گفت‌وگوهای درونی، هشداری برای وجود شیطان

معرفی کردن تورج زاهدی کمی دشوار است، زیرا نمی‌دانم باید از موسیقیدانی یا بازیگری او بگویم یا منتقد و ادیب بودنش، یا محقق و دین‌پژوهی بودنش. او بتازگی رمانی 700 صفحه‌ای با نام «تصرف» درباره فردی به نام سید صبا به چاپ رسانده است که در تهران امروزی زندگی می‌کند و شیطان تاثیراتی در زندگی او دارد. این کتاب متفاوت، از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. گفت‌وگوی پیش رو درباره رمان تصرف و بحث شیطان و باورهای رازورانه زاهدی است.
کد خبر: ۷۴۹۲۰۱

چرا شما موضوع رمانتان را به بحث شیطان و اهمیت آن در زندگی افراد امروزی اختصاص دادید؟

در حکمت معنوی اسلام، انسان و شیطان با یکدیگر در تعارضند و دشمنی دارند. شیطان آن طور که باید شناخته نشده است. شیطان در اصل سطح عظیمی از نیرویی است که می‌تواند در درون انسان بازتاب داشته باشد. شیطان به دو شکل به انسان یورش می‌آورد: نخست، به شکل سیستماتیک از طریق نهادها و سازمان‌های بزرگ و دوم به صورت فردی که معارضه شخصی انسان و شیطان است. برای نمونه، آنچه از سوی یک کارتل بزرگ یا فعالیت‌هایی مانند اقدامات صهیونیست‌ها‌ و سلفی‌گرایی به ما دیکته می‌شود، بروزی از یورش سیستماتیک شیطان است. ولی انحرافات شخصی انسان‌ها، مصداق تاثیر شیطان به طور فردی در انسان است.

من اصلا به طور نمادگرایانه درباره شیطان سخن نمی‌گویم. طبق آیات قرآن شیاطین به دو دسته جنی و انسی تقسیم می‌شوند. رهایی از شیطان و روی آوردن به ایمان الهی با هم است. همان گونه که ما باید به قول حضرت حافظ ولی‌شناس باشیم، باید شیطان‌شناس نیز باشیم.

من بارها کسانی را دیده‌ام که شیطان و شیطان‌پرستی را در هیبت محافل خاصی که برای خود تصویر کرده‌اند، می‌بینند. ولی چنین فکرهایی یک بازی یا مد بیشتر نیست.

معمولا شما از دانش رازورانه سخن می‌گویید. منظورتان چیست؟

ما دو نوع دانش داریم؛ یکی مرسوم و دیگری غیر مرسوم. دانش رسمی همان علوم و فنونی است که ما آنها را می‌خوانیم و دانش غیررسمی، دانشی رازورانه است و برداشت‌هایی دارد که دانش رسمی آن را نمی‌پذیرد. بسیاری از بیماری‌ها منشا رازورانه دارند که عامل آن هوای آلوده، میکروب و... نیست.

شما در تصرف بارها درباره گفت‌وگوی درونی صحبت کرده‌اید. آیا بین گفت‌وگوی درونی و شیطان نیز ارتباطی قائل هستید؟

یکی از خطرات بزرگ شیطان که حتی مردم متوجه آن نیستند، همین گفت‌وگوهای درونی است. تا حدی که اگر کسی بداند گفت‌وگوی درونی دارد، به مقام عارفانه‌ای دست یافته است. چنین افرادی در‌می‌یابند که گفت‌وگوی درونی دست آنها نیست و حتی خاموش کردن آن دشوار یا ناممکن است. پس از مدتی افراد آگاه به وجود گفت‌وگوی درونی، در می‌ِیابند که این گفت‌وگو‌ها با موجود دیگری در درون ماست و ما در برابر چنین مسائلی باید به دستور قرآن از سه اسم خدا (در سوره ناس) کمک بگیریم که عبارتند از: رب، ملک، الله. یعنی از شر وسوسه موجودی که اسم او خناس است و از شاخه‌های شیطان به حساب می‌آید و مدام با ما حرف می‌زند باید به این سه نام پناه ببریم. این همان چیزی است که در کلام آیت‌الله جوادی آملی با عنوان طهارت ذهن یاد می‌شود و در کلام علامه طباطبایی با نام توجه و در سخن علامه تهرانی، با عنوان نفی خواطر. ردع الشیطان یعنی متوقف کردن گفت‌وگوی درونی، یعنی توقف شیطان و جالب است که بر اساس آیات 17 و 18 سوره ق، خدا از وجود گفت‌وگوی درونی در ما آگاه است. در نهایت لازم است ذهن انسان پاک باشد.

چه شد برای شخصیت اصلی داستانتان دو موجود زید و عمرو را در نظر گرفتید؟

در حدیثی از امام صادق(ع) در کتاب «نشان از بی‌نشان‌ها» آمده است که انسان در درون قلبش دو گوش دارد. با یک گوش وسواس خناس را می‌شنود و با گوش دیگر زمزمه فرشته حق. مورد دوم در اکثر مردم بجز خواص بسیار ضعیف است. بسیاری از بیماری‌های ما از همین گفت‌وگوهای درونی است که برای درمان آن باید به انسان‌های رازور متوسل شویم. من در تصرف برای شخصیت صبا، از دو موجود غیرارگانیک به نام عمرو و دیگری به نام زید بر اساس همان حدیث مذکور استفاده کردم.

تناقض شیطان و دین در تمام کتابتان به چشم می‌خورد. یعنی همان‌قدر که از شیطان سخن می‌گویید، نسبت به دین نیز به مخاطب آگاهی می‌دهید. چقدر این کار را هدفمند انجام داده‌اید؟

تصرف، کتاب تناقض‌ها و دوگانگی‌هاست. همواره دو، عدد شیطان است و یک عدد واحدی و یکتایی خدا. این دوگانگی سرنوشت کتاب است و شخصیت اصلی با نام سید صبا، مشحون از دوگانگی است و به همین دلیل همدم شیطان می‌شود. البته این دوگانگی و شک برای همه وجود دارد. ولی در مقابل آن، ما قرآن را داریم که در همان آیات نخست سوره بقره بر نبودن شک در آن تاکید دارد. جالب است حتی کسانی که اصلا به دینداری یا یگانگی اعتقادی ندارند و درباره آن سخن می‌گویند، باز هم از اتفاقاتی نظیر شب اول قبر می‌ترسند و آن را علنا بیان می‌کنند.

شما در دیالوگ‌های شخصیت‌های کتابتان به فلسفه و ادبیات و دین اشاره کرده‌اید. برای نوشتن چنین کتابی، با چه منابعی بیش از همه سر و کار داشتید و برای تهیه این منابع چقدر زمان صرف کردید؟

من محقق هستم، یک محقق شخصی. البته اساسا کار من تحقیق و پژوهش نیست، بلکه سوالاتی را که در زندگی خودم وجود دارد، بررسی و بعد همان‌ها را به کتاب تبدیل کرده‌ام. پس کتاب‌هایم زندگی‌ام است. حدود 30 سال است که در حال تحقیق هستم. معتقدم هر یک از ما باید در طول زندگی‌مان چند کتاب را که در تعیین سرنوشتمان موثر است، بخوانیم. اگر خدا یاری کند و خود نیز بخواهیم، حتما این کتاب‌ها را می‌یابیم و در غیر این صورت، خیر. من خدا را شاکرم کتاب‌هایی که باید زندگی‌ام را تکان می‌داد، به دستم رسید. گاهی این کتاب‌ها را از طریق تلاش برای یافتن منبع جمله‌ای که در یک جلسه شنیده بودم، با دقت و صرف وقت فراوان می‌یافتم. البته منظورم صرفا یافتن کتاب و خواندن آن نیست. باید باور کنیم کلمات انرژی دارند. همین کلمات در رفتار جزئی ما حتی نوع تکان دادن دست تاثیرگذارند. این کلمات اندوخته‌ای در افراد ایجاد می‌کند که حتی ظاهر آنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

حورا نژادصداقت / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها