این فیلمهای آدم خوبها را در اصطلاح در میان فیلمهایی تقسیمبندی میکنند که به فیلمهای حس خوب (Feel Good Movies) معروف است. فیلمهایی که امید را بیشتر میکند، فیلمهایی که در آنها آدمها با هم مهربان هستند، نسبت به هم دلسوزی میکنند و ساختار کلی اثر روان و نرم و کمی شوخ و شنگ پیش میرود، به طوری که کمتر در طول اثر احساسات بد و اضطرابآور به انسان هجوم میآورد. نمونه کلاسیک این نوع فیلمها «چه زندگی شگفتانگیزی است» به کارگردانی فرانک کاپراست، اما یکی از استادان معاصر این دسته از آثار سینمایی، نورا افران نویسنده و کارگردان فقید و بزرگ آمریکایی بوده است که سال 2012 از دنیا رفت. او نویسنده و گاه سازنده یکسری از فیلمهای امیدبخش و به یادماندنی تاریخ سینمای جهان بود. فیلمهایی دوستداشتنی که هم امید به زندگی را در آدم زیاد میکردند، هم امید به آدمها را، امید به همین آدمهای معمولی اطراف که در خیلی از موارد به سبب کار و درگیریهای مصیبتبار زندگی فرصت نمایش وجوه خوب و ایثارگر خود را نمییابند و این فیلمها کمکی است برای دیدن این وجه سرکوب شده آدمهای معمولی. در فیلمهای نورا افران کمتر آدم بدی وجود دارد، صرفا گاه سوءتفاهمات به درگیریهای کوچک رفعشدنی منجر میشود. این بانوی سینمای آمریکا با فیلمهای مشهوری چون بیخوابی در سیاتل، شما یک ایمیل دارید، جولی و جولیا و فیلمنامه مشهور و تحسین شده وقتی هری، سالی را ملاقات کرد و... بسیار محبوب شد.
رنگ و رنگ، دیدن فیلمهای شریف و نجیبانه نوراافران را -که اتفاقا برخی از آنها با دوبله فارسی در بازار فیلمهای شبکه خانگی موجود است - به شما پیشنهاد میکند. البته بعدتر در قالب این جعبه کوچک پایین صفحه، یعنی آگهی، بیشتر سراغ آثار این بانو خواهیم رفت، اما امروز پیشنهاد اصلی یک فیلم نرم ایرانی، کار یک بازیگر قدیمی زن است که در اولین کارگردانیاش تلاش کرده آدمهای خوب را بازنمایی کند.
مهشید افشارزاده در فیلم پنج ستاره که پس از اکران موفق و توجه نسبی منتقدان، اینک وارد شبکه نمایش خانگی شده، در اولین گام با اثری خوش ساخت و بیادعا که در همه چیز اندازهای مناسب دارد، تجربهای را پیش چشم مخاطب میگذارد که کمتر خانوادهای میتواند آن را دوست نداشته باشد. میتوان از درون فیلم یکی دو بازی بد بیرون کشید، اما در این میان، فیلم یک شهاب حسینی مثل همیشه خوب دارد با بازیهای دلپذیر دیگری از شیرین بینا، محمود جعفری و... .
داستان پنج ستاره در یک هتل میگذرد، هتلی که یکی از خدمهاش به نام هما با بازی شیرین بینا، دختر تازه دانشجویش را برای کار به آنجا میآورد و در این میان ماجراهایی در هتل رخ میدهد و روابط آدمها در آنجا دگرگون میشود.
در میان آدمهای خوب و معمولی پنج ستاره، فقط یک عنصر مخل وجود دارد. عنصری که خوشخیالی و صمیمیت را به جدل تبدیل میکند، اما با این وجود حس خوب و ازخودگذشتگی آدمها و مهری که موتور محرک روابط آنهاست، بر تکعنصر شر اثر غلبه میکند و همین حس دیدن پنج ستاره را خوب و دلپذیر میکند.
علیرضا نراقی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد