گفت‌وگو با جوان متهم به قتل

عذاب وجدان رهایم نمی‌کند

گفت‌وگو با قاتل بخشیده شده

12 سال سختی را تحمل کردم

زمانی که زندانی شد، نوجوانی ریزنقش بود که کسی باور نمی‌کرد بتواند مرتکب قتل شود. حالا مردی جاافتاده و درشت اندام است. میثم متهم به قتل یکی از آشنایانش است و بعد از سال‌ها توانسته رضایت اولیای‌دم را بگیرد. میثم که دو هفته قبل در شعبه 71 دادگاه کیفری ‌استان تهران محاکمه شد، درباره قتل و روزهای سخت زندان به تپش می‌گوید.
کد خبر: ۷۲۳۴۵۵

چه مدتی است در زندان هستی؟

12 سال؛ در واقع یک عمر.

این همه سال به اتهام قتل در زندان بودی؟

بله، اتهامم قتل بود. خیلی‌ها آمدند و تکلیف‌شان روشن شد؛ یا قصاص شدند یا بخشیده، اما من همچنان در زندان ماندم.

چرا تعیین تکلیف پرونده‌ات آنقدر طول کشید؟

تکلیف پرونده روشن بود. اولیای‌دم قصاص خواستند و حکم هم بر قصاص صادر شد، اما آنها برای اجرای حکم اقدامی نمی‌کردند البته رضایت هم نمی‌دادند و من بلاتکلیف مانده‌ بودم.

در نهایت چطور شد توانستی رضایت بگیری؟

من در زندان نمی‌توانستم کاری بکنم، هیچ‌کس را هم نداشتم. دوستان و آشنایانی که ماجرای زندگی‌ام را می‌دانستند، رضایت گرفتند.

قتل چطور اتفاق افتاد؟

آن موقع 17 سال داشتم. برای کار به تهران آمدم، دوسال کارگری کردم و توانستم مقداری پول جمع کنم.بعد از آن با یکی از آشنایانم درگیر شدم و این قتل اتفاق افتاد.

چرا با آن شخص درگیر شدی؟

من 5/1 میلیون تومان به وی پول قرض دادم و قرار شد پولم را چند ماه بعد برگرداند. با این‌که می‌دانستم خیلی خوش‌حساب نیست و دیر قرض را پس می‌دهد، قبول کردم پول را بدهم. بالاخره سر بازگرداندن آن با هم درگیر شدیم و او مرا زد و من هم او را زدم.

گفتی خودت می‌دانستی او بدهی‌ا‌ش را دیر می‌دهد. پس چرا به او قرض دادی؟

چون من در تهران کسی را نداشتم. او تنها فرد آشنایی بود که کمکم می‌کرد. به همین دلیل هم تصمیم گرفتم پول را بدهم، البته قرار بود دو ماهه آن را برگرداند. با خودم گفتم اگر تاخیر هم کند بیشتر از چهار ماه یا نهایتا یک سال نمی‌شود. فکر نمی‌کردم بگوید اصلا پول را نمی‌دهم، من مدت‌ها بود که سر این موضوع با او درگیری داشتم.

از روز حادثه بگو. چه اتفاقی افتاد و چه کردید؟

مدتی بود دنبال پولم بودم، آن‌قدر رفتم و آمدم تا این‌که یک روز گفت بیا پولت را بدهم. من هم بلافاصله رفتم، وقتی رسیدم به من گفت پول ندارد که بدهد و اگر قبول کنم به من چک می‌دهد. اگر چک خودش بود باز قبول می‌کردم اما او می‌خواست چک افرادی دیگر را به من بدهد که اصلا آنها را نمی‌شناختم و اگر هم قبول می‌کردم و چک وصول نمی‌شد، کاری از دستم برنمی‌آمد. گفتم چک نمی‌خواهم باید پول را بدهی. گفت اصلا نمی‌دهم و تو هم نمی‌توانی کاری بکنی. این طور شد که درگیر شدیم و گفتم بالاخره پولم را از تو می‌گیرم و او به من گفت تو را جلوی سگ می‌اندازم سپس دعوا بالا گرفت.

چرا علیه او شکایت نکردی؟ این‌طور راحت‌تر می‌توانستی پولت را پس بگیری.

درگیری یکباره اتفاق افتاد. او مرا هل داد و من جلوی سگی که در خانه‌اش بسته‌ بود، افتادم. سگ هم به من حمله کرد و دستم را گاز گرفت. توانستم خودم را نجات بدهم. بعد خود او به من حمله کرد. من هم چوبی را برداشتم و با آن به سرش کوبیدم که باعث مرگش شد.

برای نجات او تلاش نکردی؟

نه، هیچ تلاشی نکردم. چون بچه‌ بودم و می‌ترسیدم آنجا بمانم، فرار کردم. ضمن این‌که افرادی آنجا بودند که کمکش کنند. چند روز بعد فهمیدم او مرده ‌است، بعد هم دستگیر شدم.

5/1 میلیون تومان ارزش این را داشت که به خاطرش 12 سال در زندان بمانی؟

قبلا هم گفتم زمانی که این اتفاق افتاد، من هفده ساله‌ بودم، کسی را در تهران نداشتم، خانواده‌ام فقیر بودند، من کار می‌کردم و برایشان پول می‌فرستادم؛ این پول خیلی برایم مهم بود. وقتی گفت آن را نمی‌دهد فکر کردم همه سرمایه زندگی‌ام را از دست داده‌ام چون آن پول را با کارگری و سختی به دست آورده ‌بودم، خیلی ناراحت شدم. قصدم هم کشتن او نبود و مرگش اتفاقی بود، اگر عقلم می‌رسید این کار را نمی‌کردم. نهایتش این بود که آن پول را به من نمی‌داد، می‌توانستم در این سال‌ها کار کنم و خیلی بیشتر از آن به دست بیاورم و خسارت را جبران کنم. واقعا این سال‌ها خیلی سخت گذشت.

گفتی برای پدر و مادرت پول می‌فرستادی، پس آنها بودند که کمکت کنند. چطور در این سال‌ها برای رضایت اقدام نکردند؟

پدر و مادرم برای جلب رضایت خیلی تلاش کردند اما چون تعداد اولیای‌ دم زیاد بود، نتوانستند و هر دو بعد از مدتی از غصه دق کردند و من کاملا تنها شدم. چند سالی هم بود که کسی دنبال کارم نبود.

خودت از زندان برای جلب رضایت با اولیای دم تماس نمی‌گرفتی؟

شرایط زندان خیلی خاص است. پولی نداشتم که کارت تلفن بخرم. بعد از مرگ پدر و مادرم کسی به من سر نمی‌زد. فامیل‌هایم گاهی برایم پول می‌فرستادند، اما این پول آن‌قدر نبود که بتوانم هزینه‌هایم را در زندان به طور کامل تامین کنم و مجبور بودم صرفه‌جویی کنم، به همین دلیل نمی‌توانستم زیاد تماس بگیرم البته چندبار زنگ زدم اما قبول نکردند.

چطور شد که توانستی رضایت بگیری؟

پدر و مادرم به فاصله خیلی کم از هم فوت شدند بعد فامیل‌هایم تصمیم گرفتند کارم را پیگیری کنند، البته رفت‌ وآمد آنها بعد از چند سال نتیجه داد تا این‌که اولیای ‌دم یک ماه پیش رضایت محضری دادند.

برای جلب رضایت دیه پرداخت کردی؟

بله. دیه پرداخت شد. نزدیک به 50 میلیون تومان دیه به آنها دادند، البته مقتول شش بچه دارد، همسر و پدر و مادرش هم بودند به همین دلیل به توافق نمی‌رسیدند و هرکدام حرفی می‌زدند. وقتی پدر و مادر مقتول فوت شدند، فرزندان او تصمیم گرفتند دیه را قبول کنند. پولی که اول خواسته ‌بودند خیلی زیاد بود اما آشنایانی که برای مذاکره رفته ‌بودند، توانستند آنها را به پول کمتر راضی کنند و خدا را شکر بعد از 12 سال همه چیز ختم به خیر شد و من که احساس می‌کردم خیلی تنها هستم و دیگر دنیا برایم به آخر رسیده ‌است، دوباره به زندگی برگشتم. با این‌که سال‌های زیادی از عمرم از بین رفت ولی تاوان کاری بود که کرده ‌بودم و باید تقاص کارم را پس می‌دادم اما حالا خیلی خوشحال هستم.

تو که گفتی خانواده فقیری داشتی، پس مبلغ دیه چگونه فراهم شد؟

فامیل و آشنا جمع شدند و هرکدام پولی گذاشتند و دیه را جور کردند. آنها آدم‌های خیلی خوبی هستند، خیلی‌هایشان مرا در این مدت ندیدند اما فراموشم نکردند. زمانی که بازداشت شدم خیلی ریز نقش و کوچک بودم هنوز ریش و سبیل نداشتم و حالا قد کشیده‌ و یک مرد کامل شده‌ام. اگر بیرون بروم ممکن است خیلی از آنها اصلا مرا نشناسند و باورشان نشود همان میثم هستم اما به من کمک کردند.

این پول به تو قرض داده ‌شد؟

به من گفتند لازم نیست پول را برگردانم.آنها گفتند اگر برای کسی مشکلی پیش بیاید باید به او کمک کرد، اما من هم گفتم این پول را به شرط این‌که قرض باشد، قبول می‌کنم و قرار است بعد از این‌که آزاد شدم، کار کنم و پول را پس بدهم.

در این 12 سال چه کارهایی در زندان کردی؟

در زندان که نمی‌شود کار خاصی انجام داد.روحیه هم نداشتم و حالم خوب نبود با این حال در کارگاه‌های آموزشی شرکت کردم و نجاری یاد گرفتم و در آنجا کار می‌کردم، البته بیشتر خودم را سرگرم می‌کردم اما بد هم نبود، شغلی یاد گرفتم و حالا اگر آزاد شوم می‌توانم این کار را دنبال کنم.

اگر از زندان آزاد شوی اولین کاری که می‌کنی، چیست؟

اول از همه به شهرمان می‌روم و سرخاک پدر و مادرم فاتحه می‌خوانم و دعا می‌کنم. بعد هم سعی می‌کنم کاری پیدا کنم. برایم فرقی نمی‌کند چه کاری باشد؛ کارگری، نجاری یا هرکار دیگر به هر حال کاری پیدا می‌کنم تا بتوانم زندگی‌ام را اداره کنم.وقتی بدهی‌هایم را دادم، ازدواج می‌کنم. در شهر خودم می‌مانم و به تهران برنمی‌گردم، این‌طور بهتر است. آنجا آدم‌ها خیلی با هم خوب هستند و اگر برای کسی مشکلی پیش بیاید، کمکش می‌کنند. من کاری را که همشهریانم برایم انجام دادند هیچ‌‌وقت فراموش نمی‌کنم و تصمیم گرفته‌ام اگر برای یکی از دوستان یا فامیل من هم اتفاقی افتاد و نیاز به کمک داشت، کمکش کنم. این کار سپاسگزاری از خداوند است. من در سال‌های زندان تنها نماندم و بیشتر از همیشه به خداوند نزدیک شدم.

مریم عفتی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها