نماینده دادستان تهران که مسئول دفاع از کیفرخواست در این پرونده بود، میگوید: مطابق مدارک موجود در پرونده، حسین مجرم است. درگیری زمانی رخ داد که صدرا ـ مقتول پرونده ـ از حسین خواست تا پولشهایش را پس بدهد، اما حسین گفت نمیتواند این کار را بکند. حسین که از قبل سلاح تهیه کرده بود، بعد از مشاجره با صدرا، او را به ضرب گلوله به قتل رساند و جسدش را هم در مغازه رها کرد.
نماینده دادستان ادامه میدهد: آنطور که مدارک موجود در پرونده نشان میدهد، متهم اواخر سال گذشته برسر چک هفت میلیون تومانی با مقتول اختلاف پیدا کرد و از آنجا که مقتول متوجه سرقتی بودن چک شده و فهمیده بود که از اعتبار ساقط است، میان آنها درگیری ایجاد شد.
متهم که قصد داشت چک را پس بگیرد، وقتی موفق به این کار نشد، صدرا را به ضرب گلوله کشت و جسدش را در مغازهاش رها کرد. خانواده صدرا به ماموران اطلاع دادند، چند ساعتی است از او خبر ندارند. ماموران وقتی برای پیدا کردن او به مغازهاش رفتند با جسد این مرد در محل کارش مواجه شدند. تحقیقات اولیه نشان داد صدرا با شلیک گلولهای که به سینهاش خورده، به قتل رسیده است، البته مرگ صدرا بر اثر شلیک گلوله، از سوی پزشکی قانونی نیز تائید شده است.
وی ادامه میدهد: ماموران بعد از چند روز تحقیق متوجه شدند صدرا با حسین از مدتها قبل درگیری داشت. حسین در بازجویی به قتل اعتراف و انگیزه خود را درگیری بر سر هفت میلیون تومان، اعلام کرد.
با توجه به مدارک موجود در پرونده و اعترافات متهم، کیفرخواست علیه او صادر شد و بهعنوان نماینده دادستان، درخواست صدور حکم قانونی در این خصوص را دارم. البته باید تاکید کنم از نظر دادسرا فرد دیگری هم در این پرونده متهم است که از او در کیفرخواست بهعنوان متهم ردیف دوم، نام برده شده است. او فردی است که چک سرقتی و سلاح را در اختیار حسین قرار داد. برای او نیز درخواست مجازات شده است.
من قاتل هستم
حسین میگوید اگر اصرارها و فشارهای صدرا نبود، دست به چنین کاری نمیزد. متهم درباره آنچه باعث شد مرتکب جنایت شود، میگوید: من دنبال کسب درآمد و ثروت بودم. در مدتی که با صدرا آشنا بودم، چند معامله با هم انجام دادیم و مشکلی نداشتیم.
سر یک معامله من باید به او هفت میلیون تومان پول میدادم، اما چنین مبلغی را نداشتم. صدرا خیلی به من فشار میآورد و قصد داشت از دستم شکایت کند. مجبور شدم از خسرو ـ متهم ردیف دوم ـ چک بگیرم و به صدرا بدهم.
البته او نگفت چکی که میدهد، سرقتی است و گفت میتوانی این چک را بهعنوان امانت به او بدهی تا بتوانی پول را برگردانی. من هم قبول کردم و وقتی چک را به صدرا دادم، گفتم مدتی بعد پولت را میدهم اما نمیدانم صدرا چطور متوجه شد چک سرقتی است و همین موضوع، به درگیری میان ما منجر شد.
صدرا حاضر نبود منتظر بماند و هرطور شده پولش را میخواست. درگیری بین ما بالا گرفته بود. من نتوانستم سرموعد مقرر، پول را پرداخت کنم. گفتم نباید مرا تحت فشار بگذاری، اما جواب داد پولش را میخواهد، اصلا یک آدم دیگر شده بود. میگفت هیچ قولی را قبول نمیکند. من هم چارهای نداشتم جز اینکه به زور متوسل شوم. با او در مغازهاش قرار گذاشتم و گفتم میخواهم درباره پول با تو صحبت کنم. البته گفتم یک وقتی باشد که در مغازه مشتری نداشته باشی و بتوانیم راحت با هم صحبت کنیم.
معمولا آخر شب که میشد سرش خیلی شلوغ نبود و با هم ساعت 11 شب قرار گذاشتیم. از طریق خسرو یک سلاح تهیه کردم و با خودم گفتم میروم و از صدرا میخواهم چک سرقتی را که بهعنوان امانت دادم، پس بدهد و اگر قبول نکرد، با تهدید چک را از او میگیرم چون میدانستم اگر در این ارتباط اقدامی بکند، به اتهام سرقت گرفتار میشوم. زمان قرار در مغازه صدرا حاضر شدم و از او خواستم چک را به من بدهد و همچنین فرصت بدهد تا پولش را پس دهم.
متهم ادامه میدهد: درگیری لفظی من و صدرا بالا گرفت. گفتم نمیتوانم پول را بدهم، چک هم مال من نیست برو هرکاری دوست داری بکن. او فحش داد. حرفهای خیلی بدی به من زد. آنقدر ناراحت شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و به سمتش حمله کردم. اسلحه را بیرون کشیدم و گفتم چک را بده و این حرفها را تمام کن. دوباره فحاشی کرد. نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را با شلیک گلوله به قتل رساندم. بعد هم از مغازه خارج شدم.
آخر شب بود و کسی در خیابان نبود. من خیلی راحت از محل رفتم اما نتوانستم از دست پلیس و وجدان خودم فرار کنم و دارم عذاب میکشم. من واقعا به خاطر اتفاقی که افتاده است، از دست خودم عصبانی و ناراحت هستم. از پدر و مادر صدرا هم عذرخواهی کردهام.
میدانم آنها درد بزرگی را تحمل میکنند. من واقعا اشتباه کردم، گاهی وقتها که فکر میکردم با خودم میگفتم حسین! ممکن است از دست تو هرکاری بر بیاید اما قطعا آدمکش نخواهی شد. روزی هم که اسلحه را گرفتم، اصلا قصدم استفاده از آن نبود و میخواستم کاری بکنم که وضع از این بدتر نشود اما اشتباه کردم، عصبانی شدم و این اتفاق افتاد.
من از اولیایدم درخواست دارم مرا ببخشند. به خاطر کاری که کردم پشیمان هستم. من زندگی خودم و خانوادهام را نابود کردم. عذابی که در زندان به خاطر این اتفاق میکشم کمتر از مرگ نیست. من هر لحظه در زندان میمیرم.
بیخبر بودم
با اینکه حسین ادعا میکند خسرو از موضوع چک خبرداشت و میدانست اسلحه را برای چه کاری میخواهد، اما خسرو این ادعا را رد میکند. او میگوید: ما همدیگر را میشناختیم. من به صورت اتفاقی چکی به دستم رسیده بود که میدانستم سرقتی است. حسین از من خواست چک را به او بدهم، گفتم این چک سرقتی است و به درد نمیخورد.
به محض اینکه به بانک ببری، تو را میگیرند. خیلی التماس کرد و گفت گرفتار شده و چارهای ندارد. البته نگفت چک را برای چه میخواهد و من هم آن را دادم. بعد از آن به من گفت که میخواهد سلاح بخرد. او در کارهای خلاف بود. البته من هم نمیگویم خلاف نمیکردم، اما اصلا اینطور نبود که بخواهم با آدمکش همدست شوم. کسی را که میشناختم سلاح میفروشد، به او معرفی کردم، من اصلا از قصد حسین خبر نداشتم.
متهم ردیف دوم پرونده ادامه میدهد: صدرا به من بدی نکرده بود. چه دلیلی داشت او را اذیت کنم یا بخواهم برای مرگش نقشه بکشم، در حالی که چیزی هم عاید من نمیشد. من فقط واسطه تهیه اسلحه بودم، فکر میکردم مساله خاصی نیست.
متهم اضافه میکند: من به این موضوع که حسین اسلحه را برای چه کاری میخواهد، فکر نمیکردم. اصلا به من ربطی نداشت و موضوع را پیگیری هم نکردم تا اینکه متوجه شدم حسین بازداشت شده است. بعد از بازداشت حسین بود که سراغ من آمدند و تازه فهمیدم او با سلاحی که من به او دادم، آدم کشته است.
قاتل را نمیبخشم
در این میان پدر صدرا روایت دیگری از ماجرا دارد. او میگوید فرزندش صالح بود و با هیچکس مشکلی نداشت.او دنبال مال حرام نبود و نمیخواست به هر قیمتی پولدار شود: صدرا حتی یک تومان هم مال حرام در زندگیاش نداشت. او از صبح زود تا دیروقت کار میکرد. با کسی هم دعوا نداشت. شاید مالش را میبردند، اما مال کسی را نمیبرد تا اینکه ناپدید شد.
او سعی میکرد مشکلاتش را در خانه نگوید تا ما درگیر و ناراحت نشویم. حتی درباره این هفت میلیون تومان هم چیزی نگفته بود. فقط گفت یکنفر پولش را خورده و اگر ندهد شکایت میکند. حسین برای اینکه آدم خلافی بود و میترسید پسرم شکایت کند، او را کشت و باید قصاص شود.
او با این کار همه اعضای خانواده مرا کشت و از این بابت خیلی از دستش ناراحتم. من و اعضای خانوادهام قصد نداریم او را ببخشیم. صدمهای که این مرد به خانواده ما زده، باید گریبان خودش را هم بگیرد./ ضمیمه تپش
مرجان لقایی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد