جام جم سرا:
وی به این روزنامه میگوید، نخستین بار خواب دیده که قاتل فرزندش را بخشیده است، ولی تأکید میکند که نمیخواسته به این خواب اعتنا کند.
فرزند وی عبدالله حسینزاده در یک نزاع خیابانی کشته میشود. وی در هنگام مرگ، هجده سال داشته و قاتلش مشخص است؛ بلال. فردی که هر روز به قصاص نزدیکتر میشود؛ اما هر چه به روز قصاص نزدیکتر میشده، عبدالله بیشتر به خواب مادر آمده و از وی خواسته که قاتل را بیخشد.
به نقل از تابناک، سامره به گاردین میگوید: چندین روز پیش از قصاص، عبدالله به خوابم آمد و از من خواست قاتلش را ببخشم، ولی نتوانستم خودم را قانع کنم که او را ببخشم؛ اما دقیقا دو روز پیش از اعدام قاتل، بار دیگر عبدالله به خوابم آمد، ولی این بار با من صحبتی نکرد و درخواست من برای صحبت را رد کرد. وی که تلفنی با گاردین صحبت کرده میگوید: تا لحظهای که طناب را از گردن بلال برداشتم، تصمیمی از پیش نگرفته بودم؛ تصمیمی که در نهایت دل میلیونها ایرانی و غیر ایرانی را با وی و کارش همراه کرد.
همسر سامره که قانونا میتوانست قاتل را ببخشاید، اختیار را به همسرش واگذار کرده بود. عبدالغنی، پدر مقتول فقط به سامره توصیه کرده بود که تنها خدا را ببین و اتفاقی که قرار است رخ دهد. در روز قصاص هم وی به همسرش گفته بود، تو رنج زیادی کشیدهای و حرف نهایی، حرف توست. هر چه تو بگویی.
سامره اما پس از بخشش میگوید، مادر بلال گویی دو بال برای پرواز به او داده بودند؛ مادری که اکنون میگوید او نیز خوشحال است که مردم را با این تصمیمش خوشحال کرده است. اما تأکید میکند زمانی که فردی دیگری را به قتل میرسانده، تنها او را نکشته، بلکه پدر و مادر مقتول را نیز کشته است.
سامره دوباره تأکید میکند، وقتی مادری بچهاش را از دست میدهد، انگار عضوی از بدنش را از دست داده و او نیز در این سالها احساس میکرده، عضوی از بدنش از دست رفته است. اما اینک و پس از آن بخش احساس آرامش و سبکی میکند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد