نویسندگان واشنگتن‌پست معتقدند سیاست خارجی آمریکا در سالیان اخیر از دیدگاه‌های وهم‌آلود اوباما درباره عرصه بین‌الملل ناشی می‌شود نه از واقع‌ بینی.
کد خبر: ۶۵۲۲۵۱
توهم اوباما و سیاست خارجی آمریکا

روزنامه واشنگتن‌پست در سرمقاله اخیر خود که به بهانه رویدادهای اخیر اوکراین نوشته شده است اظهار کرده که سیاست‌ خارجی آمریکا که بر اساس دیدگاه‌های اوباما شکل گرفته بر باید‌ها استوار است نه آنچه در واقعیت روی می‌دهد.

پنج سال است که باراک اوباما سیاست خارجی را بر اساس اندیشه‌های خود درباره اینکه جهان چگونه باید باشد هدایت می‌کند نه واقعیت. این جهان جایی بود که در آن «موج جنگ در حال فروکش» است و آمریکا می‌تواند بدون بوجود آمدن خطر زیاد، حجم نیروهای نظامی خود را به میزان زیادی کاهش دهد.

در نظر وی رهبران دیگر نیز به صورت عقلانی و به نفع مردم خود و جهان عمل خواهند کرد. تهاجم‌ ها، نیروی سرکوبگر، بازی قدرت‌های بزرگ و تغییر ائتلاف‌ها همه متعلق به گذشته هستند.

جان کری این اندیشه را در برنامه «این هفته» شبکه ای‌بی‌سی چنین تشریح کرد که تهاجم روسیه به اوکراین، یک رفتار قرن نوزدهمی در قرن بیست و یکم است.

اینها افکاری زیبا هستند و همه می‌دانیم که منظور او چیست. هم‌اکنون جایگاه یک کشور بر اساس اندازه کلاهک‌های موشک‌های بالستیک و هنگ‌هایش سنجیده نمی‌شود. جهان بسیار به هم تنیده است و نمی‌توان آن را به بلوک های مجزا تقسیم کرد. کشور کوچکی که به فضای سایبری متصل می‌شود می‌تواند شکوفایی و رفاه بیشتری برای مردمش (به مانند سنگاپور یا استونی) نسبت به غول‌های صاحب منابع و ارتش‌های بزرگ به ارمغان آورد.

متأسفانه، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، هنوز دستورالعمل رفتار در قرن ۲۱ را دریافت نکرده است.

ژی ژینپینگ، رئیس‌جمهور چین که در دیپلماسی قایق‌های جنگی با ژاپن و سایر کشورهای ضعیف در جنوب شرقی آسیا درگیر است نیز این پیام را دریافت نکرده است. عدم تأیید همتایان، وزن افکار عمومی حتی بیرون رفتن سرمایه‌های شرکت‌های دره سیلیکونی، این مردان را از آنچه انجام می‌دهند باز نخواهند داشت. آنها قبل از هر چیز دیگری به حفظ قدرت خود می‌اندیشند.

اوباما مسؤول سوءرفتار آنها نیست. اما وی می‌تواند نقش یک راهبر را در ایجاد ساختار هزینه‌ها و مزایایی که باید قبل از اقدام در نظر بگیرند، ایفاء کند.

الگوی پوتین برای اشغال کریمه، تهاجم وی به گرجستان در سال ۲۰۰۸ بود زمانی که جرج بوش رئیس‌جمهور بوده است. آقای پوتین برای این کار هیچ هزینه‌ای پرداخت نکرد. در حقیقت با اینکه بخش‌هایی از گرجستان در اختیار روسیه بود، به وی اجازه داده شد تا میزبانی یک المپیک زمستانی را نیز در همان حوالی به دست آورد.

چین در حالی که به سرعت ساخت ارتشی با تکنولوژی شگرف را ادامه می‌دهد، در برابر فیلیپین قلدری کرده و به صورت یکجانبه وسعت زیادی از هوا فضای بین‌المللی و خطوط دریایی را صاحب شده است.

کاخ سفید اغلب منتقدین را به صورت جنگ‌طلبانی تبیه می‌کنند که می‌خواهند آمریکا در همه جای جهان حضور داشته باشد و هنوز درسی از عراق یاد نگرفته‌اند. ما نمی‌خواهیم سربازان آمریکا به سوریه یا کریمه اعزام شوند. یک ابرقدرت می‌تواند بیش از اندازه در مسائل جاهای دیگر درگیر شود و اگر اقتصاد آن دچار ضعف شود توانایی رهبری آن نیز تضعیف خواهد شد. هیچیک از اینها ساده نیستند.

اما این نیز درست است که تا زمانی که برخی از رهبران به مانند آنچه کری، قرن نوزدهمی می‌خواند رفتار می‌کنند، آمریکا نمی‌تواند وانمود کند که تنها بازی در جریان در میدانی دیگر صورت می‌گیرد.

قدرت نظامی، قابلیت اطمینان به عنوان یک متحد، اعمال قدرت در گوشه‌های سخت جهان به مانند افغانستان – تمام اینها هر چقدر هم که عکسش را بخواهیم بسیار مهم هستند. در حالی که آمریکا به تدریج عقب می‌نشیند، موج دموکراسی در جهان، که زمانی به نظر غیر قابل مهار می‌آمد، در حال فروکش کردن است. این امر در بلند مدت برای امنیت ملی آمریکا نیز مضر است.

پوتین در حالی که درباره پیشروی – به شرق اوکراین – تأمل می‌کند، جدیت آمریکا و اقدامات ائتلاف، را خواهد سنجید نه اظهارات آنها را. چین نیز که در حال تعمق درباره اقدامات بعدی‌اش در دریای شرق چین است، همین کار را انجام خواهد داد. متأسفانه ماهیت قرنی که در آن زندگی می‌کنیم همین است.(تسنیم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها