طنز در روزنامه های کشور کم پیدا می شود و این یعنی روزنامه ها کم لبخند می‌زنند و آنها که روزنامه می‌خوانند هم به تبعیت از رسانه محبوب شان کمتر می خندند. حکمت ستون روزنامه خندان، در این است که طنز همه روزنامه های کشور را جمع کنیم و در جام جم آنلاین برسانیم به دست تان تا هر صبح، دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.
کد خبر: ۶۴۸۱۰۸
حلال مشکلات: یک کلمه ۵ حرفی

کیهان:موشک ! (گفت و شنود)

گفت: سخنگوی کاخ سفید اعلام کرده که باید در توافق نهایی، برنامه موشکی ایران محدود شود!
گفتم: غنی‌سازی 20 درصد که متوقف شود، تعداد سانتریفیوژها که محدود شود، رآکتور آب سنگین اراک هم متوقف شود و... حالا نوبت به موشک‌های بالستیک رسیده است!

گفت: بالاخره معلوم نیست که قرار است با 5+1 به تفاهم و توافق برسیم یا همه چیزمان را دودستی تقدیم آنها کنیم؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود خواستگاری از عروس خانم پرسید؛ برای شما چه مسئله‌ای اهمیت دارد. گفت؛ تفاهم. پرسید؛ غیر از تفاهم چی؟ گفت؛ تفاهم و یک خانه بزرگ! پرسید؛ دیگه چی؟ گفت؛ تفاهم و یک خانه بزرگ و یک ماشین لوکس! پرسید؛ دیگه؟ گفت؛ تفاهم و خانه بزرگ و ماشین لوکس و حساب بانکی پُر از پول! پرسید؛ دیگه؟ گفت؛ چون نمی‌خوام زیاد به زحمت بیفتید، تخفیف می‌دهم، تفاهم اگر نبود، عیبی نداره!

سیاست روز: حلال مشکلات: یک کلمه ۵ حرفی

مدت ها بود که نزده بودیم و دست و دلمان به کار نمی رفت که وسط فرمایش بزرگان «تک‌ مضراب» بزنیم اما این بار نتوانستیم جلوی خودمان را بگیریم و زدیم. بعد از اینکه زدیم متوجه شدیم که همگی به شکل مخصوصی در حال زدن هستند.

یکی از سر و ته مطلب ما می‌زند و یکی دیگر نفوس بد می زند که فلانی می آیند و در روزنامه را تخته می کنند و یکی دیگر هم دست «راست» را به موازات شانه برده بالا و قرار است بزند توی گونه «چپ» ما و یکی دیگر هم آنقدر زده که خسته و کوفته نشسته یک گوشه ای تا در فرصت مقتضی تکلیف ما را روشن کند.

***
محسن رفیقدوست: هنگامی که به بنیاد مستضعفان آمدم، دیدم ‌کارخانه‌هایی که به بنیاد رسیده، کارخانه‌هایی بوده که دست مردم بوده است.

ننجون: یعنی قبلا متوجه نبودید و فکر می کردید این کارخانه ها از آسمان افتاده اند؟!

از نظر اقتصادی کارگاهی که با ده کارگر خوب کار می‌کند با ۹ نفر هم خوب کار انجام می‌شود، ولی با یازده تن این گونه نمی‌شود و از راندمان آن‌ها کم می‌کند. این نوع اقتصاد، اقتصاد حاج محسنی است.

ننجون: سلطان علی پروین همین سیستم را در فوتبال پیاده می کند اما به جای «حاج محسنی» اسمش را گذاشته «علی اصغری»!

بر این باورم‌ که ریشه حل تمام مشکلات در یک کلمه پنج حرفی به نام «ت ـ و ـ ل ـ ی ـ د» حل می‌شود.

ننجون: ولی من معتقدم در یک کلمه پنج حرفی به نام «پ.ا.ر.ت.ی» حل می شود.

ساخت موشک به مراتب سخت‌تر از ساخت پنکه و یخچال است.

ننجون: البته ساخت هر دوی اینها برای امثال ما سخت است وگرنه برای شما «خاطره» محسوب می‌شود.

الان بنده با این حد شهرت نتوانستم با بسیاری از وزرای همین دولت ملاقات کنم، چه برسد به مردم عادی!

ننجون: ناراحت نباش برادر! اینها عمق رفاقت و رفیق بازی و رفیقدوستی را درک نکرده اند.به زودی توجیه می شوند و با شما قرار ملاقات می گذارند.

کار باید ایجاد شود، نه مردم را سر کار گذاریم.

ننجون: خب شما مردم را سرکار هم که بگذارید خود به خود کار هم ایجاد می شود. نمی شود؟!

دولت اعلام کند، می‌خواهد فروش نفت را به مردم واگذار کند. هر کسی بهتر صادر کرد، صادر کند.

ننجون: این عبارت هیچ ربطی به «بابک – ز» ندارد و هر کس می تواند نفت را «بهتر» صادر کند بفرماید صادر کند.راه باز و جاده تا «اوین» دراز!

قدس: مش غضنفر و کنده کاریهای رها شده

یَکهفته پیشا یَک نیسان آمَد تو میلانِما نِگَر داشتُ یَک عالَم عَمَله با بیل کلنگاشا از توش رِختن بیرونُ شوروکِردن به کُلّیدَنِ زِمینِ کفِ میلان.

وَختی اَزو یَرِگه که واستاده بودُ بِزِشا مُگُفتِگ که کُجه رِ بِکِنَّن پرسیدُم بِرِیچی دِرِن زِمین رِ سولاخ مُکُنِن، گفتِگ بِرِیِ اِگو مِکِنِّم.

خُلِصه ایناها ایقذَر زِمین رِ کُلّیدَن تا ایکه از هَم سَرِ میلان تا تَیِش کِنده کاری رَفتُ خاکارَم همچی ایوَر اووَرِ گودالیا لوکّه کِردن که دِگه اهلِ میلان پیِده یَم نِمِتِنِستَن از خِنه هاشا دَربیَن چه برسه که بِخَن ماشیناشایِ دَربیِرَن.

ولی بِرِیکه یَرِگه بِزِما گفتِگ یَک دوروزه کار رِ تِموم مُکُنه، هیچکه سَرصِدا نِکِرد. ولی هَم فردایِ اوروز که میلانِمایِ اوجور کِردَن دیدُم ناسَن کارگِرا کار رِ وِل کِردنُ اَثاثاشایِ لوکّه کِردنُ کِلّه کِردن که بِرَن سَر گُذر واستَن.

مویم پِرّیدُم یَخَنِ یَکیشایِ گیریفتُمُ گفتُم یَرِگه ها کُجه مِرِن؟ بِرِیچی کارِتایِ تِموم نِمُکُنِن؟ گفتِگ بِرِیکه ایناکه مارِ آوردن، پولِمایِ نِمِدَن، مایَم تا پول نَگیرِم دِگه یَک خُردویَم کار نِمُکُنِم.

حالا مو یِ مَش غضنفر موندُم چیجوریه که ای شرکتایِ آبُ برقُ گازُ تیلیفون، موقه گیریفتنِ پولِ قبضاشا که مِره ایقذَر دقیقَنُ نِمُگذارَن نه یَکروز دیرتر بیدی نه یَک قُرون کمتر ولی یَک خُردویَم رو ای شرکتایِ پیمونکاریشا نظارت نِدِرَنُ بِرَشا مهم نیستِگ که کَمکاریِ ای شرکتا موقه کِنده کاری زِمینایِ شهر، چِقذَر مردم رِ تو زحمت مِندِزه.

شرق:مقصر اصلی همه حوادث اخیر دستگیر و کپسول شد

دیگر این خبر تکراری شده است. باز هم یک اتوبوس افتاد توی دره و 18نفر کشته شدند.

استقبال از اتوبوس قهرمان: مراسم استقبال از یک اتوبوس که توانسته است بعد از سال‌ها بدون تصادف و چپ‌کردن و آتش‌گرفتن و جراحت و درد و خونریزی از مبدا مسافران را به مقصد برساند، با حضور جمعی از مسوولان برگزار شد.

شناسایی مقصر اصلی: یکی از شهروندان که هنوز هوا نشده بود گفت: خیلی عجیبه. سوار هواپیما میشی می‌خوره زمین، میری هوا. سوار اتوبوس میشی میره تو دره، میری هوا. یا اتوبوسه آتیش می‌گیره، خاکستر میشی، می‌ری هوا. توی خیابون راه می‌ری پل نوساز می‌ریزه سرت، می‌ری هوا. آتیش‌سوزی میشه از پنجره آویزون میشی، می‌مونی بین زمین و هوا.

سوار خودرو مونتاژ داخل میشی ترمز می‌گیری، میره هوا. کمربند ایمنی می‌بندی، امنیتت میره هوا. خاله شادونه میره زنجان، چندتا بچه زیردست‌وپا می‌مونن میرن هوا. سبد کالا میدن سبدسبد می‌ری هوا.

سوار مترو میشی یه دستفروش‌رو از کار بیکار کردند، خودش‌رو میندازه زیر قطار، میره هوا. نفس عمیق می‌کشی آلودگی هوا میره تو ریه‌ت می‌ری هوا. شیر مادر می‌خوری به‌دلیل آلودگی هوا و وجود آرسنیک در شیر مادر، می‌ری هوا. خلاصه دست‌هایی توی کاره که مارو هوا می‌کنه. به همین دلیل هوا دستگیر و تحویل داده شد.

اطلاعیه: با توجه به اینکه مقصر اصلی همه حوادث و هواکردن‌ها و هواشدن‌ها یک عنصر افراطی به نام سازمانی «هوا» است هوا دستگیر شد. ممکن است به نظر شهروندان بیاید که هوا گرفته است. بله. این تمهید برای امنیت و سلامت خاطر و به خاطر شما در نظر گرفته شده است. بنابراین هوا، این مقصر اصلی هم‌اینک در یک کپسول فشرده تحت تدابیر شدید نگهداری می‌شود.

آرمان: دلایل کاهش فسادستیزی با وزارت زنگنه

گاهی اوقات فکر می‌کنم چه توقع زیادی دارم که این چهار تا قرص بتواند به خوابیدنم کمک کند وقتی قبل از خواب به این فکر می‌کنم واقعا چقدر ما آدم‌ها بد شده‌ایم! چقدر هر چیز و ناچیز را سوژه و دستاویز قرار می‌دهیم تا لبخندی را حتی به زور روی لب دیگران بیاوریم، این دایره سوژه یابی از مدرک تحصیلی برخی از افراد را شامل می‌شود تا سخنان چند روز گذشته یکی از مسئولان که ما قصد داریم این موضوع را سر بسته نگه داریم و نمی‌خواهیم بگوییم اسمشان آقای زاکانی است، بگذریم... ببینید عزیزان من یا یک بار برای همیشه روشن شوید یا بیخیال شوید و بگذارید ما بخوابیم، شما می‌آیید براساس اطلاعات یک روزنامه که حالا اتفاقا اطلاعات آن روزنامه هم براساس اطلاعاتی بوده که از سایت انتخابات برداشته شده به مدرک تحصیلی افراد گیر می‌دهید و می‌گویید چرا فردی با دکترای آبیاری باید نماینده مجلس شود؟ به نظر مشکل همه ما این است که اساسا همه چیز را می‌بینیم جز پیچش مو! دقت کنید نماینده‌ای که هم نماینده است و هم صدای بلندی دارد (که این صدای بلند خود فی النفسه تا دلتان بخواهد کارایی دارد) و هم آبیاری بلد است، خیلی به درد می‌خورد، پس فردا می‌تواند اگر دولتی سر کار آمد که زبانم لال بودجه مجلس را کاهش داد، در حین انجام وظایف نمایندگی‌اش، آن کنار منار‌ها یک مقدار کلزایی، شبدری، نخود یا بادمجانی بکارد و یک بازار محلی هم آنطرف‌تر دایر کرده و این محصولات را به فروش برساند، اصلا همه مسائل را ول کرده‌اید و چسبیده‌اید به مدرک تحصیلی افراد؟ این همه آدم علوم سیاسی و علوم اجتماعی خوانده‌اند کجا را گرفته‌اند؟ فوق فوقش یا راننده تاکسی شده‌اند یا... حالا نهایتا‌‌ همان راننده تاکسی! این چه توقع نابجایی است که این عزیزان هم همین رشته‌ها را بخوانند؟! شما فقط جلوی پایتان را می‌بینید، این تفکر از کف جامعه شروع می‌شود، می‌رسد به دولت که این عزیزان هم ظاهرا تنها جلوی پایشان را دیده‌اند، حتی آقای زاکانی هم اعتقاد دارد که دولت اگر عزم فسادستیزی داشت که آقای زنگنه را معرفی نمی‌کرد، برای این جمله می‌توان دلایل زیادی به کار برد، یکی از دلایلش این است که دولت سابق دیگر زیادی عزم فسادستیزی داشت و دیگر شور فسادستیزی درآمده بود و انگار توی آب شهر همینطور داروی فسادستیزی ریخته بودند و تمام بچه‌های چهارده ساله در زیرزمین خانه‌شان فسادستیزی تولید می‌کردند، از دلایل دیگر موافقت شدید ما با جمله آقای زاکانی این است که آقای روحانی اگر عزم فساد ستیزی داشتند به جای آقای زنگنه از آقای «خاوری» یا دست کم «بابک زنجانی» یا حالا اگر یکی از این دو عزیز به دلیل مشغله فراوان زیر بار نمی‌رفتند از «شهرام جزایری» در وزارت نفت استفاده می‌کردند و خلاص!

تهران امروز: کت قرمز خط قرمز

اسفند خبر می‌ده بهاره شب عیده

از حالا دیگه لنگه اداره شب عیده

هر چی بدهی داری می‌گیره همین امسال

واسه طلبات پول نداره شب عیده

این روزا هیاهو می‌کنه تنظیم بازار

بازار ولی نرخ نداره شب عیده

هر کس که جیباش خالیه، این روزا پیاده‌س

هر روز واسه پورشه‌ سواره شب عیده

خوش باش تو این ماه با پونصد تومن عیدی

پونصد که می‌گم، پونصد هزاره شب عیده

پونصد رو تو جیبت بذار از این ور بازار

تا هر جا دلت خواست برو آره شب عیده

هر کس که جیباش خالیه وقتی می‌ره بازار

باید که زن و بچه نیاره شب عیده

عید اومده با تور دوبی تور فرانسه

وقت سفر و گشت و گذاره شب عیده

تحریم و گرونی واسه اون کشکه داداش جون

تو پشتی اون پوند و دلاره شب عیده

وقتی کت قرمز بپوشه مجری سیما

ما شاد می‌شیم یعنی بهاره شب عیده

پوشیده می‌شه با کت قرمز خط قرمز

برداشته می‌شه هر چی فشاره شب عیده

انگار توی عید اون ور دنیان گیرینوف‌ها

چون تلویزیون، گیر نداره شب عیده

تو تلویزیون گیر نمی‌دن دیگه به هیچ چی

وقت دف و سنتور و سه تاره، شب عیده

گیتار نشون می‌ده ولی اون ور گلدون

از گل باید آهنگ درآره شب عیده

سرتاسر سال گیر سه پیچ سفته و چند روز

شل می‌شه فقط با یه اشاره شب عیده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها