زن ناشناس
عقربههای ساعت 4 و 30 دقیقه بیست و چهارم اسفند سال گذشته را نشان میداد که مردی جوان با مرکز فوریتهای پلیسی 110 تماس گرفت و از کشف جسد زنی در یکی از خیابانهای شهرستان ساری خبر داد. با اعلام این گزارش، تحقیقات کارآگاهان جنایی استان مازندران آغاز شد. کارآگاهان در بررسیهای اولیه با جنازه زن میانسالی مواجه شدند که لباس خانه به تن داشت و پنجاه و پنج ساله به نظر میرسید. اطراف سر زن میانسال لختههای خون مشاهده میشد و متخصصان پزشکی قانونی بعد از آزمایشهای اولیه علت مرگ را ضربات متعدد به جمجمه وی و ضربه مغزی اعلام کردند. در بازرسی از جسد و اطراف آن هیچ مدرک شناسایی که هویت قربانی را مشخص کند، بهدست نیامد و همین موضوع، معما را پیچیدهتر از پروندههای جنایی دیگر میکرد.
باتوجه به نحوه قرار گرفتن جسد، خون اطراف جنازه، لباسهای مقتول و دیگر مدارک مشخص بود که جنایت در محل دیگری رخ داده و قاتل یا قاتلان به قصد از بین بردن مدارک، جسد را به آن منطقه انتقال دادهاند. قبل از هر کاری باید هویت قربانی مشخص میشد تا ماموران از این طریق بتوانند به سرنخهایی از قتل او دست یابند.
کارآگاهان در نخستین گام به تحقیق از مرد جوان که موضوع را به پلیس گزارش کرده بود، پرداختند. این مرد به پلیس گفت: در حال عبور از خیابان بودم که متوجه پتویی شدم که به شکل مشکوکی رها شده بود. به نظرم آمد داخل پتو جسدی قرار دارد. وقتی نزدیک شدم، دیدم حدسم درست است. جسد زنی داخل پتو قرار داشت. بشدت ترسیده بودم. کسی آن اطراف نبود. بلافاصله با پلیس تماس گرفتم اما اطلاعات دیگری ندارم.
همسر دوم
اطلاعات مرد جوان کمکی به حل پرونده نکرد و کارآگاهان به سراغ پروندههای افراد مفقود شده، رفتند تا شاید از این طریق هویت قربانی رافاش کنند اما گزارشی از گم شدن زنی شبیه مقتول به پلیس اعلام نشده بود.آنان در مرحله بعدی به تحقیق از اهالی محل کشف جنازه پرداختند. در این بررسیها هویت جسد توسط یکی از اهالی محل شناسایی و معلوم شد جنازه متعلق به زنی پنجاه و چهار ساله به نام منصوره است.
کارآگاهان بعد از گشودن اولین گره پرونده، سراغ خانواده منصوره رفتند و به این ترتیب هویت او تائید شد. رئیس پلیس آگاهی استان مازندران در این رابطه میگوید: بررسیها نشان میداد محل زندگی مقتول در منطقه دیگری است و جسد به محل کشف، انتقال داده شده است. همچنین تحقیقات مشخص کرد منصوره متاهل است و سالها قبل به عقد مرد میانسالی درآمده است. به این ترتیب گروهی از ماموران به تحقیق از همسایههای مقتول پرداختند. طبق اطلاعاتی که از همسایهها بهدست آمد، مشخص شد منصوره همسر دوم بود و با شوهرش اختلاف زیادی داشت. همسایهها بارها صدای جر و بحث و درگیری آنها را شنیده بودند. در ادامه تحقیقات مشخص شد صبح روزی که جسد کشف شد، اهالی محل صدای مشاجره زوج میانسال را شنیده بودند اما دقایقی بعد صدا قطع شده و کسی به موضوع شک نکرده بود. این درحالی بود که متخصصان پزشکی قانونی زمان مرگ را کمتر از ده ساعت قبل از کشف جنازه اعلام کرده بودند و باتوجه به اظهارات همسایهها، ارتکاب جنایت توسط همسر مقتول بعید نبود.
سرهنگ عظیمی ادامه میدهد: همسر منصوره ناپدید شدن او را به پلیس گزارش نداده بود. این موضوع شک ما را نسبت به این مرد بیشتر کرد. اگر او در این جنایت نقشی نداشت، بیشک ناپدید شدن همسرش را گزارش میکرد. وقتی این کار را نکرده، به این معنی بود که از سرنوشت منصوره باخبر بوده است.
لکههای خون
مرد میانسال به نام امیر با توجه به این سرنخها بهعنوان نخستین مظنون پرونده بازداشت و در بازرسی بدنی از او، لکههای خون روی لباسش کشف شد. کارآگاهان به بازرسی بدنی ادامه دادند و چند لکه خون را نیز روی بدن امیر مشاهده کردند.
لکههایی که روی لباس و بدن امیر کشف شده بود، به آزمایشگاه جنایی ارسال و بعد از آزمایشهای تخصصی اعلام شد لکهها متعلق به انسان است. به این ترتیب گروه خونی لکههای بهدست آمده با گروه خونی مقتول تطبیق و یکسانی آنها ثابت شد. این در حالی بود که متهم میانسال همچنان منکر ارتکاب جنایت بود و ادعا میکرد از سرنوشت همسرش خبر ندارد.
رئیس پلیس آگاهی استان مازندران میگوید: لکههای خون روی لباس و بدن متهم، انطباق گروه خونی لکهها با گروه خونی مقتول، اعلام نکردن مفقود شدن منصوره از سوی همسرش، جر و بحثها و درگیریهای زوج میانسال و مدارک و شواهد دیگر حکایت از آن داشت که متهم اصلی این پرونده امیر است.
امیر بعد از بهدست آمدن مدارک تازه بار دیگر بازجویی شد و در نهایت به قتل همسرش اعتراف کرد. او درباره انگیزه جنایت گفت: چند سال قبل با منصوره ازدواج کردم. او همسر دومم بود و تصور میکردم میتوانم در کنار او زندگی راحت و آرامی داشته باشم اما هر روز باهم دعوا داشتیم. درگیری من و منصوره ادامه داشت تا اینکه روز حادثه دوباره دعوایمان شد. از کوره در رفتم و با یک چوبدستی که گوشه حیاط خانه بود، چند ضربه به سر منصوره زدم . بعد از لحظاتی متوجه شدم منصوره ساکت شده است. دقت که کردم، فهمیدم او مرده است. نمیدانستم چکار باید بکنم، من ناخواسته دست به جنایت زده و منصوره را کشته بودم.
امیر ادامه داد: باید کاری میکردم تا کسی متوجه این قتل نشود.از اینکه دستگیر و زندانی شوم، بشدت میترسیدم. به همین دلیل او را در پتویی پیچیدم و داخل صندوق عقب خودرویم قرار دادم و جنازه را چند منطقه پایینتر از محل زندگیمان، کنار خیابان رها کردم. با این کار میخواستم تمام سرنخها را از بین ببرم. با خودم گفتم جنازه را اینجا رها میکنم و بعد از مدتی دچار فساد نعشی میشود و کسی به هویت او پی نمیبرد. اگر هویت همسرم شناسایی نمیشد، پلیس به من شک نمیکرد. به همین دلیل همگم شدن او را گزارش نکردم. با خودم گفتم بعد از مدتی آبها از آسیاب میافتد و ناپدید شدن همسرم فراموش میشود و خانوادهاش دیگر دنبال او نمیگردند اما خیلی زود و قبل از آنکه بخواهم سرنخهای جنایت را از بین ببرم، هویت همسرم شناسایی و من بازداشت شدم.بهدنبال اعتراف مرد میانسال به قتل همسرش، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد./ ضمیمه تپش
مرجان رضایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد