این درگیری مرگبار سال 85در محله غریب آباد جاسک رخ داد و در جریان آن جوان 22سالهای به نام ایوب جوان دیگری به نام علی را با ضربات چاقو به قتل رساند.
بهدنبال این جنایت دستگیری متهم به قتل در دستور کار پلیس قرار گرفت و در نهایت مأموران موفق شدند ایوب را دستگیر کنند. او در جریان بازجوییها انگیزه ناموسی را بهعنوان دلیل ارتکاب قتل مطرح کرد و گفت مقتول به خواهرش نظر بدی داشت، به همین دلیل او را به قتل رسانده است.
در چنین شرایطی پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان هرمزگان فرستاده شد. در جلسه محاکمه پدر و مادر مقتول بهعنوان اولیای دم خواستار قصاص متهم شدند. او نیز بار دیگر انگیزه ناموسی را مطرح کرد اما هیچ دلیلی برای اثبات ادعایش نداشت. قضات دادگاه بعد از شور، ایوب را مجرم تشخیص دادند و او را به قصاص محکوم کردند. این رأی در دیوان عالی کشور نیز تأیید و پرونده برای اجرای حکم به دادسرای جاسک فرستاده شد.
شب سرنوشت ساز
ایوب میدانست با قطعی شدن رای، فاصله چندانی تا طناب دار ندارد. به همین دلیل از خانوادهاش خواست برای جلب رضایت اولیایدم دستبهکار شوند. با وجود تلاشهای اولیه، پدر و مادر مقتول حاضر به گذشت نبودند. به این ترتیب روز پنجشنبه برای اجرای حکم درنظر گرفته شد.
مقدمات اجرای حکم در حال انجام بود. ایوب به سلول انفرادی منتقل شده و قرار بود سحرگاه پنجشنبه، پیش از طلوع خورشید به دار مجازات آویخته شود. با وجود اینکه پدر علی گفته بود حاضر نیست قاتل پسرش را ببخشد اما شامگاه چهارشنبه، حسین حبیبزاده بیژنی، دادستان جاسک همراه با فرماندار و امام جمعه شهر راهی خانه مقتول شدند تا آخرین تلاشهایشان را برای جلب رضایت آنها انجام دهند. صاحبخانه با آغوش باز از آنها استقبال کرد اما وقتی فهمید آنها برای پادرمیانی مهمانش شدهاند به فکر فرو رفت.
او به روزی فکر کرد که پسرش بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشد، فقط بهدلیل یک سوء ظن با ضربات چاقو به قتل رسید. مرد وقتی آن روز را در ذهنش مرور کرد ناخودآگاه اشکش جاری شد. دادستان میدانست پدر علی مرد مهربان و دلرحمی است. به همین دلیل سر صحبت را با او بازکرد.
او به آیههای قرآن استناد کرد و از پدر داغدیده خواست برای رضای خدا قاتل را ببخشد. این جلسه تا پاسی از شب طول کشید. افراد زیادی پشت در خانه منتظر نتیجه بودند. دل توی دل هیچ کدامشان نبود اما وقتی صدای صلوات از داخل خانه شنیده شد همه فهمیدند پدر علی چه تصمیم بزرگی گرفته است. او قاتل پسرش را بخشیده بود.
همان شب خبر پایان خوش این پرونده در شهر کوچک جاسک پر شد و وقتی خبر به زندان شهر رسید جوان خطاکار بهدلیل فرصت دوبارهای که برای زندگی به او داده شده بود در سلول انفرادی سجده شکر به جا آورد. حالا دیگر او کابوس هایش به پایان رسیده بود و میتوانست بار دیگر طلوع خورشید را ببیند.
چرا بخشش؟
حسن بهرهبر، پدر مقتول بعد از این تصمیم بزرگ، درباره دلیل کاری که کرده گفت: «من با خدا معامله کردم. همان طور که خدا حق قصاص را به من داده این حق را هم به من داده تا قاتل را ببخشم. من هم برای رضای خدا راه دوم را انتخاب کردم»
وی ادامه داد:« قاتل به پسرم تهمت زده بود اما از مسئولان قوه قضاییه تشکر میکنم که در اینباره تحقیق کردند و بالاخره معلوم شد که پسرم بیگناه کشته شده است. این را دیوان عالی کشور هم تأیید کرد.»
وی درباره تلاشهای مسئولان و اهالی شهر برای جلب رضایت او میگوید: «همه آنها از روی خیرخواهی به خانهام میآمدند و میخواستند بهخاطر جوانی قاتل به او رحم شود. من هم وقتی این رفتوآمدها را دیدم شرمندهشان شدم و تصمیم گرفتم او را ببخشم.»
بخشش قاتل سببشده این پدر داغدار حالا خوشحالتر از همیشه باشد. او درباره حس خوب بخشش میگوید:« من چون با خدا معامله کردم حالا هم حس خوبی دارم. مطمئنم پسرم هم از تصمیمی که گرفتم راضی است. امیدوارم قاتل پسرم از این به بعد در زندگیاش مرتکب خطایی نشود. من او را بخشیدم اما معلوم نیست اگر بازهم مرتکب خطایی شود این فرصت به او داده شود.»
در همین حال حسین حبیبزاده بیژنی، دادستان جاسک نیز در اینباره گفت:« قاتل از کاری که کرده پشیمان است و همین پشیمانی باعث شد بزرگان شهر و مسئولان قضایی برای بخشش او تلاش کنند. او میگفت که تصمیم اشتباهی گرفته و ناخواسته مرتکب قتل شده است. امیدوارم او در ادامه این تصمیم اشتباه را جبران کند» (همشهری)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد