یک دست دوک از ریسمان پر گرفته و… خواهد که براه رود، رود، رود و به هیچ گونه مانده و خسته نگردد، بنویسد این طلسمات را به مشک و زعفران و زیر طلسمات … قمر را بنویسد، سه در سه وقتی که ماه در نور بود؛ یعنی در … باشد، و در موم گیرد، و بر ران دست بندد و چندانک براه برود، مانده نگردد به امر الله تعالی … .
و این هفتاد نام ملایکه را هفتاد کرت باید خواندن و هفت … کند، و هر روزی همی خواند، و این ملایکهاند که بر ساق عرش موکلاند این است: طارغاهایی، طماعاطواییل، کما فارعاییل، سلامسکاراییل، ولافارعاییل، فماطاصاییل… صقلاطوراییل، سقلاطوداییل، … تمام شد نامهای آن ملایکه که ذکر رفت، جهت این دعوت طلسمات شریف این است…
و صورت این موکل را باید که معزم پیش خود نهد، و بعد از آن نام ملایکه را بخواند و بعد از آن هزار و یک نام باری سبحانه و تعالی هفت بار بخواند، و بعد از آن دست به عمل زند و نیک احتیاط کند که در این عمل بیم … بود جهت آنکه ملایکه میآیند و اگر بر شرایط نبود قصد ؟ کنند….
بیان اسرار منزل هقعه و عجایب آن
اندر خاصیت منزل هقعه. آن فریشته که برین منزل موکل است نام وی هماعاقیل بود و حق سبحانه و تعالی او را ماننده صورت آدمی آفریده است با چهار دست و سر وی مانند پربوز ؟ بود، وپای وی مانند پای … بود، و دو پای دارد، و به دستی سرنای گرفته، و به دستی جارویی گرفته، و به دستی شانه گرفته، و به دستی خنجری گرفته، و بر وی چند فریشته دیگر موکل است، و نام فریشتگان این است: محاراییل، محاطاهاییل، مکاعاییل و … و طلسمات این موکل را اگر بنویسد به مشک و زعفران و این چهل و یک نام را در گرداگرد طلسم … بدهند اندر میان هر که فراز گیرد … اما بطالع اسد باید و تثلیت آفتاب با مریخ و … آفتاب را چهل بار بخواند و … آفتاب … مریخ بهم ضم کند و هفت روز … کند چنانک هیچ گونه نه شب نه روز نخورد، و به جای خلوت نشیند و عزلت طلبد و … آهو نویسد … بر حسب مراد گردد… این است …. (در اینجا خطوط عجیب و غریب آمده است)
و هرک خواهد که کیمیا را به حاصل آورد، این دیوان را در کوههاء بلند طلب باید کردن به عزیمت … اعظم، در کتاب سنحل ؟ الارواح یا در کتاب دقایق الحاذقین یا کنوز المعزمین، هفت کتاب است که من تألیف کردهام بعون الله تعالی وحده.
بیان اسرار سر منزل نثره ؟ و عجایب او در…
آن فریشته که برین منزل موکل است، نامش کماطاعاییل بود، و صورت وی ماننده صورت استر بود، و رحلی بر پشت وی نهاده، و بر بالای رحل مصحفی نهاده گشوده و در زیر شکم استر خروسی دهان گشوده و پرها گشوده؛ یعنی بانگ خواهد زدن و صورت آن جنی که تکوین ویست مانند صورت پری است، رود با دو بچه به چراگاه و آب خورد. نام وی دفراهاغور بود، و بر وی هفت فریشته دیگر موکل است، و نام آن فریشتگان این است: سجاهاییل، سفهماطاییل، سفراطاعاییل …..
و اگر کسی خواهد که کار به کسب گشوده گردد یا مردی … بسته بود بگشای بیارد به آن حریر بندد، و بر وی نویسد این طلسمات را تمام به مشک و زعفران و آب انار شیرین وقتی که قمر در منزل بود، و بر بازی دست بندد یا در آن مقام در آن خانه به دیواری جای پاک پنهان کند…..
و اگر خواهی بنویسد به نام طاعنان و بدگویان بگوید بستم زفان فلان و فلان را و در مقام و در مقام پاک زیر سنگی نهد یا اندر کتان ریسمان ببندد و در کیسه پنهان کند. و اگر کسی در زندان بود بنویسد، و در بازوی راست بندد، در حال خلاص یابد و اگر کسی در دست ظالمی گرفتار بود، بنویسد بر جام آبگینه و در خورد ظالم دهد از حق تعالی رحمت و شفقت در دل ظالم افتد و یا در جای آن ظالم بریزد یا بر بام برد در سرای وی. آزموده است….
…
باب اندر بیان ملک جنیان جهت موکل
چنین گویند استادان مغرب که ملک جنیان بسیارند، اما در هر مقامی گروهی موکلاند، و اما در هر مقامی که مرم خاص اندر آید باید که ملک آن مقام را دعوت کند و موکل حاصل گرداند، و بعد از آن در آن مقام کار بندد و کار کند که در هر کاری که موکل نباشد آن کار ممکن نبود که حاصل گردد. و اگر شهری است … همه به حکم جنیان است، و جنیان را ملک هست و وزیر هست و قاضی و سرلشکر و عارض و خطیب و محتسب و مدرس و معلم و ترجمان و جاسوس، و لیکن خاطر کردن مملکت جهت آن است که از وی موکل بخواهند و چون دعوت ملک کنند، مغرم خاص باید بگوید که ای ملک! مرا موکلی نیکو باید یا از وزیر یا قاضی یا از عارض یا از مدرس یا از محتسب یا از شحنه و غیره موکل بخواهد که البته هرچ از ملک بخواهد ملک بیدریغ میبخشد….
بیان سوم اندر اسرار سر منزل ثریا
به قدرت ربانی آن فرشته که بر منزل ثریا بود موکل است، صورت وی مانند صورت مردی است بر پشت بط کوهی نشسته و دو دست دارد همچون دست آدمیان و به دستی کوزه فقاع گرفته و به دستی مروحه گرفته و …. نام وی این است…. و هرک خواهد که کسی را از راه باز گردد بنویسد این طلسمات را بدون زنان … مشک بر پاره تخته بندد یا قواق؟ و در زیر سنگ بزرگ نهد و بگوید: بستم راه فلان را ابن فلان ….
اندر بیان اسرار سر منزل نثره در تفریق
اندر خاصیت منزل نثره، آن فریشته که بر منزل نثره موکل است ثرهاییل خوانند، و صورت وی ماننده صورت قوچی است و بر پشت لقلقی و روی به جانب دنبه کرده و پای های وی چون پای آدمین است، و آن جنّی که تکوین وی است نامش سقلاطور بود و صورت وی … آدمی بود و چهار مار به جای …؛ یعنی از جای گلوی رگ بیرون آمده و دو دست دارد. به دستی ماهی و به دستی مروحه گرفت و خاتم ثرهاییل این است … چون کسی را خواهی که زفانش را ببنیدی این صورت را بیش نهد و این طلسمات را بنویسد بزنگار و کافور و زعفران بر … پوست حمار، یعنی خر، اندر پیچید به ریسمان قنب …. و در زیر سنگی نهد بگوید بستم زفان فلان را بستاد تا با ابد ماننده سد یاجوج و ماجوج که اسکندر ذوالقرنین بسته و از غم یاجوج و ماجوج به فضل حق بر بست. طلسم این است…
منبع: سایت کتابخانه تخصصی اسلام و ایران
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد