ثقوری، نماینده دادستان تهران که کیفرخواست این پرونده را در دادگاه خوانده است، میگوید: ماموران پلیس سال 86 جسد کاملا سوختهای را در اتوبان قم پیدا کردند که قابل شناسایی نبود و حتی جنسیت آن نیز در پزشکی قانونی مشخص نشد. پلیس اموال به جای مانده در محل را بهعنوان مدرک در پرونده ثبت کرد. زنی که چند روز بعد از این حادثه، گم شدن شوهرش را اطلاع داده بود، بعد از شناسایی اموال فرد سوخته، گفت او شوهرش است که خسرو نام دارد. تحقیقات نشان داد مقتول روز حادثه مبلغ کلانی پول برداشته و از خانه خارج شده بود و از آنجا که خسرو عمدهفروش بود، این کار تعجبآور نبود. بنابراین تحقیقات از طریق تلفن همراه مقتول ادامه یافت و پلیس آخرین شمارهای را که با مقتول در تماس بود، پیدا کرد. ماموران متوجه شدند این شماره متعلق به زوجی جوان است که قبلا با خسرو مراوده داشتند. بنابراین آنها بازجویی و مدعی شدند هیچ نقشی در قتل نداشتند و اصلا نمیدانند ماجرا چیست. با توجه به اینکه مدرکی علیه این زوج نبود، آنها آزاد شدند. تحقیقات پلیس هم به نتیجهای نرسید تا اینکه پرونده با درخواست اولیایدم برای پرداخت دیه از بیتالمال به دادگاه عمومی ارجاع و با این درخواست موافقت شد.
نماینده دادستان ادامه میدهد: ماموران در شهرستانی دیگر خبر دادند فردی با مشخصات خسرو چند سال قبل به قتل رسیده و زنی هم به قتل او اعتراف کرده و جزئیات را شرح داده است زمانی این خبر به تهران رسید که پرونده برای پرداخت دیه در اجرای احکام بود. حکم پرداخت دیه متوقف شد و پرونده قتل بار دیگر به جریان افتاد. با انتقال ستاره به تهران، او اعتراف کرد خسرو را به قتل رسانده و مبلغی پول نیز از او سرقت و حتی با شخصی همکاری کرده است تا جسد را از بین ببرند. نماینده دادستان درباره نحوه دستگیری ستاره چند سال بعد از قتل میگوید:این زن به دلیل پرونده دیگری که شوهرش شاکی آن بود، بازداشت شد. شوهر ستاره مدعی شده بود زنش ترکش کرده است و با مرد دیگری زندگی میکند. ستاره بعد از دستگیری به قتل نیز اعتراف کرد و جزئیات را با دقت توضیح داد. او بار اول گفت مردی به نام کوروش در انتقال جسد با او همکاری کرده و البته فقط جسد را آتش زده و قتل کارخودش بود، اما متهم بعد از اینکه متوجه مرگ کوروش شد، ادعا کرد این مرد قاتل کوروش بوده و او فقط نظارهگر صحنه قتل بوده است. ستاره در نهایت دوباره به قتل اعتراف کرد. آنچه متهم توضیح داده مقرون به واقع است اما او درباره انگیزهاش راست نمیگوید.
نماینده دادستان تهران درباره دلایلی که برای اثبات دروغگویی متهم در دست است، میگوید:متهم مدعی است مقتول قصد داشت به او تجاوز کند و وی برای دفاع از خودش مجبور شد نقشهای طراحی کند و بعد از بستن چشمهای متهم او را بکشد. اول اینکه اگر واقعا چنین قصدی از سوی مقتول مطرح بود، متهم میتوانست بعد از بستن چشمهای مقتول فرار کند و لزومی نداشت حتما او را بکشد. با توجه به اینکه خانه متعلق به متهم بود، بهانهای مبنی بر اینکه راه را بلد نبود یا کلید نداشت وجود نداشت. دوم اینکه بعد از وارد آوردن ضربه و زخمی کردن مقتول به جای اینکه به دوستش خبر میداد، میتوانست پلیس را از ماجرا مطلع کند اما او به بدترین نحو ممکن جسد را آتش زد. طبق تحقیقات محلی، مقتول مردی متین و پاک بوده و در محیط کار و زندگیاش مسالهای نداشته که کسی به او مشکوک شود. ضمن اینکه متهم از مقتول سرقت کرده و خودش این را قبول دارد بنابراین نمیتواند ادعا کند موضوع فقط تجاوز بود و دلایل کافی برای این ادعا ارائه نکرده است.
قصاص میخواهیم
فرزندان مقتول خواستار صدور حکم قصاص برای قاتل پدرشان شدهاند. آنها از اینکه ستاره غیر از قتل، به پدرشان تهمتزده است، بشدت ناراحت هستند. یکی از فرزندان مقتول میگوید: ستاره را چندبار در مغازه پدرم دیده بودم. او و شوهرش از مغازه پدرم جنس میخریدند. پدرم مردی شرافتمند و پایبند به خانواده بود. او هیچوقت به ما خیانت نکرد و خانوادهاش را هم خیلی دوست داشت.
وقتی از مرگش باخبر شدیم، آن هم به شکلی فجیع، تصورمان این بود او را برای پولهای همراهش کشتهاند. پدرم تاجر بود و به همین دلیل تعجبی نداشت پول کلانی همراه داشته باشد.
آن روز قرار بود بعد از کار یکی از خواهرانم را به دکتر ببرد اما از خانه رفت و دیگر برنگشت. ستاره زنی است که با مردان زیادی رابطه داشته و به گفته خودش معتاد به شیشه است. او پولهای پدرم را سرقت کرده و حالا قصد دارد کارش را توجیه کند، اما ما درخواست صدور حکم قصاص را داریم.
جزئیات قتل
ستاره میگوید ادعای اولیهاش درباره قتل درست است و خسرو قصد داشت به او تعرض کند. متهم میگوید: آن زمان شیشه میکشیدم. قبول دارم اشتباهات زیادی کردم اما این دلیلی برای اینکه خسرو به من تجاوز کند، نیست. شوهرم مرد مسئولی نبود. با اینکه بچه داشتیم اما به خرجی خانه زیاد فکر نمیکرد و من مجبور میشدم روی چرخ دستی لباس بفروشم.
لباسها را از خسرو میخریدیم چندبار با شوهرم به مغازه خسرو رفته بودیم و او ما را میشناخت تا اینکه قرار شد چند قطعه قاب عکس به او بفروشیم. او صبح زود تماس گرفت، گفتم باید از شوهرم بپرسم بعد زنگ زدم و گفتم شوهرم خانه نیست اما قاب عکسها حاضر است بیا و ببر. به خانه من آمد و گفت یک لیوان آب بیاور. من به آشپزخانه رفتم و دیدم او پشت سرم ایستاده است میخواست با من رابطه داشته باشد که او را با چاقو زدم.
سپس موضوع را به شوهرم اطلاع دادم اما او حرفم را باور نکرد و گفت توهم زدهای. من هم با دوستم کوروش تماس گرفتم و او به خانهمان آمد و با هم جسد را بیرون بردیم و آتش زدیم مقداری پول همراه خسرو بود و چون به پول نیاز داشتم، آن را برداشتم.
متهم درباره اینکه چرا برای رساندن مقتول به بیمارستان تلاشی نکرده است،میگوید: در آن زمان از زن صاحبخانهام که بیمار و علیل بود، پرستاری میکردم. بعد از اینکه خسرو را با چاقو زدم، ترسیدم آن زن و پسرم که در خانه خواب بود، از موضوع مطلع شوند.
وی ادامه میدهد: مدتی از ماجرای قتل گذشت و پلیس متوجه موضوع نشد. من با فرد دیگری آشنا شدم که طراح بود و من در کارها کمکش میکردم. او برای ما خانهای در شهرستان گرفت و از من خواست با او به آنجا بروم و در کارها کمکش کنم. شوهرم و دو پسرم هم آمدند من بیشتر روزها در خانهای که آن مرد اجاره کرده بود تا دیروقت کار میکردم شوهرم و بچههایم میخواستند به خارج بروند و دوستم قول داده بود به آنها کمک میکند اما چون نتوانست برای آنها کاری انجام دهد، شوهرم ناراحت شد و از او شکایت کرد و علیه من هم صحبت کرد. در حالی که من هیچ رابطه خاصی با آن مرد نداشتم و فقط با هم کار میکردیم.
این زن درباره اینکه چرا با مردی غریبه در خانهای دیگر زندگی میکرد در حالی که شوهر و فرزندانش هم همان شهر بودند، میگوید: مساله فقط کار بود ضمن اینکه شوهر من هیچ وقت برایم شوهری نکرد. او اصلا از این روابط ناراحت نمیشد همین که به او پول میرسید، برایش کافی بود. دیگر خسته شده بودم عذاب وجدان داشتم و نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم. وقتی شوهرم علیه من شکایت کرد، چیزی درباره قتل نگفت اما تصمیم گرفتم خودم را از منجلابی که در آن گرفتار شده بودم، نجات دهم.
من به قتل اعتراف کردم تا از عذاب وجدانی که داشتم، خلاص شوم. حالا هم به اولیایدم میگویم خسرو را من کشتهام و اشتباه کردهام اما این کار را در دفاع از خودم انجام دادم. البته باید همان ابتدا موضوع را به پلیس گزارش میدادم. من به اولیای دم تسلیت میگویم و به خاطر بچههایم درخواست بخشش دارم.
این زن در نهایت با حکم قضات دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.
مرجان لقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتگو با جام جم آنلاین هشدار داد
حسن هانیزاده در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با سفیر ایران در روسیه مطرح شد
گیتی خامنه از دغدغههای محیطزیستیاش میگوید
علی داوودی و پدرش در تحریریه روزنامه «جامجم»: