طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند.حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۶۶۰۷۳
از طریق مجاری «اداری» عمل کنیم

کیهان: آرزو! (گفت و شنود)

گفت: پایگاه اینترنتی «دبکا» وابسته به سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی ادعا کرده که ایران در پارچین 1600 دستگاه سانتریفیوژ نصب کرده که دور از چشم آژانس است!
گفتم: ولی آژانس اعلام کرده که تمامی سانتریفیوژهای ایران را از طریق بازرسی و با دوربین‌های نصب شده زیر نظر دارد.

گفت: منظورشان این است که به بازرسان آژانس اجازه بازدید از پارچین داده شود!
گفتم: خب! در صورت بازرسی معلوم می‌شود که این ادعا دروغ بوده و برایشان آبروریزی می‌شود.

گفت: اولا که آمریکا و اسرائیل آبرویی ندارند که ریخته شود، ثانیا؛ از این طریق درباره توان نظامی ما جاسوسی می‌کنند و ثالثا؛ بهانه جدیدی برای فرصت‌سوزی در مذاکرات هسته‌ای پیدا می‌کنند و...
گفتم: از شخصی که محکوم به اعدام شده بود، پرسیدند آرزویی نداری؟ گفت؛ می‌خواهم پسرم را ببینم، پرسیدند؛ پسرت کجاست؟ گفت؛ نمی‌دانم! چون هنوز ازدواج نکرده‌ام!

سیاست روز: از طریق مجاری «اداری» عمل کنیم

علی مطهری: این‌که کسی می‌خواهد در خاک ایران دفن شود چیز عجیبی نیست و نشانه عظمت ایران است که یک دانشمند از کشوری که دشمن ماست می‌خواهد در ایران دفن شود و اگر هم جاسوس باشد، جاسوس را دفن کنیم که خیلی خوب است.

اظهارنظر فوق یادآور کدام شعر شیوای فارسی است؟
الف) کلنگ از آسمان افتاد و نشکست / وگرنه من کجا و بی وفایی؟
ب) گنه کرد در بلخ آهنگری / به شوشتر زدند گردن مسگری
ج) میون کاسب ها سلمونی دزده / می خواد ریش بزنه سبیل رو می دزده
د) مثلا حرفهای تو / کاش می شد قند و عسل / می‌چیدم برای تو / گل سرخ بغل بغل

مدیرکل دفتر جمعیت وزارت بهداشت: هر فردی که برای انجام عمل وازکتومی آناباروری مردان) به مراکز بهداشتی مراجعه می‌کند درخواست‌اش از سوی این کمیته مورد بررسی قرار می‌گیرد و اگر کمیته اجازه به انجام این عمل‌های جراحی بدهد، این کار انجام می‌گیرد.

به نظر شما مفهوم اصلی این اظهار نظر کدام یک از گزینه های زیر است؟
الف) تمامی کارها باید از «مجاری اداری» صورت بگیرد و به سایر مجاری ها ربطی ندارد.
ب) «مجاری اداری» یک چیز خیلی مهم است و هیچ یک از مجاری دیگر به اندازه «مجاری اداری» اهمیت ندارد.
ج) عملکرد وزارت بهداشت نشان می دهد همواره از طریق «مجاری اداری» اقدام کرده و موفق هم بوده است.
د) این «مجاری» اداری با آن «مجاری اداری» که قرار است با اجازه آقایان عمل بشود تومنی صد ریال فرق دارد.

برادر حسینیان – نماینده مجلس: آنچه بیش از هر چیز موجب نگرانی من شده است دخالت... در امور کشور و بیت المال است.
نقطه چین بالا را پر کنید؟
الف) ایادی استکبار جهانی
ب) جادوگر و رمال و طالع بین
ج) ننجون
د) هیچکدام

جمله فلسفی زیر که به «جمله فلسفی قرن» مشهور است متعلق به کدام یک از فلاسفه است؟
کل یوم که بگویم هم بدشانس بودیم و هم کم شانس!
الف) یورگن هابرماس
ب) زیگموند فروید
ج) سقراط حکیم
د) امیر قلعه نویی

آرمان: مراسم هفتم گابریل گارسیا مارکز!

امروز صبح یکی از روشنفکران وارد آرایشگاه شد و درحالی که گریه می‌کرد، خودش را توی بغلم انداخت و گفت «بعد از هفت روز باورم نمیشه گابی مرده باشه!» پرسیدم «گابی؟ همون عروسک کلاه‌قرمزی رو میگی؟ من فکر می‌کردم اونا عروسکن و واقعی نیستن» روشنفکر موردنظر که همینطور گوله‌گوله اشک می‌ریخت گفت «بی ادب، چرا انقدر چرت و پرت میگی؟ منظورم گابریل گارسیا مارکزه» جواب دادم «آهان! البته ایشون ملقب به گابو بودن و گابی قطعا لقب ایشون نبوده» روشن فکر همینطور که زار زار گریه می‌کرد، گفت« حالا هرچی، مهم اینه که من مهم‌ترین آثار گابی مانند توی ده شلمرود، آلیس و بچه گربه ملوسش، بن تن و اسپایدر من قدرتمند رو خوندم» خیره به ایشان نگاه کردم و گفتم «حالا چه مدلی اصلاح کنم؟!» جواب داد «من سال‌هاست با خواندن کتاب‌های گابی اصلاح شدم، بعد هم آدم روشنفکر که نباید موهاشو کوتاه کنه» مستاصل شدم و گفتم «خب پس چرا اومدید آرایشگاه؟» جواب داد «همینطوری خواستم ابراز درد کرده باشم، که این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود، خدانگهدار آقای آلاگارسون» آقای روشنفکر کارت مراسم هفتم مارکز را توی دستم گذاشت و رفت؛ من هم دستم را روی سرم گذاشتم و روی صندلی نشستم که یکباره آرایشگاه شلوغ شد، ابتدا یک نفر که خود را نماینده خبرگزاری فلان معرفی کرد، توی نوبت نشست و گفت «گابریل گارسیا مارکز که قبلا با نام جعلی لیاخوف در کشور به عنوان مسیونر دشمن فعالیت می‌کرد، شر خود را از دنیا کم کرد!» در همین حین یکی دیگر از افرادی که توی صف نشسته بود و ظاهرا عضو روزنامه بهمان بود از روی صندلی بلند شد و گفت «گابریل گارسیا مارکز پس از انجام چند کودتای رنگی مانند کودتای صورتی در تیمور شرقی، کودتای گل منگلی در سیرالئون، کودتای ساتن و تترونی در یک کشوری که چند سال پیش منقرض شده، قصد انجام چند کودتای دیگر را داشت که خوشبختانه با حضور به موقع فرشته مرگ، دارفانی را وداع گفت» فضای آرایشگاه با گفتن این جملات تبدیل به صحنه جنگی تمام عیار شد، چون یک فعال نزدیک به جریان ایده آل گرا، روی صندلی رفت و گفت «مگر گابریل گارسیا مارکز مدافع سابق بارسلونا نبود؟!» که نماینده روزنامه فلان گفت «یکی دیگر از لباس‌هایی که این ملعون در آنها به بشریت خیانت کرد، لباس بارسلونا بود، زنده باد رئال مادرید!» در همین حین یکی از نیروهای سابق دولت‌های پیشین که شدیدا به تئوری پردازی علاقه‌مند است، در جواب داد«شما زمانی که شیش تا شیش تا می‌خوردید کجا بودید؟!» نماینده جوانان کنشگر مقیم مرکز هم به زور خودش را وارد کرد و گفت «دوستان چرا بحث را به حاشیه می‌کشونید؟ غیر از اینه که گابریل گارسیا مارکز همان شخصیت گروهبان گارسیا در زورو است که در حکومت فالانشیستی فرانکو مسئولیت نظامی داشت؟» چند دقیقه بعد آقایی هم وارد آرایشگاه شد و گفت «همه شما در اشتباهید، ای ساده نگرها! پاییز پدر سالار اسم استراتژی پ.پ.س بود که بعدها تبدیل به پ.ک.ک شد و الان در حال انجام فعالیت‌های تروریستی است، حالا زود باشید بریم که بیرون آش نذری میدن» و در همین حین تمام مشتری‌ها به سمت در هجوم بردند!

شرق: تفاخر به تظاهر به تجاهل

پیرمردی جلو آمبولانس را نگه داشت و تا زدم روی ترمز در را باز کرد و نشست جلو. گفتم: بیماری؟
گفت: بیمار خودتی.
گفتم: پدرجان، می‌گویم بیماری، مریضی، کسالت داری؟ شما که از من هم سالم‌تری. چرا سوار آمبولانس شدی؟

گفت: چون از تاکسی‌سوارشدن و دربست‌گرفتن مقرون‌به‌صرفه‌تر است. توی راه یک چکاپ هم آدم می‌شود.
گفتم: ای‌ای‌ای... خیلی ریزه‌کاری داری شما.

گفت: پسر از خودت خجالت بکش که فرق انگلستان و انگلیس را نمی‌دانی. از آن بدتر فرق انگلیس و روسیه را هم نمی‌دانی.
گفتم: من سیاست را بوسیدم و گذاشتم کنار. شما هم توی آمبولانس بحث سیاسی نکن.

گفت: پسر، تو سیاست را می‌بوسی و می‌گذاری کنار، سیاست که تو را یک‌بار ببوسد نمی‌گذارد کنار. فوقش می‌خواباندت توی آب‌نمک، که به‌موقع ازت بهره‌برداری کند.
ترافیک بود. من و آمبولانس و پیرمرد پشت یک ماشین جمع‌آوری زباله در ترافیک ایستاده بودیم و زل زده بودیم به جلو.
پیرمرد گفت: روزنامه امروز را خواندی؟
گفتم: من 10سال است دیگر روزنامه نمی‌خوانم.

پیرمرد گفت: نه بابا... کلاهت را بگذار بالاتر... تفاخر به تظاهر به تجاهل؟
گفتم: جان؟ چی؟

گفت: یعنی افتخار می‌کنی که آدم جاهلی هستی و بهش تظاهر هم می‌کنی. مگر می‌شود آدم روزنامه نخواند؟
گفتم: حالا توی روزنامه امروز چی نوشته بود؟

گفت: ظریف رفته روسیه با سرگئی لاوروف هم ملاقات کرده.
گفتم: روسیه که ترس ندارد. همه‌چیز زیر سر انگلیسی‌هاست.

گفت: بفرما. نه روزنامه می‌خوانی. نه کتاب. همین‌طوری بیخودوبی‌جهت، اکسیژن را تبدیل به دی‌اکسیدکربن می‌کنی. زنگ بزنم سازمان استاندارد، بیاید به‌عنوان آلاینده هوا پلمبت کند؟ بی‌مصرف. بلااستفاده. حیف نان.
گفتم: ریلکس... آرام... عصبانی نشوید... خوب است که با روسیه ارتباط تنگاتنگ داریم...

گفت: هووووم؟ عقل داری توی سرت؟ یا جمجمه‌ات محل اختفای پشه‌هاست؟ این تنگاتنگ است؟ دهن من را باز نکن پسر، پدر من همیشه می‌گفت اگر از روسیه یک چیزی بلند کنی و همان چیز را به خود روسیه بفروشی، باز هم کلاه رفته سرت.
گفتم: آقا حالا من سینه‌چاک و طرفدار روسیه نیستم. ولی اسم این چیزی هم که شما گفتی تحلیل سیاسی نیست.

پیرمرد گفت: بزن کنار. من همین‌جا پیاده می‌شوم. سازشکار خودفروخته کم‌مایه بی‌دل و جرات.
گفتم: کرایه آمبولانس چی؟

پیرمرد گفت: چی؟ می‌دانی من تا حالا چقدر هزینه داده‌ام؟ چطوری روت می‌شود از من پول بخواهی؟
هیچی نگفتم. آدم گاهی به جایی می‌رسد که هیچی ندارد بگوید. با آمبولانس رفتیم که توی افق ناپدید شویم... .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۱
سلام
Iran, Islamic Republic of
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۳
۰
۰
بهترین عملكرد انجام اقدام از طریف مراجع ادراری است.
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها