گفت‌وگو با بهنام تشکر بازیگر سریال هفت سنگ

کمدی انتخاب من نیست، مرا به این سمت بردند

این شب‌ها و بعد از افطار مخاطبان بسیاری سریال «هفت سنگ» را تماشا می‌کنند. بهنام تشکر یکی از بازیگران اصلی این سریال است که در کنار فرناز رهنما، زوج خوبی را تشکیل داده و دقایق جذابی را برای مخاطبان پدید آورده‌اند.
کد خبر: ۶۹۸۴۵۳
کمدی انتخاب من نیست، مرا به این سمت بردند

هفت سنگ چهارمین سریال تشکر است. ساختمان پزشکان، دزد و پلیس و دودکش سریال‌هایی است که پیش از این او در آنها در نقش اصلی بازی کرده است. در هر سه سریال تشکر با برق‌نورد همبازی بود اما در هفت سنگ او با بازیگرانی مانند پرویز پورحسینی، مهدی سلطانی، الهام پاوه‌نژاد و شبنم مقدمی همبازی است.

تشکر از این‌که در سال‌های اخیر دائم نقش‌های کمدی به او پیشنهاد شده دل خوشی ندارد و دوست دارد کار جدی بازی کند، ولی به قول خودش هنوز فیلمنامه خوب و جدی به او پیشنهاد نشده و این مساله برایش تبدیل به یک آرزو شده که همواره به شوخی از آن یاد می‌کند.

مصاحبه کردن با او سهل و ممتنع است مانند اشعار سعدی شیرازی. هم می‌توانی بفهمی چه می‌گوید و هم نمی‌‌توانی زیاد او را رها کنی زیرا از روند مصاحبه دور می‌شود و خنده‌هایش تمام زمان مصاحبه را می‌گیرد. تشکر دور از نقش‌هایش نیست، خوش خنده، راحت و با اعتماد به نفس بالا. پخش سریال هفت سنگ بهانه‌ای شد تا پای صحبت‌های تشکر بنشینیم و با او گفت‌وگو کنیم تا برایمان بگوید نقش روزبه را چگونه بازی کرده و چگونه به این نقش نزدیک شده است.

شما یکی از نقش‌های اصلی مجموعه هفت سنگ را بازی می‌کنید. چه شد که بهنام تشکر به روزبه رسید و این نقش را پذیرفت؟

تابستان سال پیش بود که از دفتر آقای بذرافشان به من زنگ زدند و گفتند وی قصد دارد سریالی بسازد و مرا هم برای یکی از نقش‌های این سریال در نظرگرفته است. من به دفتر وی رفتم و چند قسمت از فیلمنامه را دادند و به من پیشنهاد بازی در نقش محسن را دادند بعد از خواندن فیلمنامه اعلام کردم که تمایلی ندارم نقش محسن را بازی کنم، اما باز هم با من تماس گرفتند و بازی در نقش روزبه را پیشنهاد دادند. من هم چون از این نقش خوشم آمده بود بازی در هفت سنگ را قبول کردم.

دلیل علاقه‌‌تان به نقش روزبه و دلیل بی‌علاقگی‌تان به نقش محسن چه بود؟

احساس کردم به من نمی‌آید که پدر سه بچه باشم و پسری بزرگ داشته باشم که نقش او را ارسلان قاسمی بازی کند. در کل محسن ویژگی‌هایی داشت که من نمی‌توانستم با آنها ارتباط برقرار کنم. محسن که نقش او به مهدی سلطانی واگذار شد مردی است که باید با بچه‌ها سر و کله بزند. او باید پدری باشد که هم طرفدار بچه‌هاست و هم طرفدار همسرش و البته باید به نوعی آچارفرانسه نیز باشد که همه اینها برای من سخت بود و نمی‌توانستم بر این شخصیت تسلط پیدا کنم و ویژگی‌های او را اجرا کنم. به نظرم شخصیت روزبه به خاطر خاص بودنش جذاب‌تر بود. در کل جنس بازی خانواده روزبه با جنس بازی خانواده محسن فرق می‌کند چون آنها روحیات کاملا متفاوتی از هم دارند.

به نظر من بازی در این نقش شما را متفاوت‌تر از نقش‌های قبلی‌تان نشان داده و کمی کمدی پخته‌تری دارد. دلیلش چیست؟ آیا شخصیت‌پردازی این شخصیت است که نمود و جلوه آن را بیشتر می‌کند یا شما به یک بازی جدید رسیده‌اید؟

من همیشه به متن دقت می‌کنم و به شخصیتی که قرار است آن را بازی کنم، توجه می‌کنم. در مورد روزبه باید بگویم که این نقش ترکیبی از هر دو موردی است که شما اشاره کردید بعد از چند سال کار و بازی در نقش‌های مختلف هنوز هم معتقدم کمدی باید اندازه داشته باشد و زیاد نباشد که از چارچوب کمدی بیرون بزند، کم هم نباشد که در خود کار دیده نشود. در حوزه کمدی اندازه کار طنز و طنازی مهم است.

در هفت سنگ نقش مقابل مرا فرناز رهنما بازی می‌کند که این ترکیب دقیقا مانند ساختمان پزشکان است و مردم ما را کنار هم در نقش زن و شوهر دیده بودند و ما این نگرانی را هم داشتیم که هفت سنگ با آن سریال مقایسه شود، ولی این نگرانی با پخش چند قسمت اول کار رفع شد و ما در قالب زوج جدید پذیرفته شدیم.

در صحبت‌هایتان به این نکته اشاره کردید که کمدی اندازه دارد؛ این اندازه را در چه می‌بینید؟

به نظر من کمدین ابتدا باید به متنی که به او سپرده می‌شود، وفادار و در عین حال به آن مسلط باشد. در یک اثر طنز تنها یک فرد نمی‌تواند تمام بار کار را بر دوش بکشد. برای این‌که ما واقعا یک طنز قابل قبول ارائه کنیم باید تیمی قوی داشته باشیم تا کارها درست پیش برود. تعامل با کارگردان، حس خوب و مشترک با بازیگر مقابل، فیلمنامه قوی، همه باید دست به دست هم بدهند تا بتوانیم یک اثر خوب طنز را آماده نمایش کنیم. در نهایت نباید یک سریال به سمتی برود که مردم آن را جِلف بدانند و بازی‌ها در حد لودگی نازل شود.

برای جِلف بازی چه تعریفی دارید؟

اصلا نمی‌خواهم جلف بازی را تعریف کنم. مردم خودشان می‌دانند جلف بازی چیست. ادا و اطوار درآوردن که تعریف نمی‌خواهد. فقط می‌توانم بگویم بازیگری که از جلف بازی‌هایش امرار معاش می‌کند بازیگر نیست بلکه شیرین‌کار است. نمی‌دانم چرا یک بازیگر فکر می‌کند اگر با لباس زیر راحتی سر سفره بنشیند و دهانش را پر از لقمه کند و با دهان پر حرف بزند و غذا از دهانش بیرون بزند طنازی کرده است و توانسته مردم را بخنداند. همین اداها سطح سلیقه عمومی افراد جامعه را پایین می‌آورد و برای بچه‌ها هم بد آموزی دارد.

شما در بدو ورود به عرصه بازیگری در تلویزیون در یک کار طنز حضور پیدا کردید. در سریال ساختمان پزشکان از چه تمهیداتی استفاده کردید که نقشتان به سمت همین شیرین‌کاری‌هایی که می‌گویید نرود؟

خاطرم هست اولین چیزی که در ساختمان پزشکان به سروش صحت گفتم این بود که من مثل بسیاری از بازیگران طنز از این ادا و اصول‌ها بلد نیستم و اصلا از من انتظار نداشته باش این مسائل را اجرا کنم. وقتی متن را خواندم به این نتیجه رسیدم که اتفاقا فیلمنامه هم به بازیگر کمک می‌کند به سمت شیرین‌کاری نرود. این موردی بوده که بعد از ساختمان پزشکان به همه کارگردان‌هایی که با آنها کار کرده‌‌ام هم متذکر شده‌ام. به نظر من اگر به‌دنبال راهکاری درباره برون‌رفت از این طنزهای سخیف هستیم باید روی فیلمنامه متمرکز شویم و سناریوهای قوی تولید کنیم.

آیا در هفت سنگ به نقش روزبه جزئیاتی هم اضافه کردید؟

من بشدت به متن وابسته هستم و سعی می‌کنم زیاد بداهه کار نکنم؛ البته برخی اوقات فیلمنامه هفت سنگ این آزادی را به بازیگر می‌داد که چیزهایی را به نقش اضافه کند. من معمولا زیاد کار خاصی انجام نمی‌دهم و سعی می‌کنم چیزی را که کارگردان و نویسنده از من می‌خواهند، درست انجام دهم و فکر می‌کنم همین موضوع تاثیر خوبی روی بازی می‌گذارد.

سال پیش سریال دودکش در رمضان پخش شد و امسال نیز هفت سنگ به‌عنوان یک سریال مناسبتی طنز در ماه مبارک رمضان در جدول پخش قرار گرفت. به نظرتان چه دلیلی باعث شد تا این دو سریال برای برای پخش رمضانی در نظر گرفته شود؟

چون هر دو سریال کمدی هستند و برای پخش در ماه رمضان مناسب بودند.

آیا این‌که یک سریال طنز باشد برای پخش در ماه مبارک رمضان کافی است؟

مردم همیشه از سریال طنز استقبال می‌کنند و ژانر طنز را دوست دارند و درصد بالایی از مردم می‌خواهند در ساعت بعد از افطار لحظات خوشی داشته باشند اما این را هم بگویم که نه سریال دودکش و نه هفت سنگ ابتدا قرار نبود در ماه رمضان پخش شوند ولی برنامه‌ریزی نهایی به‌گونه‌ای شد که هر دو اثر به پخش در ماه رمضان رسیدند.

پیش از پخش این آثار همیشه دوست داشتم یک کار در ماه رمضان داشته باشم و توفیق و شانس با من یاری کرد و دو سریال در این ماه با بازی من از تلویزیون پخش شد. طلایی‌ترین زمان پخش سال تلویزیون همین ماه رمضان است که اگر یک اثر در آن خوب یا بد دیده شود، می‌تواند در آینده کاری گروه سازنده تاثیر مستقیم داشته باشد. در این ماه و در این زمان مردم زیادی پای تلویزیون می‌نشینند و سریال‌‌ها را تماشا می‌کنند.

شما در تئاتر بیشتر در نقش‌های جدی بازی می‌کردید تقریبا نقش طنزی را در این حوزه نمی‌توانیم از شما ببینیم ولی بعد از نیما افشار در سریال ساختمان پزشکان کاملا به سمت طنز کشیده شده و در این مسیر حرکت می‌کنید. با این شرایط کنار آمده‌اید؟

بازی در نقش‌های طنز تلویزیونی انتخاب من نیست بلکه مرا به این سمت بردند. کار در حوزه طنز بسیار سخت است و من هیچ‌وقت آمادگی این را نداشتم که در این حوزه بمانم ولی به هرحال حضور در این سریال‌ها باعث شده که مردم مرا در قالب یک کمدین ببینند و قبول کنند. خودم دوست دارم در چند کار جدی بازی کنم که اتفاقا یکی دو کار نیز پیشنهاد شده ولی هنوز قطعی نشده است.

فکر می‌کنید می‌‎توانید در یک اثر جدی نیز خودی نشان دهید؟

نمی‌توان در این مورد صحبت کرد زیرا هرکسی که کارهای تئاتر مرا دیده، می‌داند که من در آثار سنگین و جدی بازی کرده‌ام و در تئاتر بخوبی از پس این‌گونه نقش‌ها برآمده‌ام اما هنوز در زمینه تصویر و مقابل دوربین کار جدی بازی نکرده‌‌ام که بتوان آن را در بوته نقد قرار داد و فهمید که می‌توانم در این حوزه هم از پس چنین نقش‌هایی برآیم یا نه.

در سال‌های اخیر شما همیشه در کنار هومن برق‌نورد دیده شده‌اید. برایتان سخت نبود که برق‌نورد در هفت سنگ حضور نداشته باشد؟

خب مسلما من دوست داشتم در این کار هم ما در کنار هم باشیم اما باید قبول کنیم قرار نیست ما همیشه در همه کارها با هم باشیم.

درست است ولی بیننده شما را در کنار هم قبول کرده است.

من جنس بازی هومن را دوست دارم و هومن دوست خوب من است. ما اندازه و جنس بازی یکدیگر را می‌دانیم و خیلی راحت بازی یکدیگر را کامل می‌کنیم. یکی از رموز موفقیتمان در این است که خیلی راحت به یکدیگر برای بهتر شدن نقش‌ها کمک می‌‌کنیم. اما بازهم تاکید می‌کنم قرار نیست در همه کارها ما در کنار هم بازی کنیم.

بجز فرناز رهنما که در هفت سنگ نقش مقابل شما را بازی می‌کند با بقیه بازیگران هفت سنگ سابقه همکاری ندارید، کار کردن با آنها چگونه بود؟

تجربه کار با آنها را نداشتم. به نظر من پرویز پورحسینی استاد به تمام معنای عالم بازیگری است و من وقتی فهمیدم قرار است یکی از نقش‌های روبه‌روی او را بازی کنم بسیار خوشحال شدم. در پشت صحنه او به من خیلی محبت داشت و واقعا مانند پدر با من رفتار می‌کرد همین باعث می‌شد کار مقابل دوربین برای ما راحت شود و بخوبی بتوانیم نقش پدر و پسر را بازی کنیم. قبل از بازی در این سریال همیشه می‌گفتم آقای پورحسینی آن‌قدر جدی است که من از وی می‌ترسم، ولی وقتی او را در هفت‌سنگ دیدم و در کنارش کار کردم به اشتباهم پی بردم، زیرا ایشان بشدت مهربان هستند و آن‌قدر باحوصله کار می‌کنند که من به‌عنوان همکارش در هفت سنگ در بسیاری اوقات شرمنده می‌شدم.

یکی دیگر از بازیگران این سریال مهدی سلطانی است که او نیز مانند پورحسینی سابقه کار طنز را ندارد. کار کردن با او راحت بود؟ این کار شما را سخت نمی‌کرد که در کنار بازیگرانی که کار طنز نکرده‌اند، بازی کنید؟

اتفاقا به آقای سلطانی گفتم حالا که شما به سمت کارهای طنز آمده‌اید، امیدوارم جای خالی شما در آثار جدی را من پر کنم. من با مهدی سلطانی حدود ده سال پیش در تئاتر «روزهای پاییز» همبازی بودم و اتفاقا سلطانی در آن نمایش شخصیت طنازی داشت. این را به این دلیل گفتم که یادآوری کنم سلطانی سابقه بازی در نقش‌های طنز را دارد. اگر آقای پورحسینی تاکنون در نقش‌های کمدی تلویزیونی بازی نکرده دلیل نمی‌شود که نتواند از پس این‌گونه نقش‌ها برآید. او با تجربه و توانایی‌هایی که دارد می‌تواند همه نقش‌ها را بازی کند و در آنها بدرخشد.

دوست دارم در پایان به یکی از بازیگران این سریال اشاره کنم که اتفاقا بازی او بسیار دیده شده است. ماهور، کودک خردسال که نقش دختر شما را بازی می‌کند و آن‌قدر راحت جلوی دوربین قرار گرفته که از سن و سال او بعید است. شما در کنار او خیلی راحت بازی می‌کنید و او با شما بسیار راحت است؛ آیا شما از قبل او را می‌شناختید یا او با شما آشنا بود که چنین راحت با هم ارتباط برقرار کردید؟

به نظر من روژین یا همان ماهور، سوپراستار سریال هفت‌سنگ است و ما از این‌که با او همبازی بودیم بسیار خوشحالیم و می‌توان گفت شانس آوردیم که او در کنار ما بود. ماهور از روز اولی که سر صحنه آمد بسیار آرام بود و با همه بخصوص من که عاشق بچه‌ها هستم بسیار زود دوست شد و توانستیم ارتباط خوبی با هم برقرار کنیم تا جایی که در طول کار و حتی اکنون که تصویربرداری تمام شده هروقت با هم صحبت می‌کنیم می‌گوید: بابا تشکر عاشقتم!

این کودک هوش فوق‌العاده‌ای دارد و تقریبا هر کاری را که از او می‌خواستیم، انجام می‌داد، حتی در مواقعی حس هم می‌گرفت و در بغل کردن یا بوسیدن من یک حس کودکانه نیز بروز می‌داد که حضورش را ملموس‌تر و واقعی‌تر می‌کرد. البته بذرافشان هم خیلی هوشمندانه با او کار می‌کرد و از او بازی می‌گرفت. در بسیاری از مواقع عوامل را با او همراه می‌کرد و به ماهور اجازه می‌داد در صحنه راحت باشد. به‌عنوان مثال اگر او خوابش می‌برد یا خسته می‌شد کار را تعطیل می‌کرد تا این کودک استراحت کند، در صورتی که بسیاری از کارگردانانی که با بچه‌ها کار می‌کنند این‌گونه نیستند و به خود اجازه می‌دهند با آنها هرگونه که دوست دارند رفتار کنند و از اصل مهربان بودن با کودکان دور می‌شوند.

مجید احمدی ‌/‌ جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها