کیهان: «رصد نکرده به مرصاد آمدهاند!»
«رصد نکرده به مرصاد آمدهاند!» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می خوانید:
1- «ذونواس» پادشاه یهودی یمن در جایگاه مخصوصی که برای او تدارک دیدهاند، نشسته است و خاخامهای یهود، اطراف او به احترام ایستادهاند، مقابل جایگاه گودالهای خندقمانند و عمیقی در زمین حفر شده و آتش سوزان و پرحجمی که در گودال برافروختهاند تا چند متر بالاتر از سطح زمین زبانه میکشد. آن سوی میدان، جمع انبوهی از مردان، زنان و کودکان در حالی که غل و زنجیر بر دست و پا و گردن آنها زدهاند در محاصره سربازان و صاحبمنصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشستهاند. شیون زنان، ناله دردناک مردان و گریه سوزناک کودکان فضا را آکنده است. خاخام بزرگ یهود با اشاره «ذونواس» فرمان او را برای آخرینبار و با صدای بلند به اسرا ابلاغ میکند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم یمن آن روزگار از سالها قبل به دین مسیح گرویدهاند و اکنون «ذونواس» پادشاه یهودی یمن، فرمان هولناک خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خویش اعلام میکند؛... اسرا تنها دو راه پیش روی دارند، یا از مسیحیت اعلام انزجار کرده و به دین یهود درآیند و یا در آتش سوزان و پرلهیب بسوزند. اسرا، اما که از پیروان پاکباخته مسیح(ع) هستند، دست از ایمان خویش برنمیدارند و بعد... به فرمان پادشاه یهودی، تمامی آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و میسوزانند... کودکان نیز، به جرم آن که پدران و مادران آنها مسیحی مومن و خداپرست بودهاند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخامهای یهود در امان نمیمانند...
ماجرای این واقعه هولناک در سوره مبارکه بروج اینگونه آمده است: «والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارنده برجهاست و سوگند بهروز موعود و سوگند به گواهیدهنده و آنچه به آن گواهی دهند، که «اصحاباخدود» به هلاکت رسیدند.[آنان که] آتشی از هیزمها افروخته و در حالی که بر کناره آتش نشسته بودند، بر آنچه بر سر مومنان میآوردند، نظاره میکردند، (اصحاباخدود) تنها به این علت از مومنان انتقام گرفتند که آنان به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند...»
«اخدود» به معنی شکاف زمین و گودال است و...
این جنایت شرمآور یهودیان سنگدل، اولین سند مکتوب از زندهسوزی دست جمعی انسانها است.»(1)
2- «هولوکاست- HOLOCAUST» که ریشه یونانی دارد، به معنای قتلعام از طریق سوزاندن دستجمعی انسانها در آتش است و بسیاری از زبانشناسان این واژه را برگرفته از همان جنایت شرمآور یهودیان میدانند. جنایت هولناکی که علاوه بر تأکید وقوع آن در کلامخدا - که حجت و سند بلامنازع است- مورخان باستاننویس نیز در شرح وقایع مهم تاریخی در فاصله ظهور حضرت مسیح(ع) تا بعثت پیامبراعظم(ص) از این جنایت هولناک قومیهود یاد کردهاند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم چند تن از اعضای آژانس بینالمللی صهیونیستها از جمله «پییر ویرال ناکه»، «سرژولز»، «فرانسوا برا ریدا» و... تحت مدیریت «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی داستان موهوم و بیپایه کشتار 6 میلیون یهودی را جعل کرده و ادعا کردند که آنان در جریان جنگ جهانی دوم از سوی آلمان نازی به قتل رسیدهاند! و نام این واقعه دروغین و ساختگی را «هولوکاست» نهادند! اما از آنجا که میدانستند این ماجرای ساختگی با واقعیات انطباق نداشته و به آسانی قابل نفی و تکذیب است، در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه قانونی را به تصویب رساندند که براساس آن؛ «هرگونه تردید درباره «هولوکاست» اعم از تردید درباره رقم ادعایی 6 میلیون یهودی کشته شده! وجود اتاقهای گاز و... جرم تلقی شده و انکارکننده به یکماه تا یکسال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه نقدی محکوم میشود»! و بعدها با فشار آمریکا و آژانس صهیونیستی این قانون در بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید و تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسی اسناد تاریخی با ارائه اسنادی که هیچکس نمیتواند کمترین تردیدی در صحت آن داشته باشد، ماجرای هولوکاست مورد ادعای آژانس صهیونیستی را دروغ محض و یک داستان جعلی دانستهاند که از این تعداد پرشمار، تمامی آنهایی که اروپایی بودهاند به دادگاه جلب شده و فقط به این جرم که نتیجه تحقیقات علمی آنان با آنچه آژانس بینالمللی صهیونیستها ادعا میکند، متفاوت است، به زندان و جرایم نقدی محکوم شدهاند! و این در حالی است که داستان جعلی هولوکاست مورد ادعای صهیونیستها غیر از ادعای «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی، هیچ سند، شاهد و حتی قرینه دیگری ندارد.
3- حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم غزه که قتلعام گسترده زنان و مردان و مخصوصا کودکان این باریکه را در پی داشته و کماکان ادامه دارد، هولوکاست واقعی دیگری - بعد از هولوکاست ذونواس در یمن- است که باز هم مانند همیشه تاریخ، از سوی صهیونیستهای درندهخو و کودککش صورت میپذیرد. نقطه آغاز «هولوکاست دوم» را میتوان و باید، سال 1948 میلادی- 1327 هجری شمسی- یعنی زمان اشغال سرزمین مقدس فلسطین دانست که از آن هنگام تاکنون با انواع جنایات وحشیانه از سوی این جرثومههای فساد و تباهی همراه بوده و امروزه در غزه به اوج خود رسیده است و به قول حضرت آقا در خطبههای پرصلابت نماز عید فطر امسال «آنچه امروز سردمداران رژیم صهیونیست انجام میدهند یک نسلکشی است، یک فاجعه عظیم تاریخی است».
هولوکاست اخیر صهیونیستها اما، نشانههایی با خود دارد که از پایان نزدیک - و یا دستکم نه چندان دور- رژیم خونریز صهیونیستی خبر میدهد. بخوانید؛
4- صهیونیستها در میان بسیاری از مردم جهان با سه خصلت؛ «پولپرستی»، «سنگدلی» و «ترسویی» شناخته میشوند که دو خصلت سنگدلی و ترسویی آنها از پولپرستی آنان ریشه میگیرد. سردمداران رژیم اشغالگر قدس برای غلبه بر ترس نظامیان و سربازان خود به دو راهکار همزمان روی آوردهاند. اول؛ استفاده از انواع تسلیحات و تجهیزاتی که مانع از دسترسی مستقیم طرف مقابل به آنان شده و بتوانند با حفظ فاصله فیزیکی با حریف مقابله کنند. «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و یکی از استراتژیستهای رژیم اشغالگر قدس بعد از شکست این رژیم از حزبالله در جنگ 33 روزه گفته بود؛ مشکل ما این است که سربازانمان برای مقابله با مردم عادی و بیسلاح در پیادهروها تخصص! دارند ولی در میدان واقعی جنگ، ناکارآمد، ترسو و اهل فرار هستند.
رژیم صهیونیستی به عنوان دومین راهکار، اصرار دارد که از خود چهرهای هولناک، خونریز و بیرحم ارائه دهد تا از این طریق در تصمیم دشمنانش برای مقابله با جنایات صهیونیستها تردید ایجاد کند. روزنامه فرانسوی «اکسپرسیون» در شماره 12 اکتبر 2012 / 21 مهر ماه 1391 خود نوشته بود؛ «ژنرال موشه دایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگ هار» را داشته باشند، سگ هاری که بیملاحظه به هر که بخواهد حمله میکند و گاز میگیرد و میکشد»!
موشه دایان یک چشم خود را در جنگ جهانی دوم از دست داده بود. وی تا پایان عمر خویش- 1981 (1360) - یک چشمبند سیاه به چشم داشت و حاضر به استفاده از چشم مصنوعی و یا عینک دودی نبود و اصرار داشت چهره مخوفی داشته باشد.
گفتنی است «نورمن دانیل» نویسنده و مفسر آمریکایی با اشاره به اقتدار ایران اسلامی، دوران رجزخوانی موشه دایان را پایان یافته میداند و مینویسد «اسرائیل سگ هار آمریکاست ولی باید توجه داشت که اگر این سگ را برای گاز گرفتن ایران بفرستیم، ایران علاوه بر سگ، صاحب سگ را هم به سختی تنبیه میکند».
و اما، این دو ترفند رژیم صهیونیستی- ارائه چهره وحشی و خونریز و درگیری فاصلهدار با حریف - امروزه در پی قدرتنمایی مثالزدنی مقاومت و اقتدار ایران در حمایت از آنان، کارایی اولیه خود را به شدت از دست داده است.
رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز عیدفطر با اشاره دقیق و حکیمانه به این نکته میفرمایند؛ «ببینیم، مردمی محصور از همه طرف، در یک نقطه کوچک و محدود، دریا به رویشان بسته، مرزها تماما به روی آنها بسته، آب آشامیدنیشان، برقشان، امکاناتشان غیرقابل اطمینان، همه از دشمنی دشمنان و از حمله دشمن و هیچکس هم به آنها کمک نمیکند در مقابل یک دشمن مسلح خبیث بیرحمی مثل رژیم صهیونیست و روسای پلید و خبیث و نجس آن ایستادهاند و مقاومت میکنند. این یک درس است.» و...
5- بعد از پیدایش موج بیداری اسلامی در منطقه، دشمنان برای انحراف این خیزش بزرگ به سراغ سوریه رفتند و با بهرهگیری از تروریستهای اجارهای و چند ملیتی و برپایی کنفرانسهای زنجیرهای تحت عنوان «دوستانمردمسوریه»! کوشیدند فلش حرکت بیداری اسلامی را که علیه دیکتاتورهای دستنشانده منطقه بود، به سوی کشورهای حامی مقاومت منحرف کنند و به دولتهای عربستان، ترکیه، قطر و مصر السیسی نقش محوریت بدهند. این پروژه در مواردی نیز با موفقیتهایی همراه بود و توانست در میان برخی از نیروهای مقاومت منطقه شکاف و تفرقه ایجاد کند.
حمله اسرائیل به غزه که شماری از رسانههای غربی از آن با عنوان «حماقت بزرگ» یاد میکنند، پروژه انحراف در مسیر بیداری اسلامی را نه فقط با بنبست روبرو ساخت بلکه به حرکتی معکوس تبدیل کرد که به عنوان کمترین نتیجه آن میتوان به رسوایی عربستان، مصر، ترکیه، قطر و سایر دولتهای سازشکار منطقه، احساس نیاز نیروهای مقاومت به اتحاد و ائتلاف برای مقابله با وحشیگریهای دشمن مشترک صهیونیستی، خروش یکپارچه ملتهای مسلمان و افکار عمومی جهانیان علیه جنایات اسرائیل، افشای هویت واقعی و صهیونیستی تروریستهای اجارهای و مخصوصاً داعش، و... اشاره کرد و در رأس همه این دستاوردها باید از اثبات عملی دیدگاه و نظر ایران و ولی امرمسلمین جهان یاد کرد که رژیم صهیونیستی را کانون فتنه و آشوب در منطقه معرفی کرده و اصلیترین مسئله جهان اسلام را مقابله جدی و همهسویه با این جرثومه فساد و تباهی دانسته بودند.
این نکته نیز گفتنی است که چند سال قبل نتانیاهو از موج بیداری اسلامی با عنوان زلزله 9 ریشتری در اطراف اسرائیل یاد کرده بود و امروزه این زلزله 9ریشتری به درون مرزهای فلسطین اشغالی راه یافته است.
6- پیش از این رهبر معظم انقلاب با صراحت به حضور و حمایت ایران اسلامی از حزبالله و مقاومت فلسطین در جنگهای 33 روزه و 22 روزه اشاره داشته و تاکید کرده بودند از هر حرکت و اقدامی علیه رژیم اشغالگر قدس حمایت میکنیم. این روزها اما، حضرت ایشان برای محو رژیم جعلی اسرائیل از جغرافیای سیاسی جهان، «نقشه راه» و «فرمول» مشخصی همراه با جزئیات بیشتر نیز ارائه دادهاند که مسلح کردن مردم فلسطین در کرانه باختری روداردن از جمله با اهمیتترین آنهاست. اعلام این نقشه راه از یکسو واکنش توام با وحشت رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپایی و منطقهای صهیونیستها را به دنبال داشته است و از سوی دیگر در حالی که هنوز اقدام عملی قابل توجهی برای مسلح کردن کرانه باختری صورت نپذیرفته است، فلسطینیهای ساکن این منطقه به خروش سنگینی علیه اشغالگران دستزدهاند تا آنجا که صاحبنظران بسیاری از این حرکت با عنوان انتفاضه سوم یاد میکنند.
در همین حال پیام سردار قاسم سلیمانی فرمانده صاحبنام و پرصلابت سپاه قدس به مقاومت و تاکید ایشان که خلع سلاح مقاومت موهوم است و زمین و آسمان و دریا را برای صهیونیستها به جهنم تبدیل میکنیم، که بعد از تصریح حضرت آقا به مجهز کردن و مسلح کردن کرانه باختری صورت گرفت و در نوع خود بیسابقه بود، عرصه را بر صهیونیستها و حامیان منطقهای و فرامنطقهای آنها تنگتر و سختتر کرده است. آنها به خوبی میدانند که رهبر معظم انقلاب در عملی کردن نقشه راهی که اعلام داشتهاند جدی و سازشناپذیرند و سردارسلیمانی نیز بارها نشان داده است که در پیگیری فرمان ولی امرمسلمین با کسی شوخی ندارد و در تبدیل آسمان و زمین و دریا به جهنم برای صهیونیستها اهل گزافه نیست... و همه این شواهد حکایت از آن دارند که منطقه آبستن حادثه بزرگ و جدیدی به نفع جهان اسلام است. شاید همان پیچ بزرگ تاریخ که رهبر معظم انقلاب از آن خبر داده بود.
7- و در پایان، توضیح این نکته ضروری است که صهیونیستها برخلاف آنچه ادعا میکنند «یهودی» و پیرو حضرت موسی علیهالسلام نیستند. همانگونه که اوباما مسیحی نیست و برخی سران کشورهای اسلامی از اسلام بویی نبردهاند. خصوصیات و عملکرد صهیونیستها با فرعون و فرعونیان یعنی دشمنان حضرت موسی(ع) انطباق کامل دارد که شرح آن به درازا میکشد و تنها به عنوان مثال میتوان گفت؛ «کودککشی» بخشی از هویت مشترک فرعون و صهیونیستهاست که در هر دو از ترس و سنگدلی آنان ریشه میگیرد. فرعون از ترس تولد حضرت موسی علیهالسلام، کودکان را با قساوت قلب به قتل میرساند و صهیونیستها از ترس گسترش جمعیت فلسطینیها دست به کشتار بیرحمانه کودکان میزنند و دهها ویژگی مشترک دیگر که یهودیان بارها از آن ابراز برائت کرده و میکنند.
(1) برگرفته از یادداشت نگارنده در کیهان 23 آذرماه 1384
سیاست روز: «مطالبات ایران از آمریکا»
«مطالبات ایران از آمریکا» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید:
هر نوع پیشرفت جمهوری اسلامی ایران برای آمریکا ناخوشایند است، به همین خاطر، ایران در هر زمینهای که پیشرفت میکند، با مخالفت این کشور روبرو میشود.
آمریکا برای این که مانع این پیشرفتها شود، هر کاری انجام میدهد تا از پیشرفتهای ایران جلوگیری کند. تهدید، تحریم و فشارهای بینالمللی ابزارهایی است که کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران به کار میبرد.
اکنون که آمریکا نگرانیهای بیمورد و بیپایه و اساس خود را درباره فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران به یک چالش بینالمللی تبدیل کرده است، موارد دیگری هم از سوی مقامات این کشور مطرح میشود که نشان دهنده مطالبات فراتر از حد و اندازهای است که در چارچوب گفتوگوهای هستهای تعیین شده است.
گفتوگوهایی که بین ایران و کشورهای ۱+۵ انجام میشود صرفاً هستهای است و مورد دیگری در مذاکرات جایگاهی ندارد. شروط و زیادهخواهیهای آمریکا که همواره مطرح شده است، بار دیگر از سوی وندی شرمن معاون وزیر خارجه آمریکا که سرپرست تیم مذاکرهکننده آمریکا است، بر زبان آمده و حتی فراتر رفته و ادعا کرده است که «برنامه موشکی ایران یکی از مسائل طرح شده و در حال بررسی در جریان مذاکرات هستهای است.»
این زیادهخواهی و ادعای مقام آمریکایی نیاز به پاسخ دارد. پاسخی که روشن کند در قبال چنین ادعاها و خواستههایی چه مواضع و درخواستهایی از سوی ایران باید طرح شود.
اکنون شرایط و تحولات منطقه، شرایط حساس و سرنوشتسازی را برای منطقه و جهان اسلام ترسیم میکند. این اتفاقاتی که اکنون در گوشه و کنار جهان اسلام از جمله سوریه، عراق، غزه، لیبی و دیگر کشورهای اسلامی در حال وقوع است، همه به خاطر توطئهها و اهداف آمریکا در راستای تأمین امنیت رژیم صهیونیستی انجام میشود. رژیم اشغالگر که پس از خیزشهای اسلامی در کشورهای مسلمان منطقه، خود را در شرایط نامساعدی میدید، با یک طرح و دسیسه مشترک با آمریکا و برخی کشورهای مرتجع عربی، شرایطی را ایجاد کرد تا درگیریها در کشورهای اسلامی گسترش یابد. گسترش گروههای تروریستی تکفیری که از سوی سران کشورهای عربی حمایت میشوند، باعث شده است تا این جنگهایی که به جهان اسلام تحمیل شده است، ظرفیتهای گسترده جهان اسلام را صرف مقابله با این گروههای تکفیری کند و از دشمن اصلی غافل شوند.
در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان پشتیبان واقعی و اصلی مردم فلسطین و پرچمدار اسلام ناب محمدی(ص) توانسته است، با سیاستهای اصولی خود، فضا را علیه اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی و گروههای تروریستی تکفیری ایجاد کند.
اما اکنون که مواردی همچون موشکهای ایران مطرح میشود زمان و شرایط مناسبی است که موضوعاتی مطرح شود که مطالبه جهانی است.
اگر قرار است براساس ادعای وندی شرمن مسائلی فراتر از موضوع هستهای در مذاکرات با ایران مطرح شود، جمهوری اسلامی ایران که با اقتدار و قدرت پای میز مذاکره آمده است، مطالبات به حق افکار عمومی جهان را با طرح موضوعاتی:
۱ـ خلع سلاح هستهای رژیم صهیونیستی
۲ـ پایان محاصره غزه از سوی اسرائیل
۳ـ محاکمه سران رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکاران جنگی
۴ـ برگزاری رفراندوم برای تعیین تکلیف سرنوشت مردم فلسطین
۵ـ پایان دادن به حمایتهای آمریکا و دیگر کشورهای همپیمان او از گروههای تروریستی که در کشورهای اسلامی جنایت میکنند
۶ـ پایان دادن به خصومتها علیه جمهوری اسلامی ایران
۷ـ خارج کردن نام حزبالله لبنان از لیست گروههای تروریستی
این مطالبات و خواستهها که به حق و اصولی است، تنها بخشی از مطالبات افکار عمومی جهان است که باید آمریکا در قبال آن متعهد شود، آنگاه شاید بتوان در صورت اجرای واقعی این خواستهها از سوی واشنگتن، درباره خواستههای ناحق آنها از ایران، گفتوگو و مذاکره کرد.
جمهوری اسلامی ایران این حق را همیشه و همواره برای خود محفوظ میداند که در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی توان نظامی خود را افزایش دهد و برای مهار این رژیم آدم کش و کودک کش، اقتدار نظامی و موشکی خود را به رخ دشمن بکشد.
ابتکار: «نمره به خاطر کارهای نکرده»
«نمره به خاطر کارهای نکرده» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:
امروز سالگرد یکمین سال تنفیذ حکم دکتر حسن روحانی به عنوان رییس جمهور دوره یازدهم ایران می باشد. به همین مناسبت فرصت را غنیمت شمرده تا نگاهی متفاوت به کارنامه یکساله دولت تدبیر و امید داشته باشیم. در این مدت بسیاری با مقیاس های مختلف سعی در ارزیابی و اظهار نظر در خصوص عملکرد دولت داشته اند و هرکدام هم نمره ای را پای کارنامه دولت ثبت کرده اند. نگارنده بنا ندارد در امتداد این قافله به ارزیابی عملکرد بپردازد. کارنامه کارهای انجام شده در منظر مردم می باشد و تمرکز اطلاع رسانی دولت ها هم برکارهای انجام پذیرفته می باشد.
اما عملکرد یک دولت منحصر به کارهای انجام پذیرفته نیست بلکه سهم کارهای ترک شده حداقل در سال اول بیشتر از کارهای انجام گرفته می باشد. دولت ها با ترک کارهای خاص،رویکرد و تمایز خود با دولت های پیشین را به نمایش می گذارند. دکتر حسن روحانی در زمان انتخابات دوگونه وعده ارایه دادند. بخشی از وعده ها در قالب آمار و عملکرد باید خود را نشان دهند.
آنجا که اشتغال، فعال کردن فضای کسب و کار و توجه به حقوق شهروندی و... را وعده دادند، می بایست با عدد و ارقام نشان داده شوند که در یکسال گذشته به چند درصد آن وعده ها عمل شده و موفقیت حاصل گردیده است و طبیعتاً هم این عملکردها در گزارش های دوره ای رییس جمهور و وزراء مربوطه به سمع مردم خواهد رسید اما گونه ای دیگر از وعده های رییس جمهور در قالب اعتراض به روش ها، منش ها و رویکردهای دولت پیشین بود که تبلور این دسته وعده ها نه در قالب عملکردکه درشکل «ترک فعل» خود را نشان می دهد. به نظر می رسد نمره دولت تدبیر در بخش دوم بهتر از بخش اول می باشد. بخش مهم فضای مثبت عمومی از جمله آرامش ایجاد شده،طمانینه در رفتارها محصول قبولی دولت در این بخش می باشد.
کلام روحانی حاشیه آفرین نبود و دولت خود بر حاشیه ها نیفزود. به دلیل توجه به مسئولیت کلمات مواضع دولت آرامش آفرین بود. در این یکسال شاهد تصمیمات عجولانه، احساسی نبودیم و بدنه کارشناسی احساس بیهودگی و بطالت نداشت با فرآیند تصمیم سازی از پایین،ضریب صحت،اتقان تصمیمات ارتقاء یافت. دولت کمترین بهره را از هوش هیجانی در تصمیمات برد.
بُعد تبلیغاتی تصمیمات و مواضع و اقدامات دولت کاهش یافت. اخبار پستوی حاکمیت روی صحنه ها دستمایه تسویه حساب ها نشد. حرمت آدمها، مدیران و مقامات به حراج گذاشته نشد. پرخاشگری، بی اخلاقی و تند خویی از زبان مقامات دیده نشد.
چالش آماری درنتیجه آمار سازیهای کاذب تیتر روزنامه ها نبود. مقامات در قضاوت عموم به بی اخلاقی و دروغ گویی متهم نیستند. حسابگری در مواضع موجب شد تا سیاست ایران هراسی به سیاست ایران دوستی تغییر یابد. اختلافات درون نظام به اختلافات ایدئولوژیک و بنیادی تبدیل نشد و نقاط اختلافی در همه جا جار زده نشد. دولت خود را در جایگاه اپوزیسیون قرار نداد و رفتار مسئولانه را پیش گرفت و وعده های غیر ممکن کمتر داده شد.
به انتظارات مردم دامن زده نشد. حرف های تخیلی و غیر واقعی سر داده نشد. گذشته به یکباره و بکلی به انکار گرفته نشد. برای جهان نسخه پیچی های مضحک نوشته نشد. قوا به مسخره گرفته نشدند و قانون ستیزی و قانون گریزی در رفتار مقامات ترویج نگردید. انتصابات اگر چه مورد اشکال و تامل می باشد اما شاهد انتصاب شگفت انگیز و بهت آور نبودیم و تلاش برای دو قطبی سازی جامعه و حکومت انجام نپذیرفت. بی شک این فهرست قابلیت ادامه تا... را خواهد داشت اما به همین مقدار بسنده می شود.
بی تردید هر کس نگاه منصفانه و البته مقایسه ای داشته باشد تصدیق خواهد کرد که نمره دولت آقای روحانی در این فهرست قابل قبول و بهتر از نمره کارهای انجام پذیرفته می باشد. انشا الله،این سنت به عنوان یک باور ادامه یابد و گفتمان فرهنگی مثبتی را در تعامل دولت و ملت ترسیم کند.
مردم سالاری: «تیرهایی که در غزه به سنگ خواهد نشست»
«تیرهایی که در غزه به سنگ خواهد نشست» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:
رازی که در عرصه جهانی از پرده بیرون افتاد و واقعیت توسعه قلمرو استعماری از نیل تا فرات صهیونیسم بر همه مبرهن و مدلل شد همانند تیرهایی بود که در غزه مظلوم بر سنگ نشست و بر ملت یهود ساکنان فلسطین اشغالی هم مشخص گردید که جان و مال شهروندان بومی و مهاجر و اشغال گر و شهرک نشین، در گرو مطامع و منافع استکبار، پشیزی ارزش ندارد! همین درک حقیقت موجب خودداری 50 نفر از نیروی ذخیره از اعزام به جنگ و کشتن بیگناهان بیآب و نان و در محاصره باریکه ای به نام «غزه» شده است. انسان اگر اراده داشته باشد، اگر ذهنش بیدار باشد و در یک کلمه، اگر انسان باشد میداند که نباید خون بریزد. به همین جهت، خود داران و استنکاف کنندگان از فلسطینی کشی، همین پنجاه نفر نخواهند بود و با همه سرکوب در «حیفا» و... نشان خواهد داد که این بار، خیزشی بنیان برانداز متن و بطن خود سرزمینهای فلسطین اشغالی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. چون این دولت باید به ریسمان اعمال جنایت کارانه خود گرفتار شود . چرا که « کلوخ انداز را پاداش سنگ است» و «کسی که باد میکارد، طوفان درو میکند.»
ساکنان فلسطین اشغالی هم، آنها که منافعشان با آدم کشی گره نخورده، میفهمند که خونخواهی سه کشته اسرائیلی به اذعان خود رژیم صهیونیستی، بهانه ای بیش نبوده است و حماس مقصر نیست! حقیقت آن که برای این رژیم، چیزی به عنوان آرامش و تامین جان ومال مردمش ارزش و اعتبار ندارد و گرنه آنها را در فرودگاههایشان زمینگیر نمیکرد و مدام تن و جانشان را نمیلرزاند و برای آنها موشکهای ناچاری «مقاومت» نمیخرید و در یک کلام، باید عبرت میگرفت که همیشه همه مردم را بازمینه سازی و دروغ نمیتوان فریب داد.
اما رازی که از پرده بیرون افتاده است و صدای «تشت» رسوایی آنها عالمگیر شده، حکایت از قضایای در هم پیچیدهای دارد که ذکر برخی از آنها جهت خوانندگان عزیز، بی فایده نیست و حقیقت آن است که:
1- رژیم صهیونیستی نمیتوانست وحدت فلسطینیها را تحمل کند و به خوبی میدانست و میداند که تلقی «محمود عباس» همان مشی انقلابی «حماس» و دیگر گروههای جهادی و «مقاومت» نیست و این حمله وحشیانه میتواند این «وحدت» را بشکند.
2- این رژیم میخواست که مذاکرات ایران با 1+5 را تحت تاثیر قرار دهد و تا حدودی موفق هم شد.
3- دستگیر شدن افسر اطلاعاتی امارات در غزه، دست کشورهای مرتجع عرب را از آستین بیرون آورد و علنی شد که اینها و دلارهایشان در کشتار بیرحمانه مردم بیگناه غزه و یورش مغول وار جانیان صهیونیست، بسیار موثر بوده است و در عرصه اهداف شیوخ عرب، چیزی که هرگز مطرح نیست «عربیت» و «اسلامیت» است و بر همه پیداست که اینها حفظ منافع خود را بر جان مردم بیدفاع غزه، ارجح میدانند.
4- همراهی و همقدمی آشکار و پنهان ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی، همه و همه برای آن است که ایران و آمریکا به هم نزدیک نشوند. چون این نزدیکی اگر چه به سود دو ملت است اما دیگر اعتبار این کشورهای خودبزرگ بین، محلی از اعراب نخواهد داشت چون کیان علمی و مدنیت و فرهنگ و تمدن درخشان و تاثیرگذار قوم ایرانی، این خوش رقصان به دلار رسیده را فرصت عرض اندام نخواهد داد.
5- صدای تشت رسوایی گروههای سلفی و داعش و تکفیری و... را هم همه جهان اسلام و دنیای بیدار، شنیدند و فهمیدند و از خود میپرسند، در غزه که همه اهل سنتاند؛ آنجا که ایرانی و علیالخصوص شیعه نیست که سر ببرند؟ پس چرا باید «داعش» پرچم فلسطین را به زیر پا بیندازد و مردم در بند غزه را فتنه گر بخواند؟ آیا این تلقی و سیاست، همسویی با رژیم صهیونیستی نیست؟ آیا این شائبه را تقویت نمیکند که این گروههای مسلمان کش و مسیحی آزار، پرورده اتحاد شوم برخی کشورهای عرب با صهیونیستها و استکبار جهانی هستند؟
6- آیا باز هم باید شک کرد از این که تخریب و آدمکشی سلفیها و داعش و وهابیها و... در سوریه، در جهت اهداف شوم سران عرب و اسرائیل، استکبار نبوده است ؟ و این به اصطلاح خیرخواهان ملت مقاوم سوریه، میخواسته اند که حکومت علوی را از میان بردارند و منجی مردم سوریه باشند؟ آیا آن همه خرابی و سربریدنها و بر سر نیزه کردنها و بمبگذاریها و ترور و ایجاد وحشت برای خدمت به ابنای بشر و جهان اسلام بوده است ؟ و...
خراسان: «چرا موشک های بالستیک بازهم مطرح شد؟»
«چرا موشک های بالستیک بازهم مطرح شد؟» عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدانپناه است که در آن می خوانید:
پس از چند هفته ای که مقامات سیاسی آمریکا درباره موشکهای بالستیک ایران اظهارنظری نمی کردند «وندی شرمن» رییس تیم مذاکره کننده آمریکایی هفته گذشته در جلسه استماع سنا بار دیگر این موضوع را پیش کشید: «برنامه موشکهای بالستیک ایران براساس قطعنامه شورای امنیت باید جزئی از توافق جامع و مذاکرات باشد...» هرچند برخی تحلیل گران معتقدند که این مواضع به نوعی پاسخی به طیفهای جمهوری خواه و نئومحافظه کاران آمریکایی است اما واقعیت این است که همه این مواضع که مقابل دوربین های زنده تلویزیونی بیان می شود به نوعی وعده های غیرقابل انکار محسوب می شوند به خصوص این که شرمن در کمیته روابط خارجی سنا به سناتورها قول داده است که همه چیز مطابق نظرات آن هاست و آن ها «از متن توافق جامع با ایران شگفتزده نخواهند شد.»
با این تفسیر سوال این است که برخلاف گزارش اخیر پنتاگون که در آن تصریح شده بود توان موشکی ایران تهدیدی برای آمریکا نیست و حتی تصریح شده بود که موضوع موشک های بالستیک ایران را می توان پس از توافق جامع هسته ای و خارج از این موضوع پیگیری کرد چرا بار دیگر بحث موشک های بالستیک ایران از سوی مذاکره کننده ارشد آمریکا بیان و به موضوع توافق جامع پیوند زده می شود؟
به نظر می رسد، نخستین جنبه طرح این موضوع این است که آمریکایی ها که بنا براظهارات صریح جان کری و وندی شرمن پیش از آغاز وین 6 تصور می کردند در وین قرار است شاهد عقب نشینی ایران باشند، در مقابل استدلال های منطقی و فنی ایران بازهم بر سنگینی چماق افزوده اند و به همین دلیل با طرح مجدد موضوع موشکی تلاش می کنند تا فشار را بر ایران حفظ کنند. این درحالی است که طی 2 ماه گذشته پالس هایی از سوی مقامات نظامی و دفاعی آمریکا دیده شده بود که در آن گفته بودند فعلا نیازی به بحث درباره موضوع موشک ها نیست.
جنبه دوم این که، در نگاهی صرفا دفاعی و نظامی می توان موضوع تاسیسات هسته ای فردو و نیز موشک های بالستیک ایران را دو موضوع مرتبط با هم تحلیل کرد که حذف هر یک بدون دیگری ثمری برای طرف مقابل ندارد. 2 سال پیش گلوبال ریسرچ فاش کرد که پنتاگون 330 میلیون دلار به شرکت هواپیمایی بویینگ بابت ساخت 20 بمب سنگرشکن پرداخت کرده تا در صورت جنگ احتمالی از آنها برای نابود کردن تاسیسات فردو استفاده کند.
بعدها برخی رسانه های آمریکایی ویدئویی منتشر کردند که مقامات نظامی آمریکا به اسرائیلی ها داده اند. ویدئویی که مربوط به تست نوعی بمب سنگرشکن گرانقیمت آمریکایی است که برای تخریب فردو قرار بود به ارتش اسرائیل تحویل شود. این هزینه های هنگفت درباره ساخت تنها تعداد اندکی بمب این چنینی نشان می دهد که حذف فردو برای اسرائیلی ها و آمریکایی ها حیاتی است.هرچند مدتی بعد وال استریت ژورنال در گزارشی تصریح کرد قوی ترین بمب سنگرشکن توان نفوذ به 60 متری را دارد درحالی که تاسیسات فردو در عمق 90 متری قرار دارد.
از این گذشته خود اسرائیلیها هم می دانند که پاشنه آشیل آن ها در مقابل تهاجم نظامی حتی محدود به ایران، توان موشکی ایران است. یعنی پاسخ ایران به کوچکترین تعرض به تاسیسات هسته ای کشورمان، در تل آویو و احتمالا با موشک های سجیل-2 داده می شود. این نگرانی آمریکایی ها، صهیونیست ها و برخی شرکای عرب آن هاست. همان چیزی که اندیشکده مطالعات راهبردی و بین المللی آمریکا 2 ماه پیش در گزارش خود با گره زدن بحث موشک های ایران و موضوع هسته ای مدعی شده بود: «ریاض، تل آویو وو اشنگتن نگران این هستند که ایران سلاح های هسته ای خود را روی موشک های بالستیکش سوار کند...».
بنابراین آمریکایی ها با فشار آوردن در موضوع موشکی بخش دیگری را نیز هدف گرفته اند که همان طرح مطالعات ادعایی است. ادعاهایی که در سال 2008 باعث شد مدالیته ایران و آژانس که حتی البرادعی مدیرکل وقت آژانس تایید کرده بود با کارشکنی آمریکایی ها به سرانجام نرسد. طرح این موضوع البته نکته ای است که در روزهای پایانی وین 6 نیز از سوی برخی وزرای خارجه 1+5 مطرح شده بود.
لوران فابیوس وزیرخارجه فرانسه19 جولای به رویترز گفته که ایران درباره ابعاد نظامی احتمالی برنامه هسته ای خود باید تا قبل دور بعدی مذاکرات با آژانس همکاری کند بنابراین همانگونه که پیشتر نیز پیشبینی می شد با زمینه سازی هایی که شرمن در آمریکا با طرح موضوع موشک ها و فابیوس در وین کرده اند آژانس به زودی به طرح مجدد این ادعاها خواهد پرداخت. موضوعی که البته ما بهتر از هرکس می دانیم که واهی و براساس مدارک جعلی طرح می شود اما به نظر می رسد برای حل و فصل آن از وارد شدن به آن نیز اجتنابی نیست. اما درباره این موضوع نگرانی جدی که وجود دارد نوع رفتار آژانس است.
این نهاد نشان داده که تاکنون درباره موضوعاتی که مطرح می کند همیشه پرونده را برای سوالات بعدی و بازگشت به موضوعات قبلی باز نگه می دارد. نکته ای که درباره تاسیسات نظامی و امنیتی ایران نمی توان از آن به راحتی گذشت.
چه این که اگر ایران از روی حسن نیت و برای رفع شبهات ساختگی آژانس اجازه بازدید از برخی اماکن را بدهد، این تضمین باید وجود داشته باشد که آژانس متعهدبه بستن پرونده است و قرار نیست باردیگر به آن تاسیسات یا دیگر تاسیسات نظامی ایران برود که هیچ ارتباطی با برنامه غنی سازی ما ندارد بنابراین ملاحظه جدی که در این باره وجود دارد لزوم تاکید به آژانس برای تدوین یک جدول زمانی درباره این موضوع است به نحوی که دیگر خواسته ای نتواند به آن اضافه کند.
نکته دوم پرهیز از افتادن در شرایطی است که لیبی در دهه گذشته تن به آن داد و طی آن بسیاری از اطلاعات سری نظامی و هسته ای این کشور لو رفت. موضوعی که 3 سال پیش در حمله آمریکا و انگلیس به این کشور برای سرنگونی قذافی رخ نمود و بسیاری از نقاط استراتژیک آن در همان روزهای نخست حمله کان لم یکن شد! بنا براین ملاحظه دوم و شاید مهم ترین نکته در این باره توجه جدی به مراقبتهای امنیتی از تاسیسات نظامی ایران است. جایی که نباید به محل آمد و رفت بازرسان نهادهایی تبدیل شود که قبلا در موضوع لیبی، عراق و سوریه آزمایش خود را پس داده اند.
جمهوری اسلامی: «عوارض غفلت از افراطیگری»
«عوارض غفلت از افراطیگری» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
افراطیگری ممکن است انسان را به انحراف بزرگی مبتلا کند که در این خبر آمده است:«بعد از آنکه سرکرده داعش نماز عید فطر را تحریم کرد و اجازه برگزاری آن را به اهالی موصل نداد، رهبران گروهک تروریستی داعش اعلام کردند که زیارت خانه خدا بدعت است و مثل نماز عید فطر ساخته و پرداخته کافران است و در واقع همان بتپرستی میباشد که مسلمانان باید از این کار اجتناب کنند».
جملات بالا گفتههای دکتر «نبیل منعم» شهروند مصری تبار و یکی از رهبران سابق داعش است که مدتی است از این گروهک جدا شده و به کشور خود بازگشته است. وی کتابهای تروریست بینالمللی «سید امام الشریف» که از رهبران بانفوذ القاعده، گروهی که ساخته و پرداخته دستگاههای جاسوسی و امنیتی غرب به سرکردگی آمریکا میباشد را منشأ فکری رهبران داعش عنوان کرده و افزوده است که رهبران این گروهک تروریستی درحال بررسی نقشهای هستند که طی آن بتوانند «خانه کعبه» را ویران کنند!
تردید نباید داشت که رهروان چنین تفکری، دیری نخواهد پائید که «نماز» را نیز بدعت بدانند و نمازگزاران را هم تکفیر کنند. چه آنکه وقتی نماز عید فطر بدعت تلقی شود و حجگزاران، بتپرست معرفی شوند، نوامیس مردم تحت عنوان «جهاد نکاح» بر عدهای جانی حلال شوند و عدهای به راحتی آب خوردن سر از تن برادر مسلمان خود جدا کنند و به سبک کفار صدر اسلام جگرخواری نمایند و با یک بمب انتحاری در آنی دهها و بلکه صدها انسان بیگناه آن هم از نوع مسلمانش را به خاک و خون میکشند، اگر از این گروهها و افراد پیرو آنها شنیده شود که نماز هم بدعت و نمازگزاران کافر هستند، چندان جای تعجب نخواهد داشت.
نکته اساسی که در بطن تفکر داعشی نهفته است، این است که برای رسیدن به مقصود مورد نظر رهبران داعش و در واقع بوجود آورندگان و حامیان آنها، توسل به هر ابزاری از جمله انکار مسلمات دین و زیر پا گذاشتن تمامی خصایل اخلاقی و انسانی جایز است و شاید بسیاری از رهبران همین گروههای تکفیری نیز ندانند که هدف پرورش دهندگان آنها مبارزه با اساس اسلام است و از آنها تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به این هدف غایی بهره میبرند.
نگاهی اجمالی به آنچه امروزه پیرامون ما و کشورهای اسلامی در خاورمیانه میگذرد، هر انسان منصفی را به این نکته مهم میرساند که دشمنان دین اسلام شمشیر خود را به دست عدهای مسلمان نما دادهاند تا آنها با آن شمشیر ریشه اسلام را بزنند. مگر نه اینست که همه چیز با لشکرکشی غرب به سرکردگی آمریکا به افغانستان و عراق آغاز شد؟ مگر نه اینست که بهانه این لشکرکشی گروه القاعدهای بود که خود آمریکائیها آن را ساخته و پرداخته بودند؟ مگر نه اینست که غرب تمام توان خود را به کار برد که حرکت انقلابی مردم مسلمان منطقه علیه دیکتاتورهای کشورهایشان را با سوار شدن بر موج فرصت طلبی به سوی افراطی گری سوق دهد؟ مگر نه اینست که از بطن افراطیگریها، انواع و اقسام گروههای تکفیری تندرو ساخت که اکنون بسیاری از کشورهای اسلامی از سوریه گرفته تا عراق و یمن و لیبی و سومالی و نیجریه، بحرین و... را گرفتار خود نماید؟ همه اینها انجام شد تا امروز رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی در سایه سکوت سران کشورهای عربی و حتی سکوت مجامع بینالمللی با آرامش تمام به قتل عام زنان، کودکان و مردان بیپناه و بیگناه مسلمان در غزه مشغول باشد و حامیان غربی این رژیم نژادپرست با وقاحت تمام از اعمال ضد بشری و جنایتکارانه آن حمایت کنند و علناً اعلام نمایند که اسرائیل را در کشتن کودکان و زنان غزه محق میدانند! آنها علاوه بر تأمین سلاحها و جنگ افزارهای رژیم صهیونیستی، درهای خزانهها و زرادخانههای جنگی خود را نیز برای این رژیم باز گذاشتهاند تا هر آنچه از جنایت از دستش بر میآید علیه مردم غزه مرتکب شود.
در چنین وضعیتی است که هر انسانی میتواند به راحتی تشخیص دهد چرا غرب اکنون چنین با خیال راحت و آشکارا از جنایتهای اسرائیل حمایت میکند و در سایه این حمایت، صهیونیستها در جهانی که ادعای تمدن دارد به آسانی آدم میکشند و کسی هم صدایش در نمیآید. سلطهگران غربی و فرزند نامشروع صهیونیستی آنها اکنون درحال بهرهبرداری از نتایج سالها ترویج افراطی گری در منطقه هستند. سرگرم شدن مسلمانان با یکدیگر و به عبارتی به جان هم افتادن مردم مسلمان در خاورمیانه، تنها یکی از دستاوردهائی است که افراطی گری برای دشمنان قسم خورده اسلام به همراه آورده است و آنها در سایه این دستاورد به نسل کشی فلسطینیان در غزه پرداختهاند.
البته نباید فراموش کرد که فراهم کننده چنین امکاناتی برای دشمنان اسلام، دولتهایی در منطقه بودهاند که نقش اصلی را در ترویج افراطی گری بازی کردند، دولتهایی که تمام امکانات خود اعم از مالی، سیاسی، تسلیحاتی و... را برای ساخت و پرورش گروههای افراطی در اختیار اهداف و برنامههای دشمنان اسلام گذاشتند و انتظاری که از این حرکت داشتند حفظ چند روز بیشتر قدرت در ازای این همه خدمت بود، که اکنون با رشد افراطیگری اصل آن را در خطر میبینند.
همه اینها درحالی رخ داده که مرتکبین چنین خطاهایی، اقدامات خود را خدمت به اسلام، یا خدمات بشردوستانه و به عبارتی کمک به ایجاد دمکراسی در منطقه جلوه دادهاند، درحالی که آنچه از این خطاها نصیب اسلام، بشر و دمکراسی شده چیزی جز ظلم، خونریزی، غارت و بدنام کردن نام بشریت و دمکراسی نبوده است.
نکتهای که در اینجا نباید از آن غفلت نمود، آن است که گمان نکنیم افراطیگری تنها مربوط به کشورهای همسایه و منطقه است و ما از اثرات مخرب آن در امان هستیم. همانگونه که غفلت از اثرات افراطیگری در سایر ممالک اسلامی، نتایج زیانباری را برای آنان به بار آورده است، اگر ما نیز دچار همان غفلت شویم، این نتایج زیانبار بیتردید به سراغ ما هم خواهد آمد. بدون هیچ ملاحظهای باید بپذیریم که ما نیز در داخل کشورمان دچار افراطیگری هستیم. هر چند افراطی گری موجود در داخل کشور ما با افراطی گریهای سایر کشورها قابل مقایسه نیست، اما تردید نداشته باشیم که نتیجه هرگونه افراطی گری در نهایت یکسان است. بنابر این گمان نکنیم ما در مقابل نتایج عملکردهایمان مصون میمانیم و بر پایه همین تفکر غافلانه طوری عمل ننمائیم که اعمال افراطی خود را با انقلابی گری و انقلابی نمایی توجیه نمائیم. فراموش نکنیم که خود برتربینی و تفکر خود را برتر دانستن انسان را دچار غفلت میکند و غفلت سرآغاز فرو افتادن در دام افراطی گری است، افراطی که میتواند افراد را تا آستانه تبدیل شدن به عناصری همچون اعضاء گروهک داعش به پیش ببرد.
آفرینش: «اختلاف»، محور اصلی اهداف تلآویو در غزه
«اختلاف»، محور اصلی اهداف تلآویو در غزه عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
درپی ادامه حملات رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، شمار قربانیان به بیش از10هزار نفر رسیده که بیشتر آنها غیرنظامیان و زنان وکودکان، میباشند. حملات سنگین توپخانهای اسرائیل درپشت مرزهای غزه، جنایتی ضد بشری تلقی میگردد که حاصل خواستهها و اهداف سیاسی مقامات تلآویو میباشد.
برکسی پوشیده نیست که خون خواهی اسرائیل در پی قتل مشکوک چند نوجوان شهرکنشین بهانهای برای آغاز جنگ در نوار غزه بود، چرا که مقامات امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل نیز بر عدم دست داشتن حماس و نبود سندی برای اثبات آن اقرار کردند. ازسوی دیگر نمیتوان کشتار وسیع غیرنظامیان غزه و تقبل هزینههای مالی سنگین جنگ را صرفاً جهت پیشگیری اسرائیل از حملات موشکی حماس و مقاومت دانست.
در نگاه کلی به اتفاقات منطقه و جهان میتوان چندین مورد را برشمرد که درآنها منافع اسرائیل به خطر افتاده و یا از وقوع آنها نفع میبرد، و مهمتر ازهمه اینکه جنگ غزه به عنوان ابزار دست تلآویو برای تحقق خواستههایش تبدیل شده است.
نخستین مورد، مسئله مذاکرات هستهای ایران میباشد. درطی چندین دور مذاکرات ایران و1+5 مشاهده کردیم که هربار خبری از توافق احتمالی ازوین میرسید مقامات تلآویو به طور علنی به مخالفت با آن میپرداختند و جامعه جهانی را به اشتباهی بزرگ متهم میکردند. درادامه مذاکرات مشاهده شد که کلید راهی از بن بست چندساله مسئله هستهای در دست ایران و آمریکاست، و با کاهش تنشهای سیاسی میان این دو کشور احتمال دست یابی به توافق بیش از پیش قوت گرفت. لذا تلآویو باید نقاط اختلاف میان ایران وآمریکا را پررنگتر میکرد و روابط فی مابین دو کشور سردتر مینمود.
ازآنجا که ایران همواره به دنبال حمایت از آرمانهای فلسطین و مقاومت بوده، و از سوی دیگر آمریکا خواسته یا نا خواسته به حمایت ازعملکرد و خشونت طلبیهای اسرائیل پرداخته، نوعی تنش و پرخاشگری میان دو کشور به وجود خواهد آمد و جنگ غزه و کشتار مردم بی گناه به ابزاری برای تل آویو مبدل شد تا مذاکرات میان ایران وآمریکا تحت تاثیر جنگ مورد خدشه قرار گیرد.
نکته دوم، ترس تلآویو از آشتی و وحدت میان تشکیلات خودگردان و گروههای مقاومت بود. گروههای فلسطینی پس از به رسمیت شناخته شدن این کشور درسازمان ملل درصدد تشکیل یک دولت وحدت ملی برآمدند و این خطری بزرگ برای اسرائیل تلقی میشد.
فلسطینیان درپی تشکیل دولت مستقل در مرزهای 1967 هستند، لذا با اتحاد میان آنها جایگاه و اهداف تلآویو به خطر میافتاد و آرمان آزادسازی سرزمینهای اشغالی درمیان فلسطینیان قوت میگرفت. تاکید و تبلیغات سهمگین و غیر واقعی اسراییل و رسانههای وابسته به آنها مبنی بر اینکه حمله به غزه واکنشی به موشکهای حماس بوده است، در واقع تحریک تشکیلات خودگردان به تجدید نظر در رابطه سیاسی با حماس میباشد.
اما نکته سوم، به حاشیه رفتن جنایات داعش و تحولات عراق و سوریه می باشد. تا پیش از جنگ غزه تمام رسانه ها و افکار عمومی جهان به سمت پیشرویها و جنایات وحشیانه داعش متمرکز بود، لذا اسرائیل برای تکه تکه کردن جریان مقاومت باید اختلافات را در سوریه و عراق نهادینه میکرد و این مهم توسط مهرهای به نام داعش درحال اجراست. پس باید بهانه دیگری به دست میآمد تا فشارها از روی داعش برداشته میشد و به سمت دیگری معطوف میگردید، و آن جایی نبود جز غزه!.
بهرهگیری اسرائیل از عنصر اختلاف در منطقه هدفی کلاسیک بودهاست که همواره در دستور کار صهیونیستها و حامیانشان قرار داشته است، اما مایه تاسف است که در این میان زنان و کودکان بی گناه قربانی خواستههای سیاسی کشورها و گروهها شدهاند...
دنیای اقتصاد: «افزایش تولید در بنگاهها بدون تورم، چگونه؟»
«افزایش تولید در بنگاهها بدون تورم، چگونه؟» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدمهدی بهکیش است که در آن می خوانید:
اخیرا برنامه کوتاهمدت اقتصادی دولت برای خروج غیرتورمی از رکود منتشر شد که در صورت به اجرا درآمدن، میتواند حرکتی نو برای تصحیح فرآیندها و افزایش فعالیتهای اقتصادی باشد. بدیهی است تحقق اهداف بسته سیاستی در صورتی امکانپذیر است که بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود تولیدی- که گاهی گفته میشود تا 50 درصد آن بلااستفاده مانده است- افزایش یابد. این امر به سادگی امکانپذیر نیست؛ زیرا طی چند دهه گذشته، اقتصاد نسبتا بسته و غیررقابتی ایران از یک طرف مزایایی برای بنگاههای تولیدی به وجود میآورده و از طرف دیگر هزینههایی را نیز به آنها تحمیل میکرده است.
در زیر به تشریح کلی مزایا و هزینههای ناشی از وجود این فضای غیررقابتی میپردازیم. نکتهای که در این بحث باید مورد توجه قرار گیرد این است که طی چند سال اخیر مزایایی که به بنگاهها (عموما از طریق یارانهها و ارز ارزان و ...) تعلق میگرفت به شدت کاهش پیدا کرده است؛ بنابراین متناسب با آن باید هزینههایی که شرایط نامناسب و غیررقابتی بر صنایع و بنگاههای کشور تحمیل کرده نیز کاهش یابد تا تعادلی جدید بین آنان برقرار شود و ادامه فعالیت را برای واحدهای تولیدی امکانپذیر کند تا افزایش تولید و خروج از رکود امکانپذیر شود. عوامل حمایتکننده و همچنین هزینهزا را برای بنگاهها میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
1- بهرهمندی بنگاهها از یارانه و امکانات ارزان قیمت (عوامل حمایتی)
تخصیص ارز ارزانتر از نرخ بازار به واحدهای تولیدی طی چند دهه گذشته به طرق مختلف از جمله ارز دولتی، ارز مرجع، ارز مبادلهای و ... واحدهای تولیدی را درگیر فعالیتهای تجاری سودآور کرده که منجر به دور شدن آنها از اهداف اصلی در زمینه تولید صنعتی شده است.
با توجه به بالا بودن نرخ تورم در اقتصاد ایران و وجود نرخ بهره واقعی منفی در سیستم بانکی کشور، دریافتکنندگان تسهیلات بانکی هیچ علاقهای به بازپرداخت وامهای دریافتی نداشتهاند و در نتیجه همواره علاقهمند به استفاده از فضای رانتی ایجاد شده بودهاند که البته بنگاههای تولیدی نیز از این مقوله مستثنی نیستند.
دغدغههای موجود بر سر راه صنایع تولیدی کشور منجر به تخصیص برخی شرایط و امکانات تسهیلکننده سرمایهگذاری از جمله آب، برق و گاز ارزان قیمت و زمین مناسب به واحدهای جدیدالتاسیس شده است.
آسیبپذیر بودن صنایع تولیدی کشور، ترس از فضای رقابت جهانی و به طور همزمان باز شدن فضای کسبوکار بینالمللی باعث شده که دولتها برای حفظ بنگاههای تولیدی کشور (که البته خواست این بنگاهها نیز بوده) اقدام به وضع تعرفههای بالا برای کالاهای وارداتی به کشور کنند که در نتیجه محیط غیررقابتی اقتصاد کشور مورد حمایت قرار گرفته و با عدم افزایش بهرهوری بنگاههای تولیدی، هزینههای تولید را افزایش داده است و همزمان به واحدهای تولیدی امکان فروش کالا و خدمات به قیمتهای بالاتر از قیمتهای بینالمللی را داده است.
2- محدودیتهای بنگاههای تولیدی (عوامل هزینهای)
با توجه به رشد شدید جمعیت در دهه 60، طی چندین سال گذشته همواره یکی از دغدغههای مهم دولتها در ایران اشتغالزایی و بهویژه حفظ اشتغال موجود بوده است و این امر باعث شده که دولتها وظیفه اشتغالزایی و حفظ آن را از طریق تدوین قوانین و مقررات محدودکننده در حوزه کار، بر دوش کارفرمایان بیندازند. دولتی کردن اکثر واحدهای تولیدی بهخصوص در سالهای اولیه بعد از انقلاب موجب تشدید این امر شده است. بهعبارت دیگر، قوانین و دستورالعملهای محیط کار به ترتیبی شکل گرفته که واحدهای تولیدی مجبور به استخدام و نگهداری نیروی کار بیش از حد نیاز بودهاند و عملا مسوولیت جبران هزینه بیکاری نیروی کار به آنان سپرده شده که موجب افزایش هزینه بنگاهها شده است. علاوه بر آن، ترتیبات فوق موجب کاهش شدید بهرهوری در محیط کار شده است که مفهوم اقتصادی آن برای بنگاه، افزایش هزینه است.
با توجه به شرایط غیررقابتی و وجود انحصارهای گوناگون در صنایع مختلف و همچنین به دلیل اختصاص ارز ارزانقیمت، دولتها عموما سیاست قیمتگذاری (کنترل افزایش قیمت محصولات) را در دستور کار خود قرار دادهاند تا شاید از این طریق هم به کنترل نرخ تورم افسار گسیخته موجود در اقتصاد کشور کمک کنند و هم بهزعم خود شاید بر حفظ حقوق مصرفکنندگان و همچنین انتقال منافع ارز ارزان به آنان همت گمارند!
موانع بسیاری در مسیر راهاندازی یک کسبوکار جدید در اقتصاد ایران وجود دارد که یکی از ابتداییترین آنها موانع موجود در صدور مجوزهای زمانبر و هزینهبردار در مراحل مختلف کسبوکار است که البته اخیرا این مسأله مورد توجه قرار گرفته و مجلس شورای اسلامی در اصلاحیه قانون اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی مصوب 01/04/1393 با مورد تاکید قراردادن اصل رقابتپذیری، اقدام به تصویب مواد قانونی در حمایت از مقرراتزدایی و تسهیل مجوزهای کسبوکار کرده است.
عوامل حمایتی و هزینهای در اقتصاد کشور به عوامل ذکر شده فوق محدود نمیشود، ولی شاید آنچه ذکر شد بدیهیترین آنان باشد. مثلا عامل فساد که بخش مهمی از آن به مجوزها یا کمبود رقابت وابسته است، از عوامل هزینهزای مهم در سالهای اخیر است، ولی شاید توجه به عوامل مذکور در این یادداشت بتواند زمینه ایجاد فساد را به مقدار قابلتوجهی کاهش دهد.
با توجه به اتفاقات دو سال آخر دولت دهم (تغییر نرخ ارز و اجرای مرحله اول طرح هدفمندی یارانهها) و رویکرد دولت یازدهم، عوامل حمایتی واحدهای تولیدی- که در نیم قرن اخیر کموبیش برقرار بوده- رو به کاهش شدید گذاشته است؛ ولی عوامل هزینهای عموما همچنان بر جای خود باقی است.
توجه داشته باشیم که عوامل حمایتی در مقابل عوامل هزینهای طی سالیان طولانی در کشورمان نوعی تعادل به وجود آورده بود و در نتیجه واحدهای تولیدی امکان ادامه فعالیت داشتند. رکود اقتصادی زمانی شروع شد که این تعادل به هم ریخت و ادامه فعالیت بنگاهها با مشکل جدی مواجه شد. اگر در مقابل حذف عوامل حمایتی، عوامل هزینهای کاهش نیابند واحدهای تولیدی همچنان با مشکلات جدی مواجه خواهند بود. البته برخی از سیاستهای موردنظر دولت برای خروج از رکود در راستای کاستن از هزینههای بنگاههای تولیدی است، ولی عموما در کوتاهمدت قابلدسترس نیست؛ بنابراین دولت باید به این امر مهم آگاه باشد که اگر در مقابل کاهش حمایتها- که اکثرا تحقق یافته- اقداماتی در جهت کاستن از هزینههای تولید در بنگاهها انجام ندهد، افزایش تولید با افزایش قیمتهای شدید همراه خواهد شد که از یکطرف با هدف غیرتورمی بودن سیاستها مغایرت پیدا میکند و از طرف دیگر، کاهش کشش تقاضا در قیمتهای بالا به کاهش تقاضای کل میانجامد که خروج از رکود را نیز مشکلتر میسازد. اتاقهای بازرگانی و تشکلهای کارفرمایی کشور بهترین مراجعی هستند که میتوانند پیشنهادهای مشخصی در این زمینه در اختیار دولت بگذارند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد