انگلیسی‌ها میراثی از خود بر جای گذاشتند که بیشتر آن را در آسیا و آفریقا می‌توان دید، شکل‌گیری کشورهایی بی‌هویت، با مرزهای ساختگی و ملت‌های پراکنده که حفظ نفوذ و سلطه انگلیسی‌ها در آنها همچنان ادامه دارد. یکی از این کشورهای ساخته و پرداخته انگلیسی‌ها که هنوز هم بعد از گذشت 40 سال نتوانسته هویتی برای خود دست و پا کند و به دنبال هویت مجازی است، امارات متحده عربی است، کشوری که در ماه جاری چهلمین سال موجودیت خود را جشن خواهد گرفت. از این دست کشورها در منطقه خاورمیانه کم نیستند، اما امارات از همه عجیب‌تر است، کشوری که خود هفت کشور دیگر است و هر یک دعایی دارند، شیوخی که فکر می‌کردند از سلطه انگلیس رها شده‌اند اما همچنان زیر سلطه‌اند و شاید این‌بار زیر سلطه‌ای دوجانبه. در این نوشته، گذری کوتاه خواهیم داشت به چگونگی شکل‌گیری و هویتی که اماراتی‌ها دنبال آن هستند.
کد خبر: ۶۸۹۳۷۵
امارات؛ کشوری با هویت‌های متخاصم

امارات متحده عربی در حالی در 1971 مستقل شد که بیانیه دولت انگلیس در 1967 مبنی بر خروج از منطقه شرق سوئز دردسری بسیار برای لندن و شیخ‌نشین‌های وابسته به آن ایجاد کرد. شیوخی که سالیان دراز زیر سلطه لباس قرمزهای انگلیسی بودند و خوب و بدشان از لندن می‌آمد شنیدن این سخن چنان برایشان گران تمام می‌شد که همه دست به کار شدند تا مانع از رفتن ارتش انگلیس شوند.

حاکمیت حزب کارگر بر انگلیس و تلاش آنها برای غلبه بر بحران اقتصادی مقامات لندن را به این نتیجه رسانده بود که باید نیروهای نظامی خود را از شرق سوئز بیرون کنند، نیروهایی که برای مدت بیش از 2 قرن حمایت از این شیوخ را بر عهده داشتند، صلح را میان آنها برقرار کرده بودند و بالاخره با کشف معادن و مخازن بزرگ نفت منبع نعمتی برای رشد و توسعه انگلیس شده بودند. اما این نیروها در سیاست جدید انگلیس باید از این منطقه خارج می‌شدند. در برنامه تدارک دیده شده توسط انگلیسی‌ها برای حفظ امنیت شیخ‌نشین‌ها قراردادها و پیمان‌هایی بسته شد که براساس آن باید کشورهای جدیدی شکل می‌گرفتند. در ابتدا قرار بر آن شد تا قطر به همراه بحرین و هفت امیرنشین در امارات فعلی با هم کشور مستقلی را تشکیل دهند؛ ولی تعلق بحرین به ایران و مخالفت تهران با این موضوع، به همراه بروز برخی اختلافات میان قطری‌ها با شیوخ ابوظبی به‌گونه‌ای بود که تشکیل چنین اتحادیه‌ای را به محاق برد.

التماس از انگلیسی‌ها

انتشار خبر خروج نظامیان انگلیسی از شرق سوئز؛ بیشتر میان شیوخ امارات بخصوص شیخ ابوظبی ایجاد ترس و واهمه کرد. شیخ زاید بن سلطان آل نهیان که از وی به عنوان موسس امارات متحده عربی یاد می‌کنند، با انتشار خبر خروج نظامیان انگلیسی بارها و بارها به لندن رفت، وقتی شنید که دلیل عمده انگلیسی‌ها از خروج از شرق سوئز بخصوص خلیج فارس، مشکلات مالی است، حاضر شد تمام این هزینه‌ها را متقبل شده ولی نظامیان انگلیسی ماندگار شوند.

این رفت و آمدها که به همراه ده‌ها امتیاز ویژه صورت می‌گرفت تنها به این دلیل بود که شیوخ امارات به خصوص شیخ ابوظبی از نظر امنیتی خود را تامین نمی‌دید و حضور سنگین ارتش انگلیس را برای تداوم حیات خود ضروری می‌شمرد. یکی از دلایلی که سال‌ها پس از درخواست حاکم ابوظبی در مورد چرایی این درخواست مطرح شد، مشکلات ارضی با کشور عمان بود، واقعیت این است که بیشتر خاک شیخ نشین ابوظبی، متعلق به عمان است و انگلیسی‌ها عامل و بانی رضایت عمانی‌ها جهت بهره‌برداری شیوخ ابوظبی از این خاک شده بودند، مساله‌ای که در طول سال‌های اخیر بارها و بارها عامل دخالت‌های گاه و بی‌گاه ابوظبی در امور داخلی عمان و متزلزل کردن سلطنت در این کشور شده است که آخرین مورد آن سال گذشته روی داد.

