پسر جوانی را چند روز قبل کشته و سال گذشته هم مرد میانسالی را که حتی اسمش را هم نمیدانست، به قتل رسانده بود. کتمان موضوع بیفایده بود. از عذاب وجدان خسته شده بود و از طرفی دیر یا زود پلیس از ماجرای قتل اول نیز باخبر میشد. حالا که خود را در پایان خط میدید، چه بهتر که خودش همه چیز را میگفت: «شاید برای این اعتراف کردم چون خون مقتول همیشه پاگیر است.»
چند هفته قبل
زن جوانی چندی قبل با پلیس استان آذربایجان غربی تماس گرفت و از قتل نامزدش توسط دو پسر جوان خبر داد. با اعلام این خبر گروهی از ماموران به محل حادثه اعزام و با جسد پسری جوان مواجه شدند. در تحقیقات متخصصان پزشکی قانونی، علت اولیه مرگ اصابت جسم نوک تیز مانند چاقو به گردن قربانی اعلام شد.
دومین جنایت
نامزد قربانی که موضوع را به پلیس اطلاع داده بود، درباره قتل نامزدش به افسر پرونده گفت: امروز من و نامزدم امیر به پارک رفته و مشغول صحبت بودیم که متهم همراه پسری که چند سالی از خودش بزرگتر به نظر میآمد، برای ما ایجاد مزاحمت کردند. نامزدم که از برخورد آنها ناراحت شده بود، به هر دو تذکر داد اما آنها دستبردار نبودند و با امیر درگیر شدند. یک لحظه یکی از آنها به امیر حمله کرد و با چاقو به گردن او ضربه زد. امیر روی زمین افتاد و دو پسر جوان پا به فرار گذاشتند.
به این ترتیب تحقیقات برای یافتن متهمان این پرونده آغاز شد و با شناسایی هویت متهمان، آنها در مخفیگاهشان در نزدیکی شهرستان بوکان دستگیر شدند. متهمان دو برادر بودند و زمانیکه خود را در دام پلیس دیدند، به ارتکاب جنایت در پارک اعتراف و انگیزه خود را مشاجره با مقتول اعلام کردند. متهم اصلی که روزبه نام داشت، گفت مقتول را تا قبل از قتل ندیده بود و هیچ کینهای از او به دل نداشت. اما این پایان ماجرا نبود چرا که روزبه چند روز پس از دستگیری خواست افسر پروندهاش را ببیند تا اعترافات جدیدی را مطرح کند. پسر جوان زمانی که مقابل افسر پروندهاش نشست، گفت: میخواهم راز جنایت دیگری را برملا کنم. از کابوسهای شبانه و عذاب وجدان خسته شدهام. میدانم اگر خودم حقیقت را نگویم، دیر یا زود همه چیز برملا میشود. من فقط امیر را به قتل نرساندهام بلکه مرد میانسال دیگری را هم کشتهام، مردی که او را هم مثل امیر تا قبل از کشتن ندیده بودم و او نیز قربانی خواستههای نابجای من شد.
اعتراف به قتل
پسر جوان ادامه داد: مدتهاست احساس میکنم فردی قوی هستم و میخواستم این ادعا را با زورگویی به دیگران ثابت کنم. از پانزده سالگی با خودم چاقو حمل کردهام و اگر در گروه اراذل و اوباش محل قرار نگرفتم، کمتر از آنها هم نبودم. سعی میکردم با زورگویی و قدرتنمایی خودم را به دیگران نشان بدهم و بگویم من از همه بچههای محل پرزورتر هستم. از همان دوران نوجوانی با چاقو آشنا شدم و سعی میکردم به نحوی به دیگران آسیب برسانم. به خلافهای کوچک ادامه دادم تا اینکه پارسال همراه دوستانم خانهای را برای سرقت انتخاب کردیم. به ما گفته شده بود صاحبخانه به مسافرت رفته و خانه خالی است. از طرفی آنطور که ما در جریان بودیم، خانه مورد نظر سوژه مناسبی برای سرقت بود چون اموال باارزشی در آن وجود داشت. آن شب من و برادرم وارد خانه شدیم اما فهمیدیم خانه را اشتباه گرفتهایم یعنی به جای آنکه وارد خانه خالی شویم، به منزل همسایه رفتیم و صاحبخانه حضور داشت. ما پلاک را اشتباه گرفته بودیم و این اشتباه باعث شد تا آن شب سرقت ما همراه با جنایت باشد. ما که تصور نمیکردیم کسی داخل خانه باشد، خیلی راحت وارد شده و مشغول سرقت شدیم. صاحبخانه با سرو صدای ما از خواب بیدار شد و ما را دید. باهم درگیر شدیم و من با چاقویی که همیشه همراه داشتم، به او ضربهای زدم و از محل فرار کردیم. از آنجا که آن شب کسی شاهد ماجرای سرقت ما نبود، راز قتل مرد صاحبخانه مخفی ماند و ردی از ما در صحنه بهدست نیامد تا در رازگشایی این جنایت شبانه به پلیس کمک کند. در هر دوی این جنایتها من عامل اصلی قتل بودم و با اینکه برادرم در صحنه حضور داشت اما ضربات چاقو را من به قربانیان وارد کردم.
بهدنبال اعتراف روزبه به این قتل، تحقیقات پلیسی ادامه یافت و با بررسی پروندههای گذشته مشخص شد چنین قتلی به وقوع پیوسته و پرونده برای شناسایی عاملان جنایت همچنان باز است.
سرهنگ النقیپور، رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان غربی در رابطه با این جنایت میگوید: با اعتراف پسر جوان به جنایت راز قتل مرد میانسال نیز برملا شد. روزبه و برادرش به اتهام قتل با قرار بازداشت موقت روانه زندان شدند. (ضمیمه تپش)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با محسن بهرامی، گوینده کتاب «مسیح بازمصلوب»
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم: