تیر خلاص به ادبیات متفکر

حفظ و حراست از فرهنگ اصیل مناطق و نواحی مختلف ایران، موضوعی از یاد رفته در حرکت‌ها و جریان‌های ادبی و محصول حداقل یک دهه غفلت مسئولان فرهنگی و نهادهای تاثیرگذار در حوزه شعر و رسانه است.
کد خبر: ۶۷۸۱۸۳
تیر خلاص به ادبیات متفکر

نقطه مغفول جشنواره‌های ادبی که یکی از نمونه‌های آن همین چند روز پیش در تالار وحدت تهران به کار خود پایان داد، دغدغه گرانسنگ بومی‌ سرایی و بومی‌ نویسی است، به طوری که به ناگاه همه می‌خواهند مانند شاعران پایتخت سخن بگویند و بنویسند یا حداقل در سروده‌هایشان این گونه وانمود کنند که دیدگاه‌های آنان به دیدگاه‌ها و نگرش‌های ادیبان مرکزنشین نزدیک است.

در شرایطی هستیم که متاسفانه مغلق‌گویی با عنوان «ترانه‌سرایی» باب شده و شاهد فعالیت مافیایی در کشور هستیم که مشخصا از یک یا چند نفر خاص اخذ اثر کرده و در آلبوم‌ها یا مجموعه‌های تلویزیونی نمود پیدا می‌کند و حاکی از مطالعات اندک ادبی و جامع‌شناختی سراینده است.

این اوضاع، قطعا دو راه بیشتر را پیش پای شاعرجوان کرد یا سراینده لُر و بلوچ یا منظومه سرای آذری باقی نمی‌گذارد، یا باید این عرصه ادبیات را ترک کند یا به اصطلاح همرنگ جماعت شود و ناخواسته از ارتفاعات بومی و فرهنگی خود به شیب خطرناکی فرو غلتد و آن شعرهای فاخر با پشتوانه اصیل و قدرتمند بومی و منطقه‌ای، جای خودش را به نغمه‌هایی مبتذل و بی‌اصالت بدهد که همه عمق آن شاید به یک بند انگشت هم نرسد، نغمه‌هایی که در نهایت یک ناله مشترک دارد؛ «یاس فلسفی آمیخته با عشق زمینی» و دیگر هیچ.

وجود نمونه‌های بسیاری از این قبیل آثار که نه فخر شعر و شاعر روزگار ماست و نه مباهات اهالی موسیقی، تهدیدی جدی برای ادبیات و هنر ماست و متاسفانه طی دهه اخیر حرکت مسئولانه‌ای را با هدف تعدیل وضع موجود شاهد نبوده‌ایم؛ عرصه‌ای کاذب که یکشبه افرادی معمولی را به عنوان «ترانه‌سرا» و «آهنگساز» به نام و نان می‌رساند، در حالی که برخی مولدان آثار ادبی فاخر در استان‌ها و شهرستان‌های کشور، سال‌هاست برای چاپ اثر خود، پشت ترافیک فلان موسسه انتشاراتی دولتی یا خصوصی ایستاده‌اند.

نکته دیگر این‌که موضوع به همین جا نیز ختم نمی‌شود و بعضا موج‌سواری‌های این عرصه کاذب، افراد را با توهم هنر و هنرمند تا سطح ماهواره‌ها و رسانه‌های فارسی‌زبان و جهت‌دار نیز می‌برد و سودجویان با این دلخوشی که تائید تلویحی کار خود را از آن طرفی‌ها نیز گرفته‌اند، همچنان به کسب منافع می‌پردازند، فارغ از این‌که چه لطمه‌ای به هنر و ادبیات واقعی این سرزمین وارد می‌شود.

از سوی دیگر، طی سال‌های اخیر شاهد بوده‌ایم که «بنگاه‌های ترانه» متاسفانه موفق شده‌اند پای تعدادی از چهره‌های مطرح شعر امروز را نیز به این عرصه باز کنند و از آنجا که طیف شاعر و ادیب همواره به دلایل متعدد فرهنگی و اجتماعی، بحران معیشت دارد، با پیشنهاد مبالغی، شعر و اندیشه آنانی را که روزگاری بسی سنجیده‌تر و فرهیخته‌تر می‌سرودند و می‌نوشتند و عاشقانه‌هایشان نیز با معمولی شدن خویشاوندی نداشت، به خدمت ایده‌های تجاری و مقطعی درآورده‌اند.

تحول‌پذیری ادبیات ما پس از انقلاب اسلامی و محتوامحوری در شاخه‌های مختلف ادبی بویژه «شعر» اصلی پذیرفته شده است، اما امروز گویا برخی اصرار دارند که باز هم ترانه‌ها و شعرواره‌های سطحی دهه‌های گذشته فرصت بروز و ظهور پیدا کند، نظیر آنچه در برخی عرصه‌های دیگر اتفاق افتاده است.

در این‌که افول شاعر از ستیغ تفکر و بلندای کلام به حضیض اتفاقات ساده و معمولی از محصولات دنیای مدرن است، هیچ تردیدی نیست، اما امکان سیاستگذاری‌های بلندمدت فرهنگی و تشویق و تربیت گروه‌های مشاوره و خوشفکر در حوزه هنر و ادبیات نیز از رسانه ملی، وزارت ارشاد و دیگر نهادهای متولی و مسئول ما سلب نشده است، براستی جا دارد قدری بیشتر در این زمینه تامل کنیم با این امید که اصابت تیر خلاص به شعر متفکر و شاعر اندیشه‌ورز نباشیم.

حمید هنرجو - شاعر و پژوهشگر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها