کیهان: «در گذر از پیچ تاریخی»
«در گذر از پیچ تاریخی» یادداشت روز کیهان به قلم حسین شمسیان است که در آن می خوانید:
هجوم دشمنان به مدینه قطعی بود و مسلمین برای دفاع از خود، به فرمان پیامبر(ص) خندق حفر میکردند.
تهدید دشمن جدی بود و نهال اسلام نوپا! منافقین شروع به تبلیغات مسموم کردند که ما نمیتوانیم در برابر کفار مقاومت کنیم و اشتباه کردیم با آنها درافتادیم و این همه زحمت ثمری جز گرسنگی و محاصره نداشته است! آنها که سست ایمان بودند تحتتاثیر قرار گرفتند و شروع به غرزدن کردند! پیامبر در معجزهای آشکار، آنها را به فتح ایران و روم و شام بشارت دادند که یعنی این سختیهای زودگذر و این گرسنگیها، شما را از هدف مقدس و والایتان باز ندارد، صبور باشید که اسلام عالمگیر خواهد شد.
کورباطنان با آنکه میدانستند وعدههای او همه صدق و راستی است، منافقانه پوزخند زدند که ما در سیر کردن شکممان مشکل داریم و او از فتح امپراطوری عظیم ایران و روم سخن میگوید!
تاریخ نشان داد که آن روز مسلمین در نزدیکترین نقطه به قله فتح قرار داشتند و اگر مردم به سخن منافقین گوش داده بودند، از همان راهی که آمده بودند برمیگشتند و به دوران ذلت و جاهلیت سقوط میکردند. اما در سایه اعتماد به سرانگشت الهی پیامبر(ص)، هدف را گم نکردند و به سخن منافقین اهمیتی ندادند و در آن جنگ و مراحل بعد پیروز شدند.
ناامید کردن مردم و برگرداندن آنها از میانه راهی که با سختی پشت سر گذاشتهاند و ثمره مجاهدتهای خودشان و خون جوانان برومندشان است، همیشه از اهداف و آرزوهای دست نیافتنی دشمنان بوده و جنگ روانی همهجانبه آنها از سپیده دم پیروزی انقلاب اسلامی، نشان از امید بستن آنها به این روش بوده است.
آنها برای رسیدن به هدف خود و متوقف کردن روند پرشور انقلاب به دست همان مردمی که انقلاب کردهاند، دقیقا از روش دوران پیامبر(ص) استفاده میکنند. با اینکه شرایط و اقتدار امروز ایران به فضل الهی، قابل مقایسه با مسلمین آن دوران نیست اما استفاده از حربه «تهدید» و «تحریم» نشان دهنده یکی بودن راه قدرتهای استکباری امروز و آن روز است.
گویی تاریخ کفار و منافقین آن روزگار را با گذر از تونلی 1400 ساله به ایران امروز آورد تا با همان تاکتیک حکومت فرزندان خلف رسولالله(ص) را مورد هجمه قرار دهد! به مثابه آن روزگار، امروز هم روشهایی برای ایجاد دلسردی در مردم بکار گرفته میشود:
1- یکی از مهمترین ابزارهای این عملیات فریب، بزرگنمایی مشکلات و ناملایمات است.
تردیدی نیست که در یک جامعه بزرگ و کشوری که قرار است با تکیه بر توانمندیهای مردم خودش و بدون توجه و نیاز به ابرقدرتها، نظمی نوین و طرحی نو دراندازد، مشکلات و ناملایماتی وجود دارد. مشکلاتی که البته در هر جای دیگر دنیا و هر نظام مدعی هم دیده میشود و میتوان گفت جزو امور طبیعی زندگی بشری است اما همین مشکلات - که وظیفه همه مسئولین و مردم تلاش برای رفع آنهاست- دستمایه آرزومندان برای ناامید کردن مردم میشود.
آنها یک معضل و مشکل- البته ناراحتکننده را- به قدری عمده میکنند و در صدر اخبار و هیاهوی رسانهای خود مینشانند که گویی در جامعه هیچ نقطه روشنی نیست و هرچه هست و هست سیاهی و تاریکی است!
2- برای تکمیل چرخه فوق و اخلال در امور روزمره مردم و ناامید کردنشان از انقلاب، دشمنان ما عواملی از خودشان را به بدنه مدیریتی جامعه تزریق میکنند! بخشی از این افراد کسانی هستند که به لحاظ فکری و سبک مدیریتی و نوع جهانبینی، مرعوب غرب هستند.
این گروه بیهیچ مزد و مواجبی گام در راهی میگذارند که دشمن برنامهریزی کرده است. آنها با دور کردن سبک مدیریتی کشور از اهداف کلان معمار کبیر انقلاب و تغییر اولویتها، سبک زندگی مردم را عوض کرده و میکنند و تدریجا چیزهایی را برای مردم مهم و عمده میکنند که هرگز هدف ما نبوده است و سپس همین افراد با به کار بستن نسخههای دیکته شده از سوی آنها که به عنوان مشهورات علمی و مدیریتی به خورد مردم جهان داده شده است، روز به روز بر مشکلات مردم میافزایند و البته همه این ناکارآمدیها را به اسم نظام اسلامی ثبت میکنند! و چه بهانهای بهتر از این برای بوقهای تبلیغاتی و ناامید کردن مردم!؟
3- همزمان با اقدامات فوق، خط دیگری هم توسط دشمنان در راستای پشیمان نمودن مردم شکل میگیرد و آن پنهان کردن توفیقات و موفقیتهای نظام است. از دید آنها، مردم نباید بدانند که سی و پنج سال قبل و پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در چه موقعیتی بودند و امروز در چه موقعیتی! نباید بدانند که سالها قبل عزت و شرف مردم ایران کالایی پست و بیارزش بود و آمریکاییها برای حضورشان در ایران «حق توحش» دریافت میکردند! مردم نباید بدانند که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، جوانان و نخبگان ما امکان حل کوچکترین مشکل کشور را نداشتند و اساسا وابستگی حاکم بر سیستم مدیریتی کشور اجازه تفکر و پویایی را از فرزندانمان سلب کرده بود. آنها به جد تلاش میکنند که فرزندان ما خبردار نشوند که از سپیدهدم انقلاب تاکنون، هزاران مشکل و معضل مهم و حیاتی- که هر یک برای سرنگونی یک نظام مقتدر کافی بوده است- به دست توانای فرزندان همین مرز و بوم حل شده و از پیش پای برداشته شده است.
مردم باید مفاخر خود را فراموش کنند. باید فراموش کنند که چمران همان نابغه علمی و عارف واصل و از برترین مردهای اتمی ایران، مجاهدی نستوه بود که در جبهههای نبرد در کسوت یک بسیجی گمنام جنگید و جانش را نثار آرمان امام(ره) کرد.
باید فراموش کنند شهریاریها و احمدی روشنها در اندک زمانی، با دست خالی و در اوج ناجوانمردانهترین تحریمها، پرچم پرافتخار عزت و اقتدار علمی ما را در جهان به اهتزاز درآوردند و جهانیان را به شگفتی واداشتند و ثابت کردند که «ما میتوانیم».
این تلاشها و افتخارات و همه پیروزیهای به دست آمده، با غفلت عجیب و تاسفبار رسانههای خودمان- اعم از رسانه ملی و دیگر رسانهها- کمتر دیده شد و در مقابل مردم بیشتر شاهد نمایش تلخکامیها و ناکامیها بودند تا موفقیتها و افتخارات!.
در حالی که امروزه هر انسان منصفی اذعان میکند که وضع ایران امروز با آنچه قبل از انقلاب بوده، اساسا قابل مقایسه نیست و امروزه افزون بر عزت و اقتدار روحی و معنوی مردم کشورمان- که از مهمترین اهداف و دستاوردهای انقلاب اسلامی است- در تمامی حوزههای زیست انسانی هم رشد پرشتاب و خیرهکنندهای داشته است به گونهای که مورد رشک و حسد دیگران واقع شدهایم. امروز ایران آن کشور نوکر و دستنشاندهای نیست که وزیرش را سفارت آمریکا تعیین میکرد.
امروز ایرانی که قبل از انقلاب نیمی از مردمش بیسواد بودند، دارای پرشتابترین رشد علم در جهان است. ایرانی که در قبل از انقلاب بیماریهای مسری و واگیردار، چهرهاش را زشت و نسل آیندهاش را تهدید میکرد، امروز مرزهای علم پزشکی را پشت سر گذاشته و پیشگام بهداشت و درمان شده است.اینها برای دشمنان، تلخ و غیرقابل تحمل است و همه تلاششان این است که این فتوحات دیده نشود و مردم عقبماندگیهای گذشته و عزت امروز را فراموش کنند!
4- و بالاخره یکی از مهمترین اقدامات دشمن برای ناامید کردن مردم از راهی که طی کردهاند، تبلیغ و تمرکز بر روی نقطه آرمانی و ایدهآل بدون توجه به واقعیات و امکانات موجود است.ترسیم رویاگونه امکانات و رفاهیات برای اقشار جامعه به خصوص اقشار محروم و مقایسه وضع کنونی آنها با وضع ترسیم شده و القای بذر یأس و ناامیدی در دل مردم و جا انداختن این سخن که «ایران هرگز به آنچه که ترسیم شده نمیرسد» حربهای است که این روزها بیش از گذشته شاهد آنیم.
این همه تبلیغ و تلاش در حالی است که همه میدانند- و خود آنها بهتر از همه- که ما در چند قدمی قلهایم! قله پرافتخاری که هیچ کس تصورش را هم نمیکرد که به آن برسیم. مردم ما با گذر از سختترین موانع و با پشت سر گذاشتن روزهای بسیار سخت و تلخ به این مقطع تاریخی رسیدهاند و دشمن بیمناک از توفیق ما، همه توان خود را برای ناامید کردنمان به کار بسته است.
این تلاش امروزی نیست و تازگی ندارد. اما چون ماهیت مردم و انقلاب ما را نمیشناسند، تاکنون به جایی نرسیدهاند و بعد از این هم نخواهند رسید.
آنها نمیفهمند مادری که لباس شهادت بر تن فرزندانش پوشانده، به دنبال نان و آب نبوده است! نمیدانند نوجوانی که سلامتیاش را تقدیم انقلاب کرده، با سیدالشهدا(ع) معامله کرده است. آنها از تحریم و گزینه نظامی میگویند تا ما را وادار به سازش کنند! وعده میدهند که اگر با آنها کنار بیاییم، نگاه ملاطفتآمیزشان شامل حال ما میشود! نمیدانند که در همه راهپیماییهای ما مرگ بر آمریکا، اولین و آخرین جواب ما به آنهاست و شرفمان را با هیچ چیز معامله نمیکنیم. این همان درسی است که امامراحل و خلف صالحش به ما آموختهاند.
رسالت: «صیانت از استقلال»
«صیانت از استقلال» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید:
استقلال یکی از سه شعار کلیدی ملت ایران در جریان نهضت اسلامی امام خمینی(ره) بود که در راهپیماییهای میلیونی ملت در قبل و بعد از انقلاب همواره با فریادهای بلند به جهانیان اعلام شد.
استقلال ایران در دورههای سلطنت قاجار و پهلوی لگد کوب دربار، روسیه و انگلیس و در دوران معاصر زیر چکمه های آمریکاییها بود.
امام خمینی(ره) آن روز که در نطق تاریخی کاپیتولاسیون فریاد استرجاع بر آورد و فرمود:«عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، بیرق سیاه بالای بازارها و سرخانهها بزنید. دولت ایران استقلال کشور را فروخت ما با این مصیبت چه کنیم. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این ملت یک روز اسیر انگلیس و یک روز دیگر اسیر آمریکا شود. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد یک دست نشانده آمریکایی این غلط ها را بکند از مملکت بیرونش می کنند».(1)
دغدغه حفظ استقلال کشور و حفظ هویت اسلامی و ایرانی برای امام(ره) فوق العاده اهمیت داشت. در طول تاریخ ایران و در عرض نهضت های یکصدسال اخیر هیچ رهبری از رهبران ایران را نمیتوانیم نشان دهیم که نسبت به استقلال کشور و عزت ایرانیان این قدر حساس باشد.هنوز فریادهای امام(ره) در آبان سال 43 در گوش ملت ایران طنین مردم دوستی و استقلال خواهی خود را دارد.
ملت ایران برای صیانت از استقلال خود صدها هزار شهید تقدیم انقلاب کرده است و از پرداختن هیچ هزینهای ابا ندارد رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار فرماندهان نیروی هوایی روی مفهوم استقلال و مبانی آن تاکید فرمودند و تامین و حفظ استقلال را فقط در سایه تکیه کردن به اصول و ارزشهای انقلاب دانستند و فرمودند؛ «می خواهند القا کنند که استقلال با پیشرفت منافات دارد».
غرب تمام قد در برابر ملت ایران ایستاد تا ملت ایران در سایه استقلال خود به پیشرفت نرسد. آنها بی شرمانه جنگ داخلی، جنگ سخت و نرم را بر ملت تحمیل کردند اما موفق نشدند و به تهدید و تحریم روی آوردند شکست خوردند. امروز از در گفتگو وارد شده اند باید هوشیار بود تا دشمنی که از در و پنجره و دیوار نتوانست وارد شود از در «مذاکره» وارد نشود و نیات شوم خود را در ضربه به استقلال کشور پیگیری کند.
مذاکرات هسته ای آزمونی سخت برای دولتمردان برای صیانت از استقلال کشور است. اولا باید دقت شود غیر از مذاکرات هستهای ما را به چیز دیگری مشغول نکنند ثانیا مذاکرات در فرایند گفتگو با 1+5 پیش رود و از هرگونه مذاکرات دو جانبه با آمریکا دشمن اصلی انقلاب اسلامی پرهیز شود.
ثالثا: پیشروی در اصل مذاکرات به گونه ای باشد که هیچ پلی پشت سر خراب نشود که اگر مذاکرات به نتیجه نرسید به سلامت به نقطه صفر برگردیم.ملت ایران و نخبگان حوزه و دانشگاه مراقب این گفتگوها هستند نقدهای مشفقانه آنان از سوی دولت باید به دیده خریداری نگاه شود.اگر نقدها بی پاسخ بماند ملت در تصمیم خود در پرداختن بهای سنگین برای استقلال تردید نمی کند.
یکی از مسائلی که دیروز مقام معظم رهبری درباره مفهوم استقلال فرمودند؛ مقابله با قدرت مداخله گری دشمن است. موضوع عدم مداخله در امور کشورها و احترام به استقلال دولتها و ملتها یکی از اصول شناخته شده منشور سازمان ملل است.
آمریکائیها و برخی دولت های غربی با پررویی تمام با مداخله در امور داخلی ایران حقوق بین الملل را زیر پا می گذارند و از آن ابا هم ندارند، و حتی از میان ملتها شروع به سربازگیری در نهادهای نظامی، امنیتی، رسانه ای خود می کنند و هیچ گونه پنهان سازی در مقابله با دولت های مستقل ندارند.
در جریان فتنه 88 انگلیسی ها و آمریکاییها وقیحانه با بازی دادن برخی از عناصر غافل و فریب خورده فتنه ای را به ملت ایران تحمیل کردند هر چقدر رهبری انقلاب و دلسوزان جامعه به آنها نصیحت کردند که استقلال کشور را برای ارضای جاه طلبی خود نفروشید گوششان بدهکار نبود.
آنها نه تنها حاضر نشدند از حمایت اجانب تبری بجویند بلکه اصرار داشتند این خیانت و خودفروشی را موجه جلوه دهند. اما ملت ایران این ننگ را نپذیرفت و در قیام تاریخی 9 دی سال 88 آنها را به نام و آدرس مشخص محکوم کرد و از مقامات قضائی خواستار اعمال اشد مجازات برای آنها شد.
همین چند روز پیش وندی شرمن حمایت خود را از سران فتنه اعلام کرد و آنها را تحت الحمایه دولت آمریکا نامید. واقعا این رسوایی را به کجا باید برد؟ کسانی که روزگاری ادعای پیروی از امام و مبارزه با آمریکا را داشتند امروز به جایگاهی سقوط کرده اند که یک پیرزن آمریکایی به عنوان معاون وزیر خارجه آمریکا بیاید از آنها حمایت کند و آنها به این حمایت دل خوش کنند.
اهل فتنه باید بدانند آن روز که امام(ره) میخ استقلال ایران را در نطق تاریخی کاپیتولاسیون کوبید، ریشه شجره خبیثه شاه را که تا دندان وابسته به آمریکا بود به کمک مردم از زمین کند و به زباله دان تاریخ انداخت. کندن ریشه کسانی که حلقه اتصال آنها با غرب به تارمویی بسته است برای ملت ایران هیچ هزینه و زحمتی نخواهد داشت.
پینوشت:
1- تاریخ سیاسی معاصر ایران- جلد دوم- جلال الدین مدنی- صفحه 102.
جمهوری اسلامی: «انتقاد منصفانه و شرح صدر»
«انتقاد منصفانه و شرح صدر» سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به قلم حسن خیاطی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
«مسئولان و مردم به هم اعتماد کنند. انتقادها منصفانه باشد. دولت چند ماهی بیشتر نیست که سرکار آمده و باید فرصت داد که کارها را با قدرت پیش ببرند... هم منتقدان با دولت با شرح صدر برخورد کنند، هم دولت با منتقدان. همه به هم احترام بگذارند و ملاحظه هم را بکنند. دشمنان در داخل کشور نیز عواملی دارند. نگذارید عوامل دشمن از نقاط ضعف استفاده و خللی ایجاد کنند...».
جملات فوق، بخشی از سخنان رهبر معظم انقلاب است که در دیدار دیروز با جمعی از فرماندهان، مسئولان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که به مناسبت سالروز بیعت تاریخی همافران و افسران نیروی هوایی با امام خمینی در 19 بهمن ماه سال 1357 به ملاقات ایشان رفته بودند، ایراد گردید.این سخنان علاوه بر آنکه رهنمودهای دقیق به دولتمردان و فعالان سیاسی کشور است، نشان دهنده آیندهنگری رهبر انقلاب نیز میباشد.
همه باید بپذیریم که برای افراد و گروههای ناکام در انتخابات 24 خرداد حق انتقاد از دولت محفوظ است. هر چند در مدت کوتاهی که از عمر دولت یازدهم میگذرد، آنها ساکت نبودهاند ولی به نظر میرسد تحت پوشش انتقاد، اکنون درحال برخورد غیرمنصفانه با دولت هستند.
اتفاقات چند روز اخیر در فضای سیاسی جامعه موید همین مطلب است و آشکارا نشان میدهد که جریان مخالف دولت توانسته پس از ماهها گرفتاری در شوک شکست انتخاباتی اکنون تعادل خود را باز یابد و حملات خود علیه دولت را به نظم و ترتیب بکشاند.
هجمه گسترده علیه مذاکرات ژنو، اهانت مستقیم به رئیس دولت و دروغگو خواندن رئیسجمهور، بهرهبرداری سیاسی از نارسائیها در نحوه توزیع سبد کالا و برخی اقدامات دیگر از جمله نمونههای این سازماندهی هستند.
تردیدی وجود ندارد که مخالفت با دولت و انتقاد از برنامههای آن تا زمانی که تبدیل به انتقامگیری نشود حق مخالفان است و هیچکس نباید بر آنان خرده بگیرد که چرا با دولت و برنامههای آن مخالفت میکنند. اما باید دید اقدامات اخیر واقعاً در قالب انتقاد میگنجد یا نوعی انتقام گیری سیاسی از دولت است؟.
برای رسیدن به پاسخ این سؤال، توجه به چند نکته ضروری است. اول اینکه برای سنجیدن درستی و نادرستی یک عمل باید معیار و محکی داشته باشیم. در نظام جمهوری اسلامی ایران که برگرفته از آرمانهای بنیانگذار این نظام برمبنای دین مبین اسلام و تعالیم اهل بیت علیهم السلام است، قانون اساسی تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی و همچنین نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام را برعهده رهبری نظام گذاشته است.
اکنون کسانی که به بهانه انتقاد از مذاکرات ژنو، دولت را تحت فشار گذاشته و با انواع و اقسام هجمههای تبلیغاتی مینوازند و حتی پا را فراتر گذاشته و به صورت توهین آمیزی دولت و رئیس آن را دروغگو خطاب میکنند، باید پاسخ این سؤال را بدهند که چرا درحالی که رهبری نظام صراحتاً از مذاکرات ژنو و نمایندگان شرکت کننده از سوی دولت در این مذاکرات حمایت کردند و آنها را فرزندان انقلابی ملت خواندند، آنها سیل انتقاداتشان به این مذاکرات را متوقف نمیکنند؟ بنا بر این شایسته است این افراد که در شعار همواره خود را ولایتمدار میپندارند در عمل نیز به رهبری تأسی نمایند و در عین حال این نکته را نیز در نظر بگیرند که مردم توان تفکیک میان گفتار و عمل صادقانه با کینه توزی عامدانه را دارند و این توانایی را بارها در صحنههای حساس سیاسی به نمایش گذاشتهاند.
نکته دیگری که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد، میزان شجاعت افراد در بازگشت ار راه اشتباه پیموده شده و یا حتیالمقدور تلاش برای اصلاح آن است. در ماجرای توزیع سبد کالا توسط دولت یازدهم که انتقادات زیادی بر آن وارد شد و البته بسیاری از این انتقادات نیز درست بود، رئیسجمهور روحانی این شجاعت را داشت که رودرروی مردم بنشیند و بابت زحماتی که از قبل قصور مسئولان در نحوه توزیع سبد کالا برای مردم بوجود آمده عذرخواهی کند و اعلام نماید که وی و همکارانش تلاش میکنند معایب این طرح را اصلاح نمایند.
آیا افراد شناخته شدهای که این طرح را بهانه حمله به دولت یازدهم قرار دادند، خود شجاعت این را داشتند که بابت حمایتهایشان از دولتی که هشت سال برخلاف موازین قانونی عمل کرد عذرخواهی کنند؟ آیا این افراد به واسطه آن حمایت هایشان شریک آسیبهایی که بر اثر ناکارآمدی دولتمردان سابق به مملکت رسید نیستند؟ چرا در آن سالها تلاشی برای اصلاح امور نکردند و یا لااقل بابت مشارکت در کارهای غیرعقلانی دولتهای نهم و دهم از ملت عذرخواهی نکردند و هنوز هم حاضر به عذرخواهی نیستند؟ همانگونه که حمایت از دولت یازدهم به منزله تأیید همه کارهای این دولت نیست و قطعاً بر این دولت و دولتمردان آن نیز انتقاداتی وارد است، منتقدین به دولت اگر از موضع انصاف سخن بگویند، لااقل باید قدرالسهمی نیز برای عملکرد خود درباره مقامات دولت سابق قائل باشند تا ادعایشان قابل قبولتر به نظر آید.
واقعیت اینست که انتقادهای غیرمنصفانه امروز مخالفان با عملکرد دیروزشان همخوانی ندارد و نیازی به اشاره نیست که جمعی از این منتقدین که امروزه خود را موظف میدانند درباره هر چیزی اظهارنظر نمایند، در طول هشت سال گذشته با کوبیدن بر طبل خشونت، درصدد تحمیل عقیده خود به دیگران بودند و در عین حال در مقابل آن همه خودکامگی و آسیب رسانی به کشور دم بر نمیآوردند.
اکنون آگاهی و شناخت مردم از این افراد و گروهها به حدی افزایش یافته است که تفاوت میان انتقاد صادقانه و منصفانه را از انتقام گیری غیرمنصفانه درک میکنند و اینگونه رویکردها نه میتواند مردم را به اشتباه بیاندازد و نه کمکی به این گروهها برای خروج از انزوا خواهد کرد.
طبعاً تنها عایدی این رویکرد مشکلاتی است که میتواند گریبانگیر کشور گردد البته در این میان طبیعی است که دولتمردان هم باید به انتقادهای منصفانه پاسخی در خور و توأم با متانت بدهند و خود به گروههای ماجراجو که هدفی جز رسیدن به مقاصد خاص سیاسی ندارند، کمک ننمایند.
سیاست روز: این تنها یک پیشنهاد است
اکنون که مجلس، تبصره هدفمندی یارانهها را که دولت تهیه کرده و ارائه داده بود، نپذیرفت و از دولت خواست که اجرای هدفمندی یارانهها را در لایحهای دقیقتر تا پایان خرداد ۹۳ به مجلس ارائه دهد، به نظر میرسد باید دولت، کارشناسان اقتصادی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر روی این قانون تجدیدنظر جدی داشته باشند.
تجدیدنظر جدی از این بابت که این بخش از طرح تحول اقتصادی با وضعیتی که اکنون دارد و شرایطی که در جامعه و چالشی که برای دولت و مجلس ایجاد کرده است، باز هم اجرا شود یا نه؟
طبق گفته کارشناسان اقتصادی با اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها کشور تورم بیش از ۴۰ درصد را خواهد داشت، این تورم جدای از تورمی است که اکنون وجود دارد.
افزایش قیمت حاملهای انرژی مهمترین دلیل افزایش تورم خواهد بود. دلیل آن هم روشن است. وابستگی تولید، توزیع و خدمات به حاملهای انرژی (برق ـ گاز ـ بنزین) این اتفاق را باعث خواهد شد.
افزایش قیمت حاملهای انرژی، بیشترین فشار را بر قشر آسیبپذیر وارد میکند. جمعیت قشر آسیبپذیر از جمعیت قشر مرفه، درصد بالایی را تشکیل میدهد.
دولت دهم هنگامی که میخواست طرح تحول اقتصادی را با اجرای بند هدفمندی یارانهها اجرا کند، اعلام کرده بود که ۱۰ درصد افراد جامعه بیش از ۹۰ درصد دیگر از یارانهها استفاده میکنند که البته به نظر میرسد حرف درست و منطقی باشد.
شناسایی این ۱۰ درصد با اندازهگیری مصرفی که میکنند بسیار آسانتر از ۹۰ درصدی است که کمترین مصرف را دارند.
دولت یازدهم که بر سر کار آمد، از همان ابتدای کار اعلام کرد که ادامه هدفمندی یارانهها با این شیوه دیگر امکان ندارد و این قانون نیازمند تغییرات اساسی است. اما در عمل دیده شد که دولت در تبصره الحاقی هدفمندی یارانهها همان راه دولت پیشین را در پیش گرفت.
دولت یازدهم حتی اعلام کرد که به سختی میتواند پول ماهیانه یارانهها را برای پرداخت به مردم تهیه کند.
طبق گفته دولت، یارانه ماهیانه ۳۵۰۰ میلیارد تومان است. یعنی سالیانه 42000 میلیارد تومان یارانه به مردم پرداخت میشود. دولت میگوید با اینت حساب اما همچنان علیرغم افزایش نرخ حاملهای انرژی، یارانه به آنها تعلق میگیرد و هنوز حاملهای انرژی به ویژه بنزین به قیمت واقعی خود نرسیده است. قیمت واقعی که دولت برای بنزین در نظر گرفته است ۹۰ درصد قیمت «فوب» خلیجفارس است البته به نظر نمیرسد که هیچ کارشناس اقتصادی، با چنین قیمتی با توجه به شرایط کنونی موافق باشد.
با توجه به مسائلی که مطرح شد، به ویژه این که دولت نمیتواند یارانهها را به این شکل پرداخت کند، چون منابع درآمدی آن کفاف مبلغ یارانهها را نمیدهد، پیشنهادی مطرح میشود که البته نیازمند نظرات و دیدگاههای کارشناسی نیز هست.
میتوان بر روی این پیشنهاد فکر کرد و آن را سبک و سنگین نمود که آیا قابلیت اجرایی دارد یا نه؟!
دولت و مجلس به این نتیجه برسند که از ادامه اجرای هدفمندی یارانهها صرف نظر کنند و این بخش از طرح تحول اقتصادی را شکست خورده بدانند. از سال آینده هم پرداخت نقدی یارانهها به مردم قطع شود. در کنار قطع یارانهها هیچ افزایش قیمتی در حاملهای انرژی ایجاد نشود و با همین نرخی که اکنون وجود دارد، در سال آینده نیز محاسبه شود.
مردم در این سه سال که قانون هدفمندی یارانهها اجرا شده است، مدیریت بخش انرژی خود را فرا گرفتهاند و میتوانند از پس آن برآیند، نگرانی آنها از افزایش قیمتها و نبود ثبات در قیمت و تولیدات و محصولات است. چه داخلی و چه خارجی.
برای انجام این کار میتوان هم از کارشناسان اقتصادی نظرخواهی و نظرسنجی کرد و هم از مردم که به طور مستقیم با آن درگیر هستند. جمع نظرات و دیدگاههای آنها میتواند مبنای تصمیمگیری دولت و مجلس برای اجرا کردن یا نکردن فاز دوم هدفمندی یارانهها باشد.
اگر این اقدام انجام شود، مبلغ ماهیانه ۳۵۰۰ میلیارد تومان یارانهها در جیب دولت باقی میماند و میتواند آن را در زمینههایی هزینه کند که از اولویتهای اقتصادی بالایی برخوردار است.
هماکنون بودجه برخی وزارتخانهها و سازمانهای دولتی از وضعیت نابسمانی برخوردار است. در حوزه بهداشت حدود هفت هزار میلیارد تومان کسری بودجه دیده میشود. دو ماه یارانه پرداختی، این بودجه را برای وزارت بهداشت تأمین میکند.
بودجه عمرانی کشور در سالهای ۸۹ تا ۹۲ رقمی معادل ۱۶۷ هزار میلیارد تومان بوده است، حال آن که کل مبلغ پرداختی یارانههای مستقیم به مردم طی سالهای ۸۹ تا آذر ۹۲ معادل ۷۶ درصد از کل بودجه مصوب عمرانی کشور بوده است.
این ارقام نشان میدهد که حجم پول پرداختی به مردم از اجرای هدفمندی یارانهها چقدر است و میتوان با این پول که ماهیانه به مردم پرداخت میشود، چه اقداماتی انجام داد.
این تنها یک پیشنهاد است. میتوان بر روی آن در فرصت باقی مانده تا پایان خرداد ۹۳ اندیشید.
مردم سالاری: «تفکر حزبی یا ادعای تحزب»
«تفکر حزبی یا ادعای تحزب» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم منصور فرزامی است که در آن می خوانید:
تامل در پیام رئیس جمهور اسبق کشورمان، جناب خاتمی، به دوازدهمین کنگره حزب مردم سالاری، این نکته را بر همگان مدلل میسازد که راز ماندگاری برخی شخصیتها در بطن و متن جامعه و ذهن و زبان مردم، همانا احترام به حقوق انسانی و شهروندی است و نیز تاکید بر عدالت اجتماعی و نظام حکومت مردمی.
اما حزب، زمینه ساز، ناظر، شخصیت پرور و چشم تیزبین جامعه بر اعمال حکومت است و هم، زبان بیملاحظه نقد و تحلیل گفتار و کردار کرسی نشینانی که با واسطه یا بی واسطه، بر مسند و مصدر اجرای امور نشستهاند و مایه شعف ما آن که خاتمی به دل به این حقیقت مسلم واقف است و میداند که در دیار ما کرکره حزب را بالا کشیدن و بالا نگه داشتن، مستلزم تحمل چه مرارتی است و چه خون دلهایی را باید خورد و با چه صبوریهایی باید عطای دوستان آن طرفی و لقای یاران این طرفی را متحمل شد و دم نزد تا بازوهای پرتوان حکومت مردمی به کار افتد و ذهنها پرورده شود:
در میان آب دریا تخته بندم کرده اند
باز میگویند که چابک باش و دامن تر مکن
و چون رسانههای نوشتاری روز شنبه را دیدم و دریغ از یک سطر خبر درباره همایش این حزب که بسیاری «بار خاطرش بودند تا یار شاطر» به یاد آوردم مقاله جناب استاد فاضل و اهل قلم و نکته پرداز، دکتر باستانی پاریزی را – که دیر زیاد آن بزرگمرد – در سال 1353 در روزنامه اطلاعات و بعدها در مجموعه «زیر این هفت آسمان» تحت عنوان «پای چراغ، تاریک است» و شعری که از سعدی نقل کرد :
به دست فتادم به کامه دل دشمن
احبتی هجرونی کما تشاء و عداتی
بدین معنی که: «دوستان مرا از خود دور ساختند چنان که دشمنان میخواستند!» و چه زبان حالی است مر این حزب مردمسالاری را!
حال، بر آن دوستان که حزب را نمیپسندند حرجی نیست اما از این یاران مدعی که همراهان و روندگان این وادی پرخطرند و میدانند که باید نیرو تربیت کرد، دولتمرد فرهیخته و آشنا به امور اجرایی ساخت نه فصلی و رهگذر، و باید به اصل 26 قانون عمل کرد، چه پاسخی است آیا در این راه، بایسته آن است که باید «خاتمیتر» بود.
اگر بنابراین باشد، تحزب صرف ادعا نیست؟ حتی نمیتوان حزب رفیق رقیب را نقد کرد؟ آیا از نظر آن دوستان و این یاران، حزب و تحزب نام و کار بیهودهای است؟ و ما فقط ادای تحزب را درآوردهایم؟ اگر چنین خیالی در مخیله جای گرفته باید پاسخ داد که رشد اجتماعی و شعور سیاسی در کجا و در چه محملی و چگونه به ظهور میرسد.
آیا حکومتی که متکی به رای مردم است و همه دولتمردانش به انتخاب همین مردم بر مصادر اجرایی مینشینند میتواند بدون احزاب فعال و شناسنامه دار باشد؟
این حقیقت هم قابل پنهان کردن نیست که از حدود 110 سالی که از تاسیس دو حزب مشروطه خواه و مستبدان از صدر مشروطه تاکنون میگذرد، دهها حزب اسمی و رسمی در عرصه سیاسی ایران ظاهر شده اند و در کانون هدایت برخی از آنها گیرم که دست هدایت بیگانه بوده است اما آن تجربههای تلخ نیز باید هم مایه عبرت و هم چراغ راه آینده فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ما باشد. نه آن که ما را مرعوب کند و از هر کوششی در احقاق حقوق شهروندی وسیاسی بازدارد.
از طرفی، دولت و بویژه وزارت محترم کشور، برابر قانون و حقوق مردم، بری از مسوولیت نیست، هم در بازگشایی خانه احزاب و هم در تایید و تقویت و به سامان کردن امور اقتصادی احزاب و مطمئن باشد که کوشش سیاسی امروز در باروری ذهنی و سیاسی نسل فردا تاثیر تام و تمامی خواهد داشت و چنین نسلهای آگاه و پرورده، نظام ما را از هر آسیب و چپاول و اختلاس و بعضی مشکلاتی که متاسفانه هست و در این حکومت، نباید باشد، مصون و محفوظ خواهند داشت و در صورت وجود احزاب فعال، این احزاباند که ناظر بر نمایندگان منسوب به خود هستند و از آنها حساب خواهند کشید چون باید به جامعه پاسخ دهند که برگزیدگان حزبی آنها در مسئولیت خود چه کارکردی داشتهاند.
تهران امروز: «سوریه و گذر از بحران»
«سوریه و گذر از بحران» عنوان یادداشت روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانیزاده کارشناس مسائل بینالملل است که در آن می خوانید:
دور دوم مذاکرات نمایندگان دولت سوریه و گروههای مخالف این کشور در چارچوب کنفرانس ژنو2 در حالی هفته جاری آغاز خواهد شد که مذاکرات قبلی خروجی قابل قبولی به همراه نداشت.
مذاکرات طرفین قرار است فردا «دوشنبه» در شهر «مونترو» سوئیس میان نمایندگان دولت سوریه به ریاست ولید المعلم وزیر خارجه و احمد الجربا رئیس ائتلاف موسوم به ملی سوریه آغاز شود.
در این دور از مذاکرات نمایندگان دولت سوریه بندهای بسته پیشنهادی خود را برای برون رفت سوریه از بحران فعلی با مخالفان سوریه مورد بحث قرار میدهند.
در این بسته پیشنهادی که در دور اول مذاکرات کنفرانس ژنو2 ارائه شد موضوع استقلال و تمامیت ارضی سوریه، نظام این کشور و شخص بشار اسد به عنوان خط قرمز مذاکرات مورد تاکید قرار گرفته است.
در این بسته پیشنهادی خروج کلیه گروههای تروریستی از اراضی سوریه به عنوان محور دستیابی طرفین مذاکرهکننده برای پایان دادن به بحران سه ساله سوریه مورد توجه مذاکرهکنندگان قرار گرفت.
نقطه اختلاف میان نمایندگان دولت و ائتلاف ملی سوریه وجود گروههای تروریستی در سوریه است که مخالفان دولت حاضر نیستند به اصل تروریست بودن این مجموعهها اعتراف کنند. این مذاکرات به مدت 9 روز با حضور اخضر الابراهیمی نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه انجام شد اما مواضع دو طرف به یکدیگر نزدیک نشد.
مخالفان دولت سوریه بر ضرورت تشکیل یک دولت انتقالی تاکید میکردند در حالی که نمایندگان دولت سوریه تشکیل چنین دولتی را مغایر با قانوناساسی جدید سوریه میدانند. درماده 2 از قانوناساسی جدید سوریه مشروعیت نظام بر گرفته ازرای اکثریت ملت سوریه تلقی شده و هیچ قدرتی نمیتواند بدون مراجعه به آرای عمومی، نظام را تغییر دهد.
همچنین در ماده 83 از قانوناساسی جدید تاکید شده که پارلمان و رئیسجمهوری مشروعیت خود را از رای مردم گرفتهاند ونمی توان بدون مراجعه به آرای عمومی تغییراتی در جایگاه این دو نهاد ایجاد کرد لذا در بسته پیشنهادی دولت سوریه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری با حضور نامزدهای همه طیفهای سیاسی مورد تاکید قرار گرفته اما ظاهرا ائتلاف ملی سوریه اعتقادی به بر گزاری انتخابات ندارد.
دلیل این امر این است که ائتلاف ملی از آمریکا،عربستان و قطر دستور می گیرد و مشارکت در هر انتخاباتی را مغایر با اهداف خود تلقی میکند.دولت سوریه اخیرا اسنادی را منتشر کرد که نشان میدهد کشورهای حوزه خلیجفارس وبهطور مشخص عربستان و قطر ازاعضای ائتلاف ملی سوریه خواستهاند تا با هرگونه راهحلی که متضمن بقای بشار اسد در قدرت باشد مخالفت کنند.
نظرسنجیهای اخیر سازمانهای مردم نهاد غربی نشان میدهد که اگر انتخابات ریاستجمهوری سوریه در سپتامبر سال 2014 بر گزار شود بشار اسد با70 درصد رای شرکتکنندگان بر رقبای خود پیروز خواهد شد لذا اختلافات پیرامون آینده سوریه همچنان میان نمایندگان دولت و ائتلاف موسوم به ملی وجود دارد و به نظر نمیرسد در دورجدید مذاکرات تغییر چندانی صورت گیرد.
از سوی دیگر تشکیل یک دولت انتقالی به مفهوم نا دیده گرفتن خواست واراده بیش از 70 درصد از ملت سوریه تلقی میشود زیرا این امر با اصل قانون اساسی سوریه که مشروعیت نهادهای مدنی را بر گرفته از رای ملت سوریه میداند مغایرت دارد.
با این حال اکنون شرایط میدانی سوریه با گذشته کاملا تفاوت کرده زیرا دولت سوریه به موازات مذاکره سیاسی درعرصههای میدانی توانسته گروههای تروریستی را در مناطق مختلف سوریه سرکوب کند.
فرار گروههای تروریستی داعش، جبهه النصره والقاعده به عراق و لبنان نشان میدهد که اگر جامعه جهانی هر چه سریعتر راهکاری برای پایان دادن به بحران سوریه ارائه ندهد این بحران به کشورهای همجوار سرایت خواهد کرد لذا به نظرمی رسد اگر دور جدید مذاکرات میان نمایندگان دولت سوریه و ائتلاف موسوم به ملی به یک سرانجام مثبتی نرسد تنها یک گزینه برای دولت سوریه باقی میماند وآن گزینه نظامی است.
در چنین شرایطی ارتش سوریه که در حال حاضر نیروهای مردمی جدیدی را آموزش داده و جذب کرده، ناچار خواهد شد تا برای آمادهسازی انتخابات ریاستجمهوری سوریه در شهریورماه آینده،شدت عمل بیشتری علیه گروههای تروریستی به خرج دهد.
ابتکار: «پیام عذر خواستن و اعتراف به اشتباه !»
«پیام عذر خواستن و اعتراف به اشتباه !» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:
عذرخواهی آقای رئیس جمهور در مصاحبه پنجشنبه شب موجی از رضایت و امید را در بین نخبگان و مردم برانگیخته است. دلیل اینهمه استقبال، مهجوریت این اقدام در فرهنگ ماست.
عذرخواهی و طلب بخشش از تقصیرهای سهوی و عمدی، به ویژه از عموم مردم، یکی از توصیههای مهم اخلاقی و دینی است اما این ارزش در کشور ما به دلیل کم ارج شدنِ اخلاق دینی، به کیمیا تبدیل شده است. عذرخواهی دکتر روحانی، به عنوان رئیس جمهور، میتواند حاوی پیامهای مختلفی باشد.
1- اول این که به جز چهارده ستاره آسمان عصمت، کسی مصون از اشتباه نیست. هر کسی ممکن است اشتباه کند و هیچ عیبی هم ندارد. اشکال آنجاست که افراد دچار توهمِ « خود معصوم پنداری » شوند و با این تصور خود را در چاه ویل انعطاف ناپذیری و ضایع کردن حقوق مردم گرفتار سازند و با اصرار بر خطای خود چاله اشتباه را به چاه تبدیل کنند. هر کسی ممکن است با اشتباه و به سهو، دیگران را مورد ظلم قرار دهد؛ این احتمال برای کسانی که مسئولیت عمومی دارند بیش از دیگران است. اصرار بر اشتباه، خطای سهوی را به خطای عمدی تبدیل میکند.
2- هزینه خطا و اشتباه مسئولان همواره از جیب مردم پرداخت میشود. اگر مسئولی با خطای خود باعث ظلم به دیگری شود و حقی را از کسی ضایع کند، تنها با رضایت صاحب حق نجات مییابد.
بنابراین تنها راه اخلاقی برای رهایی افراد از دَین دیگری، طلب بخشش و عذر خواستن است. هیچ مسئولی مصون از خطا نیست و ممکن است به حقوق مردم تعرض کند؛ همگان در معرض چنین خطری هستند. بنابراین پیام اخلاقی عذرخواهی رئیس جمهور این است که همگان موظف به طلب بخشش و عذرخواهی هستند. زبان عذرخواهی و فرهنگِ طلبِ بخشش دلها را به هم نزدیک و صمیمیت را ترویج و برکات را نازل میکند.
3– باورهای مردم در طول زمان ساخته میشوند. نمیتوان یکشبه اعتماد مردم را به دست آورد. بخشی از اعتماد متقابلِ مردم و مسئولان، با همین طلب بخشش و توجه به فرهنگ خاک گرفته « عذرخواهی » حاصل میشود.
4– بزرگترین گناه، ضایع کردن حق الناس و به خصوص حقوق یک ملت است. اگر افراد عادی در محدوده روابط اجتماعی خود، مرتکب نقض حق الناس شده یا تعرضی به حق الله داشته باشند، از فرصتهایی که در اختیارشان است بهره میبرند تا از رحمت بی پایان الهی و بزرگواری همدیگر، توشه ای برگیرند و جرعه ای بنوشند. اما آنان که مسئولیتی در قبال مردم دارند و چگونگی عملکردشان در تأمین یا نقض حقوق مردم تأثیر دارد و امکان دارد به حق الناس و بیت المال متعرض شوند، بیش از دیگران نیازمند بخشش مردم هستند. فقط وقتی که صاحبان حق ببخشند، آدمی رهایی مییابد.
5- متأسفانه عذر نخواستن و اصرار بر اشتباه، در این سالیان جزء لاینکف فرهنگ مدیریتی شده و عذرخواهی مسئولین و پذیرفتن تقصیرات را، برای مردم به یک عقده عمومی تبدیل کرده است: این کیمیایی که مس وجود افراد را بدل به زر کند همیشه نایاب و غایب است. اگر حوادث گذشته در بستر فرهنگ «عذرخواستن» و «طلب بخشش» رخ مینمود، هضم شدنی و تحمل پذیر میبود و چنین خساراتی به بار نمیآورد. چون فرهنگ عذرنخواستن حاکم است، آستانه تحمل مردم در مقابل اشتباهات هم رو به کاهش است. وقتی مسئولان همواره در برابر کوتاهیهای خود موضع بگیرند، زبان توجیه به کار ببرند و در پی اشتباهات مهلک خود شجاعت استعفا نداشته باشند، تحمل جامعه نیز کم، صبر مردم لبریز و پایههای اعتماد عمومی سست میشود. در نتیجه، زمینه پنهان کاری مسئولان فراهم میآید، دروغ گویی رواج مییابد و ریاکاری و نفاق دو چندان میشود.
6- ما ایرانیان در تمام امور توقع بخشش داریم، ولی شهامت عذرخواستن نداریم، زیرا زبان عذرخواهی مان الکن است و روابطمان دچار تصلب و خشکی ست. عذرخواهی و طلب بخشش ظرفیت میخواهد. استعفا دادن به دلیل سوء تدبیرها، نیازمند ظرفیت و شجاعت است. کسی که ظرفیت عذرخواهی و استعفا ندارد صلاحیت اداره امور مردم را نیز ندارد. کسی که از اعتراف به خطا و عذرخواهی بترسد، جرات و شجاعت جبران خطا را پیدا نمیکند؛ ترس از عذرخواستن او را در دالان تاریک غرور و خود شیفتگی به بیراهه و ناکجا آباد میکشاند. عذرخواهی از مردم نوعی سپاسگزاری و تشکر در برابر خدمات آنان و احترام به حقوقشان است.
آفرینش: «امید به آینده را منطقی دنبال کنیم»
«امید به آینده را منطقی دنبال کنیم» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:
بر اساس آمارهای مختلف میزان کمکاری در کشورمان از میزان متوسط جهانی بالاتر بوده و بعد از عربها و آفریقایی ها در رده سوم کم کاری و تنبلی در جهان قرار داریم. کارشناسان اجتماعی در مطالب مختلف دلایل فراوانی را برای این قضیه عنوان کرده اند و عامل این معضل را از ریشه های تاریخی تا مولفه های فرهنگی برشمرده اند.
بسیاری از این کارشناسان عدم میل به فعالیت در میان مردم را ناشی از رفتارهای تاریخی می دانند و عنوان می کنند که ایرانیان به سبب اینکه همواره در رفاه و آسایش بوده اند و منابع طبیعی فراوان حامی آنها بوده، میل چندانی به تحرک و کار کردن ندارند. البته نمی توان این فرضیه را پذیرفت چون اشکالات فراوانی بر آن دلیل وارد است.
برخی هم علت این پدیده را به اختلالات فرهنگی مربوط دانسته اند که این فرضیه بیش از دیگر دلایل تاثیر گذار است. در حال حاضر به علت تغییر روش و فرهنگ کار مفید در جامعه ما بسیاری از اقشار جامعه دچار کم کاری و یا بی تفاوتی نسبت به مسولیتشان هستند.
درمشاغل آزاد هم افراد سعی دارند با افزون خواهی و به اصطلاح زرنگی به سودهای کلان دست یابند. متاسفانه از این دست نمونه را خودمان بهتر از هرکسی می دانیم و با این ضد فرهنگ ها نا آشنا نیستیم.
اما موضوع بحث ما و یکی دیگر از دلایلی که شاید کمتر به آن توجه شده باشد و در چند وقت اخیر بیشتر از گذشته خود را نشان داده است بحث «نا امیدی نسبت به آینده» است که خود موجبات عدم تمایل به جنب وجوش اجتماعی و میل به کار را در نسل جدید کشور ایجاد کرده است. ازسوی دیگر القای امیدهای بی پشتوانه در طی سالیان گذشته تا کنون، باتلاق عمیق تری برای جامعه و نسل جوان به وجود آورده است.
قشر جوان پتانسیل و انرژی نهفته کشور هستند که می توانند چرخهای مختلف توسعه کشور را به حرکت در بیاورند.
فلذا اگر این قشر دچار سکون شود باید منتظر کند شدن روند پیشرفت در کشور باشیم. در حال حاضر جوان ما نسبت به آینده خویش امیدی ندارد البته این جوان سرشار از آرزوهاست اما امیدی و راهی برای رسیدن به آنها را در پیش روی خود نمی بیند ویا آن را پیدا نمی کند. در حال حاضراز بیکاری و امنیت شغلی گرفته تا ازدواج و تشکیل خانواده گوشه ای از مشکلات فراوانی است که جوانان با آن مواجه هستند.
لذا جوانان خود را مجاب میبینند تا با هر روشی این کاستیها را جبران کنند. اینجاست که فرهنگ غلط «کار و پیشرفت» خود را نمایان میسازد لذا شاهد گسترش فعالیت شرکت های هرمی و مجازی ، کیف قاپی، فروش مواد مخدر و بسیاری از بزهکاری های دیگر هستیم. این در بعد اقتصادی قضیه بود اما در زمینه اجتماعی و مشکلاتی که گریبان گیر جوانان می شود وضعیت بسیار تاسف بار تر است.
جوان ما امیدی به این قضیه ندارد که چه زمانی می تواند ازدواج کند و با این وضعیت و خواستههایی که برای ازدواج از او مطالبه می کنند، آینده روشنی را برای تشکیل خانواده در خود نمی بیند. او در اوج غرایض قرار دارد اما زمینه ای برای جهت دادن به این امیال نمی یابد و اصلا تفکر و برنامه ای برای تشکیل ومدیریت یک خانواده را ندارد. همین می شود که آمار تجاوزها ، قتل های عشق وعاشقی ، اسید پاشی و...، افزایش می یابد.
از طرف دیگر دختران جوان و مجرد ما به علت اینکه شرایط ازدواجشان فراهم نیست ناخواسته به سمت زود بزرگ شدن می روند و پس از احساس استقلال دیگر تمایل چندانی به ازدواج ندارند و یا ازدواج را جزء الویت های اصلی قرار نمی دهند.
چگونه باید توقع داشت که این دختران بخواهند مادرانی موفق برای جامعه ما باشند در حالی که امید و چشم اندازی بر این امر ندارند (بالارفتن سن ازدواج در کشور استناد این مدعاست). بروز فرهنگ تنبلی و کم کاری در کشورمان پدیده ای نیست که جدیدا متولد شده باشد و بخواهیم آن را به گردن وضعیت اقتصادی و اجتماعی حال حاضر بیاندازیم بلکه همانطور که در ابتدا گفته شد این پدیده ریشه تاریخی و مولفه فرهنگی فراوانی دارد و نمی توان یک عامل را مسبب آن دانست اما در این میان نا امیدی و بی انگیزگیهایی که از سوی جامعه به فرد تحمیل می شود هم دلیلی بر این تنبلی است.
میتوان با بهبود اوضاع و مشکلات جوانان به عنوان سرمایههای اصلی مملکت و امیدبخشی به آنها انگیزه را برای تغییر فرهنگ تنبلی و کرختی درجامعه به وجود آورد.
خراسان: «گزینه آمریکا برای «شام» روی میز کیست؟»
«گزینه آمریکا برای «شام» روی میز کیست؟» عنوان یادداشت روزنامه خراسان به قلم سید محمد اسلامی است که در آن می خوانید:
وینستون چرچیل می گوید: «شما همیشه می توانید مطمئن باشید که آمریکایی ها گزینه درست را انتخاب می کنند، البته پس از این که تمام راه های ممکن دیگر را امتحان کرده باشند» آمریکایی ها پس از گذشت سه سال بحران خونین سوریه دست به دامان ایران شده اند.
جان کری این روزها از یک ساز و کار موازی سخن گفته است که تنها ویژگی آن مذاکره آمریکا با ایران درباره سوریه است اما به راستی آمریکایی ها این روزها در سوریه از چه الگویی پیروی می کنند؟ آیا وزارت خارجه و وزارت دفاع آمریکا گام های روشن و تعیین کننده ای برای خود در قبال بحران سوریه تعریف کرده اند؟ پاسخ به این پرسش در رفتار و سیاست خارجی آمریکا در ماه های گذشته نهفته است. در حالت کلی باید رویکرد آمریکا در قبال سوریه را در دو بعد سیاسی و نظامی به طور موازی اما وابسته به یکدیگر بررسی کنیم.
اوباما این روزها در بازه تنفس در بحران سوریه به سر می برد. تنفسی که در سایه طرح امحای ذخایر شیمیایی سوریه ایجاد شد. در سال گذشته بلوک عربی و غربی ضد دولت سوریه سطح مطالبات از دولت اوباما را به سر حد لزوم مداخله نظامی رساندند.
در آن بازه او در برابر تبلیغات غیرواقعی و جهت دار درباره حملات شیمیایی در کشور سوریه قرار داشت و لابی عربی در کنگره و سنا به شدت دولت را تحت فشار قرار داده بودند. با این حال در آخرین دقایق، طرح ایران از طریق روسیه توانست به کمک باراک اوباما بیاید.
اوباما از یک سو طرح حمله به سوریه را به کنگره ارجاع داد و از سوی دیگر روسیه پیشنهاد ایران برای خلع سلاح شیمیایی سوریه را در شورای امنیت مطرح کرد. طرح امحای ذخایر شیمیایی سوریه اگرچه آن زمان در یک تاثیر کوتاه مدت اوباما را از پرتگاه یک جنگ جدید نجات داد، اما اندکی بعد به بازه تنفسی نیز تبدیل شد تا سازو کار تصمیم سازی در واشنگتن بتواند طرح های جدیدی را پیش روی رئیس جمهور این کشور قرار بدهد.
خداحافظی هاگل با گزینه نظامی
با این حال دولت آمریکا در پرونده سوریه همچنان با پرسش های متعددی روبرو است. یکی از این پرسش ها مداخله یا عدم مداخله نظامی ارتش آمریکا است. چاک هاگل، وزیر دفاع آمریکا هفته گذشته در اجلاس امنیتی مونیخ غیرمستقیم به این پرسش پاسخ داد و بُعد نظامی استراتژی دولت آمریکا را روشن کرد.
به گفته ژنرال هاگل در دکترین دولت کنونی آمریکا رویکرد های سیاسی بر رویکردهای نظامی غلبه دارد. بنابراین بحران سوریه نیز یکی از مواردی است که طبعا از این قانون کلی پیروی می کند.
همچنان که بررسی سیاست عینی آمریکا نیز چنین رویکردی را تایید می کند. دراین رویکرد، دولت آمریکا اگرچه راه های مداخله نظامی را به طور مستقیم و همچنین به طور غیرمستقیم از طریق گروه هایی مانند جبهه اسلامی باز گذاشته است، اما تلاش می کند گره کور سوریه را با دیپلماسی باز کند. حال و هوای اندیشکده های جنگ طلب آمریکایی و فعال در بحران سوریه نیز نشان می دهد که آن ها اصرار دارند واشنگتن ظرفیت گروه های سکولار و معتدل را از بین نبرد البته تمام مصادیق آن ها برای این گروه های به اصطلاح معتدل، گروه جبهه اسلامی است.
گروهی که از دو زیر مجموعه جیش المجاهدین و جبهه انقلابیون تشکیل شده است. خط رابط آمریکایی ها با این گروه های مسلح لابی هایی مانند شورای سوری های مقیم آمریکا است که با سناتورهایی مانند جان مک کین و لیندسی گراهام مرتبط هستند.
واشنگتن دست به دامان تهران
در این شرایط جان کری پیشنهاد داده است که یک ساز و کار موازی منطقه ای درباره بحران سوریه ایجاد شود. به پیشنهاد کری کشورهای روسیه، آمریکا، ایران، ترکیه و عربستان در این ساز و کار موازی مشارکت خواهند کرد. تنها تفاوت این سازوکار موازی جدید حضور ایران در کنار کشورهایی است که همگی با هم در نشست ژنو یک و نشست ژنو 2 حضور داشتند، اما نتوانستند چاره ای برای بحران بیابند.
به بیان دیگر این ساز و کار سیاسی موازی یعنی آمریکا تا تجربه کردن تمام راه ها دست به دامان ایران شده است. بخشی از دلایل ارائه این طرح، واقعیت لزوم احیای تلاش سیاسی اما غیرتبلیغاتی برای حل بحران سوریه است.
سیر امحای سلاحهای شیمیایی سوریه اگرچه فرصت تنفسی به اوباما داد اما بن بست در رویکرد نظامی در قبال بحران سوریه را نمی توان بیش از این ادامه داد. باید توجه کنیم که این روزها اوباما تحت فشار جدید و متفاوتی قرار دارد.
این پیشنهاد به فاصله اندکی پس از شکست مذاکرات موسوم به ژنو 2 در سوئیس و در نشست امنیتی مونیخ مطرح شده است. نشست ژنو 2 اگرچه هیچ دستاورد معناداری برای حل بحران نداشت، اما صحنه ابراز گلایه کشورهای اروپایی از بی مسئولیتی آمریکایی ها بود.
خانم اما بونینو، وزیر خارجه ایتالیا در سخنرانی خود در نشست ژنو 2 صراحتا از تحت فشار بودن این کشور در مورد پناهنده های سوری سخن گفت. قابل درک است که کشور بحران زده ایتالیا که برای پاسخ به مطالبات مردم کشور خود با هزاران مشکل روبروست، نتواند بار کمک های بشر دوستانه و سامان دادن به صدها و هزارها آواره سوری را به دوش بکشد.
در این شرایط اگر ایتالیا تهدید کرده باشد که راه آواره های سوری را برای سفر به دیگر کشورهای اروپایی باز می گذارد و آن ها را در این بیماری واگیردار شریک می کند، راه حل چیست؟ بدون تردید بخشی از مخاطب های تاکید وزارت خارجه آمریکا مبنی بر این که قصدی برای ارسال سلاح به سوریه وجود ندارد، اروپایی ها هستند.
آمریکا این روزها به شدت تحت فشار کشورهای اروپایی درباره تبعات بحران طولانی شده سوریه است. همان طور که چرچیل پیش بینی کرده بود آمریکایی ها هم می توانند گزینه درست را انتخاب کنند، البته پس از این که تمام راه های ممکن دیگر را امتحان کرده باشند.
به زبان خود آمریکایی ها، آن ها در سوریه همه گزینه های روی میزشان را امتحان کرده اند. اما گزینه آمریکا برای «شام» روی میز دیگری است. سوالی که امروز بسیاری از تحلیلگران از خود می پرسند این است که آیا ایران آماده است همانند افغانستان و عراق تجربه خود را بار دیگر در اختیار آمریکایی ها قرار دهد؟!
دنیای اقتصاد: «در نقد «قیمتگذاری» قانونگذار»
«در نقد «قیمتگذاری» قانونگذار» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر داوود سوری است که در آن می خوانید:
یکی از مصوبات مجلس که سهم عمدهای در افت این روزهای بازار سرمایه داشته، تعیین حداقل قیمت برای خوراک شرکتهای پتروشیمی است. طبق این مصوبه قیمت پایه خوراک گاز واحدهای پتروشیمی در چارچوب قانون هدفمند کردن یارانهها بهگونهای تعیین میشود که نرخ بازدهی داخلی ارزی سرمایهگذار این واحدها تا بیست و پنج درصد (25 درصد) باشد، به شرطی که کف آن 15 سنت باشد.
این مصوبه که به پیشنهاد برخی چهرههای اقتصادی مجلس که در کمال تعجب همواره به دنبال منفعل کردن نظام قیمتها و تعیین دستوری قیمتها بودهاند، در کنار موافقت 120 نفر از نمایندگان تصویب شد، از چند منظر قابل نقد است:
1- این مصوبه سازگار و متقارن نیست. سرمایهگذاری را در نظر بگیرید که میداند که اگر بیش از 25 درصد سود ببرد باید سود اضافه را در قالب نرخ خوراک بیشتر به دولت بپردازد، اما در مقابل اگر به هر علتی از جمله کاهش قیمت محصول، حوادث طبیعی و غیرطبیعی، مشکلات کارگری و فنی زیان ببیند یا نرخ سودی کمتر از 25درصد داشته باشد، همچنان باید نرخ 15 سنت را برای خوراک بپردازد. به عبارت دیگر، اگر بازار محصول بر وفق مراد باشد یا او مدیریتی کارآ داشته باشد، نتیجه آن نصیب دولت میشود، اما اگر قیمت محصول که در بازارهای بینالمللی و در شرایطی کاملا رقابتی تعیین میشود، کاهش یافت یا دیگر هزینههای تولید افزایش یافت به گونهای که سود او کمتر از 25درصد شد، دیگر خبری از دولت نیست و باید بهتنهایی بار مالی کاهش سود یا زیان را به دوش بکشد. حتی اگر فرض کنیم در این صنعت همواره سود وجود دارد، آیا سرمایهگذاری یافت میشود که بداند سود او هر چقدر که خوب کار کند و هر چقدر که شانس نیز با او یار باشد بیش از 25درصد نمیشود و باز هم در این صنعت سرمایهگذاری کند؟میدانیم که سرمایه سیال است و بهدنبال بازدهی بیشتر و ریسک کمتر است. هنگامیکه میداند در بخش دیگر یا چند صد کیلومتر آن طرفتر چنین محدودیتی نیست، چرا باید خود را درگیر چنین قوانینی کند؟
2- در ماده 44 مجموعه قوانین و مقررات اجرایی فصل نهم اصل 44 قانون اساسی تحت عنوان «تسهیل رقابت و منع انحصار» آمده است که هرگونه تبانی از طریق قرارداد، توافق یا تفاهم بین اشخاص حقیقی و حقوقی بخشهای عمومی و دولتی که موجب مشخص کردن قیمتهای خرید یا فروش کالا یا خدمت و نحوه تعیین آن در بازار بهطور مستقیم یا غیر مستقیم گردد و نتیجه آن اخلال در رقابت باشد، ممنوع است. در صنعت پتروشیمی دولت به عنوان عرضهکننده عامل تولید انحصار دارد درحالیکه محصولات شرکتهای پتروشیمی در بازار بینالمللی و با قیمتهای رقابتی مبادله میشوند. در چنین بازاری کسب سود بیشتر توسط انحصارگر عامل تولید یعنی دولت به قیمت سود کمتر یا خروج از بازار توسط تولیدکننده حاصل میشود. اعمال قدرت انحصاری بیشتر از طرف دولت مانعی برای ورود بنگاههای جدید است و در بلندمدت از تعداد بنگاههای تولیدکننده محصولات پتروشیمی میکاهد. این امر قدرت رقابت را از شرکتهای پتروشیمی در بازار بینالمللی میگیرد و به آنها در بازار داخلی قدرت میبخشد، مگر اینکه به واردات محصولات پتروشیمی روی بیاوریم. از این رو مصوبه مجلس قیمتگذاری است که نتیجه آن کاهش رقابت است. در این زمینه حقوقدانان باید نظر بدهند که آیا این تصمیم مشمول مقررات اصل 44 میشود یا نه؟
3- اینکه مجلس با استفاده از قدرت انحصاری که در قانونگذاری دارد سطح سود شرکتهای پتروشیمی را تعیین کند، امری برخلاف کارآیی و رقابت اقتصادی است. اگر مجلس یا دولت قصد دارند که به شرکتهای پتروشیمی تخفیف ندهند و حتی کالای خود را به بالاترین قیمت ممکن بفروشند، باید از مکانیسمهای اقتصادی استفاده کنند. قیمتگذاری توسط قانونگذار سادهترین و ناکارآمدترین شکل ممکن فروش منابع طبیعی متعلق به بخش عمومی است. در این زمینه اقتصاددانان مجلس و مرکز پژوهشهای مجلس را به مطالعه روشهایی که در کشورهای دیگر برای فروش حق استفاده از حوزههای نفتی و الوار جنگلها و دیگر منابع استفاده میشود، رجوع میدهم. مزیت استفاده از مکانیسمهای اقتصادی در این است که سرمایهگذار از ابتدا قانون بازی را میداند و میتواند از نتیجه بازار پیشبینی مناسبی داشته باشد و با لحاظ کردن آن در محاسبات خویش، تصمیم بگیرد. درحالیکه در شرایط حاضر سرمایهگذار در نااطمینانی کامل به سر میبرد و هر روز منتظر است که چه تصمیمی از مجلس خارج شود. پیشنهادهای این چنینی که یکباره مطرح و تصویب میشوند نه برای دولت درآمدزا هستند و نه به سرمایهگذاری منتهی میشوند. قیمتگذاری به صورت تعیین سقف برای رفاه یا سود خریدار از ابداعات جدیدی است که در علم اقتصاد جایی ندارد. مشخص نیست که عدد 25درصد برای سود شرکتهای پتروشیمی و 15سنت برای کف قیمت خوراک چگونه تعیین شدهاند و چه نسبتی با یکدیگر دارند؟ چرا اعداد دیگری انتخاب نشدند و آیا سال دیگر این نرخها مجددا تغییر نمیکنند؟ آیا اصولا صحیح است قیمت یک کالا که در شرایط طبیعی باید در بازار تعیین شود و بازار نیز شرایط متغیری دارد، توسط مجلس و به عنوان قانون مشخص شود؟
4- اثر تصمیم مجلس بسیار فراتر از کاهش قیمت سهام شرکتهای پتروشیمی و متضرر شدن سهامداران آن است. شرکتهای سرمایهگذاری متعددی از این تصمیم تاثیر میپذیرند، این شرکتها در صنایع دیگری نیز فعال هستند و زیانی که از این بخش متحمل شدهاند دومینو وار بر فعالیت و سرمایهگذاری آنها در بخشهای دیگر تاثیر منفی میگذارد. این تصمیم، سرمایهگذاران را از سرمایهگذاری بلندمدت و از سرمایهگذاری در بخشهایی که به نحوی با دولت در ارتباط است بر حذر میدارد و این امر کاملا بر خلاف نیاز کنونی اقتصاد کشور به سرمایهگذاری و خروج از رکود است. ایجاد نااطمینانی در بازار سرمایه و القای این امر که دولت و مجلس هرگاه اراده کنند با ارائه یک پیشنهاد و بلند کردن چند دست میتوانند دارایی آنها را بی ارزش کنند برای اقتصاد کشور بسیار پرهزینه است.
توجه داریم که بسیاری از صندوقهای سرمایهگذاری در شرکتهای پتروشیمی سرمایهگذاری کردهاند. اگر سرمایهگذاران از بازار سرمایه روی برگردانند و سرمایه خود را مطالبه کنند، این صندوقها برای رفع مشکل نقدینگی چارهای جز فروش داراییهای خود و عرضه بیشتر سهام به بازار ندارند و این عمل موجب کاهش قیمت سهام کلیه گروههای فعال در بازار سرمایه میشود. این پدیده به گریز از بازار سرمایه تعبیر میشود که اثرات بلندمدتی به مراتب بیش از آن چند صد میلیون دلاری که به زعم آقای توکلی نصیب رانتخواران میشود، که بیشتر آن نیز مردم هستند، بر اقتصاد کشور دارد.
5- این روزها دولت در تلاش است تا پای سرمایهگذاران خارجی را به بخش نفت و پتروشیمی باز کند و صحبت از برنامهریزی برای جذب 70 میلیارد دلار سرمایهگذاری در صنعت پتروشیمی و 100 میلیارد دلار در بخش نفت و پالایش است.به همین منظور نیز رئیسجمهور به داووس سفر کرد و با سرمایهگذاران بینالمللی دیدارهایی داشت و پیشنهادهایی داد. ورود سرمایه به کشور ما هر چند برای سرمایهگذاران بینالمللی سود دارد، اما نیاز اقتصاد ما است. آنها میتوانند سرمایه خود را در قریب به 200 کشور دیگر بهکار بگیرند و کم و بیش سود ببرند، اما اقتصاد ما برای رشد و خروج از رکود و رفع بیکاری به سرمایه آنها نیاز دارد.
مصوبه مجلس علامتی منفی به این سرمایهگذاران است. به آنها نشان داد سفرهای که رئیس جمهور به آنها وعده داده قابل اعتماد نیست و ممکن است هنگامیکه کنار آن نشستند چیزی در آن نباشد البته آنها باهوشتر از آن هستند که با یک دعوت خشک و خالی بار سفر ببندند.
متاسفانه برخی صحبتهایی که در زمان تصویب این پیشنهاد در مجلس مطرح شد نشان از رقابتهای سیاسی و گروهی داشت. نمایندگان ما باید توجه داشته باشند که چمن زمین اقتصاد بسیار نحیفتر از آن است که در آن رقابتهای سیاسی صورت بگیرد.
اقتصاد کشور چند سال پیاپی است که نرخهای رشد اقتصادی منفی یا ناچیز را تجربه کرده است و مردم بار تورمهای 30 و 40 درصدی را به دوش کشیدهاند. نرخ بیکاری بسیار بالا است و مسوولان منتظر موج جدید بیکاران هستند. این شرایط هر چند به گردن دولت گذشته گذاشته میشود، اما مردم که میدانند مجلس نیز به همان نسبت در آن سهیم است. حداقل در این برهه از زمان رقابت خود را به زمین دیگری منتقل کنید و اجازه دهید که اقتصاد کمی جان بگیرد، مردم مشکل معیشت دارند و نیازمند کار و درآمد هستند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم