تلاش تیم 50 نفره برای 150 دقیقه برنامه
حدود ساعت 10 صبح برای تهیه گزارش از برنامه جمعه ایرانی که به ضبط ویژه برنامه بهار ایرانی اختصاص داشت به تالار ایوان شمس میروم. سعید توکل تهیهکننده، سردبیر و کارگردان بخش هنری برنامه، مهران امامیه، دستیار کارگردان و دیگر اعضای گروه دور یک میز بیضی شکل نشستهاند و مشغول تمرین هستند. با این که تیپ افراد تقریبا ثابت است، تمام مطالب بازخوانی میشود. بعضی جاها با توجه به نوع گفتار و شخصیتی که آن تیپ دارد، بازیگران پیشنهاد میکنند نکتهای به مطلب اضافه یا کم شود. سعید توکل هم در مواردی با تغییر موافقت میکند. تمرین ادامه دارد. در همین ابتدا با شیما توکل، مسئول هماهنگی و دستیار سردبیر برنامه صحبت میکنم. او میگوید: از اول هفته با نویسندگان و دیگر اعضای گروه در ارتباط هستم تا همه چیز برای دوشنبه که ضبط داریم آماده باشد. در ضمن کارهای دیگری همچون هماهنگی مهمانان حضوری، خواندن لطیفههای ارسالی شنوندگان و بخش اهدای جوایز برندگان برنامه به عهده من است. او میافزاید: مدت زمان پخش برنامه حدود 150 دقیقه است، ولی یک هفته کامل 54 نفر کار میکنند تا برنامه برای روز جمعه آماده شود. پس از ضبط، سهشنبهها و چهارشنبهها چیدمان برنامه تنظیم میشود. پنجشنبهها فایل صوتی برنامه به بخش نظارت تحویل داده میشود و جمعه صبح مخاطبان برنامه ساعت 9 در سراسر ایران شنونده برنامه هستند. از او میپرسم چند سال است با برنامه جمعه ایرانی همکاری دارد که میگوید: 12 سال است با پدرم سعید توکل همکاری میکنم. پدرم در کار خیلی جدی است و فرقی بین من، رضا و علیرضا برادرانم - که در برنامه جمعه ایرانی با او همکاری میکنیم - با دیگر اعضای گروه نمیگذارد. حتی میتوانم بگویم در مورد فرزندانش سختگیرتر است. همکاران ممکن است به هر دلیلی در طول هفته بعضی کارها را جابهجا کنند و به تعبیری، کار امروز را به فردا بیندازند ولی ما سه نفر نمیتوانیم. او با خنده میگوید: حتی ساعت 12 شب در دسترس پدر هستیم!
به کنار میز تمرین برمیگردم. مهران امامیه به امیر سهیلی میگوید: طوری این جمله را بگو که رگ گردنت از عصبانیت بیرون بزند! احسان کرمی در گوشهای ایستاده است و متنهای خود را میخواند تا این که نوبت به خبرهای 60 ثانیه میرسد. امامیه او را صدا میکند. کرمی در حالی که برگهای تکست را جابهجا میکند، به جمع آنها میپیوندد. بعد سعید توکل او را کنار میکشد و میگوید: حاجی فیروز را بخوان! کرمی با چند شیوه متفاوت، شعر حاجی فیروز را میخواند. سعید توکل سرش را تکان میدهد سپس به احسان کرمی میگوید: قدرت و انعطاف پذیری صدای تو بیش از این است، باز هم تمرین کن!
دوری از آفت تکرار
ساغر مختاری، یکی از نویسندگان برنامه که حدود چهار سال است بخش ترانههای طنز، لطیفه و نمایشی را مینویسد، میگوید: نگاه من به مسائل روز جامعه است. مشکلات خانهتکانی، گرانی کالاها و حراج جنسهای نامرغوب از موضوعاتی است که در برنامه امسال مطرح شده است.
جمشید مقدم، دیگر نویسنده برنامه میگوید: فرق نوشتن برای برنامه جمعه ایرانی با دیگر برنامهها این است که مخاطبان برنامه جمعه ایرانی در جای جای ایران با سلیقههای مختلف زندگی میکنند، پس باید چیزی نوشت که مورد پسند گروه کثیری از افراد جامعه باشد. عید برایم معنی تازهشدن دارد. امیدوارم اخلاق مان هم با سال تغییر کند. مثل شکوفههای بهاری روحیه مردم هم عوض شود.
معصومه پاکروان، دیگر نویسنده برنامه جمعه ایرانی میگوید: از این که متنهای مربوط به «آقای مثلا» را مینویسم، خیلی خوشحالم، چون خودم خیلی دوستش دارم. آقای مثلا با مسائل گوناگونی در طول سال روبهرو میشود. الان هم سرگرم خرید شب عید و مسائل جانبی آن است. پاکروان میگوید: هر وقت دل آدم شاد باشد، بهار است. همیشه به عیدیهای معنوی فکر میکنم. آرزو میکنم در سال جدید به آرزوهای خوب خود برسید.
صادق عبدالهی، نویسنده پیشکسوت برنامه میگوید: بخش مسابقات و صحبت گویندگان برنامه را مینویسم. نوشتن طنز برای مردم با ذوق ایران سخت است، به همین دلیل میطلبد از شیوهها و شگردهای مختلف برای بیان مطلب استفاده کرد و در ضمن نباید دچار آفت تکرار شد، زیرا اگر کاری در نظر مخاطب تکراری شود اثرگذاری خود را از دست میدهد.
راز برنامه جمعه ایرانی
حسین هاشمی، حدود 25 سال است با برنامه جمعه ایرانی همکاری میکند. او میگوید: شادبودن به تنهایی عامل موفقیت برنامه نیست. مطرحکردن حرف مردم و مردمی بودن، مهمترین راز برنامه جمعه ایرانی است و این همان چیزی است که مخاطب را جذب میکند. بخشهای مختلفی را تاکنون نوشتهام و الان متنهای مربوط به چاخانستان، عاشقپیشه، عمهجان و خبرهای 60 ثانیه را مینویسم. در ایام عید به نبود امکانات در رستورانها، جادههای کشور و البته به شخصیت حاجی فیروز بیشتر توجه میکنم.
در هر گوشه سالن گروههای مختلف مشغول انجام کار هستند. گروه موسیقی با توجه به شعرهایی که نوشته شده نتها را تمرین میکند، نویسندگان برنامه بین این گروه و تیم بازیگران در رفت و آمد هستند تا مشکلات احتمالی بر طرف شود. ساعت حدود یک بعد از ظهر است. تیم صدابرداری از ابتدای صبح مشغول نصب و راهاندازی تجهیزات فنی است که با نصب پایههای میکروفن و گرفتن تست صدا کارهای اولیه این گروه تمام میشود.
مهران امامیه و سعید توکل با تکتک افراد تمرین میکنند. سعید توکل تا الان که ساعت نزدیک 2 بعدازظهر است ایستاده کارها را دنبال میکند. اعلام میشود ناهار آماده است. بعد از صرف ناهار اعضای تیم جمعه ایرانی عکس دستهجمعی میگیرند.
با نزدیکشدن به ساعت 3 بعدازظهر، برخی مخاطبان برنامه که قبلا نام نویسی کردهاند وارد سالن آفتاب تالار ایوان شمس میشوند. در همین ابتدا، مهران امامیه به حاضران خیرمقدم میگوید و ضمن معرفی اعضای برنامه اسم هر شخصی را که میخواند با تشویق مردم روی سن میآید و عید را تبریک میگوید.
وقتی استودیو به لرزه در میآید
رضا عبدی، بازیگر پیشکسوت با حدود 60 سال سابقه کار هنری میگوید: قدر یکدیگر را بدانیم. روزهای رفته دیگر باز نمیگردد. همراه با تغییر سال خانه دل را از کدورتها پاک کنیم. در قدیم سمنو پختن، دید و بازدید عید و سیزده بدر خیلی مهم بود. فرهنگ ایرانی خود را حفظ کنیم. آمیرزا (یکی از نقشهایی که اجرا میکند) هم عید نوروز را جشن میگیرد.
منوچهر آذری، دیگر پیشکسوت برنامه با 40 سال سابقه کار هنری میگوید: آقای شوت زاده و کارمندیان هم این عید سعید باستانی را جشن میگیرند. او در پایان میگوید: در سایه ایزد تبارک. عید همگی بود مبارک. صد سال به این سالها. عیدتون مبارک.
زویا خلیلآذر که از دوبلورهای با سابقه صدا و سیماست، میگوید: آرزو میکنم در دنیایی پر از صلح و صفا زندگی کنیم. عید برای من معنی دور هم بودن و کنار خانواده بودن را میدهد.
امیر سهیلی، بازیگر نقش حیف نون و آقای گیر بازار که ماجراهای خرید شب عید او شنیدنی است، میگوید: بهار جادوی عجیبی دارد. یکدفعه جادو شده، شکل و شمایل همه چیز عوض میشود.
شوکت حجت هم میگوید: شاد باشیم و دیگران را شاد کنیم.
مرتضی تبریزی که نقش غضنفر و عمهجان (پیرزن) را بازی میکند با صدای غضنفر میگوید: بهار فصل نشاط و خرمی است. عیده همگی بیاین روستا، هوا خیلی خوبه.
جمشید مقدم میگوید: با خنده روی غم را کم کنیم و نسیم رفیعی چنین میگوید: سوار بر اسب مراد، انشاءالله به همه آرزوهایتان در سال 93 برسید.
مونیکا جهانبان، فریبا طاهری، حمید پارسی، احسان کرمی، منفرد، بهنام قربانی، الهه پرسون، نازنین مهیمنی، برومند، بهروز خوش فطرت، رشید سنایی، گروه نویسندگان، گروه موسیقی و تمام کسانی که به عشق مردم با برنامه جمعه ایرانی همکاری میکنند، با جملات زیبایی عید را تبریک میگویند. حاضران در سالن ضمن تشویق و ابراز علاقه نسبت به این عزیزان، یک صدا سعید توکل را صدا میکنند. او میگوید: من بهتر است در پایان برنامه صحبت کنم. مخاطبان برنامه که حدود 350 نفر هستند، میگویند: حالا، حالا! سعید توکل با استقبال مردم روی سن میآید و میگوید: نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی! همه ما به عشق شما اینجا هستیم و بهترینها را برای شما خوبان آرزو میکنم.
الهام صفویزاده، مجری برنامه میگوید: اولینبار است که بعد از 27 سال تهیهکننده برنامه حاضر شده در برنامه صحبت کند و مهران امامیه ادامه میدهد: چقدر شما برایش عزیز هستید که قبول کرد روی سن بیاید. در این لحظه صدای دست و سوت جمعیت، سالن را به لرزه درمیآورد.
تجربهای که عیار برنامه را بالا میبرد
مهران امامیه ـ که از سال 67 با برنامه جمعه ایرانی همکاری دارد - علاوه بر اجرای برنامه نقش معلم کلاس، آقا بیات و ناصر خنگه را بازی میکند. او میگوید: مخاطبان برنامه جمعه و ایام تعطیلات نوروز خواستار برنامهای شاد و مهیج هستند، به همین دلیل تیم برنامهساز تلاش میکند برنامهای در خور شأن مخاطبان در ایام عید ارائه بکند. این برنامه شامل بخشهای موزیکال، نمایش و مسابقه است که در قالب برنامهای بهاری تهیه میشود. یکی از نکات مهم برنامه این است که گروه همدل هستند. هدف همه این است که برنامهای با کیفیت تهیه شود. گاهی شاهد هستم کسی که نقش به او پیشنهاد شده میگوید: اگر فلان شخص این کار را اجرا کند بهتر است. اگر تجربه کار هنری اعضای جمعه ایرانی را با هم جمع کنیم بیش از دو قرن میشود. سابقه هنری رضا عبدی عزیز و منوچهر آذری خیلی زیاد است... من از این که در کنار چنین افرادی کار میکنم افتخار میکنم و در محضر این عزیزان شاگردی میکنم. با کسب اجازه از پیشکسوتان برنامه در کنار سعید توکل با دوستان تمرین میکنم.
ضبط برنامه ادامه پیدا میکند. بخشهای نمایشی و برخی بخشهای موزیکال زنده در سالن اجرا و ضبط میشود. جمعیت حاضر در سالن نسبت به هر بخش ابراز احساسات میکنند. مهران امامیه به مخاطبان پرشور حاضر در استودیو میگوید: با این انرژی که از شما میگیریم، خستگی معنایی ندارد.
در طول ضبط برنامه، وقتی اعلام میشود چه بخشی اجرا میشود، مردم شعرهای مربوط به آن بخش را میخوانند. میثم عبدی (آقای مثلا) در بخشی از برنامه میگوید: مثلا عیده! با 503 هزار تومان چی بخرم؟ گروه موسیقی برنامه این شعر را میخواند: باز دارن عیدی میدن، این جور پولها با هر پولی فرق داره، عیدی اگر بیشتر بشه به آدم جون میده، من عیدی دوست دارم پول با حالیه!
حدود ساعت 6 بعد از ظهر است. دکتر حمید شیخ محمدی، مدیر رادیو ایران به اتفاق جمعی از مدیران رادیو ایران به تالار ایوان شمس میآیند. دکتر شیخمحمدی در سخنان کوتاهی از زحمات تیم برنامهساز جمعه ایرانی تشکر و قدردانی میکند و میگوید: این برنامه یکی از مهمترین و با سابقهترین برنامههای رادیو ایران است. بسیاری از مردم با این برنامه خاطرات خوشی دارند. خوشبختانه جمعه ایرانی توانسته با قدمتی طولانی مخاطبان خود را حفظ کند. رمز ماندگاری این برنامه، مردمی بودن آن است؛ زیرا از جنس مردم است و امروز به یکی از محبوبترین برنامههای رادیو ایران تبدیل شده است. مدیر رادیو ایران در پایان حضورش در پشت صحنه جمعه ایرانی، هدایایی به اعضای تیم برنامه ساز جمعه ایرانی اهدا میکند.
ضبط برنامه تا حدود ساعت 8 شب طول میکشد و در پایان برنامه، مردم در فضایی صمیمی با هنرمندان مورد علاقه خود صحبت میکنند و با آنها عکس یادگاری میگیرند.
مردم، برنامه را از آن خود میدانند
سعید توکل تهیهکننده، سردبیر و کارگردان برنامه جمعه ایرانی درباره برنامه میگوید: ما سعی میکنیم در این برنامه آن چیزی را که دلخواه مردم است طوری در قالب یک برنامه رادیویی ارائه کنیم که مخاطبان احساس کنند برنامه از آن خودشان است. در این میان انگیزه، عشق به مردم، مخاطبشناسی و شناخت نیازهای جامعه، تمایلات فرهنگی و سلیقهای در کیفیت کاری که روی آنتن میرود، تعیینکننده است. ضمن آن که ما همیشه از پیشنهادها و انتقادات سازنده استقبال میکنیم و برای همین است که این برنامه هیچوقت کهنه نمیشود.
توکل با لحن و مدل جمعه ایرانی میگوید: همین که مدیران قدم رنجه میکنند و حداقل سالی یکبار در برنامه حاضر میشوند برای ما دنیایی ارزش دارد.
چند خاطره از زبان اهالی بهار ایرانی
حسین هاشمی، نویسنده: تمام عید برای من خاطره است. آن سالها بچهها یک سال منتظر خرید لباس بودند. اولین کت و شلواری را که پدرم برایم خرید هیچوقت فراموش نمیکنم. در مقطع ابتدایی درس میخواندم. مرغ سعادت بر شانههای من نشست و آن سال پدرم برایم یک دست کت و شلوار خرید. سرشانههای کت تقریبا روی آرنج من بود(باخنده میگوید اندازه پدرم بود) مادرم شلوار آن را تا زد و دوخت. بعدها در جشن فارغالتحصیلی مقطع دیپلم همین کت را پوشیدم!
ساغر مختاری، نویسنده برنامه: در سالهایی که بچه بودم و هنوز مدرسه نمیرفتم به یاد دارم یک عروسک سخنگو عیدی گرفتم. الان هم آن را دارم، ولی دیگر حرف نمیزند!
صادق عبدالهی، نویسنده: به یاد دارم در روزهای سیزده بدر، همراه خانواده ساعت 6 صبح پیاده راه میافتادیم و ساعت 8 به باغ شازده در منطقه مجیدیه فعلی میرسیدیم. در آن سالها هر چیزی مناسبتی داشت. شیرینی و آجیل عید هم از این قاعده مستثنا نبود. به همین دلیل ایام عید وقتی مهمان برای ما میآمد من و پنج برادرم منتظر رفتن آنها بودیم. زمان خداحافظی که پدر و مادرم آنها را تا در خانه بدرقه میکردند ما به شیرینی و آجیل حمله میکردیم و جیبهایمان را پرمیکردیم!
الهام صفویزاده، مجری: اولین عیدیای که گرفتم و آن را به یاد میآورم، در چهار سالگی بود که یک اسکناس نو عیدی گرفتم. از خوشحالی تا صبح چند بار از خواب بیدار شدم و نگاهش کردم. حس قشنگی بود. هنوز هم وقتی اسکناس نو میبینم یاد اولین عیدیام میافتم!/ ضمیمه قاب کوچک
سیما پویا/ قاب کوچک
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
خسته نباشید
جمعه ایرانی كی شروع میشه
ما كه مردیم از بس انتظار كشیدیم
شمارو به خدا زودتر شروع كنید.
ممنون و تشكر