چهار سال به اتهام قتل در زندان بودی، این مدت را چطور سپری کردی؟
در این مدت همیشه مرگ جلوی چشمم بود و روزهای بسیار سختی را گذراندم. خدا را شکر میکنم که اولیای دم گذشت کردند.
متهم به قتل زنی جوان شدی و اتهام را هم قبول کردی، چرا دست به این کار زدی؟
واقعا پشیمان هستم. نمیخواستم این کار را بکنم. آن موقع حال خوبی نداشتم و متوجه نبودم چه کار میکنم.
با مقتول از قبل اختلاف داشتی؟
اختلافی که نداشتیم، آن روز با هم دعوا کرده بودیم. موضوع همین بود و نه چیزی دیگر. آن روز حالم خیلی بد بود.
دوبار تاکید کردی حالت بد بود، چرا؟
مواد مصرف کرده بودم.
چه مادهای مصرف میکردی؟
شیشه.
هربار مواد مصرف میکردی تا این حد از خود بیخود میشدی؟
تا زمانی که کبری کشته نشده بود، نمیدانستم مواد چه بر سرم میآورد و وقتی نشئه هستم چه حالتی به من دست میدهد، بعد از مرگ او بود که فهمیدم واقعا اشتباه میکنم و به دیگران آسیب میزنم.
آن طور که خانوادهات گفتهاند، قبل از این هم آنها را اذیت میکردی بنابراین میدانستی وقتی مواد میکشی چه اتفاقی میافتد؟
متاسفانه من آنها را خیلی اذیت کردم. خودم نمیدانستم چه میکنم. این ماجرا زندگیام را دگرگون کرد و فهمیدم وضع خیلی بدی دارم و هرچه مادرم میگوید، درست است. من زندگی او و خواهرم را سیاه کرده بودم.
با کبری چطور آشنا شدی؟
یکی از دوستانم با خواهرش دوست بود و من از این طریق با کبری آشنا شدم. بعد هم رابطهمان بیشتر شد و به او علاقهمند شدم.
اعضای خانوادهات از این رابطه خبر داشتند؟
بله میدانستند. خانواده کبری هم در جریان بودند و من چند بار با خواهرش صحبت کرده بودم.
کبری را دوست داشتی؟
خیلی دوستش داشتم و به همین دلیل هم با او درگیر شدم، چون فهمیده بودم میخواهد مرا ترک کند. نمیخواستم او را از دست بدهم.
چرا با هم درگیر شدید؟
مدتی بود به من بیتوجهی میکرد. هربار از او میخواستم به خانهام بیاید بهانه میآورد. مثلا میگفت باید در آرایشگاه محل کارش باشد و نمیتواند مرخصی بگیرد، من هم نمیتوانستم این رفتارهایش را تحمل کنم. یک بار هم او را با شخص دیگری دیدم و فهمیدم دیگر تمایل ندارد با من دوست باشد. نبودش خیلی اذیتم میکرد.
روز حادثه چطور او را به خانه کشاندی؟
به او گفتم اگر نیاید، به محل کارش میروم و دعوا میکنم. او هم قول داد میآید. وقتی آمد، گفتم دیگر نباید با من چنین کاری بکند و باید هرچه میگویم، گوش کند. گفتم باید بداند نمیتواند با احساسات من بازی کند. میگفت دوست ندارد به رابطهاش با من ادامه دهد. آنقدر عصبی شدم که دوباره مواد کشیدم. درگیری ما بالا گرفت، یک دفعه عصبی شدم و او را هل دادم، سرش به گوشه اپن آشپزخانه خورد و زمین افتاد.
چرا کمکش نکردی؟
فکر نمیکردم موضوع جدی باشد. او حالش خوب بود و با من حرف میزد حتی از من خواست او را به بیمارستان ببرم.
چرا به خواستهاش عمل نکردی. اگر او را به بیمارستان میرساندی، شاید حالا زنده بود.
وقتی مواد میکشیدم، دیگر نمیتوانستم درست تصمیم بگیرم. به من گفت مرا به بیمارستان ببر. گفتم خوب میشوی، چیز مهمی نیست. واقعا هم فکر میکردم مساله خاصی نیست.
اما تو با مادرت تماس گرفتی و به او گفتی کبری را کشتهای.
درست یادم نیست کی این کار را کردم. بعد در اداره آگاهی فهمیدم. خودم موضوع را به خانوادهام خبر دادهام.
وقتی پلیس برای دستگیریات آمد، همه چیز را تعریف کردی. اگر حواست سرجایش نبود نمیتوانستی تا این حد دقیق باشی.
وقتی ماموران وارد خانهام شدند، خواب بودم. بیدارم کردند و گفتند تو یک نفر را کشتهای. چشمم را که باز کردم، دیدم مادرم، پلیس و ماموران اورژانس در خانهام هستند و بعد هم بازداشتم کردند.
پلیس چطور از ماجرا مطلع شد؟
مادرم به آنها خبر داده بود. آن طور که خودش میگوید، بعد از اینکه من با او تماس گرفتم و گفتم کسی را کشتهام او هم به پلیس خبر داد، ماموران به خانهام آمدند و جسد کبری را پیدا کردند.
تو متاهل بودی؟
نه.تنها زندگی میکردم.
مادرت گفته به علت خلافهایت همیشه با تو مشکل داشت و حتی او را در یکی از درگیریها از خانه بیرون کردی و او از آن به بعد جای دیگری زندگی میکرد.
ما اختلافات زیادی با هم داشتیم. مادرم راحت بود تنها زندگی کند، خانوادهام نمیتوانستند با من کنار بیایند. اول فکر میکردم آنها مقصرند اما بعد از این ماجرا فهمیدم اشتباه خودم بود و زندگی آنها را نابود کردهام.
قبول داری خانوادهات را از خانه بیرون کردی؟
بله قبول دارم و از آنها عذرخواهی میکنم. در این مدت هربار مادرم به ملاقاتم آمد به او گفتم خیلی پشیمان هستم و عذرخواهی کردم.
درباره رضایت گرفتن توضیح بده. چطور توانستی از والدین کبری که خیلی هم برای اجرای قصاص اصرار داشتند، رضایت بگیری؟
درواقع این کار بزرگ را مادرم برایم انجام داد. با اینکه خیلی او را اذیت و زندگیاش را سیاه کرده بودم اما مرا در سختی تنها نگذاشت. او گفت اگر شده جانش را فدا کند، رضایت اولیایدم را خواهد گرفت. تلاش زیادی کرد و خوشبختانه نتیجه هم گرفت. او مادر کبری را راضی کرد و آنها هم بعد از دریافت دیه، گذشت کردند. آنها میخواستند با پول دیه، به کارهای خیریه بپردازند تا غمشان سبکتر شود. مادرم برای تهیه کردن پول خیلی سختی کشید و پساندازی را که در سالهای جوانیاش با تلاش جمع کرده بود، برای دیه گذاشت و وام هم گرفت. خدا را شکر همه چیز حل شد و من دوباره به زندگی برگشتم.
چه تضمینی وجود دارد وقتی آزاد شدی دوباره به کارهای گذشته روی نیاوری؟
من واقعا این کار را نمیکنم. تنبیه شدهام. چند سال برای اینکه زنده بمانم و بخشیده شوم تلاش کردم. شرایط بسیار بدی داشتم، ضمن اینکه در این سالها که زندان بودم، نماز خواندم و دعا کردم و از خدا خواستم مرا ببخشد. برای آرامش روح کبری هم نماز خواندم. هر پنجشنبه برایش خیرات میدادم و فاتحه میخواندم. من خیلی عوض شدم دیگر آن آدم پرخاشگر گذشته نیستم و به آرامش رسیدهام و از خدا میخواهم همیشه مراقبم باشد و لحظهای مرا به حال خودم نگذارد و این بنده خطاکارش را عفو کند.
هنوز هم اعتیاد داری؟
از وقتی وارد زندان شدم، ترک کردم. مدتی در قرنطینه بودم بعد هم که وارد بند شدم دیگر مواد نکشیدم. متاسفانه هنوز نتوانستهام سیگار را ترک کنم و فکر میکنم علتش این است که در این سالها استرس اعدام را داشتم. تلاش میکنم سیگار را ترک کنم و از این به بعد زندگی سالمی داشته باشم و به مادرم کمک کنم تا هرچه را از دست داده، کمکم به دست بیاورد. تلاش میکنم از این به بعد برای خانوادهام دردسری درست نکنم و عصای دستشان باشم.
من آنها را خیلی دوست دارم اما راه غلطی را در زندگی انتخاب کرده بودم. بعد از آزادی از زندان سرکار خواهم رفت و روی پای خودم میایستم. قول میدهم دیگر به کسی آسیبی نرسانم. من از مرگ به زندگی برگشتم و از این به بعد قدر زندگیام را خواهم دانست و با دقت بیشتری تصمیم میگیرم. البته تصمیم دارم بعد از آزادی برای بهبود وضع روانیام به یک روانشناس مراجعه کنم. خودم را به خدا سپردهام و میدانم خداوند از من هم مانند بندههای دیگرش مراقبت خواهد کرد.
مریم عفتی
شما چه فکر میکنید؟
برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و بنویسید به نظر شما سینا شایسته بخشش بود و آیا واقعا از این به بعد میتواند سالم زندگی کند. او برای رسیدن به آرامش چه کارهایی باید انجام بدهد؟/ ضمیمه تپش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم