در کشور ما وقتی خانوادهای عزیزی را از دست میدهد بازار خواب دیدن داغ میشود و در هر دورهمی و مراسمی، فردی خوابی را دیده که متوفی چه وصیتی کرده، چه خواستهای دارد یا در چه شرایطی زندگی میکند. این خوابها میتواند زندگی نزدیکان تازه گذشته را دگرگون کند.
روانشناسان اما خواب دیدن را منشأ تحولات آینده نمیدانند، بلکه آنها منشا این رویاها را در گذشته جستجو میکنند و از حوزه ناخودآگاهی سخن میگویند.
خوابها چه در گذشته ریشه داشته باشد و چه ریشه تحولات آینده شود، از تاثیرشان در زندگی اکنون آدمی نمیتوان گذشت. گاهی فرم زندگی انسان در یک روز نتیجه خوابی است که شب پیش دیده است. گاهی خوابها آنقدر جذاب یا عجیب است که تا مدتها در هر محفلی نقل میشود.
مزاحم تلفنی اینبار همین ماجرا را دست آویزی قرار داده و پرسیده «جذابترین خوابی که تاکنون دیدهاید چه بوده است؟» مزاحم تلفنی به خوابهای پیشین اکتفا نکرده و سری هم به آینده زده است: «فرض کنید میتوانید انتخاب کنید که چه کسی را خواب ببینید، آن فرد خوشبخت که او را برمیگزینید که خواهد بود؟ لطفا برای انتخاب از آدمهای معروف فراموش نکنید، آدمهای معروف در طول بیداری افتخار زیارت شما را پیدا نکردهاند، این فرصت را در خواب از آنها نگیرید.»
این پرسشها را مزاحم تلفنی از مردم شهر باران زده رشت پرسیده است. مردم این شهر تاریخی و زیبا باید خوابهای جذابی دیده باشند. خوابهای بارانی باید خوابهای جذابی باشد، آخر 135 روز از 365 روز سال در رشت باران میآید. مزاحم تلفنی یک دلیل دیگر هم دارد که خواب رشتیها جذاب است. اولین تئاتر ایران به شکل کلاسیک و در سالن، در شهر رشت شروع به کار کرده است. شما ممکن است از این استدلال راضی نشوید اما مزاحم تلفنی آن را استدلال قویای میداند. او با همین استدلالهای مستحکم قانع شده که جالبترین خوابهای کشور را رشتیها میبینند و از همین رو گوشی را برداشته و با چند نفری از 639 / 951 نفری که در رشت زندگی میکنند، سخن گفته است.
مریم محمدپور
149...33
صدای پسر جوانی از پشت خط میآید. ابتدا خیلی سنگین سخن میگوید تا حدی که مزاحم تلفنی گمان میبرد تلاشش برای گفتوگو راه به جایی نخواهد برد، اما اشتباه میکند: «دو، سه، دقیقه که وقت زیادی نیست، در خدمتتان هستم.» مزاحم تلفنی به ندرت از اشتباهش این همه خوشحال میشود:
ـ همه خوابهای من خوب است چه وحشتناک باشد چه از این خوابهای عادی؛ من بیشتر شبها خواب میبینم.
ـ اگر بخواهید یکی از خوابهایتان را انتخاب کنید؟
ـ دوستم تازه فوت کرده، در خواب دیدمش. او خیلی خوب بود و من خیلی خوشحال شدم.
ـ دوست داری خواب چه کسی را ببینی؟
ـ مامان بزرگم چند وقتی است که فوت کرده اما من هنوز خوابش را ندیدهام.
ـ خدا رحمتشان کند، بجز ایشان، یک آدم معروف هم انتخاب میکنید؟
ـ معروف یعنی سیاستمدار و قدرتمند باشد؟
ـ فرقی نمیکند.
ـ میشود ورزشکار باشد؟
ـ البته.
ـ خب، میشود فوتبالی باشد؟
ـ حتما
ـ ایرانی باشد یا جهانی؟
ـ هر جور که شما دوست دارید.
ـ خب، من مسی را انتخاب میکنم. خیلی دوستش دارم. کاش بشود در خواب با هم فوتبال بازی کنیم.
578 ...345
کارمند صداوسیمای گیلان است و تاکید دارد که تکیه کردن بر خوابها انسان را به سرانجامی نمیرساند.
میگوید: «خوب است انسان بر واقعیتها تکیه کند، تکیه بر خواب انسان را به سرانجامینمیرساند.»
او بتازگی خوابی ندیده که آنقدر برایش جذاب باشد که یادش بیاید اما انتخابش برای خواب دیدن شنیدنی است: «هر کسی دوست دارد کسی که دوستش دارد در خواب ببیند، خب من هم مثل بقیه دوست دارم کسی را که دوست دارم خواب ببینم.»
این مرد جوان البته از بین شخصیتهای شناخته شده، گزینه مشخصتری دارد؛ او جواد ذاکر را انتخاب میکند. سیدجواد ذاکرطباطبایی از مداحان نوگرا و مشهوری بود که در سال 85 و در سی سالگی
در گذشت.
695 ... 33
زن میانسالی است و حدود 40 روز پیش خواب عجیبی دیده که متاسفانه صبح که بیدار شده رنگ واقعیت به خود گرفته است. او خواب دیده بود که خواهرش فوت کرده است. میگوید: «خواهرم مریض نبود. مرگش ناگهانی اتفاق افتاد. سنی هم نداشت. پنجاه و پنج ساله بود و خیلی خیلی خوب بود.»
او در پاسخ به پرسش دوم پاسخ قاطعی دارد: «من به چنین چیزهایی فکر نمیکنم. خدا هر چه بخواهد همان میشود.»
164...33
پیشدانشگاهی است و همین عبارت کوتاه مشخص میکند جذابترین خوابش به چه برمیگردد: «یک هفته پیش خواب دیدم دانشگاه قبول شدهام. رشتهام معلوم نبود و فقط مشخص بود که در دانشگاهم.»
او برای خواب دیدن افراد دو گزینه دارد: مادربزرگش و پرویز پرستویی.
869 ... 34
صدای زن جوانی به نظر میرسد. مادر فرزند شش ساله بودن ، جوان بودنش را تائید میکند. خانم خوشسخن و خوشخندهای است، اما نمیتواند جذابترین خوابش را انتخاب کند، آخر:
ـ خیلی زیاد است، من خواب زیاد میبینم مخصوصا خواب بد.
ـ خواب چقدر بد؟
ـ مثلا خواب دیدم یکی نفر از نزدیکانم مرده بود.
ـ تعبیر که نشده؟
ـ نه خدا را شکر زنده است. اصلا نمیشود شما فردا تماس بگیرید تا من خوابم را انتخاب کنم.
ـ دوست دارید چه کسی را خواب ببینید؟
ـ دوست دارم مادرم و بچهام در خوابم باشند.
ـ و دیگر؟
ـ مرتضی پاشایی. من خیلی دوستش دارم.
همان شماره تلفن
خانم جوان شماره تلفن قبلی یک پسر شش ساله دارد به نام طاها. پسر شیرینی است، در پاسخ به پرسش اول فقط میخندد اما پاسخ به پرسش دومش شفاف است: باب اسفنجی.
582...33
صدای یک مرد پیر شنیده میشود. او فکر میکند تا حالا خیلی خواب خوبی ندیده است: «خوابهای ما همه اوراق است». اما وقتی حرف گل میاندازد، از تجربه کمنظیر یک خواب میگوید:
ـ دوست دارم خدا را در خواب ببینم.
ـ تاکنون دیدهاید؟
ـ بله، خدا را خواب دیدهام. اما چه فایدهای دارد خواب ببینی، اما بندگان خدا به چیزهایی که او گفته است عمل نمیکنند. ما کلا عمل نداریم؛ همه حرفهایمان دروغ است.
518 ... 33
جالبترین خوابش درباره مذاکرات هستهای بود: «خواب دیدم دارم در هتلی که شبیه به هتلهای ایران نبود میچرخم، فضا کمکم برایم آشنا میشود، افخم و عراقچی از کنارم میگذرند و میخواهم بروم سراغشان که ظریف را میبینم. داد میزنم و از ظریف میپرسم نتیجه چه شد؟ ناگهان ظریف با آن لبخند معروفش میآید سمت من و شروع به احوالپرسی میکند، جوری که انگار مرا میشناسد، حال همه را میپرسد. حتی میگوید برای پایاننامهام کاری کردهام یا نه. من نمیدانم چرا هول برم میدارد و دیگر نمیتوانم از مذاکرات بپرسم. خوابش طولانی بود، بقیهاش را خوب یادم نمیآید، فقط میدانم هیچ نکتهای درباره مذاکرات نصیبم نشد و من فقط مدام دلهرهام بیشتر میشد و فکر میکردم خبر بدی در راه است.»
این دختر جوان برای بیان اینکه بین آدمهای معروف چه کسی را در خواب ببیند کمیتردید دارد؛ اما در نهایت او میرزا کوچکخان جنگلی را انتخاب میکند.
731...33
صدای مهربانی دارد، اما خوابهای مهربانی نه: «عزیز من، ما که خواب نمیبینیم همهاش کابوس است.»
ـ همهاش؟
ـ بیشترش. در بهترین حالت همینهایی که مدام میخواهی یک کاری بکنی، اما نمیتوانی. مثلا امتحان داری، به سر جلسه نمیرسی یا یک بلایی سرت آمده، اما گنگ شدی و نمیتوانی به کسی بگویی، از همینها دیگر.
ـ خوابی که شبیه اینها نباشد، ندیدهاید؟
ـ چرا دیدهام اما کم. بهتر از آن، شبهایی است که خواب نمیبینم.
ـ اگر خودت قرار باشد خوابت را انتخاب کنی، چه چیزی را انتخاب میکردی؟
ـ خب ... نمیدانم ... با دوستانم برویم یک طرفی دور هم جمع شویم و مدام بخندیم.
ـ حالا اگر قرار باشد یک نفر را انتخاب کنی و خواب همان را ببینی.
ـ فریده. دوستم است و رفته آمریکا.
ـ یک نفر که از فریده معروفتر باشد و خوانندگان ما بشناسند را هم انتخاب میکنی؟
ـ راستش من تا حالا به آدم معروف فکر نکردهام، اما دوست دارم هرجوری باشد چه در قالب خواب و چه در قالب بیداری، آخرالزمان را ببینم و بفهمم اول و آخر دنیا چه بوده و چه میشود.
چمدان / ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد