آرایش انتخاباتی انگلیس

نقش فلسطین در انتخابات بریتانیا

رویکرد تازه اروپا به دولت فلسطینی؛ چرا

از زمانی که بیانیه ونیز در سال 1980 منتشر شد و «راه‌حل دو دولت را به عنوان تنها راه‌حل برای پایان عادلانه و مطابق با منافع اروپا» معرفی کرد تاکنون اروپا در کنار آمریکا نقشی محوری را در خاورمیانه بازی کرده و از جمله این اقدامات تشکیل گروه موسوم به «کمیته چهارجانبه» بود.
کد خبر: ۷۵۱۸۴۴
رویکرد تازه اروپا به دولت فلسطینی؛ چرا

امروزه اروپا به صورتی غافلگیرکننده در دو محور حرکت می‌کند: محور اول اعتراف سمبلیک و غیرالزام‌آور به دولت فلسطین که از سوی پارلمان کشورهای اروپایی و به صورتی پی‌در‌پی مطرح می‌شود. این روند از سوئد شروع شد و به انگلیس، فرانسه، اسپانیا و ایرلند رفت و همچنان ادامه دارد. محور دوم ناکام گذاشتن و حتی خنثی کردن هرگونه رویکردی است که مورد رضایت اسرائیل در سازمان ملل متحد نباشد.

حقیقت این است که برخلاف ظاهر امر، بین این دو محور تناقضی وجود ندارد، بلکه هریک دیگری را تکمیل می‌کند و تنها کسی که از این حرکت اخیر اروپایی‌ها ضرر می‌کند، همان ملت فلسطین است که حقوقش قرار است بازیچه این و آن باشد.

به رسمیت شناختن دولت فلسطین

موج توصیه‌های غیرالزام‌آوری که پارلمان‌های اروپایی برای به رسمیت شناختن دولت فلسطین مطرح می‌کنند، در شرایط حساس و دقیقی اتفاق می‌افتد که منطقه خاورمیانه و فلسطین شاهد آن است. این در حالی است که افکار عمومی اروپا بشدت نسبت به اقدامات جنایتکارانه اشغالگران اسرائیلی واکنش نشان می‌دهد.

تجاوز‌های مکرر به غزه و تداوم رنج ومحرومیت ملت فلسطین نوعی همبستگی جهانی را در پی داشته است که یک نمونه‌اش را در استعفای یک وزیر دولت انگلیس در اعتراض به موضع این کشور نسبت به تجاوز به غزه دیدیم. به‌رغم این‌که ذره‌ای در این تردید وجود ندارد که توصیه پارلمان‌های اروپایی صرفا به منظور تداوم گفت‌وگوهای موسوم به روند صلح خاورمیانه است تا اول و آخرآن به نفع اسرائیل تمام شود، اما درعین حال نمی‌توان این مساله را دست‌کم گرفت که اقدام جدید اروپایی‌ها بیانگر تغییر مزاج سیاسی کشورهای غربی نسبت به مساله فلسطین و نیز کاهش قدرت «لابی‌های» صهیونیستی و افزایش حضور فلسطین در درون احزاب سیاسی اروپاست.

اروپا بخوبی می‌داند اگر راه‌حل دو دولت کنار گذاشته شود، به جای آن راه‌حل یک دولت مطرح می‌شود که اسرائیل آن را نپذیرفته و اروپا نیز تاکنون آن را رد کرده است.

بنابراین حرکت امروز را باید بر همین مبنا ارزیابی کرد.چند سال پیش در اروپا حتی فکر کردن به مساله حمایت از فلسطین به هر شکلی ممنوع بود. دراین‌باره می‌توان از پارلمان انگلیس مثال آورد که حمایت از مساله فلسطین هرگز فراتر از اشاره‌های احزاب نبود و هرکس چنین حمایتی می‌کرد، بشدت تحت فشار یا حمله‌های مکرر تبلیغاتی منفی قرار می‌گرفت.

اما امروزه تغییرات زیادی به وجود آمده است از جمله؛ پایداری اسطوره‌ای ملت فلسطین در برابر تحریم‌های ظالمانه، تجاوزهای نظامی مکرر به غزه، اقدامات جنون‌آمیز اسرائیل در بیت‌المقدس، امتناع این رژیم از هرگونه تحقیق بین‌المللی برای بررسی عملکرد این رژیم، نظرسنجی‌هایی که در اروپا به عمل آمده و نتیجه‌اش این بود که افکار عمومی مردم این کشور‌ها اسرائیل را بزرگ‌ترین تهدید برای جهان به حساب می‌آورند، در کنار بحران اقتصادی اروپا به این معنا که دیگر کشورهای غربی قادر به پرداخت هزینه حماقت‌ها و جنایات فرمانده اشغالگران نیستند.

همچنین تغییر بزرگ دیگری که به وجود آمده، حضور «دوستان فلسطین» در همه احزاب حتی در میان متعصب‌ترین احزاب حامی اسرائیل در کشورهای غربی است. این‌گونه اقدامات به‌رغم همه کاستی‌هایی که وجود داشته و دارد توانسته است تا حدودی روایت یکجانبه اسرائیل را در بین اروپایی‌ها نقض کند و راه‌ها را برای شروع بحث‌های جدید و حتی مشاجرات سیاسی درباره کل این مساله باز کند.

حرکت معکوس

امروزه فرانسه، انگلیس و آلمان حرکت تازه‌ای را شروع کرده‌اند، کشورهایی که کاملا توانایی آن را دارند تا هرگونه تلاش دیپلماتیک عربی یا فلسطینی را در سازمان ملل متحد با مانع مواجه کنند و برای مثال نگذارند شورای امنیت قطعنامه‌ای را در مورد زمان پایان اشغالگری یا به رسمیت شناختن یک دولت فلسطینی به تصویب برساند. این در حالی است که تاکنون ده‌ها قطعنامه درباره حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین در این شورا به تصویب رسیده، اما هیچ‌یک به اجرا درنیامده است. درواقع اروپایی‌ها می‌خواهند دست پیش بگیرند که عقب نیفتند و کاری کنند که به نفع اسرائیل و در جهت منافع این رژیم بوده و در عین حال بتواند ملت‌های اروپایی و پارلمان این کشورها را هم راضی نگه دارد. نکته جالب توجه این‌که در طرح سه‌گانه آمریکا، فرانسه و آلمان بر اموری تاکید می‌شود که آمریکا یا دیگر دولت‌های عربی هم آن را رد نخواهند کرد. به معنای دیگر آنها می‌کوشند همه را در یک جا گرد آورند و هدفشان تاکید بر نکات خاصی به شرح زیر است:

ـ قصد آنها تعیین یک سقف زمانی با مدت معین دو سال است که باید در طول آن گفت‌وگوها به پایان برسد.

ـ این مساله به طور مستقیم با فرصتی که تا پایان دوران ریاست جمهوری باراک اوباما باقی مانده است، بستگی دارد.

ـ در این تلاش‌ها هیچ تاکیدی بر پایان اشغالگری نمی‌شود، بلکه تنها حرف از مذاکرات زده خواهد شد.

ـ قرار نیست مرزهای دولت فلسطین تعیین شود و این امر به تفاهمات آینده طرفین موکول می‌شود.

ـ هرگز قرار نیست یک دولت فلسطینی به رسمیت شناخته شود؛ درست مطابق آن چیزی که اعراب درخواست کرده‌اند یا قرار است اردن چند هفته دیگر آن را در شورای امنیت مطرح کند.

ـ آلمان تلاشی اضافی می‌کند تا در این متن آورده شود که «اسرائیل وطن ملی قوم یهود است».

از این‌روست که گفته می‌شود اروپا قصد دارد همه طرف‌ها را دو سال دیگر پای میز مذاکرات بکشاند و طبق یک قطعنامه بین‌المللی الزام‌آور، مذاکرات را تمدید کند. اینها همه در حالی صورت می‌گیرد که اشغالگران اسرائیلی همچنان مشغول تغییر موقعیت جغرافیایی و مسکونی کرانه باختری هستند.

راه‌حل یک دولت

اروپا و کشورهای غربی در کل نگران آن هستند که نسبت به راه‌حل دو دولت احساس بی‌اعتمادی شده و جریان امور به سمت گرایش به راه‌حل یک دولت سوق پیدا کند. ‌اکنون نیز در بین هر دو طرف اسرائیلی و فلسطینی کسانی هستند که می‌گویند این تنها راه موفقیت است.

آنها با الهام گرفتن از تجربه آفریقای جنوبی می‌گویند «راه‌حل یک دولت» بهترین راه‌حل برای پایان دادن به این نزاع است، اما این راه‌حلی است که اسرائیل بشدت با آن مخالفت می‌کند، زیرا در صورت اجرایی شدن چنین راه‌حلی یهودیان در یک اقلیت محض قرار می‌گیرند و در ضمن پناهندگان فلسطینی نیز می‌توانند به وطن‌شان بازگردند. برای جلوگیری از این راه‌حل، اسرائیل تلاش می‌کند مجموعه‌ای از قوانین را به تصویب برساند که هدفش تقویت ماهیت یهودی بودن اسرائیل بوده و همزمان بر اعراب و جهانیان فشار می‌آورد تا بپذیرند اسرائیل وطن ملی قوم یهود است؛ اقدامی که آمریکا نیز از آن استقبال می‌کند و از زمان ریاست جمهوری جورج بوش در سال 2004 بر آن تاکید کرده است.

اگر بخواهیم به موضع اروپایی‌ها بازگردیم، باید گفت این کشورها می‌خواهند راه‌حل دو دولت باقی بماند، اما به نحوی که غیرقابل اجرا باشد. از سوی دیگر اسرائیل نیز درصدد است در واقعیت‌ها چنان تغییراتی را به وجود آورد که امکان عملی شدن چنین راه‌حلی منتفی شود. اسرائیل در عمل اکنون کرانه باختری را به جزایر از هم پراکنده‌ای تبدیل کرده و در حدفاصل هرکدام یک یا چند شهرک یهودی احداث کرده است. درمجموع باید گفت ترس از فروپاشیدن این وضع و توجه به سمت یک دولت واحد و اعتراف به یهودی بودن اسرائیل، همه و همه جزو عوامل موثری بوده است که این حرکت تازه را این روزها در بین اروپایی‌ها به وجود آورده است.

جدی نبودن اروپایی‌ها

اروپایی‌ها بارها ثابت کرده‌اند در حمایت از مساله فلسطین جدی نیستند و درواقع هدف اصلی‌شان در این حرکت نیز نجات اسرائیل است. آنها از این طریق می‌خواهند فرصت بیشتری به اسرائیل بدهند تا بتواند آنچه را که یهودی نیست یهودی کند. در همین رابطه دکتر رامی عبدو که یک کارشناس امور فلسطین است، می‌پرسد: «... آیا این اقدام یک اعتراف ناقص نبوده و قصدش مخدوش کردن حق فلسطینی‌ها نیست؟ آیا این حرکت‌ها در چارچوب مانع‌تراشی بر سر راه حضور فلسطینی‌ها در محافل بین‌المللی صورت نمی‌گیرد؟ آیا این حرکت‌ها باعث کند شدن روند مقاومت و منزوی کردن آن در افکار عمومی جهان نمی‌شود؟ آیا این حرکت بین نیروهای اشغالگر و ملتی که تحت اشغال بوده، یک نوع تساوی برقرار نمی‌کند؟ آیا این مساله به اسرائیل مشروعیت کامل از ابتدا تا امروز را نمی‌دهد و بر تمام جنایاتش در طول تاریخ گذشته سرپوش نمی‌گذارد؟»

اینها پرسش‌های مهمی است که نقش اروپا را در گذشته و حال مورد سوال قرار می‌دهد. مهم‌تر این‌که میزان نقش محافل فلسطینی و عربی را درکشورهای تابع اتحادیه اروپا و میزان اثرگذاری‌شان را نشان می‌دهد.

خلاصه کلام این‌که استقلال و حقوق ملت‌ها را نمی‌توان از دیگران قرض گرفت. این حقوق با یک قطعنامه یا بیانیه و توصیه نیز به دست نمی‌آید. تشکیل یک دولت به صورت سمبلیک معنایی ندارد، بلکه باید با قدرت و روی زمین واقعیت تشکیل شود. باید ملتی اراده کند و بکوشد حقوقش را با فداکاری و جانفشانی و نه با امتیاز دادن‌ها به دست آورد.

منبع: الجزیره

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها