چرا شیار 143 را می‌توان دوست داشت؟

به خاطر الفت مادر یونس

بگذارید از یک نقص شروع کنیم. شیار 143 فیلم تدوین است. یعنی این‌که در فیلمنامه فیلم خوبی نشده است و روایت منسجمی ندارد، در کارگردانی دست‌کم در مورد میزانسن و اجرای فنی فیلم قابل توجه و یکدستی نیست و به همین دلیل فیلم تدوینگر است.
کد خبر: ۷۴۷۶۴۱
به خاطر الفت مادر یونس

روی میز تدوین است که می‌توان در نهایت از این فیلم، فیلمی خوب ساخت؛ می‌شود با تدوین، حفره‌های داستانگویی پرنقص را کمی پر کرد، به صحنه‌ها ریتم و اندازه بخشید، به کلیت اثر هویتی یکدست داد و در نهایت به یک مجموعه نه چندان منسجم، انسجامی پذیرفتنی بخشید.

بگذارید نقص دوم را هم همین‌جا بگوییم. فیلم فاقد داستانی مشخص و کوتاه است و بسیار گسترده است. تمام زندگی یک نفر را با یک حس در بر می‌گیرد و نه با یک داستان مشخص. به جز یک نفر (خود شخصیت اصلی) آدم‌های دیگر حضوری اثرگذار ندارند، روایتی که آنها از الفت، شخصیت اصلی در قالبی مستندنما و گفت‌وگویی بنا دارند ارائه کنند، توسط خود آنها هویت پیدا نمی‌کند. شخصیت‌هایی که بناست از زاویه خود از الفت و انتظار عظیم او بگویند زاویه‌ای منحصر به فرد و مشخص پیدا نمی‌کنند، برای همین زاویه دید در فیلم شیار 143 دانای کل است که زاویه‌ای خوب برای این اثر نیست.

حتما می‌پرسید چرا دیدنش را با این همه توصیه می‌کنیم؟ بله ما معتقدیم با همه این اشکالات باز هم فیلم نرگس آبیار دیدنی است و برای همین است که به شما پیشنهاد می‌شود. شیار 143 دوست‌داشتنی است، نه صرفا به این دلیل کلی و البته درست که انسانی است، نه به این دلیل که نگاهش به جنگ جهانشمول و عمیقا زمینی است و دارد یک انسان را با احساسات اولیه و غریزی‌اش نسبت به دیگری در بستری از گذشت و انتظار روایت می‌کند. شیار 143 دوست داشتنی است نه تنها به این دلیل که از زاویه‌ای لطیف و آیینی به یک مادر و انتظارش نگاه می‌کند. بلکه دلیل جذابیت و این‌که نمی‌توان گفت فیلم بدی است، تصویر متفاوت و خلاف عادتش از یک مادر است. مادری که با وجود روندی اسطوره‌ای و صبری عظیم، نگاهی آیینی و آغاز و پایانی موتیف وار و کلیپ گونه، می‌توانست به دست کلیشه‌های همیشگی با قطعات ادبی خطاب شود و تصویر حقیقی‌اش زیر پوشش ادبیات رسمی و کلی حیف شود، مقدس گردد و دست‌نیافتنی، اما حالا زنده و باورپذیر در فیلم پیش‌روی ماست. الفت فیلم شیار 143 با وجود مادر شهید بودن زمینی است، توسط فرزندش الفت نامیده می‌شود یعنی با اسم کوچک مورد خطاب قرار می‌گیرد و آن قدر ساده است که میدان عظیم فیلم و بستر کلان جنگ را به اندازه خود ساده و ملموس می‌کند.

صبر الفت برای دیدن فرزند نوعی روند اسطوره‌ای است. اسطوره‌ای که از یک زن ساده به یک الگوی باورپذیر صبر بدل می‌شود. همه اهمیت فیلم در این روند اسطوره‌ای صبر در نمود آشنا و باورپذیر این زن نهفته است. روزهایی از زندگی یک زن در حزن می‌گذرد، او را در بدو تولد فرزند می‌بینیم، در میان بازی‌های بچگانه، در میان دلهره‌ها و شوخی‌های مادرانه عادی. او جوری روایت می‌شود که از شدت عادی بودن، منحصر به فرد می‌شود. مادری شاد، سرشار از زندگی که به‌جای هر چیز دیگری زندگی را به فرزند خود می‌آموزد و در روند زندگی خود شکسته می‌شود، اندوهگین می‌شود و تنها می‌گردد. آن‌قدر تنها که دیگر جز او کسی در انتظار نیست. آن‌قدر تنها که می‌توان او را زنی اثیری و اسطوره‌ای با ظاهری سودازده دید. همه تفاوتی که فیلم نرگس آبیار را نجات می‌دهد و از یک سوگواره کلیشه‌ای و تکراری، به فیلمی خاص بدل می‌کند، همین تصویر رویایی و در عین حال معمولی است. رادیویی که تا به آخر به کمر الفت می‌ماند تا خبری بگیرد از آمدن پسرش، شانه‌هایی که آرام‌آرام خمیده می‌شود، فریادها و اشک‌هایی که محیط زندگی او را پر می‌کند، روزبه روز تصویر او را تنهاتر و فردیت او را قدرتمندتر می‌کند و این مجموعه است که شخصیت اصلی فیلم را از یک مادر شهید، به الفت مادر یونس یکی از هزاران مادر شهید بدل می‌کند که خصوصیات منحصر به فرد خود را دارد.

سهراب شکیب / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها