پدیده‌های‌ تاریخی‌ و سیاسی‌ از منظر هر نویسنده‌ با عقاید ویژه‌ او تجزیه‌ و تحلیل‌ می‌شود و یکسان‌ دیدن‌ منظرهای‌ نویسندگان،‌ خیلی‌ مطابق‌ با واقع‌ نیست. این‌ درست‌ است که‌ بزرگان‌ تاریخ‌‌نگاری‌ و اساتید علم‌ تاریخ‌ تأکید می‌کنند که‌ مورخ‌ باید بیطرف‌ باشد و این امر‌ یک‌ ضرورت‌ در امر تاریخ‌‌نگاری‌ است، اما همیشه‌ هم،‌ طرفیت‌ مورخ به آن‌ معنا نیست‌ که‌ بیان‌ خلاف‌ واقعی‌ صورت‌ گیرد.
کد خبر: ۶۸۰۵۹۲
‌‌نگرش شناسی‌ تاریخ نگاری‌ انقلاب‌اسلامی‌

بحث‌ ما در بررسی‌ مقوله‌ نگرش‌شناسی‌ تاریخی‌ به‌ این‌ فرضیه‌ بر می‌گردد که‌ هیچ‌ مورخ‌ و گوینده‌ای‌ در بیان‌ حوادث‌ تاریخی‌ بی‌‌طرف‌ نیست. در این‌که‌ مورخ‌ باید بی‌طرف‌ باشد به‌ لحاظ‌ ایده‌‌آلی، حرف‌ درستی‌ است ولی‌ به‌ لحاظ‌ علمی و عملی،‌ غالباً‌ مورخان‌ دارای‌ موضع‌ هستند و بی‌طرفی‌ مورخ، کمتر پذیرفتنی‌ است بنابراین‌ لازم‌ است‌ به‌ واسطه‌ بازکاوی‌ و بازشناسی، گرایش‌های‌ نویسندگان‌ تاریخ‌ معاصر مشخص‌ گردد.

با استقراء در نگرش‌های‌ مختلف‌ تاریخ‌‌نگاری، حدود یازده‌ نوع‌ نگرش‌ عمومی‌ تاریخ‌‌نویسی‌ در ایران معاصر و بعد از انقلاب اسلامی‌ را شناسایی‌ کرده‌ایم‌ که‌ آن‌ نگرش‌ها بر اساس‌ وجوه‌ مشترکی‌ که‌ دارند، طبقهبندی‌ شده‌اند و البته‌ در بیان‌ زیرمجموعه‌های‌ این‌ نگرش‌ها، کم‌ و بیش‌ اختلافاتی‌ بین‌ آنها وجود دارد که‌ اگر این‌ نگرش‌ها را بشناسیم‌ به‌ مقدار زیادی‌ به‌ زوایای‌ اختلاف‌نظر و تفاوت‌ دیدگاه‌‌هایی که‌ در اجتماع‌ و صفبندی‌های‌ سیاسی‌ و تاریخی‌ وجود دارد، پی‌ می‌بریم. ما ابتدا به‌ طور بسیار خلاصه‌ این‌ گروه‌ها را نام‌ برده‌ و مختصرا توضیح‌ می‌دهیم‌ و سپس‌ به‌ شرح‌ تفصیلی‌ آنها خواهیم‌ پرداخت،‌ ضمن‌ آن که‌ معتقدیم‌ برای‌ هر کدام‌ از این‌ نگرش‌ها، توضیح‌ مسبوطی‌ در حد یک‌ کتاب‌ ضرورت‌ دارد.

الف. موافقان پهلوی

1. تاریخ‌نگاری‌ پهلوی‌ها

2. تاریخ‌نگاری‌ دولتهای غربی

3. خادمان‌ جدا شده‌

4. تجاری‌ نویسان‌

ب. مخالفان‌ پهلوی‌

پس‌ از چهار گروه‌ فوق ، 3 گروه‌ جزء مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌ به‌ شمار می‌آیند که‌ عبارتند از:

1. اسلام‌ گرایان‌

2. چپ‌‌گرایان‌

3. ملی‌‌گرایان‌

ج. تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌

1. تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ داخل‌ ایران‌

2. تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ خارج‌ ایران‌

د. تاریخ‌نگاری‌ نویسندگان‌ حامی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در خارج‌

ه. تاریخ‌نگاری‌ روشنفکری‌


امکان‌ خرده‌گیری‌ بر نوع‌ تقسیم‌بندی‌

ممکن‌ است‌ نگرش‌های‌ دیگری‌ نیز وجود داشته‌ باشد و یا احیاناً‌ تقسیمبندی‌های‌ دیگری‌ نیز قابل‌ اعمال‌ باشد. معذلک‌ مجموعه‌ آنچه‌ در این‌ تقسیم‌بندی‌ ارائه شده،‌ مورد اقبال‌ جمع‌ زیادی‌ از محققان‌ تاریخ‌ قرار گرفته‌ و این‌ تقسیم‌ بندی‌ محصول‌ مباحث‌ فراوان‌ در این‌ حوزه‌ است.

الف. تاریخ‌نگاری‌ پهلوی‌ها

در خصوص‌ تاریخ‌نگاری‌ پهلوی‌ها، دو گونه‌ طبقه‌ بندی‌ کلی‌ داریم.

1. نگارش‌های‌ محرمانه

2. نگارش‌های‌ علنی

نـگـارش‌هـای‌ محرمانه‌ در واقع‌ توجه‌ به‌ دریافت‌ها و برداشت‌های‌ واقعی‌ کسانی‌ است‌ که‌ در آن‌ دوره‌ دستی‌ بر آتش‌ داشتند. تاریخ‌نگاری‌ محرمانه‌ بیشتر در قالب‌ یادداشت‌های‌ روزانه‌ و یا اسناد محرمانه‌ سیاسی‌ و امنیتی‌ قابل‌ توضیح‌ است. از بین‌ یادداشت‌‌هایی که‌ از دوره‌ پهلوی‌ به‌ جای‌ مانده، خاطرات‌ اردشیر جی‌ و یادداشت‌های‌ امیر اسدالله علم‌، بسیار ارزشمند و در خور توجه‌ است. این‌ یادداشت‌ها گویای‌ بسیاری‌ از حقایق‌ مربوط‌ به‌ دوران‌ حاکمیت‌ پهلوی‌ اول‌ و دوم‌ در ایران‌ است. هم‌ اردشیر جی‌ و هم‌ اسدالله علم،‌ مهره‌هایی هستند که‌ با لحاظ‌ میزان‌ اعتبار و نفوذ در دستگاه‌ پهلوی‌ هیچ‌ کس‌ به‌ اندازه‌ آنها اعتبار و نفوذ نداشته‌ و انصافاً‌ فرمانروای‌ مطلق‌ ایران‌ بوده‌اند و در خیلی‌ از موارد عقایدشان‌ را بر شاه‌ تحمیل‌ می‌کرده‌اند. در خصوص‌ اسدالله علم‌ باید گفت‌ که‌ به‌ علت‌ دارا بودن‌ سمت‌ نخستوزیری‌ و وزارت‌ دربار، وی‌ ارتباط‌ بسیار نزدیکی‌ با انگلیسی‌ها و آمریکائی‌ها داشته‌ و عملاً‌ یک‌ دولت‌ مقتدری‌ را در وزارت‌ دربار تشکیل‌ داده‌ بود که‌ ورای‌ دولت‌ها تصمیم‌ می‌گرفت. یادداشت‌های‌ علم‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ نخست‌وزیران در دست‌ او چیزی جز یک‌ مقام‌ مسوول‌ با حداقل‌ اراده‌ لازم‌ نبوده‌ و کاملاً‌ تحت‌ تأثیر اراده‌ او بوده‌اند. وی‌ به‌ راحتی‌ می‌توانسته‌ هر وقت‌ اراده‌ کند تصمیمات‌ دولت‌ را به‌ نوعی‌ نقض‌ کند و یا‌ در تعاملات‌ منطقه‌ای، به‌ عنوان‌ فردی‌ مقتدر که‌ قابلیت‌ نفوذ و اعمال‌ تصمیم‌ دارد، دخالت‌ نموده‌ و تصمیم‌های‌ مهمی‌ به‌ نفع‌ دیدگاه‌های‌ خود و دولت‌ انگلستان‌ بگیرد.

قسمتهایی‌ از یادداشت‌های‌ علم‌ تحت‌ عنوان‌ خاطرات‌ من‌ و شاه‌ توسط‌ آقای‌ عبدالرضا هوشنگ‌ مهدوی‌ چاپ‌ گردید که‌ به‌ علت‌ ترجمه‌ چند باره‌ آن،‌ با متن‌ اصلی‌ تفاوت‌های‌ بسیاری‌ پیدا کرده‌ است. اما متن‌ اصلی‌ تحت‌ عنوان‌ «یادداشت‌های‌ علم‌» چاپ‌ شده‌ است‌ که‌ در این‌ یادداشت‌ها، نکات‌ قابل‌ توجه‌ زیادی‌ وجود دارد.

یادداشت‌های‌ اسدالله علم‌ از 22 بهمن‌ 1347 شروع‌ شد. آنچه‌ از محتوای‌ نخستین‌ جلد آن‌ بر می‌آید آن‌ است‌ که‌ پیش‌ از این،‌ جلد دیگری‌ نیز نوشته‌ شده‌ است‌ که‌ ویراستار و خانواده‌ او نتوانستند آن‌ را بیابند. اسدالله علم‌ این‌ یادداشت‌ها را به‌ طور معمول‌ پس‌ از کار روزانه‌ و در ساعت‌های‌ نیمه‌ شب‌ و یک‌ بامداد نوشته‌ و‌ در نگارش‌ آنها وسواس‌ خاصی‌ از خود نشان‌ داده‌ است. وی‌ ابتدا این‌ یادداشت‌ها را در یک‌ دفتر می‌نوشت‌ اما پس‌ از مدتی‌ آنها را به‌ کاغذ کلاسور منتقل‌ کرد و نوشته‌ها را در یکی‌ از بانک‌های‌ سوییس‌ به‌ امانت‌ گذاشت‌ که‌ به‌ صورت‌ مجموعه‌ پنج‌ هزار صفحه‌ای‌ باقی‌ مانده‌ است. علم‌ در واپسین‌ ماه‌های‌ عمر خویش‌ که‌ به‌ شدت‌ نگران‌ آینده‌ سلطنت‌ پهلوی‌ بود، به‌ همسرش‌ وصیت‌ کرد: این‌ یادداشت‌ها را زمانی‌ منتشر سازند که‌ دودمان‌ پهلوی‌ در ایران‌ سلطنت‌ نمی‌کند و ده سال از کنار رفتن آنها گذشته باشد.

در اوایل‌ سال‌ 1356 اسدالله علم‌ به‌ طرز دردناکی‌ در اثر بیماری‌ سرطان‌ خون‌ و بیماری‌های‌ مقاربتی‌ درگذشت. جالب‌ این‌که‌ شاه، علم‌ و عبدالکریم‌ ایادی‌ هر سه‌ با بیماری‌ مشترکی‌ جان‌ دادند. پس‌ از گذشت‌ ده‌ سال‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی، ملک‌ تاج‌ قوام،‌ همسر علم‌ و دختران‌ وی‌ در خرداد 1366 به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند که‌ زمان‌ انتشار یادداشت‌ها فرا رسیده‌ است. بنابراین‌ از دوست‌ دیرینه‌ علم، علینقی‌ عالیخانی‌ وزیر سابق‌ اقتصاد در دوران‌ علم‌ و دولت‌های‌ بعد از وی و یکی‌ از افرادی‌ که‌ دوستی‌ و ارتباط‌ خانوادگی‌ خود را با خانواده‌ علم‌ حفظ‌ کرده‌ بود؛ خواستند یادداشت‌ها را آماده‌ چاپ‌ کند.

مجموعه‌ یادداشت‌های‌ علم‌، حکایتی‌ هر چند ناقص‌ اما در عین‌ حال‌ جامع‌ از سلطنتی‌ است‌ با ساختارهای‌ پوسیده، فاسد و غیر مردمی‌ و همچنین‌ دولت‌ مردانی‌ که‌ جز تملق‌ و چاپلوسی‌ نمی‌دانستند. این‌ مجموعه‌ یادداشت‌ها را باید از چند زاویه‌ دیگر نیز مورد توجه‌ قرار داد و آن‌ این‌که‌ امیر اسدالله علم‌ در بسیاری‌ موارد، خود را در زد و بندهای‌ سیاسی، اقتصادی‌ و امنیتی‌ که‌ در آنـهـا حـضـور داشـتـه،‌ پـوشیده‌ نگه‌ می‌دارد و بیشتر نقش‌ کدخدامنشی‌ به‌ خود می‌گیرد و خود را بیعیب‌ می‌بیند و چنین‌ القاء می‌کند که‌ انگار تقصیری‌ در کوتاهی‌ها ندارد. علم‌ به‌ قساوت‌ها و بی‌رحمی‌‌هایی که‌ در حق‌ مردم‌ روا داشته، اقرار دارد و آن‌ را افتخاری‌ برای‌ خود می‌داند. از سوءاستفاده‌ای‌ که‌ از انسان‌های‌ بدبخت‌ زیر سلطه‌ خویش‌ داشته‌، راضی‌ به‌ نظر می‌رسد و هشدارهایشان‌ فقط‌ به‌ خاطر از دست‌ ندادن‌ اقتدار و آتوریته‌ای‌ است‌ که‌ ممکن‌ بود در اثر اعتراض‌ مردم‌ و یا رفع‌ حمایت‌ آمریکا برداشته‌ شود. یادداشت‌های‌ علم‌ آئینه‌ای‌ است‌ هر چند غبار گرفته‌ از بطن‌ سلطنت‌ و شاهنشاهی‌ که‌ مردم‌ ایران‌ بهتر از هرکس‌ دیگر آن‌ را شناختند.


اسناد برجای مانده از ساواک

در کنار یادداشت‌های‌ علم‌ که‌ جزء یادداشت‌های‌ محرمانه‌ بوده،‌ یادداشت‌های‌ دیگری‌ از پهلوی‌ها در دست‌ داریم‌ که‌ آنها عمدتاً‌ اسناد به‌ جای‌ مانده‌ از ساواک‌ و سازمان‌های‌ امنیتی‌ است.

در خصوص‌ اسناد ساواک‌ باید توجه‌ داشت‌ که‌ این‌ سندها علیرغم‌ اعتبار قابل‌ توجهی‌ که‌ دارند، منتهی‌ در یک‌ سری‌ سـنـدهـای‌ سـاواک‌ تـشـکیک‌های‌ جدی‌ وجود دارد زیرا ‌ اشخاصی‌ می‌خواستند پرونده‌ آنها در ساواک،‌ واقعی‌ نباشد و یا پرونده‌ آنها در ساواک‌ علنی‌ نشود و یا این‌که‌ در بازجوئی‌ها، بعضاً‌ دروغ‌های‌ حرفه‌ای‌ هوشمندانه‌ می‌گفتند و یا جرمی را‌ که‌ شخصی‌ مرتکب‌ شده، دیگری‌ به‌ عهده‌ می‌گرفته‌ است. مثلاً عزتالله شاهی‌ در جریان‌ دستگیری خود از فردی به نام حسین محمدی نام میبرد و همه اسناد و مدارک مکشوفه را به فردی به نام حسین محمدی نسبت میدهد و ساواک نیز مدتها بدنبال حسین محمدی بوده است حال آن که اساسا چنین شخصی وجود خارجی نداشته است.

هادی‌ غفاری‌ در خاطراتش‌ به‌ طور شفاهی‌ بیان‌ می‌کرد: یک‌ روز در قم‌ دنبال‌ کاری‌ بودم‌ که‌ متوجه‌ شدم‌ مأمور ساواک‌ در تعقیبم‌ می‌باشد، چاره‌ای‌ نداشتم‌ جز این‌که‌ مأمور را سر کار بگذارم. بنابراین‌ رفتم‌ سر قبرها در حرم‌ و قبرستان‌ شیخان‌ قم‌ شروع‌ به‌ فاتحه‌ خواندن‌ کردم‌ و بعدها در پرونده‌ام‌ دیدم‌ نوشته‌ بودند که‌ این‌ شیخ‌ آدمی‌ بی‌ کار است و کاری‌ به‌ جز خواندن‌ فاتحه‌ برای‌ اهل‌ قبور ندارد.

در این‌ میان‌، دیده‌ شده‌ که برای گرفتن‌ اعتراف در بازجوییها، نیروهای‌ ساواک‌ دست‌ به‌ یک‌ سری‌ از رفتارهای‌ غیراخلاقی‌ زده‌اند. همچنین‌ در موارد بسیاری،‌ اعضأ مرتبط‌ با یکدیگر بعد از چهل‌ و هشت‌ ساعت‌ از دستگیری‌ می‌بایست‌ تغییر مکان‌ و هویت‌ می‌دادند، چرا که‌ فرد دستگیر شده‌ موظف‌ بود که‌ تا چهل‌ و هشت‌ ساعت‌ مقاومت‌ کند و شکنجه‌ را تحمل‌ نماید، به‌ همین‌ خاطر بازجویی‌ها در چهل‌ و هشت‌ ساعت‌ اول‌ بسیار سختگیرانه‌ و با شکنجه‌های‌ شدید همراه‌ بود، شکنجه‌هایی‌ که‌ منجر به‌ شهادت‌ بیش‌ از 50 نفر در بازداشتگاه‌های‌ ساواک‌ شده‌ است. بنابراین‌ باید جهت‌ رجوع‌ به‌ ‌ اسناد ساواک‌ در خصوص‌ بازجویی‌ها و جهت‌گیری‌های‌ آن‌، دقت‌ و تأمل‌ بیشتری‌ روا داشت‌ و شرایط‌ شکنجه‌ و برخورد ساواک‌ را - هر چند برای‌ محققان‌ و یا خوانندگان‌ قابل‌ درک‌ نیست‌- برای‌ قضاوت‌ در مورد اسناد ساواک‌ لحاظ کرد.


تاریخ‌نگاری‌ علنی‌ پهلوی‌ها

تاریخ‌نگاری‌ علنی‌ پهلوی‌ها به‌ سه‌ دسته‌ تقسیم‌ می‌شود که‌ عبارتند از: 1. باستان‌گرایانه؛ 2. تمجیدی؛ 3. توجیهی.

1. تاریخ‌نگاری‌ باستانگرایانه‌

تاریخ‌نگاری باستانگرایی از زمان‌ رضاخان‌ شروع‌ شد و تا سال‌ 1357 ادامه‌ داشت، از احیا مراکز منسوب‌ به‌ پادشاهان‌ باستانی‌ ایران‌ نظیر تجلیل افراطی از کوروش‌ هخامنشی گرفته تا تاریخ‌‌هایی که‌ نوشته‌ شده و برگزاری جشن‌های‌ 2500 ساله‌ و نهایتاً‌ تغییر تاریخ‌ هجری‌ شمسی‌ به‌ شاهنشاهی؛ یعنی‌ علاوه‌ بر این‌که‌ حکومت‌ این‌ نگاه‌ تاریخی‌ را پیگیری‌ می‌کرد، به‌ نوعی‌ تبدیل‌ به‌ یک‌ قانون‌ و جریان‌ جاری‌ در جامعه‌ هم‌ ‌شد.

2. تاریخ‌نگاری‌ تمجیدی‌

تاریخ‌نگاری‌ تمجیدی‌ بعد از کودتای‌ 28 مرداد شروع‌ شد. وقتی‌ قدرت‌ شاه‌ در ایران‌ تثبیت‌ شد، عملاً‌ هرچه‌ در ایران‌ به‌ لحاظ‌ متن‌ تاریخی‌ منتشر شد، در تمجید و ستایش‌ شاه‌ بود که‌ نقطه‌ اوج‌ این‌ آثار را می‌توان‌ در کتاب‌هایی چون «جلال‌ و شکوه‌ شهر بانوی‌ ایران»‌ نوشته‌ رسول‌ پرویزی‌ یا کتاب‌ «عظمت‌ بازیافته» یا کتاب‌‌هایی مثل‌ «مأموریت‌ برای‌ وطنم‌» و یا کتاب‌ «به‌ سوی‌ دروازه‌های‌ تمدن‌ بزرگ‌» دید و مضمون کلی آن این است که‌ در ایران‌ جز عظمت، شکوهمندی، رشد و تعالی‌ و پیشرفت‌ چیز دیگری‌ نمی‌بینید.

3. تاریخ‌نگاری‌ توجیهی‌

تاریخ‌نگاری‌ توجیهی‌ پهلوی‌ها که‌ آغاز آن‌ بعد از انقلاب‌ است،‌ به‌ نکات‌ زیر توجه‌ دارد و چهار چیز عملاً‌ در همه‌ آنها وجود دارد.

1. فاجعه نمایاندن انقلاب اسلامی

از منظر پهلوی‌ها وقوع‌ انقلاب‌ در ایران‌ یک‌ فاجعه‌ بوده‌ است. همه‌ آثار پهلوی‌ها، بعد از انقلاب‌ به‌ طور مشترک‌ وقوع‌ انقلاب‌ را یک‌ فاجعه‌ می‌دانند.

2. فقدان نقش در اعمال منتهی به وقوع انقلاب

در این آثار، موقعیت‌ و وضعیت شخصیت‌های نویسنده و خاطره‌گو طوری‌ است‌ که‌ هیچ‌ نسبتی‌ با وقوع‌ انقلاب‌ ندارند؛ یعنی‌ به‌ نوعی‌ خودشان‌ را توجیه‌ می‌کنند و از آنچه‌ باعث‌ وقوع‌ انقلاب‌ شد، فاصله‌ می‌گیرند. قدر مشترک‌ همه‌ این‌ آثار آن‌ است‌ که‌ تلاش‌ دارند برای‌ وقوع‌ انقلاب،‌ مقصری‌ را معرفی‌ کنند. در کنار قصورهای‌ صورت‌ گرفته؛ که مقصران بسیاری معرفی شدهاند لکن ما فقط به هفت مقصر که در آثار مختلف‌ معرفی‌ شده‌اند، اشاره میکنیم:

1-‌ دشمنان خارجی

محمدرضا پهلوی‌ در «‌پاسخ به تاریخ» می‌گوید: دشمنان‌ خارجی‌ ایران‌ نتوانستند پیشرفت‌ جامعه‌ ایران‌ را ببینند و نهایتاً‌ زمینه‌های‌ شورش‌ و اعتراض‌ علیه‌ من‌ را فراهم‌ کردند.

2- آمریکا

اشـرف‌ پـهـلـوی مـی‌گـویـد: به راه انداختن انقلاب، کار آمریکائی‌ها بوده‌ است.

3- اطرافیان فاسد

جهانگیر تفضلی‌ می‌گوید: این‌ مشاوران‌ فاسد شاه‌ بودند. شاه‌ آدم‌ خوبی‌ بود ولی‌ مشاورانش‌ بسیار بد بودند.

4- فساد شخص شاه

فریدون‌ هویدا در کتابش‌ می‌گوید: برای‌ وقوع‌ انقلاب‌ در ایران‌ هیچ‌ دلیلی‌ بهتر از وجود خود شاه‌ نمی‌توانست‌ باشد. یعنی‌ اگر رفتار شاه‌ را تجزیه‌ و تحلیل‌ کنید، می‌فهمید که‌ برای‌ وقوع‌ انقلاب‌، دلیل‌ دیگری‌ نیاز نیست. این‌ آدم‌ آن‌ قدر فاسد بوده‌ که‌ جامعه‌ به‌ خاطر صرف‌ وجود چنین‌ آدمی‌ در را‡س‌ قدرت، دست‌ به‌ انقلاب‌ می‌زند.

5- سیستم حاکمیت

امیرعباس هویدا نخست وزیر 13 ساله شاه در محاکمه‌اش‌ می‌گوید که‌ من‌ مقصر نبودم‌ بلکه‌ سیستم‌ فاسد بوده‌ است.

6- جبهه ملی

علی‌ امینی‌ نخست وزیر شاه در سالهای 1340 و 1341در خاطراتش‌ می‌گوید: مسوولان‌ جبهه‌ ملی‌ باعث‌ این‌ حادثه‌ شدند و در زمانی‌ که‌ دولت‌ تشکیل‌ دادیم‌ اگر همکاری‌ می‌کردند، می‌توانستیم‌ شاه‌ را تعدیل‌ کنیم‌ و از این‌ طریق‌ اجازه‌ ندهیم‌ به‌ خاطر مسائلی‌ که‌ کشور به‌ آنها مبتلا شده، آیت‌الله خمینی‌ و مذهبی‌ها فرصت‌ کنند در سیر مبارزه‌ سیاسی‌ بیایند و کشور دچار این‌ فاجعه‌ شود.

7 - عبدالمجید مجیدی‌ رئیس سازمان برنامه و بودجه دوره پهلوی دوم می‌گوید: افزایش‌ قیمت‌ نفت‌ سبب‌ وقوع‌ این‌ حادثه‌ شد. دوباره‌ خود ایشان‌ ساواک‌ و حزب‌ رستاخیز را مقصر معرفی‌ می‌کند.

جالب‌ این‌که‌ نویسندگان کتاب «دخترم فرح»، علاوه‌ بر عـنـاصـری‌ کـه‌ قـبـلاً‌ بـه‌ عـنـوان‌ مـقـصر معرفی‌ شده‌ بودند شرکت‌های‌ چند ملیتی‌ نفتی‌ و فردوست‌ و قره‌ باغی‌ و... را هم‌ به‌ عنوان‌ مقصر نشان‌ دادند. یعنی‌ آقایان،‌ مجموعه‌ای‌ از کتاب‌های‌ پهلوی‌ها را خواندند و براساس‌ آن،‌ کتاب‌ نوشتند و هرکس‌ یک‌ بخشی‌ را مقصر معرفی‌ کرد. بخش‌‌هایی از گفتمان‌ پهلوی‌ها در داخل‌ ایران‌ پذیرفته‌ شد، مثلاً‌ اساتید مطرح‌ دانشگاه‌های‌ ما نظر اشرف‌ پهلوی‌ را تبلیغ‌ کردند که‌ آمریکا مقصر بوده‌ است.

شاه‌ در جاهای‌ مختلف‌ و گفت‌وگوهایی‌ که‌ با عناصر سیاسی‌ خارجی‌ در ایران‌ مثل‌ ویلیام‌ سولیوان، آنتونی‌ پارسونز یا میشل‌ پویناتسکی‌ نماینده‌ دولت‌ فرانسه‌ داشته؛ بحث‌ سرعت‌ رشد و ترقی‌ را مطرح‌ می‌کند: مدرنیزاسیونی‌ که‌ در ایـران‌ راه‌ افـتـاده‌ بسیار سریع‌ بوده‌ و ما ملاحظه‌ طبقات‌ پـایـیـن‌دسـت‌ را نـکـردیـم. نـتـیـجـه‌ این‌ شد که‌ در اثر رشد مدرنیزاسیون‌، مردم‌ علیه‌ من‌ قیام‌ کردند. جالب‌ این‌که‌ اظهارات‌ محمدرضا پهلوی‌ در متون‌ آقایان‌ سفرا آمده‌ و در دانشگاه‌های‌ خارج‌ از ایران‌ براساس‌ همین‌ اظهارات‌، تئوری‌ مدرنیزاسیون‌ را درست‌ کردند. وقتی‌ این‌ تئوری‌ درست‌ شد، خانم‌ نیکی‌ کدی‌ و دیگران‌ این‌ نظریه‌ را پذیرفتند و مطرح‌ کردند. در مراکز دانشگاهی‌ داخل‌ هم‌ با سلام‌ و صلوات‌ این‌ تئوری‌ را پذیرفتند، بدون‌ این‌که‌ تدبیری‌ راجع‌ به‌ این‌ قضیه‌ صورت‌ گیرد که‌ اصل‌ این‌ حرف‌ از آن‌ کیست‌ و از چه‌ منشایی‌ مطرح‌ شده‌ است.

2 - تاریخ‌نگاری‌ سفرا و سیاستمداران‌ دولت‌های‌ غربی‌

اما طیف‌ دومی‌ از نویسندگان که‌ آثارشان‌ بایستی‌ مورد توجه‌ قرار بگیرد آثاری‌ است‌ که‌ آمریکایی‌ها و نمایندگان‌ سیاسی‌ دولت‌های‌ خارجی‌ در ایران‌ و درباره انقلاب اسلامی نوشته‌اند. ایالات‌ متحده‌ در ایران‌ یک‌ پایگاه‌ مهم‌ استراتژیک‌ داشت. همسایه‌ شوروی‌ شده‌ و بر نفت‌ ایران‌ مسلط‌ بود، به‌ واسطه‌ حضور در شمال‌ خلیج‌ فارس‌ و حضور دولت‌های‌ تحت‌ حمایت‌ در جنوب،‌ عملاً‌ بر کل‌ منطقه‌ خلیج‌ فارس‌ مسلط‌ بود و نفت‌ جهان‌ از زیر نگین‌ او باید عبور می‌کرد. به‌ اضافه‌ این‌ که‌ به‌ هر میزان‌ که‌ از ایران نفت‌ می‌خرید اسلحه‌ و کالاهای‌ مصرفی‌ به ایران صادر می‌کرد. مثلاً‌ در سال‌ 56 ایران‌ حدود 22 میلیارد دلار نفت‌ صادر و حدود 24 میلیارد دلار کالاهای‌ مصرفی،‌ وارد می‌کند. رابرت گراهام در کتاب‌ «ایران،‌ سراب‌ قدرت»‌ گزارش‌ بسیار خوبی‌ از وضعیت‌ واردات‌ این‌ کالاها و هزینه‌‌هایی که‌ بابت‌ دموراژ و هزینه‌های‌ این‌چنینی‌ پرداخت‌ می‌شده، دارد.

در جریان انقلاب اسلامی، آمریکایی‌ها پایگاه‌ بزرگی‌ را از دست‌ دادند. طبیعتاً‌ باید به‌ مردم‌ خودشان‌ می‌گفتند که‌ چه‌ چیزی‌ سبب‌ شد که‌ در ایران‌ پایگاهی‌ به‌ این‌ عظمت‌ را از دست‌ دادند. ضمناً‌ واقعیت‌ این‌ بود که‌ تعامل‌ انقلاب‌ و کشمکش‌ نیروهای‌ انقلاب‌ و رهبری‌ با ایالات‌ متحده‌ بود، نه‌ با شاه. شاه‌ در واقع‌ یک‌ واسطه‌ بود. آثار تاریخی‌ آمریکایی‌ها نشان میدهد که‌ شاه‌ در این‌ وسط‌ عنصر اصلی تصمیم‌گیری‌ نیست.

خاطرات‌ سولیوان، کارتر، برژینسکی، سرهنگ‌ چارلز بکویث‌ و در کنار آن‌ خاطرات‌ رئیس‌ جمهور فرانسه‌ ژیسکاردستن‌ تحت عنوان «قدرت و زندگی» و آنتونی‌ پارسونز، حتی‌ در تنظیمی‌ که‌ رادیو بیبیسی‌ در برنامه‌ رادیویی‌ «انقلاب‌ ایران‌ به‌ روایت‌ بی‌ بی‌ سی»‌ داشت، همگی‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهند که‌ سطح‌ درگیری‌ و برخورد، در سطح‌ شاه‌ و امام‌ نیست. جالب‌تر از همه‌ اینها خاطرات‌ هامیلتون‌ جردن‌ است. او سطح‌ برخورد را بین‌ آمریکا و مردم‌ ایران‌ و رهبری‌ انقلاب‌ می‌داند بنابراین‌ ضرورت‌ دارد به‌ منابع‌ آمریکایی‌ها هم‌ به‌ طور جدی‌ توجه‌ کنیم؛ ضمن‌ این‌که‌ فقط‌ به‌ منابع‌ منتشر شده‌ سران‌ آمریکا نمی‌توان‌ اطمینان‌ کرد. البته‌ منابع‌ با ارزش‌تر دیگری‌ در آمریکا وجود دارند که‌ همان‌ اسناد شده سفارت‌ آمریکا هم‌ بخشی‌ از منابع‌ محرمانه‌ای‌ است‌ که‌ می‌تواند دستمایه‌ تاریخ‌نگاری‌ دوره‌ ما قرار گیرد تا معلوم شود که‌ در این‌ دوره‌ چه‌ طور آمریکایی‌ها تلاش‌ کردند بر موج‌ انقلاب‌ سوار شوند یا در برابر آن‌ بایستند و چه‌ طور امام‌ توانست‌ همه‌ این‌ خطرات‌ و فشارها را از سر بگذارند.

3- تاریخ‌نگاری‌ خادمان‌ جدا شده‌

طیف‌ سوم‌ از کسانی که‌ در این‌ دوره‌ دست‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ زدند کسانی‌ هستند که‌ از پهلوی‌ها بوده و از عناصری‌ هستند که‌ در خدمت‌ نظام‌ سیاسی‌ پهلوی‌ بودند و ضمن‌ این‌که‌ همکاری‌ خود را ادامه‌ دادند، در ماه‌ها و روزهای‌ آخر حاکمیت پهلویها، از آنها بریدند، در بین‌ این‌ دسته، کسانی‌ که‌ خاطراتشان‌ را نوشتند، ما را با ادبیات‌ بخصوصی‌ مواجه‌ می‌کنند که‌ نه‌ به‌ ادبیات‌ انقلابیون‌ شباهت‌ دارد و نه‌ به‌ ادبیات‌ پهلوی‌ها.

نمونه‌ عالی‌ این‌ دست‌ از ادبیات‌ خاطرات‌ ارتشبد حسین‌ فردوست، خاطرات‌ ارتشبد عباس‌ قرهباغی، پس‌ از سقوط‌ خاطرات‌ احمد علی‌ مسعود انصاری‌ و حتی‌ نوع‌ جلف‌تر «در دام تباهی» خاطرات‌ خانم‌ پروین‌ غفاری، یا حتی‌ خاطرات‌ ملکه‌ ثریا تحت عنوان کاخ تنهایی هم‌ می‌تواند در این‌ زمره‌ قرار بگیرد. آثار زیادی‌ در این‌ زمینه‌ هست.

مثلاً‌ کتاب‌ خون‌ و نفت‌ آقای‌ فرمانفرمائیان‌ از این‌ دست‌ است‌ یا کتاب پشت‌ پرده‌ تخت‌ طاووس‌ خانم‌ مینو صمیمی، که‌ اینها حقایق‌ بسیاری‌ را توضیح‌ دادند. ولی‌ جالب‌ این‌که‌ وقتی‌ به‌ خودشان‌ می‌رسند، دچار خود فراموشی‌ می‌شوند. البته‌ واقعیت‌ خاطرات‌ این‌ است. معمولاً‌ آن‌‌هایی که‌ خاطره‌نگاری‌ می‌کنند چنین‌ نقطه‌ ضعفی‌ دارند؛ مخصوصاً‌ اگر بعد از گذشت‌ زمان‌ باشد.

نقطه‌ مشترک‌ همه‌ این‌ خاطرات‌ این‌ نکته‌ اساسی‌ است‌ که‌ همگی‌ در نقد پهلوی‌ها توجه‌ اساسی‌ دارند و از همین‌ منظر حقایق‌ بسیاری‌ را نیز بیان‌ می‌کنند و البته‌ بیان‌ آنها نه‌ از منظر علاقمندی‌ به‌ پدیده‌ای‌ است‌ که‌ به‌ عنوان‌ انقلاب‌ و نظام سیاسی جدید بیان‌ شده‌ است بلکه‌ با عنایت‌ به‌ واقعیتی‌ که‌ در شرایط‌ فعلی‌ با آن‌ رو به‌ رو هستند به‌ همین‌ خاطر این‌ دسته‌ از افراد به‌ بازیابی‌ نقش‌ عناصر مختلف‌ در دوره‌ حاکمیت‌ پهلوی‌ پرداخته‌اند و از این‌ منظر حقایق‌ و وقایع‌ بسیاری‌ را توضیح‌ داده‌اند که‌ انتشار این‌ آثار با واکنش‌ بسیار منفی‌ پهلوی‌ها مواجه‌ شد و تأثیر‌گذاری گسترده‌ای‌ بر ادبیات‌ تاریخی‌ معاصر داشته‌ است.

4 - تاریخ‌نگاری‌ تجاری‌نویسان‌

یکی‌ از مهم‌ترین‌ طیفهای‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران معاصر، تاریخ‌نگاری تجاری‌ نویسی‌ است. مورخانی‌ که‌ براساس‌ واقعیت‌ عرضه‌ و تقاضای‌ تجاری‌ و اقتصادی‌ کتاب‌ تاریخی می‌نویسند و نه‌ به‌ قصد نشر حقایق‌ و یا روشن‌ نمودن‌ واقعیتهای‌ تاریخی، هر چند ممکن‌ است‌ در دیدگاه‌ و نگرش‌ اقتصادی‌ به‌ موضوع‌ تاریخ‌نگاری‌ حقایقی‌ نیز گفته‌ شود ولی‌ اصالت‌ با تجارت‌ در نگارش‌ و اقتصاد و بازار نشر و توزیع‌ در دست‌ خوانندگان‌ و فروش‌ بیشتر خواهد بود. ویژگی‌ این‌ آثار را می‌توان‌ در مباحث‌ زیر دانست.

الف - داستان‌نگاری‌ تاریخی‌

طیف‌ خاصی‌ از نویسندگان‌ را می‌توان‌ شمرد که‌ در سالهای‌ قبل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ هر کدام‌ به‌ نوعی‌ در حکومت‌ پهلوی‌ مسوولیت‌ و ارتباط‌ داشته‌اند و در زمره‌ مسوولان‌ فرهنگی، سیاسی‌ حکومت‌ شاهنشاهی‌ به‌ شمار می‌آمدند. این‌ افراد نه‌ آن‌ قدر اهمیت‌ داشتند که‌ هدف‌ آماج‌ انقلاب‌ قرار بگیرند و نه‌ آن‌ قدر هم‌ بی‌اهمیت‌ بودند که‌ افرادی‌ حاشیه‌نشین‌ و غیرمطلع‌ از درون‌ سیستم‌ باشند. نکته‌ در خور توجه‌ پیرامون‌ این‌ دسته‌ از نویسندگان‌ این‌ است‌ که‌ غالب‌ این‌ نویسندگان، ساختار داستان‌ تاریخی‌ را انتخاب‌ کرده‌اند. از جهتی‌ دیگر این‌ آقایان‌ سابقه‌ کار در مطبوعات‌ را نیز داشته‌اند و به‌ نوعی‌ در مطبوعات‌ زمان‌ پهلوی‌ قلم‌ می‌زده‌اند مانند آقایان: مسعود بهنود، باقر عاقلی، خسرو معتضد، اسکندر دلدم، ناصر نجمی‌ و محمود طلوعی‌ و داود علی‌ بابایی. بنابراین‌ تلفیقی‌ از شیوه‌ داستان‌ تاریخی‌ و ژورنالیسم‌ مطبوعاتی‌ در جذابیت‌ کتاب‌ و نوشته‌ بسیار موثر بوده‌ است.

عمده‌ کاری‌ که‌ این‌ دسته‌ از آقایان‌ در تاریخ‌نگاری‌ شروع‌ کردند انتخاب‌ شیوه‌ داستانی‌ می‌باشد و در این‌ راستا بیشتر هم‌ تحت‌ تاثیر شیوه`‌ مرحوم‌ ذبیح‌الله‌ منصوری‌ قرار گرفتند افرادی‌ که‌ با شیوه‌ نوشتاری‌ ذبیح‌الله‌ منصوری‌ آشنایی‌ دارند واقفند که‌ قالب‌ آثار وی‌ قالب‌ داستان‌ تاریخی‌ است‌ و به‌ همین‌ خاطر و آثارش‌ فوق‌العاده‌ مورد توجه‌ و فروش‌ قرار گرفته‌ است. اما هیچ‌ کدام‌ از این‌ آثار را نمی‌توان‌ در حیطه‌ تاریخ‌ یا داستان‌ قرار داد. چرا که‌ حد مشترکی‌ را بین‌ تاریخ‌ و داستان‌ انتخاب‌ کرده‌ و در این‌ رویه‌ براساس‌ سبک‌ و سیاق‌ داستانی‌ تاریخ‌ نوشته‌ است‌ و عملاً‌ هم‌ طالب‌ و مشتری‌ فراوانی‌ برای‌ خواندن‌ آثارش‌ یافته‌ است، چون‌ به‌ قلم‌ بسیار ساده‌ و روان‌ نوشته‌ شده‌ و خواندن‌ مطالب‌ برای‌ خوانندگان‌ آسان‌ است‌ و از طرفی‌ چون‌ مستند نیست‌ و نیاز به‌ ارائه‌ سند هم‌ ندارد لذا دست‌ نویسنده‌ در خلق‌ این‌ گونه‌ آثار باز است. کتابهای‌ «این‌ سه‌ زن» مسعود بهنود، «داستان‌ انقلاب» محمود طلوعی، «مثل‌ ثریا گریه‌ خواهم‌ کرد» خسرو معتضد، «هویدا سیاستمدار، پیپ، عصا، گل‌ و ارکیده»، «خاطرات‌ من‌ و فرح‌ پهلوی» اسکندر دلدم‌ و یا «دوقلوی‌ میرپنج» اسماعیل‌ جمشیدی‌ لاریجانی‌ از این‌ دست‌ آثار می‌باشند و داستان‌پردازی‌ وجه‌ غالب‌ این‌ گونه‌ کتابها است. وجه‌ دیگری‌ که‌ در این‌ کتابها به‌ چشم‌ می‌خورد، مقوله‌ مفصل‌نویسی‌ این‌ گونه‌ آثار است. کتابهایی‌ از این‌ دست‌ که‌ به‌ طور مفصل‌ نوشته‌ شده‌ و دارای‌ ظاهری‌ زیبا و آراسته‌ نیز می‌باشند در تزیین‌ کتابخانه‌ها کاربرد زیادی‌ دارند. در این‌ راستا به‌ کتابهای‌ مسعود بهنود، خسرو معتضد یا محمود طلوعی‌ می‌توان‌ اشاره‌ کرد که‌ بعضی‌ از این‌ کتابها بالای‌ هزار صفحه‌ هستند.

ب- ماده‌گرایی‌ تاریخی‌

دیگر خصیصه‌ این‌ قبیل‌ کتابها توجه‌ بیش‌ از حد و فوق‌العاده‌ به‌ جنس‌ مخالف‌ می‌باشد و تشریح‌ روابط‌ جنسی‌ حاکم‌ در دربار و خانواده‌ پهلوی‌ و یا به‌ مسائل‌ خاص‌ این‌ افراد پرداخته‌ شده‌ است. کتابهایی‌ همانند: فوزیه ملکه غمگین، دوقلوی‌ میرپنج، مثل‌ ثریا گریه‌ خواهم‌ کرد، همسران‌ شاه، روان‌شناسی‌ همسران‌ شاه، خاطرات‌ من‌ و فرح‌ پهلوی، دخترم‌ فرح و خاطرات‌ تاجالملوک از جمله‌ کتابهایی‌ است‌ که‌ به‌ ذکر و بیان‌ نوع‌ روابط‌ زن‌ سالارانه‌ و در قالبهای‌ مختلف‌ چون‌ مسائل‌ جنسی‌ و روابط‌ مرد و زن‌ در این‌ دوره‌ اشاره‌ دارند. چون‌ زمانی‌ تـلـقـی‌ مـی‌شد، در جامعه‌ای‌ که‌ یک‌ سری‌ محدودیتهای‌ مطبوعاتی‌ و تصویری‌ در پرداختن به قضایای جنسی‌ اعمال‌ می‌شود، از زبان‌ تاریخ‌ می‌توان‌ به‌ بیان‌ قضایای‌ جنسی در شکل تاریخی‌ آن پرداخت.

‌ ج- کتاب سازی‌ و بهره‌گیری‌ از سیستم‌ چسب‌ و قیچی‌

نکته‌ دیگری‌ که‌ در این‌ دسته‌ از کتاب‌ها مورد توجه‌ است. استفاده‌ قابل‌ توجه‌ از «چسب‌ و قیچی» است‌ در واقع‌ اگر یک‌ بار کتابی‌ را مورد مطالعه‌ قرار دهید از خواندن‌ بسیاری‌ از این‌ کتابها مستغنی‌ می‌شوید. چون‌ در می‌یابید تفاوت‌ این‌ گونه‌ کتابها در اسم‌ و ظاهر کتاب‌ است‌ و تنها با پس‌ و پیش‌ کردن‌ عنوان‌ها، کتاب‌ جدیدی‌ شکل‌ گرفته‌ است‌. به‌ عنوان‌ نمونه‌ کـتـاب‌ «درون‌ ارتـش‌ شـاه» نـوشـتـه‌ آقـای‌ خـسـرو مـعـتضد مجموعه‌ای‌ از خاطرات‌ جمعی‌ از افسران‌ عضو سازمان‌ نظامی‌ حزب‌ توده‌ نظیر ستوان‌ حسن نظری، «گماشتگی‌ بدفرجام»‌ و قیام‌ افسران‌ خراسان از احمد شفایی‌ و قیام افسران خراسان نوشته ابوالحسن‌ تفرشیان‌ است‌ که با دقت‌ نظر معلوم‌ می‌شود خاطرات‌ اول‌ کتاب‌ مربوط‌ به‌ شخص‌ دیگری‌‌ که‌ قیام‌ افسران خراسان‌ را نوشته‌ است و از آنجا که‌ راجع‌ به‌ قیام‌ افسران‌ چند کتاب‌ نگاشته‌ شده‌ است‌ که‌ یکی‌ توسط‌ «پرفسور احمد شفایی» و دیگری‌ را ابوالحسن‌ تفرشیان‌ و علی‌اصغر احسانی که همگی‌ به‌ همین‌ نام‌ نوشته‌ است‌، مؤ‌لف‌ کتاب‌ «درون‌ ارتش‌ شاه» چند فصل‌ را از این‌ دو کتاب‌ کنار هم‌ قرار داده‌ و این‌ کتاب‌ را به‌ چاپ‌ رسانده‌ است. با مطالعه‌ کتاب‌ مذکور در می‌یابیم‌ که‌ ادبیات‌ این‌ کتاب‌ در فصلهای‌ مختلف‌ با هم‌ فرق‌ دارد. قلم‌ و زبان‌ متفاوت‌ است. از این‌ دست‌ شباهتهای‌ بودار در کتاب‌ دخـترم‌ فرح‌ نیز وجود دارد و تنها کاری‌ که‌ این‌ دست‌ نویسندگان‌ انجام‌ داده‌اند استفاده‌ از چسب‌ و قیچی‌ و مخلوط‌ کردن‌ فصلهای‌ کتب‌ گوناگون‌ با یکدیگر است. و یا کتاب‌ تاریخ‌ روابط‌ ایران‌ و آمریکا آقای‌ طلوعی‌ از این‌ دست‌ است.

د - تصویرپردازی‌ زنانه‌

علاوه‌ بر نکته‌ ماده‌گرایی‌ که‌ در این‌ کتاب‌ها مورد توجه‌ است؛ بحث‌ تصویرپردازی‌ نیز حائز اهمیت‌ است. تعداد قابل‌ توجه‌ای‌ عکس‌ در این‌ کتاب‌ها برای‌ جذابیت‌ مورد استفاده‌ قرار گرفته‌ است. البته‌ ممکن‌ است‌ این‌ گونه‌ به‌ نظر برسد بحث‌ تصویرپردازی‌ طبق‌ اصول‌ و قواعد هیچ‌ مشکلی‌ نداشته‌ باشد، ولی‌ استفاده‌ از عکس‌ در این‌ کتاب‌ها برای‌ جلب‌ مشتری‌ اسـت. بـه‌ طـور مـثـال‌ در کـتـاب‌ دخترم‌ فرح، عکس‌های‌ خصوصی‌ شاه، ثریا، فوزیه، فرح‌ و میهمانی‌ها و انواع‌ و اقسام‌ تـصاویر را چاپ‌ کرده‌اند. نمونه‌ دیگر عکس‌های‌ کتاب حرم‌سرای‌ ناصرالدین‌ شاه‌ است، که‌ در این‌ کتاب‌ تصاویری‌ از خانم‌های‌ ناصرالدین‌ شاه‌ در آن‌ زمان‌ داخل‌ حرمخانه‌ که‌ با دامن‌ و روسری‌ بوده‌اند، گرفته‌ و به عنوان حرمسرایی چاپ‌ شده‌ است.

در واقع‌ وجود عکس‌های‌ این‌ چنینی‌ در این‌ قبیل‌ کتاب‌ها به‌ خاطر جلب‌ مشتری‌ و فروش‌ بالای‌ کتاب‌ها می‌باشد و ناشران‌ و نویسندگان‌ این‌ گونه‌ کتاب‌ها به‌ این‌ مساله‌ به‌ طور کامل‌ پرداخته‌اند.

ح. تلطیف‌ پهلوی‌ها

اگر ویژگی‌های‌ فوق‌ الذکر بیشتر معطوف‌ به‌ فرم‌ و ظاهر کتاب‌ بوده‌ است؛ ویژگی‌ حاضر به‌ محتوا و پیام‌ کتاب‌ها برمی‌گردد. نکته‌ قابل‌ توجه‌ در این‌ کتاب‌ها این‌ است‌ که‌ نـویـسـنـدگـان‌ ایـن‌ آثـار هـمـگی‌ به‌ تلطیف‌ رژیم‌ پهلوی‌ و سیاست‌های‌ آن‌ پرداخته‌اند. مثلاً‌ مسعود بهنود در کتاب‌ از سید ضیأ تا بختیار، یکی‌ از موضوعاتی‌ را که‌ به‌ طور جدی‌ به‌ آن‌ پرداخته، این‌ است‌ که‌ چرا امام‌ را در 15 خرداد اعدام‌ نکردند. شاید برای‌ اولین‌ بار این‌ سؤ‌ال‌ را ایجاد کرد که‌ چرا محمدرضا شاه، رهبر مخالفانش‌ را اعدام‌ نکرده‌ و در این‌ امر کوتاهی‌ کرده‌ است؛ اما بقیه‌ مخالفان‌ را اعدام‌ نمود. ایشان‌ طوری‌ وانمود کرده‌اند که‌ گویی‌ وجود سیاستمدارهای‌ عاقلی‌ چون‌ علی‌ دشتی، سید حسن‌ تقی‌ زاده، سید ضیأ الدین‌ طباطبایی‌ و دیگران‌ اجازه‌ ندادند مهار شاه‌ و حکومت‌ به‌ دست‌ افرادی‌ چون‌ اسدالله علم‌ بیفتد تا امام‌ خمینی‌ را اعدام‌ کند. در واقع‌ می‌خواهند با این‌ بحث‌ امام‌ را مدیون‌ این‌ گونه‌ افراد نشان‌ بدهند، که‌ این‌ افراد مانع‌ از این‌ کار شدند و زمینه‌ نجات‌ امام‌ را از اعدام‌ فراهم‌ کردند.

در خصوص‌ تلطیف‌ پهلوی‌ها باید گفت‌ نویسندگان‌ به‌ طور جدی‌ سعی‌ دارند نقاط‌ برجسته‌ و بعضاً‌ به‌ ظاهر بلاعیب‌ شخصیت‌ها و تصمیم‌های‌ پهلوی‌ها را بیشتر مطرح‌ کنند و وقوع‌ جرایم‌ سنگین‌ غیر انسانی‌ و ظلم‌ و ستم‌ بر مردم‌ و وابستگی‌ عصر پهلوی‌ را از صفحه‌ تاریخ‌ به‌ نوعی‌ حذف‌ نمایند؛ مثلاً‌ «رجال‌ پهلوی» باقر عاقلی‌ را که‌ مطالعه‌ می‌کنیم، به‌ افرادی‌ چون‌ ارتشبد نصیری‌ و پاکروان‌ که‌ می‌رسیم، مشاهده‌ می‌کنیم‌ نویسنده‌ چقدر هوشمندانه‌ حتی چهره‌ای‌ چون‌ نصیری‌ را نیز تلطیف‌ کرده‌ است‌ و خود حدیث‌ مفصل‌ بخوان‌ از این‌ مجمل؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ دیگر بهنود در کتاب‌ از سید ضیأ تا بختیار مدعی‌ می‌شود که‌ سیاست‌ نه‌ شرقی‌ نه‌ غربی‌ برای‌ اولین‌ بار در ایران‌ توسط‌ شریف‌ امامی‌ در دوره‌ اول‌ نخست‌وزیری‌ خودش‌ مطرح‌ و اعمال‌ شده‌ است. به‌ عبارتی‌ بحث‌ توازن‌ روابط‌ شرق‌ و غرب، در دوره‌ شریف‌ امامی‌ مطرح‌ شد. اما کاملاً‌ مشهود است‌ که‌ این‌ ادعا چقدر اغراق‌آمیز است. کتاب‌ باقر عاقلی‌ که‌ مورد توجه‌ و استناد همه‌ گروه‌ها اعم‌ از مسلمان، لیبرال، ملی‌ گرا و حتی‌ پهلوی‌ها است، در مورد کشته‌ شدن‌ سربازان‌ دوره‌ پهلوی‌ اول‌ و دوم‌ در یک‌ حادثه‌ و درگیری‌ و حتی تصادف، صریحاً‌ می‌نویسد که‌ اینها شهید شدند، ولی‌ وقتی‌ درباره‌ مردم‌ انقلابی و در جریان انقلاب اسلامی که به شهادت رسیدند می‌نویسد، می‌گوید در جریان‌ انقلاب‌، مردم‌ در زد و خورد با نیروهای‌ پلیس‌ کشته‌ شدند. به‌ طور مثال‌ وی در کتاب‌ قشون‌ متحد الشکل، تمام‌ این‌ نظامیان‌ را شهید اعلام‌ کرده و‌ در کتاب‌ روز شمار ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی هم به‌ همین‌ ترتیب‌ عمل‌ کرده‌ است ولی‌ وقتی‌ درباره‌ شهدای‌ 17 شهریور و شهیدان‌ انقلاب‌ مطلب‌ می‌نویسد در حالی‌ که‌ همه‌ اینها را حتی‌ دشمنان‌ آنان‌ قبول‌ دارند که‌ مظلومانه‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌اند و هیچ‌ کس‌ در این‌ مورد تردید ندارد ولی‌ باقر عاقلی‌ از اینها به‌ عنوان‌ کشته‌ شدگان‌ ناشی‌ از زد و خورد با پلیس‌ و نظامیان‌ نام‌ می‌برد.

و. تلاش‌ برای‌ اصیل‌ نمایی‌ اشرافیت‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ پهلوی‌ها

مساله‌ قابل‌ توجه‌ دیگر این‌ است‌ که‌ نویسندگان‌ این‌ گونه‌ مطالب‌ می‌خواهند شخصیت‌های‌ مورد نظر خود را از خاندان‌ اصیل‌ و دارای‌ نجابت‌ خانوادگی‌ و وجاهت‌ دینی‌ معرفی‌ بکنند.

تردیدی‌ وجود ندارد که‌ تاریخنگاری‌ ایران‌ گرفتار بیماری‌ اشرافیت‌ زدگی‌ است‌ و این‌ بیماری‌ در میان‌ تجاری‌ نویسان‌ شدیداً‌ گسترش‌ دارد. ادعای‌ نادرست‌ اختصاص‌ اصالت‌ خانوادگی‌ برای‌ اشراف‌ زمین‌ دار که‌ مفهوم‌ مخالف‌ آن، فقدان‌ اصالت‌ خانوادگی‌ برای‌ خانواده‌های‌ غیر مشهور و غیر اشرافی‌ است، برای‌ صاحب‌ این‌ قلم‌ نه‌ تنها مفهوم‌ نیست، بلکه‌ با توجه‌ به‌ پایبندی‌های‌ اخلاقی‌ و تقیداتی‌ که‌ در میان‌ خانواده‌های‌ عـادی‌ و مـردم‌ مـسـلـمـان‌ وجـود دارد، مـی‌بایست‌ اصالت‌ خانوادگی‌ را بیشتر در میان‌ اینان‌ جست، نه‌ در میان‌ خانواده‌های‌ اشرافی‌ که‌ هیچ‌ پایبندی‌ به‌ اصول‌ اخلاقی‌ و وفاداری‌های‌ خانوادگی‌ ندارند. به‌ همین‌ خاطر صاحب‌ این‌ قلم‌ بر این‌ باور است‌ که‌ مبارزه‌ با اشرافیت‌ نه‌ فقط‌ در میدان‌ عمل‌ و نظر ضروری‌ است‌ بلکه‌ بخش‌ وسیعی‌ از اشرافیت‌ گرایی‌ و اشرافیت‌ زدگی‌ در حوزه‌ تاریخ‌نگاری‌ جامعه‌ ایران‌ به‌ شکل‌ یک‌ بیماری‌ جدی‌ و اساسی‌ وجود داشته‌ که‌ باید به‌ آن‌ توجه‌ کافی‌ مبذول‌ داشت. در همین‌ راستا نویسندگان‌ تجاری‌ نویس‌ وقتی‌ به‌ افرادی‌ از خانواده‌هایی‌ چون‌ قوام‌ السلطنه، قوام‌ الملک‌ شیرازی، علم، امینی، دیبا، مسعود انصاری‌ و... که‌ می‌رسند خیلی‌ بر اصالت‌ خانوادگی‌ آنها تأکید می‌کنند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ باقر عاقلی‌ در بیان‌ این‌ گونه‌ تعریف‌ و تمجیدها نسبت‌ به‌ احمد قوام‌ السلطنه، شریف‌ امامی‌ و علی‌ امینی‌ بسیار توجه‌ دارد.

ز. مقصریابی‌ وقوع‌ انقلاب‌

ویژگی‌ دیگر این‌ قبیل‌ کتاب‌ها این‌ است‌ که‌ بعضی از این دسته از نویسندگان‌ همانند پهلویها برای‌ علل‌ وقوع‌ انقلاب، به‌ نوعی‌ دنبال‌ یک‌ مقصر اصلی‌ می‌گردند، که‌ این‌ مقصر قطعاً‌ خود شاه‌ و رژیم‌ پهلوی‌ نبوده‌ است. کاملاً‌ نوعی‌ هماهنگی‌ تاریخی‌ و هماهنگی‌ در ادبیات‌ در اکثر این‌ دسته‌ از آثار وجود دارد و قصور در این‌ زمینه‌ بیشتر متوجه‌ به‌ مواردی‌ نظیر شخصیت‌های‌ پیرامونی، مثل‌ ساواک‌ و چهره‌های‌ سوء استفاده‌ چی‌ و یا افرادی‌ که‌ به‌ نوعی‌ خدمات‌ خود را به‌ طور کامل‌ به‌ رژیم‌ پهلوی‌ ارائه‌ نکردند می‌شود. همین‌ کم‌ کاری‌ در خدمت‌ باعث‌ بروز این‌ مشکلات‌ شد. مثلاً‌ در کتاب‌ دخترم‌ فرح‌ که‌ یکی‌ از مجموعه‌های‌ این‌ چنینی‌ است، چیزی‌ در حدود 15 نفر و جریان‌ را به‌ عنوان‌ مقصر در سقوط‌ رژیم‌ و بروز انقلاب‌ نام‌ می‌برد. در این‌ کتاب‌ از کوتاهی‌ فردوست، قره‌ باغی‌ و همکاری‌ آنان‌ با عوامل‌ انقلاب‌ یاد می‌شود و آنان‌ مقصر شناخته‌ می‌شوند. همچنین‌ گرانی‌ نفت‌ و مسائلی‌ چون‌ دخالت‌ شرکت‌های‌ چند ملیتی‌ نفتی‌ از دیگر موارد به‌ راه‌ انداختن‌ انقلاب‌ شناخته‌ می‌شوند.

همچنین‌ آمده‌ چون‌ دولت‌ ایران‌ پیشرفت‌ گسترده‌ای‌ کرده‌ بود و این‌ رشد و گسترش‌ بیش‌ از حد در منطقه، موجب‌ شد دشمنان‌ علیه‌ مردم‌ ایران‌ بسیج‌ شوند و موج‌ اعتراضات‌ را به‌ راه‌ انداختند تا انقلاب‌ شکل‌ بگیرد و حکومت‌ پهلوی‌ ساقط‌ شود.

ه. تصویرپردازی‌ بازاری‌

یکی‌ از ویژگی‌های‌ مشترک‌ بین‌ تجاری‌ نویسان‌ استفاده‌ از تصاویر متعدد و حتی‌ مکرر است. آشنایی‌ این‌ نویسندگان‌ با ادبیات‌ و ذهنیت‌ مشتریان‌ این‌ حسن‌ را برای‌ آنان‌ داشته‌ است‌ که‌ متوجه‌ این‌ واقعیت‌ باشند که‌ تصویر و عکس‌های‌ تاریخی‌ به‌ خوبی‌ در فروش‌ کتاب‌ مؤ‌ثر است‌ و از این‌ طریق‌ بهتر می‌توان‌ کتاب‌ را به‌ فروش‌ رساند و چنانچه‌ در این‌ تصاویر حتی‌ الامکان‌ از تصاویر زنان‌ زیبا بهره‌ گرفته‌ شود، ناشر شانس‌ بیشتری‌ برای‌ فروش‌ کتاب‌ خواهد داشت.

مـرحـوم‌ دکـتـر ابـوالـقـاسـم‌ تـفـضـلـی‌ مـی‌گـفـت: وقـتی‌ ما می‌خواستیم‌ کتاب‌ حرمسرای‌ ناصرالدین‌ شاه را چاپ‌ کنیم‌ دیدیم‌ که‌ تعداد زیادی‌ عکس‌ جهت‌ چاپ‌ در کتاب‌ در نظر گرفته‌ شده‌ است. من‌ به‌ همکارم‌ گفتم: آقا چرا این‌ قدر عکس‌ گرفتید؟ گفت: شما نمی‌دانید کتاب‌ را عکس‌ به‌ فروش‌ می‌رساند. همه‌ این‌ آثاری‌ که‌ به‌ عنوان‌ کتاب‌ و مجموعه‌های‌ این‌ چنینی‌ گردآوری‌ شده‌ تحت‌ عنوان‌ تجاری‌ نویسی‌ قرار می‌گیرند آثاری‌ که‌ ممکن‌ است‌ به‌ تأثیرگذاری‌ و روشنگری‌ تاریخی‌ چندان‌ توجهی‌ ننمایند، بلکه‌ براساس‌ ذائقه‌ طیف‌ گسترده‌ای‌ از خوانندگان‌ و با ادبیات‌ سطحی‌ طراحی‌ و نوشته‌ می‌شوند. علاوه‌ بر این‌ به‌ فرم‌ جذب‌ مشتری‌ و فروش‌ به‌ طور جدی‌ توجه‌ می‌شود. پر واضح‌ است‌ تفاوت‌ فرم‌ ظاهری‌ این‌ دسـتـه‌ از کـتـاب‌هـا همانند تفاوت‌ مطبوعات‌ زرد با سایر مطبوعات‌ است‌ و در ویترین‌ کتاب‌ فروشی‌ها بیش‌ از دیگر کتاب‌ها به‌ چشم‌ می‌آیند.

ت. فقدان‌ استناد و مآخذ

ویژگی‌ مشترک‌ دیگری‌ که‌ در اغلب این‌ دسته‌ از کتب‌ وجود دارد، عدم‌ استناد این‌ کتاب‌ها می‌باشد. مثلاً‌ کتاب‌ قشون‌ متحدالشکل آقای‌ باقر عاقلی‌ از جمله‌ کتاب‌‌هایی است‌ که‌ به‌ منبعی‌ استناد داده‌ نشده‌ است. در این‌ زمینه‌ کتابی‌ در مورد ارتش‌ رضاشاه‌ که‌ ستاد مشترک‌ نیروی‌ ارتش‌ آن‌ را تنظیم‌ کرده‌ بودند با مقدمه‌ ارتشبد بهرام‌ آریانا در کتابخانه‌ سازمان‌ ستاد مشترک‌ وجود دارد که‌ در کمتر کتابخانه‌ای‌ هم‌ یافت‌ می‌شود، با تطبیق‌ این‌ دو کتاب‌ به‌ روشنی‌ در می‌یابیم‌ که‌ آقای‌ باقر عاقلی‌ با اضافه‌ کردن‌ یک‌ سری‌ مطالب‌ به‌ بخش‌های‌ اصلی‌ آن‌ کتاب‌ و بعد یک‌ مقدمه‌ای‌ از یک‌ نویسنده‌ خارجی‌ استفانی‌ کرونین‌ که‌ مطلبی‌ درباره‌ ارتش‌ ایران‌ نوشته‌ به‌ عنوان‌ مقدمه‌ کتاب‌ آورده‌ است‌ و یک‌ سری‌ تصاویر نیز به‌ آن‌ اضافه‌ کرده‌ و کتاب‌ جدیدی‌ پدید آورده‌ و اسم‌ آن‌ را قشون‌ متحدالشکل‌ گذارده‌ است. بعد شما می‌بینید ایشان‌ کتابی‌ مفصل‌ راجع‌ به‌ ارتش‌ شاهنشاهی‌ نوشته‌ و تحقیق‌ نموده‌اند و جالب‌ این‌که‌ نامی‌ از آن‌ کتاب‌ برده‌ نمی‌شود و آثار مسعود بهنود هم‌ به‌ هیچ‌ روی‌ معطوف‌ به‌ مأخذ نیستند. ایشان‌ می‌گفت‌ من‌ دارم‌ می‌نویسم، ادعا هم‌ نمی‌کنم‌ جایی‌ سراغ‌ دارم‌ که‌ این‌ مطالب‌ را نگاشته‌ بـاشـنـد، مـن‌ هـرچـه‌ را که‌ می‌بینم‌ می‌گویم. یعنی‌ او هم‌ نمی‌خواهد سند بدهد یا مثلاً‌ کتاب‌ من‌ و فرح‌ پهلوی آقای‌ اسکندر دلدم‌ به‌ نظر نمی‌رسد همه‌ آنچه‌ آورده‌ شده‌ است، خاطرات‌ شخصی‌ ایشان‌ باشد. بلکه‌ بخشی‌ نیز معطوف‌ به‌ ذهنیت‌ نویسنده‌ و یا آثار دیگر است، ولی‌ متأسفانه‌ مستند نیستند یا کتاب‌ دو جلدی‌ بسیار قطور فوزیه‌ را نمی‌توان‌ گفت‌ که‌ آقای‌ خسرو معتضد با فوزیه‌ در بیشتر اوقات‌ و تمام‌ مکان‌ها همراه‌ بوده‌ که‌ خاطرات‌ ایشان‌ باشد پس‌ این‌ مطالب‌ از کجاست؟ آیا در تمام‌ گزارش‌‌هایی که‌ نوشته‌ همراه‌ بوده‌ و تمام‌ قضایا را به‌ طور کامل‌ دیده‌ است. جالب‌ این‌ است‌ مطالبی‌ که‌ در این‌ کتاب‌ آمده‌ از زبان‌ دیگران‌ بیان‌ شده‌ و زمان‌ این‌ مطالب‌ به‌ زمان‌ دیگری‌ غیر از زمان‌ وقوع‌ حوادث‌ ذکر شده‌ دلالت‌ دارد. به‌ عنوان‌ مثال‌ در کتاب‌ دخترم‌ فرح، اطلاعاتی‌ را می‌بینید که‌ قطعاً‌ نویسنده‌ نمی‌توانسته‌ آنها را درک‌ کرده‌ باشد و لاجرم‌ باید از فرد دیگری‌ گرفته‌ باشد. دیگر این‌که‌ اگر یک‌ مقدار در بررسی‌ این‌ متون‌ دقیق‌تر شویم، با رگه‌های‌ انحرافی‌ زیادی‌ رو به‌ رو می‌شویم؛ نکته‌ دیگر آن‌ است‌ که‌ این‌ قبیل‌ نویسندگان‌ ادعا می‌کنند که‌ ما خود تاریخ‌ هستیم‌ و نیاز به‌ سند نداریم‌ و هرچه‌ می‌گوئیم‌ به‌ واقع‌ تاریخ‌ است‌ و داستان‌ تاریخی‌ نیست. یعنی‌ هیچ‌ کدام‌ از اینها نمی‌گویند که‌ ما داستان‌ تاریخی‌ می‌نویسیم. بلکه‌ تمامی‌ آنها ادعا می‌کنند که‌ خود تاریخ‌ را نوشته‌اند.

ی. جعل‌ نویسی‌ و استناد غیر مستند

در مواردی‌ شاهد جعل‌ در تاریخ‌نگاری‌ تجاری‌ نویسان‌ هستیم؛ هر چند ما نمی‌توانیم‌ کسی‌ را متهم‌ نمائیم، اما توجه‌ به‌ ادبـیـات‌ تـجـاری‌ نـویـسی‌ در کتاب‌های‌ تاریخی‌ کشور را نمی‌توانستیم‌ نادیده‌ بگیریم‌ و رضایت‌ دهیم‌ هر نوشته‌ای‌ تبدیل‌ به‌ متن‌ تاریخی‌ شود و مورد استفاده‌ قرار گیرد. کتاب‌ دخترم‌ فرح‌ از جمله‌ کتاب‌هایی‌ است‌ که‌ به‌ طور چشم‌گیری‌ در ایران‌ به‌ فروش‌ رفت‌ و مورد اعتنا واقع‌ شد و حداقل، حدود هشت‌ بار تجدید چاپ‌ شده‌ است، اما به‌ این‌ موضوع‌ کمتر توجه‌ شده‌ است‌ که‌ کتابی‌ که‌ در ایران‌ آن‌ قدر به‌ فروش‌ رفت، اساساً‌ جعلی‌ است. چرا که‌ نویسنده‌ این‌ کتاب‌ مشخص‌ نیست‌ و واضح‌ است‌ که‌ خانم‌ فریده‌ دیبا مادر فرح‌ این‌ اطلاعات‌ را نداشته‌ است. ایشان‌ مطالبی‌ را در این‌ کتاب‌ عنوان‌ کرد که‌ مثلاً‌ افرادی‌ چون‌ ارتشبد فردوست‌ و یا ارتشبد طوفانیان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ چهره‌ امنیتی‌ اطلاعاتی، بدان‌ دسترسی‌ داشته‌اند.

یکی‌ از ویژگی‌های‌ این‌ دسته‌ از تاریخ‌ نویسان‌ بحث‌ تاریخ‌ سازی‌ و جعل‌ تاریخ‌ است‌ که‌ متأسفانه‌ به‌ نوعی‌ در بخش‌های‌ مختلف‌ این‌ کتاب‌ها وجود دارد. کتاب‌ دخترم‌ فرح‌ که‌ تا حدود زیادی‌ طی‌ سال‌های‌ اخیر در بورس‌ کارهای‌ تاریخی‌ بوده، همچون‌ خاطرات‌ تاج‌ الملوک‌ کاملاً‌ جعلی‌ است‌ و هیچ‌ سندی‌ برای‌ این‌که‌ این‌ کتاب‌ توسط‌ خانم‌ فریده‌ دیبا یا تاجالملوک به‌ عنوان‌ مادر فرح‌ نوشته‌ شده‌ باشد در دست‌ نیست.

واقعیت‌ قصه‌ این‌ است‌ که‌ در جامعه، این‌ دسته‌ از کتاب‌ها را از حوزه‌ تاریخ‌نگاری‌ و منابع‌ قابل‌ استناد خارج‌ نکردند و خارج‌ از تاریخ‌ نمی‌داند به‌ این‌ دلیل‌ که‌ بعضی‌ معتقدند برخی‌ از مفاسد رژیم‌ پهلوی‌ را نمی‌توانیم‌ بیان‌ کنیم، بگذارید کسان‌ دیگر بگویند. از این‌ رو این‌ آثار گسترش‌ می‌یابند.


تاریخ‌نگاری‌ مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌

منظور از مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌ آنانی‌ هستند که‌ به‌ عنوان‌ نیروهای‌ مخالف، با آن‌ رژیم‌ به‌ مبارزه‌ پرداختند و البته‌ هر کدام‌ از این‌ مخالفان‌ ممکن‌ است‌ دورنما و اهداف‌ و ابزار خاص‌ خود را در مسیر مبارزه‌ با رژیم‌ پهلوی‌ به‌ کار گرفته‌ و یا آنکه‌ به‌ طور متفاوت‌ مورد بغض‌ و خصومت‌ رژیم‌ پهلوی‌ قرار گرفته‌ باشند ما این‌ گروه‌های‌ مخالف‌ را در سه‌ دسته‌ عمومی‌ که‌ تمامی‌ منابع‌ و ادبیات‌ سیاسی‌ جامعه‌ ایران‌ آن‌ را پذیرفته‌اند، تقسیم‌ بندی‌ می‌کنیم‌ و باور داریم‌ منابع‌ تاریخی‌ نوشته‌ شده‌ نیز در همین‌ سه‌ حیطه‌ کلی‌ قابل‌ تقسیم‌ بندی‌ است. اما این‌ تقسیم‌ بندی‌ به‌ عنوان‌ مرزهای‌ بلا اشکال‌ و ایرادناپذیر نیستند و به‌ طور طبیعی‌ نسبی‌ و براساس‌ مفروضات‌ مشترک‌ بین‌ طیف‌های‌ مختلف‌ هستند، هر چند در داخل‌ این‌ صف‌ بندی‌ها گوناگونی‌هایی‌ نیز قابل‌ مشاهده‌ است.

ویژگی‌های‌ عمومی‌ تاریخ‌نگاری‌ مخالفان‌ پهلوی‌

در خصوص‌ بحث‌ مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌ 3 دسته‌ آثار داریم‌ که‌ شناخته‌ شده‌ است. طبیعی‌ است‌ این‌ مخالفان‌ برای‌ مخالفت، دلایل‌ خود را داشته‌ باشند آثار مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌ به‌ سه‌ دسته‌ اسلام‌ گرایان، چپ‌ گرایان‌ و ملی‌ گرایان‌ تقسیم‌ می‌شوند.

آثـار نـوشـته‌ شده‌ توسط‌ مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی، دارای‌ مجموعه‌ای‌ از ویژگی‌های‌ مشترک‌ است‌ که‌ باید به‌ این‌ ویژگی‌های‌ مشترک‌ توجه‌ کرد و بعد از آن‌ به‌ بررسی‌ نقاط‌ افتراق‌ آنها پرداخت.

1. اصل‌ مخالفت‌ با رژیم‌ پهلوی‌

اولین‌ چیزی‌ که‌ در کتاب‌های‌ این‌ مجموعه‌ از نویسندگان‌ مورد توجه‌ است، عبارتند از: اصل‌ مخالفت‌ با رژیم‌ پهلوی، تلاش‌ برای‌ اثبات‌ وجود استبداد خشن‌ و بی‌ رحم‌ سیاسی‌ و وابستگی‌ به‌ نیروهای‌ خارجی‌ در نظام‌ سلطنتی‌ ایران. گروه‌های‌ چپ‌ گرایان، ملی‌ گرایان‌ و اسلام‌ گرایان‌ در این‌ مساله‌ با هم‌ وجه‌ اشتراک‌ دارند. به‌ طور مثال‌ شما کتاب‌ قیام‌ افسران‌ خراسان‌ ابوالحسن‌ تفرشیان، خاطرات‌ نورالدین‌ کیانوری‌ و کتاب‌ تاریخ‌ سی‌ ساله‌ بیژن‌ جزنی‌ از چپ‌ گرایان‌ و یا کتاب‌ تاریخ‌ 25 ساله‌ سرهنگ‌ غلامرضا نجاتی‌ و کتاب‌ انقلاب‌ ایران‌ در دو حرکت‌ مهندس‌ بازرگان‌ از ملی‌ گرایان‌ و یا کتاب‌ بررسی‌ و تحلیلی‌ بر نهضت‌ امام‌ خمینی‌ حمید روحانی‌ و تاریخ‌ سیاسی‌ معاصر سید جلال‌ الدین‌ مدنی‌ از اسلام‌ گرایان‌ را مطالعه‌ کنید به‌ این‌ نکته‌ پی‌ می‌برید که‌ همه‌ این‌ کتاب‌ها در این‌که‌ با رژیم‌ پهلوی‌ باید مبارزه‌ بشود و استبداد سلطنتی‌ در ایران‌ وجود دارد اتفاق‌ نظر دارند.

2. تلاش‌ برای‌ اثبات‌ نقش‌ برتر

این‌ دسته‌ نویسندگان‌ تلاش‌ دارند از خودشان‌ و همرزمان‌ هم‌ فکر خود چهره‌ فعال‌تری‌ نشان‌ دهند و این‌ تلاش‌ برای‌ مبارزه‌ را در آثار همه‌ آنها مشاهده‌ می‌کنید. به‌ طور مثال‌ وقتی‌ شخصی‌ چپ‌ گرا از نوع‌ فدائیان‌ خلق، می‌خواهد در رابطه‌ با وقایع‌ صورت‌ گرفته‌ در منطقه‌ سیاهکل‌ توضیح‌ بدهد آنچه‌ نوشته‌ بیشتر از آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ اتفاق‌ افتاده‌ است‌ و یا چپ‌ گرای‌ توده‌ای‌ عضو سازمان‌ نظامی‌ حزب‌ توده‌ زمانی‌ که‌ راجع‌ به‌ خاطرات‌ افسران‌ خراسان‌ توضیح‌ می‌دهد، فوق‌ العاده‌ موشکافانه‌ ظرایف‌ اطراف‌ قصه‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌دهد. این‌ خصوصیت‌ در ادبیات‌ ملی‌ گرایان‌ و اسلام‌ گرایان‌ نیز مشهود است ، همچون: تاریخ‌ بیست‌ و پنج‌ ساله‌ سرهنگ‌ نجاتی، آخرین‌ تلاش‌ها در آخرین‌ روزها اثر ابراهیم‌ یزدی‌ و همچنین‌ بررسی‌ و تحلیلی‌ بر نهضت‌ امام‌ خمینی‌ سید حمید روحانی‌ و نهضت‌ روحانیون‌ علی‌ دوانی‌ از این‌ ویژگی‌ مشترک‌ برخوردارند. در این‌ قسمت‌ در صدد نفی‌ و اثبات‌ نیستیم‌ و قضاوت‌ نمی‌کنیم، اما این‌ بحث‌ در میان‌ همه‌ آثار به‌ صورت‌ قدر مشترک‌ وجود دارد.

3. تلاش‌ برای‌ اثبات‌ پیشگامی‌ در مبارزه‌

نکته‌ دیگری‌ که‌ هر سه‌ گروه‌ به‌ آن‌ اهتمام‌ دارند، بحث‌ اثبات‌ پیشگامی‌ در مبارزه‌ علیه‌ رژیم‌ پهلوی‌ است. هر سه‌ این‌ مجموعه‌ها می‌خواهند پیشگام‌ بودن‌ خود را به‌ اثبات‌ برسانند و این‌ بحث‌ آن‌ قدر جدی‌ است‌ که‌ جزء بحث‌های‌ مهم‌ بین‌ سران‌ و رهبران‌ گروه‌ها در طیف‌های‌ مختلف‌ بوده‌ است. در سال‌های‌ اول‌ انقلاب، ملی‌ گراها به‌ شدت‌ در مورد هر چیزی‌ که‌ می‌خواستند صحبت‌ کنند، دم‌ از آن‌ می‌زدند که‌ نهضت‌ ما از جنبش‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ آغاز شده‌ و اصرار و تأکید زیادی‌ بر روی‌ این‌ قضیه‌ داشتند، تا حضرت‌ امام‌ خمینی‌ یک‌ روز در فیضیه‌ به‌ این‌ مساله‌ که‌ ملی‌ گراها به‌ وجود آورده‌ بودند پاسخ‌ می‌دهد که‌ قیام‌ ما هیچ‌ ربطی‌ به‌ موضوعی‌ که‌ آنها مطرح‌ می‌کنند، یعنی‌ جنبش‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ ندارد و این‌ قیام‌ از واقعه‌ 15 خرداد شروع‌ و توسط‌ مرجعیت‌ هدایت‌ می‌شده‌ است.

4. حماسه‌ سازی‌ از مبارزات‌ صورت‌ گرفته‌

نکته‌ دیگری‌ که‌ در آثار مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌ به‌ صورت‌ امر مشترک‌ قابل‌ توجه‌ است، بحث‌ حماسه‌ سازی‌ از مبارزات‌ خودشان‌ است. همه‌ این‌ مبارزان‌ به‌ نوعی‌ توجه‌ دارند، از مبارزه‌ای‌ که‌ انجام‌ داده‌اند یک‌ نوع‌ حماسه‌ را بر جای‌ بگذارند. این‌ روال‌ در جریان‌ تاریخ‌نگاری‌ نیز قابل‌ مشاهده‌ است. با مطالعه‌ خاطرات‌ سران حزب توده و نهضت آزادی و همچنین احمد احمد، علی‌ اکبر محتشمی، مرتضی‌ الویری و هادی‌ غفاری‌ در می‌یابیم‌ این‌ افراد علاقه‌ زیادی‌ به‌ بر جای‌ گذاشتن‌ حماسه‌ از مبارزات‌ خودشان‌ دارند. در واقع‌ تلاش‌ برای‌ باقی‌ گذاشتن‌ تاریخچه‌ای‌ حماسه‌ای‌ در میان‌ مبارزان، امری‌ ذاتی‌ و منطقی‌ است. به‌ طور مثال‌ با مطالعه‌ خاطرات‌ کیانوری‌ در می‌یابیم‌ که‌ وی‌ چقدر تلاش‌ و کوشش‌ می‌کند تا هوشمندی‌ خاص‌ خودش‌ را در سیاست‌ کشور به‌ نوعی‌ به‌ اطلاع‌ همه‌ برساند؛ ضمناً‌ که‌ خود را در دادن‌ اطلاعات‌ و تهیه‌ اسلحه‌ برای‌ مبارزان‌ و مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی، یک‌ چهره‌ شاخص‌ و غیر قابل‌ انکار نشان‌ می‌دهد.

آقای‌ کاتوزیان‌ بخش اصلی‌ از کتاب‌ اقتصاد سیاسی‌ را به‌ خلیل‌ ملکی، اختصاص‌ داده‌ است. ایشان‌ می‌گوید: وقتی‌ که‌ قرار است‌ خلیل‌ ملکی‌ دستگیر شود در همین‌ موقع‌ خواهر خلیل‌ ملکی‌ می‌آید جلو و خود را در معرض‌ خطر قرار می‌دهد، تا به‌ نحوی‌ مانع‌ از این‌ کار شود. روضه‌ سرایی‌ کاتوزیان‌ درباره‌ برخورد خواهر خلیل‌ ملکی‌ و نیروهای‌ ساواک‌ آن‌ قدر عجیب‌ است‌ که‌ حتی‌ به‌ ادبیات‌ تمجیدی‌ پهلوی‌ها و یا داستان‌ سرایی‌های‌ مداحانه‌ تنه‌ می‌زند و آن‌ قدر که‌ آقای‌ کاتوزیان‌ برای‌ قهرمان‌ نمایی‌ خواهر آقای‌ ملکی‌ اصرار دارد در کمتر نوشته‌ای‌ می‌توان‌ چنین‌ ادبیاتی‌ یافت.

از این‌ موارد در آثار ملی‌ گرایان، فراوان‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. برخورد ساواک‌ با مرحوم‌ دکتر فاطمی‌ و خواهر ایشان‌ از این‌ دست‌ موضوعات‌ است. در کشمکش‌ میان‌ دکتر فاطمی‌ و ساواک‌ خواهر ایشان‌ چاقو می‌خورد. ملی‌ گرایان‌ بسیار تلاش‌ کردند از این‌ موضوع‌ یک‌ حماسه‌ و اسطوره‌ بسازند تا خانم‌ فاطمی‌ را سرآمد زنان‌ این‌ دوره‌ معرفی‌ نمایند. این‌ موضوع‌ حتی‌ در جریان‌ انقلاب‌ هم‌ به‌ طوری‌ مشهود بود. خانواده دکتر فاطمی‌ خانوادهای استثنایی بود که‌ دولت‌ موقت‌ به‌ وی‌ بسیار توجه‌ می‌کرد و این‌ امر سبب‌ اعتراض‌ دیگر خانواده‌های‌ شهدا شد. آقای‌ کروبی‌ رئیس‌ بنیاد شهید (سابق) در این‌ رابطه‌ می‌گوید بعد از انقلاب‌ شما به‌ تنها خانواده‌ شهیدی‌ که‌ رسیدید، خانواده‌ دکتر فاطمی‌ بوده‌ که‌ خیلی‌ امکانات‌ به‌ اینها دادید و بقیه‌ را به‌ نوعی‌ نادیده‌ گرفتید.

این‌ توجه‌ در بحث‌ تاریخ‌نگاری‌ نیز متأسفانه‌ به‌ همین‌ صورت‌ اعمال‌ شده‌ است. حماسه‌ سازی‌ در حادثه‌ سیاهکل‌ توسط‌ گروه‌ها و‌ سازمانهای‌ نظامی‌ چپ‌ و کلاً‌ کسانی‌ که‌ در جریان‌ انقلاب‌ اعدام‌ شدند به‌ همین‌ صورت‌ در مورد آنها مقداری‌ بزرگ‌ نمایی‌ و حماسه‌ سازی‌ شده‌ است‌ که‌ البته‌ به‌ نظر ما در فضای‌ سیاسی‌ آن‌ زمان‌ و حتی‌ بعد تا حدود زیادی‌ طبیعی‌ و عادی‌ است.


ضعف‌ اسلام‌ گرایان‌ در حماسه‌ سازی‌

در مورد حماسه‌ سازی‌ نکته‌ قابل‌ ذکر این‌ است‌ که‌ در بین‌ این‌ سه‌ گروه، گروه‌ اسلام‌ گرا از دو دسته‌ دیگر بسیار کمرنگ‌تر و ضعیف‌تر عمل‌ کرده‌اند. چون‌ به‌ عنوان‌ مقایسه، آن‌ قدر که‌ راجع‌ به‌ خسرو روزبه‌ تبلیغ‌ صورت‌ گرفته، راجع‌ به‌ سید علی‌ اندرزگو این‌ گونه‌ نبوده‌ است‌ و یا در مورد کسانی‌ چون‌ آیت‌الله سعیدی‌ و آیت‌الله غفاری‌ و کلیه‌ رهبران‌ مبارزات‌ سیاسی‌ به‌ طور کلی‌ نوشتند: آقایان‌ در برخورد با رژیم‌ پهلوی‌ به‌ شهادت‌ رسیدند. اما در عوض‌ هوشنگ‌ پیمان‌ ـ‌ چپگرای‌ یهودی‌ متهم‌ به‌ جاسوسی‌ برای‌ روسیه‌ ـ‌ در کتاب‌ راز محکومیت‌ من‌ به‌ اعدام‌ از گستردگی‌ برخورد ساواک‌ و از اهمیت‌ و ویژگی‌های‌ رفتاری‌ و مقاومتش‌ در برابر آنان‌ مفصل‌ بحث‌ کرده‌ است.

1- تاریخ نگاری اسلام‌ گرایان‌

همان‌ طور که‌ در صفحات‌ گذشته‌ آورده‌ایم، اسلام‌ گرایان‌ یکی‌ از گروه‌های‌ اصلی‌ تاریخ‌نگاری‌ دوره‌ معاصر هستند؛ طیفی‌ که‌ توانستند با اتکا به‌ قدرت‌ و نیروی‌ مردمی‌ گسترده‌ و رهبری‌ مرجعیت‌ شیعی‌ حاکمیت‌ پهلوی‌ را سرنگون‌ سازند و قدرت‌ و ساختار جدیدی‌ را در ایران‌ سازماندهی‌ نمایند. بنابراین‌ تلاش‌ برای‌ احیأ اسلام، با اتکأ به‌ رهبری‌ روحانیت‌ و براساس‌ اصول‌ و باورهای‌ دینی‌ و اعتقاد به‌ دینی‌ بودن‌ مبارزه‌ و شهادت‌ در راه‌ خدا، از ویژگی‌های‌ این‌ جریان‌ فکری‌ است‌ و بر همان‌ سیاق‌ که‌ آورده‌ایم، باور داریم‌ که‌ هریک‌ از جریان‌های‌ تاریخ‌نگاری‌ معاصر ایران‌ دارای‌ مختصات‌ و ویژگی‌های‌ خاص‌ متمایز می‌باشد که‌ در این‌ فصل‌ به‌ اهم‌ آنها پرداخته‌ می‌شود.

ویژگی‌های‌ تاریخ‌نگاری‌ اسلام‌ گرایان‌

آثار اسلام‌ گرا بر چند امر تأکید دارند و نقطه‌ مشترک‌ بین‌ این‌ آثار است‌ که‌ شامل‌ موارد زیر می‌شوند:

اول: اسلام‌ به‌ عنوان‌ راه‌ حل‌ مبارزه‌

اسلام‌ به‌ عنوان‌ راه‌ حل‌ مبارزه‌ مورد توجه‌ اسلام‌ گرایان‌ است‌ و آنان‌ اسلام‌ را به‌ عنوان‌ دستورالعملی‌ می‌دانند که‌ می‌توان‌ با استفاده‌ از آن‌ از استبداد سلطنتی‌ رهایی‌ یافت‌ و راه‌ مبارزه‌ را می‌توان‌ از این‌ طریق‌ تشخیص‌ داد و به‌ نتیجه‌ رسید. ضمن‌ آنکه‌ مبارزه‌ با استعمار خارجی‌ نیز از باب‌ نفی‌ سبیل‌ و سلطه‌ کفار و دشمنان‌ اسلام‌ قابل‌ فهم‌ است‌ و به‌ همین‌ خاطر مبارزه‌ با آنان‌ جهاد و مرگ‌ در راه‌ آن‌ شهادت‌ است‌ و در این‌ امر بین‌ اسلام‌ گرایان‌ با ملی‌ گرایان‌ و چپ‌ گرایان‌ تفاوت‌ اساسی‌ وجود دارد.

دوم: رهبری‌ مرجعیت‌ و روحانیت‌

بحث‌ رهبری‌ روحانیت‌ در متون‌ مربوط‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ اسلام‌ گرایان، اصلی‌ اساسی‌ و مهم‌ است. در واقع‌ پیشگام‌ این‌ امر سید حمید روحانی‌ می‌باشد و او اولین‌ کسی‌ است‌ که‌ همراه‌ امام‌ در نجف‌ حضور داشته‌ و کتاب‌ بررسی‌ و تحلیلی‌ بر نهضت‌ امام‌ خمینی‌ را در سال‌ 1356 به‌ چاپ‌ رسانده‌ است. ممکن‌ است‌ بعضی‌ بگویند در کتاب‌ ایشان‌ تندروی‌‌هایی وجود دارد و این‌ موضوع‌ واقعیت‌ دارد که‌ آن‌ هم‌ معلول‌ زمان‌ و وقوع‌ در جریان‌ مبارزه‌ است. دیگران‌ هم‌ از همه‌ جناح‌ها و طیف‌ها تقریباً‌ به‌ همین‌ صورت‌ عمل‌ نموده‌اند و افراط و تفریط در تمامی آثار تاریخی که در فضای مبارزه نوشته شده است، وجود دارد ولی با این وجود، جلد اول و دوم کتاب بررسی تحلیلی نهضت امام خمینی، یکی از اصلیترین منابع مربوط به نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی است. در مجموع در متونی‌ که‌ توسط‌ مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی، مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر و دفتر ادبیات‌ انقلاب‌ اسلامی‌ چاپ‌ شده، اعم‌ از خاطرات، تحقیقات‌ و پژوهش‌ و حتی‌ اسنادی‌ که‌ مرکز بررسی‌ اسناد وزارت‌ اطلاعات‌ یا مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ پژوهشی‌ ـ‌ سیاسی‌ چاپ‌ شده‌ است، بحث‌ هدایت‌ و رهبری‌ حضرت‌ امام‌ در این‌ آثار مورد توجه‌ جدی‌ قرار گرفته‌ است.

سوم: استبداد و استعمار ستیزی‌

نکته‌ دیگری‌ که‌ در این‌ دسته‌ از آثار مورد توجه‌ است‌ مبارزه‌ با بیگانگان‌ در کنار مبارزه‌ با استبداد داخلی‌ است. این‌ گونه‌ آثار در بحث‌ مبارزه‌ با استکبار به‌ کشور سلطه‌ گر آمریکا و رابطه و سیطره اسرائیل بر ایران بسیار توجه‌ کرده‌اند. بر عکس‌ ملی‌ گراها که‌ در آثارشان‌ فقط‌ به‌ مساله‌ استبداد داخلی‌ پرداخته‌اند و این‌ نکته‌ که‌ استبداد داخلی‌ و استعمار خارجی‌ هر دو در واقع‌ دو روی‌ یک‌ سکه‌ و پشتیبان‌ یکدیگر هستند، به‌ نوعی‌ از ویژگی‌های‌ آثار اسلام‌ گرایان‌ است.

چهارم: اسلام‌ به‌ عنوان‌ راه‌ حل‌ اداره‌ کشور

اسلام‌ گرایان‌ علاوه‌ بر این‌که‌ به‌ اسلام‌ به‌ عنوان‌ راه‌ حل‌ مبارزه‌ با جهل‌ و استبداد و سلطه‌ بیگانگان‌ توجه‌ می‌کنند، از آن‌ به‌ عنوان‌ راه‌ حل‌ اداره‌ کشور نیز یاد می‌نمایند و اسلام‌ و حاکمیت‌ اسلامی‌ را به‌ عنوان‌ آخرین‌ راه‌ حل‌ در آثارشان‌ معرفی‌ می‌کنند و به‌ دنبال‌ بحث‌ تشکیل‌ حکومت‌ اسلامی‌ بودند و از این‌ روی‌ همه‌ شکنجه‌ها و آزارها را برای‌ رسیدن‌ به‌ این‌ هدف‌ تحمل‌ کردند.

پنجم: مردم‌ گرایی‌ عمومی‌

اسلام‌ گرایان‌ در زمان‌ مبارزه‌ سیاسی‌ براساس‌ راهبرد مبارزاتی‌ امام‌ خمینی‌ به‌ مردم‌ گرایی‌ عمومی‌ اعتقاد داشتند؛ یعنی‌ مبارزه‌ باید توسط‌ عموم‌ مردم‌ پی‌ گرفته‌ شود و چنانچه‌ اقلیت‌ خاصی‌ بخواهند به‌ صورت‌ پیشگام‌ و بدون‌ حضور مردم‌ وارد مبارزه‌ شوند جز تلف‌ کردن‌ وقت‌ و خون‌ و جان‌ خویش، نتیجه‌ای‌ نخواهند گرفت. همین‌ نگرش‌ نیز در ادبیات‌ تاریخی‌ اسلام‌ گرایان‌ مشاهده‌ می‌شود و بیش‌ از آن که‌ بر عده‌ای‌ خاص‌ از مبارزان‌ نظیر؛ رهبران‌ و نخبگان‌ احزاب‌ و یا دانشجویان‌ چریک‌ و سازمان‌ دهی‌ شده‌ تأکید نمایند بر میزان‌ تجمع‌ مردمی‌ و حضور در مساجد و مراسم‌ دینی‌ و مذهبی‌ تأکید دارند، به‌ هـمـیـن‌ خـاطـر تـاریـخ‌نـگـاری‌ اسـلام‌ گرایان‌ در این‌ دوره، تاریخ‌نگاری‌ اشرافی‌ و شخصیت‌های‌ نخبه‌ به‌ معنای‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ مصطلح‌ روز نمی‌باشد و بیشتر بر عموم‌ مردم‌ و حضور آنان‌ در مساجد توجه‌ دارند.

ششم: مسجد محوری‌

جنبش‌ها و خیزش‌های‌ مبارزاتی‌ اسلام‌ گرایان‌ بیش‌ از هر جایی‌ در مساجد و حسینیه‌ها و مجالس‌ روضه‌ شکل‌ می‌گرفته‌ است. به‌ همین‌ خاطر اغلب‌ گزارشات‌ تاریخی‌ اسلام‌ گرایان‌ در مساجد، مدارس‌ علمیه، حسینیه‌ها و محافل‌ مذهبی‌ و یا در بازار صورت‌ می‌گیرد.


تاریخ‌نگاری‌ ملی‌ گرایان‌

با توجه‌ به‌ این‌که‌ تاریخ‌نگاری‌ ملی‌ گرایان‌ یکی‌ دیگر از محورهای‌ اصلی‌ حوزه‌ تاریخ‌نگاری‌ مخالفان‌ پهلوی‌ در دوره‌ معاصر است‌ بر همین‌ اساس‌ با اعتنا به‌ ویژگی‌های‌ مهم‌ آن‌ به‌ بحث‌ می‌پردازیم.

ویژگی‌های‌ تاریخ‌نگاری‌ ملی‌ گرایان‌

ملی‌ گرایان‌ به‌ عنوان‌ نحله‌ای‌ از تفکر قدیمی‌ ایرانی‌ شعوبیه‌ و با بن‌ مایه‌های‌ معرفتی‌ جنبش‌ شعوبی‌ در ایران‌ در دوره‌های‌ مختلف‌ تاریخ‌ ایران، شکل‌های‌ متفاوتی‌ داشته‌ است. این‌ جریان‌ در دوره‌ اخیر با تفکر سکولار همراه‌ شد و البته‌ رشد ناسیونالیسم‌ جدید و مدرن‌، آن‌ را به‌ طور جدی‌ تحت‌ تأثیر و پوشش‌ قرار داد و با پدیده‌های‌ سیاسی‌ معاصر ایران‌ همراه‌ شده‌ و در جنبش‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ به‌ شکل‌های‌ مختلف‌ و نهایتاً‌ سازمان‌‌دهی‌ نیروهای‌ ملی‌گرا ظهور کرد. ملی‌گرایان‌ دارای‌ ویـــژگــی‌هــا و مـخـتـصــات‌ خــاص‌ خــود در حــوزه‌ تاریخ‌نگاری‌ و نگرش‌ بر اوضاع‌ و احوال‌ پیرامون‌ و حوادث‌ تاریخی‌ هستند که‌ عبارتند از:

1. برتری‌ ایدئولوژی‌ ناسیونالیستی‌ بر اسلام‌

آنچه‌ در بین‌ نویسندگان‌ ملی‌‌گرا، به‌ عنوان‌ ایدئولوژی‌ بسیار مورد توجه‌ می‌باشد، اصالت‌ و شأنیت‌ ایدئولوژی‌ ناسیونالیستی‌ است، یعنی‌ در واقع‌ اسلام‌ وجه‌ غالب‌ ایدئولوژی‌ حاکم‌ بر این‌ آثار نیست‌ و بیشتر به‌ اصول‌ ملی‌ گرایی‌ در این‌ آثار اعتنا و توجه‌ شده‌ است‌ و این‌ جمله‌ مشهور از ملی‌ گرایان‌ حتی‌ ملی‌ گرایان‌ مذهبی‌ است‌ که‌ ما اول‌ ایرانی‌ و بعد مسلمان‌ هستیم‌ و ما اسلام‌ را برای‌ ایران‌ می‌خواهیم‌ و نه ایران‌ را برای‌ اسلام.

2. رهبری‌ اسطوره‌ای‌ و خطاناپذیر دکترمحمد مصدق‌

نکته‌ بسیار مهم‌ در تاریخ‌نگاری‌ ملی‌ گرایان‌ اسطوره‌ سازی‌ از شخصیت‌ دکتر مصدق‌ است‌ و هر چیزی‌ که‌ در تعارض‌ با این‌ شخصیت‌ اسطوره‌ای‌ و این‌ ساختار اسطوره‌ای‌ قرار گرفته‌ باشد آن‌ را رد یا نفی‌ می‌کند.

نکته‌ قابل‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌ ملی‌ گرایان‌ دربحث‌ تاریخ‌نگار‌ یشان‌ در مسائل‌ مختلف‌ فوق‌ العاده‌ هدفمند عمل‌ کردند. لذا وقتی‌ کتاب‌ تاریخ‌ 25 ساله‌ سرهنگ‌ غلامرضا نجاتی‌ را می‌خوانیم، در می‌یابیم‌ اصلاً‌ در این‌ 25 سال‌ غیر از جبهه ملی و نهضت‌ آزادی‌ هیچ‌ جریان‌ فعالی‌ در ایران‌ وجود نداشته، غیر از رهبران‌ نهضت‌ آزادی‌ که‌ جریان‌ را به‌ نحوی‌ هدایت‌ کردند، شخصیت‌های‌ مهم‌ دیگر، چندان‌ نقشی‌ ندارند.

البته‌ تبلیغات‌ مطبوعاتی‌ همزمان‌ با وقوع‌ انقلاب‌ در ایجاد این‌ توهم‌ مؤ‌ثر بوده‌ است. چنان‌ چه‌ دراین‌ میان‌ احسان‌ نراقی‌ نیز این‌ قصه‌ را باور کرده‌ و فکر می‌کرد جریان‌ حوادث‌ انقلاب‌ در دست‌ نهضت‌ آزادی‌ و ملی‌ گرایان‌ است‌ و عنوان‌ می‌کند، من‌ وقتی‌ با شاه‌ ملاقات‌ کردم، به‌ شاه‌ گفتم: شما در گذشته‌ به‌ دکتر مصدق‌ توهین‌ کردید و حالا که‌ قصه‌ دست‌ رهبران‌ ملی‌ گرا است، شما باید به‌ نوعی‌ اینها را همراهی‌ کنید. محمدرضا پهلوی‌ به‌ نراقی‌ گفته‌ بود، تو نمی‌دانی‌ و دریافت‌ تو ناقص‌ است، تو بر فضای‌ سیاسی‌ کشور اشراف‌ نداری، ولی‌ من‌ می‌دانم‌ که‌ این‌ وقایعی‌ که‌ اتفاق‌ افتاده‌ همه‌ زیر سر آخوندها است‌ و جریان‌ را اینها هدایت‌ می‌کنند و رهبری‌ حوادث‌ در دست‌ روحانیت‌ و نیروهای‌ مذهبی‌ است.

نیروهای‌ ملی‌ گرا هر آنچه‌ را که‌ ممکن‌ بود اسطوره‌ دکتر مصدق‌ را مورد تعرض‌ قرار داده‌ و یا آنکه‌ در افتخاری‌ از افتخارات‌ برای‌ دکتر مصدق‌ شریکی‌ پیدا شود، آمدند تاریخ‌ را به‌ گونه‌ای‌ دیگر تفسیر کردند و ضمن‌ این‌که‌ هیچ‌ شریکی‌ را در جریان‌ ملی‌ گرایی‌ برای‌ دکتر مصدق‌ نپذیرفتند.

3. روحانیت‌ ستیزی‌ تاریخی‌

با کنکاش‌ در مطالب‌ و منابعی‌ که‌ راجع‌ به‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ از ملی‌ گرایان‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ در می‌یابیم‌ که‌ برای‌ آیت‌الله کاشانی‌ در جریان‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ هیچ‌ نقشی‌ قائل‌ نیستند و جاهایی‌ که‌ بر نقش‌ آقای‌ کاشانی‌ تأکید می‌کنند، می‌خواهند بگویند؛ چرا آیت‌الله کاشانی، زاهدی‌ را مدتی‌ در مـجـلس‌ نگه‌ داشت. اصرار دارند به‌ شکل‌های مختلف،‌ روحانیت‌ را در کودتای‌ 28 مرداد دخیل‌ جلوه‌ دهند. نوک‌ پیکان‌ اتهام‌ در مرحله‌ اول‌ آیت‌الله کاشانی‌ و در مرحله‌ دوم‌ آیت‌الله بهبهانی‌ را نشانه‌ می‌گیرد البته‌ بعضی‌ها هم‌ جرا‡ت‌ کردند آیت‌الله بروجردی‌ را با ماجرای‌ کودتای‌ 28 مرداد همراه‌ کنند و روحانیت‌ را به‌ نوعی‌ موافق‌ با جریان‌ نیروهای‌ آمریکائی‌ و انگلیسی‌ که‌ در این‌ دوره‌ آمدند کودتا کردند نشان‌ بدهند. این‌ مساله‌ در آثار این‌ دسته‌ از آقایان‌ کاملاً‌ آشکار است. نکته‌ دیگری‌ که‌ در آثار ملی‌ گرایان‌ مشخص‌ است‌ تلاش‌ جدی‌ آنان‌ برای‌ ترسیم‌ یک‌ چهره‌ موحش‌ و کانون‌ قدرت‌ پنهان‌ در جریان‌ انقلاب‌ از روحانیت‌ است. روحانیتی‌ که‌ در تقابل‌ قدرت‌ این‌ بار اشتباه‌ مشروطه‌ و نهضت‌ ملی‌ را مرتکب‌ نشد و آنچه‌ را که‌ خود در مبارزات‌ سیاسی‌ به‌ دست‌ آورده‌ بود به‌ دست‌ ملی‌ گرایان‌ نسپرد و برای‌ آن‌ کوشش‌ جدی‌تری‌ به‌ خرج‌ داد، به‌ همین‌ خاطر روحانیت‌ به‌ همراه‌ امام‌ خمینی‌ هر چند در زمان‌ انقلاب‌ و قبل‌ از پیروزی‌ مورد توجه‌ حداقلی‌ قرار می‌گیرد، ولی‌ بعد از انقلاب‌ به‌ شدت‌ در مجموعه‌ آثار تاریخی‌ ملی‌ گرایان‌ مورد بغض‌ شدید است‌ و در دوره‌های‌ بعد یکی‌ از بحث‌‌هایی که‌ اینها مورد توجه‌ قرار دادند، بحث‌ مرحوم‌ طیب‌ است. چون‌ طیب‌ در کودتا 28 مرداد حضور اشت‌ و بعد در جریان‌ نهضت‌ امام‌ خمینی‌ اولین‌ فدائی‌ ایشان‌ شد.

طیب‌ از طرفی‌ به‌ امام‌ متصل‌ شده‌ ولی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ به‌ روند جدایی‌ طیب‌ از رژیم‌ پهلوی‌ توجه‌ نمی‌کنند و جالب‌ این‌که‌ در کتاب‌ خاطرات‌ شعبان‌ جعفری هم‌ مطالبی‌ در مورد این‌ قضیه‌ آمده‌ است. هما سرشار هم‌ خیلی‌ نسبت‌ به‌ این‌ مساله‌ توجه‌ دارد که‌ به‌ نوعی‌ شعبان‌ جعفری‌ را متصل‌ کند به‌ فدائیان‌ اسلام‌ و دیگر این‌ که‌ طیب‌ را همانند شعبان‌ جعفری‌ نشان‌ بدهد و جالب‌تر این‌که‌ شعبان‌ جعفری‌ به‌ علت‌ سادگی‌ خود خیلی‌ جاها صداقت‌ به‌ خرج‌ می‌دهد و می‌گوید من‌ عضو فدائیان‌ اسلام‌ نبودم. هما سرشار چندین‌ بار تأکید می‌کند که‌ شما عضو فدائیان‌ اسلام‌ بودید، بعد شعبان‌ می‌گوید: اینها تشکیلات‌ نداشتند و کارهایشان‌ هیاتی‌ بوده‌ و ضمن‌ این‌که‌ این‌ مطالب‌ را عنوان‌ می‌کند، بعد می‌گوید من‌ اصلاً‌ عضو اینها نبودم‌ و با آنها هم‌ خوانی‌ نداشتم. اینها آدم‌های‌ مذهبی، مقید، اهل‌ مسجد و نماز بودند و من‌ این‌ گونه‌ نبودم.

جایی‌ دیگر هما سرشار به‌ صورت‌ کنایه‌ می‌گوید: شما هیات‌ راه‌ انداخته‌ و اهل‌ روضه‌ خوانی‌ بودید، طیب‌ هم‌ مثل‌ شما بود. بعد شعبان‌ جعفری‌ می‌گوید: من‌ مثل‌ طیب‌ نبودم، طیب‌ به‌ این‌ چیزها توجه‌ داشت‌ ولی‌ من‌ اعتقاد نداشتم. حتی‌ وقتی‌ مادرم‌ می‌خواست‌ برود امام‌ رضا(ع)، برای‌ آنکه‌ بیماریش‌ شفا پیدا کند، من‌ گفتم‌ اگر قرار باشد امام‌ رضا(ع) همه‌ را شفا بدهد، باید همه‌ دکترها کارشان‌ را جمع‌ کنند و بروند دنبال‌ کارشان، که‌ مادر گفت‌ من‌ او را مسخره‌ کردم، ولی‌ طیب‌ مثل‌ ما نبود. حتی‌ او مراسم‌ روضه‌ خود را داشت. مرحوم‌ عراقی‌ در خاطراتش‌ در خصوص‌ سابقه‌ همکاری‌ طیب‌ با رژیم‌ پهلوی‌ و احتمال‌خطر برخورد اطرافیان‌ با تظاهر کنندگان‌ را این‌ طور نقل‌ می‌کند؛ ما گفتیم: آقا ممکن‌ است‌ خطر از طرف‌ نیروهای‌ طیب‌ باشد، امام‌ فرمودند: او به‌ امام‌ حسین‌ اعتقاد دارد و جزو کسانی‌ است‌ که‌ منتظر است‌ تا ایام عاشورا شود و در ضمن‌ مجلس‌ روضه‌ هم‌ برگزار می‌کند. طیب‌ را به‌ هیچ‌ عنوان‌ نمی‌توان‌ با شعبان‌ جعفری‌ و امثالهم‌ مقایسه‌ کرد. طبق‌ اسناد موجود، او را بسیار شکنجه‌ کردند و خواستند او اعتراف‌ کند و بگوید در جریان‌ 15 خرداد از امام‌ خمینی‌ پول‌ گرفته‌ام‌ و این‌ آشوب‌ را به‌ راه‌ انداختم. ولی‌ او این‌ مساله‌ را قبول‌ نکرد و بعد هم‌ گفت‌ من‌ در کودتای‌ 28 مرداد نقش‌ داشتم‌ و از آمریکائی‌ها پول‌ گرفتم‌ و محمدرضا شاه‌ را بر سر کار آوردم. در جایی‌ دیگر می‌گوید که‌ من‌ همه‌ گناهی‌ در زندگی‌ ام‌ مرتکب‌ شده‌ام، غیر از گناه‌ تهمت‌ به‌ پسر پیغمبر(ص) و حضرت‌ علی(ع) و الان‌ هم‌ نمی‌خواهم‌ این‌ گناه‌ را مرتکب‌ شوم.

بحث‌ دیگری‌ که‌ میان‌ ملی‌ گراها و نیروهای‌ مسلمان‌ بوده‌ این‌ است‌ که‌ بعد از جریان‌ کودتای‌ 28 مرداد، قرنی‌ رئیس‌ ستاد امام‌ خمینی(ره) شده‌ و بسیاری‌ از او انتقاد کرده‌اند. به‌ طور مثال‌ جدیدترین‌ مقاله‌ و تندترین‌ انتقاد آنها توسط‌ سرلشگر ناصر فربد، جانشین‌ قرنی‌ در ستاد مشترک‌ از او صورت‌ گرفته‌ است‌ که‌ در ماهنامه‌ حافظ‌ منتشر شده‌ است‌ و البته‌ ماهنامه‌ حافظ‌ فقط‌ اسمش‌ حافظ‌ بوده‌ و دقیقاً‌ یک‌ ماهنامه‌ تاریخی‌ است‌ که‌ با دیدگاه‌ و دغدغه‌های‌ ملی‌ گرایان‌ منتشر می‌شود.

4. مقصر خوانی‌ حزب‌ توده‌

یکی‌ دیگر از ویژگی‌های‌ تاریخ‌نگاری‌ ملی‌گرایان‌ موضوع‌ کودتای‌ 28 مرداد است‌ که‌ ملی‌گرایان‌ با وجودی‌ که‌ قدرت‌ سیاسی‌ و نظامی‌ و قانونی‌ در اختیار آنان‌ بوده‌ در معرض‌ کودتای‌ 28 مرداد قرار گرفتند و یکی‌ از مباحث‌ حل‌ نشده‌ در تاریخ‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ دعوا بر سر مقصر یابی‌ وقوع‌ کودتا است. ملی‌ گرایان‌ عمدتاً‌ حزب‌ توده‌ و اخیراً‌ اسلام‌ گرایان‌ را مقصر وقوع‌ کودتا معرفی‌ می‌کنند و دیگر این‌که‌ ملی‌ گرایان‌ توجه‌ دارند به‌ خود آمریکائی‌ها توهینی‌ ننمایند و انتقاد از دخالت‌ آمریکا را مسکوت‌ نگه‌ می‌دارند، اما شدیدترین‌ اتهامات‌ را متوجه‌ اسلام‌ گرایان‌ و حب‌ توده‌ می‌نمایند و حزب‌ توده‌ را عامل‌ شکست‌ نهضت‌ ملی‌ معرفی‌ می‌کنند.


تاریخ‌نگاری‌ چپ‌ گرایان‌

چپ‌گراها مجموعه‌ در خور توجهی‌ از مخالفان‌ رژیم‌ پهلوی‌ بودند. توده‌ای‌ها و سازمان‌ چریک‌های‌ فدایی‌ خلق‌ همراه‌ با گروه‌های‌ سیاسی‌ دیگری‌ که‌ در این‌ دوره‌ به‌ مبارزه‌ با رژیم‌ پهلوی‌ پرداختند، در مواردی‌ به‌ جنگ‌ مسلحانه‌ مختصری وارد شدند و یا در خارج‌ از ایران‌ مبارزه‌ سیاسی‌ انجام‌ دادند. اینان‌ بعد از انقلاب‌ به‌ بیان‌ یادمانده‌های‌ خودشان‌ و بحث‌ و پژوهش‌ راجع‌ به‌ آن‌ دوران‌ پرداختند. آنها چند طیف‌ جدی‌ بودند. نیروهای‌ مبارزه‌ جو، توده‌ای‌ها و چریک‌های‌ فدایی‌ خلق‌ با مدل‌ دانشگاهی‌ آن‌ و نیروهای‌ کنفدراسیونی‌ که‌ در خارج‌ از ایران‌ فعال‌ بودند، آثار متعددی‌ نوشتند. از خاطرات‌ ایرج‌ اسکندری، نورالدین‌ کیانوری، احسان‌ طبری‌ که‌ بعضی‌ها بریده‌های‌ این‌ دوره‌ از مارکسیست‌ هستند و بعضی‌ها هم‌ نیستند و در رسانه‌ای‌ خارج‌ از ایران‌ دیدگاهشان‌ را طرح‌ کردند.

فردی‌ مثل‌ علی‌ اصغر احسانی‌ قیام‌ افسران‌ را همراه‌ با تجلیل‌ فراوان نوشته‌ است. اما اشخاصی‌ نیز مثل‌ احمد شفاهی‌ قیام‌ افسران‌ خراسان‌ را همراه‌ تحلیل‌ و نقد نوشت. ولی‌ واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ همه‌ اینها براساس‌ مبانی‌ و دیدگاه‌‌هایی که‌ قبول‌ داشتند به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ پرداختند. یکی‌ از اولین‌ کتابی‌ که‌ از چپی‌ها راجع‌ به‌ تاریخ‌ معاصر داریم‌ و شاید جدی‌ترین‌ آنها باشد و مربوط‌ به‌ قبل‌ از انقلاب‌ است‌ کتاب‌ «تاریخ‌ سی‌ ساله» بیژن‌ جزنی‌ است‌ که‌ در زمان‌ مبارزه‌اش‌ نوشته‌ بود؛ این‌ کتاب‌ قبل‌ و بعد از انقلاب‌ در ایران‌ منتشر شد و به‌ عنوان‌ یک‌ اثر جدی‌ با نگاه‌ چپ‌ مورد توجه‌ قرار گرفت.

آثار دیگری‌ هم‌ از نیروهای‌ چپ‌ مثل‌ «مبارزه‌ مسلحانه‌ هم‌ تاکتیک‌ هم‌ استراتژی» مسعود احمدزاده، آثار متعددی‌ در مورد خسرو روزبه‌ یا خسرو گل‌ سرخی‌ یا محاکمه‌ افسران‌ حزب‌ توده‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است. همچنین‌ آثاری‌ درباره`‌ حزب‌ توده‌ در قبل‌ و بعد از انقلاب‌ نوشته‌ شد نظیر کتاب‌ «حزب‌ توده» سرهنگ‌ علی‌ زیبایی‌ افسر بازجوی‌ فرمانداری‌ نظامی، و کتاب‌ «سیاست‌ و سازمان‌ حزب‌ توده» از مؤ‌سسه‌ مطالعات‌ و پژوهش‌های‌ سیاسی‌ هم‌ جزء کتاب‌هایی‌ است‌ که‌ در بعد از انقلاب‌ از جمله‌ کتاب‌‌هایی در این‌ زمینه‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است. کتاب‌‌هایی هم‌ محققان‌ خارجی‌ چاپ‌ کردند؛ مثل‌ کتاب‌ «شورشیان‌ آرمان‌ خواه» اثر مازیار بهروز. از جمله‌ کتاب‌‌هایی که‌ از خود نیروهای‌ چپ‌ در خور توجه‌ هست، کتاب‌ «سازمان‌ نظامی‌ حزب‌ توده» از محمد حسین‌ خسرو پناه‌ است. کتاب‌‌هایی هم‌ نیروهای‌ کنفدراسیون‌ خارج‌ از ایران‌ منتشر کردند. اخیراً‌ آقای‌ محمدعلی‌ عمویی‌ تلاش‌ گسترده‌ای‌ را در داخل‌ ایران‌ شروع‌ کرده‌ و آثار زیادی‌ از نیروهای‌ چپ‌ را منتشر کرده‌ است. خاطرات‌ وی‌ از آن‌ جمله‌ است.

در شرایط‌ فعلی‌ یکی‌ از سوژه‌های‌ مهم‌ نیروهای‌ چپ‌ در ایران‌ «چه‌ گوارا» است. او چهره‌ چپ‌ گرا و مارکسیست‌ انقلابی‌ است‌ و تقریباً‌ برای‌ همه‌ طیف‌های‌ جهان‌ سومی‌ مطلوبیت‌ و محبوبیت‌ دارد و الگوی‌ بسیاری‌ از مبارزان‌ سیاسی‌ جهان‌ سوم‌ هم‌ است. نکته‌ جالب‌ این‌که‌ اخیراً‌ لیبرال‌ها و هالیوود هم‌ متوجه‌ چه‌ گوارا شده‌اند و تلاش‌ دارند از چه‌ گوارا انقلابی‌ چپ‌ که‌ توسط‌ نیروهای‌ لیبرال‌ سرمایه‌ داری‌ کشته‌ شد سمبلی‌ برای‌ آزادی‌ لیبرالی‌ و سرمایه‌ داری‌ بسازند.

خاطرات‌ مهمی‌ چون‌ خاطرات‌ ایرج‌ اسکندری، نورالدین‌ کیانوری، خاطرات‌ مریم‌ فیروز، اردشیر آوانسیان‌ و مجموعه‌ گسترده‌ای‌ از خاطرات‌ و مطالعات‌ نیروهای‌ چپ‌ در این‌ باره‌ است.


تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ و محققان‌ خارجی‌

مشرب بسیار مهم دیگر از حوزه تاریخنگاری معاصر ایران، تاریخنگاری دانشگاهی و طیف‌ محققان‌ خارجی‌ است. اینها بیشتر از محققان‌ اروپایی‌ و آمریکایی‌ هستند که‌ در جریان‌ انقلاب‌ و بعد از آن‌ در مورد تاریخ‌ و حوادث‌ این‌ دوره‌ به‌ بحث‌ و بررسی‌ پرداختند و‌ شاهد آثار متعددی‌ از آنان هستیم.

ویژگی‌ مهم‌ تاریخ‌نگاری‌ محققان‌ خارجی‌

این‌ دسته‌ از آثار، جزء بهترین‌ فرصت‌های‌ مطالعاتی‌ برای‌ ماست؛ چون‌ بعضاً‌ محققانی‌ بدون‌ توجه‌ به‌ اغراض‌ سیاسی‌ و بعضی‌ هم‌ با توجه‌ به‌ اغراض‌ سیاسی‌ به‌ تجزیه‌ و تحلیل؛ پرداخته‌اند. آنهایی‌ که‌ کمتر غرض‌ داشتند و حداقل‌ منافع‌ خاصی‌ نداشتند، مثل‌ میشل‌ فوکو ، نگاه‌های‌ نزدیکی‌ داشتند؛ اما آنهایی‌ که‌ به‌ خاطر منافع‌ ملی‌ کشور خودشان‌ به‌ پدیده‌ نگاه‌ کرده‌اند باز هم‌ نتایج‌ خوبی‌ گرفتند، مثل‌ «ایرانی‌ها چه‌ رویایی‌ در سـردارنـد» اثر میشل‌ فوکو، «شیرو عقاب‌» جیمز بیل ، «دیکتاتوری‌ و توسعه‌ سرمایه‌ داری‌» فرد هالیدی، «ایران‌ سراب‌ قدرت»‌ رابرت‌ گراهام‌ و «ناسیونالیسم‌ ایرانی»‌ ریچارد کاتم، «تشیع، مقاومت‌ و انقلاب‌» مارتین‌ کرامر، «ریشه‌های‌ انقلاب‌ ایران‌» نیکی‌ کدی، «انقلاب‌ ایران‌» تد اسکاچ‌ پل‌ و «ایران‌ روایتی‌ ناگفته»‌ حسنین‌ هیکل، از جمله آثار بسیار با ارزشی‌ است‌ که‌ توسط‌ این‌ طیف‌ نوشته‌ شده‌ است‌ و بعضاً‌ با توجه‌ به‌ منافع‌ کشور خودشان‌ نوشته‌اند.


محققان‌ خارجی‌ حامی‌ انقلاب‌ اسلامی‌

طیف‌ دیگر تاریخنگاران خارجی،‌ محققان‌ خارجی‌ مدافع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ هستند، اشخاصی‌ مثل‌ مرحوم‌ دکتر کلیم‌ صدیقی، فتحی‌ شقاقی، علی‌ عزت‌ بگوویچ، راشد الغنوشی، حامد الگار و بسیاری‌ از مؤ‌سسات‌ که‌ در جاهای‌ مختلف‌ دنیا راجع‌ به‌ انقلاب‌ اسلامی‌ بحث‌ و بررسی‌ کردند، کتاب‌ منتشر نمودند و اتفاقاً‌ به‌ خاطر نوشتن‌ این‌ آثار در تنگناهای‌ زیادی‌ قرار گرفتند؛ مثلاً، مرحوم‌ علی‌ عزت‌ بگوویچ‌ به‌ خاطر نوشتن‌ کتاب‌ درباره‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و امام‌ خمینی‌ پنج‌ سال‌ زندانی‌ بود. این‌ دسته‌ از نویسندگان‌ به‌ بررسی‌ پدیده‌ای‌ که‌ از نظر آنان‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ حوادث‌ قرن‌ معاصر بوده‌ است‌ و تأثیر مهمی‌ در سرنوشت‌ مسلمانان‌ جهان‌ خواهد داشت‌ مورد توجه‌ قرار داده‌انــد. ایــن‌ نــویـسـنــدگـان‌ غـالـبـاً‌ در کـشـورهـای‌ خـود از شخصیت‌های‌ مشهور و شناخته‌ شده‌ در عرصه‌ بین‌المللی‌ بوده‌اند که‌ خود رهبری‌ حوادث‌ مهمی‌ را بر عهده‌ گرفتند.

فهرستی‌ از آثار محققان‌ خارجی‌ انقلاب‌ اسلامی‌

حامد الگار ـ‌ ایران‌ و انقلاب‌ اسلامی‌

کلیم‌ صدیقی‌ ـ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ ـ‌ اهداف‌ اساسی‌ 1364

راشد الغنوشی‌ ـ‌ حرکت‌ امام‌ خمینی‌ تجدید حیات‌ اسلام‌

ودی‌ احمد ـ‌ نیم‌ قرن‌ جنایت‌

فتحی‌ شقاقی‌ ـ‌ امام‌ خمینی‌ ـ‌ راه‌ حل‌

علی‌ عزت‌ بگویچ‌ ـ‌ امام‌ خمینی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌

حسن‌ زین‌ ـ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در ابعاد فکری‌ و اجتماعی‌

حزیران‌ ـ‌ 58

فهمی‌ هویدی‌ ـ‌ ایران‌ از درون‌

احمد شبیه‌ ـ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ امام‌ خمینی‌ رهبر ـ‌ لاهور ـ‌ 1375

میثال‌ سلیمان‌ ـ‌ ایران‌ در محرکه‌ آزادی‌ و استقلال‌

احمد حسین‌ یعقوب‌ ـ‌ امام‌ خمینی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ ـ‌ بیروت‌ 1379

عدنان‌ ملوحی‌ ـ‌ انقلاب‌ ایران‌ ـ‌ قداستو اکثریت‌ ـ‌ بیروت‌

حسن‌ ملکی‌ ـ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ـ‌ در ایران‌

سلیمان‌ کتانی‌ ـ‌ امام‌ خمینی‌ ـ‌ شورش‌ به‌ نام‌ خدا1374

جعفر حسین‌ نزار ـ‌ ایران‌ وقایع‌ و حوادث‌ ـ‌ نشر و تنظیم‌ ـ‌ 1358

بسام‌ مرتضی‌ ـ‌ معالم‌ فی الطریق‌ ثوره الاسلامیه ـ‌ نشانه‌ها راه‌ انقلاب‌ اسلامی‌

وحید الزمان‌ صدیقی‌ ـ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ از نگاه‌ دیگران‌


تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ داخلی‌

طیف‌ دیگر تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ است. متأسفانه‌ یکی‌ از نکته‌های‌ در خور توجه‌ که‌ انقلاب‌ هم‌ بدان‌ توجه‌ نکرده، بحث‌ تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ است. در دانشگاه‌ در خصوص‌ دوره‌ معاصر کسانی‌ برای‌ دانشجویان، تاریخ‌ می‌گویند و راهنمای‌ آنان هستند که‌ به‌ لحاظ‌ نگرش‌ و دیدگاه، بسیاری‌ از آنها حداقل‌ با اندیشه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ هماهنگ‌ نیستند یا این‌که‌ حداقل‌ آثار و منابع‌ نیروهای‌ اسلام‌‌گرا را شعاری‌ می‌دانند و همیشه‌ به‌ آن‌ چیزی‌ توجه‌ دارند که‌ خارج‌ از ایران‌ چاپ‌ شده‌ است. الان‌ در مراکز دانشگاهی، به‌ لحاظ‌ نگرشی‌ تاریخ‌ دوره‌ معاصر عمدتاً‌ در اختیار طیف‌ ملی‌گرا است‌ و جالب‌تر این‌که‌ این‌ آقایان‌ وقتی‌ خودشان‌ نگاه‌ ملی‌گرایانه‌ دارند، منابعی‌ که‌ به‌ عنوان‌ متن‌ درسی‌ معرفی‌ می‌کردند عمدتاً‌ از منابع‌ چپ‌ بوده‌ و نگاه‌ اسلام‌گرایان‌ را نادیده‌ می‌گیرند.

در نگاه‌ دانشگاهیان، اصل‌ بر ندیدن‌ واقعیت‌ انقلاب‌ در ایران‌ است. چون‌ ادعایی‌ مطرح‌ است‌ که‌ چون‌ این‌ پدیده‌ هنوز تاریخی‌ نشده‌ و زمان‌ نگذشته‌ و هنوز اسناد آن‌ منتشر نشده، نمی‌توانیم‌ راجع‌ به‌ آن‌ قضاوت‌ کنیم. جالب‌ این‌که‌ راجع‌ به‌ مسائل‌ پیرامونی‌ آن‌ قضاوت‌ می‌کنند، اما خود انقلاب‌ را نمی‌خواهند ببینند. یک‌ بی‌ طرفی‌ آگاهانه‌ را در تاریخ‌نگاری‌ دانشگاهی‌ داریم‌ که‌ عمدتاً‌ حکایت‌ از این‌ دارد که‌ در دانشگاه‌ خصوصاً‌ در دوره‌های‌ تخصصی، پدیده‌ انقلاب‌ اسلامی‌ خیلی‌ مورد اعتنای‌ جدی‌ واقع‌ نمی‌شود. اگر هم‌ احیاناً‌ بعضی‌ اساتید توجه‌ می‌کنند، طبق‌ باورها و علایق‌ خاص‌ خودشان‌ است.

ویژگی‌های‌ این‌ جریان:

‌1- تاکید نگرش‌های‌ ملی‌ گرایان‌ و حاکمیت‌ اندیشه‌ ملی‌ گرایان‌

2- بهره‌برداری‌ از روش‌های‌ پوزیتویستی‌

3- تاثیر اندیشه‌ چپ‌ با محور قراردادن کتاب‌هایی مانند «گذشته‌ چراغ‌ راه‌ آینده» و «ایران‌ بین‌ دو انقلاب‌ »

4- تلاش‌ برای‌ حفظ‌ سیطره‌ گرایش‌ ملی‌ گرا

تاریخ‌نگاری‌ روشنفکری‌

بحث‌ تاریخ‌نگاری‌ روشنفکری‌ هم‌ به‌ عنوان‌ یک‌ جریان‌ جدید شناخته‌ می‌شود که‌ از اواسط‌ دوره‌ اصلاحات‌ پا به‌ عرصه‌ وجود گذاشت. مؤ‌لفه‌ اول‌ این‌ تاریخ‌نگار‌ی، بستر فکری‌ و تئوریک‌ مورخان‌ است. مؤ‌لفه‌ دوم؛ دیدگاه‌ها و نگرش‌های‌ این‌ دسته‌ از آقایان‌ و مؤ‌لفه‌ سوم؛ سبک‌ و سیاق‌ آنهاست. این‌ دسته‌ از نویسندگان‌ به‌ لحاظ‌ بستر فکری‌ و محیطی‌ که‌ از آن‌ آمدند عمدتاً‌ اسلام‌ گرا بودند؛ مثلاً‌ آقایان: عمادالدین‌ باقی، ماشاءالله شمس‌‌الواعظین، سعید حجاریان‌ و حمیدرضا جلایی‌پور زمانی‌ منسوب‌ به‌ نیروهای‌ اسلام‌ گرا بودند. به‌ لحاظ‌ تفکر و دیدگاه‌ به‌ طیف‌ ملی‌ گرا و به‌ لحاظ‌ سبک‌ و روش‌ به‌ طیف‌ تجاری‌ نویسان‌ و مسعود بهنود نزدیک‌ شدند. لذا این‌ مجموعه، طیف‌ به‌ خصوصی‌ در تاریخ‌نگاری‌ معاصر می‌باشند. در بین‌ این‌ دوستان، بازگشت‌ و رویگردانی‌ از یک‌ سری‌ مبانی‌ را می‌بینید. عمادالدین‌ باقی‌ با نگارش‌ «در شناخت‌ حزب‌ قاعدین» انجمن‌ حجتیه‌ را شدیداً‌ منکوب‌ کرد، اما بعد از حوادث‌ دوم‌ خرداد، به‌ تجلیل‌ از مرحوم‌ حلبی‌ پرداخته‌ و تمام‌ آنچه‌ را در گذشته‌ آورده‌ است‌ به‌ نوعی‌ پی‌ می‌گیرد و یا کتاب‌ کاوشی‌ پیرامون‌ روحانیت‌ او آن‌ قدر در مورد روحانیون‌ غیر سیاسی، افراطی‌ و همراه‌ با عصبانیت‌ است‌ که‌ عملاً‌ جز چند نفر اطراف‌ امام‌ خمینی، کسی‌ باقی‌ نمی‌ماند یا شمس‌ الواعظین‌ با وجود این‌که‌ در این‌ مجموعه‌ حاضر بود و آگاهی‌ کافی‌ دارد، مباحثی‌ در روزنامه‌ توس‌ درباره‌ پذیرش‌ تقاضای‌ پناهندگی‌ امام‌ توسط‌ دولت‌ فرانسه‌ را مطرح‌ می‌کند. آنان‌ عناصری‌ هستند که‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ روی‌ می‌آورند و از آنچه‌ قبلاً‌ خودشان‌ پرداخته‌ بودند برگشتند و به‌ ارزش‌های‌ جدیدی‌ روی‌ آوردند و گفتمان‌ آنها تغییر کرد. البته‌ در میان‌ طیف‌‌هایی که‌ بدانها اشاره‌ کردیم‌ افراط‌ و تفریط‌‌هایی وجود دارد. این‌ طور نیست‌ که‌ اگر آقای‌ الف‌ جزء یک‌ گروه‌ است‌ همه‌ مبانی‌ را رعایت‌ کند. آنجا بر اساس‌ یک‌ توافق‌ از پیش‌ تنظیم‌ شده‌ نیست، بلکه‌ نیروهایی‌ که‌ هر کدام‌ متصل‌ به‌ جریانی‌ بودند، هر کدام‌ براساس‌ نگرش‌‌هایی که‌ باور داشتند دست‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ زدند. ممکن‌ است‌ تفاوت‌‌هایی هم‌ داشته‌ باشند.

راهی‌ برای‌ پژوهش‌

در این‌ میان‌ باید گوشه‌ چشمی‌ به‌ این‌ بحث‌ داشته‌ باشیم‌ که‌ شناخت‌ تاریخ‌ بعد از انقلاب‌ چقدر به‌ شناخت‌ تاریخ‌ قبل‌ از انقلاب‌ کمک‌ می‌کند و بالعکس؟ کسانی‌ که‌ می‌خواهند با این‌ رویکرد تاریخی‌ به‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ مثابه‌ یک‌ واقعیت‌ اجتماعی‌ و تاریخی‌ در جهان‌ معاصر بنگرند باید بدانند از چه‌ زاویه‌ای‌ وارد شوند و مهم‌ترین‌ منابع‌ و آثاری‌ که‌ می‌تواند مورد توجه‌ قرار بگیرد چه‌ خواهد بود. ممکن‌ است‌ گفته‌ شود برای‌ ورود به‌ شناخت‌ تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ مثلاً‌ از مقطع‌ 58 تا 60 مورد مطالعه‌ قرار گیرد و یا آنکه‌ به‌ عنوان‌ سیر مطالعاتی‌ به‌ این‌ معنا، شاید اولین‌ چیزی‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد این‌ باشد که‌ از مشروطه‌ شروع‌ کنند و... ولی‌ کسی‌ که‌ با این‌ فراز و فرودها کمی‌ آشناست‌ متدی‌ را پیشنهاد می‌کنیم‌ برای‌ یک‌ کتاب‌ خوان‌ غیر حرفه‌ای‌ که‌ نه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ رشته‌ تخصصی، بلکه‌ به‌ عنوان‌ یک‌ ضرورت‌ فرهنگی‌ و ملی‌ انقلاب‌ خودش‌ را بشناسد از چه‌ زوایایی‌ باید وارد شود و چه‌ سیری‌ را طی‌ کند که‌ به‌ برداشت‌ عمیق‌تری‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ برسد و قاعدتاً‌ او را هدایت‌ خواهد کرد که‌ چشم‌ انداز آینده‌ انقلاب‌ را هم‌ بهتر بفهمد.

برای‌ مطالعه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ معتقدیم‌ بهترین‌ منبع، خود امام‌ است. تنها پدیده‌ مهم‌ تاریخی‌ که‌ خیلی‌ مورد اعتنای‌ واقعی‌ قرار نگرفت‌ شخص‌ حضرت‌ امام‌ خمینی‌ بود. آثار تاریخی‌ که‌ از امام‌ بر جای‌ مانده‌ و حوادث‌ و اتفاقاتی‌ که‌ صورت‌ گرفته‌ به‌ عنوان‌ مجموعه‌ گفت‌ و گوهای‌ امام‌ آورده‌ شده‌ است. اما به‌ این‌ قصه‌ نگاه‌ نشده‌ است‌ که‌ مواضع‌ تاریخی‌ و مسیری‌ که‌ امام‌ آغاز کرد و ادامه‌ داد، چه‌ بوده‌ است.

مثلاً‌ کتاب‌ درسی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و کتاب‌های‌ مختلفی‌ که‌ درباره‌ تاریخ‌ معاصر به‌ نگارش‌ در آمده‌ است‌ از ملی‌ گراها شروع و بعد به‌ چپ‌ گراها می‌رسند. همه‌ مباحث‌ که‌ تمام‌ شد، در آخر امام‌ وارد قضیه‌ می‌شود و یک‌ صفحه‌ هم‌ درباره‌ او می‌نویسند. حضور امام‌ حتی‌ در تاریخ‌نگاری‌ نیروهای‌ مسلمان‌ هم‌ مشاهده‌ نمی‌شود.

علت‌ این‌که‌ بر منابع‌ آمریکائی‌ها چه‌ محققان‌ و چه‌ دولتی‌ها تأکید دارم‌ این‌ است‌ که‌ امام‌ خمینی‌ نقش‌ اول‌ در مبارزات‌ را دارد و نقش‌ امام‌ در میدان‌ واقعی‌ مبارزات‌ و تصمیم‌گیری‌ها مشخص‌ است؛ چون‌ طرف‌ آمریکایی‌ برای‌ فهم‌ شکست‌ توضیح‌ می‌دهد: آن‌ کسی‌ که‌ با او طرف‌ بودیم‌ یک‌ شخصیت‌ برجسته‌ و توانمندی‌ بود که‌ همه‌ مسائلی‌ را که‌ مطرح‌ می‌کردیم‌ خوب‌ می‌فهمید و همیشه‌ چند گام‌ از سیاست‌های‌ آمریکا جلوتر بوده‌ است. ولی‌ خودی‌ها هنوز به‌ این‌ باور عمیق‌ نرسیده‌اند. یعنی‌ هنوز در ایران‌ باور نکرده‌ایم‌ که‌ یکی‌ از اصلی‌ترین‌ خاکریزهای‌ فتح‌ ناشدنی، مبارزه‌ مسالمت‌آمیز امام‌ خمینی‌ بوده‌ است.

خیلی‌ها اصرار داشتند که‌ از خاکریز امام‌ خمینی‌ عبور کنند و نیروهای‌ مخالف‌ رژیم‌ پهلوی‌ در کشور وارد جـنـگ‌ مـسـلـحـانـه‌ بـا رژیـم‌ پـهـلـوی‌ شوند، ولی‌ امام‌ کوچک‌ترین‌ حرکت‌ مسلحانه‌ را مجاز ندانسته‌ و اجازه‌ ندادند. تقریباً‌ تمام‌ رهبران‌ سیاسی‌ داخل‌ کشور به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ بودند. تحقیق‌ کنید آنهایی‌ که‌ از طرف‌ سازمان‌ مجاهدین‌ خلق‌ پیش‌ امام‌ رفتند از چه‌ کسانی‌ تأییدیه‌ داشتند! تقریباً‌ از همه‌ آقایان‌ اجازه‌ گرفته‌ بودند که‌ مبارزه‌ مسلحانه‌ را آغاز کنند؛ اما امام‌ اجازه‌ نداد حتی‌ کسانی‌ که‌ در دوره‌های‌ بعد آمدند شعار دادند که‌ «تنها ره‌ رهایی‌ جنگ‌ مسلحانه‌ است» و اتفاقاً‌ بسیاری‌ می‌خواستند نیروهای‌ مخالف‌ را در این‌ مسیر سازمان‌ دهی‌ کنند. ولی‌ امام‌ به‌ صورت‌ یک‌ مانع‌ و خاکریز بسیار مهم‌ و حساس‌ جلوی‌ همه‌ آنان‌ ایستاد و هیچ‌ کس‌ هم‌ نتوانست‌ خاکریز امام‌ را فتح‌ کند. باید به‌ این‌ واقعیت‌ تاریخی‌ برگردیم‌ و امام‌ را بیشتر بشناسیم.

مؤ‌سسه‌ نشر و تنظیم، کارهای‌ خوبی‌ انجام‌ داده‌ اما به‌ نظر می‌رسد هرگز این‌ کارها در شأن‌ و حد امام‌ خمینی‌ نیست.67 خود آقایان‌ هم‌ نتوانستند به‌ امام‌ خمینی‌ نزدیک‌ شوند، حتی‌ به‌ لحاظ‌ مبانی‌ تئوریک‌ هم‌ نتوانستند نزدیک‌ شوند. آن‌ افقی‌ که‌ او از ابتدا دید و توانست‌ جامعه‌ را در آن‌ مسیر پیش‌ ببرد برای‌ خیلی‌ها حل‌ نشد.

مطمئناً‌ اصلی‌ترین‌ کاری‌ که‌ در مطالعه‌ تاریخ‌ انقلاب‌ باید انجام‌ شود آن‌ است‌ که‌ امام‌ و شاه‌ به‌ عنوان‌ دو محور اصلی‌ این‌ دوره‌ باید شناخته‌ شوند. دو کانون‌ قدرت‌ در ایران، یکی‌ سلطنت‌ و دیگری‌ مرجعیت‌ بوده‌ است، تعاملات‌ این‌ کانون‌ها را باید شناخت.

متأسفانه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ به‌ این‌ دو پدیده‌ توجه‌ نمی‌شود، مثلاً‌ صدا و سیما اکراه‌ دارد که‌ سخنرانی‌ شاه‌ را پخش‌ کند. چه‌ اتفاقی‌ می‌افتد؟ نه‌ تنها اتفاقی‌ نمی‌افتد، بلکه‌ جوان‌ امروز می‌فهمد چه‌ کسی‌ بر این‌ کشور حکومت‌ می‌کرده‌ و چه‌ ادبیاتی‌ داشته‌ است.

به‌ این‌ دو محور اصلی‌ باید توجه‌ شود. در روش‌ مطالعه‌ یکی‌ از اصلی‌ترین‌ چیزهایی‌ که‌ باید مورد توجه‌ قرار بگیرد آن‌ است‌ که‌ بدانیم‌ آن‌ چه‌ می‌خوانیم‌ از آن‌ کیست‌ و چه‌ کسی‌ این‌ سخن‌ را می‌گوید. شاید دوستان‌ بگویند که‌ تاریخ‌نگار‌ بی‌طرف‌ است. اما باید گفت‌ بی‌طرفی‌ تاریخ‌نگار‌ یک‌ شوخی‌ و آرزوست. هیچ‌ مورخی‌ نیست‌ که‌ بی‌ طرف‌ باشد جز آنکه‌ بی‌طرفی‌ او یک‌ موضع‌ خاص‌ باشد. چون‌ بی‌طرفی‌ چند حالت‌ دارد.

یک‌ وقت‌ خود بی‌طرفی‌ موضع‌ است. موقعی‌ که‌ جشن‌های‌ 2500 ساله‌ در کشور برگزار می‌شد، اصلاً‌ طراح‌ و مجری‌ اسرائیلی‌ها بودند آنها پیشنهاد را دادند و بعد به‌ انجام‌ رساندند.

جالب‌ این‌که‌ تنها کشوری‌ که‌ به‌ این‌ جشن‌ دعوت‌ نشده‌ بود اسرائیلی‌ها بودند، مجله‌ اسرائیلی‌ها عزه‌ لام‌ می‌گوید: رابطه‌ ما با شاه‌ مثل‌ رابطه‌ عاشق‌ و معشوقی‌ است‌ که‌ از زبان‌ هانریخ‌ لایکه‌ شاعر آلمانی‌ آمده، او در شعرش‌ می‌گوید: به‌ معشوقم‌ گفتم‌ از آن‌ طرف‌ خیابان‌ برو آن‌ طرف‌ بلوار. من‌ این‌ طرف‌ و تو آن‌ طرف، کسی‌ ما را با هم‌ نبیند که‌ در دوستی‌ ما خدشه‌ای‌ وارد کند. رابطه‌ ما با شاه‌ به‌ این‌ شکل‌ است. گاهی‌ این‌ بی‌طرفی‌ها هوشمندانه‌ است؛ بنابراین‌ موضع‌ بی‌طرف‌ نداریم.

دیگر آنکه‌ باید به‌ سراغ‌ منابع‌ اساسی‌تر این‌ دوره‌ رفت؛ به‌ نظر می‌رسد برای‌ شناخت‌ تاریخ‌ انقلاب، یکی‌ از منابع‌ بسیار مهم‌ مجموعه‌ سخنرانی‌های‌ امام‌ به‌ نام‌ «کوثر» است، این‌ مجموعه‌ واقعیت‌ تاریخی‌ این‌ دوره‌ را کاملاً‌ معرفی‌ می‌کند. مجموعه‌ کوثر ما را خیلی‌ با قضایا آشنا می‌کند. نکته‌ دیگری‌ که‌ می‌تواند مورد توجه‌ باشد خواندن‌ کتاب‌های‌ جدی‌تر است. اصلاً‌ توصیه‌ نمی‌شود فقط‌ کتب‌ اسلام‌ گرایان‌ را مورد مطالعه‌ قرار دهیم، کتاب‌های‌ ملی‌ گرا و چپ‌ گرا هم‌ آثار ارزشمندی‌ دارد.

منتهی‌ باید کتاب‌های‌ اساسی‌تر را خواند و به‌ نگاه‌ مربوط‌ به‌ کتاب‌ هم‌ توجه‌ شود. در بین‌ کتاب‌های‌ محققان‌ خارجی، کتاب‌های‌ فوکو، ایرانی‌ها چه‌ رویایی‌ در سر دارند، شیر و عقاب‌ جیمزبیل، دیکتاتوری‌ و توسعه‌ سرمایه‌ داری‌ فرد هالیدی‌ و ایران‌ سراب‌ قدرت‌ رابرت‌ گراهام‌ کتاب‌های‌ ارزشمندی‌ است؛ ضمن‌ این‌که‌ بستگی‌ دارد که‌ سیر مطالعاتی‌ را از کجا به‌ کجا بخواهیم‌ پی‌گیری‌ کنیم.

گاهی‌ ممکن‌ است‌ از شهریور 1320 شروع‌ کنیم. در این‌ میان‌ کتاب‌های‌ رسول‌ جعفریان‌ همچون‌ «جنبش‌ها و جریان‌های‌ مذهبی» بسیار با ارزش‌ است؛ «تاریخ‌ معاصر» موسی‌ نجفی‌ و موسی‌ حقانی‌ هم‌ خوب‌ است، مجموعه‌ «روز شمار انقلاب‌ اسلامی» هم‌ ارزشمند است.

تاریخ‌ سیاسی‌ معاصر از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌ مؤ‌سسه‌ نشر هم‌ از کتب‌ ارزشمند است، در بین‌ خاطرات، خاطرات‌ احمد احمد، خانم‌ دباغ، آقای‌ فلسفی، علی‌ دوانی‌ و از طیف‌ نیروهای‌ چپ‌ گرا خاطرات‌ کیانوری‌ و ایرج‌ اسکندری‌ و در نقد و ارزیابی‌ چپ‌ گرایان، کتاب‌ «سازمان‌ و سیاست‌ حزب‌ توده»، کتاب‌ «شورشیان‌ آرمانخواه» مازیار بهروز و در بین‌ نویسندگان‌ ملی‌ گرا هم‌ کتاب‌ «تاریخ‌ 25 ساله»، خاطرات‌ مهندس‌ بازرگان‌ تحت‌ عنوان‌ «انقلاب‌ ایران‌ در دو حرکت» و «شصت‌ سال‌ خدمت» هم‌ جزء کارهای‌ خوب‌ این‌ گروه‌ است. «خاطرات‌ فردوست» و «از کاخ‌ شاه‌ تا زندان‌ اوین» احسان‌ نراقی، خاطرات‌ احمد علی‌ مسعود انصاری، کتاب‌ «خون‌ و نفت» فرمانفرمائیان، خاطرات‌ مینو صمیمی‌ تحت‌ عنوان‌ «پشت‌ پرده‌ تخت‌ طاووس» هم‌ از جمله‌ کتب‌ ارزشمند است.

در بین‌ کتاب‌‌هایی که‌ برای‌ پهلوی‌ هاست؛ «خاطرات‌ اشرف»، «مأموریت‌ برای‌ وطنم» و «پاسخ‌ به‌ تاریخ» محمد رضا پـهـلـوی، خاطرات‌ علی‌ امینی، جهانگیر تفضلی‌ به‌ علاوه‌ عبدالمجید مجیدی، در خور توجه‌ هستند. اما نکته‌ مهم‌ این‌که‌ خوانندگان‌ اصلاً‌ ذهنیت‌ خود را با تجاری‌ نویسان‌ نبندند، چرا که‌ این‌ کتاب‌ها فقط‌ به‌ درد آشنایی‌ اولیه‌ می‌خورد. برای‌ کسی‌ که‌ فقط‌ می‌خواهد با خواندن‌، آشتی‌ کند کتاب‌های‌ خوبی‌ است، اما به‌ عنوان‌ منبع‌ ذهنی‌ و فکری‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ توصیه‌ نمی‌گردد.

ضمن‌ این‌که‌ حقایق‌ بسیاری‌ هم‌ در این‌ مجموعه‌ها وجود دارد. در میان‌ تجاری‌ نویسان‌ کتاب‌های‌ آقای‌ معتضد از اعتماد بیشتری‌ برخوردار است، یعنی‌ با واقعیت‌های‌ تاریخی‌ قرابت‌ بیشتری‌ دارد. بعد از او کتاب‌های‌ عاقلی‌ رتبه‌ بهتری‌ را در بین‌ تجاری‌ نویسان‌ دارد. با این‌ وجود می‌توان‌ در بعضی‌ از موارد خاص‌ به‌ آنها مراجعه‌ و استفاده‌ کرد و البته‌ بسیاری‌ از حقایق‌ در مورد پهلوی‌ها را گفته‌اند.

یعقوب توکلی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها