بله قبول دارم. از کارم پشیمان هستم. آن لحظه حالت جنون به من دست داده بود.
چه نسبتی با مقتولان داشتی؟
من با گیتا و دخترش زندگی میکردم. در واقع گیتا را صیغه کرده بودم.
با گیتا مشکل داشتی؟
مدتی بود اعتمادم به او سلب شده بود. گیتا هم مدام میگفت قصد دارد از من جدا شود. دیگر مطمئن بودم اشتباه نمیکنم و او به من خیانت میکند.
اینکه زنی نخواهد با تو زندگی کند، به معنای خیانت است؟
وقتی گفت دیگر مرا دوست ندارد، به او مشکوک شدم. خانه را گشتم و تلفن همراهی پیدا کردم که در آن پیامکهای عاشقانهای بود و متوجه شدم با این خط با مردی رابطه دارد. اینطوری بود که فهمیدم به من خیانت میکند.
اما در پرونده سیمکارتی وجود ندارد و حتی وقتی ماموران صحنه قتل را بررسی کردند، چیزی پیدا نشد. مدرکی هم دال بر خیانت بهدست نیامده است.
من نمیدانم این سیمکارت کجاست، اما واقعا آن را دیدم.
دختر گیتا فرزند شوهر اولش بود؟
او قبل از من ازدواج کرده بود و یک دختر داشت. بعد از اینکه از شوهرش جدا شد، با هم آشنا شدیم و من او را صیغه کردم. مینا حاصل ازدواج اول گیتا بود.
شما به صورت موقت با هم ازدواج کرده بودید بنابراین جدا شدن برایتان کار سختی نبود. ضمن اینکه بعد از پایان مدت صیغه میتوانستی این رابطه را تمام کنی. چرا صبر نکردی یا زودتر او را طلاق ندادی؟
قرار بود مدتی با هم به صورت صیغهای زندگی کنیم و اگر زندگیمان خوب پیش رفت، عقد دائم کنیم. مدتی که گذشت من بشدت به گیتا علاقهمند شدم. آنقدر او را دوست داشتم که دیگر نمیتوانستم ترکش کنم، حتی از او خواستم با من ازدواج کند و به صورت دائم همسرم شود.
گیتا این پیشنهاد را قبول نکرد؟
او قبول نکرد و حتی از من خواست این ماههای آخر صیغه را هم فسخ کنم و دیگر همدیگر را نبینیم.
با هم اختلافی داشتید؟
دیگر مرا دوست نداشت. مرتب از من دوری میکرد و با هم دعوا میکردیم.
مشکل سر بچه بود؟
نه ،اصلا اینطور نیست. من دختر گیتا را خیلی دوست داشتم. دختر شیرینی بود و رابطه خوبی با هم داشتیم. مساله بین من و گیتا بود. در واقع گیتا دیگر نمیخواست با من باشد.
چون گیتا دیگر نمیخواست با تو باشد، او را کشتی؟
نه، چون به من خیانت کرده و غرورم را شکسته بود.
آنطور که خانواده گیتا گفتهاند، درگیری اصلی بر سر بیکاری تو بود. در واقع گیتا مجبور بود هزینه زندگیات را بدهد. این درست است؟
من کار نمیکردم، چون کار کردن را دوست نداشتم. من هنرمند هستم و ساز میزنم. در این زمینه هم حرفهای بودم و دلم میخواستم همین راه را ادامه بدهم و نمیخواستم کار دیگری بکنم. با اینکه امکانات کار کردن را داشتم، اما میخواستم موسیقی را دنبال کنم ولی گیتا با این کار مخالف بود.
از راه موسیقی درآمد داشتی؟
درآمد زیادی نداشتم. هنر که برای آدم درآمد آنچنانی ندارد. ساز زدن بیشتر علاقهام بود تا کاری که برایم درآمد داشته باشد.
چرا کار نمیکردی؟
یک کارگاه در جنوب تهران داشتم که اگر میخواستم در آن کار کنم، میتوانستم پول زیادی به دست بیاورم و وضعم خیلی خوب میشد، اما نمیخواستم این کار را بکنم.
هزینه زندگیات را چه کسی میداد؟
گیتا کار میکرد. من در خانه او زندگی میکردم و با هم خرج میکردیم؛ البته نه اینکه فکر کنید سربار او بودم. فقط با هم زندگی میکردیم.
همین هم علت اختلاف شما بود؟
گیتا میگفت باید سرکار بروی. او معتقد بود مرد باید کار کند. میگفتم ما که نیاز نداریم، اما میگفت اینطوری نمیشود، تو باید کار کنی و سر این مساله خیلی با هم جر و بحث میکردیم.
خانوادهات میدانستند او را صیغه کردهای؟
اول در جریان نبودند اما بعد متوجه شدند. خیلی راضی نبودند، اما چیزی هم نگفتند. من آنقدر گیتا را دوست داشتم که خانه و زندگی خودم را رها کرده بودم و با او زندگی میکردم.
از روز حادثه بگو. قتل چطور اتفاق افتاد؟
یک روز قبل از حادثه وقتی گیتا در خانه نبود، من به آنجا رفتم و چون به او مشکوک شده بودم، وسایلش را گشتم و یک کیف پیدا کردم که چند تلفن همراه داخل آن بود. پیامکهایش را خواندم؛ پیامکهای خوبی نبود. معلوم بود برای یک مرد فرستاده شده است. خیلی عصبی شدم. فردای آن روز سر همین موضوع با گیتا دعوا کردم و به او گفتم حالا میفهمم چرا پیشنهاد ازدواجم را رد میکنی. بر سر این موضوع با هم جروبحث کردیم. گیتا دوست نداشت جلوی دخترش با هم دعوا کنیم. مینا را به مدرسه فرستاد و دوباره دعوای ما شدت گرفت. من به گیتا گفتم حق ندارد به من خیانت کند. او این کار را انکار کرد و گفت خیانت نکرده است، ولی من آن پیامکها را با چشمهای خودم دیده بودم. وقتی جرو بحث بیشتر شد، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. سمت گیتا رفتم و دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. وقتی به خودم آمدم او فوت شده بود و کاری از دستم برنمیآمد. بالای سرش نشسته بودم و داشتم جسد را تماشا میکردم. حال بدی داشتم.
دختر بچه را چرا کشتی. او که در این درگیری نقشی نداشت؟
او مرا دیده بود و میدانست که با مادرش جروبحث کردهام. البته آن موقع اصلا به کشتن آن بچه فکر نمیکردم و میخواستم خودم را از بین ببرم. اصلا نفهمیدم ساعتها چطور گذشت و یکدفعه دخترک وارد خانه شد. من روی جسد گیتا یک پتو کشیده بودم. وقتی مینا مرا نگاه کرد، ترسید و گفت میخواهم پیش مادرم بروم. گفتم نرو او خوابیده. بچه ترسیده بود و به سمت مادرش رفت. او را در بغلم گرفتم و گلویش را فشار دادم. بچه خفه شد.
چرا اجساد را آتش زدی؟
وقتی مادر و دختر کشته شدند، میخواستم آثار به جا مانده را از بین ببرم. چارهای نبود جز اینکه آنجا را آتش بزنم. پتویی را که روی جسد بود، آتش زدم و از خانه بیرون رفتم.
چطور بازداشت شدی؟
پلیس تماسهایی را که با گیتا داشتم ردیابی کرد و به من رسید. مجالی برای پنهانکاری نبود و باید واقعیت را میگفتم. هرچه بود گفتم، همه حقیقت را.
میدانی پدر مینا و پدر گیتا برایت درخواست قصاص کردهاند؟
بله میدانم، آنها حق دارند. من اشتباه بزرگی کردم؛ اشتباهی که قابل جبران نیست. همه چیز را خراب کردم. گیتا و دخترش را کشتم و بلایی که سر خودم آمد هم کمتر از مرگ نیست.
فکر میکنی اگر روش دیگری را در زندگیات انتخاب میکردی باز هم گیتا برای ازدواج با تو جواب رد میداد؟
مشکل گیتا با من فقط این بود که سرکار نمیرفتم. اگر شاغل بودم و مثل یک مرد از او حمایت میکردم و در سختیها کنارش بودم، این اتفاق نمیافتاد. او زن خوبی بود. خودش کار میکرد و هزینه زندگی خودش و دخترش را میداد. او فقط از من میخواست مسئولیت زندگی خودم را به عهده بگیرم و درخواست دیگری نداشت. اشتباه بزرگی کردم. نباید این روش را در زندگیام انتخاب میکردم. او حتی از اینکه من موسیقی کار میکنم، مرا حمایت میکرد و میگفت باید ادامه بدهی. هیچوقت اذیتم نکرد. من خیلی پشیمان و ناراحت هستم و از اولیایدم به خاطر کارهایی که کردم، عذرخواهی میکنم.
فکر میکنی بتوانی رضایت اولیای دم را جلب کنی؟
فکر نمیکنم بشود این کار را کرد. آنها خیلی ناراحت هستند و مرا نمیبخشند. گفتهاند تا وقتی اجرای حکم قصاص را نبینند، آرام نمیشوند. از خانوادهام خواستهام برای عذرخواهی بروند، اما آنها هم آنقدر شرمنده هستند که خجالت میکشند بروند و درخواست بخشش کنند. من توبه کردهام و در زندان هم سعی میکنم زندانی خوبی باشم و کسی را اذیت نکنم. شاید با این کار خداوند عنایتی بکند و مرا ببخشد. در آن صورت اولیایدم هم مرا میبخشند.
شما چه فکر میکنید؟
برای ما به شماره 300011224 پیامک بزنید و نظر خود را درباره این پرونده بنویسید. به نظر شما رامین تا قبل از قتل چه خطاهایی مرتکب شده بود و چگونه میتوانست از وقوع این جنایت جلوگیری کند؟/ ضمیمه تپش
مریم عفتی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
حجتالاسلام دکتر حسن رضاییمهر، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم از مهمترین نقش رئیس مکتب جعفری میگوید