طبق گزارش دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، بیش از ۸۰درصد کودکان ۵ تا ۶ سال در ایران بهطور متوسط پنج دندان شیری پوسیده، ازدسترفته یا پرشده دارند و تنها ۱۲درصد از این گروه سنی دارای دندانهای سالم هستند. در گروه سنی ۱۲سال، شاخص DMFT (دندانهای پوسیده، ازدسترفته و پرشده) حدود۲.۱ است که نسبت به کشورهای توسعهیافته فاصله زیادی دارد.
در گروه سنی ۳۰ تا ۴۰ سال، افراد بهطور متوسط ۱۳-۱۲دندان ازدسترفته یا پوسیده دارند. همچنین گزارشها نشان میدهد هر شهروند ایرانی بهطور میانگین حداقل شش دندان پوسیده دارد. در یک فقره آماری دیگر، بیش از ۵۵ درصد افراد بالای ۶۵ سال در ایران دندانهای خود را بهطور کامل از دست دادهاند. همچنین، ۶۰ درصد دندانهای افراد بالای ۵۰ سال یا پوسیده و یا کشیده شدهاند.
شاخص DMFT (دندانهای پوسیده، ازدسترفته و پرشده) در ایران در سال ۱۳۹۵ حدود۱.۸۴ گزارش شده که نشاندهنده وضعیت متوسط در مقایسه با استانداردهای جهانی است. بااینحال، در گروههای سنی بالاتر، این شاخص گاه به بیش از ۱۴ میرسد که نشاندهنده مشکلات درماننشده دهانی است. در کشورهای پیشرفته، این شاخص برای گروه سنی ۱۲سال اغلب کمتر از یک است. هزینههای دندانپزشکی در ایران بسیار بالا و برای بسیاری از اقشار کمدرآمد غیرقابل دسترس است. از سوی دیگر بیمههای پایه در ایران معمولا خدمات دندانپزشکی را پوشش نمیدهند یا تنها بخش ناچیزی از هزینهها را تقبل میکنند. این موضوع فشار اقتصادی زیادی به خانوادهها تحمیل میکند.
ایران حدود ۴۳هزار دندانپزشک ثبتشده دارد. سرانه دندانپزشک در تهران (۱۱۶ بهازای هر صدهزار نفر) بالاترین میانگین در کشور را به خود اختصاص میدهد، اما در مناطق محروم، این آمار بسیار پایینتر است. برای مثال، بهازای هر ۱۱هزار نفر در مناطق محروم تنها یک دندانپزشک وجود دارد. پوسیدگی دندان نهتنها به مشکلات دهانی مانند آبسه و تخریب بافت فکی منجر میشود، بلکه میتواند بیماریهای عمومی مانند مشکلات قلبی ــ عروقی و عفونتهای سیستمیک را هم در پی داشته باشد. همچنین، مشکلات دندانی تأثیرات اجتماعی، روانی و اقتصادی قابلتوجهی بر افراد دارد، ازجمله کاهش اعتمادبهنفس و هزینههای بالای درمان.
اما ماجرای نظام سلامت و مراقبت در ایران همواره یک حلقه مفقوده آشکار داشته و آنهم اولویت درمان به پیشگیری است. اساسا محور نظام سلامت در ایران در هزینهکرد برای درمان است. همین موضوع است که به نوعی بازگشایی بیمارستانهای چندهزار تختخوابی را توجیه میکند. شاید اگر بهجای افتتاح چنین بیمارستانهایی این هزینه صرف حوزه پیشگیری شود اساسا نه نیازی به بیمارستان داشته باشیم و نه به افزایش سرانه پزشک. اما از آنجا که در همه این سالها همواره محوریت بر درمان بوده است این موضوع چندان جدی گرفته نمیشود. نکته مهم در این موضوع اتهامی است که بعضا از سوی برخی از کارشناسان حوزه سلامت وارد است. اینکه اساس نظام سلامت در ایران پزشکمحور است و تا بیمارانی وجود نداشته باشند اساسا پیشه آنها هم معنایی ندارد.