یادی از محمود جوهری، بازیگر دلیران تنگستان

بازآفرین یک حماسه ملی

یادی از جذاب‌ترین سریال تاریخی تلویزیون پیش از انقلاب

دلتنگی‌ برای دلیران تنگستان

داستان سریال «دلیران تنگستان» درباره جانفشانی‌های شجاعانه رئیس‌علی دلواری و یارانش است که در بستر قیام جنوب شکل گرفته است.
کد خبر: ۷۱۴۱۰۱
دلتنگی‌ برای دلیران تنگستان
در تمام 35 سال گذشته، برنامه‌های نمایشی سیما، با یک استثنای بزرگ همراه بوده است، یعنی به جز معدودی فیلم‌های مستند تولید قبل از انقلاب که فاقد مسائل و مشکلات سانسور و ضوابط پخشند، یا به نوعی می‌توان با حذف صحنه‌هایی آنها را به کنداکتور پخش افزود، یک سریال تلویزیونی تولید آن عصر و زمانه نیز وجود دارد که با حداقل حذف و خالی شدن از صحنه‌هایی آنچنانی، هر دو سه سال یکبار (یا حتی کمتر) پخش می‌شود و هر بار نمایش آن با زنده شدن خاطرات و نوستالژی‌هایی همراه است.
این سریال در 14 قسمت تهیه شده و فیلمبرداری آن ا ز سال 1350 تا 1352 در لوکیشن‌های اطراف بوشهر به طول انجامید و نخستین‌بار در اسفند سال 1353 از تلویزیون پخش شد که تا بهار سال 1354 ادامه داشت.

داستان سریال «دلیران تنگستان» درباره جانفشانی‌های شجاعانه رئیس‌علی دلواری و یارانش است که در بستر قیام جنوب شکل گرفته است. این سریال تا حدی در انتقال این فرهنگ موفق بود و امروز به‌نوعی پرچم‌دار حفظ یاد و خاطره دلیران جنوب و دلاوری‌های آنها محسوب می‌شود. فکر ساخته شدن سریال در دهه چهل خورشیدی در اثر یک اتفاق به ذهن شهنواز خطور کرد؛ اتفاقی که یکی از نقاط خوب کارنامه تلویزیون در کشورمان را رقم زد.

او در این باره به نگارنده گفته است: آنچه باعث شد من به موضوع ماجرای نهضت مردم جنوب علاقه‌مند شوم، یک اتفاق خیلی ساده بود که ممکن بود اصلا رخ ندهد. من دانشجوی رشته حقوق سیاسی دانشگاه تهران بودم. در آن زمان رهبران نهضت‌های ضد استعماری آفریقا و آسیا جذابیت خاصی داشتند و برای جوانان آن دوره قهرمان دنیا محسوب می‌شدند. چه‌‌گوارا هم همین موقعیت را داشت و هنوز داراست و دیدم که فیلمی نیز درباره او ساختند. شخصیتی که من آن وقت درباره او تحقیق می‌کردم، پاتریس‌ لومومبا رهبر نهضت مردم کنگو بود که به دست کمپانی‌ها و شرکت‌های چندملیتی که کنگو را غارت می‌کردند، کشته شد. حین تحقیق درباره او در کتاب‌فروشی‌های روبه‌روی دانشگاه تهران یکی دو کتاب درباره‌اش پیدا کردم. قرار بود رساله‌ای درباره لومومبا بنویسم و چون حقوق سیاسی می‌خواندم،‌ می‌خواستم درباره چگونگی و سیر تحول نهضت کنگو به رهبری لومومبا و اخراج بلژیکی‌‌ها تحقیق کنم. به‌‌طور اتفاقی در ردیف کتاب‌ها چشمم به کتابی برخورد به نام دلیران تنگستانی نوشته رکن‌زاده آدمیت. از اسم کتاب خوشم آمد چون آهنگین بود. سرسری نگاهی کردم، آن را خریدم و به خانه برگشتم. پدرم که سنی از او گذشته بود و کمتر بیرون می‌رفت، وقتی به خانه برمی‌گشتیم از ما درباره اوضاع بیرون سوال می‌کرد. آن روز پرسید چه کتابی خریده‌ای و من دلیران تنگستانی را نشانش دادم. به محض این‌که نام کتاب و نویسنده‌اش را دید، گفت رکن‌زاده آدمیت دوست من است، می‌خواهم او را ببینم. ناشر کتاب، انتشارات اقبال بود. با آنجا تماس گرفتم و خلاصه، پس از دو سه روز دوندگی، آدرس و تلفن منزل آقای آدمیت را پیدا کردم. بعد با ایشان قراری گذاشتیم و همراه پدر به خدمتش رفتیم.

این اتفاق سال 1348 افتاد و آدمیت حدود یک سال بعد درگذشت. اما در این فاصله، گام‌های خوبی تا آفرینش سریال محبوب و دیده‌شده توسط چند نسل، برداشته شد.

«دلیران تنگستان» از این نظر یک استثنا در تاریخ تلویزیون ایران است، یعنی به نوعی تنها سریال داستانی و نمایشی است که در مدت چهار دهه برای حدود چهار نسل به نمایش درآمده و کمابیش در تمام این دوران، با استقبال نسل‌ها روبه‌رو شده است. از قرار معلوم این روند حالا حالاها ادامه دارد.

در آن دیدار، شهنواز متوجه صمیمیت زیاد پدرش با آدمیت می‌شود، ضمن این‌که در آن جلسه پدر به این دوست قدیمی‌ می‌گوید که پسرش همایون در انگلستان درس سینما و فیلمسازی خوانده و او هم از این موضوع استقبال می‌کند.

وقتی شهنوازِ پسر، ایده ساختن فیلم ‌یا سریالی از روی کتاب «دلیران تنگستانی» را با نویسنده‌اش مطرح می‌کند، با نظر مثبت او مواجه می‌شود: نه فقط نظرش مساعد بود، بلکه گفت خیلی عالی ا‌ست که این کار انجام شود، در اصل هم ما به این افراد شجاع مدیونیم و اگر امروز با هواپیما وارد بوشهر می‌شویم و به ویزا و پاسپورت و اجازه ورود و اقامت نیاز نداریم و آنجا هنوز بخشی از ایران است، نتیجه همت، تلاش و کوشش آنها بوده است. بعلاوه، آدمیت حرف جالبی هم زد که آن موقع نمی‌فهمیدم منظورش چیست. می‌گفت: آنها دستشان از خاک بیرون است. این حرف، خیلی بر من اثر گذاشت. پرسیدم منظورتان چیست؟ گفت: یعنی هر چند زیر خاک خفته‌اند، ولی با دستشان اشاره می‌کنند که راه ما را ادامه دهید.

با این تائید، ضمن صحبت‌های زنده‌‌یاد آدمیت، انگیزه‌های تازه‌ای در شهنواز شکل می‌گیرد و او دست به کار ساخت سریال می‌شود. ابتدا خلاصه‌ای از داستان را برای تبدیل به سریال می‌نویسد و سپس به تلویزیون می‌رود. آنجا موضوع را با زنده‌‌یاد فریدون رهنما فیلمساز قدیمی و خالق دو فیلم متفاوت و تا حدی مهم سینمای قبل از انقلاب، در میان می‌گذارد: رهنما شاهنامه و تاریخ ایران را بخوبی می‌شناخت و انسان ایران‌دوستی بود. او را که از قصدم مطلع کردم، طرح را از من گرفت و بعد از مدتی گفت که رئیسِ [وقتِ] سازمان رادیو و تلویزیون، گفته اگر فیلمی براساس این طرح ساخته شود خیلی خوب است، ولی باید بدانیم چه امکاناتی می‌خواهد...

این‌که شهنواز در نقل قولش از مدیر سازمان رادیو و تلویزیون، از چیزی که قرار بوده ساخته شود با عنوان «فیلم» یاد می‌کند، تا حدی می‌تواند اشاره به برنامه اولیه آنها برای ساخت «دلیران تنگستان» در قالب فیلم (و نه سریال) داشته باشد. اما به هر حال ـ همان طور که می‌دانیم ـ موضوع، پرداخت و حجم داستان و نوع نوشتن آدمیت و نگاهش به حماسه‌ای که دلیران آفریدند، آن‌قدرها ظرفیت و جاذبه در خود نهفته داشته که در کوتاه زمانی، فیلمِ در دست تولید، به سریال گسترش می‌یابد.

با تصویب طرح، بلافاصله تحقیقات برای تکمیل آن و ـ سپس ـ نگارش فیلمنامه سریال آغاز می‌شود: من برای بازبینی مکان‌های فیلمبرداری به بوشهر رفتم. بعد که شرایط فراهم شد، با گروهی شش‌نفره برای تحقیق به بوشهر سفر کردیم که از میان آنها فقط نام‌های خانم پارسی‌پور و‌ فرناز بهزادی، طراح لباس و مهدی حسابی، فیلمبردار را به یاد دارم. ما نه‌تنها به بوشهر بلکه به تمام مناطقی که سرداران جنوب زندگی می‌کردند، رفتیم. یادم است خانم بدرالملوک تنگستانی از بازماندگان باقرخان و احمدخان تنگستانی هم ما را همراهی می‌کرد و با کمک و راهنمایی ایشان به دیدار بازماندگان خوانین و برخی از مبارزان و سرداران رفتیم. به دلوار و اهرم تنگستان نیز رفتیم و همین‌طور قلعه‌ شنبه که در آنجا با غلام رزمی، یاغی دوران شاه ملاقات کردیم. با داراب‌‌خان منصوری و محمدخان امیرعضدی فرزند ناصر‌دیوان کازرونی هم دیدار کردیم. از طرف مناطق غربی بوشهر هم تا بندرهای دیلم، گناوه، ریگ و قلعه امام‌حسن هم رفتیم.

این مسافرت برای من اهمیت زیادی داشت. لوکیشن‌ها را در همان مکان‌های تاریخی و تقریباً با توجه به این‌که چندان تغییری نسبت به گذشته نکرده بودند ـ ‌با همان حال و هوا ـ انتخاب کردم. بعضی از آدم‌ها، بازمانده زمان رئیس‌علی بودند. از جمله مردی بود به نام خورشید که وقتی حرف می‌زد و تعریف می‌کرد خیلی روی من تاثیر می‌گذاشت. حاصل آن سفر گردآوری اسناد و مدارک بود. من تا آن روز به بوشهر نرفته بودم و در آن فرصت این شهر را شناختم.

سفر 15 روز طول کشید. ابتدا به بوشهر رفتیم و بعد به سمت مُند حرکت کردیم. با قایق از رودخانه مُند گذشتیم چون پلی در کار نبود. یک جاده خاکی سخت‌گذر بود و بندرت ماشین رد می‌شد. رفتیم بندر دیر و طاهری تا گاوبندی. قسمت یکم تا سوم سریال در قلعه نصوری در بندر طاهری و ساحل و نخلستان‌های بندر دیر و کنگان فیلمبرداری شد. خلاصه، بعد از این سفر، فیلمنامه را تکمیل کردیم. با اطلاعاتی که از ‌کتاب و گفت‌وگو با آقای آدمیت و این سفر به دست آورده بودم، کار و ایده‌ام تکمیل شد. این سفر مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد و به آن حال و هوا برد، چون بوشهر هنوز دست‌نخورده بود و با بوشهر امروزی زمین تا آسمان تفاوت داشت، یعنی بوشهر چهل و چند سال سال پیش که ما به آنجا سفر کردیم، به بوشهر زمان رئیس‌علی نزدیک بود.

به هر حال پس از بازگشت از سفر، تصویر خیلی روشنی از کاری که تصمیم داشتم انجام دهم، به دست آوردم. بعد از این‌که فیلمنامه را تکمیل کردم، با آقای آدمیت قرار گذاشتم و با هم به محضر رفتیم و مبلغ ده‌هزار تومان به او دادم و امتیاز داستان کتاب را برای تلویزیون خریدم. هرچند که آن موقع این چیزها باب نبود.

یادم است که آدمیت گفت: من این همه کار کردم‌ و تا به حال چنین مبلغی نگرفته بودم. پس از آن به فکر تهیه امکانات افتادیم؛ یعنی انتخاب بازیگر و آکسسوار صحنه که کاملا انجام شد. دستیاران و همکاران من آقایان ابراهیم [خسرو] مختاری، احمد سلیمانی، نایینی، خانم شهلا اعتدالی و خانم زهرا کاظمی به‌همراه همسرش هاشمی بودند. زنده‌یاد فرهنگ معیریِ گریمور، آقای عبدالله اسکندری و بهرام‌‌پور و خیلی‌های دیگر هم بودند...

سرانجام و پس از مدت‌ها کار روی پیش‌تولید، زمان فیلمبرداری فرارسید. این اثر هنگام پخش از تلویزیون با واکنش‌های مختلفی روبه‌رو شد و توانست به عنوان یکی از شاخص‌ترین آثار تلویزیونی که به موضوع مقابله با حضور استعمار انگلیس در بنادر جنوب ایران می‌پرداخت، مطرح شود.

شهنواز سال‌ها بعد از انقلاب نیز فیلمسازی را ادامه داد. او این بار سراغ اواخر دوره قاجاریه رفت و زندگی آخرین پادشاه قاجار را به تصویر کشید. فیلم او «شاه خاموش» نام داشت و محمدرضا فروتن در آن در قامت آخرین شاه قاجار ظاهر شده بود. (علی شیرازی/ ضمیمه قاب کوچک)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
حسین
Iran, Islamic Republic of
۲۱:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۸
۰
۰
با سلام
پیشنهاد: لطفا یكی از خیابان های اصلی یا میادین اصلی تهران بنام "رییس علی دلواری" یا "دلیران تنگستان" نامگذاری شود

نیازمندی ها