خراسان:لزوم حمایت محدود ومشروط از خودروساز داخلی
«لزوم حمایت محدود ومشروط از خودروساز داخلی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم حامدرحیم پور است که در آن میخوانید؛در صنعت خودرو سازی نیز مانند صنایع دیگر باید عوامل متعددی در تعیین قیمت تاثیرگذار باشد. از این جمله می توان به نرخ ارز، تقاضای بازار، کیفیت محصول ، قیمت فلزات در بازار جهانی، تورم و مالیات بر ارزش افزوده اشاره کرد. در این بین در نظر گرفتن یک مدل واقع بینانه از ترکیب این شاخص ها می تواند منجر به تعیین قیمت مناسب برای خودرو گردد که حقوق تولید کنندگان و مصرف کنندگان در آن دیده شده باشد. موضوع مهم تاثیر لایه ای این فاکتورها بر یکدیگر و ارتباط مستقیم آن با سیاست کلی حاکم بر صنعت خودروسازی می باشد. به این مفهوم که سطح رقابت بازار، میزان تقاضا و سطح کیفیت در مرحله اول، سه فاکتور تاثیر پذیر از یکدیگر می باشند.
اما متاسفانه در صنعت خودروسازی داخلی برخی سیاست های اتخاذ شده از سوی دولت نظیرتعرفه بالای گمرکی واردات خودروهای خارجی(هم اکنون تعرفه واردات خودرو در سال جاری برای خودروهای بالای 2500 سی سی 75 درصد و برای خودروهای تا 2500 سی سی 55 درصد است)، تامین ارز خودروسازها به نرخ مبادله ای و چشم پوشی از پیاده کردن برخی استانداردها مانند استاندارد یورو 4 توسط خودروسازهای ایرانی باعث شده است خودروسازان ما محصولات خود را در بازاری غیر رقابتی وبه نوعی انحصاری عرضه کنند که نتیجه ای جز عرضه خودروهایی با کیفیت پایین نداشته است.
از سوی دیگر اگرچه انتقادات متعددی که به این صنعت وارد می شود، به حق است، اما باید بپذیریم صنعت خودروسازی کشور به سان بچه ای می ماند که از ابتدا از انواع حمایت های دولتی برخوردار شده است و راهکارهای متداولی که برای این بازار ارائه می گردد نظیر صفرکردن تعرفه واردات خودرو، می تواند تبعات منفی زیادی مانند تضعیف صنعت ملی و بیکارشدن عده کثیری که به طور مستقیم وغیر مستقیم در این زمینه مشغول به کار هستند داشته باشد،بنابراین پیشنهاد می گردد چترحمایتی دولت که بر سرخودروسازان داخلی کشیده شده است مشروط به ارتقای کیفیت شده وبه مرور و در مدت زمانی مشخص همین حمایت هم برداشته شود. کشورهای بزرگ هر چند سیاست هایی را در جهت حمایت از یک صنعت همانند خودرو تدوین کرده اند، اما به لحاظ زمانی محدود بوده است.
یعنی این حمایت از جانب دولت ها موقتی و مشروط به این بوده است که تولیدکننده به سمت ارتقای کیفیت حرکت کنند، اما صنعت خودروی ایران این روند را طی نکرده است؛ تاکنون دو دهه انواع حمایت ها از این صنعت به عمل آمده است و بایستی خودروسازان داخلی را به یک چارچوب رقابتی سوق داد تا بتوانند در کشور تولید اقتصادی داشته باشند، نه اینکه صرفاً به تولید فیزیکی بپردازند.
بنابراین رها شدن گام به گام این صنعت از حمایت دولتی در کنار آماده سازی زمینه و تشویق سرمایه گذاری خارجی در صنعت خودروسازی، تقویت دانش فنی، انتقال سطح تکنولوژی و مهارت در قراردادهای خارجی و ساخت محصولات مشترک با شرکتهای معتبر در سطح جهانی منجر به حرکت رو به جلوی این صنعت شده و در این شرایط است که تعیین قیمت خودرو در بطن بازار متناسب با شایستگی محصول در مقایسه با سایر محصولات ودر کنار سایر فاکتورهای نام برده شده صورت می پذیرد و قیمت عرضه محصولات به قیمت واقعی نزدیک می شود. در این صورت هم صنعت خودروی داخلی می تواند به سمت پیشرفت حرکت کند و هم مصرف کننده ایرانی می تواند به آن چه در مورد خودرو حقش شمرده می شود، برسد و خودروی باکیفیت و مورد نیاز خودشان را انتخاب کنند.
کیهان:ما نمیتوانیم از کجا آمد؟
«ما نمیتوانیم از کجا آمد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛متفکران بسیاری علیه روشنفکری غربزده اعلام جرم کردهاند اما منطق ژان پل سارتر در این باره شنیدنی و خواندنی است. او در مقدمهای که برای کتاب مغضوبین روی زمین (اثر فرانتس فانون) نوشته، روایتی جالب از ماجرا دارد. «ما روسای قبائل، خانزادهها، پولدارها و گردنکلفتهای آفریقا و آسیا را میآوردیم چند روزی در آمستردام، لندن، نروژ، بلژیک و پاریس میچرخاندیم، لباسهایشان عوض میشود، روابط اجتماعی تازهای یاد میگرفتند... آرزوی اروپایی شدن را در دلهایشان به وجود میآوردیم. بعد اینها را به کشورهای خودشان پس میفرستادیم. کدام کشورها؟ کشورهایی که درِ آنها برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتیم، ما دشمن بودیم. روشنفکرهایی که درست کرده بودیم فرستادیم به کشورهایشان. بعد فریاد میزدیم برادری، انسانیت.
بعد میدیدیم پژواک صوت ما از دهان همین روشنفکرها- عین سوراخ آب حوض- پس میآید... انعکاس درست و وفادارانه صوت خودمان را از حلقومهایی که درست کرده بودیم میشنیدیم. مطمئن شده بودیم هرگز کوچکترین حرفی برای زدن به جز آنچه در دهانشان میگذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفتهاند».
بیعلت نبود خان ملک ساسانی درباره فضای مدرسه علوم سیاسی پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان نوشت «روزی جناب سید ولیالله خان نصر که تشریح درس میدادند، فرمودند ایران مثل خزهای است که به دیوار چسبیده باشد و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاءالملک و منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». و همین ذکاءالملک فروغی نخستوزیر رضان خان بود که از محصلان پرسیده بود «آیا آستین لباس بدون دست میجنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی او نمیتواند حرکت کند»! حدود 3 دهه بعد هنگامی که ملت ایران به حرکت درآمدند تا نفت را ملی کنند، سپهبد رزمآرا با گستاخی به مردم انقلابی گفت شماها که نمیتوانید یک کارخانه سیمان را اداره کنید و لولهنگ (آفتابه) بسازید، میخواهید صنعت نفت به این عظمت را ملی کنید؟!
به مدت 150 سال منطق ساحرانه «شما نمیتوانید» به ملت ایران القا شد و از حاکمیت ارضی گرفته تا منابع غنی زیرزمینی و امتیازات اقتصادی و حاکمیت سیاسی را دستخوش غارت بیگانگان قرار داد. انقلاب اسلامی نقطه پایانی بر منطق فشلکننده «ما نمیتوانیم» بود. به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی امام خمینی چه کرد؟ او به مردم شخصیت داد. خود واقعی و هویت اسلامی را به آنان بازگرداند. آنها را از حالت خودباختگی و استسباع خارج کرد. فلاسفه و حکما اصطلاحی دارند به نام استسباع که در فارسی آن را شیرگیر ترجمه کردهاند. میگویند بعضی از حیوانات کوچک وقتی با حیوانات درندهای روبرو میشوند- مثلا وقتی خرگوش با شیر مواجه میشود- حالت استسباع پیدا میکنند یعنی اراده فرار از آنها سلب میشود، قدرت تصمیمگیری را از دست میدهند، خودباخته و مفتون میشوند. نقطه مقابل استسباع، ایمان به خود پیدا کردن است». امام خمینی بود که طلسم چند صدساله ساحران بزرگ اروپایی و آمریکا را شکست و با برانگیختن ملتی رخوتزده ثابت کرد آنچه تابو و توهم است، افسانه شکستناپذیری مستکبران است. امام(ره) به همه ملتها آموخت که «ما میتوانیم» واقعیترین و شدنیترین آرمانهاست. امام این معجزه واقعی را در برابر جادوی وهمانگیز قدرتها به عرصه آورد.
نه تنها یک فرمانده جوان فاقد لشکر به نام جهانآرا به مدت 33 روز در برابر چند لشکر مکانیزه ارتش صدام مقاومت کرد، بلکه خرمشهر در سوم خرداد 1361 در حالی از پنجه اشغالگران آزاد شد که 19 هزار نظامی آموزشدیده دشمن به اسارت درآمده بودند. آنها که بعدا با استعمال ادبیات «شعر و شعار» به منطق مقاومت و استقامت طعنه زدند، نمیتوانند انکار کنند که نه تنها از متن آن مقاومت 33 روزه، آزادی خرمشهر رقم خورد، بلکه همان مجاهدت، «بن مایه» فتحالفتوح حزبالله در جنگ 33 روزه 1385 (2006) شد و کمر پنجمین ارتش ادعایی دنیا را شکست. همچنان که عقبنشینی خفتبار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان در چهارم خرداد 1379 (25 می 2000 میلادی) و سپس از نوار غزه در سال 2005 افسانه نبود، هزیمت این رژیم در جنگ 33 روزه نیز واقعیتی غیرقابل انکار است. اما این واقعیت را نه لفاظان قائل به تسلیمپذیری بلکه مجاهدان قائل به خطرپذیری رقم زدند، که اگر بنای بر التماس و سازشطلبی بود، جنوب لبنان و غزه نیز به رژیم نامشروع اسرائیل ملحق میشد. واقعیت این است که یاسر عرفات با کاربست شاخه زیتون و آمد و شد در کریدورهای سیاسی و نشستها و مذاکرات بیسر و ته نتوانست حتی یک وجب از خاک فلسطین را آزاد کند هیچ، که آخرالامر مقر او را نیز به توپ بستند و سرانجام هم او را تحمل نکردند و مسموم ساختند.
32 سال پس از فتح بزرگ خرمشهر که در آن دست خدا از آستین جوانان گمنام اما مصمم و دلاور بیرون آمد و در حالی که حزبالله جشن پیروزی برگزار میکند، نوار پیروزیهای جبهه مقاومت اسلامی به سوریه و عراق امتداد یافته است. عراق در انتخابات و سوریه در دفاع میهنی، هر یک سند تازهای از «آمریکا نمیتواند» را به پرونده ناکامیهای شیطان بزرگ افزودند. همین روزها در حالی که مروه ابواحمد تحلیلگر غرب تاکید میکند «در آزادسازی جنوب لبنان، این ایران بود که پیروز شد»، روزنامه فرانسوی لوموند نوشت «چرخش معادله قدرت در سوریه و شکست معارضان مسلح، بدون ایران امکانپذیر نبود». اما منطق ما میتوانیم صرفا به حوزه دفاع و مقاومت نظامی منحصر نمانده است. هنر امام خمینی و امام خامنهای، به میدان آوردن همه ظرفیتها در حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. اگر دشمن و ایادی داخلی او چالشمحورند- و معالاسف جناحها نیز بعضا به همین روند کمک میکنند- هنر رهبری در این 35 سال، فرصتمحوری و بسیج ظرفیتها در متن چالشهای بزرگ بوده است. رهبر معظم انقلاب چهارشنبه گذشته در دانشگاه امام حسین علیهالسلام فرمودند «امروز نظام اسلامی درگیر چالشهایی است. وجود چالش به معنای حرکت به سمت جلو و ابتکارهای روزافزون و نو به نو است. وجود چالش، انسانهای آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمیکند. وجود چالش، انسانهای متعهد را به نگاه به ظرفیتهای موجود و احیانا معطل مانده وادار میکند. این چالشها بر اثر این است که در نظام جمهوری اسلامی، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را میبینند... دولتهای استکباری عادت کردهاند که سلطهگری کنند، زور بگویند... آنچه استکبار جهانی را آشفته کرده این است که یک ملت در یک کشور مهم با سابقه تاریخی بسیار غنی، با دارا بودن خصوصیات منحصر بهفرد، در مقابل این عادت زشت سلطهگری و سلطهپذیری ایستاده است؛ این است که آمریکا را عصبانی میکند».
یک نشانه اتقان و استحکام این مسیر، رویشهای نو به نو در جمهوری اسلامی است. شهید مجید شهریاری که به تصریح دکتر صالحی «بدون دریافت یک ریال» توانست غنیسازی 20 درصد را به انجام رساند و کمر شیطان را حقیقتا در آن تحریم انباشته از تهدید بر سر سوخت راکتور تهران بشکند، یکی از همین رویشهاست؛ همچنان که دانشمندان گمنام حوزه نانو و سلولهای بنیادی. اگر انقلاب اسلامی عقیم بود، هرگز این رویشهای بزرگ در چهارمین دهه از عمر مبارک انقلاب اسلامی پدید نمیآمد. آیا کسی میتواند مجید شهریاریها را انکار کند؟ آنها در بوستان پربرکت انقلاب روییدند و سر برآوردند و مایه شگفتی اهل فن شدند، چون افق نگاهشان به دوردست و آینده روشن در ایجاد تمدن اسلامی بود. «و مثلهم فیالانحیل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع». اما حکایت ریزشها معطوف به نقشآفرینانی است که نتوانستند دورتر از نوک دماغ خود را ببینند و تبدیل به محافظهکاران واقعی شدند. مغالطه ما نمیتوانیم از جانب آنانی صادر شد که خیال میکردند منطق «ما میتوانیم» و گفتمان مجاهدت، یک خط صاف و حرکت خطی بدون چالش و دستانداز است و چون چالشها به چشمشان آمد، از اصل حرکت منصرف شدند و نسخه رو به قبله شدن را پیچیدند. آنها منطق استقامت را بد فهمیدند حال آن که امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید گاه ما بر دشمن غلبه میکردیم و گاه دشمن غلبه میکرد اما «فلما رأیالله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النصر... هنگامی که خداوند صداقت (راست قامتی) ما را دید، خواری را بر دشمن نازل کرد و نصرت را ارزانی ما نمود تا نهال ایمان سبز شد» (خطبه 56 نهجالبلاغه).
فلاسفه میگویند قویترین دلیل بر امکان یک شیئ، وجود آن شیئ است. ملت ایران «ما میتوانیم» را بدون واسطه در انقلاب، دفاع مقدس، مقابله با غائلهآفرینی و فتنهانگیزی گروهکها، تحریم اقتصادی 35 ساله و حماسههای بزرگ سیاسی تجربه کرده است. به بیان رهبر انقلاب «ما دانستهایم که بدون اتکا به قدرتهای زورگو و باجبگیر میتوانیم پیش برویم، میتوانیم قوی بشویم، میتوانیم میدانهای ناشناخته و ناگشوده اندیشه بشری و فکر بشری و دانش بشری را بگشاییم». این راز بزرگی است که ملت ایران گشوده است. شاهین تیزپروازی که آزادی و مجال پرواز را تجربه کرد، قفس مرغ خانگی و طوطیصفتی را اختیار نمیکند. «آزادی» بزرگترین رهاورد انقلاب اسلامی بود که انبوهی از فرصت و توانمندیها را به ملت ما هدیه کرد. چه کسی میتواند این آزادی از یوغ ابرقدرتها را از ملت ما دریغ کند یا در توجیه سلب آن نسخه بپیچد؟!
فرصت دیپلماسی- به عنوان یکی از دهها فرصت در اختیار ملت ایران- صرفا برای توسعه دادن به این آزادی و استقلال است. از این فرصت باید بهره گرفت. «ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا باید طرف مقابل را شناخت، اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خود را فراموش نکنیم... اگر این سابقه یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد... هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار نشود. و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این که خسارت است». مسئولان مذاکره کننده «اگر نتیجه گرفتند چه بهتر اما اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که برای حل مشکلات کشور بایستی کشور روی پای خودش بایستد... توصیه ما به مسئولینمان، به بچههای خودمان این است؛ مراقب باشید لبخند فریبگرانه دشمن شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند». و «علاج مقابله با دشمنی فقط یک چیز است و آن تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی ملی و مستحکم کردن هرچه بیشتر ساخت درونی کشور است».
جمهوری اسلامی:فرهنگ سازی با استفاده از ظرفیت حماسه فتح خرمشهر
«فرهنگ سازی با استفاده از ظرفیت حماسه فتح خرمشهر»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که ر آن میخوانید؛در آستانه سالروز مبعث پیامبر گرامی اسلام قرار داریم، واقعه مهمی که مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد و جهان را به منبع نور بزرگی هدایت کرد که اگر به درستی ادامه یابد انسانها به سعادت کامل خواهند رسید.
پرتوی از مبعث پیامبر اسلام، با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران جلوهگر شد و ایران را در قرن معاصر به پایگاه نهضت جهانی اسلام تبدیل کرد. از برکت اسلام بود که نظام جمهوری اسلامی در ایران مستقر شد و مردم برای حفاظت از این نظام حکومتی مبتنی بر شریعت اسلامی، فداکاریهای کم نظیری از خود نشان دادند و این ایثار را در هشت سال دفاع مقدس به حماسهای بزرگ تبدیل کردند که اوج آن را در روز سوم خرداد 1361 در جریان آزادسازی خرمشهر از سلطه حزب بعث عراق شاهد بودیم.
دیروز، سوم خرداد، سالروز فتح خرمشهر بود که "روز مقاومت، ایثار و پیروزی" نام دارد. این نامگذاری را باید جدی گرفت و با تکیه بر آن بر ادامه راه و روش کسانی که با ایثار و مقاومت در صحنههای انقلاب و دفاع مقدس توانستند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به پیروزی برسانند تأکید نمود.
هر سال به مناسبت سوم خرداد، در خرمشهر و در نقاط دیگر مراسم ویژهای برگزار میشود و افرادی که وظیفهای در این زمینه برعهده دارند به وظیفه رسمی خود عمل میکنند و افرادی از مسئولین نظامی و غیرنظامی نیز در مراسم شرکت میکنند و اخبار آن در رسانه منعکس میشود. این اقدام قطعاً لازم است اما کافی نیست. جشن آزادی خرمشهر باید به ظرفیتی برای زنده نگهداشتن و رشد و بالندگی روحیه مقاومت در نسلها و جوشش و بارور شدن ایثار در جان عموم مردم تبدیل شود. فقط در اینصورت است که بزرگداشت سالروز فتح خرمشهر فلسفه خود را پیدا میکند و جشنها و برگزاری مراسم ویژه این روز میتواند مفید باشد.
امام خمینی، در 29 تیر ماه سال 1367 به مناسبت سالگرد کشتار خونین مکه و قبول قطعنامه 598 در پیامی، خطاب به مردم و مسئولین نوشتند:
"من، در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند" (صحیفه امام جلد 21 صفحه 93)
سفارش امام به مردم و مسئولین و تأکید بر اینکه پیشکسوتان شهادت و خون نباید در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند، برای حفاظت از اصول و ارزشهای انقلاب و برای استمرار موجودیت نظام جمهوری اسلامی و حتی برای حاکمیت دین در کشور، یک استراتژی هوشمندانه است. اگر نسل امروز و نسلهای آینده جامعه ما با مقاومت و ایثار که بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی آنها را در کلمات حماسیتر و قویتر "شهادت و خون" گنجانده اند، آشنا نباشد و این ویژگیها با روح و جان آنها عجین نشود، هیچ تضمینی برای استمرار انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن وجود نخواهد داشت. بنابر این، باید از تمام ظرفیت حماسههای بزرگی از قبیل آزادسازی خرمشهر استفاده شود تا این هدف مهم زمینه تحقق پیدا کند. بیش از سه دهه از حماسه آزادسازی خرمشهر گذشته است و هر سال مراسم این روز نیز برگزار شده ولی هیچ جمع بندی روشنی از میزان تأثیری که این اقدامات برای رشد و بالندگی ایثار و مقاومت در میان جوانان و بارور ساختن آن در جامعه داشتهاند وجود ندارد.
امام خمینی در همین فراز از پیام خود، راه فراهم ساختن زمینههای رشد دادن و بالنده کردن مقاومت و جوشش و بارور شدن ایثار در میان مردم را نیز به مخاطبان خود نشان دادهاند. ایشان به فراموشی سپرده شدن پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره را، عامل فاصله گرفتن مردم از مقاومت و ایثار دانستند و هشدار دادهاند که اگر چنین شود، انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان خواهد افتاد.
اکنون ماباید پیوسته عملکردها را با دقت بررسی کنیم و به این سؤال پاسخ بدهیم که در اجرای عدالت اجتماعی چه کردهایم و برای آنکه پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده نشوند، چه اقداماتی انجام داده ایم؟ این بررسی و یافتن پاسخ این سؤال میتواند و باید یکی از محورهای اصلی برنامههای مراسم سالروز آزادسازی خرمشهر باشد.
از آنجا که هیچ ارگان یا نهادی مسئول بررسی این موضوع مهم و یافتن پاسخ این سؤال اساسی نیست، درحال حاضر نمیتوانیم نظر دقیقی در این زمینه بدهیم ولی ملاحظه وضعیت جامعه این واقعیت را گوشزد میکند که توصیه امام درباره پیش کسوتان شهادت و خون بر زمین مانده و هشدار امام در این زمینه را باید جدی گرفت. رشد قارچ گونه فرصت طلبان و زراندوزان با سوءاستفاده از فرصتی که بعضی دولتمردان در سالهای اخیر در کشور پدید آوردند، طبقهای از اشراف جدید پدید آورده که به اقشار محروم جامعه فخر میفروشند و به صورت غیرمستقیم این نکته انحرافی را به آنها القاء میکنند که نتیجه فداکاریهای شما اینست که در محرومیت بمانید و در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوید. قطعاً واقعیت این نیست که نتیجه فداکاری و ایثار، فراموش شدن در پیچ و خم زندگی روزمره باشد، زیرا این متاع پرارزش هرگز نزد خدا گم نمیشود و عجین شدن آن با روح و جان مردمی که اهل ایثار و فداکاری هستند، خود بالاترین دستاورد است. در عین حال، مسئولان و دولتمردان نیز در برابر ایثارگران وظایفی دارند که باید انجام دهند.
رویدادهائی از قبیل اختلاسها و سوءاستفادههای سه هزار میلیاردی و نه هزار میلیاردی و 16 هزار میلیاردی و سر برآوردن یک شبه صاحبان ثروتهای افسانهای، بدون آنکه حق محرومان ضایع شود امکان پذیر نیست. همین رویدادها و پدیدهها بطور طبیعی به معنای بیتوجهی به پیش کسوتان شهادت و خون و رها ساختن آنها در پیچ و خم زندگی روزمره است. این وضعیت، خطر افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان را افزایش میدهد. دولتمردان ما باید با الهام از بعثت پیامبر اکرم، عدالت را به مردم هدیه کنند و با الهام از ایثار و مقاومت پیروز پیش کسوتان شهادت و خون، توجه ویژه به آنان را سرلوحه برنامههای خود قرار دهند و ازظرفیت کامل حماسههای بزرگی همچون فتح خرمشهر برای گسترش فرهنگ مقاومت و ایثار بهرهبرداری کنند.
رسالت:جمعیت و عزم ملی
«جمعیت و عزم ملی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن میخوانید؛سیاستهای کلی جمعیت که از سوی مقام معظم رهبری و براساس اصل 110 قانون اساسی به رؤسای محترم قوا ابلاغ گردید،بیشتر متوجه نهادهای حکومتی و نیازمند قانون گذاری و اصلاح فرآیند و نهادینه سازی برای فراهم سازی تمهیدات اقبال عمومی و عزم ملی است. چرا که عزم ملی در تحقق این مسئله خطیر، نقش تعیین کننده دارد. باور کردن این رویکرد از سوی مردم و مشارکت فراگیر در آن، پیش نیازهایی دارد که حائز اهمیت هستند.
بدون تردید اصلی ترین فرصت برای جبران غفلت صورت گرفته در مورد نرخ رشد جمعیت، جوانان در معرض ازدواج و یا متأهل هستند و عامل تعیین کننده در انگیزه و تصمیم آنها برای ازدواج یا فرزند پروری، چگونگی نگرش آنان به موضوع است. نگرشی که پیش از اینکه تابع مطالبات دستگاههای اجرایی باشد تحت تأثیر رفتار و گفتار گروههای مرجع است.
رسانههایی که در سالهای گذشته با تلاش بسیار و صرف هزینه های قابل توجه، زحمت کشیدند! و گروههای مرجع را، از دانشمندان و جوانمردان آزمون پس داده در عرصههای پرافتخار جهاد و نخبگان تعلیم و تربیت، به خوانندگان و بازیگران و فوتبالیستها تغییر دادند، اکنون باید مدتها جستجو کنند تا شاید بتوانند بین آنان افرادی را پیدا کنند که به عنوان الگوی سبک زندگی اسلامی ایرانی، دستاوردهای فرهنگی تربیتی و ساختار موفق و مؤثر زندگی و خانواده خود را، الهام بخش عزم ملی و تصمیم جوانان میهن اسلامی نمایند.
اقدام بعدی مورد انتظار از رسانهها، جبران خاطرات تلخ استفاده ابزاری از جوانان و احساسات صادقانه و هیجانات آنان است که از سال 76 تحت پوشش شعارهای منزلت و تکریم، شروع شد و بعدها با پایین آوردن سن رأی دهندگان از 18 سال به 15 سال اهداف اصلی مربوط به بهره برداری انتخاباتی و سیاسی در پوشش برخی اقدامات و همایشهای نمایشی، آشکار گردید. اگر چه جوانان فعلی نسل دیگری هستند اما با خاطرات و نگرش جوانان دیروز و پدران و مادران امروز مواجهاند.
اکنون از اعتمادسازی مجدد ناامید نیستیم و امیدواریم دولت "تدبیر و امید" در این مهم کمر همت ببندد و عزم جدی پیشه سازد. اما در مسئله ازدواج که با هدف تشکیل خانواده انجام میشود.(1) و آغاز تأسیس یک بنای سالم و مستحکم و زمینه ساز پرورش فرزندان و حفاظت از آسیبهای اجتماعی است، دغدغههای معیشتی بیشتر به ذهن جوانان متبادر میشود و چون اقدام جدی و قابل توجهی در نظام تعلیم و تربیت کشور و رسانه ها و تریبونهای فرهنگی و اجتماعی در مورد تصحیح نگرش نسبت به آثار گسترده ازدواج و تشکیل خانواده در تأمین سلامت فردی و اجتماعی و رشد و شکوفایی استعدادها و تعیین سرنوشت انسان، صورت نمیگیرد، توان سنجش و موازنه بین دغدغههای معیشتی ازدواج و دستاوردهای مثبت روحی و فروکش کردن هیجانات و اضطرابهای آزاردهنده و تأمین آرامش و آزادسازی قوه عاقله و ... وجود ندارد و به همین دلیل اهتمام جدی برای عبور از موانع و تدبیر دغدغههای معیشتی، اتفاق نمی افتد.
این نکته از جمله دلایل غلبه عامل فرهنگی بر عامل اقتصادی در علل کاهش آمار ازدواج است.
از علل دیگر فرهنگی مانع ازدواج، عرف خود ساخته اول فراهم شدن همه شرایط و سپس ازدواج است!
علیرغم اینکه خدای متعال، در ساختار آفرینش انسان استعداد ازدواج را به وجود آورده و برای آن علائمی قرار داده که سن بلوغ توصیف میشود و با وقوع ازدواج استعدادهای انسان یکی پس از دیگری شکوفا میگردد و پس از بلوغ انگیزه جدی تری برای زوجیت وجود دارد، اما نظام زمانبندی"ضد ازدواج" تحصیل، سربازی و اشتغال، ضربه سهمگینی به ارزشمندترین ذخایر یک کشور که همانا ثمره خانواده ها و دوره نوجوانی و جوانی یک نسل است، زده است. دوره ای که عالیترین فرصت توانمندی، قدرت، نشاط و شادابی و بهره وری و کادرسازی برای آینده کشور است.
نظام اجتماعی که بعد از احساس نیاز به نوجوان ما می گوید 3 سال صبرکن تا دیپلم بگیری و بعد یکسال صبرکن تا نوبت سربازی تو برسد و بعد 2 سال صبر کن تا دوره سربازی را پشت سر بگذاری و بعد 4 سال دیگر صبرکن تا لیسانس بگیری و بعد هم 2 سال صبر کن تا شاغل شوی و بعد ازدواج کن !! یعنی رها کردن یک جوان بعد از احساس نیاز به زوجیت به مدت حدود 12 سال در محاصره دهها آسیب اجتماعی.
نظام اجتماعی که به دختران دانش آموز دبیرستانی می گوید اگر ازدواج کردی باید دبیرستان روزانه را ترک کنی و به صورت متفرقه یا نوبت دوم تحصیل کنی ! نظام اجتماعی که به جوان ازدواج کرده غیرشاغل می گوید دیگر مشمول بیمه سرپرست خانوار نیستی و هزینه درمان باید بار زندگی ات را سنگین تر کند! نظام اجتماعی نادرستی که با مقاومت بیهوده در برابر اقتضائات بعد از بلوغ نظام آفرینش انسان و تجاهل در مورد نیازهای روحی و جسمی نوجوانان و جوانان از دوره نشاط و شادابی و پویایی و بالندگی، دورهای در معرض اضطرابها و فشارهای روحی شدید ناشی از سرکوب نیاز جنسی یا پنهان سازی ارتباطات متعدد و نامشروع ساخته است که منجر به شکل گیری صدها حادثه تلخ و پرونده سیاه و دستگیری و زندان و تشدید بزهکاری شده است که می رود تا بسیاری از فرصتها را به تهدید تبدیل کند.
وقتی نظام اجتماعی با نادیده گرفتن اقتضائات جسمی و روحی انسان و به بهانه برخی فرضیه های اثبات نشده بر نیازهای جدی فرزندان در سن ازدواج خود چشم فرو می بندد و تغافل میکند، جوان خود ناگزیر میشود برای نیازهای روحی و جسمی و جنسی خود، پاسخهای در دسترس را جستجو کند و آن گاه که ارتباط قانونمند و مشروع با جنس مخالف در قالب ازدواج امکان تحقق نیافت و بسیاری از شیرینیها و جاذبه های آن قبل از ازدواج تجربه شد، دیگر انگیزه ای برای ازدواج و پذیرش مسئولیت تشکیل خانواده و فرزند آوری باقی نمی ماند. (در مورد کاهش فاصله بین سن نیاز و زمان ازدواج در کشور ما راه حلهایی در همین روزنامه ارائه گردید)(2) مشاورانی که به بهانه پیشگیری از طلاق در سالهای گذشته توصیه به بالا رفتن سن ازدواج می کردند نه تنها موفق به کاهش آمار طلاق نشدند که به موازات بالارفتن سن ازدواج در سالهای اخیر شاهد شتاب و افزایش بیشتر در آمار طلاق بودیم و این نشان می دهد علل طلاق را در عوامل دیگری باید جستجو کرد. اهمیت مسئله ازدواج و تشکیل و تحکیم خانواده نه فقط به خاطر اصلاح نظام جمعیت کشور که با هدف استحکام ساختار فرهنگی جامعه، لازم است مورد توجه جدی مراجع قانون گذاری و اجرایی و نظارتی و رسانه ملی قرار گیرد. ولی اکنون به دلیل اعلام سیاستهای کلی جمعیت و لزوم اعتماد سازی در جامعه به بسیاری از سئوالهای موجود بین جوانان و خانواده ها در این زمینه باید پاسخ داده شود.
باید معلوم شود چرا قانون تسهیل ازدواج جوانان پس از 8 سال هنوز اجرا نمیشود ؟! آییننامه ماده 43 قانون برنامه پنجم توسعه در مورد ساماندهی امر مشاوره ازدواج جوانان علیرغم تصویب در دولت به کدام دلیل موجه متوقف شده است؟! چرا نهادهای نظارتی و رسانه ملی تا حصول نتیجه موضوع را پیگیری و تعقیب نمی کنند؟
چگونه می توان امیدواربود که فرآیندهای جدیدی که قرار است برای نهادینه سازی سیاستهای کلی جمعیت تعریف شود در عرصه اجرا مورد توجه واقع شود؟ و گرفتار سرنوشت مشابه قوانین یاد شده نگردد؟ انتظار می رود قوای 3 گانه و رسانه ملی که مخاطبان اصلی سیاستهای کلی ابلاغی هستند برای بهسازی نگرشها، از تنویر افکار عمومی و پاسخگویی به سئوالهای موجود بین مردم و خصوصاً جوانان، آغاز نمایند.
پی نوشتها:
1- بند دوم سیاستهای کلی جمعیت: رفع موانع از ازدواج، تسهیل و ترویج تشکیل خانواده و افزایش فرزند، کاهش سن ازدواج و حمایت از زوجهای جوان و توانمندسازی آنان درتأمین هزینه های زندگی و تربیت نسل صالح و کارآمد
2- سرمقاله "ازدواج بهنگام" روزنامه رسالت 12/11/92
سیاست روز:بهشت را به بها بدهند نه به شلاق!
«بهشت را به بها بدهند نه به شلاق!»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن میخوانید؛آیا قرار است مردم را در نظام اسلامی با ضرب شلاق به بهشت فرستاد؟ اصلا چنین چیزی ممکن است؟ برخی میپندارند که اکنون زمان قرون وسطی است و کشیشهای کلیسا مردم را تفتیش عقاید میکنند و به زور قطعهای از بهشت را به او به قیمت گزاف میفروشند یا امثال گالیله را به خاطر یک نظریه علمی به دادگاه میکشانند تا او توبه کند!
شهید مظلوم دکتر بهشتی سخن زیبایی دارد درباره همین بهشت که گفته است؛ سوره واقعه هم به همین موضوع اشاره دارد آیه ۲۴ این سوره مبارکه پس از آن که توصیف میکند بهشت را برای بهشتیان میفرماید؛ [اینها] پاداشی است برای آنچه میکردند.
یعنی برای رسیدن به خوبیها باید تلاش کرد و بهای آن را به دست آورد. راه بهشت را باید به مردم نشان داد اسلام آمده است تا این راه را مقابل مردم قرار دهد و راهنمایی کند به سوی کمال الهی.
حکومت اسلامی در قبال مردمش وظایفی دارد. یکی از آن وظایف پاک کردن پلیدیها و بدیها از جامعه اسلامی است. حکومت اسلامی نمیتواند همچون حکومتهای لائیک و سکولار و لیبرال نسبت به وضعیت فرهنگی، اجتماعی و ناهنجاریها بیتفوات باشد به همین خاطر است که قوانینی برای جلوگیری از خطاها و بدیها وجود دارد.
حتی همان کشورهای به اصطلاح آزاد هم برای خود قوانینی دارند و مردم را به حال خود رها نمیکنند. این آقای رئیسجمهور گفته است «بگذاریم مردم در سلامت روحی باشند، در زندگی مردم هرچند با نیت دلسوزی حق دخالت نداریم. بگذاریم مردم راه بهشت را خودشان انتخاب کنند زیرا نمیتوان به زور و با شلاق آنها را به بهشت هدایت کرد.» چه معنی و مفهومی دارد.
ایکاش آقای روحانی این سخن خود را بیشتر باز میکرد و روشنتر بیان میداشت که مفهوم این سخن چیست؟ تا برداشتهای اشتباه از آن صورت نگیرد.
یکی از افتخارات اسلام، پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) این است که به گونهای در نشر اسلام و تبلیغ آن رفتار کردهاند که باید آن را به رخ دیگر مذاهب کشید.
انحرافاتی که در مسیحیت و در زمان قرون وسطی به وجود آمد آیا در اسلام ناب هم دیده شده است؟ در قرون وسطی هر فردی که مخالف کلیسا سخن میگفت در آتش خشم کشیشان میسوخت. هیچ فردی حق نداشت درباره کلیسا سخن بگوید.
اما اسلام واقعی و ناب چنین چیزی را بر نمیتابد. گروههای تکفیری و سلفی که دستپرورده وهابیت ساخته انگلیسهایست چنین رفتارهایی از خود بروز میدهند چون این فرقهها برای بد نام کردن اسلام ساخته شدهاند و هیچ بویی از اسلام محمدی نبردهاند اما در واقع اسلام هیچگاه فردی را به زور یا با تازیانه به سوی بهشت راهنمایی نکرده است.
اسلام ناب محمدی(ص) و علوی(ع) اسلامی نیست که نیازمند فردی به نام مارتین لوتر باشد که بخواهد برای مقابله با اقدامات کلیسا همه جهنم را از کشیشان بخرد و آنگاه در میدان شهر فریاد بزند که آی مردم من همه جهنم را خریدم و هیچکس را به آن راه نمیدهم!
اکنون فضایی در حوزه فرهنگ کشور ایجاد شده که یکی از اهداف دشمنان همین است. یعنی مردم را نسبت به اعتقادات قلبی و دین سست کنند و شک در جان آنها بیندازند.
این شک و تردید در دراز مدت باعث خواهد شد تا در کنار مبارزه نکردن و و الگو ندادن از سوی حکومت بر افکار مردم سوار شده و آن را به هر سو که میخواهند هدایت کنند.
باید توجه داشته باشیم که فرهنگ و مذهب غنی و سرشار از معنویت و محبت اسلام آن هم تشیع با رفتارها و گفتارهای صحیح، منطقی و عقلانی نشر پیدا میکند.
اکنون هم شلاقی در کار نیست. توصیه و راهنمایی و راه را نشان دادن در هوای آلودهای که هر آن ممکن است مردم به ویژه جوانان کشور را دچار نابودی و بیراهه کند باید وجود داشته باشد وگرنه اگر بگذاریم که مردم خود راه بهشت را پیدا کنند اگر به بیراهه بروند مسئولیت با کارگزاران نظام اسلامی خواهد بود.
یادمان نرفته است که برخی افرادی که خود را انقلابی دو آتشه میپنداشتند و معرفی میکردند و اکنون خارجنشین و عافیتطلب شدهاند در سالهای نه چندان دور با برخی مردم کوچه و بازار چه رفتاری داشتند اما در همان زمان صدایی از سوی خیلیها در نیامد.
رهبر انقلاب در سالروز ولادت امیرالمومنین علی علیه السلام در دیدار هزاران نفر از مردم استان ایلام فرموده بودند: وظیفه حاکم اسلامی این است که مردم به بهشت و سعادت اخروی برسند، از جمله چیزهایی که مردم را به بهشت نزدیک میکند معیشت مردم است. فقر وتبعیض را باید ریشهکن کرد.
وطن امروز:قاطعیت در تراز عدالت
«قاطعیت در تراز عدالت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسامالدین برومند است که در آن میخوانید؛ بدون تردید روز گذشته با اجرای حکم اعدام «مهآفرید امیرخسروی» مجرم اصلی پرونده موسوم به فساد 3 هزار میلیاردی، برگ زرینی در امر مبارزه تاریخی با مفسدان اقتصادی و دانهدرشتها رقم خورد و قوهقضائیه در میدان عمل از این آزمون بزرگ سربلند بیرون آمد. این در حالی است که از نیمه مرداد 1390 که پرونده فسادبزرگ مالی گشوده شد؛ دستور کار جبهه دشمنان ملت ایران و ضدانقلاب در تمام قریب به 3 سال گذشته این بود که یکسره این ساز را کوک کنند که این پرونده به نتیجه نخواهد رسید. از همین رو، حجم انبوهی از گزارشها، اخبار و تحلیلها از سوی ضد انقلاب، اپوزیسیون خارجنشین و شبکههای ماهوارهای و رسانههای معاند به فضای رسانهای و مجازی پمپاژ شد که جمهوری اسلامی قدرت برخورد با متهمان و عوامل فسادی مالی در ابعاد 3 هزار میلیارد تومان را ندارد و بهصورت مستمر القا میکردند دانهدرشتها از چنگال قانون، دستگاه قضا و نظام فرار خواهند کرد.
آتش تهیه سنگین این شایعات و شبهات پیرامون ادعای به فرجام نرسیدن این پرونده، با تحرکات مرموز و موذیانه جریان «فتنه» و «انحراف» پر و بال داده میشد چراکه «فتنه» و«انحراف» در تردیدافکنی درباره این پرونده همنظر و همعقیده و حتی همکار بودند و این خط را دنبال میکردند که با لطایفالحیل و شانتاژکاری و تحریف واقعیت برای افکار عمومی جابیندازند این پرونده به اصطلاح با «سیاسیکاری» گره خورده و قوهقضائیه از این استقلال برخوردار نیست که بتواند با مفاسد اقتصادی و مالی برخورد قاطعانه کند. به تعبیر دیگر، برخورد با مفسدان اقتصادی در یک مکانیسم قدرتمند حقوقی و قانونی را تنها «شعار» مسؤولان عالی قضایی میپنداشتند و این رجز توخالی را سر میدادند که درآینده همه چیز روشن خواهد شد و دانهدرشتها پس از چند صباحی که آبها از آسیاب افتاد، از این معرکهگیری خلاص میشوند!
شبکه بیبیسی به عنوان پیشقراول تحریف واقعیتها و تخریب قوهقضائیه از همان ابتدا و در گزارشات تولیدی متعدد و پیدرپی میکوشید وانمود کند رسیدگی به اتهامات مهآفرید و گروه مافیایی آریا در دستگاه قضایی ماستمالی خواهد شد و حتی مشخصا در گزارشی در اول مهر 1390 ادعا کرد پرونده فساد 3 هزار میلیاردی و طرح اتهامات مهآفرید بایگانی خواهد شد!
دیروز مهآفرید در شرایطی به دار مجازات آویخته شد که یادآور میشود، از بیبیسی تا صدای آمریکا، دویچهوله، رادیو فردا تا صدها شبکه عنکبوتی ضدانقلاب و اپوزیسیون خارجنشین با پروپاگاندای رسانهای و با بهرهگیری از تاکتیکهای عملیات روانی در برنامههای مختلف خود و در هر مرحله از رسیدگی به اتهامات مهآفرید و دیگر متهمان این پرونده، ادعاهای جدیدی را به صحنه آوردند و آن را در قالب عباراتی چون«نمایشی»، «خیمه شببازی»، «شعبده بازی»، «خیال باطل» و نظایری از این دست توصیف کردند.
البته هر انسان منصفی میتوانست بفهمد شواهد و قرائن به وضوح نشان میداد قوهقضائیه در به سرانجام رساندن این پرونده بزرگ ذرهای کوتاهی نخواهد کرد و در به مجازات رساندن مفسدان و دانهدرشتها که خواسته بحق مردم بوده، مصمم و باانگیزه است و سیر رسیدگی به این پرونده گویای این واقعیت است. پروندهای بالغ بر 20 هزار صفحه و صدها متهم، اکنون در کمتر از 3 سال، متهم اصلی آن پس از محاکمه و تشریفات آیین دادرسی بابت احراز «افساد فیالارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی و توسل به روشهای متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه» به سزای عملش میرسد.
قاطعیت مثالزدنی قوهقضائیه در اجرای حکم مجرم اصلی پرونده فسادبزرگ بانکی و مالی حاوی چند پیام و پیامد است: 1- اجرای این حکم، ضربشست سنگینی به شبکه فساد و کانونهای مافیایی مفسدان، رانتخواران و ویژهخواران است. 2- قوهقضائیه استقلال و اقتدار خودش را در برخورد با دانهدرشتها به رخ کشید تا همه بدانند هیچ کسی نمیتواند از چنگ قانون بگریزد. 3- ادعای دروغین رسانههای ضدانقلاب و شبکههای بیگانه در به نتیجه نرسیدن این پرونده و اجرا نشدن احکام متهمان اصلی، دروغ از آب درآمد. 4- روشن شد قوهقضائیه به دور از قشقرقبازیها و تحرکات و دسیسههای ضدانقلاب، فتنه، انحراف و بیگانه، نه تنها به «میدان فریب» حریف وارد نشد بلکه با هوشیاری و همت، الگوی مناسبی در برخورد با مفسدان اقتصادی را عملیاتی کرد. 5- بار دیگر بر همگان ثابت شد این قبیل فسادهای کلان و هنگفت با نسخه حکومتی جمهوری اسلامی سازگاری ندارد و در مواردی که اعمال پلشت اینچنینی بروز و ظهور یابد؛ هیچ مجرم و دانهدرشت و یقهسفیدی مصونیتی نخواهد داشت و خط قرمزی وجود ندارد. 6- بازدارندگی اجرای قاطعانه این حکم غیرقابل انکار است ولو اینکه پیشگیری از فسادهای مالی پیچیده و چند لایه نیازمند عزم ملی و همکاری تمام نهادها و ارگانهاست.
و بالاخره باید به قوهقضائیه در اجرای قاطعانه قانون و دفاع از حقوق مردم و بازگرداندن اموال به بیتالمال در این پرونده بزرگ، خداقوت و دستمریزاد گفت و انتظار داشت آنهایی که با دروغ بزرگ تقلب در انتخابات، در امنیت کشور اخلال کردند و به تعبیر رهبر انقلاب «بزرگترین گناهشان این بود که دشمن را امیدوار کردند» به سزای درخور اعمالشان برسند.
جوان:نسخهای عملیاتی برای شعار سال 93
نسخهای عملیاتی برای شعار سال 93 »عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری است که در آن میخوانید؛انقلاب اسلامی ایران اگرچه تاکنون فقط 35 بهار از عمر بابرکت خود را سپری کرده است، اما طی همین زمان محدود حوادث و رویدادهای مهمی را پشت سرگذاشته که هر کدام از آنها به تنهایی میتوانست به افول یا بقای یک ملت بینجامد. در این میان عملیات بیت المقدس که درسوم خرداد سال61 به فتح خرمشهر انجامید، یکی از فرازهای مهم تاریخ این ملت است. این عملیات که از دهم اردیبهشت 1361 آغاز و طی 25 روز و در چهار مرحله به آزادسازی خرمشهر انجامید و طی آن 5038 کیلومتر از خاک میهن اسلامی آزاد شد، علاوه بر ابعاد نظامی و استراتژیک و اثبات قابلیتها و توانمندیهای نظام اسلامی، تأثیری شگرف بر روند تحولات سیاسی جهان معاصر داشت.
هدف اصلی نظام سلطه از تحمیل جنگ بر ایران اسلامی با عاملیت رژیم بعثی عراق، زمینگیر کردن انقلاب اسلامی و جلوگیری از رشد تفکر انقلاب و در نهایت فروپاشی نظام اسلامی بود و برای تحقق آن هم تمامی ظرفیتهای منطقهای و بینالمللی و حتی عوامل داخلی خود را به کار گرفته بودند. تحریم و فشار بر ایران در عین تحویل آخرین فناوریهای روز نظامی به عراق، اخلال در صدور نفت ایران در عین سرازیر کردن درآمدهای نفتی کشورهای منطقه به سمت عراق، ارائه آخرین اطلاعات مناطق نظامی ایران به عراق و بهرهگیری از ظرفیت سازمانهای بینالمللی برای کمک به عراق و فشار بر ایران، تنها بخشی از سرمایهگذاری غرب برای پیروزی رژیم بعثی عراق بود. گشودن جبهه داخلی توسط منافقین و خیانتهای بنی صدر در جایگاه رئیسجمهور و فرماندهی کل نیروهای مسلح به توان و ظرفیت دفاعی کشور نیز علاوه بر ایجاد بیثباتی سیاسی در داخل، رژیم بعثی را نسبت به پیروزی امیدوار کرده بود. اما چند مؤلفه مهم در عرصه سیاسی و نظامی کشور روند جنگ تحمیلی را دچال تحول کرد.
1- پس از توقف پیشرویهای دشمن که محصول ایستادگی نیروهای مسلح و حضور نیروهای مردمی در جبههها بود، به دلیل تمرکز بنی صدر بر ساختارهای کلاسیک نظامی و توجه نکردن به نیروهای انقلابی و مردمی و عدم توفیقی که در چهار عملیات، 23 مهر، 3 آبان و 16و 20 دی سال 1359 داشت، جنگ فرسایشی شده بود، به همین دلیل بنی صدر ناکامی در حوزه نظامی را به چالش در عرصه سیاسی تبدیل کرد و کوشید با غائله آفرینی با همکاری منافقین و ایجاد غائله 14 اسفند و. . . عملاً نظام را درگیر بحران داخلی کند و این چالش آفرینیها البته در روحیه و توان نیروهای نظامی ومردمی در مقابل دشمن بعثی بیتأثیر نبود. تحولات خرداد 60 ایجاد وحدت و انسجام در فضای سیاسی و تمرکز ظرفیت کشور بر دفاع مقدس، مقدمه پیروزی هایی شد که پیروزی خرمشهر نقطه اوج آن بود.
2- بنی صدر اعتقادی به نیروهای جوان و انقلابی نداشت و به همین دلیل نه تنها به نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میدان نمیداد بلکه در ارتش نیز مجال چندانی برای نیروهای جوان و انقلابی نبود، اما پس از او و ظهور اسطوره هایی نظیر شهید صیاد شیرازی و حسن باقری و دیگر فرماندهان جوان و تبلور مدیریت جهادی در عرصه دفاع مقدس، در عرض چند ماه، خاک کشور از لوث وجود بیگانگان پاک شد.
3- به رغم همراهی تمام قدرتهای غربی و شرقی و کشورهای منطقه و سازمان ملل با رژیم بعثی عراق و تنهایی ایران در این عرصه، مهمترین درس این دوران این بود که مردم ایران وقتی قادرند به حقوق خود برسند که به نیروهای داخلی اتکا کنند و با بسیج عزم ملی از مشکلات و سختیها عبور کنند.
4- روند تحولات و فرسایشی شدن جنگ، نیروهای انقلاب را به این جمعبندی رساند که حرکت براساس استراتژیهای کلاسیک نظامی راه گشا نخواهد بود، حضور فرماندهان جوان و سلحشور در خط مقدم و در کنار رزمندگان و مبتنی بر روحیه ایثار و از خودگذشتگی سرنوشت جنگ را عوض کرد.
5- توفیق در عرصه نظامی جز با بسیج مردمی و بهرهگیری از همه ظرفیتها برای کمک به جنگ امکانپذیر نبود. در عین حضور نیروهای مردمی در قالب اعزامهای چند ده هزار نفری، سیل کمکهای مردمی، عملاً کشور را به عرصه تجلی اقتصاد مقاومتی تبدیل کرده بود.
6- صبر و پایداری مردم در برابر فشارها و سختیهای ناشی از جنگ و در عین اعزام فرزندان خود به جبهه وکمک به جبهه در عین بضاعت محدود مالی تبلور عزم ملی بود که مهمترین یاور مسئولان در اداره کشور بود.
7- شکست ماشین نظامی دشمن در عملیات آزادسازی خرمشهر مقدمهای برای گسترش فرهنگ انقلاب اسلامی و تأثیرگذاری بر تحولات منطقه بود، پیروزیهای مقاومت در منطقه و تغییر تحولات سیاسی و شکست و انزوای رژیم صهیونیستی، تنها بخشی از جلوههای اثبات قابلیت تفکر انقلاب اسلامی در مقابله با یکی از طولانیترین جنگهای تاریخ معاصر بود. اما اکنون شرایط سیاسی کشور و روند تقابل نظام سلطه با ایران اسلامی شباهتهای زیادی با آن دوران دارد. به ویژه آنکه، نظام سلطه تلاش دارد ضرباتی که طی 35سال گذشته از انقلاب اسلامی دریافت کرده، اینبار با جنگ اقتصادی و فشارهای سیاسی از طریق به زانو در آوردن و تسلیم انقلاب اسلامی جبران کند.
دیگر مؤلفهها نظیر چالشهای سیاسی داخلی، شرایط اقتصادی کشور و نوع تعامل نهادهای بینالمللی علیه ایران نیز شبیه همان دوران است. به همین دلیل تنها راه عبور از این میدان بهرهگیری در همان الگوها و اتکای به ظرفیتهای داخلی است و تحقق عزم ملی و مدیریت جهادی نسخهای درونی برای مواجهه با تهاجم چندجانبه دشمنان است. لذا بیمناسبت نیست که اگر میز مذاکرات هستهای را در شرایط کنونی و جنگ اقتصادی دشمن «لجمن» تقابل نظام سلطه علیه نظام اسلامی بدانیم در آن صورت تبلور روحیه و مدیریت جهادی مبتنی به حمایتهای درونی و متکی بر اصول و شاخصههای نظام اسلامی ما را قادر خواهد ساخت که از این گردنه نیز با عزت و اقتدار عبور کنیم.
حمایت:لیبی در آتش رقابت عربی- عربی
«لیبی در آتش رقابت عربی- عربی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛ لیبی بار دیگر به صحنه جنگی تمامعیار مبدل شده است. جنگی که محور آن را ژنرالی بازنشسته به نام خلیفه حفتر تشکیل میدهد. وی با ادعای احیای کرامت لیبی، بار دیگر این کشور را به جنگ داخلی سوق داده است. در کنار مواضع گروههای داخلی لیبی و اهداف آنها از این اقدامات، نیز نقشی که کشورهای غربی در این ناآرامیها ایفا میکنند یک واقعیت مشاهده میشود و آن حمایت کشورهای عربی از جمله امارات و عربستان از این گروهها است.
محافل رسانهای عربی به ویژه رسانههای امارات و عربستان صراحتاً از این فرد حمایت کرده و حتی بیانیههای وی در این نشریات به چاپ رسیده است. با توجه به اینکه کشورهای عربی مذکور در چالشهای داخلی و منطقهای متعددی گرفتارند این سوال مطرح است که چرا به دنبال بحرانسازی در لیبی هستند و چه هدفی را دنبال میکنند؟در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه بخشی از این منازعات برگرفته از رقابتهای درونی میان کشورهای عربی است.
عربستان و امارات رقابتی سخت را با قطر آغاز کردهاند و در هر منطقهای به دنبال حذف منافع دوحه هستند. این امر را در مصر، تونس، عراق و اکنون در لیبی میتوان مشاهده کرد. این مسئله زمانی بیشتر آشکار میشود که برخی محافل سیاسی در لیبی ادعا کردهاند که قطر و ترکیه محور بحرانهای این کشور هستند، حال آنکه گزارشها و اسناد از روابط نزدیک حفتر با عربستان و امارات حکایت دارد. دوم آنکه سخنان حفتر در باب اهدافش از اقدامات اخیر در لیبی نشانگر نگاه ویژه وی به عربستان و امارات است. وی تاکید میکند به دنبال مقابله با تروریسم و البته اخوانالمسلمین است.
کارنامه عربستان و امارات نشان میدهد که آنها جنگی تمامعیار را علیه اخوان آغاز کردهاند که نمود آن را در مصر، اردن، یمن، تونس، بحرین، امارات و... میتوان مشاهده کرد. سوم آنکه کشورهای عربی نظیر عربستان و امارات اکنون با چالشی به نام بازگشت گروههای تروریستی از سوریه به این کشورها مواجه هستند. گروههایی که زمانی با هدایت کشورهای عربی راهی سوریه شدند اکنون با شکست معادلاتشان به تهدیدی برای اربابان خود مبدل شدهاند چنانکه آنها در بیانیههای متعددی بر انتقامگیری از سران عرب تاکید کردهاند.
اکنون این سناریو مطرح است که کشورهای عربی نظیر امارات و عربستان با سوق دادن گروههای تروریستی به لیبی برآنند تا ما به ازای سوریه را در این کشور را به آنها پرداخت کنند. درگیر شدن تروریستها در جنگی جدید میتواند کاهش تهدید آنها رابرای سران عرب و البته غرب به همراه داشته باشد. به عبارتی سران برخی کشورها عربی برآنند تا لیبی را قربانی امنیت خویش سازند و البته با حمایت از افرادی مانند حفتر به دنبال تأمین منافعی همچون سرکوب اخوان نیز هستند.
آفرینش:ساخت 8 نیروگاه برای 8 نسل بعد!؟
«ساخت 8 نیروگاه برای 8 نسل بعد!؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛برخی رسانههای داخلی وخارجی از احتمال انعقاد قرار داد ساخت 4 تا 8 نیروگاه اتمی جدید از سوی روسیه در ایران در سال جاری میلادی خبر دادند. درهمین راستا منابع آگاه نیز از گفتگوی مقامات مسئول روسی و ایرانی در این موضوع، مطالبی را عنوان کردهاند. درحالی که نیروگاه بوشهر به عنوان سمبل حسن وعده روسها در عمل به وعدههایشان در جلوی چشم ما قرار دارد، خبرهایی از ساخت دو نیروگاه دیگر در بوشهر توسط شرکتهای روسی به گوش میرسد.
نیروگاه اتمی بوشهر در سال 1355 درطی توافقی با شرکت "کرافت ورک یونیون"، یکی از شرکتهای وابسته به زیمنس آلمان در دست ساخت قرار گرفت و شرکت آلمانی ساخت 2 واحد نیروگاه اتمی در بوشهر برعهده گرفت. اما در سال 1357 در شرایطی که حدود 75 درصد از واحد اول و 60 درصد واحد دوم نیروگاه ساخته شده بود با پیروزی انقلاب اسلامی طرف آلمانی کار بر روی پروژه را متوقف کرد.
پس از کناره گیری آلمانها از ساخت نیروگاه ما برای تکمیل این پروژه روسها را انتخاب کردیم که درنهایت در اوایل سال 1368 موافقتنامه همکاری هستهای میان دو کشور تدوین شد و متعاقب آن در 24 اوت سال 1992 (2 شهریور 1371) موافقتنامه کاملی از همکاریهای هستهای ایران و روسیه امضا شد که به موجب این قرارداد مقرر شد ساخت نیروگاه بوشهر تا پایان سال 2000 میلادی به پایان برسد. مبلغ کل قرار داد نیز یک میلیارد و دویست میلیون دلار بود که درطی سالیان بعد مدام از سوی طرف روسی افزایش پیدا کرد و هربار به بهانهای هزینههای گزافی را به ایران تحمیل کردند. نهایتاً روسها با بیش از یک دهه تاخیر پس ازتاریخ قرار داد، درسال 1390 از پایان مراحل پیش راه اندازی و تستهای گوناگون خبردادند و نیروگاه را برای اتصال به شبکه سراسری برق آماده کردند.
اما جالب اینجاست که بنابر سبک و روش روسها که هیچگاه در عمل به وعدههای خود صادق نبودهاند و ما در مسئله سامانه موشکی اس300 نیز این موضوع را مشاهده کردیم، و با تجربهای که ما از عملکرد روسها در بوشهر داریم، بازهم برای ساخت نیروگاه به سمت آنها دست دراز کردهایم! و این بار قصد داریم عملیات ساخت 8 نیروگاه را به آنها بدهیم، درحالی که آنها با گذشت بیش از یک دهه از تحویل به موقع یک نیروگاه بوشهر به ما سرباز زدهاند!. مسلماً سیاست و روش روسها در انعقاد قراردادها و عمل به وعدههایشان تغییر نخواهد کرد و با این رویه کنونی احتمالا برای ساخت این 8 نیروگاه 160 سال وقت خواهند خواست و درصورت تکمیل این پروژهها برای نسل آینده ایران برق هستهای تولید میکنند!.
جای تامل و سوال دارد که این نوع نگرش مسولان در رابطه با روسیه براساس چه منطقی نشأت میگیرد. اگر هدف ازاین اقدامات دادن باج سیاسی برای جلب حمایت روسها در پرونده هستهای و حق وتو در شورای امنیت است که هنوز داغ چندین قطعنامه با همراهی کامل روسها با آمریکا وغرب بر دل کشور باقی است.
برخی هم معتقدند ما برای شکستن تحریمهای غرب و خروج از انزوای علمی و فناوری در بحث هستهای بهتر است قراردادهایی را با روسها منعقد کنیم و ازاین طریق به دنیا نشان دهیم که ایران در بحث هستهای و نیروگاههای اتمی متکی به غرب نیست، اما غافل از این که روسها خود استاد وابسته سازی و انحصار در زمینه هستهای هستند و شاید اصلی ترین مخالف دستیابی ایران به فناوری هستهای باشند!!. در دفاع از این ادعا همین بس که، بیشترین نفع و سودمالی از تحریمهای ایران برای روسیه بوده است. اگر ایران از فشار تحریمها و انزوای هستهای خارج شود، دیگر روسها با چه بهانهای راهاندازی نیروگاه بوشهر را به تعویق بیاندازند و مدام ازما پول طلب کنند؟!
اما اگر هدف از مذاکره، ساخت و راه اندازی نیروگاههای جدید و بهره گیری از علوم و فنون روز دنیا در بحث انرژی میباشد، چرا از عملکرد روسها در بوشهر درس عبرت نمیگیریم. آنها نیروگاه بوشهر را باید درعرض شش سال به ما تحویل میدادند ولی با گذشت بیش از یک دهه از وعده آنها نیروگاه بوشهر به ایران تحویل شد. و حالا ما احداث 8 نیروگاه دیگر را برای آنها درنظر گرفتهایم و احتمالا تا 160 سال دیگر اگر استفاده از انرژی هستهای مرسوم باشد از آن بهره برداری خواهیم کرد، البته اگر تا آن زمان روسها به وعدههای خود عمل کنند...! با این حال اگر قرار است ازتکنولوژی اتمی روسیه برای ساخت نیروگاههای هستهای استفاده شود، بهتر است سابقه روسها درعمل به تعهداتشان مدنظر قرار گیرد و قرار دادهایی محکم و منسجم با آنها منعقد گردد.
شرق:نظارت، ضروریتر از برخورد قضایی
«نظارت، ضروریتر از برخورد قضایی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم بهمن کشاورز است که ر آن میخوانید؛
1- اینکه برای برخی رقمهای نجومی – که جز با حروف نمیتوان نوشت- در حکم پول خرد داخل جیب باشد و بعضی دیگر مثلا برای وام یکی، دو میلیون تومانی ازدواج یا وام چند میلیونی جعاله تعمیر مسکن، مدتها در انتظار بمانند و سرانجام نیز ناامید شوند، مطلبی است که ذهن عادی قادر به تجزیه و تحلیل آن نیست. قضیه وقتی جالبتر و پیچیدهتر میشود که میبینیم موارد اولی گاهی بدون رعایت تشریفات و تضمینات تامینی، تحقق مییابد حال آنکه دومیها، چنان درگیرودار تضمینات و وثایق و مانند اینها درگیر میشوند که اصل قضیه منتفی و به فراموشی سپرده میشود.
2- این سوال مطرح میشود که اولا آنها که بدون اعتبارسنجی و بدون رعایت تشریفات، مبالغ کلان و گزاف را از منابع ملی و مردمی به خود اختصاص میدهند چه ویژگی و برجستگیای دارند که آن متقاضیان گرفتار کسبوکار ندارند؟
3- ظاهرا همه چیز به یک کلمه جادویی برمیگردد که قدمتی بیش از 20 یا 30 سال ندارد؛ «رانت» که گویا در عین اینکه چیزی در عین مزیت و اعتبار و مانند اینهاست اما در عین حال با همه اینها تفاوت دارد.
این «رانت» را مطمئنا بخش خصوصی نمیتواند به کسی بدهد زیرا تا آنجا که تاکنون دیدهایم آنچه به رانتخواران رسیده، ارث پدر کسی نبوده بلکه از کیسه مردم و اموال عمومی برداشت شده است. به عبارت دیگر پولهایی که از منابع عمومی ازجمله نفت تحصیل و انباشته میشود و وجوهی که مردم عادی با خون دل تهیه و در بانکها و موسسات اعتباری ریز و درشت پسانداز میکنند، به ویژهخواران تخصیص داده میشود، البته همواره ظاهر قضیه این است که این اعتبارات را با اضعاف مضاعف و بهره و سود و... باز پس خواهند داد تا مایه رونق اقتصادی و بالا رفتن سطح زندگی مردم و ترویج توسعه و رفاه شود. اما در عمل میبینیم که این رفاه و توسعه و غیره البته تحقق پیدا میکند اما نه برای عامه مردم و صاحبان حق بلکه برای همانها که رانتخوارشان مینامیم؛ آن هم نه در داخل کشور بلکه در اقصی نقاط دنیا و نقاط خوش آب و هوا و مملو از رفاه و «نعمت».
4- در سالهای اخیر مکرر مواردی مطرح شد که استفاده از امتیازات، ارتباطات و امکانات سیاسی به تحصیل اموال به طور غیرعادی منجر شده بود و در نهایت نیز به اصطلاح «تق قضیه در آمد». البته مقامات قضایی وقتی از قضیه آگاه و دست به کار شدند کار خود را خوب انجام دادند و درپیگیری قضایا کوتاه نیامدند. اما ناچار این سوال مطرح شد و باقی ماند که سایر مقامات که وظیفه نظارت و پیگیری را در همه مراحل فعالیتها و اقدامات مالی و اقتصادی بر عهده دارند پیش از رو شدن ماجرا و دخالت قضایی، چه میکردند؟ طرفه اینکه هر چند گفته شده است مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود اما ما ناظر گزیده شدن جامعه –که در ایمانش تردید نیست- از سوراخهای مشابه به کرات و مرات بودهایم. بدیهی است تا آنجا که از سیر تاریخی وقایع میتوان فهمید اقدامات دستگاههای مسوول از جهت بازدارندگی، تاثیر مورد انتظار را نداشته به ویژه با توجه به اینکه معمولا این اقدامات در مقاطعی با مقاومتهای سیاسی مواجه میشود و در نتیجه آثار و نتایج آن، خیلی دیر تحقق پیدا میکند؛ بنابراین آنچنان که مورد نظر جرم شناسان و علمای حقوق جزا بوده و هست، فوریت مجازاتها در مورد این مقولات، منتفی است. مجازات دیرهنگام نیز خاصیت چندانی نخواهد داشت.
5-به نظر میرسد آنها که باید حواسشان را جمع و امکانات خود را تجهیز کنند، مراجع نظارتی هستند و نه مقامات قضایی. بدیهی است از نظر حکمی و موضوعی، چه درخصوص آنچه اخیرا اتفاق افتاد و چه در مورد وقایع دور و نزدیک مشابه، بحثهای نظری بسیار میتوان کرد که فعلا از حوصله این مقال، بیرون است. والله اعلم
ابتکار:کدام دولت بر سر کار است؟
«کدام دولت بر سر کار است؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛وقتی در یک روز در شهری مانند بوشهر همایش مخالفان دولت به راحتی برگزار میشود و هواداران دولتی که بر سر کار است، نه در آن شهر و نه در شهرهای دیگری چون یاسوج، اصفهان، شیراز و مشهد، امکان برگزاری همایشی مشابه را ندارند، سؤالات بسیاری به ذهن متبادر میشود.
نخست اینکه کدام دولت بر سر کار است؟ آیا وضعیت مانند چهار ساله دوم دولت احمدی نژاد است که فقط گروههای زیر مجموع جناح حامی دولت در هم فضاهای عمومی همایش و جلسه و سخنرانی برگزار میکردند. درحالیکه گروههای جناح مقابلِ دولت، به خصوص اصلاحطلبان، حتی در برگزاری جلسات در داخل منازل خود نیز با ممانعت های عجیب و غریب روبرو میشدند. این وضعیت هر انسان ناآگاهی را به این اشتباه میاندازد که نکند در 24 خرداد 92 یکی از نامزدهای مدافع وضع دولت احمدی نژاد به ریاست جمهوری رسیده است.
دیگر این که آیا دولت روحانی آن قدر آزادمنشی به خرج میدهد که شعار «زندهباد مخالف من» را سر میدهد، بیآنکه گوش چشمی به موافقان و همراهان خود داشته باشد؟
این گمانه زنی به این خاطر تقویت میشود که گاه به بهای آزادی مخالفان در ابراز عقیده، قانون لگدکوب قدم های آنها میشود؛ در این میان برخی از مسئولان دولتی نه به هواداران دولت میاندیشند و نه به قانونی که میثاق مردم و حکومت بوده است؛ و در این قانون گریزی آنچه دستخوش خدشه میشود، اعتبار حکومت است. این مسئولان اگر جوابگوی ملت نیستند، حداقل باید پاسخگوی حکومت باشند که چرا چنین در برابر حراج قانون به ثمن بخس ساکت و ناظر نشستهاند.
سوال بعدی که خود را نشان میدهد، این است که آیا دولتِ متکی به رأی مردم توان برخورد با قانون ستیزی ها را ندارد؟ این سؤال نیز از مقایسة شعارها و نظرات رئیسجمهور و عملکرد مسئولان زیردست او به ذهن متبادر می شود. دکتر حسن روحانی هم در شعارهای انتخاباتی و هم در سخنرانی خود در یک سال گذشته بر اجرای امور در مجرای قانون تأکید بسیار کرده است، درحالیکه به نظر میرسد برخی از مسئولان منتخب وی و دولتش در تهران و استانها و شهرهای دیگر، عملکردی متناقض با این شعارها و تاکیدات دارند. در اینکه هنوز بسیاری از مسئولان دولتی در شهرستانها تغییر چندانی نکردهاند، شکی نیست و البته اعتراضی نیز نیست؛ چرا که خود میتواند نشانی ازبلوغ فکری دولتمردان جدید باشد. اما اینکه این مسئولان هنوز روش دولتمردان پیشین را در عمل پیاده میکنند، خطری است که دولت مستقر را- حتی – بیشتر از حمله خارجی تهدید میکند.
مردمی که در روز 24 خرداد 90 پای صندوقهای رأی آمدند و از میان چند نامزد مطرح و مشهور، دکتر حسن روحانی را برگزیدند، خوب میدانند که به چه خاطر به او رأی دادند و از پس یک سال طبیعی است که هنوز آن عهد را به یاد داشته باشند و تحولات امور را رصد کنند، تا نشانی از اجرای خواستههای خود را مشاهده کنند. از سوی دیگر دکتر حسن روحانی نیز به کرات گفته است که هم وعده هایش را فراموش نکرده و هم بر اجرای آنها اصرار دارد. اما آنچه در این میان، بین انتظارات مردم و عملکرد دولت فاصله ایجاد کرده است، رفتار برخی از مسئولان منتخب دولت در سراسر کشور است که یا فراموش کرده اند مامور اجرای منویات کدام رئیسجمهور اند و یا خود را به ندانستن، نفهمیدن و فراموشی زدهاند.
این مسئولان در امتحان اعتمادِ مردم نمره ای کسب میکنند که در مقیاسی کلی در کارنامه دولت یازدهم و دکتر حسن روحانی نوشته میشود. بر رئیسجمهور است که مواظب نمر خود در این آزمون مهم و دشوار باشد.
آرمان:لزوم برخورد با مفاسد اقتصادی
«لزوم برخورد با مفاسد اقتصادی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم عماد افروغ است که در آن میخوانید؛
مسلم است که موضع گیری در خصوص اعدام مهآفرید امیرخسروی که روز شنبه صورت گرفت، باید در چارچوب نظام حقوقی و منابع مرتبط با آن صورت گیرد. در اصل اینکه مجرم باید به مجازات خود برسد، به طور قطع محل تردیدی وجود ندارد به ویژه در این موضوع و واقعیت تلخ اختلاس 3هزار میلیارد تومانی که مصداق بارز فساد فی الارض در نظام اقتصادی کشور است.
بدین ترتیب در این مسئله هیچ تردیدی نیست که اگر با مجرم برخورد نشود، جامعه احساس ناامنی خواهد کرد بدین معنا که اعتماد خود را از دست داده و احساس میکند نهتنها نظمی وجود ندارد بلکه اگر توجهی به اینگونه مسائل وجود داشته باشد به تدریج کار به جاهای باریک کشیده میشود که در حوصله این یادداشت نمی گنجد. مدتی است که متاسفانه جامعه ایران درگیر یک آشفتگی فرااجتماعی نیز شده است. به عبارتی در چند سال اخیر، اتفاقاتی در کشور رخ داده که در رابطه با آن برخورد دقیق و به موقعی صورت نگرفته است و با توجه به این که جامعه ایران، جامعهای دینی و اخلاقی است، بیاعتنا بودن به این مسئله موجب میشود مردم به اصل اخلاق شک کنند.
مدتهاست که مردم این انتظار را دارند که نهادهای ذیربط قاطعانه وارد عمل شوند و در راستای احقاق حقوق شهروندی مردم، در تمام سطوح و در تمام مراتب اقدامات شایستهای انجام دهد آنچه مسلم است برخورد با مفسدین اقتصادی به شرط آنکه قبل از اجرای حکم، تسویه حساب مالی نیز انجام شده باشد میتواند در پیشگیری از اختلاسها موثر باشد البته این مسئله باید مدنظر قرار گیرد که با یک اعدام تمام مسائل تمام شده فرض نشود و به پرونده دیگران نیز رسیدگی و اتهامات آنها نیز مورد بررسی قرار گیرد چراکه این مسئله میتواند مثبت و تقویتکننده اعتماد مردم باشد البته لازم به ذکر است این اقدامات زمانی موثر است که تنها در مورد این فرد و این پرونده صورت نگیرد و تمامی پروندهها و و اتهام تمامی افراد بدون هیچ مصلحتاندیشی مورد بررسی قرار گیرد.
اگر این مسئله مورد توجه قرار گیرد میتوان اولین بازخوردها را در افکار عمومی مشاهده کرد و این اتفاق میتواند به فال نیک گرفته شود چرا که در چارچوب نظام حقوقی کشور این عمل انجام شده است؛ البته در صورتی که روند برخورد با مفسدین اقتصادی ادامه داشته باشد اعتقاد بر این است که قطع نظر از آگاهیبخشیهایی که باید صورت بگیرد اما مجرم باید به مجازات خود برسد.
دنیای اقتصاد:واقعیت تلخ
«واقعیت تلخ»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبلعاملی است که در آن میخوانید؛بیتردید دستگاه قضایی باید با رانتخواران و مفسدان اقتصادی فارغ از جنجالهای رسانهای برخورد کند؛ در این امر هیچ شکی نیست، اما مساله اختلاس بزرگ تاریخ ایران، بیشتر از همه باید گوشزدی باشد به سیاستگذاران اقتصادی. این سیاستها و چارچوبها و رویههای اشتباه است که میتواند حتی کارآفرینان را تبدیل به مفسد کند. بعد همانی که پایهگذار چارچوبهای سیاستی غلط و فسادآور میشود، طلبکار میشود که مفسدان، اقتصاد را به نابودی بردهاند.
این دور باطل در بسیاری از موضوعات وجود دارد؛ مثلا جلوی بازار رقابتی خودرو را از طریق تعرفههای بسیار سنگین میگیریم، بعد نهادی درست میکنیم که قیمت رقابتی را پیدا کند!!! به زور قانون و نظارت و بخشنامه، نرخ سود بانکی را آنقدر پایین میآوریم که صفی طولانی از متقاضیان تسهیلات ایجاد میشود و هر کس آشنایی، رابطهای و غیرهای داشته باشد، تسهیلات میگیرد، آنوقت دهها نهاد و سازمان را بسیج میکنیم که رانتخواران و مفسدان را پیدا کنند!!! دو یا حتی چند نرخ ارز را تعریف میکنیم، بعد بهدنبال واردکنندگان میرویم و هر قدمی را که برمیدارند کنترل میکنیم تا نکند ارز را به قیمت دیگری بفروشند یا کالایی را که وارد میکنند، به بهای ارز آزاد، عرضه کنند؛ آن وقت هزینه خود نظارت برای اقتصاد بیشتر از آن میشود که اگر کالا را با ارز آزاد وارد میکردیم!
باور کنید اقتصاد ایران پر از این واقعیتهای تلخ است و اعدام اخیر یک مفسد اقتصادی (مهآفرید امیرخسروی) هم از جنس همین واقعیتها است. سیاستگذار باید بخشی را که خود در این فرآیند مقصر بوده، بازبینی و اصلاح کند وگرنه با شرایط اقتصادی این کشور حتی اعدام نیز نمیتواند ضامن عدم بروز فسادهای آتی باشد.
این واقعیتهای تلخ وقتی رخ میدهند که دولت برخلاف رویه بازار و مکانیسم قیمتی شفاف، در آن دخالت میکند. دولت نمیگذارد بازار کار خود را کند.
زمانی از نرخ ارز آن خوشش نمیآید و گاهی از نرخ بهره تعادلی آن. همین مداخلات است که منشأ اصلی فساد اقتصادی میشود. اگر امروز لیست بلند بالایی از مطالبات معوقه بانکها وجود دارد، همانطور که بارها در این ستون گفتهایم، نتیجه کنش سیاستگذار است که نرخ بهره و جریمه تسهیلاتش کمتر از تورم است و کدام فعال اقتصادی حاضر است از نانی که بهواسطه رانت خودساخته دولت برآمده چشمپوشی کند. وقتی جریمهای واقعی از وی گرفته نمیشود، معلوم است که مطالبات معوقه ایجاد میشود. حال چند روز دیگر خبر میرسد که فلان تعداد از بدهکاران راهی زندان شدند و در حالی که همه فکر میکنند مطالبات کم میشود، چون هنوز همان چارچوب به قوت خود باقی است افراد دیگر بدهکار سیستم بانکی میشوند. در دور باطل گیر کردهایم. هر روز واقعیت تلخ دیگری را تجربه خواهیم کرد اگر رویهها را اصلاح نکنیم.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد