دکتر انوشه سالهاست با شیرینیها و دشواریهای دانشنامهنویسی همراه بوده، همین شد که تصمیم گرفتیم در گفتوگویی از او بخواهیم از مشکلات این مسیر برایمان بگوید و البته شرایط ایران را با دیگر کشورها در این حوزه مقایسه کند.
کار دانشنامه شما این روزها به کجا رسیده است و با چه مشکلاتی مواجه هستید؟
اگر دانشنامهنویسی برای همه مشکلات داشته باشد، برای ما مصیبت است. ما 9 جلد را با تلاشهای بسیار به چاپ رساندیم. ولی اکنون حدود چهار سال است که پنج جلد از دانشنامه باقی مانده و به چاپ نرسیده است. حال میتوان گفت یا ما نتوانستیم جلب حمایت کنیم یا دیگران نخواستند از ما حمایت کنند. گرچه به قول بعضی از اهالی فرهنگ، این دانشنامه کار ملی است، ولی اکنون در محاق افتاده است.
دانشنامهنویسی چه نیازها و دشوارهاییها دارد؟
دو مساله مهم در این باره باید گفت؛ یکی آن که برای نوشتن دانشنامه باید نخست اهل آن را یافت؛ زیرا ممکن است دانشنامهها شامل 2 یا 3000 مقاله باشند که در این صورت متولی آن دانشنامه باید نویسندگان مقالات را بیابد و برای جذب آنها تلاش کند و اعتبارات لازم را فراهم آورد. وقتی هم پول مناسب به نویسندگان پرداخت شود، میتوان بهترین مقالات را در دانشنامه مطرح کرد، حال این دانشنامه چه عمومی باشد، چه تخصصی.
آیا دشواریهای دانشنامهنویسی در ایران و دیگر کشورها مشابه است؟
چنین دشواریهایی در کشورهایی مانند ایران رایج است. در نظر داشته باشید دائرهالمعارفهای معتبر که به زبان انگلیسی نوشته میشود حدود 5/1 میلیارد نفر مخاطب دارد. ولی مثلا دائرهالمعارفهای فارسی در وهله اول فقط به دست فارسیزبانان ایران و کشورهای همسایه مانند افغانستان و تاجیکستان و... میرسد که در نهایت 120 میلیون نفر میشوند. از طرف دیگر بیشتر مخاطبان انگلیسیزبان قدرت مالی فراوانی برای خرید دانشنامهها دارند، ولی دانشنامه در میان فارسیزبانان که توانایی مالی خیلی بالایی ندارند، حتی فروش مناسبی نمیتواند داشته باشد. کسب سود با خرید زیاد مخاطبان موجب میشود مسئولان چنان دانشنامههایی بتوانند هر چند سال یکبار منابع خود را به روز کنند. ولی چنین کارهایی اصلا در دانشنامههای ما به دلیل کمبود هزینهها
امکانپذیر نیست.
این مشکلات فقط به دانشنامههای گردآوریشده با سرمایه شخصی محدود میشود؟
نوشتن دانشنامه با سرمایه شخصی امکانپذیر نیست، مگر این که شخص دارای ثروت بسیار زیادی باشد. در ایران، دانشنامه دانشگستر با سرمایه شخصی نوشته شد. ولی در دیگر نقاط جهان نوشتن دانشنامه با سرمایه شخصی تا حدی متعارف است، زیرا ناشر میداند این دانشنامه میتواند در آینده به فروش رسیده و به مرحله سوددهی برسد.
مگر دولت یا نهادهای مربوطه نباید از نوشتن چنین دانشنامههایی حمایت کنند؟
قاعده بر این است حتی اگر فردی با هزینه شخصی اقدام به نوشتن دانشنامه کند، نهادهای مربوطه با خرید آن تا حدی هزینهها را تقبل کنند. حتی با چنین اقداماتی باز هم نوشتن دانشنامه در ایران به مرحله سوددهی نمیرسد. شاید این پرسش پیش بیاید پس چرا عدهای دست به این کار میزنند. پاسخ واضح است: افکار و باورهای فرهنگی پشتوانه و انگیزه اصلی چنین فعالیتهای بزرگی است.
در قدیم هم دانشنامهنویسی با مشکلات امروزی همراه بوده است؟
دانشنامههای قدیم کار فردی و ذوقی بود. دانشنامههای فارسی و عربی فقط شامل چند موضوع میشد که حتی بدون ترتیب حروف الفبا جمعآوری میشد. ملاک نویسنده هم ذوق و علایق شخصی بود. حتی نویسنده موضوعات مورد علاقهاش را بدون مبنای دیگری در ابتدا مینوشت. معمولا در دانشنامههایی که امروز به دست ما رسیده، الهیات از اولین موضوعات مطرح شده است. تنها دائرهالمعارفی که در گذشتهها در جهان اسلام به صورت گروهی نوشته شده، رسائل اخوانالصفاست که باورهای مذهبی پشت آن بوده است. بنابراین چنین دانشنامههایی خواه ناخواه با مشکلات امروزی مواجه نبوده است.
لطفا کمی هم به تعریف و پیشینه دانشنامه و تاریخچه دانشنامهنویسی در ایران بپردازید.
واژه دانشنامه یک واژه ابتکاری و جدید نیست که ما در ایران تازه آن را نامگذاری کرده باشیم، بلکه در قدیم و در فرهنگ ایران این کلمه وجود داشته است؛ مانند دانشنامه علایی اثر ابوعلیسینا که آن را برای علاءالدوله شمسالدین محمدابن دیلمی نوشته و یکی از مهمترین دانشنامههای کهن فارسی است.
تاریخچه دانشنامهنویسی در ایران و دستکم در دوره اسلامی پیشینهای هزار ساله و شاید هم بیشتر دارد، البته دانشنامههای ما اوایل به دلیل این که عربی، زبان رسمی کشورهای اسلامی بود بیشتر به زبان عربی نوشته شده است؛ مانند احصاءالعلوم فارابی یا جوامعالعلوم اثر شعیا ابنفریغون، اما کمکم زبان فارسی دوباره جایگاه خودش را پیدا کرد و کسی مثل ابنسینا دانشنامه علایی را به فارسی نوشت.
این را هم بگویم که به هر حال در قدیم، دامنه علوم به وسعت امروز نبود و چند علم اصلی وجود داشت و به همین دلیل کسانی که به همه علوم روزگار خودشان احاطه داشتند مجموعه آثارشان به نوعی دانشنامه است مثلا مجموعه آثار ارسطو یا فارابی یا ابنسینا را اگر کنار هم بگذاریم خودش میتواند یک دانشنامه باشد.
به نظرتان چه تفاوتهای عمدهای میان این دانشنامهها با دانشنامههای امروزی وجود دارد؟
دانشنامههای قدیم با آنچه امروز در جهان نوشته میشود به کلی فرق میکند؛ دانشنامهها و دائرهالمعارفهای قدیم مبنای ذوقی داشت و همچنین کاری انفرادی بود و اصلا مانند امروز نبود که یک مجموعه و تیم دور هم جمع شوند و مشغول نوشتن دانشنامه شوند.
از دیگر تفاوت دانشنامههای قدیم با امروز، این است که دانشنامههای قدیم موضوعی بود نه الفبایی، اما امروز ما از حرف «آ» شروع میکنیم و با «ی» تمام میکنیم.
در گذشته هر کسی که دانشنامه مینوشت با توجه به علاقه شخصی خود یک موضوع را مقدم بر دیگر موضوعات طرح میکرد و غالبا هم میبینیم الهیات بر دیگر موضوعات ارجحیت داشته است.
آیا دائرهالمعارف با دانشنامه تفاوت دارد؟
خیر. در مورد دائرهالمعارف هم باید عرض کنم ما خودمان این کلمه و ترکیب را ابداع نکردیم، این نام از اروپا به عثمانی قدیم رفته است در واقع ترجمه Encyclopedia است و بعد ما هم عینا از آنها گرفتیم و وارد زبان خودمان کردیم.
نخستین دانشنامه یا دائرهالمعارفی که به زبان فارسی و به شیوه امروزی تدوین شده، کدام است؟
اولین دانشنامهای که به شیوه امروزی و براساس حروف الفبا تدوین و تهیه شده، نامه دانشوران است که اواخر سده 13 هجری در تهران تدوین شده و البته ناتمام هم مانده است!
اولین سرپرست این دانشنامه علیقلی میرزای اعتضادالسلطنه و دومین رئیس آن هم محمدحسنخان اعتمادالسلطنه، وزیر ناصرالدینشاه بوده و بعد هم کمکم با مرگ ناصرالدینشاه این دانشنامه ناتمام میماند.
اما جلوتر که میآییم معتبرترین دائرهالمعارف برای غلامحسین مصاحب است که همین دانشنامه هم میتوانست پنج ساله تمام شود، ولی حدود 40 سال کار تدوین آن طول کشید، ولی به هر حال یکی از معتبرترین دائرهالمعارفهای زبان فارسی است و با وجود این که بیشتر اطلاعاتش کهنه شده، اما هنوز هم کتاب بسیار باارزشی است.
باید توجه داشته باشید دانشنامهنویسی به زبان فارسی فقط در ایران انجام نشده است. ما در تاجیکستان و افغانستان هم دانشنامههایی به زبان فارسی داریم.
در تاجیکستان دو دائرهالمعارف وجود دارد؛ یکی به نام شوروی تاجیک که در هشت جلد تدوین شده است و دیگری دائرهالمعارف ادبیات و صنعت تاجیک که در سه جلد منتشر شده و همینجا بگویم در تاجیکستان به هنر، صنعت میگویند و در واقع این دانشنامه ادبیات و هنر تاجیک است.
در افغانستان هم یک دائرهالمعارف در شش جلد همزمان با کار استاد مصاحب منتشر شد، اما نواقص فراوانی دارد و جالب است در مورد این دانشنامه برایتان بگویم که سه جلد اولش حرف «الف» است، بعد «الف» تا «ش» دو جلد است و از «ش» تا «ی» فقط یک جلد! شما حساب کنید لاغرترین جلد دانشنامه 15 حرف را در برمیگیرد!
آیا لغتنامهها را هم میتوان به عنوان یک دانشنامه در نظر گرفت؛ مثلا لغتنامه دهخدا؟
ببینید برخی برای نامگذاری کتابها گونهای توسع قائل هستند؛ مثلا میگویند کشفالظنون حاجی خلیفه هم نوعی دائرهالمعارف کتابشناسی است، ولی به نظر من خیر! گرچه در این مورد خاص که شما اشاره کردید استاد بزرگوار دهخدا اعلام تاریخی و جغرافی را هم وارد کرده است، اما در این اثر ارزشمند غلبه بر معنی لغت است، بنابراین نمیتوان عنوان دانشنامه و دائرهالمعارف را بر آن گذاشت.
نکتهای که شاید برای خیلی از مردم پرسش برانگیز باشد ضرورت تدوین دائرهالمعارفها و دانشنامههاست. به نظر شما یک دانشنامه چه کاربردهایی میتواند داشته باشد؟
دائرهالمعارف به گونهای کار اهل تحقیق را آسان میکند. به عنوان مثال شما میخواهید یک اطلاعات سردستی درباره سعدی و حافظ داشته باشید. دیگر نیازی نیست بروید و منابع مختلف را بگردید و جستجو کنید، بلکه با مراجعه به یک دائرهالمعارف شما اطلاعات اولیه را به دست میآورید.
البته یادتان باشد با خواندن هیچ دائرهالمعارفی شما سعدیشناس نمیشوید. در واقع دانشنامه سرنخها را در هر موضوعی به شما میدهد و کار خواننده را در پیدا کردن پارهای اطلاعات آسان میکند.
حورا نژادصداقت/ جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد