خاطه بازی با کتاب​های درسی

به فرهنگ باشد روان تندرست

با این‌که کار مرمتش هنوز تمام نشده، در نگاه اول آنقدر باشکوه است که مجذوب ابهتش می‌شوی. ساختمان دور تا دور حیاطش را فرا گرفته؛ حیاطی که قامت درخت‌های کاجش خبر از قدمتشان می‌دهد و حوض بزرگی دارد که سال‌هاست آبش را عوض نکرده‌اند.
کد خبر: ۷۳۰۹۷۵
به فرهنگ باشد روان تندرست

چند گلدان شمعدانی خشک‌شده زینت‌بخش لبه‌های حوض‌ است و دو درخت انجیر که به شکل عجیبی درهم تنیده‌اند. پرچم برافراشته ایران که آرام و استوار در باد پاییزی به رقص درآمده؛ انگار که هر تکانش همراه با صدای شهرام ناظری که از بلندگوهای حیاط گوش را می‌نوازد، برگی از دفتر تاریخ این بنا را ورق می‌زند.

اینجا مدرسه دارالفنون است، همان مدرسه‌ای که امیرکبیر سنگ بنایش را گذاشت. می‌گویند امیرکبیر آنقدر برای ساخت و تکمیل این مدرسه شوق داشت که خود هر روز برای در جریان بودن از روند پیشرفت کار به سر ساختمان می‌آمد و دستورات لازم را صادر می‌کرد، اما دریغ که خیانت‌های اطرافیان سبب شد امیرکبیر از صدارت عظما عزل شود و 13 روز پیش از قتلش، از نزدیک شاهد آغاز به کار مدرسه‌ای که با جان و دل ساخته بود، نباشد.

ساختمانی که امیرکبیر بنا کرد 80 سال پابرجا ماند و با وجودی که همچنان قابل استفاده بود، سال ۱۳۰۸ خورشیدی تخریب شد. در این سال میرزا یحیی‌خان اعتمادالدوله قراگزلو، وزیر معارف وقت ساختمان اولیه را در هم کوبید و ساختمان فعلی را به جای آن بنا کرد. اکنون در ورودی بنا از سمت شمال شرقی مدرسه و رو به خیابان ناصر خسرو باز می‌شود؛ دری که بالای آن نام دارالفنون و سال تأسیس‌اش (۱۲۶۸ قمری) بر کاشی حک شده است. ساختمان دو طبقه مدرسه 32 کلاس دارد. کلاس‌های خالی که انگار 20 سال است شاگردی به خود ندیده‌، فضای تأثیرگذار عجیبی دارد. کفپوش کلاس‌ها را با موزائیک‌های قدیمی فرش کرده‌اند که این روزها اثری از آنها نیست. دیوار کلاس‌ها سال‌هاست رنگی نخورده‌ و تخته‌سیاه‌ها دلتنگ گچ و تخته‌پاک‌کن و خط معلم و نگاه مشتاق شاگردان است.

دارالفنون پس از تأسیس دانشگاه تهران کارکرد خود را از دست داد. سال 1313 این مدرسه از مرکز آموزش عالی به دبیرستان تبدیل شد و تا سال 1357 دانش‌آموزان بسیاری دوران تحصیلی خود را در این مدرسه گذراندند. پس از انقلاب، آموزش و پرورش کاربری دارالفنون را از دبیرستان به مرکز آموزش تربیت معلم، خوابگاه و مرکز آموزش‌های ضمن خدمت تغییر داد و سال ۷۵ در آن را بست. این بنا سال 67 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسید و سال 1378 قرار شد جایگاه اسناد آموزش و پرورش ایران شود. پس از آن دارالفنون با نام «گنجینه و مرکز اسناد آموزش و پرورش» به عنوان زیرمجموعه‌ پژوهشگاه آموزش و پرورش به کار خود ادامه داد. گردآوری و نگهداری سندهای آموزش و پرورش ایران در 150 سال گذشته، فهرست کردن مقاله‌ها و گزارش‌هایی که پیرامون دارالفنون در روزنامه‌های دوران قاجار چاپ شده، تنظیم و نشر زندگینامه‌ فرهیختگان دارالفنون و برگزاری همایش‌ها و سخنرانی‌هایی پیرامون دارالفنون و جایگاه آن در تاریخ معاصر ایران از جمله‌ کارهای دارالفنون امروزی است.

مسئولان مدرسه از برنامه خود برای مرمت کامل مدرسه و تبدیل آن به موزه خبر می‌دهند. البته بیکار هم ننشسته‌اند تا مرمت تمام شود؛ چند کلاس را برداشته‌اند و با آثاری که خبر از تاریخ آموزش و پرورش این مملکت می‌دهد. کلاسی را به نمایش کتاب‌های درسی از گذشته تا به امروز اختصاص داده‌اند؛ در کلاس دیگر با آموزگاران بزرگ این مملکت آشنا می‌شوی؛ کلاس دیگر، معلمان شهید را معرفی می‌کند که در میانشان امثال شهید همت هم به چشم می‌خورد. کلاس دیگر، از زندگی وزرای آموزش و پرورش از دوره قاجار تاکنون می‌گوید و آخرین کلاس تاریخ خود مدرسه را روایت می‌کند.

به باور ابوطالب حافظی، مدیر موزه، دارالفنون از سه منظر قابل تکریم است؛ نخست این‌که این مدرسه به عنوان پیشینه نظام آموزش نوین در ایران حائز اهمیت است و پس از تأسیس این مدرسه بود که نهاد دانشگاه در ایران شکل گرفت: «می‌توان گفت وجود نهادهایی چون وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم مدیون این مدرسه است.» از سوی دیگر او معتقد است که دارالفنون را می‌توان به عنوان پیشینه سبک معماری نوین در نظر گرفت: «معماری این مدرسه که ترکیبی از معماری هخامنشی و صفوی است، بعدها به عنوان سبک ساختمان‌های اداری ایران رایج شد. ساختمان بانک سپه، بانک ملی، اداره ثبت احوال، برخی مدارس قدیمی در مراکز استان‌ها و... نمونه‌هایی است که به تقلید از معماری دارالفنون ساخته شدند.» به گفته حافظی دارالفنون مهد پرورش بسیاری از افراد شاخص و تأثیرگذار در نظام تعلیم و تربیت، نظام اجتماعی و سیاسی ایران بوده است: «25 وزیر، دانش‌آموخته این مدرسه بودند. همچنین بسیاری از نویسندگان، شعرا و هنرمندان از این مدرسه برخاسته‌اند.»

دوباره از کلاس‌‌ها خارج می‌شویم و به حیاط برمی‌گردیم. جملاتی چون «ستون خرد بردباری بود»، «هنر نزد ایرانیان است و بس»، «فرزند خصال خویشتن باش»، «از امروز کاری به فردا ممان»، «ز کردار گفتار بر مگذران»، «به فرهنگ باشد روان تندرست»، «هر چیز که در جستن آنی آنی»، «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند» و... که بر کاشی‌ها حک شده‌اند، دیوارهای نمای ساختمان را تزئین کرده است. هنگام خروج از مدرسه، حس عجیبی به آدم دست می‌دهد؛ آمیزه‌ای از نوستالژی و افتخار به گذشته. شاید همین حس است که به قول حافظی هر سال یک پزشک ایرانی ساکن آلمان را از هزاران کیلومتر دورتر به اینجا می‌کشاند تا مشتاقانه چرخی در مدرسه دوران کودکی‌اش بزند و خاطراتش را مرور کند.

بامداد محمدی ‌/‌ جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها