طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند
کد خبر: ۶۸۴۱۰۸
محمود احمدی‌افزاد با حسن روحانی دیدار کرد

اعتماد:حماقت مرز ندارد

در همه میدان ها جهان وارد نبرد شده. در والیبال که بچه های ما گل کاشتند و پوست برزیل را کندند. (برزیل به مثابه هلو و ما هلو پوست کن) در فوتبال هلند پوست اسپانیا را کند. (هلند در نقش پوست کن و اسپانیا در نقش هلو) اما در عراق داعش فرت و فرت پوست می کند. در خبرگزاری ها آمده بود داعش بعد از بریدن سر یک سرگرد عراقی توییت کرده این هم توپ ما برای فوتبال. خدا رحمت کند خدابیامرز دایی جان ناپلئون فقید را که همیشه می گفت حماقت مرز ندارد.

ما فکر می کردیم کسی که بفهمد فوتبال و جام جهانی چیست و توییت کردن بلد باشد حداقل از اندکی شعور لازم برای زندگی برخوردار است. بنابراین ما هم از خیر طنز نوشتن بر موضوع داعش می گذریم. به یک نفر گفتند پنیر نخور خنگ می شوی. گفت خنگ چی هست ؟ گفتن هیچی بخور بخور. حالاحکایت داعش است که بهتر است بنشیند پنیرش را بخورد.

حجاریان گفته باید به احمدی نژاد و میرکاظمی و... میدان حرف زدن بدهند، چون هرچه بگویند به نفع روحانی است. ما هم تا جایی که به دوستان میدان حرف زدن بدهند مشکلی نداریم و آزادی بیان را ارج می نهیم اما بالاغیرتا به آنها آزادی عمل ندهند که باز همان آش می شود و همان کاسه.

یک عمر ما رفتیم و آمدیم و هی گفتیم این جرج بوش چترباز است. کسی گوشش بدهکار نبود. هی گفتیم این شخص پریدن را دوست دارد حالاچه از این شاخه به آن شاخه باشد چه روی کول مردم باشد. باز هم کسی توجه نکرد. حالاایشان در 90 سالگی با چتر از هلیکوپتر پایین پریده. قابل توجه مدل های مشابه داخلی: 90 سالگی هنوز سن مناسبی برای پهن کردن چتر است.

شرق:محمود احمدی‌افزاد با حسن روحانی دیدار کرد

اسحاق جهانگیری سوار آمبولانس شد و گفت: ببین آمبولانس‌چی، دیروز رییس‌جمهور نشست مطبوعاتی داشت، خب؟ مجری مراسم فکر می‌کنی اسمش چی بود؟

گفتم: چی بود؟

گفت: محمود احمدی‌افزاد...

گفتم: اوه‌اوه... محمود احمدی‌نژاد آمده مجری شده؟ ‌ای ای‌ای... ببین تا کجا نفوذ کردند... عادت به میکروفن هم هست دیگر...

جهانگیری گفت: محمود احمدی‌نژاد نبود که. یک آقایی بود اسمش «محمود احمدی‌افزاد» بود... آمبولانس‌چی‌جان، دست روی دلم نگذار.

گفتم: چه فرقی دارد؟ بعد هم دست روی دلش گذاشتم و او شروع به درددل‌کردن کرد و گفت رییس‌جمهور گفته: «هیچ پیامی از طرف هیچ کشیشی بین من و اوباما ردوبدل نشده است.»

گفتم: ...

حسن روحانی گفت: «اگر ملتی به صندوق رای و دولتش اعتماد نداشته باشد و نداند سرنوشت رای او چه می‌شود، از صبح زود در صف نمی‌ایستد و با لبخند و افتخار رای خود را به صندوق نمی‌اندازد.»

پام را گذاشتم روی گاز و تخته‌گاز رفتم و گفتم: از صبح زود که هیچی، دیده شده تا فردا صبح هم چشم روی چشم نمی‌گذارند و نمی‌خوابند و منتظر می‌مانند چه‌کسی از صندوق بیرون می‌آید.

روحانی گفت: «دولت می‌خواهد هر کس حرف می‌زند و نقد می‌کند، با شناسنامه باشد.»

گفتم: ‌ای‌بابا... کشور 70میلیون‌نفر است، 80میلیون‌نفر برای یارانه ثبت‌نام کردند. خب بعضی‌ها شاید دو،سه‌تا شناسنامه دارند و به‌صورت موردی حرفشان را با یکی از شناسنامه‌هایشان می‌زنند.

گویا روحانی مبهوت نظرات مشعشع من شده و گفته: «اگر کسی به‌دنبال این است که مقابل دولت سنگ‌اندازی کرده و حرکت کابینه را متوقف کند، کار ناشایستی است.»

در همین لحظه یک صخره انداختند جلو آمبولانس و آمبولانس نه‌تنها از حرکت متوقف شد بلکه به‌صورت نمادین جمع و صاف شد. کله مبارک را که زیر چرخ عقب ‌گیر کرده بود کشیدم بیرون و گفتم: سنگ‌اندازی کدام است رییس؟ به این می‌گویند صخره‌اندازی... و تمام.

کیهان:خلاصه برداری

گفت: مدعیان اصلاحات این روزها بدجوری به تضعیف رئیس‌جمهور مشغولند، می‌گویند، روحانی اهل دموکراسی نیست! اعتدال گفتمان نیست! روحانی پایگاه مردمی ندارد! و...

گفتم: مدعیان اصلاحات همیشه نان به نرخ روز خورده‌اند. یک روز آقای هاشمی را عالیجناب سرخپوش می‌نامند و او را وادار به استعفاء از نامزدی مجلس می‌کنند و امروز ایشان را گل سرسبد اصلاحات لقب می‌دهند، یک روز علیه آقای ناطق شعار می‌دهند «مجلس زوری نمی‌خوایم، ناطق نوری نمی‌خوایم» و امروز برای ایشان فرش قرمز پهن می‌کنند.

گفت: حالا خوبه که به قول خودشان فقط 8 درصد رای داشته‌اند و این همه علیه روحانی رجز می‌خوانند و قمپز در می‌کنند!

گفتم: چه عرض کنم؟! یارو از یک جزوه 12 صفحه‌ای 275 صفحه خلاصه برداری کرده بود!

سیاست روز:مجنونی در بلاد فرنگ

از نظمیه چنین راپورت رسیده که گویا چند تن از اراذل و اوباش پایتخت به چنگ اجزای نظمیه افتاده‌اند و ماموران بر گردن آنان آفتابه آویخته و...

راپورت نمره یک – نظمیه طهران

از نظمیه چنین راپورت رسیده که گویا چند تن از اراذل و اوباش پایتخت به چنگ اجزای نظمیه افتاده‌اند و ماموران بر گردن آنان آفتابه آویخته و در کوی و برزن می‌گردانیده‌اند (کذا در متن) تا موجبات تنبیه و تنبه آنان حاصل گردد و عبرت سایرین بشوند. از قرار اطلاع جمعیتی مدافع حقوق بشر به رنگ یکی از آفتابه‌ها به شدت معترض شده و با انشای بیانیه‌ای از عوام‌الناس درخواست کرده در اعتراض به این عمل به مدت سه شبانه‌روز به جای آفتابه از "شیلنگ" استفاده کنند تا حال ِ نظمیه جا بیاید!

از بلاد فرنگ نیز راپورت رسیده که جوانک مزلف و مطربی موسوم به "شاهین" نیز در اعتراض به پایمال شدن حقوق محبوسان در "دوستاق خانه" مبادرت به کشف عورت نموده و قصد دارد به واسطه این عمل "انقلاب نرم" به راه بیندازد که دوسیه ایشان در دارالمجانین موجود است و جهت هرگونه اقدام مقتضی تقدیم می‌گردد.

راپورت نمره دو – وزارت جلیله تلگراف و تیلیفون

از این وزارتخانه راپورت می‌رسد که گویا تعدادی از اجزای آنجا در راستای اهداف استکبار جهانی کلمات و حروف ضاله‌ای را با عنوان sms به ملت شریف ارسال می‌نمایند و سعی در "ناتوی فرهنگی" دارند.

در این قبیل حروف و کلمات، ملت به درخواست نغمه‌های شوم با عناوین مجعول "پیشباز" (به گمانم صورت صحیح آن پیشواز باشد - مصحح) دعوت گردیده و پایه ایمانشان سست می‌گردد.

در این به اصطلاح پیامک‌های بازارگانی عوام را به دهکده‌های فریبنده دعوت نموده و برای یافتن زوج مناسب آنان را از راه به در کرده به گونه‌ای که برخی از آنان به راه فساد کشیده شده و از دست می‌روند.

نیکوتر آن است که شیخ رسایی الممالک را ترغیب و تشویق نموده که وزیر وزارتخانه موصوف را استیضاح نموده و ایشان را از تخت صدارت به زیر کشد تا دیگر شاهد اینگونه سلوک با ملت غیور!! (کذا در متن) نباشیم.

قدس :مش غضنفر و شبکه جمع آوری فاضلاب

یَک هَمسِده ای دِرِم که بیست سال پیشا وَرخواست رَفت خارج خِنه بِچّه هاشُ دِگه هَمونجه ماندُ ای خِنَش رَم از هَمو موقه داد دستِ مستاجر.

چَنروز جولوتَرا که بعدِ بیست سال از خارج آمَد، از شامسِ او هَموروز چاه دست به آبِ خِنَشا پُر رِفته بودُ مستاجرشَم پول دِده بود اَزی تانکرا آمده بودَن داشتن چاه رِ خالی مِکِردَن. ای یَرِگه هَمسِدِهه تا ای صحنه رِ دید واچُرتیدُ به مستاجرِش گفتِگ ای اینجه چیکار مُکُنه؟ مستاجِرِ گفتِگ خب چاهِما پُر رِفته دِگه. صابخِنِهه گفتِگ تو دُرُغ مِگی، حَتمَنی دِری از زِمین نفت مِکیشی بالا بِرِیکه ای چاها به شبکه سراسری اِگو وَصِل رِفته یُ پُر نِمِره. مستاجِره گفتِگ نه یَره هنوز وَصِل نِکِردَن، بِرِیِ وَصِل کِردنِش ایقذَر پول مِگیرن که مو نِداشتُم بُدُم. صابخِنِهه اعصابِش داغون رَفتُ یَخَنِ مستاجِرَرِ گیریفتُ گفتِگ چَلغوز مو خودُم بیست سال پیش که داشتُم مِرفتُم، هَمونجه پولِ اِگو رِ قِلِفتی دادُم، بعد یَنی تو ای بیست سال که تو خارج بیست تا شهرِ جِدید درست کِردَن، اینا هنوز یَک شبکه فاضلابِ یَک شهر رِ تِموم نِکِردَن؟ مو که داشتُم ایناهارِ نِگا مِکِردُم خِندیدُمُ گفتُم ها یَره، بِرِیکه اینجه مِشَدِ نه خارج!

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم بِرِیچی ای مَسؤولاما بِرِیِ ثبتِ ای رُکُردایِ 20ساله یُ 18ساله یُ 15ساله یُ 12ساله یِ خودِشا تو اجرایُ بهره وَرداریِ پُروجه ها تو کتاب رُکُردایِ گینِس هیچ اقدامی نِمُکُنَن؟!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها