روزنامه خندان

پیشی! بیا منو بخور

روزنامه خندان

افطاری چرب را عشق است

طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۹۷۸۶۳
افطاری چرب را عشق است

سیاست روز : افطاری چرب را عشق است

جراید: مفتی وهابی عربستان، از "سپاه جن" برای کمک به داعش استمداد کرد.
با توجه به این اظهارنظر نتیجه می‌گیریم که:
الف) مفتی وهابی حرف مفتی زده است.
ب) حرف مفت، مالیات ندارد.
ج) بعضی‌ها وقتی گوش مفت پیدا کنند هر مزخرفی را به زبان می‌آورند.
د) خریت نه تنها علف خوردن است.

علی مطهری: عقیم‌سازی در کشور در ۲۰ سال گذشته رشد غیرطبیعی داشته است.
اظهارنظر برادر مطهری جنبه ... دارد.
الف) سیاسی
ب) بین‌المللی
ج) اقتصادی
د) وازکتومی

نماینده ارومیه: آقای باهنر! به مردم بگویید که چرا امسال به نمایندگان افطار ندادید؟
کدام یک از پاسخ‌های زیر با سوال فوق تناسب بیشتری دارد؟
الف) سرگرم دادن "کارت زرد" به وزرای کابینه بودیم یادمان رفت.
ب) نمایندگان مجلس هر شب بیست جا افطاری دعوت دارند.
ج) افطاری بعضی از دستگاه‌های دولتی چرب‌تر است و بعد از افطار به آدم "جایزه" هم می‌دهند.
د) هر سه گزینه فوق صحیح است.

نادر قاضی‌پور: وقتی دولت و شورای رقابت از افزایش قیمت خودرو ابراز تکدر می‌کنند، چه کسی قیمت خودرو را افزایش داده است؟
به نظر شما چه کسی قیمت خودرو را افزایش داده؟
الف) خلبان هواپیمای توپولوف
ب) مدیرکل راه‌آهن شرق کشور
ج) جمشید مشایخی
د) سفیر موزامبیک در کره شمالی

شرق : همه‌چیزخوارها
گوشتخوارها: آدم‌های طبیعی که غذا می‌خورند.
گیاهخوارها: آدم‌هایی که غذای طبیعی می‌خورند.
علفخواران: که گونه‌ای از چهارپایان هستند.
مگس‌خواران: که مرغی است و دمش گرم که تکلیفش روشن است.
رباخوارها: آدم‌های حقیقی که حق آدم‌های حقیقی را می‌خورند.
سودبانکی‌خوارها: آدم‌های حقوقی که از راه حقوقی حق آدم‌های حقیقی را می‌خورند.
رانت‌خوارها: آدم‌های غیرطبیعی که از راه غیرطبیعی حق آدم‌های طبیعی را می‌خورند.
بودجه‌خوارها: آدم‌های حقوقی که خود را موظف می‌دانند بودجه مملکت را بخورند چون معتقد هستند اگر آنها نخورند یکی دیگر می‌خورد.
انحرافی‌خوارها: آدم‌هایی که کج‌کج راه می‌روند، کج‌کج می‌برند، کج‌کج می‌دوزند، کج‌کج می‌خورند و در آخر به آدم‌های دیگر دهن‌کجی می‌کنند.
مرده‌خوارها: آدم‌هایی که مرده‌خوری می‌کنند و یکی دیگر کار می‌کند و آنها می‌خورند.
خونخوارها: آدمخوارهایی که الکی می‌گویند نسلشان منقرض شده و توی داستان‌ها هستند.
آدمخوارها: داعش و باقی گروه‌های تروریستی که نسلشان منقرض نشده و داستان شده‌اند.
زمین‌خوارها: آدم‌های پراشتها که اول حق آدم‌ها را می‌خورند بعد چون نمی‌توانند آدم‌ها را بخورند زمین زیر پای آدم‌ها را می‌خورند.
تراکم‌خوارها: زمین‌خوارهایی که بعد از زمین آسمان را هم می‌خورند.
همه‌چیزخوارها: استاد همه خوارندگان بالا، که همه چیزهایی را که دیگران می‌خورند و اگر لازم باشد خودشان را هم می‌خورند.
هواخوارها: آدم‌هایی که چون همه‌چیز را همه‌چیزخوارها خورده‌اند آنها فقط برایشان هوا مانده که بخورند.
خودخوارها: آدم‌هایی که خوردن دنیا را توسط دیگران می‌بینند و کاری از دستشان برنمی‌آید و مجبورند خودخوری کنند.

فرهیختگان : تولید وطنی و پوست یوز آفریقایی
امروز یک روزنامه اقتصادی گرفته بودم و برای خودم ورق می‌زدم. غرق در مطالعه بودم که خانم میانسال خیلی خیلی باکلاسی وارد کابین شد. پرسید: «می‌تونم چند دقیقه‌ای مزاحمتون بشم؟» گفتم: «برای مشاوره تشریف آوردید؟» گفت: «وای نه! مگه من روانی‌ام؟!» تنها چیزی که از اصول روانشناسی می‌دانستم نقض این تصور غلط بود که هرکس به روانپزشک مراجعه می‌کند روانی است! گفتم: «شما چند وقت یک‌بار به آزمایشگاه و پزشک مراجعه می‌کنید و از اوضاع جسمی‌تون چکاپ کامل می‌گیرید. آیا شما مریضید؟» گفت: «خب آره مریضم.» خندیدم و گفتم: «مسخره بازی در نیارید، قیاس من خراب می‌شه.»

جواب داد: «به هر حال من که برای مشاوره نیومدم. » پرسیدم: «پس چرا تشریف آوردید؟» گفت: «وای بیرون خیلی شلوغه. همه به هم فشار میارن، توی ایستگاه‌ها رسما صدای استخون‌هام رو می‌شنوم.» گفتم: «آخ‌آخ‌آخ برای جلوگیری از کوفتگی بدنتون اومدید توی کابین؟» گفت: «نه بابا برای جلوگیری از چروک شدن لباسم اومدم.»

هاج و واج نگاهش کردم و گفتم: «با طرح جدیدی که مسئولان دادن ان‌شاءالله این مشکل هم حل می‌شه. » پرسید: «چه طرحی؟» گفتم: «قراره نیمکت‌های پارک‌ها تفکیک جنسیتی بشه. با این طرح پیشرو ظرفیت‌های مالی فراوانی برای مسئولان آزاد می‌شه که از اون طریق می‌تونن لوکومتیو‌های بیشتری بخرن و مشکل فشردگی و کوفتگی توی مترو حل می‌شه.» گفت: «چروکیدگی! این از همه چی مهم‌تره. ولی من سر در نیاوردم تفکیک جنسیتی نیمکت پارک‌ها چه ربطی به خریدن لوکومتیوهای بیشتر داره؟» جواب دادم: «خودمم سر در نیاوردم.

ولی میگم حتما یه تدبیر و تفکری پشتش هست دیگه. هر پروژه‌ای یا باعث ارتقای فرهنگی و سیاسی می‌شه یا موجب پولسازی بیشتر. تفکیک نیمکت‌ها رو که هر نوزادی می‌فهمه به فرهنگ ضربه می‌زنه، میگم شاید یه سیاست پولساز پشتش باشه.» کمی فکر کرد و گفت: «اووممم...آره شاید. البته زیاد واردش نشید.» گفتم: «بله دیگه...»

گفت: «خب پس...» گفتم: «این‌طوری خلاصه...» گفت: «همین‌طوره...» روزنامه را باز کردم و گفتم: «شاخص بورس دوباره افت کرد.» گفت: «جدی؟ چقدر عالی!» پرسیدم: «عالی؟! خب اینکه بده!» گفت: «اوه! چیزه... منظورم اینه چقدر عالیه که از اوضاع اقتصادی خبر دارین.» گفتم: «خب بالاخره داریم اینجا زندگی می‌کنیم.

کلا اوضاع تولید داخلی خوب نیست.» پرسید: «چرا؟» گفتم: «خب همش اجناس مشابه خارجی اومده، کسی دیگه ایرانیشو نمی‌خره که.» گفت: «من همیشه میگم باید اجناس ایرانی خرید. باید از تولید داخلی حمایت کرد.» گفتم: «احسنت! این پوست شیری که تنتون کردید ایرانیه؟» نگاهی به لباسش انداخت و گفت: «هان؟ شیر نیست، یوزپلنگه! راستش خیلی اصرار داشتم که از پوست یوز ایرانی باشه، ولی به خاطر حمایت از محیط‌زیست مجبور شدم پوست یوز آفریقایی استفاده کنم.» گفتم: «خب این عیب نداره، کفشتون چی؟ اون ایرانیه؟»

نیشش به پهنای صورتش باز شد و گفت: «اصل کلارک! از خود کلارک خریدم. یک و هفتصد پولشو دادم! چرا می‌زنی توی سر مال؟ ولی به جان خودم همیشه از کفش‌های ایرانی حمایت کردم.» پرسیدم: «چطوری؟» گفت: «جلوی کفش‌فروشی‌ها وایمیستم و قیمت می‌پرسم.»

گفتم: «بسیار عالی! کیف چی؟ اون ایرانیه؟» کیفش را آورد جلوی چشمم و گفت: «ببین! نوشته... (نام یک مارک خارجی را گفت)» گفتم: «بابا چرم ایران که معروفه لااقل اینو ایرانی می‌گرفتی!» گفت: «خودم نخریدم، ولی باور کنید هر جا رفتم از چرم ایرانی تعریف کردم. کم نذاشتم واسه تولیدات وطنی.» خواستم «تیکه ضخیمی» بارش کنم که قطار به ایستگاه آخر رسید و پیاده شد. گفت:
«nice to meet you آقا. امیدوارم بازم همو meet کنیم و در مورد حمایت از تولیدات وطنی بیشتر گپ بزنیم.»

کیهان :قاطعیت(گفت و شنود)
گفت: رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته است اگر در مذاکرات هسته‌ای به توافق جامع نرسیم، تولید غنی‌سازی 20 درصدی را از سر می‌گیریم.
گفتم: خب! اصلا چرا با دستپاچگی و قبل از این که از حریف امتیازی بگیریم، تولید اورانیوم 20 درصد غنی شده را متوقف کردیم و اورانیوم 20 درصدی موجود را اکسیده کردیم که حالا افسوس آن را بخوریم؟!
گفت: چه عرض کنم؟! حالا تازه به فکر قاطعیت افتاده‌ایم؟!
گفتم: مسافری در یکی از شهرها با چند نفر دعوایش شد و به او ناسزا گفتند، وقتی مسافر به شهر خودش رسید، پشت بام خانه را سوراخ کرد و رو به آن شهر فریاد زد، فلان و فلان و فلان هم خودت هستی و... همسرش صدایش کرد و گفت؛ بس کن دیگه! بیا پائین! الان خون راه می‌اندازی!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها