سروان «میری» هم پشت میزش در حال بازجویی از مرد همسرکش بود که سرهنگ او را به دفترش احضار کرد. متهم را تحویل بازداشتگاه داد و از آنجا یکراست به دفتر رئیس اداره آگاهی رفت. سرهنگ پروندهای راکد را به او داد و خواست یک بار آن را بررسی کند تا شاید گره این پرونده باز شود.
«سه سال از تشکیل این پرونده میگذرد و تاکنون تلاشها بهطور دقیق مشخص نکرده که در این ماجرا دختر جوان به قتل رسیده یا خودکشی کرده است. شواهد حکایت از خودکشی دارد، اما پدر و مادر دختر مدعی قتل او هستند. تمام وقت خودت را صرف این پرونده کن تا گره از آن باز شود».
سروان پرونده را گرفت و به اداره جنایی بازگشت. آن را داخل کیفش گذاشت تا شب در خانه مطالعه کند. شب وقتی «امیرمهدی» کوچولو خوابید به اتاقش رفت و مشغول بررسی پرونده شد.
براساس گزارش اولیه کلانتری، عصر یک روز پاییزی پسر جوانی با مراجعه به پلیس ادعا میکند که نامزدش تهدید کرده که قصد خودکشی دارد و حدود سه ساعت است که به تماسهای او جواب نمیدهد. پس از این شکایت، مامور کلانتری همراه پسر جوان راهی خانه «نرگس» شده و با دستور قضایی وارد خانه میشوند. جسد دختر جوان در حالی که چاقویی در سینهاش فرو رفته بود روی تخت افتاده بود.
گزارش اولیه مامور کلانتری نامفهوم بود به همین خاطر سراغ گزارش پزشکی قانونی رفت که در آن اصابت جسم تیز به ریه علت مرگ اعلام شده بود.
شواهد اولیه نشان میداد «نرگس» کارد را در سینه خود فرو کرده و موضوع قتل منتفی است. کارآگاه برای اینکه گزارش اولیه خود را بنویسد «سی دی» صحنه جرم را در لپتاپ گذاشت.
کارد آشپزخانه سمت راست سینه «نرگس» بود و دختر جوان هم با دست راست دسته آن را گرفته بود. جسد «نرگس» روی تخت افتاده بود و خون زیادی که از سینهاش جاری شده بود، حاکی از کشف جسد چند ساعت بعد از مرگ داشت. کنار تخت یک میز تحریر بود که روی آن هم یک «پازل» قرار داشت. «نرگس» آن را از راست به چپ تا نیمه چیده بود. وسایل خانه مرتب بود و اثری از درگیری هم وجود نداشت.
تمام شواهد از خودکشی دختر دانشجو خبر میداد. اما نکات مبهم پرونده میتوانست در بازجویی ازخانواده «نرگس» و پسر جوان فاش شود.
خانواده «نرگس» در یکی از شهرهای شمالی زندگی میکردند و دختر جوان برای تحصیل به تهران آمده بود. سروان پرونده را بست و فردا صبح با پدر «نرگس» تماس گرفت و از او خواست برای تحقیقات به تهران بیاید.
پیرمرد همان روز خودش را به اداره آگاهی رساند و سروان به تحقیق از پدر «نرگس» پرداخت.
دخترم در رشته پرستاری یکی از دانشگاههای تهران قبول شد و به تهران آمد. برای او خانهای اجاره کردیم. «نرگس» پس از چند ماه با یکی از همکلاسیهایش به نام وحید آشنا شد و مدتی بعد وحید به خواستگاری دخترمان آمد و ما وقتی علاقه آنها را دیدیم موافقت کردیم. قرار بود درسشان که تمام شد ازدواج کنند.
«نرگس» دختری شاداب و پرانرژی بود. او هیچوقت به خودکشی فکر نمیکرد و هیچوقت من این موضوع را باور نمیکنم. صبح روز حادثه «نرگس» با مادرش صحبت کرد و از رفتار وحید گله داشت. او اگر مشکلی داشت به من یا مادرش میگفت.
پیرمرد زیر برگه تحقیق را امضا کرد و رفت. کارآگاه هرچه بیشتر تحقیق میکرد، معمای پرونده پیچیدهتر میشد. آدرس خانه «وحید» را نوشت و به آنجا رفت تا شاید بتواند پس از صحبت با مرد جوان این پرونده را برای همیشه مختومه کند.
صبح روز بعد، قبل از رفتن به اداره آگاهی راهی خانه وحید شد. همسرش در را باز کرد و گفت وحید سر کار است. آدرس محل کار وحید را گرفت و به آنجا رفت.
مرد جوان که با مشاهده سروان شوکه شده بود، برای کارآگاه چای ریخت و گفت: فکر میکردم این ماجرا پس از سه سال تمام شده اما هنوز سایهاش روی زندگیام پهن است. من همه چیز را چند بار گفتم اما حالا هم در خدمت شما هستم. ماجرای «نرگس» برای من تمام شده و حتی ازدواج کردهام.
چه مدت بود که «نرگس» را میشناختی؟
چند ماه پس از ورود به دانشگاه با او آشنا شدم و بعد هم قرار ازدواج گذاشتیم.
در مورد روز حادثه بگو.
مدتی بود «نرگس» دچار مشکلات روحی و روانی شده بود و از خودکشی حرف میزد. ابتدا حرفهای او را جدی نمیگرفتم، اما روز حادثه حدود ظهر او با من تماس گرفت و گفت میخواهد کار را یکسره کند. ناگهان دچار استرس شده و خودم را به خانه او رساندم، اما در را باز نکرد. به همین خاطر به کلانتری رفتم و همراه ماموران به آنجا برگشتیم.
پیش از این به خانه او رفته بودی؟
«نرگس» کلید یدک خانهاش را به من داده بود تا زمانی که در شمال است به گلدانهایش رسیدگی کنم. به همین دلیل چند بار به آنجا رفته بودم.
وسایل خانه تغییری نکرده بود؟
نه همه چیز عادی بود.
همانطور که حدس میزد حرفهای وحید و بررسی صحنه مرگ میتوانست گرهگشای این پرونده باشد. موضوع را تلفنی به بازپرس پرونده اطلاع داد و دستور بازداشت «وحید» را گرفت.
مرد جوان باورش نمیشد بعد از سالها راز جنایتش فاش شود، به همین خاطر وقتی با دلایل سروان روبهرو شد، لب به اعتراف گشود.
او درباره انگیزهاش گفت: مدتی پس از آشنایی با «نرگس» به شیشه اعتیاد پیدا کردم. «نرگس» به موضوع مشکوک شده بود و این سرآغاز درگیریهای ما بود. روز حادثه بر سر این موضوع با هم درگیر شدیم. در یک لحظه نقشهای شیطانی سراغم آمد. از آشپزخانه کاردی برداشتم و در حالی که «نرگس» روی تخت دراز کشیده بود آن را در سینهاش فرو کردم و با صحنهسازی طوری وانمود کردم که او خودکشی کرده است. وقتی متوجه شدم نقشهام گرفته ازدواج کردم، اما بعد از سه سال خون دامن را گرفت.
با اعترافهای وحید، بازپرس او را روانه زندان کرد. (ضمیمه تپش)
وحید شکری
پاسخ معمای پلیسی
در معمای پلیسی «صحنهسازی برای قتل» سروان میری با اشاره به سه دلیل زیر، سعید را به عنوان قاتل معرفی کرد.
1 ـ اگر نیلوفر روی لبه دیوار میرفت و خود را به پایین پرت میکرد، آجر باید به سمت بالکن پرت میشد نه خیابان.
2 ـ سعید مدعی بود تلفن همراهش خاموش شده، در حالی که در زمان تحقیقات زنگ میخورد.
3 ـ در زمان خودکشی فرد فریاد نمیزند و این نشان از درگیری و سقوط او دارد.
در این مسابقه 143 نفر از خوانندگان شرکت کردند که 31 نفر پاسخ صحیح را ارسال کرده بودند. از میان خوانندگانی که جواب صحیح دادند، آقای حسن احسانی از تنکابن با شماره 690 ...0911 به قید قرعه برنده شدند.
از میان نظرات خوانندگان
3938...0936 درخواست دارم تعداد صفحات تپش را زیاد کنید.
6552 ...0916 با سلام میخواستم از روزنامه جامجم تشکر کنم، لطفا صفحه مختص به اثبات قتل توسط بازپرس را حذف نکنید. خیلی عالی بود. ممنون
9942...0912 سلام. چرا اصلیترین قسمت تپش یعنی معمای پلیسی را دو هفته است، چاپ نمیکنید؟
تپش: معمای پلیسی هر هفته در همین صفحه چاپ میشود.
2114...0918 در مورد مطلب سرگذشت به نظر من مقتول هم مقصر است و بزرگترین اشتباه او باور کردن حرفهای کامران است.
5751...0912 اگر میشود گزارشی در مورد شیشه و مشکل برخورد با توزیعکنندگان شیشه چاپ کنید. تا چه زمانی باید جوانان ما قربانی این مواد شوند. شیشه زندگیهای بسیاری را نابود کرده و باعث جدایی زوجهای جوان میشود.
2876...0911 از نظرات کارشناسی بیشتر در مطالب استفاده کنید.
2478...0913 من اهل شهرضای اصفهان هستم. در حالی که تپش چهارشنبهها چاپ میشود، اما شنبه به دست ما میرسد؛ چرا توزیع دیر است؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد