جنگ سرد بدون دیوار سخت

آندره فونتن در مقدمه کتاب جنگ سرد تعریف کلاوزویتس، یکی از نظریه‌پردازان بزرگ مسائل جنگی، جنگ را این گونه تعریف می‌کند: جنگ عبارت است از برخورد منافع بزرگ از راه خونریزی، فقط از این لحاظ است که با دیگر برخوردها فرق دارد. به گفته فونتن، این برداشت کاملا کلاسیک است که در پی تحولات عظیم قرن بیستم غیرمعقول به نظر می‌رسد.
کد خبر: ۶۸۱۷۴۶

با پیشرفت بشر در ساختن سلاح‌های کشنده و تخریبگر که برخلاف گذشته در مدت زمانی بسیار کوتاه و غیرقابل باور جمعیت عظیمی از مردم یک سرزمین را نابود خواهد کرد و تا مدت‌ها آثار روانی و معلولیت‌های جسمانی را در نسل‌های پیاپی بر جای خواهد گذاشت، تصور دنیا از جنگ تغییر یافت. جنگ در این دوران دیگر هیچ پیروزی نخواهد داشت و مقابله به مثل در این جنگ، نسل‌کشی و شاید نابودی نوع انسان را به دنبال داشته باشد.

پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 و به دنبال نزاع ایالات متحده آمریکا و شوروی که بنا به عوامل مختلف روز به روز به آن دامن زده و بحرانی‌تر می‌شد، دنیا وارد دوره جدیدی از جنگ میان ابرقدرت‌ها شد، که جنگ سرد نام گرفت. رویکرد اقتصادی توسعه طلبانه آمریکا، ایدئولوژی کمونیستی شوروی و سعی در گسترش آن در سراسر جهان بویژه در اروپا و سرانجام مخالفت شوروی با سیاست‌های جهانی کنترل انرژی هسته‌ای در جهان از جمله مهم‌ترین دلایل ایجاد و گسترش جنگ سرد و سرانجام پیدایش بلوک شرق و غرب به شمار می‌رفت. در این دوران هر دو کشور از طریق اقدامات گوناگون سعی در متحد کردن دیگر کشورها در بلوک خود داشتند و فقط تعداد اندکی از کشورها همچون هند و یوگسلاوی تسلیم سیاست‌های هیچ قطبی نشدند.

آمریکا با اجرای طرح مارشال در اروپای غربی به دنبال ایجاد ممانعت از نفوذ کمونیسم در اروپای غربی از جمله فرانسه و ایتالیا بود و در قطب مقابل روسیه در پی گسترش کمونیسم در کشورهایی همچون چین بود.

از جمله مهم‌ترین وقایعی که جهان در این دوران شاهد آن بود، ساخته شدن دیوار برلین، بحران موشکی کوبا، بحران ویتنام و کره بود که از بارزترین پیامدهای جنگ سرد در این دوران به شمار می‌رفت. در این دوران هر دو بلوک سعی در افزایش قدرت هسته‌ای با احاطه کامل به این موضوع که نتیجه استفاده از سلاح هسته‌ای باخت ـ باخت خواهد بود، داشتند.

اما باز هم بیان چند جمله از سخنان فونتن خالی از فایده نیست. فونتن بر این باور است که مشکل بتوان انکار کرد که دلیل ایجاد چنین فضایی وجود سلاح‌های هسته‌ای بوده است و شاید بتوان امیدوار بود که هردو طرف درک کرده باشند که در قرن بیستم، دست زدن به این سلاح‌های کشنده جهت گسترش و تحمیل عقایدی که در قرن نوزدهم، یعنی قبل از اختراع هواپیما و اتم، سفینه‌های فضاپیما و وسایل ارتباط جمعی و الکترونیک و استعمارزدایی و افزایش جمعیت دنیا، عنوان شده بود عملی جنون آمیز به شمار می‌رود، اما با وجود وسایل ارتباط جمعی، دنیا شاهد وقایعی چون ساخته شدن دیوار برلین از یک سو و از سوی دیگر جزمیت اندیشه‌های کمونیستی در شوروی و چین بود که هر گونه تفکر یا شیئی را که جزئی از مظاهر سرمایه‌داری بود، منع و طرد می‌کرد. اما آیا در قرن بیست و یکم حتی وقوع جنگ سرد قابل پیش‌بینی و منطقی به نظر می‌رسد؟

آنچه گفته شد، ضرورتی است برای ورود به بحثی که امروزه سیاستمداران و دولتمردان جهان را به خود مشغول کرده است. از سرگیری جنگ سرد؛ به دنبال تنش‌های اخیر در اوکراین و در پی آن جدا شدن کریمه از اوکراین، سیاستمداران بر این باورند که جهان در قرن بیست و یکم باز هم در خطر جنگ سرد قرار دارد.

آمریکا به دنبال استقرار سپر ضدموشکی در مناطقی از اروپاست که در همسایگی و همجواری روسیه هستند و به باور روسیه این سامانه ضدموشکی می‌تواند تهدیدی اساسی علیه روسیه به شمار رود. مدودف، رئیس‌جمهور سابق روسیه بر این باور است که این سپر دفاعی می‌تواند علیه روسیه و به منظور مورد هدف قرار دادن این کشور به کار رود. حتی برخی جام جهانی 2014 فوتبال را نیز متاثر از این اقدامات دانسته‌اند و بر این باورند که در صورت رویارویی دو تیم روسیه و ایالات متحده آمریکا، احتمال ایجاد تنش و نبرد سخت و سیاسی محتمل خواهد بود. حتی هر دو کشور خواستار محدودیت‌هایی برای طرف مقابل در بازی‌های جام جهانی شده‌اند که این امر با مخالفت فیفا مواجه شده است.

اما براستی آیا می‌توان وقوع جنگ سرد را فقط با دلایل نظامی و بدون درنظر گرفتن دیگر عوامل اجتماعی و به طور خاص نهاد رسانه به عنوان یکی از تأثیر گذارترین عاملان جهان امروز محتمل دانست؟ جهان در قرن بیست و یکم و در زمانی که وسایل ارتباطی مرزهای مکانی و زمانی را برداشته است و کاستلز این فضای جدید را فضای جریان‌ها خوانده است، قرار دارد.

شهروندان کشورهای مختلف دنیا با استفاده از وسایل ارتباط جمعی و بویژه با عضویت در شبکه‌های اجتماعی به شهروندان جهانی یا شهروندان جهان وطن مبدل شده‌اند و پذیرش این نکته که ابرقدرت‌ها دوباره بتوانند عقاید جزمی را در کشورهای خود و در ادامه در میان دیگر کشورها بپرورانند امری بعید به نظر می‌رسد.

در پی درگیری‌هایی که در چند سال اخیر جهان عرب شاهد آن بود، هرگونه تردیدی در ارتباط با قدرت شبکه‌های اجتماعی چون فیسبوک و توئیتر از اذهان پاک شده است. از سرگیری فضای فرهنگی ـ اجتماعی جنگ سرد در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم بسیار دشوار به نظر می‌رسد؛ سال‌هایی که در سرزمین‌های کمونیستی حتی آلات موسیقی مربوط به کشورهای سرمایه‌داری نیز منع می‌شد، اما اکنون این مساله بسیار پیش پا افتاده و به نوعی ساده‌اندیشانه به نظر می‌رسد که در جهانی که ملت‌ها در کنار حکومت‌ها و از طریق وسایل ارتباط جمعی در دیپلماسی بین کشورها سهیم‌اند، دیوار برلین دوباره ساخته شود یا پرده آهنین از نو کشیده شود.

فاطمه زنده‌بودی/ جام​جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها