جام جم:استعفا؛ راه حلی برای بازگشت اعتماد
«استعفا؛ راه حلی برای بازگشت اعتماد»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم محسن ماندگاری است که در آن میخوانید؛اهدای سبد کالا در حالی که دو روز از اجرای آن سپری شده، احتمالا غیرممکن است اما دستکم می توان انتظار داشت برای فرونشاندن حجم گسترده نارضایتی ها از چگونگی اجرای چنین طرحی، طراحان چنین برنامه ای - که به اعتقاد ناظران، بزرگترین ضربه به جایگاه و شخصیت دولت تدبیر و امید تاکنون بوده است - در اقدامی پیشدستانه اما معنادار از سمت خود استعفا کرده و برای اولین بار در دولت جناب آقای روحانی که امیدهای زیادی به آن وجود دارد، یک مقام دولتی مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده گرفته و از کار کنار رود.
اشتباه در طراحی و اجرای این برنامه آن قدر بدیهی و آشکار است که گمان نمی رود اکنون هیچ مقام دولتی حاضر به تائید و حمایت از آن باشد.
مهمترین ایرادی که دولتمردان جدید به نحوه اجرای طرح هدفمندی یارانه ها در دولت قبل می گرفتند نبود تدبیر کافی در طراحی و نحوه اجرای آن بود، طرحی که به گفته منتقدان آن، کرامت انسانی جامعه ایرانی را خدشه دار کرده و آنها را محتاج دریافت کمکهای دولتی کرده بود؛ با روی کار آمدن دولت جدید انتظار می رفت همانگونه که وعده داده شده بود، طرح های جدیدی برای حمایت از طبقه فرودست و آسیب پذیر درانداخته شود تا علاوه بر حمایت مادی از آنها، کرامت انسانی مردم نیز حفظ شده و در عین حال یارانه ها بهصورت هدفمند به دست جامعه هدف برسد اما متاسفانه در اولین مواجهه اقتصادی دولت جدید با مردم، آنچنان تجربه ناخوشایندی رقم خورده است که به نظر می رسد جایگاه دولت در افکار عمومی را بشدت تضعیف کرده و به پاشنه آشیل آن تبدیل شده است.
گزارش ها از سراسر کشور چنان تاسف بار است که دلسوزان و حامیان دولت را نیز به واکنش وا داشته است.
برخی اخبار تائید نشده از کشته شدن یک یا دو نفر از حاضران در صف های طویل دریافت سبد کالا حکایت دارد.
شامگاه دیروز ، یک پزشک متخصص کودکان در اردبیل در تماس با جام جم در حالی که بشدت متاثر بود از شرایط نامناسب یکی از بیمارانش سخن می گفت که در آغوش مادر در میان انبوه جمعیت زیر دست و پا آسیب دیده است.
صف های طویل دریافت سبد کالا به علاوه نارضایتی بسیاری از کارگران و کارمندان و بازنشستگانی که به تعلق نگرفتن این اقلام ناچیز به خود گلایه مندند در حال تبدیل شدن به مساله ذهنی همه اقشار جامعه است که می تواند برای دولت پرهزینه و گران تمام شود.
اما واقعا راه حل چیست؟ توقف طرح، چنان که گفته شد نه شدنی است و نه مشکلی را حل می کند.
شاید استعفا یا برکناری مسئولانی که با بی تدبیری خود، طرحی را که شاید می توانست با اجرای درست،اندکی از مشکلات اقتصادی مردم را کم کند با شکست مواجه کردند، راه حلی برای بازگشت اعتماد مردم به تدبیر و کارآمدی دولت جدید باشد.
خراسان:آیا پیام مهم جلسه محرمانه آمریکایی در ایران شنیده می شود؟
«آیا پیام مهم جلسه محرمانه آمریکایی در ایران شنیده می شود؟»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛«هنوز خیلی زود است که از بازار ایران هیجان زده شویم، هنوز تحریم ها در حال اجرا هستند...» (شبکه cnbc تاریخ ۲۳ ژانویه 2014) این جمله را «کارلوس گوسن» مدیرعامل شرکت رنو پس از آغاز اجرای توافق ژنو گفت. شرکتی که کاهش داد و ستدهایش با ایران پس از تحریم های 2 سال اخیر، 4/7 درصد به فروش منطقه ای این کارخانه درمنطقه آسیا و اقیانوسیه آسیب زد. اما چرا «گوسن» که بهتر از ما می داند بازار ایران برای رنو یعنی چه و نیز از «باغ سبز» ایران برای شرکتش به خوبی آگاه است چنین جملاتی را به کار می برد؟
با امضای توافق ژنو تحلیل های عمدتا دولتی در ایران این بود که این توافق ساختار تحریم ها را دچار «تَرَک» هایی می کند و در آینده همین ترک ها ساختار تحریم ها را از بین می برد. این سخن را می توان تا حدودی پذیرفت و شاید نگرانی ها در کنگره آمریکا و دولت این کشور از همین نکته نشأت می گیرد. سفرهای مداوم «دیوید کوهن» معاون وزارت خزانه داری آمریکا، که مرد شماره یک نظارت بر اعمال تحریم های فشرده 2 سال اخیر علیه ایران است، به منطقه و حضور در کشورهای همسایه ایران و هشدار به آن ها نشان می دهد که این نگرانی در آمریکا وجود دارد که ترک های این تحریم ها ساختار آن ها را دچار مشکل کند. بنابراین حریف بازی اش را برای جلوگیری از این اتفاق آغاز کرده است. بازی که با جلسات محرمانه وزارت خزانه داری آمریکا در لندن و پاریس با دعوت از برخی شرکت های اقتصادی مهم جهان وارد فاز جدیدی شده است و اکنون سوال این است که در این شرایط «تَرَک» تحریم ها چقدر به ما کمک خواهد کرد و دقیق تر این که آیا اصلا آمریکا این اجازه را خواهد داد یا نه؟ یک مقام آمریکایی این سوال را خیلی دقیق و حساب شده پاسخ داده است: «دولت جلساتی را در کشورهای جهان با بخش خصوصی برگزار می کند تا اطمینان یابد که شرکت های سراسر جهان، گستره محدود کاهش تحریم های ایران را درک می کنند.» (وال استریت ژورنال-اول فوریه 2014) این روزنامه نام این مقام آمریکایی را ذکر نکرده اما در گزارش خود خبر از جلسات محرمانه ای می دهد که وزارت خزانه داری آمریکا با غول های اقتصادی دنیا برگزار کرده تا به آن ها بگوید«در اوضاع کنونی، هر گونه توافق با ایران باید تنها محدود به دوره 6 ماهه پیش بینی شده در توافق ژنو باشد.»
براین اساس این سوال شکل می گیرد که «آیا شرکت های بزرگ اقتصادی دنیا حاضر می شوند قراردادهایی با ایران منعقد کنند که مدت زمان آن تنها 6 ماه باشد؟» پاسخ این پرسش را هم «کارلوس گوسن» مدیرعامل رنو و هم آن هایی که به دعوت وزارت خزانه داری آمریکا در آن جلسات محرمانه شرکت کرده بودند، داده اند. پاسخی مهم و تامل برانگیز برای مسئولان اقتصادی و سیاسی ما: «پیامی که ما دریافت کردیم، این بود که نمی توانیم هیچ گونه تعهد بلندمدتی به ایران بدهیم.» واضح است که آن ها تاوقتی تحریم ها به طور کامل برداشته نشده اند به ایران به عنوان بازار دائمی نگاه نمی کنند. در این شرایط آن ها به بازار ایران به عنوان بازاری موقت و گذرا نگاه می کنند که شاید بیشتر به «حراجی»های فصلی شبیه باشد. حراجی هایی که زود تمام می شود وقتی تمام شود دیگر نه اثری از فروشنده است و نه بازارِ فروشنده. از ایجاد این بازار موقت البته رونقی موقت و زودگذر پدید می آید که تبعات همین زودگذر بودن می تواند تا مدت ها دامن اقتصاد و تولید ایران را بگیرد. نتیجه اش هم می شود این که اگر واقعا موقت باشد، نه انتقال تکنولوژی صورت می گیرد، نه دامنه خدمات پس از فروش آن برای مدت طولانی ادامه می یابد، نه تولید چندانی شکل می گیرد و... از همه این ها مهم تر اینکه اگر در مراودات اقتصادی با چنین شرکت هایی که خودشان می دانند برای مدت موقتی به ایران آمده اند، ذوق زده باشیم و هوشمندانه رفتار نکنیم و مثلا برخی تولیدات مرتبط با منافع ملی کشور به این مراودات زودگذر وابسته شود، در ادامه، این قراردادها پاشنه آشیل اقتصاد بیمار ایران خواهند شد و نگران کننده تر این که این شرایط بی ثبات و بدون آینده و محصور در اما و اگرهای سیاسی، در دراز مدت اقتصاد ایران را دچار آسیب خواهد کرد. در چنین شرایطی، وارد شدن در مسیری نا مطمئن و اعتماد بیش از حد به تعلیق «برخی تحریم»ها آیا به اقتصاد آسیب دیده ما اجازه حرکت خواهد داد؟ آیا از دیدگاه استراتژیک، تصمیم گیران اقتصادی کشور برای چنین نگرانی هایی فکری کرده اند؟
واقعیت این است که آن هایی که با نگاه بلند مدت برای استراتژی اقتصادی شرکت های خود برنامه ریزی می کنند، از تعلیق 6 ماهه «برخی تحریم ها» ذوق زده نشده اند و واضح است که در داخل کشور نیز نباید شاهد چنین ذوق زدگی هایی باشیم. تعلیق این تحریم ها چه 6 ماهه باشد و چه 6 ساله، برای مسئولان کشور حاوی این پیام مهم است که نگاه به تولید ملی و اقتصاد درون زا باید راهبرد اصلی دولت باشد. وقتی آمریکا برای از هم نپاشیدن شاکله تحریم ها علیه اقتصاد ایران تحرکات جدی و جدیدش را آغاز کرده است آیا ما برای غیروابسته کردن اقتصاد ملی ایران کاری خواهیم کرد؟
جمهوری اسلامی:خیز جدید صهیونیست برای بلعیدن آفریقا
«خیز جدید صهیونیست برای بلعیدن آفریقا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛درخواست عضویت رژیم صهیونیستی در اتحادیه افریقا اگرچه با شگفتی عمومی مواجه شده است ولی برای کارشناسانی که از عمق نفوذ صهیونیسم در چهار گوشه جهان باخبرند و از آرزوی دیرین صهیونیستها برای نفوذ در قاره سیاه مطلع هستند، چندان تعجب آور نیست. گزارش منابع سیاسی نشان میدهد رژیم صهیونیستی هفته گذشته درخواست عضویت خود را در اتحادیه افریقا به عنوان عضو ناظر ارائه کرده است. این درخواست هر چند با توجه به سفرهای زنجیرهای مقامات رژیم صهیونیستی به کشورهای افریقایی مثل آنگولا، اتیوپی، غنا، کنیا، نیجریه، اوگاندا و سودان جنوبی و قراردادهای تسلیحاتی و سرمایهگذاریهای اقتصادی اسرائیل در کشورهای قاره سیاه و بویژه دکترین نفوذ استعماری صهیونیسم بین الملل قابل تبیین است ولی با توجه به بحرانهای ساختاری فراوانی که صهیونیستها در خاورمیانه با آن دست به گریبان هستند و تصاویری که از جنایتهای اسرائیل علیه ملت فلسطین و غصب سرزمینهای اسلامی وجود دارد، اهمیت بیشتری مییابد.
واقعیت اینست که قاره سیاه از دیرباز، از جمله مناطق مورد توجه رژیم صهیونیستی بوده و جایگاه ویژهای در سیاست خارجی این رژیم داشته، به طوری که صهیونیستها با بهرهگیری از مشکلات اقتصادی و سیاسی حاکم بر این قاره تلاش کردهاند از تمام منافذ موجود برای تعمیم و تحقق اهداف نامشروع خود در این بخش از جهان بهرهبرداری کنند.
آغاز نفوذ جدی رژیم صهیونیستی را باید در دهه 60 میلادی جستجو کرد که دستگاه دیپلماسی این رژیم تلاشهای برنامهریزی شدهای را به منظور تحقق تفکرات "تئودور هرتزل" بنیانگذار صهیونیسم در قاره آفریقا پایهگذاری نمود، آنجا که هرتزل در کتاب خود پس از آنکه از کشور اوگاندا به عنوان سرزمین موعود برای گردآوری یهودیان آواره جهان یاد میکند مینویسد: "من که اکنون شاهد رهایی ملت یهود هستم، تمایل به آزادی و رهایی افریقا دارم." با همین گرایش ریاکارانه و طمعورزانه، رژیم صهیونیستی خود را با موج استقلال خواهی کشورهای افریقایی همراه نشان داد و مبادرت به برقراری روابط سیاسی با آنها کرد. هر چند سفارتخانههای رژیم صهیونیستی به سرعت در 32 کشور افریقایی تأسیس شدند ولی پس از مدتی همزمان با جنگ سوم اعراب و اسرائیل به دلیل محکومیت صهیونیستها به دلیل ارتکاب جنایت علیه کشورهای عرب و فلسطین و ادامه کمکهای همه جانبه اسرائیل به رژیم نژادپرست افریقای جنوبی، رابطه کشورهای افریقایی با رژیم صهیونیستی قطع شد.
قطع شدن روابط دیپلماتیک قاره افریقا با رژیم صهیونیستی هرگز به معنای عدم روابط پنهان استراتژیک و قطع نفوذ صهیونیسم در این قاره نبود و این روابط ساختاری همواره در جهت حفظ نفوذ استراتژیک اسرائیل ادامه داشت، تا آنکه در اواسط دهه هفتاد و طی نشست چند جانبه اسحاق رابین نخستوزیر اسرائیل با "سدارسنگور" رئیسجمهور سنگال و "فلیکس بوانیه" رئیسجمهور ساحل عاج، بار دیگر نشانههایی از نفوذ رژیم صهیونیستی در قاره سیاه نمایان شد ولی انعقاد توافقنامه ننگین کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل، در واقع به معنای خاتمه دوران قطع روابط کشورهای آفریقایی با رژیم صهیونیستی بود.
در دوران فترت نیز صهیونیستها بیکار نمانده و برای تحقق اهداف خود در آفریقا بدون آنکه به ظاهر، از مواهب تسهیلات دیپلماتیک برخوردار باشند، برخی شبکههای غیردولتی را در قاره افریقا راهاندازی کردند که اتباع اسرائیل و یهودیان در کشورهای مختلف این قاره تا حد نفوذ در هیاتهای حاکمه پیشروی کردند.
توجه ویژه رژیم صهیونستی به قاره افریقا در شش دهه اخیر هر چند از محورهای اصلی سیاستهای سلطه طلبانه این رژیم به حساب میآید ولی معطوف به دلایل متعددی است که اکنون در قالب درخواست عضویت اسرائیل در اتحادیه افریقا بروز کرده است. دلایل رویکرد پرحجم اخیر این رژیم در مقطع کنونی که با این درخواست، درحال شکل گیری است، میتوانند اینگونه احصاء شوند.
1 - رژیم صهیونیستی با اوج گیری بیداری اسلامی در منطقه و نیز افزایش آگاهی جهانی از جنایات اشغالگرانه و غاصبانه صهیونیستها، در انزوای شدید قرار گرفته است. از این رو صهیونیستها بار دیگر راهبرد دوران "بن گوریون" در دهه 50 میلادی را در پیش گرفته و براساس آن، برای خروج از انزوا، به سلطهطلبی در افریقا، آسیای مرکزی و قفقاز روی آوردهاند. از جمله محورهای کنونی صهیونیستها را، یافتن جایگزینی به جای مصر و کشورهای پیرامونی تشکیل میدهد. نکته مهم آنکه صهیونیستها با این رویکرد پیش دستانه در آفریقا درصدد هستند تا از گسترش بیداری اسلامی به این قاره جلوگیری کنند.
2 - از اهداف مهم اسرائیل، سلطه بر منابع انرژی و آبی در منطقه و جهان است. صهیونیستها در نوار غزه، سواحل لبنان، مناطق مرزی مصر با سرزمینهای اشغالی، دریای مدیترانه، قبرس، کردستان عراق، سودان جنوبی در کنار دهها کشور افریقایی دیگر به دنبال منابع انرژی میباشند.روند تحولات اخیر حاکی از تلاش صهیونیستها برای رسیدن به دریای سرخ و تسخیر کشورهای موسوم به منبع رود نیل یعنی اوگاندا، کنیا و اتیوپی است. صهیونیستها ادامه حیات جعلی و غاصبانه خود را منوط به سلطه بر منابع انرژی جهان و منابع آبی میدانند و از این رو برای دهههای آینده به دنبال سلطه بر این منابع حیاتی هستند. ضمن اینکه قاره افریقا به لحاظ اقتصادی و استعدادی که برای تبدیل شدن به بازار کالاهای اسرائیلی و برخورداری از ذخایر طبیعی و معدنی دارد، دارای اهمیت استراتژیک برای صهیونیست هاست.
3 - حضور نظامی و نفوذ اطلاعاتی در کشورهای کودتاخیز و بیثبات افریقایی از اهداف استراتژیک اسرائیل در این قاره میباشد. تجارت سلاح به این قاره که همه روزه درگیر جنگهای قبیلهای و مرزی است و ایجاد شکاف و تجزیه در کشورهای مسلمان این قاره از دیگر اهداف کلان صهیونیستها به شمار میآید که نمود عینی این امر را میتوان در تجزیه سودان مشاهده کرد که بخش جنوبی آن به پایگاهی برای سلطه صهیونیستها تبدیل شده و ادامه این سیاست در دیگر کشورهای افریقایی به وضوح قابل رویت است. البته صهیونیستها در این راه از بازیگران فرعی برای رسیدن به طرح سلطه بر آفریقا بهرهبرداری کرده و از سیاستمداران آمریکایی، فرانسوی و انگلیسی و سفرهای مقامات این کشورها به افریقا در جهت رسیدن به این هدف استفاده میکنند.
4 - صهیونیستهای غاصب این روزها با مهاجرت منفی سفر یهودیان به سرزمینهای اشغالی مواجه میباشند به طوری که حتی فالاشههای افریقایی ساکن مناطق اشغالی که خود را با بدترین شرایط نیز سازگار میکنند نیز خواستار بازگشت به افریقا هستند،به همین جهت، رژیم صهیونیستی پیگیر انتقال یهودیان لیبی، تونس و دیگر کشورهای افریقایی به سرزمینهای اشغالی است. صهیونیستها در این سالها تلاش کردهاند چنین وانمود سازند که یهودیان افریقا مورد تهدید بوده و این رژیم به عنوان ناجی، باید پیگیر حقوق آنها باشد، ادعایی که جهانیان آنرا به فریبی برای سلطه رژیم صهیونیستی بر این کشورها و تحقق اهداف اشغالگرانه و استعماری این رژیم میدانند.
مجموعه این اهداف شوم، در بردارنده هشدارهای جدی برای کشورهای اسلامی و بویژه افریقایی در چارچوب ظهور دور جدید نژادپرستی و تهدیدات جدید امنیتی و استراتژیک در این قاره میباشد که به وضوح به دلیل بیعملی این کشورها در رویارویی با تهدیدات خارجی شکل جدیدی به خود میگیرد. آنچه در این میان به کشورهای مسلمان این قاره مربوط میشود اینست که با خیز برداشتن جدید صهیونیستها برای نفوذ در این قاره و بلعیدن آن مقابله کرده و مانع از تحرکات نژادپرستانه صهیونیستها در افریقا شوند.
رسالت:حکمرانی خوب از نگاه امام (ره)
«حکمرانی خوب از نگاه امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد ناظمی است که در آن میخوانید؛با فرا رسیدن دهه فجر انقلاب اسلامی، فرصتی است تا دستاوردهای این انقلاب بزرگ مورد ارزیابی قرار گیرد. انقلابی که بدون اغراق میتوان بزرگترین پدیده قرن از آن یاد کرد.
انقلاب اسلامی با رویکرد داخلی و جهانی، دستاوردهای گران سنگی در عرصههای سیاسی، اجتماعی، علمی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی داشته است. اگر امروز جمهوری اسلامی ایران در عرصه بین المللی دارای اقتدار کم نظیری میباشد و قدرتهای مسلط نمیتوانند سیاستهای استکباری خود را در منطقه خاورمیانه و جهان یک طرفه به پیش ببرند و همواره در تقابل سیاستهای عادلانه و منطقی ایران قرار میگیرند، ناشی از نوع نگرش و جایگاهی میباشد که ایران اسلامی در معادلات جهانی کسب کرده است. به عبارت دیگر اگر ایران در اکثر قریب به اتفاق مسابقات ورزشی جهان در سال 92 درخشید و قهرمان شد. امروز در عرصههای سیاسی، اجتماعی، علمی، فرهنگی، اقتصادی و دفاعی نیز به صورت قهرمان درخشیده و میدرخشد.
بارزترین دستاورد انقلاب اسلامی، "قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران" میباشد. امام (ره) با تاسیس مجلس خبرگان قانون اساسی متکی بر آرای مردم، اولین گام بلند و ماندگار را برای استقرار نظام جمهوری اسلامی برداشت. قانون اساسی ایران تبلور تفکر دینی امام (ره) و صاحب نظران دین مدار برای تشکیل حکومت الهی است. در واقع مدل جدیدی از حکمرانی برگرفته از اسلام ناب به دنیا ارائه شده است.
اصل ولایت فقیه، مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان قانون اساسی و در هم آمیختن اصول مترقی اسلام با اصول حکمرانی خوب وجوه متمایز این قانون با سایر قوانین اساسی موجود در جهان میباشد.
قانون اساسی، شالوده بسیار مستحکمی است که نظام اسلامی بر آن استوار گردیده است و علیرغم فراز و نشیبهای سهمگین در انقلاب هیچگونه تزلزلی بر آن راه نیافته است. به عنوان مثال جریانهای سیاسی برانداز اوایل پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی هشت ساله، فتنه سال 88 و تحریمهای ظالمانه اقتصادی دشمنان خارجی هیچ یک نتوانسته است اراده پولادین ملت بزرگ ایران را سست نماید.
نوع نگاه به انسان که در قانون اساسی تجلی یافته است نگاهی است که عزت، عظمت و تعالی انسان را میطلبد نه چیز دیگر. اگر رفاه و رشد اقتصادی مطرح است، صرفا وسیله و ابزار برای تعالی انسان مد نظر میباشد و هدف نهایی نیست.
امام (ره) در چهار فراز بسیار درخشان، نمایندگان مجلس خبرگان را در تدوین قانون اساسی سفارش نمودند:
1- حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهای ملت به دور از تبعیض.
2- پیش بینی نیازها و منافع نسلهای آینده، آنگونه که مد نظر شارع در معارف اسلام است.
3- صراحت و روشنی مفاهیم قانون به نحوی که امکان تغییر و تاویل غلط در مسیر خودخواهی دیکتاتورها و خودپرستان تاریخ در آن نباشد.
4- راهنما قرار گرفتن برای نهضتهای اسلامی دیگر که با الهام از انقلاب اسلامی ایران در صدد ایجاد جامعه اسلامی برمیآیند.
امام (ره) با شناخت و تحلیلی که از مکاتب شرق و غرب که حاصل فکر بشر است، آگاهی کامل داشتند و اینکه حاکمیتهای برخاسته از مکاتبی چون سوسیالیزم و مارکسیسم، نظام سرمایهداری و دموکراسی غربی به بن بست رسیدهاند، پیش بینی میکردند که در آیندهای نه چندان دور، نهضتهای مردمی و اسلامی در جهان معاصر شکل بگیرد و آن وقت است که مبانی قانون اساسی ایران میتواند مدل جدید و متمایزی باشد که آنها برای ساختارهای حاکمیتی خود استفاده کنند و حکمرانی با نگاه متفاوت از آنچه که در غرب و شرق وجود دارد، شکل تازهای به خود بگیرد.
امام (ره) در واقع طراح و معمار حکمرانی خوب با رویکرد اسلامی در ایران هستند.
حکمرانی که مبتنی بر آموزههای قرآن شکل گرفته است. مضامینی که همواره در اصول177 گانه آن تکرار و تاکید شده و بدان وزن میدهد و جهتگیریهای آرمانی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران را مشخص و معین میکند عبارتست از: اسلامیت، جمهوریت، قانونمداری اسلامی، حفظ آزادیهای مشروع، شفافیت اطلاعات، نفی سلطه داخلی و خارجی، نفی ستمگری و ستم کشی، مبارزه با کلیه مظاهر فساد، پاسخگویی در برابر یکدیگر و خداوند، مشارکت سیاسی مردم در حکومت و ساختارهای حکومتی، نظارت بر ساختارهای حکومتی و تفکیک قوای سه گانه، تضمین حقوق قانونی مردم، تامین اجتماعی برای همه، تضمین آزادی اجتماعی، تحکیم بنیان خانواده، تضمین حقوق زنان، ارتقاء سطح آگاهی عمومی و دانایی محوری، تعمیق باورهای دینی مردم، رشد اقتصادی، عدالت اقتصادی، پایهریزی نظام اقتصادی صحیح شامل: بودجه ریزی قانونمند، منع اسراف و تبذیر، رفع فقر و تامین رفاه، خودسازی فردی و جمعی برای تامین کمال معنوی انسان، تامین نیازهای اساسی اولیه انسان از بعد مادی، حفظ کرامت انسان در بعد تامین نیازهای مادی و اتحاد ملل اسلامی.
اینها مبانی و اصولی است که در قانون اساسی به عنوان مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی با رهنمودهای امام راحل (ره) مدون گردیده است و ظرفیت آن را دارد که طبق خواست آرمانی امام (ره) مبنای حرکت و ساخت نظامهای حاصل از نهضتهای اسلامی در جهان قرار گیرد.
تا به امروز با رهبریهای داهیانه مقام معظم رهبری خلف صالح امام راحل (ره) گامهای استوار و بلندی برای تحقق مبانی و اصول قانون اساسی برداشته شده است و با ایجاد ساختارهای مناسب، کارکردهای مردم سالاری دینی، سرمایه اجتماعی، مهندسی فرهنگی و توسعه اقتصادی عدالت محور مورد جهتگیریهای کلان نظام بوده است که میتواند دستاوردهای حاصله تجربه و شاخص برای اثبات کارآمدی مدل حکمرانی خوب از نگاه امام راحل (ره) باشد.
سیاست روز:مانیفست سینمایی حجتالاسلام روحانی و...
«مانیفست سینمایی حجتالاسلام روحانی و...»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم ایرج فتح الهی است که در آن میخوانید؛کم کم حالا و در تحویل سال سینمایی کشور، سینما دارد خوب جان میگیرد. برای این جان یافتن سینما، حتی رئیس دولت یازدهم هم آستین بالا زد با پیامی که در آیین آغازین سی ودومین جشنواره فیلم فجر خوانده شد. پیامی که در آن نکات ارزشمندی برای اهالی سینما عنوان شد. پیامی که روحانی آن را مروری بر سیاست های دولت تدبیر و امید در عرصه سینما در اولین سال میهمان شدن اعتدال گرایی در جشن بزرگ سینمای ایران دانسته است.
حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی که سالها زانوی ادب در برابر اساتید حوزه بر زمین زده و تلمذ علوم اسلامی نموده، در پیام خود از آشتی دوباره اهالی سینما سخن به میان آورد و «بازگرداندن تماشاگر قهرکرده از سینما، ضروریترین مسئولیت امروز مدیران و سینماگران ما است» را از اهم امور دانست.
رئیسجمهور روحانی که دولت خود را دولت تدبیر و امید نام نهاد و با پیش گرفتن شعار تعادل بر مسند ریاست دولت نشست، در گامی مثبت از سینماگران خواسته است که «از آن چه پشت سر گذاشتهایم فاصله بگیریم، دوران جدیدی آغاز شده و وقت آن است که با کرامت، از آنچه پیش از این در حوزه سینما گذشته، بگذریم».
تا اینجای کار، آفرینی درخور، نصیب حسن روحانی و مشاوران و طراحان فرهنگی دولت اوست که به راستی نگاهی اعتدالگرایانه در پیش گرفتهاند و با نقدی کلی بر اشتباهات پیشین، سعی در ایجاد فضایی توام با مهربانی و دوستی در میان اهالی هنر دارند. اما جملات بعدی مانیفست سینمایی روحانی گویی لگدی است بر شیر دوشیده؛ «امروز و پس از گذشت این چند سالی که بر فرهنگ و هنر گذشت، سینمای کشورم را قدری غبار گرفته و غمگین میبینم! فیلمساز سرزمینم به من میگوید: حالا که انسان ایرانی حماسه بیست و چهارم خرداد را رقم زده است، به من آزادی بده و بگذار واقعیتهای تلخ و تیرهای را که تا دیروز نمیتوانستم، امروز در فیلمهایم نشان دهم!»
این جملات همان چیزی است که فهم آن برای افراد دوراندیش که عزم وفاق ملی دارند، بیتابی میآورد.
حجتالاسلام روحانی که مردی است متخلق به آداب و علوم دینی و البته دانش حقوقی، هنوز نتوانسته است از ویل سنگ زدن بر مرده دولتی که دورهاش چندماهی است به پایان رسیده، به درآید. دولتی که بر خلاف رؤسای دولتهای پیشین خود که هر یک پس از پایان یافتن دوره ریاست جمهوری به نحوی با حضور در مراکزی، فرصت حضور در مناسبات سیاسی داخلی و خارجی را یافتند، اما گردونه سپهر آنچنان گشت که محمود احمدینژاد و یارانش با بداقبالی افراطگونه، پس از پایان دولت دهم، با انقطاعی افراطی در هیچکجا مجال حضور نیابند و به کلی از مناسبات سیاسی به دور مانند و اینگونه کوچکترین فرصتی برای دفاع از کرده خویش نیابند. رئیس دولت نهم و دهم هماکنون در انقطاع از مبادی قدرت و بایکوت خبری و مناسبتی است و در همین بایکوت و نبودن او و یارانش، مجالی مناسبتر برای دیگران و از جمله رئیس دولت یازدهم فراهم آمده تا به هر عنوان که میشود او و عملکردش را تقبیح کند تا شاید حرکت قطار کابینه یازدهم سهلتر شود، شاید!!
حسن روحانی در یادکرد از اوضاع سینما در دوره دولت قبل، مطالبه سینماگران خطاب به خویش را اینگونه عنوان میکند: «بگذار در فیلمم از خطر بیماری واگیردار فساد و ریا و دروغ و از مسابقه هولناک و بیرحمانه پول درآوردن به هر قیمت بگویم! به او می گویم: بگو! از تمام بدیها بگو، اما اگر میشناسی و میتوانی ستارهای را به من و مردمم نشان بده که با وجود تمام سختیها، به همه کژیها و پلشتیها، قهرمانانه "نه" میگوید، و واقعیت تیره را به حقیقت روشن تبدیل می کند.»
آیا به راستی تمام سینمای ایران در دولت نهم و دهم «واقعیت تیره» بود. آقای روحانی عزیز، دولت پیشین و مدیران سینماییاش با بضاعت کمشان در این حوزه عزم ریلگذاری داشتند. کسانی که فهم دقیقی از عِدّه و عُدّه لازم برای ریلگذاری در سینمای کشور نداشتند، از این موضوع داد سخن سردادند، اما گویا مشاوران فرهنگیتان شما را نیز بر این باور رساندهاند که باید برای قطار سینمای کشور ریلگذاری نوینی شود.
شما در مانیفست خود علاوه بر مخاطبان داخلی سینمای ایران، مخاطبان کشورهای همسایه و منطقه را نیز فراموش نکردهاید و بر آن چشم دوختهاید، اما غافل از آنکه سینمای ایران پیش از آنکه بخواهد به فرامرز خویش بیندیشد، باید بر زانوی خویش دست بگذارد و با چارستونی سالم، درونزا شود و مستقل. سینمایی ایرانی که در اتمسفری اخلاقی و دینی میزید و فربه میشود. این سینما سینمایی است که به ذات خود ارزش ندارد و وقتی با مفاهیم اخلاقی و دینی پیوند میخورد ارزش مییابد. سینماگر ایرانی غایت خواستهاش ساخت «اربابحلقهها» و «آواتار»ی نوین نیست که در رقابت با هالیوود گوی سبقت برباید و بر تارک سینمای جهان بنشیند. سینماگر ایرانی حیف است که فرصت آن را نیابد که با ساخت فیلمی هنری و درخور انسانیت، اخلاق را و هزاران نیکویی دیگر را به عرصه فراموش شده سینما بازنگرداند.
آنچه که باید بیش از همه و البته پیش از همه برایش دل سوزاند سینمایی ارزشی بر پایه اخلاق و دین است. اخلاق برای عامه انسانها و دین برای دینداران.
حالا شما بفرمایید در آیین افتتاحیه جشنوارهای که شما مانیفست سینمایی خود را با استفاده از این ظرفیت کلان ملی و بینالمللی، رسانهای کردید چرا باید مدیران و برنامهریزانش فهم و درک این را نداشته باشند که سینماگری را در صحنه نیاورند که هنوز دوران ناخوشی اخلاق در سینمای ستمشاهی را از یاد نبرده و با یاد خوش بازیگران خدوم محمدرضا شاه، سینمای ایران را به یاد میآورد و از آن لذت میبرد؟ اتفاقا از بازیگری که با چند تکماده و تبصره مجال فعالیت در سینمای ایران اسلامی را یافته، خردهای نیست که منویات خویش را در مجالی که به او دادهاند بازگو کرده، اما جای عذرخواهی رسمی مدیران و برنامهریزان برنامه افتتاحیه حداقل انتظاری است که بیجواب و بیاعتنا گویی از آن گذشتهاند.
شما جشنواره فجر را دارای این ظرفیت دانستهاید تا «درآمدی باشد برای جشنهای وسیع تر که بابت توفیقات سینمای ایران در خرسند کردن تماشاگران بینالمللی برپا خواهد شد» آقای حسن روحانی شما دغدغه خرسند کردن تماشاگران بینالمللی را داشتهاید اما در این مانیفست پرشور و ادیبانه خود نفرمودهاید که جای خالی فعالیت فیلمسازان برای شان یافتن بزرگترین جشن سینمایی کشور به نام فجر و انقلاب اسلامی ایران و ادای دین سینماگران به انقلاب چه میشود؟ راستی شما که اینقدر با سینماگران مدعو درآیین آغازین جشنواره سی ودوم فیلم فجر راز مگوی خویش فاش نمودهاید، از خود نپرسیدید چرا این سینماگران که مدیران فرهنگی دولت شما از آنها دعوت به حضور نمودهاند و شما از آنها خواستهاید که چه بسازند و چه نسازند چرا به وقت نام بردن از بزرگان عرصه بازیگری سینمای فیلمفارسی، تاب از کف میدهند و با کف و سوت یاد آنها را که در سینمای غیرارزشی سرآمد و یگانه بودهاند، فریاد میزنند؟
آقای حسن روحانی در آیین افتتاحیه، خیلیها که در چند سال قبل قهر بودند به یمن دولت اعتدال شما آمدند و پیام «آشتی دادن همه مردم ایران با سینمای ملی» را به خوبی درک کردند، اما یادگاران هنرآموزی در مسجد الجواد(ع) و کانون توحید غایب بودند. به راستی آنها در مجموعه «آشتی همه مردم ایران با سینمای ملی» نمیگنجیدند؟
وطن امروز:دکترین برادران راکفلر
«دکترین برادران راکفلر»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز است که در آن میخوانید؛دکترین سیاست خارجی در هر کشوری مبتنی بر ارائه اصول کلی به منظور تعیین مشی و هدایت روابط بینالملل است به نحوی که بیشترین منافع را برای سیستم مطبوع خود تامین کند. این اصول به راهبران سیاسی یک کشور اجازه میدهد با وضعیتهای مختلف پیش آمده به طور مناسب برخورد کرده و رفتار کشور برابر دیگر کشورها را توضیح دهند.
برخی را در خارج از ایران به «لهجه نیویورکی» میشناسند و لابی صلحطلب ایرانی- آمریکایی! شعار اصلی این گروه از آمریکاییها که با تابلوی ایراندوستی تا به حال امتیازات بزرگی در عرصه سیاست خارجی ایران در دورههای مختلف به دست آوردهاند، تلاش برای بهبود رابطه ایران و آمریکاست. مسلما در این بازی بزرگان تنها یک عده دیپلمات ساده وزارت امور خارجه و چند گروه از ایرانیان «وطندوست» با ملیت آمریکایی، چای انگلیسی نمینوشند و بمب صلح منفجر نمیکنند اما شکی نیست که در ظاهر همه چیز عالی و بیعیب مینماید. اتفاقا جمعی از ناظران، این تیم از ایرانیان آمریکایی که قرابت شدیدی با نمایندگان دموکرات کنگره دارند را نمایندگان «دیپلماسی عمومی» شاخه «سیاست شهروندی» ایران در نیویورک به حساب میآورند. حتی در جریان رای اعتماد به وزیران، دکتر ظریف در پاسخ به این سوال که چرا با دشمن روابط قوی برقرار کردهاند مدعی شدند به واسطه تلاشهایشان موفق شدهاند بین گروههای آمریکایی تفرقه ایجاد کنند! در واقع آنچه وزیر امورخارجه کشورمان حاصل زحمات خود در دفتر ایران در نیویورک میشمارند هیچ ارتباطی با تلاشهای ایران ندارد! حزبی که اکنون با عنوان نولیبرال در آمریکا فعال است و علاقه دارد خود را هوادار اندیشه «صلحطلبی» و مخالف با جنگ و خونریزی در جهان معرفی کند ابتدا در آغاز جنگ سرد میان آمریکا و شوروی و در بحبوحه نارضایتی جهانی از فعالیت جنگطلبانه آمریکا در ویتنام، کوبا و... توسط گروهی از متخصصان روابط بینالملل و فلاسفه سیاسی اعلام موجودیت کرد. همین تز سیاسی نولیبرالیسم بود که موجب شد شوروی بزرگترین هژمون رقیب آمریکا در جهان به واسطه یک برنامهریزی 30 ساله بدون جنگ و خونریزی از درون دچار فروپاشی شود. اکنون شیفتگی بنیادهای فراماسونری جهانی و متعاقب آن بخشی از کنگره آمریکا موجب شده طراح پروژه موازنه نرم در حوزه ایران به جهت بهبود پایههای نظریه نظم نوین جهانی میهمان بزرگترین کنفرانسهای فراماسونری از جمله بیلدربرگ شود. مجری فعلی این طرح در آمریکا کسی نیست جز «تریتا پارسی» رئیس لابی ایرانیان آمریکایی که از نزدیکان مورد وثوق برخی دیپلماتهای نیویورکی به شمار میرود.
پایههای طرح پارسی که با هدایت برژینسکی، فوکویاما و روحی رمضانی (نویسنده برخی مقالات مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام) تدوین شده، چنین است: بر اساس نظریه برژینسکی آمریکا برای اجرایی کردن طرح حکومت جهانی باید مساله دولت «سرکش» ایران را در پایان سال 2013 یکسره کند(1) چرا که ایران به عنوان مجری نظریه وحدت اسلامی و طرح اتحاد منطقهای، بزرگترین مانع ایجاد حکومت مشترک جهانی است. علاوه بر اینکه ایران جدیترین مانع برای موفقیت طرح رفع محاصره رژیم صهیونیستی است. استراتژی فشار سیاسی بر اعراب برای صلح با اسرائیل همزمان با تلاش برای سرنگونی اسد در سوریه نیز وابسته به فروپاشی محور مقاومت است. پس با توجه به درگیری شدید منافع منطقهای و جهانی ایران و آمریکا دستیابی به صلح تنها در صورتی ممکن است که یک طرف ماجرا از خواستههای خود چشم بپوشد اما برای رام کردن ایران راههای گوناگونی وجود دارد که هر کدام نشأت گرفته از یک ایده فلسفی _ سیاسی است.
طرح نئوکانهای جنگطلب؛ حمله نظامی
به طور مثال ایده مورد علاقه نئوکانهای رئالیست که تحتالحمایه احزاب جنگطلب هستند حل مشکل «ایران» به وسیله اجرایی کردن یک طرح حمله سریع و همهجانبه با حمایت سایر قدرتهای جهانی است. بر اساس رویکرد «لیبرالیستی» نومحافظهکاران، بهکارگیری ابزار قدرت در حل منازعات بینالمللی و اجرای مشروط تعهدات جهانی آمریکا از جمله اصول اصلی در عرصه سیاست خارجی و امنیتی است. تاکنون بیشترین صدمه به حیات سیاسی و اخلاقی آمریکا از طریق جنگافروزیهای همین گروه حامی صهیونیستهای افراطی وارد شده است. از جنگ با کمونیسم و عراق و افغانستان گرفته تا جنگ با حزبالله و غزه! این همان طرحی است که شعار «مرگ بر آمریکا» را در جهان فراگیر کرد و قدرت هژمونی آمریکایی را تا مرز فروپاشی کامل به پیش برد. علاوه بر این خود جامعه رژیم اسرائیل را دچار بحرانهای هویتی جدی کرده است. مشکل اینجاست که اتاق فکر حکومت جهانی از جمله «شورای شوراها» که متشکل از 300 اندیشکده آمریکایی است و مستقیما توسط نهاد فراماسونری راکفلرها وچند خانواده بزرگ دیگر اداره میشود این طرح را «بیفایده»، «مخرب» و عاملی برای تمرکز جهانی بر ایدئولوژی اسلامی ایران میداند. پس برخلاف آنچه عامدانه در ایران توسط برخی سیاستمداران فعلی و سابق تبلیغ و ترویج میشود، طرح چنین نظریهپردازانی دستکم در دوره اوباما به هیچوجه جزو گزینههای روی میز نیست.
طرح نولیبرالها؛ پروژه صلح جهانی
ایده دوم طرح «صلح جهانی» نولیبرالها است که به واسطه ابزارهای موازنه نرم اجرایی میشود. تریتا پارسی از نظریهپردازان موردعلاقه نولیبرالهاست. شکل بیرونی موازنه نرم متکی بر دیپلماسی عمومی است. دیپلماسی عمومی علم و هنر استفاده از قدرت نرم است. در شرایط کنونی، قدرت، حاصل ارائه اطلاعات و ایجاد جذابیت است. دیپلماسی عمومی از طریق مجریان چندگانه دولتی و غیردولتی که در تماس با افکار عمومی هستند انجام میشود. در نتیجه قدرت نرم از منابع قدرت یک کشور در عرصه بینالملل به شمار میرود. قدرت در چنین وضعیتی تنها از اقناع و اجبار برنمیخیزد بلکه به شکل فزایندهای حاصل ارائه اطلاعات است.(2) در طرح موازنه نرم، گروههای پیشرو که اغلب از کارنامه غیرسیاسی برخوردار هستند به نام دیپلماسی عمومی وارد جامعه حریف شده و به شناسایی مراکز قدرت فرهنگی و سیاسی رقیب میپردازند.
در واقع این گروههای اطلاعات عملیات به راحتی با فرش قرمز وارد خط مقدم شده و در کشورمان با روحانیون سرشناس، گروههای مردمی، دانشجویان، اساتید و بعضا مدیران سیاسی ارتباط میگیرند. سپس بر اساس گزارشات ارسالی تیمهای شناسایی سیاسی- فرهنگی، سیاستمداران پشت پرده تصمیم میگیرند که حملات نرم از کدام گلوگاهها صورت بگیرد. تا اینجای کار واضح است که جنگطلبان و صلحخواهان هر دو بازوی دستگاه سیاست خارجی آمریکا به شمار میروند. همان اندازه که فراماسونهای شورای روابط خارجی آمریکا از طرحهای انقلاب مخملی بنیادهای متعلق به جورج سوروس صهیونیست حمایت میکنند، حامی گروههایی مانند «رهپویان صلح» و «کد صورتی» و «نایاک» هستند. بسته به شرایط سیاسی، گاهی اولویت با چنگ و دندان نشان دادن است و گاهی دست چدنی با روکش مخملی صلح را دراز میکنند. حماقت این است که فرض کنیم خطر «صلحطلبان» با کارنامه درخشان شکست شوروی سابق، کمتر از جنگطلبانی است که به واسطه حمله به عراق و افغانستان قدرت نرم آمریکا در جهان را حقیر ساختهاند. پارسی در این باره میگوید: «در حالی که تحریمها درد جدی بر اقتصاد ایران تحمیل کرده؛ رهبر عالی ایران به دنبال تقویت روایت خود از غرب است. وی غربیها را به تلاش برای جلوگیری از توسعه ایران و انکار فناوری بومی متهم میکند. هیچ راهی برای تغییر موضع هستهای ایران وجود ندارد مگر اینکه روایت لایتغیر رهبر عالی ایران از درون جامعه خودی تغییر کند و ما باید تلاش کنیم راه برای صعود دیگر روایتها در جامعه ایرانی هموار شود. متاسفانه هنوز نخبگان ایرانی به روایت رهبر ایران پایبند هستند».(3)
وی به همین جهت برخلاف جنگطلبان هدف تحریمهای غیرهدفمند را مردم ایران میداند، نه دولت که البته چنین تحریمهایی موجب بیاعتبار شدن همه تلاشهای گروههای بهاصطلاح صلحطلب و در واقع پیادهنظام طرح دیپلماسی شهروندی وزارت خارجه آمریکا میشود چرا که ملت ایران هرگز باور نخواهند کرد دولتی که از ارسال دارو و قطعه هواپیمای مسافری و تجهیزات مرتبط با فناوری صلحآمیز هستهای و میکروسکوپ الکترونی و کمباین به کشورشان ممانعت جدی به عمل میآورد به دنبال آشتی و دوستی با آنها باشد.
چرا آمریکاهراسی؟!
زمانی که میان خواست مردم و رهبری هماهنگی وجود دارد و تجربه تاریخی مردم نشان از «بیاعتباری» قولهای دشمن دارد، تلاش برای نفوذ در سیستم دستگاه خارجی حریف از اهمیتی صدچندان برخوردار است. پارسی نام این استراتژی را «اتحاد خیانتکارانه» میگذارد. شکی نیست که با مجموعهای از دیپلماتهایی که از تصویرسازی قدرت حریف به رعشه میافتند بسیار راحتتر میتوان مذاکره کرد تا رهبرانی که «دیپلمات» نیستند و رسما اعلام میکنند انقلابیاند! اینجاست که ترویج «آمریکاهراسی» در میان مسؤولان و سیاستپیشگان جامعه حریف توسط اجتماع نولیبرالهای صعودیافته با پرچم «صلحطلبی» مهم میشود. صلح و دوستی در عرصه روابط بینالملل با زور ترویج نمیشود بلکه این زبان چرب و نرم سیاست است که به قول پارسی باید مشوقهایی در برابر عملی شدن هر خواستهای در نظر بگیرد. به این ترتیب آنچه دیپلماسی «برد- برد» خوانده میشود لزوما به معنای تامین نظر هر دوطرف نیست بلکه نوعی «اتحاد خیانتکارانه در سطوح پایین دیپلماتیک» محسوب میشود. کما اینکه مبدع همین نظریه پیش از این خود بارها پیشنهاد افزایش و وضع تحریمهای جدید ضد کشورمان در مقاطع خاص زمانی را داده است. وی پیشنهادات عملا متضاد خود را با دستاویز قرار دادن این دیپلماسی سخیف توجیه میکند که بهترین زمان برای دستیابی به صلحی همهجانبه زمانی است که حریف از تحریمهای فلجکننده قبلی خسته است و تحریمهای جدید را پیش روی خود میبیند. لغو تدریجی بخشی از این تحریمهای تحمیلی به واسطه سیستم ناعادلانه نولیبرالها در چنین شرایطی «پیروزی» دستگاه دیپلماسی ما «باید» محسوب شود و عقبنشینی مرحله به مرحله و در نهایت خلع سلاح و خلعید ایران در سیستم قدرت و مدیریت جهانی پیروزی «آمریکا»! واضح است که وقتی وضعکننده قوانین سیستم دیگری است و زور این بار با زبان «صلح جهانی» به دیگران تحمیل میشود، صدور اجازه «زنده ماندن بیماران اماس و سرطانی ایرانی» یا «خرید قطعات هواپیمای مسافری» یا «لغو تحریمهای تکنولوژیک با هدف فراگیر شدن ابزارهای جاسوسی در جامعه ایرانی» یعنی نظر لطف ارباب به رعیت خاطی! برخی سیاستمداران مشهور به نیویورکی اکنون در حال ترویج همین نظریه به عنوان راهکار «تعامل صحیح ایران با جامعه جهانی» هستند! ابزار موفقیت این طرح پر و بال دادن به سیاستمدارانی است که حاضرند از ترس یک سگ وحشی که پارس میکند اما قدرت گاز گرفتن ندارد، دست چدنی با روکش مخملی را صمیمانه بفشارند و تشکر هم بکنند. پس پیغام فرستادنهای مکرر مقامات ایالات متحده برای مذاکرات مکرر میان ایران و آمریکا نشان از تغییر رویه استعماری و زورمدارانه سیاستمداران این کشور ندارد بلکه تنها مسیر و ابزار «زورگویی جهانی» بنا بر اقتضائات داخلی آمریکا و کاهش قدرت جهانی آنها تغییر یافته است. فیالواقع آمریکاییها این بار تصمیم گرفتهاند هوشمندانه سر رقیبی که هیچ علاقه ندارند سهمی در مدیریت جهانی داشته باشد را این بار با «پنبه» و همراه با به آسمان فرستان یکصد کبوتر صلح قطع کنند.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
پینوشت:
1- طرح «شورای روابط خارجی» برای «حکومت جهانی» در سال 2013: گزارش ویژه پایگاه اشراف
2- موازنه نرم از طریق قدرت نرم (به قلم محمدعلی وکیلی)
3- کپیتال هیل در مارس 2013.
تهران امروز:در کجای دنیا برف بحران میشود؟
«در کجای دنیا برف بحران میشود؟»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم محمد دامادی است که در آن میخوانید؛مازندران استانی است که در ناحیه کوهستانی و پربارش کشور واقع شده است و بارش برف، وقوع سیل، زلزله و مسائلی از این دست برای استانی مانند مازندران نه دور از ذهن است و نه بدون سابقه، اما یک برف ساده برای استان بحران ایجاد میکند و آه از نهاد همه مردم برمیآورد. در روزهای اخیر که با ورود توده هوای سرد، بارشهای سنگینی در اغلب نقاط کشور صورت گرفت بارش سنگین برف در مازندران، مدیران را زمینگیر کرد در حالیکه حتی اگر نگاهمان این باشد که این برف خیلی سنگینتر از سایر دفعات بوده باز هم ضعفهای مدیریتی قابل توجیه نیست زیرا این اولین بار نیست که در مازندران برف میبارد و آخرین دفعه هم نخواهد بود.
در کشورهای سردسیر دنیا نه به اندازه مازندران که چند ده برابر این میزان بارش برف و باران گزارش میشود،اما نه برقی به این شکل قطع میشود، نه فشار گاز افت میکند، نه مغازهها گرانفروشی میکنند و نه آب شرب دور از دسترس میشود که علت همه این موارد برنامهریزی و مدیریت صحیح است و این همان چیزی است که نهتنها در استان مازندران بلکه در کشور در زمان وقوع بحران نداریم.
در واقع زیبنده نیست که نام بارش برف را که جزو طبیعت مازندران است، بحران بگذاریم زیرا این نام مناسب جنگ، زلزلههای مهیب و حوادث غیرمترقبهای از این دست است،اما از بس میزان ناهماهنگیها و ضعف مدیریتها بسیار بوده که بارش برف نامش بحران میشود. البته منکر زحمات مسئولان استان در این مدت و شرایط نمیشویم، اما این اقدامات مقطعی است و به صورت پراکنده انجام میگیرد و برنامهریزی خاصی برای آن وجود ندارد. اصولا عادت کردهایم تا قبل از وقوع مسئلهای آن را جدی نگیریم و وقتی مسئله روی داد و بحرانی شد با شتاب بسیار به حل آن مشغول شویم که نتیجه آن همین وضع امروز مازندران بخصوص در غرب آن است.
در مدت دو روز بارش برف برق و آب 145 روستا دچار مشکل شده و شهرها فلج شده اند، گاز قطع شده و برای تامین گرمایش منازل صنایع را خوابانده و میلیاردها ریال خسارت به بار آوردهایم زیرا از قبل برنامهای وجود ندارد. برای چنین وضعیتهایی به معنای واقعی نیازمند یافتن راهکار نیستیم و تنها کافیست در زمان برنامهریزی و اجرای خدمات عمومی و شهری، کارشناسان و مجریان کار خود را به درستی انجام دهند. در طول سال بارها نسبت به هدر رفتن آب،پوسیدگی لولههای آب و سیمهای برق هشدار داده و نامه نگاری کردهایم.
امروز نیز این سخنان گفته و شنیده میشود و رسانههای زحمتکش نیز قلمفرسایی میکنند اما هیچ تضمینی وجود ندارد که فردا دوباره این بحرانها ایجاد نشوند زیرا در سایه مدیریت بیبرنامه نمیتوان اقدامی در خور توجه کرد و برنامهریزیهای اصولی و بلند مدت داشت. جا دارد اکنون که در فصل بررسی بودجه هستیم، مشکلات مازندران را جدیتر ببینیم تا ضمن کاهش مشکلات استان در شرایط فعلی و در همه حال باعث نشویم سفرههای مردم روز به روز کوچکتر شود.
حمایت:خلف وعدههای نظامی اوباما
«خلف وعدههای نظامی اوباما»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که ر آن میخوانید؛
باراک اوباما، رییسجمهوری آمریکا، در طول 5 سال اقامت در کاخ سفید ادعای صلحطلبی و به زعم خود تلاش برای دنیای بدون جنگ را مطرح کردهاست. وی در دور نخست ریاست جمهوری خود ادعای پایان جنگ با تروریسم را مطرح و برای بیان جدیت خود اقداماتی نظیر ترور بن لادن را اجرا کرد. وی در آغاز دور دوم ریاستجمهوری خود نیز ادعای دنیای بدون جنگ را مطرح کرد.
این ادعاها در حالی از سوی وی مطرح شده که بررسی کارنامه وی در روزهای اخیر نشانگر ظاهری بودن وعدههای نظامی وی است. در کنار اقدامات نظامیای که آمریکا همچنان در گوشه کنار جهان صورت میدهد از جمله تلاشهای گسترده برای ادامه حضور در افغانستان، دو نکته مهم را در سیاستهای نظامی آمریکا میتوان مشاهده کرد که نشانهای از خلف وعدههای نظامی اوباماست.
نخست آنکه بر اساس گزارشهای منتشره بودجه نظامی آمریکا برای سال آینده 633 میلیارد دلار عنوان شده که صدها میلیون دلار از بودجه سال گذشته آمریکا بیشتر است که بخش قابل توجهی از این بودجه برای عملیاتهای نظامی آمریکا در سراسر جهان و البته حمایت از رژیم صهیونیستی مصرف خواهد شد. تصویب این بودجه نشان میدهد که آمریکا همچنان نظامیگری را در زمره اولویتهای کاری خود دارد چنانکه در راهبرد سال 2014 آمریکا نیز به این امر تاکید شده است.
دوم آنکه، بر اساس گزارشهای منتشره، آمریکا 355 میلیارد دلار برای نوسازی تسلیحات هستهای خود اختصاص داده است. این بودجه نشان میدهد که آمریکا همچنان به سیاستهای هستهای غیر صلحآمیز خود که تهدیدی برای امنیت بین الملل است، ادامه میدهد. جالب توجه آنکه اوباما با ادعای تامین امنیت جهانی از دستیابی سایر کشورها به دانش صلحآمیز هستهای جلوگیری میکند و حتی به تحریم ملتها به جرم حرکت در مسیر داشتن دانش صلحآمیز هستهای میپردازد.
در چنین وضعی بودجه هستهای آمریکافقط یک معنا دارد؛همچنان به دنبال نظامی کردن فضای جهانی است که خود تهدیدی برای امنیت بین الملل به شمار میرود. بر این اساس میتوان گفت که بودجه نظامی و هستهای آمریکا نشانگرآن است که اوباما در حوزه نظامی نیز مانند بسیاری دیگر از موضوعات به دروغپردازی میپردازد و هیچ طرح برای صلح و امنیت جهانی ندارد بلکه مانند روسایجمهوری سابق آمریکا به دنبال جنگافروزی و نمایش برتری نظامی و هستهای آمریکا به جهانیان است؛ موضوعی که بیانگر واهی بودن ادعای اوباما مبنی بر جهان بدون جنگ و از تمایلات وی برای جنگافروزی در جهان خبر میدهد که این روزها میتوان نمودهای آن را در آفریقا و خاورمیانه مشاهده کرد.
آفرینش:دلیل این همه سرطان چیست؟
«دلیل این همه سرطان چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛"هرچند کاری ازدستمان برای بیماران سرطانی برنمی آید، اما با نوشتن سطور زیر روز مبارزه با سرطان را گرامی میداریم."
بیش از سه دهه از عمرانقلاب مردمی ایران میگذرد و تاکنون مسایل مختلفی نظیر جنگ و کشمکشهای سیاسی بین المللی تقریبا اولویت اول همه دولتها بوده و کمتر مجالی برای اندیشیدن به مسایل بهداشتی و زیست محیطی برای دولتمردان ما باقی گذاردهاند. اما امروز امنیت جان مردم بیش از دوران جنگ در معرض خطر قرار دارد!. بسیار درد ناک است که سالانه 40 هزار ایرانی بر اثر ابتلا به انواع سرطانها جان خود را از دست میدهند. براساس آمار ثبت سرطان در کشور، سالانه 200 هزار بیمار سرطانی در ایران شناسایی میشود.
شاید هنوز بر این باوریم که سرطان فقط یک مشکل بهداشتی است و باید از طریق دکتر و بیمارستان آن را برطرف کرد!! غافل ازاینکه سرطان برگرفته از پیامدهای عوامل سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی و محیطی است. امروز عواملی همچون ریزگردها، سوختهای فسیلی، تغذیه ناسالم، آبهای آلوده، پسماندهای خانگی و صنعتی و همچنین امواج مغناطیسی، باعث افزایش چشمگیر شیوع سرطان در ایران شده به طوری که بر اساس آمارهای وزارت بهداشت رکورددار سرطان در جهان شده ایم.
متأسفانه اطلاع رسانی درامر پیشگیری ازسرطان درکشور به هیچ عنوان جدی گرفته نشده، و شبح سرطان خیلی عادی و بی سروصدا درزندگی روزمره شهروندان سرگردان است. رسانههای ما هیچ تلاش و برنامهای برای اصلاح رفتار مردم و آموزش آنها ندارد! مردم اگر بدانند شیوه زندگی معمول آنها، بذر سرطان را در جامعه میکارد، قطعاً خود را ملزم به تغییر روش میکنند. اگر به مردم آموزش دهیم که آلودگی محیط زیست به طور غیرمستقیم تغذیه آنها را آلوده و احتمال ابتلا به سرطان را درآنها تقویت می کند، آیا توجیه نمیشوند؟!
ما با زبالههای پلاستیکی و یک بارمصرف خود چه میکنیم و آنها را کجا میریزیم؟! غیراز این است که مواد شیمیایی آن درمعرض گرما و سرما دچار انفعالات شیمیایی شده و با پیوستن به آب و خاک، مجددا به چرخه طبیعت برمیگردند و سموم آن به طور مستقیم سلامت تغذیه انسان را به خطر می اندازد.
ازسوی دیگر ریشههای سرطان را باید در آلودگیهای مختلفی دانست که هوای شهرها را مسموم کرده اند. ریزگردها و گرد و غبارهایی که باخود اورانیوم به همراه دارند، تحفهای است که ازسوی همسایگان برای مردم کشورمان به ارمغان آمده است. البته درنبود این ریزگردها، آلودگی سوختهای فسیلی ناشی از خودروها و کارخانههای صنعتی جبران کننده آن هستند. امروز مردم شهرهای بزرگ و صنعتی به سبب ازدیاد آلایندههایی همچون مونواکسید کربن، دی اکسید نیتروژن، دی اکسید گوگرد و... مجبور به استنشاق هوایی مسموم شدهاند که اجباراً آنها را به سمت بیماریهای تنفسی و سرطانهای ریوی سوق میدهد.
اما کشورهایی با چند برابر جمعیت ما و با حجم بالایی از کارخانجات صنعتی، با این مشکلات محیطی و انسانی که سونامی سرطان را درایران به راه انداخته است، مواجه نیستند. پس علت این همه سرطان چیست؟!
اینجاست که پیامدها و بازتاب عوامل سیاسی و اقتصادی خود را نمایان میسازد. اگر عزم سیاسی و برخوردهای سلیقهای و حزبی در راستای حمایت از طرحهای زیست محیطی اعمال نمیشد، امروز نباید شاهد این بودیم که در 365 روز یک سال کمتر از یک هفته هوای پاک داشته باشیم.
اگرعوامل اقتصادی و پای منافع برخی درمیان نبود امروز شاهد این همه آلودگی ناشی از سوخت و خودروی بی کیفیت درکشور نبودیم که حاصل آن مرگ ومیر سالانه سه هزارنفر براثر بیماری های قلبی و تنفسی باشد.
اگرعوامل اجتماعی و فرهنگی به صورت صحیح هدایت میشد، جامعه با آگاهی از مضرات آلودگی محیط زیست و آلودگی هوا درگسترش سرطان، ازاقدامات آسیب رسان جلوگیری میکرد وخود را ملزم به رعایت استانداردها میدانست. قطعا امروز برای حل معضل سرطان دیراست، اما بیایید کاری کنیم که فردا افسوس امروز را نخوریم...
مردم سالاری:ایران در گذار از داموکلس» به سورِنا
«ایران در گذار از داموکلس به سورِنا» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سینا خسروی است که در آن میخوانید؛«اگر کنگره تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کند، آن را وتو خواهم کرد» وارثِ میراثِ لوترکینگ در ایالات متحده، این بار محکم جلوی کنگره ایستاده و اینچنین از مذاکرات ژنوی حمایت میکند که با تدبیر آغاز و با پرهیز از غوغاسالاری به این مرحله از پیشرفت رسیده است. در روزگاری نه چندان دور در عرصه دیپلماسی، هرسخنرانی که بعضی مدیران اجرایی دولت جمهوری اسلامی در صحنههای مختلف ایراد مینمودند، در دنیای خارج اتحاد هرچه بیشتر جهان علیه ایران را موجب میشد و در عرصه داخلی جوّ حاکم بر شاخصهای اقتصادی را متلاطمتر از قبل مینمود اما گفتمان اعتدال منبعث از فکر و اندیشههای نو در همین مدت کوتاه آنچنان در تریبونهای مختلف بینالمللی ظاهر گردید که رئیس جمهور بزرگترین کشور مخالف ایران را به گفتن جملهای وا میدارد که برای یک رئیسجمهور در ایالات متحده تبعات و هزینههای سنگینی دارد.
باراک اوباما در مقابل کنگره در حالی گزینه «وتو» را بر زبان جاری ساخت که ازیک سرباز آسیب دیده در جنگ تجلیل به عمل آورد و به نظر میرسد با این عمل نمادین هزینههای جنگ را پررنگتر و توجه هرچه بیشتر به دیپلماسی را جدیتر به رخ جنگ طلبان کنگره کشانید. او اینبار از آن میز کذایی و همه گزینههایی که همواره بر روی آن تعریف مینمود سخنی به میان نیاورد و همه اینها بدان معناست که او آخرین برگ خود را نیز با هر نیّتی اما به نفع مذاکرات رو کرده و بر ماست تا از این پس با هوشیاری و چشمان به مراتب بازتر به مذاکرات نگریسته و سعی برآن داریم تا نه رویاهایمان را آنچنان دور از تصور، تصویر نماییم و نه کابوسهای جدیدی برای خودمان بتراشیم.
اعتدال در اتخاذ شیوههای پیش رو همچنان مرهم زخمهای مردمان ایران زمین است. ایراد چنین سخنان صریح و روشنی از سوی اوباما در شرایطی که از سوی جمهوریخواهان به شدت تحت فشار است هم فرصت تازه ایست و هم تهدیدی جدی که اگر میز ژنو این بار به هردلیلی به هم بخورد میتواند بهانهای باشد تا شمشیر «داموکلس» بخش عظیمی از جهان غرب را متوجه ما سازد.
مطمئنا دولت روحانی در سیاست خارجی خود به دنبال دست کشیدن از اصول نیست بلکه میخواهد با جهتگیریهای جدید، اوضاع را به نفع منافع ملی ایران رقم زند. نگاهی به تاریخ سیاست خارجی دیگر کشورها اینگونه به ما میآموزد که یک کشور نمیتواند همواره با رهیافتهای واحدی اصول خود را به پیش ببرد. به عبارت صحیحتر اصول اگرچه میتوانند ثابت فرض شوند اما رهیافتهای تحقق همان اصول میتوانند متغیر باشند. زمانی هند منافع خود را در ارتباط با روسیه میدید اما آن زمان که اولویتهای خود را از سیاست به اقتصاد تغییر داد، غرب را شریک مفیدتری برای منافع ملی خود دید.
بدیهی است در هنگام انتقال از یک گفتمان سیاسی خارجی به گفتمانی متفاوت، نظام اجتماعی هند دچار بحران خاصی نشد و مبانی قانون اساسی و اصول حاکم بر حوزه اقتدار این کشور متزلزل نگردید. چوئن لای نخست وزیر و معمار چین نوین هم در پس پرده عقلانیت و تدبیر، کشورش را از ایدهآلیسم گراییِ افراطی دور نمود و با احاطهای که به فرهنگ کشورش داشت ضمن رعایت اصول و حفظ عزّت چین، در عرصه بین الملل حضور متفاوتی رقم زد. حضوری که در ادامه باعث شد امروز در مراودات سیاسی و اقتصادی جهان، پکن حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد و معادلات بسیاری را به تنهایی رقم زده یا برهم زند. هند هم به همین ترتیب در زمره اقتصادهای نوظهوری قرار گرفته که میتواند در آینده اقتصادی و حتی سیاسی دنیا تاثیرگذار باشد.
روحانی در اجلاس داووس ایران را هم جزو اقتصادهای نوظهور جهان دانست و این پتانسیل که طی سه دهه آینده ایران به یکی از 10 قدرت اقتصادی جهان تبدیل شود را هم برای این کشور در دسترس خواند. ریشهیابی این تعبیر نشان میدهد که با رویکردهای جدید تسریع در روند توسعه یافتگی ایران نه رویاپردازی تلقی میگردد و نه ایدهآلیسم گرایی افراطی، که اینها پرداختن و توجه نشان دادن به لیاقتهای مردمان سرزمین پارس در جهان امروز است. نرمش قهرمانانه، همین رویکرد جدید است بیآنکه خدشهای به اصول وارد شود. بایستی به دیپلماسی فرصت موفقیت داد این حداقل انتظار مردم از جریانهای مختلف سیاسی است. ثبات حاکم بر بازار و آرامشی که بر روانِ جامعه سایه افکنده محصول رویکرد جدید است و این رویکرد بایستی به گونهای ادامه پیدا کند که با کیاست، سیاست و تدبیر از تهدید شمشیر داموکلس بگذریم و شمشیر سورِنای خودمان را آنگونه به دست بگیریم که کراسوسهای امروزین مغرب زمین، چونان روزگاران دور در پایان مبهوت هنرنمایی ما ایرانیان گردند. شرایط امروز به ما میگوید که این جملات نه یک رویای دور از تصور که حتما یک باور نزدیک و یک تصویر روشن برای فردای اینجاست.
ابتکار:کاش یکی هم به تاجر ایرانی «بفرما» بزند
«کاش یکی هم به تاجر ایرانی بفرما بزند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛تهران این روزها هم گرم مذاکره و گفت وگو با وزرای خارجه کشورهای اروپایی است و هم میزبان هیاتهای اقتصادی فرانسوی و آلمانی و... ساعت یک بامداد دیروز 107نفر از صاحبان صنایع از بخشهای مختلف اقتصاد فرانسه، وارد تهران شدند. میگویند این هیأت تجاری نه تنها بزرگترین هیأت فرانسوی بلکه بزرگترین هیأت اروپایی است که پس از انقلاب به تهران آمده اند. پیش از این و همزمان با آغاز اجرای توافق ژنو هم رسانههای غربی از تدارک وسیع بیش از 100 شرکت آلمانی برای گسترش تجارت با تهران خبردادند.
«جک استراو» وزیرخارجه اسبق انگلیس هفته گذشته و در بازگشت از تهران به لندن در یادداشتی نوشته بود که هواپیمای آنها در بازگشت به اروپا، از تجار اروپایی و به خصوص آلمانی پُر بود. خانم «اما بونینو» وزیر امورخارجه ایتالیا هم که پس از امضای موافقتنامه ژنو، به عنوان نخستین مقام اروپایی به تهران سفر کرد، چندی پیش دراجلاس داووس پیش بینی کرد، بزودی صفی از کشورها و شرکتها برای ورود به ایران تشکیل خواهد شد.
این سخن بنیتو و روایت استراو درحالی است که حسن روحانی رئیس جمهور ایران در جریان سخنان خود در اجلاس داووس به طور رسمی همه بزرگان سیاست و اقتصاد و فرهنگ غرب را برای سفر به تهران و سرمایه گذاری در اقتصاد ایران دعوت کرد. شواهد روزها و هفتههای اخیر گویای این است که انگار همه بزرگان صنعت و اقتصاد اروپا منتظر«بفرمای روحانی» برای ایستادن در صف سفر به تهران بودند. هم آن بفرمای روحانی و هم ترافیک اخیر در مسیر اروپا به تهران و پروازهای خارجی اقتضای ساده و بدیهی عالم اقتصاد و سیاست است و اصلا چیز پیچیده و عجیبی نیست.
عجیب اما درهایی است که در هشت سال گذشته، پشت شعارهای آتشین و دیپلماسی تهاجمی حاکم بر پاستور، به نفع کاسبان تحریم بسته ماند و عجیب تر از آن، انفعال و بی عملی احتمالی بخش خصوصی و مردان اقتصاد کشور در شرایط کنونی خواهد بود؛ اگر دست روی دست بگذارند و فقط نظاره گر این ترافیک یک طرفه باشند. شکی نیست که منفعت واقعی اقتصاد و فضای کسب و کارکشور، نه در آزادی صرف دلارهای بلوکه شده کشور و انتظار برای تخصیص تسهیلات ریز و درشت ارزی و ریالی، که در دو طرفه شدن رفت و آمدهای تجار و فعالان اقتصادی ایرانی و غربی به موازات هم است. به طور قطع هم درکوتاه مدت و هم در بلندمدت یک جای کارهمچنان خواهد لنگید، اگر قرار باشد پس از رکود و انزوای اقتصادی سالهای اخیر، بزرگان عرصه اقتصاد خصوصی و دولتی به اتکای دلارها، یوروها و یوآنهای نفتی، در خانه بنشینند و بازهم مانند سالهای دور و نزدیک، شاهد رونق یک کسب و کار یک طرفه اروپایی، آمریکایی و یا حتی چینی باشیم.
اقتصاد کنونی ایران پس از چند سال متمادی کمر خم کردن زیر بار رکود و فشار و انزوا و تحریم، بیش از هر چیز نه به دلارهای آزاد شده که به انرژی آزاد شده ایرانی نیاز دارد. تجارت ایرانی راهی ندارد مگر این که ترکیب سرنشینان هواپیماهایی که از تهران به مقصد فرودگاههای اروپایی و آمریکایی در تردد خواهد بود دو رگه شود و همانقدر که هیات اروپایی میآید، هیات تجاری ایرانی هم برود و دست پر برگردد. ت
اجر و تولید کننده ایرانی از پس تجربه این سالها و به مویی بند شدن اقتصاد رانتی و سفته باز سالهای اخیر باید دیگرمعنای اقتصاد سالم و مولد را فهمیده باشد. با بلیطهای دو سره و فارغ البال برود و بیاید و رزق خود و پویایی اقتصاد کشور را نه در زیرآبی و زیرخاکی، که در فضای باز اقتصادی و حاکمیت امنیت بر بازار و سرمایه گذاری جستجو کند. اگر زمانی مه آفریدها، زنجانیها و دهها کاسب میلیاردی برآمده از درهای بسته و روزهای تحریم، برای تاجر ایرانی حسرت بود، اکنون این گونه پدیدهها باید عبرت باشند.
روحانی با یک بفرما جامعه تجار و صنعتگران غربی را برای سفر به تهران به صف کرد، کاش یکی هم پیدا شود به تاجر ایرانی «بفرما» بزند و او را پابه پای دیپلماتها راهی اجلاسهای اقتصادی، سیاسی و حتی امنیتی کند و در نشستهای مونیخ و داووس و ژنو و نیویورک بچرخاند و به جای دلارهای آزاد شده، تفاهم نامه و قرارداد و موافقتنامه تجاری دستش بدهد. اگر قرار است چرخ سانتریفیوژها در نطنز و فردو کمی کندتر بچرخد، کاش در مقابل، چرخ اقتصاد سالم ایرانی کمی تندتر بچرخد.
آرمان:لبخند دوباره احزاب و وزارت کشور
«لبخند دوباره احزاب و وزارت کشور»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد حکیمیپور است که در آن میخوانید؛جلسه مشترک وزیر کشور و فعالان حزبی نشانگر رویکرد مثبت دولت تدبیرو امید به تعامل و همدلی با تشکلهای سیاسی و احزاب است. در 8 سال گذشته مشکلات بسیاری در رابطه با فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی با دولت گذشته شکل گرفت و فعالان حزبی با مشکلات فراوانی در این زمینه روبهرو بودند. این نشستها شروع خوبی برای همکاری میان دولت و احزاب خواهد بود که ورود جدیتر احزاب در حوزههایی که قانون اساسی برای آنها مشخص کرده است را فراهم میکند. پیش گرفتن اینگونه رویکردها باعث جلب اعتماد احزاب و فعالان آنها خواهد شد و زمینه را برای همدلی دولت و تشکلها فراهم خواهد کرد.
در دستور جلسه این نشست مشخص شده است که بحث پرداخت یارانه از طرف دولت به احزاب رسیدگی شود. پرداخت یارانهها به احزاب در دولت خاتمی پایهریزی شد و قرار است در این نشست آسیبشناسی و پیگیری شود. در تمامی نهادهایی که در کشورمشغولند از اعتبارات دولتی استفاده میشود و در امر سیاسی نیز باید دولت مساعدتهایی به احزاب و تشکلهای کشور داشته باشد. پرداخت یارانه از طریق دولت به احزاب در همه کشورهای جهان مخصوصا کشورهای در حال توسعه امری پذیرفته و معقول است زیرا تاثیرات مثبتی برای گسترش فعالیت احزاب با خود خواهد داشت.
فعالیت حزبی مکمل فعالیت انتخاباتی و کنشگران در نظام سیاسی است. مبحث دومی که در این نشست بیان میشود مربوط به بازگشایی دوباره خانه احزاب است که شکلگیری آن به تجربهای بسیار مثبت در دوران اصلاحات برمی گردد که متاسفانه بیتوجهی و رویکردهای تندروانه در چند سال گذشته سبب غیرفعال شدن این نهاد شد. رویکرد وزارت کشور و کمیسیون ماده 10 خانه احزاب در راستای فعالیت دوباره این خانه و برگزاری مجمع عمومی با حضور تمامی اعضای آن است. خانه احزاب در سالهای پایانی فعالیت خود با مشکلاتی روبهرو شد.
این خانه محلی برای حل مشکلات میان جناح و احزاب مختلف از طریق تعامل و گفتوگو بود که به توسعه این فرهنگ کمک میکرد اما متاسفانه از این وضعیت خارج شد. در پیشامد این موضوع هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب اشتباهاتی را مرتکب شدند و هر دو آنها مقصرند. در بدو تاسیس این خانه هر دو جریان اصلی سیاسی کشور حضور داشتند اما در اواخر، منازعات سیاسی افزایش پیدا کرد و پس از مدتی به علت رویکرد دولتهای نهم و دهم در مورد فعالیت احزاب به تعطیلی کشانده شد.
برنامههای دولت تدبیر و امید باید در راستای پشتیبانی صحیح از احزاب و تشکلها باشد. برگزاری انتخابات و گردش قدرت در میان احزاب در نظام سیاسی کشور هم نیازمند همکاری و پیگیری جدی دولت و مخصوصا مجلس است.
دنیای اقتصاد:امیدهای سفر هیات اروپایی به تهران
«امیدهای سفر هیات اروپایی به تهران»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم یاسر ملایی است که در آن می خوانید؛این روزها، تهران شاهد سفر یک هیات تجاری فرانسوی، شامل نمایندگان بیش از ۱۰۰ شرکت از صنایع مختلف، از جمله در بخش انرژی و خودروسازی است. طی این سفر، برنامه دیدارهای مختلفی با مسوولان وزارتخانههای مختلف و شرکتهای ایرانی پیشبینی شده است. این اتفاق، نویدبخش آغاز عصر تازهای از روابط تجاری کشورمان با دنیا است؛ روابطی که از سال ۱۳۸۴ به این سو، روند نزولی خود را آغاز کرد و در سال گذشته میلادی، با تشدید تحریمهای ناعادلانه بانکی و تجاری، شاهد کاهش بیشتر آن بودیم.
با روی کار آمدن دولت جدید و در پیش گرفتن رویکرد اعتدالی در مناسبات بینالمللی و پیگیری حقوق ملی ایرانیان با رعایت متانت و تدبیر، بستر برای تنشزدایی از رابطه با دنیا فراهم شد و از امروز، شاهد آغاز دور جدیدی از مراودات تجاری با دنیا خواهیم بود. در این مورد، چند نکته قابلتوجه است: همانطور که انسانها برای دستیابی به رفاه و زندگی بهتر، نیازمند روابط اجتماعی و اقتصادی با دیگران هستند و موفقیت اقتصادی و رشد شخصی هر فرد، رابطه مستقیمی با برقراری ارتباط موثر با سایر افراد جامعه دارد، جوامع بشری نیز برای دستیابی به رشد و توسعه، نیازمند ارتباط موثر با سایر جوامع هستند. به بیان روشنتر، ما برای «پیشرفت»، نیازمند ارتباط موثر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با سایر جوامع هستیم. یکی از وظایف بسیار مهم دولتها، فراهم کردن بستر برای شکلگیری این ارتباط و تقویت آن است.
متاسفانه، طی دهه اخیر دولتها با کمتوجهی به این وظیفه مهم و نادیده گرفتن اهمیت روابط بینالمللی در رشد همهجانبه، کشور را به سمت انزوای بینالمللی سوق دادند. توجیه مدافعان این رفتارها، حفاظت از «استقلال ملی» بوده است. باید توجه داشت که استقلال ملی، با کاهش ارتباطات تجاری با سایر کشورها به دست نخواهد آمد، بلکه «پیشرفت» همهجانبه کشور که یکی از الزامات آن، ارتباط تجاری موثر و مبتنیبر مزیتهای اقتصادی با دنیا است، باعث تقویت «استقلال ملی» نیز خواهد شد.
بازگشت شرکتهای فرانسوی به ایران را که سرآغاز گشایش و گسترش مبادلات اقتصادی و تکنولوژیک با کشورهای پیشرفته است، به فال نیک میگیریم. البته انتظار میرود که نهادهای دولتی و شرکتهای داخلی با درس گرفتن از تجارب پیشین، چارچوب همکاریهای خود را بهگونهای تعریف کنند که دربرگیرنده منافع بیشتری برای کشورمان و انتقال فناوریهای نوین به ایران باشد. همچنین با ایجاد تنوع بیشتر در شرکای تجاری خارجی، باید بهگونهای عمل کنیم که فضای کمتری به بدخواهان بینالمللی برای اعمال فشار سیاسی از طریق اعمال محدودیتهای تجاری و اقتصادی بر کشورمان داده شود.
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: