در شبکه اینستاگرام تا به حال حدود 200 عکس منتشر کردهاند. بیش از 66 هزار نفر عکس های این گروه را دنبال می کنند و با خوشگذرانیهای گران قیمت آنها آشنا میشوند. دخترها و پسرهایی که روی پول غلت میزنند، در این عکسها سر نمایش ویلاها، استخرها و خودروهای گرانقیمت با هم مسابقه گذاشتهاند.
ماجرا از کجا شروع شد؟
ایده راهاندازی صفحهای برای پولدارها در شبکههای اجتماعی، چیزی نیست که برای اولین بار و فقط به ذهن آنها رسیده باشد. پیش از این، صفحه مشابهی با عنوان بچهپولدارهای اینستاگرام در این شبکه اجتماعی ایجاد شد و در سال 2012 به موفقیتی جهانی رسید. چنانکه یک کتاب از روی آن نوشته و حداقل دو برنامه تلویزیونی در موردش ساخته شد. علاوه بر آن، صفحات دیگری نیز با عناوینی همچون بچهپولدارهای نیویورک و بچهپولدارهای بورلیهیلز پیش از این در شبکههای اجتماعی ساخته شده بود.
دنبال کار سیاسی نیستیم
در مقدمه صفحهشان به زبان انگلیسی توضیح دادهاند بهدنبال کار سیاسی نیستند و صرفا میخواهند تصویری متفاوت از شهر تهران و مردمش به جهانیان عرضه کنند. ولی از مطالبشان اینگونه برمیآید که بیشتر میخواهند فخرفروشی کنند، انگار از این که ثروت میلیاردیشان را در معرض دید عموم قرار بدهند لذت میبرند. لذتشان این قدر عمیق است که حاضرند برای آن هر توهین و اعتراضی را به جان بخرند.
این مسالهای بود که دوست داشتیم با خودشان در میان بگذاریم و پاسخشان را بگیریم. اما متاسفانه گفتوگو ممکن نشد. گرداننده صفحه بچهپولدارها، باوجود تلاشهای متعدد حاضر به گفتوگو نشد و فقط به گفتن این جمله بسنده کرد که دوست داریم تصویر متفاوتی از ایران به جهانیان نشان دهیم، تصویری که با تصویر کلیشهای رسانههای غربی متفاوت باشد. او که انگار از تبعات احتمالی راهاندازی چنین صفحهای دچار هراس شده بود، چندبار تاکید کرد که هیچ هدف سیاسی پشت راهاندازی این صفحه وجود نداشته است و پیشنهاد گفتوگو را رد کرد. پس از انتشار عکسها در سایتهای خبری، سیل نقدها و اعتراضها به سمتشان روانه شد. «بچه مایهدارها» تیتر مجلات و روزنامهها با گرایشهای گوناگون شدند.
ویراژ دادن با سانروف و زیرپوش رکابی
بیشتر عکسهایی که از بچههای مایه دار منتشر شده «بدون شرح» است. این تصاویر نیازی به متن و توضیح ندارد. خودشان هزار حرف نگفته را با زبان بیزبانی فریاد میزند. آدمهای بیدغدغه با لبخندشان اعلام میکنند ما به آنچه آرزویش را داشتهایم، رسیدهایم. آنها همه اسباب و لوازم فخرفروشی را در قاب تصاویرشان گنجاندهاند. هر آن چیزی که به دنیای مرفهین بیدرد مربوط میشود در این عکسها وجود دارد. از استخرهای اختصاصی گرفته تا ویلاهای چندهکتاری و خودروهای بدون سقف و ساعتهای مارکدار آنچنانی. در این رقابت تنگاتنگ بعضیها برای اینکه عقب نیفتند چند نشانه را با هم به نمایش گذاشتهاند. با سه خودرو در خیابان راه افتادهاند و در حال حرکت از خودشان عکس سلفی گرفتهاند. زیرپوشهای رکابیشان نشان میدهد که در خیابانهای تهران چقدر احساس راحتی میکنند. تلفن همراه را کنار ساعت و سوئیچ خودرو گذاشتهاند تا دل بدخواهانشان بیشتر بسوزد. با دیدن این تصاویر متوجه میشویم که آدمهای پولدار کنار استخر خصوصی قلیان میکشند و زردآلو گاز میزنند و فیلم کلاه قرمزی میبینند. روی پشت بام برج چای داغ نوش جان میکنند و محو تماشای زیباییهای شهر میشوند و ...
از بین تصاویر این گروه در شبکه های اجتماعی 90 عکس را بیرون کشیدیم و پس از تحلیل محتوا، به نتایجی رسیدیم. در 37 درصد از تصاویر مایهدارهای دختروپسر پوشش و آرایششان را به نمایش گذاشتهاند. در 24 درصد از عکسها اعضای گروه خودروهای گرانقیمتشان را اکران عمومی کردهاند. برجهای سر به فلک کشیده با 17 درصد در رتبه بعدی قرار میگیرند. نمایشدهندگان ویلا و استخر با 13 درصد رتبه چهارم را به خودشان اختصاص دادهاند. در چند مورد محدود هم مایهدارها روی نمایش ساعت، تلفن همراه، هواپیمای شخصی و حضورشان در کافیشاپ و رستوران متمرکز شدهاند. در 30 درصد از عکسها مردها و در 30 درصد دیگر زنها حضور دارند و در 40 درصد بقیه موجودات بیجان مثل خودروها و ویلاها دلربایی میکند.
تنها مزیت موبایل 5 میلیون تومانی
فرهاد بنگاه معاملات املاک دارد و از طریق خرید و فروش زمین و ملک «بچه مایهدار» شده است. او جمله ثابتی دارد که آن را برای همه مشتریانش تکرار می کند: «زمین مَرده، چون هیچکس رو زمین نمیزنه؛ اگه زمین بخری خاطرت جمعه که هیچ چی ازش کم نمیشه.» او با زبان چرب و نرمی که دارد همیشه طرف معامله را قانع میکند که در یک بازی «برد ـ برد» شرکت کرده است. فرهاد کار کردن با گوشیهای لمسی مدل جدید را بلد نیست. او یک گوشی ساده خریده که هیچ کارآیی خاص ندارد. البته بعد از این که به مدل گوشیاش دقت میکنی، می فهمی در ساخت آن از طلای 18 عیار استفاده شده است. این گوشی طلایی به خاطر قیمت بالایش طرفداران خاصی دارد.
در تصاویر روی چه چیزی مانور دادهاند؟
|
درصدش نسبت به کل تصاویر
|
پوشش و آرایش
|
37
|
خودرو
|
24
|
برج
|
17
|
ویلا و استخر
|
13
|
ساعت و موبایل
|
3
|
کافیشاپ و رستوران
|
5
|
هواپیمای اختصاصی
|
1
|
البته فقط برای قیمت بالایش و نه چیز دیگر. از فرهاد میپرسم چرا پنج میلیون تومان بابت یک گوشی بدون امکانات پرداخت کرده است. او میگوید: «گوشی که دست همه بیفته خز میشه؛ این گوشی رو هر کسی نمیتونه بخره و همینش خوبه. اصلا همین که شما الان داری دربارهاش حرف میزنی معنیاش اینه که این گوشی با بقیه چیزهایی که خر در خروار توی بازار ریخته، فرق داره.»
این اشک دیده من و خون دل شماست
مرفهین بیدرد عکسهایشان را در شبکههای اجتماعی منتشر کردهاند تا مورد تائید و تحسین دیگران قرار بگیرند. اما اکثریت قریب به اتفاق مردم با تحقیر و تمسخر و سرزنش به استقبال این افراد رفتهاند. تعداد بسیار کمی هم در واکنش به سرزنشکنندگان از صاحبان تصاویر دفاع کردهاند. گروه مخالف پرسیدهاند که اینها این همه پول را از کجا آوردهاند و با وجود تورمی که در ایران وجود دارد، مگر میشود آدم از راه حلال اینقدر ثروتمند شود؟
مخالفان با صفاتی چون رانتخوار، نوکیسه، تازه به دوران رسیده، علاف، شکمسیر و مال مردمخوار و... صاحبان عکسها را خطاب قرار دادهاند. آنها میگویند در کشورهای خارجی تولیدکنندگانی که لیاقتش را دارند به مال و ثروت می رسند، ولی در ایران هر کسی با تکیه بر پول نفت میتواند یک شبه پولدار شود. موافقان گروه بچه مایهدارها در مقابل کلی فلسفهبافی کردهاند درباره اینکه کسب ثروت مذموم نیست و در هیچ جای دنیا به پولدارها به چشم مجرم نگاه نمی کنند.
یکی از کاربران پاسخ کوبندهای به این استدلال داده است: استیو جابز و بیل گیتس از نبوغ و پشتکارشون پولدار شدند ولی اینا اکثرا از رانت و فساد و زیرآبی رفتن ثروتمند شدن. به قول پروین «این اشک دیده من و خون دل شماست.»
نسبت حضور مردان و زنان در تصاویر
|
درصد
|
مرد
|
30
|
زن
|
30
|
غیرانسان
|
40
|
گروه دیگری از مخالفان میگویند به فرض این که شما پولتان را از راه حلال کسب کرده باشید باز هم حق ندارید فخرفروشی کنید و دل دیگران را بسوزانید. عدهای هم به این نکته گیر دادهاند که چرا شما به فقرا کمک نمیکنید؟ کاربرانی که در این صفحات کامنت (پیام) میگذارند اکثرا لحن عصبی و خشنی دارند. بعضا برای این که دلشان خنک شود دختر و پسر پولدار را مسخره هم میکنند و از چشم و ابرو و هیکل و لباسش هزار ایراد میگیرند.
عده دیگری از کاربران هم بیتوجه به دعوای موافق و مخالف دنبال این هستند که از این آب گل آلود برای خودشان ماهی بگیرند. آنها با علم بر اینکه در این صفحه افراد گردن کلفت رفتوآمد دارند آگهیهای تبلیغاتی میدهند تا شاید گردی از این توفان ثروت در دامنشان بنشیند. مثل جوانی که دانشجوی دانشگاه شریف است و برای تدریس خصوصی اعلام آمادگی کرده است. او همسن جوانانی است که دارند در ویلاهای شخصیشان شهد شیرین زندگی را میچشند. فقط تنها اشتباهش این بوده که علم و دانش را جدی گرفته و ادامه تحصیل داده است!
خاکستر خریدیم و به قیمت طلا آبش کردیم
ایمان یکی از بچهمایهدارهایی است که علاقهای به خریدن ماشینهای خیلی گران ندارد. او مازاراتی و پورشه میلیاردی سوار نمیشود و به سانتافه کارکرده صدمیلیونی رضایت میدهد. خودش درباره این عقبنشینی مصرفیاش میگوید: «دوست ندارم توی دید باشم؛ مردم ما چششون شوره، وقتی میگن ماشالا ماشالا دارن چشت میزنن. از عواقب چشم شور وحشت دارم. دور و برم خودم زیاد دیدم افرادی که چشم خوردن و بلایی سرشون اومده». ایمان که که مدیریت یک کارگاه تولیدی پوشاک را بر عهده دارد درآمدش را صرف گشتوگذار در کشورهای خارجی میکند. به بیشتر کشورها سفر کرده و با بیشتر آثار باستانی دنیا عکس سلفی گرفته است. او به خورد و خوراک و تفریح خودش زیاد میرسد و با همسرش در خانهای لوکس زندگی میکند. معتقد است که آدم نباید اجازه بدهد دیگران از جیکوپوک حسابهای بانکیاش خبردار شوند. پدر ایمان که حال و حوصله اداره کارگاه تولیدی پوشاک را نداشته این کار را به پسرش واگذار کرده است. ایمان هم چند نفر را در کارگاه گذاشته و خودش در طول روز یکی دو بار به آنجا سر می زند. به اعتقاد او، آدم برای پولدار شدن باید از مغزش خوب و درست کار بکشد و موفقیت اقتصادی ربطی به زیاد کار کردن ندارد. ایمان که از رشد تورم در چند سال اخیر حسابی خوشحال به نظر میرسد، میگوید: «بین سال های 89 تا 92 خیلیها بار خودشون رو بستن و برای خودشون آقا شدن! اون سالها اگه خاکستر هم میخریدی فرداش میتونستی به قیمت طلا آبش کنی؛ بازاریهایی که زرنگ بودن اون روزها تند و تند جنس خریدن و انبار کردن.»
مواجهه آنلاین دارا و ندار
گروه بچهمایهدارها چند وقت است که فعالیتشان را در شبکههای مجازی آغاز کردهاند. به موازات آنها گروهی هم تشکیل شده که اوضاع فقر و فلاکت در شهر تهران را زیر ذرهبین میبرد. آنها عکس کودکان کار و دستفروشان لاغر و رنجور را به جهانیان نشان میدهند. فرصتی فراهم شده که قشر فقیر و غنی مقابل هم قرار بگیرند و حرفهایشان را صریح و بیپرده به هم بزنند. این بازی تازه شروع شده و معلوم نیست چه سرانجامی داشته باشد؟ میلیاردرهایی که بیشترشان تازهبهدوران رسیده هستند، دارند با فخرفروشی آتش خشم برخی را شعلهور میکنند. کاش اطرافیان این ثروتمندان هم میتوانستند صفحههایی ایجاد کنند و درباره شخصیت این افراد توضیح بدهند. به کاربران اینترنتی بگویند اینها جنبه پول و ثروت را داشتهاند یا نه؟ اخلاق و رفتارشان پس از رسیدن به قلههای ثروت چقدر تغییر کرده است؟ آیا آنها میدانند با گوشهای از مال و اموالشان میتوانند به خیلی از جوانان به بنبست رسیده زندگی دوبارهای ببخشند؟
بعد از تحریر: طبق اخباری که در رسانههای داخلی و خارجی منتشر شده، بچهمایهدارهای تهرانی، ظاهرا به دلیل شدت و حدت واکنشهای مجازی و رسانهای به عکسها و فعالیتهای تبلیغیشان، در حساب کاربری اینستاگرام خود از توقف فعالیتهایشان در شبکههای مجازی اینستاگرام و فیسبوک خبر دادهاند. (ضمیمه چمدان)
احسان رحیمزاده
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مرسی بابت تحلیل محتوای دقیق و آمار و ارقام ارایه شده.