رفت و آمد به لندن که بارها و به صورت انفرادی و یا گروهی توسط شیوخ صورت می‌گرفت کارساز نشد و بالاخره تنها راهکار باقی مانده تشکیل کشورهای جدیدی بود که پیش از این تنها هویت قبیله‌ای داشتند و اکنون باید روی پای خود می‌ایستادند. مذاکرات و سفارش‌ها برای تشکیل کشور امارات از همان ابتدا شروع شد و بالاخره در روز 2 دسامبر 1971 و همزمان با خروج آخرین نظامی انگلیسی از شرق سوئز؛ کشورهای جدیدی در حاشیه خلیج فارس شکل گرفتند که یکی از آنها هم امارات متحده عربی بود.

هویت متخاصم

تشکیل کشور امارات متحده عربی بیشتر از روی اضطرار بود تا از روی میل و خواستن؛ اجباری که هفت امیرنشین را به دلایل مختلف با وجود رقابت‌های قبیله‌ای گرد هم آورد تا زندگی دوگانه‌ای در کنار هویتی متخاصم داشته باشند. وسعت بیشتر امیرنشین ابوظبی به همراه معادن نفت فراوان آن باعث شد تا امیر این منطقه به عنوان رئیس امارات متحده شناخته شود و در گام بعد امرای دبی باز هم به دلیل ثروت بیشتر بتوانند خود را در نیابت حاکمیت در این کشور ببیند.

تشکیل کشور امارات متحده عربی بیشتر از روی اضطرار بود تا از روی میل و خواستن؛ اجباری که هفت امیرنشین را به دلایل مختلف با وجود رقابت‌های قبیله‌ای گرد هم آورد تا زندگی دوگانه‌ای در کنار هویتی متخاصم داشته باشند

ابوظبی به همین دلیل سایه سنگین خود را بر سر دیگر امرای شش‌گانه دیگر گسترانده است و به نوعی دست به استعمار آنها می‌زند. هویت متخاصم خاندان آل نهیان و آل‌مکتوم در دو سده گذشته اکنون به صورت کامل خود را نشان می‌دهد، درگیری‌هایی که در طول این دو قرن میان آنها وجود داشته، نه تنها تمام نشده بلکه به اشکال دیگری ادامه دارد؛ که آن را می‌توان در دزدیدن هویت دیگر امیرنشین‌ها و مصادره به مطلوب آنها ذکر کرد. معرفی امارات متحده عربی بنام ابوظبی و دبی به همراه عدم نام بردن از دیگر امیرنشین‌ها در جغرافیای جهان، جنگ در این حوزه فرهنگی متخاصم را شکل داده است.

مصادره قدرت

در امارات متحده عرب یکی از مهم‌ترین مسائل مطرح، مصادره قدرت توسط 2 امیرنشین دبی و ابوظبی است. همان‌گونه که در این کشور مصادره فرهنگی به شکل تمام و کمال آن شکل گرفته است، مصادره قدرت نیز وجود دارد. بر اساس قانون اساسی امارات متحده می‌بایست همه ارکان قدرت میان هفت امیرنشین تشکیل دهنده این کشور تقسیم شود؛ از نخست‌وزیری به بعد، ثروت است که در اجرا باید به شیوخ دیگر برسد، اما سران ابوظبی و دبی برای تابع کردن دیگر امرا، نه تنها به تقسیم قدرت در هفت خانواده دست نزده‌اند، بلکه آن را به نوعی میان خود تقسیم کرده و در ادامه به بهانه حضور تکنوکرات‌ها و زنان در کابینه، برخی از پست‌ها را هم به این نیروها واگذار کرده‌اند، پست‌هایی مانند آموزش‌وپرورش، آموزش عالی، ارتباطات، راه‌سازی و... اما وزارتخانه‌هایی مانند اقتصاد، دارایی، کشور، امورخارجه و دفاع در دست خانواده آل‌نهیان مانده است، نخست‌وزیر هم امیر دبی است که ناچار است برای برگزاری نشست‌های خود راهی ابوظبی شود.

عدم توسعه یافتگی

آواز دهل شنیدن از دور خوش است، این مصداقی تام و تمام برای کشوری است که امروز برای بسیاری از مردم نماد توسعه، پیشرفت و شاید هم مدرنیزاسیون است. اینها چیزی است که در نگاه اول و با سفر به امیرنشین دبی و یا ابوظبی مشاهده می‌کنیم؛ اما قدر مسلم این است که ابوظبی با تمام این مسائل همچنان از عدم توسعه یافتگی رنج می‌برد. پنج امیرنشین شارجه، عجمان، ام القوین، راس الخیمه و فجیره یکی از دیگری عقب افتاده‌تر هستند و عملا در محاسبات اقتصادی و سیاسی امارات متحده عربی جایگاهی ندارند. با نگاهی به آمار اقتصادی در این پنج امیرنشین در برخی موارد از یک کارخانه داروسازی و یا سیمان‌سازی به عنوان صنعت پیشرفته یاد می‌شود در حالی که اساس زندگی آنها در دوره‌ای که مستقیم از دریا تجارت می‌کردند، نوعی سیادت و آقایی بود، اکنون این سیادت خود را به نوکری شیخ ابوظبی و دبی داده است تا تمام سرمایه‌گذاری‌ها در این منطقه صورت بگیرد. عدم‌توسعه یافتگی اقتصادی باعث شده تا بسیاری از ساکنان این امیرنشین‌ها برای کار بهتر و شرایط زندگی ایده‌آل راهی دبی و ابو‌ظبی شده و نوعی کمی جمعیت نیز دامن آنها را بگیرد. به عنوان مثال عجمان تنها 300هزار نفر جمعیت دارد، راس الخیمه 200هزار نفر و....

دردسر آل‌نهیان در امارات

امارات متحده عربی با وجود آن‌که امروز خود را به عنوان یک کشور تعریف می‌کند اما این تعریف آن اندازه ناقص است که با نگاهی کوچک به نقشه جغرافیایی آن و سرزمین‌های متعلق به شیوخ هر منطقه، متوجه آن خواهیم شد. امروز سیاست امارات متحده عربی که خود را رژیمی مشروطه سلطنتی معرفی کرده، نه به صورت مشورتی که بلکه به صورت خودمحوری امرای آل‌نهیان ارائه می‌شود. آنها که بشدت حاکمیت خود را در خطر دیده و می‌بینند، در طول‌ سال‌های گذشته همواره با ایجاد یک جو روانی بر مردم امارات، وجود این کشور را به حضور خود ربط و بسط داده و به همین دلیل هم اقدام به خریدهای نظامی گسترده، اجازه حضور به نظامیان خارجی، دادن پایگاه دریایی و هوایی به این کشورها ـ مانند آمریکا و فرانسه ‌ـ ، عدم مشارکت سیاسی مردم به صورت واقعی در قدرت و همچنین بردن تمام زیرساخت‌ها در اطراف ابوظبی و حداکثر دبی کرده‌اند. ادعاهای مکرر آنها در مورد نام خلیج فارس و جزایر سه‌گانه ایرانی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی نیز از همین نقطه نشأت می‌گیرد. آنها بخوبی می‌دانند در رقابت با ایران نمی‌توانند هیچ ادعایی داشته باشند و مساله جزایر میان ایران و امیر شارجه است، اما مصادره فرهنگی و سیاسی صورت گرفته توسط امرای آ‌ل‌نهیان حتی در این مورد هم اسباب دردسر شده و بارها و بارها مقامات این امیرنشین‌ها از سیاست‌های ابوظبی در ایجاد تنش با همسایگان گله کرده‌اند.

سخن آخر

بدون شک هر کشور هویتی و تاریخی دارد، اما امارات متحده عربی یکی از بی‌هویت‌ترین کشورهایی است که در طول قرن 20 و پس از پایان استعمار انگلیس در منطقه خلیج فارس شکل گرفت. هر یک از امیرنشین‌های این کشور شاید به خودی خود و پس از مهاجرت از شبه‌جزیره به این منطقه دارای تاریخ مختصری بوده باشند، اما عدم وجود اسناد و مدارک و شواهد کافی از هویت تاریخی باعث شده آنها بشدت سرگرم هویت سازی برای خود باشند و در این مورد از هیچ تلاشی هم دریغ نکنند. به مدد دلارهای نفتی و وابستگی به کانون‌های قدرت آنها گام‌هایی را در این زمنیه برداشته‌اند که بدون شک اگر با نگاه تیزبین به آن توجهی نشود، خود مایه دردسر خواهد بود.

صادق راستگو

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها