آدم‌ربایان به غلط تصور می‌کنند می‌توانند یک شبه راه صد ساله بروند

گروگانگیران به بهشت نمی‌روند

«اگر می‌خواهید او را آزاد کنیم باید...» این جمله کلیشه‌ای است که مردان تبهکار در تماس با خانواده افرادی که آنها را به گروگان گرفته‌اند، بیان می‌کنند. متهمان این پرونده‌ها با انگیزه طی ‌کردن ره صد‌ساله در یک شب و پولدار ‌شدن یا به ‌خاطر انتقامگیری، نقشه گروگانگیری‌هایشان را طراحی می‌کنند.
کد خبر: ۷۵۴۸۲۲
گروگانگیران به بهشت نمی‌روند
این مجرمان همیشه دستگیر شده‌اند و تجربه نشان داده در این جرم، پلیس یک قدم از گروگانگیران جلوتر است و رویای پولدار شدن آنها خیلی زود بر باد می‌رود. با این حال برخی مجرمان درس عبرت نگرفته و با ارتکاب این جرم، خود را با مجازاتی سنگین روبه‌رو کرده و لحظاتی سخت را برای گروگان خود و خانواده‌اش رقم می‌زنند.

استخدام 2 آدم‌ربا

زن جوان با اجیر‌ کردن دو مرد شرور، نقشه آدم‌ربایی مرد خیر را طراحی کرد. آنها پس از سرقت اموال مرد خیر، او را دست و پا بسته کنار جاده رها کردند.

رسیدگی به این پرونده با شکایت مرد جوانی به پلیس آگاهی شهرستان پیشوا آغاز شد. این مرد به افسر پرونده گفت: «چند وقت پیش زن جوانی که سال‌ها قبل مستاجر پدرم بود، با من تماس گرفت و از من خواست که به او کمک کنم. از آنجا که کارهای خیر انجام می‌دهم، زمانی که او با گریه از من خواست تا مقداری پول برای خرید عید بدهم، قبول کردم.

او گفت پول نقد می‌خواهم، به‌ همین‌ دلیل به محل قراری که وی گفته بود، رفتم و زن جوان سوار خودرویم شد و من بسته پول را به او دادم. وقتی می‌خواست از ماشین پیاده شود، ناگهان دو پسر جوان سوار ماشین شدند. آنها با تهدید چاقو دست و پایم را بستند و مرا در صندلی عقب گذاشتند. آنجا بود که متوجه شدم زن جوان نیز با آنها همدست است. آنها مرا به دامداری مخروبه‌ای بردند و اموال با‌ارزشم را از من گرفتند. بعد از آن با تهدید، کلید خانه‌ام را گرفته و پس از سرقت 40‌ میلیون ‌تومان پول و طلا از خانه‌ام مرا دست و پا بسته کنار خیابان رها کردند.»

به ‌دنبال این شکایت تحقیقات آغاز شد و تنها سرنخی که پلیس در دست داشت، آدرس زن جوان بود. ماموران راهی خانه وی شدند، اما متوجه شدند او مدتی قبل آنجا را ترک کرده است. ردیابی‌های ماموران همچنان ادامه داشت تا این‌که سرانجام آنها در بررسی‌های اطلاعاتی موفق به شناسایی محل جدید زندگی زن جوان شدند و او را هنگامی که در خودروی آژانس بود تا به خرید شب عید برود، دستگیر کردند. با دستگیری زن جوان او اعتراف کرد که دو مرد شرور را برای اجرای این گروگانگیری استخدام کرده و به این ترتیب همدستان او بازداشت شدند و اموال مرد خیر کشف شد.

گروگانگیری 5 میلیاردی

عاملان این گروگانگیری پس از ربودن پسر‌بچه‌ای، بعد از پنج روز با خانواده‌اش تماس گرفته و درخواست پنج میلیارد تومان کردند. متهمان که سعی داشتند با صحنه‌سازی نشان دهند به خارج از ایران رفته‌اند، در استان گلستان بازداشت شدند.

ساعت 12 و 30 دقیقه بیست و پنجم خرداد 92 بود که کارآگاهان پلیس شهرستان گنبدکاووس در جریان کودک‌ربایی قرار گرفتند. با اعلام این خبر، اکیپی از ماموران وارد عمل شدند و تحقیقات اولیه نشان می‌داد کودکی هنگام بازی مقابل خانه‌شان ربوده شده است. تحقیقات برای یافتن کودک ادامه داشت تا این‌که پنج روز بعد گروگانگیران طی تماسی از تلفن ماهواره‌ای، درخواست پنج میلیاردی خود را اعلام کرده و این‌طور نشان دادند که گروگان را به خارج از مرز انتقال داده‌اند.

اما کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی در تحقیقات خود دریافتند که کودک از استان خارج نشده است. با تلاش شبانه‌روزی کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی استان گلستان، 19‌ روز بعد از این گروگانگیری مخفیگاه یکی از گروگانگیرها شناسایی شد. گروگان کوچک در حالی ‌که با داروهای بیهوشی به خواب رفته بود، پیدا و به خانواده‌اش برگردانده شد.

متهمان که دست‌شان برای پلیس رو شده بود، به گروگانگیری اعتراف کرده و یکی از آنها گفت: روز حادثه در حالی ‌که گروگان مقابل خانه‌شان در حال بازی بود، به ‌همراه سه همدستم او را سوار بر خودروی 405 کرده و ربودیم. برای آن‌که کودک باور کند که او را به خارج از ایران برده‌ایم، چشم‌هایش را بسته بودیم و مدام تغییر مکان می‌دادیم.

فاش شدن راز آدم‌رباها با غلط املایی

مرد میانسال برای انتقامجویی از خانواده‌ای، پسربچه آنها را ربود و به قتل رساند. او برای تغییر مسیر تحقیقات نامه‌ای نوشت، اما غلط املایی راز این ماجرا را برملا کرد.

مدتی قبل ماموران پلیس شهرستان برخوار اصفهان در جریان ناپدید ‌شدن پسربچه‌ای یازده ساله قرار گرفتند و تحقیقات برای یافتن او آغاز شد. تحقیقات نشان می‌داد پسر یازده ‌ساله‌ای در حال بازی در کوچه ناپدید شده است.با اعلام این خبر، تحقیقات کارآگاهان پلیس آغاز شد و با توجه به آن‌که هیچ ردی از پسر یازده ساله به نام مهدی به‌دست نیامد، احتمال آدم‌ربایی مطرح شد. کارآگاهان دوباره به تحقیقات محلی پرداخته و در همان زمان یکی از بچه‌ها عنوان کرد که مرد میانسالی به نام خشایار را در کوچه دیده است. خشایار از اقوام پسر‌بچه گمشده بود. به این ترتیب کارآگاهان به سراغ خشایار رفته، اما او مدعی شد مهدی را ندیده و برای انجام کاری به آنجا آمده است.

تحقیق از تنها مظنون پرونده به جایی نرسید، اما اظهارات ضد‌ و ‌نقیض مرد میانسال باعث شد ماموران به او ظنین شوند. در حالی ‌که 18 روز از ناپدید ‌شدن پسربچه یازده ساله گذشته بود، خشایار با پلیس تماس گرفت و از نامه‌ای خبر داد. او گفت فرد ناشناسی نامه‌ای به خانه‌اش فرستاده است. در نامه نوشته شده بود: «...پسرتان حالش خوب است. اگر می‌خواهید او را ببینید بی‌‌اطلاع به پلیس، 50 میلیون تومان به آدرسی که می‌گویم بیاورید و برای این‌که مطمئن شوید پسرتان زنده است به پشت‌بام ساختمانی در میدان مرکزی شهر بروید تا نشانه‌ای از او ببینید... حتا در مورد ماجرا به خانواده‌تان هم نگویید...» نشانه‌ای که گروگانگیر گفته بود، لنگه ‌کفش مهدی بود.

نامه عجیب در اختیار آزمایشگاه پلیس آگاهی قرار گرفت و در تحقیقات مشخص شد که نویسنده نامه، فرد کم‌سوادی است که برای مثال کلمه «حتی» را «حتا» نوشته و این نامه با دست چپ نوشته شده است.

ماموران که همچنان به خشایار مشکوک بودند، بار دیگر او را مورد بازجویی قرار دادند و هنگام تحقیقات افسر پرونده متوجه شد خشایار هنگام نوشتن، کلمه «حتی» را «حتا» نوشت. به این ترتیب کارآگاهان مطمئن شدند که خشایار، نویسنده نامه است. به‌ همین ‌دلیل در ادامه تحقیقات از او خواسته شد جملاتی را هم با دست چپ بنویسد. این دستخط به آزمایشگاه جنایی پلیس آگاهی استان اصفهان فرستاده شد و کارشناسان بعد از بررسی‌های دقیق اعلام کردند که دستخط خشایار با دستخط فردی که نامه عجیب را نوشته، یکی است.با برملا‌ شدن این راز، خشایار به آدم‌ربایی اعتراف کرد و گفت: «با خانواده مهدی مشکل داشتم و وقتی او را در حال بازی در کوچه دیدم، تصمیم گرفتم وی را بربایم. مهدی را سوار موتورم کرده و به بیابانی بردم. او شروع به داد ‌و ‌بیداد کرد و من دستم را روی دهانش گذاشتم و پس از لحظاتی متوجه شدم او مرده است. جسد را در بیابان دفن کردم و باقی آن را هم خودتان می‌دانید.»

با اظهارات مرد جنایتکار، ماموران راهی محل جنایت شدند و جسد پسربچه را از زیر خاک بیرون کشیدند.

دستگیری متهمان؛ سربزنگاه

گاهی اوقات انگیزه گروگانگیری، انتقامجویی است و عاملان آن دست به این کار می‌زنند تا از گروگان انتقام بگیرند. درست مثل خانواده پنج نفره‌ای که پس از گروگانگیری، تصمیم به آتش‌زدن گروگان داشتند، اما با اقدام بموقع پلیس دستگیر شدند.

مدتی قبل کارآگاهان پلیس جنوب استان تهران در جریان ربودن مرد میانسالی قرار گرفتند. با اعلام خبر، گروهی از ماموران مبارزه با جرایم جنایی وارد عمل شده و به تحقیق از شاهدان ماجرا پرداختند.

در تحقیقات از شاهدان، کارآگاهان دریافتند که چند نفر با تهدید و به زور مرد میانسالی را در حال کار در مزرعه ربوده و سوار خودروی پراید کرده و به محل نامعلومی رفته‌اند. از طرفی در تحقیقات مشخص شد مرد ربوده‌‌شده به نام حجت، سابقه‌دار بوده است. با مشخص شدن این مساله، فرضیه انتقامگیری به ‌خاطر سابقه کیفری که مرد میانسال داشت، مطرح شد. در ادامه با توجه به سرنخ‌های به‌ دست آمده، کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پیشوای ورامین موفق شدند عاملان این گروگانگیری را در کمتر از یک ‌ساعت دستگیر کنند.

متهمان این پرونده که پنج نفر از اعضای یک خانواده بودند، در حالی دستگیر شدند که قصد داشتند گروگان را آتش بزنند. تحقیقات از متهمان نشان می‌داد آنها به ‌خاطر کینه قدیمی و همان سابقه کیفری که گروگان داشت، این نقشه را طراحی کرده بودند.

گروگانگیری توسط مرد آشنا

گاهی اوقات عاملان این گروگانگیری‌ها، یکی از بستگان نزدیک گروگان‌ها هستند و آنها به ‌قدری این نقشه را حرفه‌ای انجام می‌دهند که بعد از دستگیری نیز باور این مساله برای گروگان و خانواده‌اش سخت است. یکی از این گروگانگیری‎ها مربوط به ربوده ‌شدن پسری شانزده ساله بود. رسیدگی به این پرونده با شکایت مرد میانسالی آغاز شد. او به پلیس گفت: برای شرکت در مراسم عروسی به تالاری در غرب تهران رفته بودیم که پسرم به نام امیر همراه یکی از جوان‌های فامیل به نام ایمان برای سر زدن به ماشین از تالار خارج شدند. این آخرین‌ باری بود که آنها را دیدیم و بعد از آن دیگر نه خبری از پسر شانزده ساله‌ام شد و نه از ایمان.

به این ترتیب تحقیقات برای یافتن ردی از دو پسر ناپدید شده آغاز شد. در حالی ‌که چند روز از ناپدید شدن امیر و ایمان گذشته بود، پدر امیر نزد ماموران رفت و موضوع مهمی را به آنها اطلاع داد. او گفت: چند ساعت قبل مرد ناشناسی با من تماس گرفت و گفت که پسرم را همراه ایمان ربوده و به خاک افغانستان منتقل کرده‌اند. او تهدیدم کرد که اگر برای آزادی امیر و ایمان 600 میلیون‌ تومان پول نقد پرداخت نکنم یا این‌که ماجرا را به پلیس اطلاع دهم، او و همدستانش آنها را خواهند کشت.

در حالی ‌که گروگانگیران هر روز مبلغ درخواستی خود را کاهش می‌دادند، ماموران سرنخ‌هایی به ‌دست آوردند که نشان می‌داد ایمان در این آدم‌ربایی نقش داشته است. ماموران حدس می‌زدند که او روز حادثه به بهانه سرزدن به ماشینش، امیر را از تالار خارج کرده تا همدستانش بتوانند براحتی او را بربایند. ماموران که خود را در یک‌قدمی متهمان می‌دیدند، از پدر امیر خواستند مبلغ درخواستی آدم‌ربایان را که به صد میلیون ‌تومان کاهش پیدا کرده بود، پرداخت کند و با پرداخت این مبلغ، امیر پس از 29 روز آزاد شد. به محض آزادی امیر، عملیات ضربتی پلیس برای دستگیری آدم‌ربایان آغاز شد و ماموران قبل از این‌که متهمان موفق به خرج‌کردن پول‌ها شوند، آنها را دستگیر کردند.

بعد از دستگیری متهمان، امیر که پس از 29 ‌روز اسارت نزد خانواده‌اش برگشته بود، در تشریح ماجرای آدم‌ربایی گفت: روز حادثه وقتی ایمان از من خواست سری به ماشینش بزنیم، همراه وی از تالار خارج شدم.

در حال عبور از خیابان بودیم که یک پژو 405 نقره‌ای با سه سرنشین مقابل ما توقف کرد و سه مرد جوان بعد از پیاده ‌شدن از ماشین، من و ایمان را به باد کتک گرفتند و به زور ما را سوار ماشین کردند و ساعتی بعد وقتی به بیابان‌های اطراف تهران رسیدیم، آنها مرا به صندوق ‌عقب ماشین منتقل کردند و گفتند که ایمان را هم در صندوق ‌عقب ماشین دیگری قرار داده‌اند.

آنها بعد از ساعت‌ها رانندگی، ما را به شهر دیگری بردند و گفتند که آنجا خاک افغانستان است. در این مدت من و ایمان در خانه‌ای در این شهر زندانی بودیم و چون آدم‌ربایان گفته بودند بیرون از خانه، اعضای طالبان در همه ‌جا هستند، هیچ‌وقت جرات نکردم از آنجا فرار کنم تا این‌که وقتی آنها ما را آزاد کردند، فهمیدم که آن خانه در شهر زاهدان بوده است. بعد از آزادی، قصد داشتم همراه ایمان به تهران برگردم که در بین راه، ماموران که انگار منتظر ما بودند، ایمان را دستگیر کردند و آنجا بود که فهمیدم او همدست آدم‌ربایان بوده است. پس از آن هم ماموران مرا به خانواده‌ام تحویل دادند.

نگاه کارشناس

به مجازات فکر کن، بعد آدم بدزد

فرهاد شهبازوار، حقوقدان، آدم‌ربایی،‌ ربودن انسان و نقل مکان دادن او از محلی به محل دیگر برخلاف میل و اراده اوست. آدم‌ربایی به چند روش انجام می‌شود. اگر کسی طفل تازه متولد شده‌ای را برباید و مخفی کند یا به جای طفل دیگری قلمداد کند، مرتکب جرم ماده 631 قانون مجازات اسلامی شده است که براساس این ماده، اگر طفل (نوزاد) ربوده شده زنده باشد، مجرم به شش ماه تا سه سال حبس محکوم می‌شود.

نوع دوم آدم‌ربایی به افراد 15 سال به بالا اختصاص دارد. در این حالت قانون مجازات اسلامی، مجازات پنج تا 15 سال حبس را برای مجرم در نظر گرفته است. در رابطه با شروع به آدم‌ربایی هم از سه تا پنج سال حبس در نظر گرفته شده است.

آدم‌ربایی جرم است و انگیزه این جرم در ماهیت جرم و مجازات تاثیر ندارد، آدم‌ربایی از جرایم غیرقابل گذشت است و جنبه عمومی دارد و در صورت انصراف و گذشت شاکی یا شخص ربوده شده، تنها می‌تواند جزو علل مخففه به شمار آید و مجازات مجرم کاهش یابد، اما هرگز موجب توقیف مجازات مجرم نمی‌شود.

اما علت اصلی این امر به ناآگاهی مردم بازمی‌گردد؛ مردم تحت تاثیر آدم‌رباها قرار می‌گیرند، در حالی که اگر همکاری و مشارکت لازم بین پلیس و مردم ایجاد شود، میزان کشفیات در جرم آدم‌ربایی افزایش خواهد یافت. البته ناگفته نماند پلیس در آنجا که مردم وقوع آدم‌ربایی را گزارش کرده‌اند، خوب عمل کرده است، اما مشکل اینجاست که درصد قابل توجهی از آدم‌ربایی به پلیس گزارش نمی‌شود.

بررسی‌ها نشان می‌دهد بیشترین جرم آدم‌ربایی در مکزیک، کلمبیا و آمریکای لاتین رخ می‌دهد، به طوری که در کشور کلمبیا روزانه (متوسط) چهار نفر ربوده می‌شود. در آمریکای لاتین نیز آمار آدم‌ربایی بالاست، اما در ایران، آماری از آدم‌ربایی در دست نیست؛ هرچند عمده دلیل آدم‌ربایی در کشورهای آمریکایی فاصله طبقاتی و فاصله غنی و فقیر است، اما در ایران عمده دلیل و انگیزه آدم‌ربایی، مالی، اعمال منافی عفت و انتقام‌گیری است.

حال با نگاهی به صفحات حوادث متوجه می‌شویم این مجرمان خیلی زود دستگیر و روانه زندان می‌شوند، پس بهتر است قبل از این‌که به پول آدم‌ربایی فکر کنند، نگاهی به مجازات جرم آدم‌ربایی بیندازند.

نگاه کارشناس 2

زندگی در سایه ترس

سید حجت هاشمی، جرم‌شناس

آدم‌ربایی با وجود آن‌که از نظر قانون جرم محسوب می‌شود، آثار سوء و منفی بر شخصی که ربوده شده نیز خواهد گذاشت. آثار مخرب و مضری که بر فرد وارد شده و سال‌ها با او همراه است. امنیت روانی در جامعه ایرانی در صدر تمامی امنیت‌ها قرار دارد، برعکس جوامع اروپایی که این امنیت را در سومین رده قرار داده‌اند. امنیت غذایی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی و... امنیت‌هایی هستند که از نظر اسلام در مراتبی پایین‌تر از امنیت روانی فرد در نظر گرفته شده است.

از طرفی باید این مساله را در نظر گرفت که اجتماع شامل تعامل افراد است. در یک جامعه، تمام افراد در تمام زمینه‌ها باهم اعتدال دارند و این تعامل معتدل در سایه یک اعتماد است که افراد باهم دارند. این سایه اعتماد اگر از بین برود، تمام مناسبات اجتماعی به هم می‌خورد و همه تعاملات از بین رفته و همه اجتماع تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد.

حال به این موضوع باید توجه داشت که ارتکاب جرم یکی از مواردی است که این اعتماد را از فرد نسبت به جامعه و دیگر افراد جامعه سلب می‌کند. این سلب اعتماد می‌تواند فقط نسبت به معامله باشد، مثل افرادی که مورد کلاهبرداری قرار گرفته‌اند.

این افراد در رابطه اجتماعی‌شان با دیگران تغییری به‌وجود نیامده است، اما اگر معامله اقتصادی داشته باشند، حساسیت آنها بسیار بیشتر خواهد شد. اما گاهی اوقات مساله فراتر می‌رود و جرایم علیه آزادی فرد و خود فرد صورت گرفته است، مانند آدم‌ربایی. در چنین مواردی این اعتماد در حالت گسترده‌تری از بین رفته و با از بین رفتن آن همه مناسبات اجتماعی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد و آسیب‌هایی بر فرد و اجتماع وارد می‌کند. به این ترتیب اجتماع یکی از افرادش را از دست داده و فرد نیز اجتماعش را از دست می‌دهد و نسبت به آن بدبین می‌شود.

یک شکاف بین فرد و جامعه به‌وجود می‌آید و آثار منفی مادی، روانی، معنوی ... به همراه دارد و باعث می‌شود تمام تعاملات اجتماعی از دست برود و آنجاست که فرد براحتی نمی‌تواند رفت و آمد داشته باشد و نسبت به جامعه‌اش نامتعادل می‌شود و همیشه بدبینی زیر پوستش قرار دارد و در زیر سایه‌ای از ترس و هراس زندگی می‌کند.

هلیا نصرتی / تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها