طبیعی بود که در این زمان، دوستداران موسیقی و بویژه بخشهای جدیتر این رشته نظیر موسیقی دستگاهی و سمفونیک، نسبت به آینده هنر مورد علاقهشان نگران باشند.
یک ابزار تبلیغاتی مهم
از جمله ابزارهای تبلیغاتی انقلاب اسلامی، مثل هر انقلابی، موسیقی بود یا حداقل جزو برخی از متعلقات آن؛ به این معنی که تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، سرودهای زیادی ساخته میشدند و دستکم از طریق نوارهای کاست، به گوش مردم میرسیدند و اتفاقا در عرض مدت کوتاهی ورد زبان مردم میشدند.
پس از پیروزی نیز شور عجیبی در عدهای از اهل موسیقی پدید آمد. سلسله آلبومهای موسوم به «چاووش» واکنش دلی و غریزی عدهای از دستپروردگان استاد زندهیاد «نورعلی برومند» به این رخداد بزرگ مردمی بود که در ده شماره به بازار عرضه شد و از طرف مردم اقبال فراوانی پیدا کرد.
این گنجینه، صرف نظر از کیفیتهای شعری، مضمونی و موسیقایی متفاوت برخی قطعاتش با بقیه آثار، از همان زمان بسیار موثر واقع شد، آنچنان که حتی امروز هم میبینیم که بخشهایی از «چاووش»ها در میان مردم به شکل یک نوستالژی درآمده و هنوز محبوب افراد زیادی است.
چه بسیارند تصنیفها و ملودیهای بیکلام ـ از میان آلبومهای چاووش ـ که همچنان در بین علاقهمندانشان شناخته شده و عزیز داشته میشوند. همین نغمهها و تصنیفها همراه برخی سرودها، از آغاز کار رادیو و تلویزیون که با نام «صدا و سیما» شناخته میشد، مهمترین خوراکهای موسیقایی برای پخش به شمار میآمدند. بگذریم که هنوز تا سالهای سال ضوابط و چارچوبهای مشخصی برای استفاده از موسیقی وجود نداشت و همچنان چگونگی ادامه حیات یا حتی تحریم کلی این هنرِ بلاتکلیف در هالهای از ابهام قرار داشت اما دستکم یک چیز بر همگان روشن بود و آن چیزی نبود جز بخشهای «غیرقابل پخش» از رادیو و تلویزیون. در عرض مدت کوتاهی هم روشن شد بیشتر چیزهایی که قبلا تحت عنوان موسیقی شناخته میشده، به همراه صدای اکثریت قریب به اتفاق خوانندگان قدیمی مرد و نیز همه خوانندگان زن غیرقابل پخش هستند. تنها سرودهای قابل پخش همان آهنگهای معدود و محدودی بودند که به «سرودهای انقلابی» اشتهار یافتند و در عرض مدت کوتاهی، چه در قالب آلبومهای چاووش (با طرح جلد و مشخصات واقعی و رسمی خودشان) و چه به شکل تکتراکهای پشتسرهم ردیفشده از میان سایر قطعههای تولیدی آن سالها، از طریق عرضه از سوی فروشندگان نوارهای کاست و دکههایی که به سیاق جالب سالهای قبل از انقلاب همچنان بر لب جویها در برخی خیابانهای پر رفت و آمد شهر فعالیت میکردند، با استقبال مردم روبهرو شدند. (شاید هنوز هم تعدادی از این نوارها با طرح جلدی که عنوان «سرودهای انقلابی 1 و 2 و...» را بر پیشانی خود دارد در نزد آرشیوداران حرفهای و قدیمی موجود باشد).
از طرفی هرچه متولیان وقت در عرضه موسیقی در ایام معمولی و حتی مناسبتهای شاد (اعیاد مذهبی، نوروز و ...) با ملاحظاتی همراه بودند، در زمان سوگواری چنته موسیقایی رادیو و تلویزیون، پر بود از مارشهای عزا و صدای طبل و سنج. با شروع جنگ تحمیلی مارشهای نظامی بههمراه تعدادی از همان سرودهای انقلابی بههمراه نغمهها و نوحههای جدیدی که در واحد موسیقی یا حتی در خود مناطق جنگی از سوی خوانندگان و مداحان مشهوری همچون محمد گلریز، حسامالدین سراج، صادق آهنگران و غلام کویتیپور به اجرا درمیآمد و در سریعترین زمان به فهرست پخش موسیقی رادیو و تلویزیون افزوده میشد.
شاید نخستین نماآهنگ (ویدئوکلیپ)هایی که در دوران جدید پخش شدند از جنس همین نغمههای جبههای آمیخته با تصاویر رزمندگان بودند؛ در حالی که آن زمان و با وجود چنین نماآهنگهایی با ساختارهایی ابتدایی، کمتر کسی با پدیدهای به نام ویدئوکلیپ آشنایی داشت. البته همگان، شبهنماآهنگهایی را که در سالهای قبل از انقلاب در فیلمهای تجاری ایرانی و هندی بسان پاساژهایی میان بخشهایی از داستان فیلم عمل میکردند دیده بودند، اما هنوز راه درازی مانده بود تا در این دوران، نماآهنگ، هویت و تعریف و کارکرد مستقل خود را پیدا کند. هرچند که هنوز هم «رسانه ملی» به غیر از تهیه و پخش ترکیبی از موسیقی، فیلم و عکس که در مناسبتها روانه آنتن میکنند، بهکلی خرج خود را از نماآهنگ (ویدئوکلیپ) به غیر از سالهایی پس از نیمه دوم دهه 70 جدا کرده است.
***
آن سالها «سرود» نامی کلی و در بسیاری موارد کمی نادرست بود که به ـ تقریبا ـ همه قطعات موسیقی باکلام همراه چند ساز و دارای ارکستر اطلاق میشد. تا سالها (حتی شاید تا اواخر دهه 70 و اوایل دهه بعد) مجریان پخش و متولیان صدا و سیما آنچنان بر کاربرد و استفاده از این واژه اصرار میورزیدند که صدای همه علاقهمندان جدی موسیقی درآمد. البته شاید با ادامه به کار بردن این واژه، میکوشیدند ـ ناخودآگاه ـ بخشی از تیزی نگاه نهچندان مثبتی را که نسبت به هر قطعه و اثر موسیقایی نشانه رفته بود بکاهند و نظرهای مخالفان را در قبال این هنر تلطیف کنند. به این ترتیب حتی به جای تصنیف و ترانه که شمایل و ساختاری متفاوت با سرود دارند نیز فقط واژه سرود به کار برده میشد. بعدها با آزادی موسیقی پاپ از نوروز 1377 بتدریج استفاده و کاربرد صحیح واژههای تخصصی موسیقی در مسیر بهتری افتاد...
***
باوجود اینکه شاید نغمههای سازها به گوش مردم راه یافته بودند براساس برخی برداشتهای فقهی - البته در بین همه فقها بر سر جزئیات و حتی شاید برخی کلیات آنها اتفاق نظر وجود ندارد - نمایش ساز از تلویزیون با اشکالات شرعی همراه است.هر چند که همین سازها در کنسرتهایی با تعداد بینندگانی به مراتب کمتر از رسانههای دیداری دیده میشوند و به صدا درمیآیند یا مثلا در سازفروشیها به معرض انتخاب و خرید مردم گذاشته میشوند.
***
ممنوعیت بهکارگیری و پخش صدای برخی سازهای غیرایرانی مانند ویلون (البته به صورت تکنوازی و کمتر در قالب ارکستری) یکی دیگر از ویژگیهای چند ساله نخست پس از انقلاب در رادیو و تلویزیون در زمینه موسیقی ایرانی بود. البته در این سالها نوعی هماهنگی میان سیاستگذاران و مجریان هنر موسیقی در دولت و صدا و سیما وجود داشت. هر چند برخی با اعتقاد به ریشههای ایرانی ساز ویلون (مثلا از طریق پیشکشیدن بحث نسبت کمانچه با این ساز) معتقد بودند این حرف خیلی درست نیست. با این همه از حدود سالهای 1372 بهکرات پخش صدای ویلون در رادیو و (کمی هم تلویزیون) از سر گرفته شد. همچنان که از همان زمان بتدریج تابوی پخش صداهای استادان غلامحسین بنان، حسین قوامی، عبدالوهاب شهیدی، محمود محمودی خوانساری، نادر گلچین و برخی خوانندگان پاپ نظیر فرهاد مهراد شکسته شد و باز هم اتفاق خاصی نیفتاد. در واقع باید سالها میگذشت تا نگرانیها در این خصوص برطرف شود.
موسیقی فیلمها و سریالها
یکی از جاذبههای تلویزیون و رادیو ـ بویژه در سالهای دهه نخست پس از انقلاب ـ موسیقی فیلمها و سریالها بود. البته جذاب و جاذبهدار بودن موسیقی فیلمها و سریالها نکتهای نیست که بر کسی پوشیده باشد ولی از این روی میخواهم به این بخش بپردازم که آن سالها به سبب کم بودن جذابیتها که ریشه در ضوابط جدید داشت و کمتر میشد از میان لقمههای آماده و در دسترس وارداتی (و داخلی تولید قدیم) محصولاتی را دستچین کرد که با این ضوابط همخوان باشند، به موسیقی فیلم و سریال به عنوان مقولههایی که دارای جاذبههایی بیش از آنچه تصور میشود مینگریستند. از سویی برخی آهنگسازان فعال در زمینه موسیقی، ترانهای که سابقه ساخت موسیقی فیلم را در کارنامه داشتند نیز در تصنیف موسیقی برای سینما و سریالهای تلویزیونی فعالتر از گذشته نشان دادند. به این ترتیب، هم ملودیهایی که بر ذهن و قلم این آهنگسازان جاری میشد ـ در شرایط نبود امکان فعالیت در موسیقی ترانهای و دستکم به شکل بیکلام و سوار بر فیلم و سریال ـ به گوش شنوندگان میرسید و هم این گروه از این هنرمندان به هر جهت میتوانستند در فضای هنر موسیقی تنفس کنند و از درآمدش امور زندگی و خانواده خود را هم اداره کنند. اینگونه بود که موسیقی سریالهایی همچون «سربداران»، «افسانه سلطان و شبان»، «بوعلیسینا»، «کوچک جنگلی»، «گرگها» و بقیه با استقبال زیادی روبهرو شدند و حتی کاستهای موسیقی متن آنها روانه بازار شد و اقبال یافت. در کنار اینها موسیقی سریالهای خارجی همچون «میشل استروگف» و بقیه نیز سرنوشتی چنین یافت. ضمن آنکه فرهاد فخرالدینی، بابک بیات، کامبیز روشنروان، محمدرضا علیقلی، مجید انتظامی و فریدون شهبازیان با کار کردن توأمان در رشته موسیقی فیلم و سریال در تلویزیون و سینما رونقی بهوضع این رشته هنری بخشیدند و تعداد قابل توجهی از آثار برتر این دهه را خلق کردند.
در تمام این سالها موسیقی و رسانه، ماجراهای زیادی را از سر گذراندهاند، اما هنوز هم رسانه با احتیاط فراوان به موسیقی نزدیک میشود. (علی شیرازی/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد