طباطبایی در نقاشی‌هایش از حیوانات برای بیان خصلت‌های انسانی کمک گرفته است

کلیله و دمنه، تصویری در هزاره سوم

این روزها آثاری که بر دیوارهای گالری شکوه به نمایش درآمده از مخاطبان می‌پرسد چه بر سر انسان معاصر آمده است؟ محمد طباطبایی با ارائه نقاشی‌هایی از منظر دراماتیک و نمایشی، مخاطب خود را با شوک مواجه می‌کند.
کد خبر: ۷۵۷۹۹۴

نقاشی‌‌های این جوان بیست‌وهفت ساله که با قدرت طراحی در خلق فیگورها و نیز ایده‌پردازی سینمایی همراه است، نقد گزنده‌ای از خود ماست که به جهت شیک و تماشایی بودن آن شاید چندان به ما برنخورد، اما تلنگر می‌زند. طباطبایی با وجود جوانی، سال پیش در دومین حراج تهران حاضر بود و اثرش ١٢ میلیون تومان چکش خورد؛ حالا و در دومین نمایش انفرادی، او قابلیت های خود را در آفرینش فضایی پر تعلیق، رمزآلود و هیجان‌زا بروز داده است.

به گالری شکوه که پای می‌گذارید، انگار فریم‌های یک فیلم سینمایی به استقبال‌تان می‌آید. این خاصیت نقاشی‌های این هنرمند جوان است. در بوم‌های او اتفاق‌هایی مانند جنگ، حمله، رویارویی یا نوعی ارتباط کشمکش‌زا در جریان است که تابلو به تابلو پیش می‌رود و شما را به یک سالن نمایش فرو می‌برد. در این داد و ستد درام‌گونه، نقاش مخاطب را درگیر پهنه بومش می‌کند و از او می‌خواهد در این نمایش بی‌طرف نباشد و خود را جزئی از اثر بداند. بزرگی قابل ملاحظه تابلوها هم به این مهم کمک می‌کند.

حیواناتی در هیبت انسانی

کارتون‌های کودکی‌مان لبریز از شخصیت‌های جذاب حیواناتی است که هنگام تماشایشان یادمان می‌رفت حیوان‌اند؛ لابد همین الان ده‌ها نمونه از این پرسوناژها به ذهن‌تان رسیده است. این البته پیشینه‌ای دیرینه در فرهنگ و ادبیات کهن‌مان دارد، اما راهکاری همیشگی برای جذب مخاطب و جلب همذات‌پنداری اوست. محمد طباطبایی از همان نمایشگاه نخستش بنا بر این آشنایی مخاطب ایرانی، حضوری تفکر برانگیز برای حیوانات در قلب آثارش تدارک دیده است. او پیشتر سگ و اینک در ادامه خرس، خروس، خرگوش، جغد و شیر را روی صحنه نقاشی‌هایش آورده و تلاش می‌کند با الهام از خصایص ذاتی هر یک از آنها معنای مورد نظرش را بازتاب دهد. خود او می‌گوید: در کتاب‌هایی چون قلعه حیوانات جورج ارول، موش و گربه عبید زاکانی، کلیله و دمنه و حتی در کارتون‌هایی که در سال‌های کودکی آنها را دنبال می‌کردیم وقتی با استعاره از حیوانات موضوعی مطرح می‌شد، ذهن بیننده را سیال‌تر می‌کرد. علاوه بر این می‌توان گفت از دوره غارنشینی، حیوانات برای انسان‌ها جذاب بوده‌اند تا جایی که برای بیان خصوصیات افراد مثال‌هایی از حیوانات می‌آوردند؛ برای مثال وقتی فردی سریع می‌دود می‌گویند مانند آهو یا اسب می‌ماند یا دقیق و تیز بودن چشم افراد را شبیه چشمان عقاب می‌دانند.

تقلید یا انزوا

آثار طباطبایی نیشتری به کنش‌های مادی انگارانه بشر معاصر در فرآیند جهانی‌سازی است. او از به هم پریدن انسان‌ها مانند خروس‌جنگی‌ها، از این‌که گاهی مثل خرس بی‌سیاستی و نادانی پیشه می‌کنند یا مثل خرگوش به‌جای این‌که در برابر ظلم بایستند، می‌ترسند و پا به فرار می‌گذارند، گلایه دارد و این نقد را در هر سرزمینی و هر زمانی روایت می‌کند. از همین رو در آثارش انسان را بی‌کالبد و بدون سر به تصویر می‌کشد. او علت اصلی حذف سر و صورت این فیگور‌ها را نشان دادن توجه بیش از اندازه به معانی ظاهری می‌داند و معتقد است این روز‌ها در دنیا، معنای ظاهری بیشتر از معنای درونی انسان اهمیت پیدا کرده است. سیستم سرمایه‌داری و امپریالیسم توجه افراد را به سمت مسائل ظاهری و مد برده است. با آن که توجه به ظاهر امر بدی نیست، اما ساعت‌های زیادی از وقت افراد را می‌گیرد و ذهن افراد را درگیر می‌کند. در واقع سیستم سرمایه‌داری هیچ انتخابی را به افراد نمی‌دهد. آنها یا باید با آن همراه شوند یا به انزوا بروند. از طرف دیگر تصویر نکردن سرهای این فیگور‌ها به خاطر آن بوده که مخاطب در کار دخیل شود و آن گونه که می‌خواهد به لحاظ ذهنی با اثر ارتباط برقرار کند و کار را ببیند.

رنگ‌ها در خدمت محتوا

پالت رنگی این هنرمند وسیع و بیانگر است. او سعی می‌کند با خلق رنگ‌هایی که نگاه مخاطب را خیره می‌کند، در نقطه آغاز او را جلوی تابلوی نقاشی نگاه دارد، در عین حال این هنرمند جوان بنا بر موضوعات مد نظرش رنگ آثارش را انتخاب کرده است. مثلا برای نشان دادن درنده خویی و نگاه وحشی افراد رنگ قرمز را به‌کار برده و برای بیان فضای سرد از رنگ آبی استفاده کرده است. در این بین، رنگ‌ها در بعضی از آثار بر اساس دیالوگی که هنرمند با اثر برقرار کرده روی بوم پدیدار است.

صابر ابر

من سال ٨٩ در یک نمایشگاه گروهی با محمد طباطبایی آشنا شدم و در‌‌ همان نمایشگاه بدون هیچ تاملی یکی از آثار مجموعه «کیدز» او را خریدم. از‌‌ همان زمان مشخص بود که آینده خوبی دارد. من مجموعه دار هنری حرفه‌ای نیستم، اما برحسب علاقه‌ام مجموعه شخصی از آثار تجسمی ‌دارم. اثر طباطبایی جزو آثاری بود که بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی خریدم. در این سال‌ها آثار او را دنبال می‌کردم. به نظرم بسیار مهم است که هر هنرمندی در هر زمینه‌ای که فعالیت می‌کند بخصوص هنرمندانی که در حوزه هنرهای تجسمی‌ فعال هستند، اصالت خود را حفظ کنند. از این‌رو می‌توان گفت محمد طباطبایی اصیل است. او در آثارش به صلح، خشونت، رعایت، حفاظت و حمایت اشاره دارد و آنها را به شکل های مختلف بیان می‌کند. در این نمایشگاه نیز به شکلی معاصر و جذاب ذهنیاتش را در تابلو‌ها انعکاس داده است. در این سال‌ها می‌توان در آثار طباطبایی تغییراتی را شاهد بود. نکته‌ای که در این بین اهمیت دارد، نگاه هنرمند است که با کارش همراه و ثبت شده است. بر اساس اتفاقات معاصر جهان آثار هنرمندان دستخوش تغییراتی می‌شود و تحولاتی در آثارشان رخ می‌دهد، اما باید سعی کنند اصالتشان را حفظ کنند و آثارشان را بر اساس سلیقه جهانی و بازار تجسمی‌تغییر ندهند.

به علت علاقه شخصی‌ام به بازدید از نمایشگاه های هنری می‌روم. فکر می‌کنم افراد باید یاد بگیرند هنرهای تجسمی ‌به اندازه تمام‌ چیزهای روزمره در زندگی برای آدم‌ها لازم است. محمد طباطبایی بعد از سه سال نمایشگاه انفرادی برپا کرده است. در واقع این نمایشگاه حاصل سه سال تلاش اوست، بنابراین به نظر من همه باید به دیدن آثارش بیایند. من که به هر قیمتی بود خودم را برای نمایشگاه محمد می‌رساندم. من از آثار هنرمندانی که در زمینه نقاشی، مجسمه‌سازی و عکاسی کارهای ویژه‌ای ارائه می‌دهند، بازدید می‌کنم.

سرانجام آن که روزهای پر التهاب ماشینی و هجوم روزمرگی‌ها سبب شده انسانیت یادمان برود. این گلایه نقاش جوان از ماست که فطرت پاک‌مان را یادآوری می‌کند. آثار او در عین زیبایی و چشمنوازی بصری، تلخند و حق هم دارند تلخ باشند، زیرا دنیایی را که می‌تواند به لطف انسانیت شیرین باشد تلخ کرده‌ایم. شاید باید به طبیعت پناه ببریم و روزگار اصل خویش را بجوییم.

سجاد روشنی ‌‌/‌‌ گروه فرهنگ و هنر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها